صفحه نخست > دیدگاه > از گلبدین حکمتیار تا حبیب الرحمن ح‍کمتیار

از گلبدین حکمتیار تا حبیب الرحمن ح‍کمتیار

پرویز "بهمن"
دوشنبه 22 جون 2015

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

درین شب ها و روزها ازیکطرف آزار واذیت پناهنده گان افغانستانی ، بخصوص پشتونها در ایالتهای سند ، بلوچستان وپشتونخوا توسط پولیس بی رحم، بی مروت، بی ایمان، قسی القلب و رشوتخور پاکستانی شدت گرفته است، ازجانب دیگر گردهمایی ها وسخنرانی های آتشین نور دیدهء برادر حکمتیار به اسم حبیب الرحمن در پشاور نیز برای این بیچاره ها سخت آزار دهنده وطاقت فرسا شده است.

چنان بنظر میرسد که مقامات استخبارات نظامی پاکستان در یک سازش پنهانی با گلبدین حکمتیار ازین طریق میخواهند بار دیگر جریان شکست خوردهء حزب اسلامی را بالای پناهنده گان افغانستان تحمیل نمایند وبا براه اندازی یک سلسله نمایشنمامه های مضحک، حبیب الرحمن حکمتیار را یگانه فرد غمخور ودلسوز برای پناهنده گان افغانستان در انظار مردم بیچاره وبی پناه افغانستان جا بزنند. حبیب الرحمن حکمتیار که خودش در بهترین دانشگاه های پنجاب تحصیل کرده است حالا هوای رهبر شدن در سرش زده است.
صاحب این قلم حبیب الرحمن حکمتیار را در سالهای حاکمیت طالبان؛ هنگامیکه پدر بزرگوارشان؛ گلبدین حکمتیار با خانواده اش در بالا شهر تهران اقامت داشتند یکی دوبار دیده ام، در همان سالها خبر خجالت آور روابط جنسی وی با یکی از محافظان امنیتی گلبدین حکمتیار در یکی از پارکهای تهران در بعضی از جراید ایرانی به نشر رسید که بعدا آقای گلبدین حکمتیار برای پوشاندن این خبر شرم آور، بحث بت های بامیان ونقد نویسی بالای مقالهء محسن مخملباف را پیش کشید.

استفادهء سوء از ناخن افگار پناهنده گان وآواره گان

اما آنچه در شرایط حاضر در پشاور بنام گردهمآیی ها بخاطر حل مشکلات ویزه واقامهء مهاجرین افغان وسخنرانی های بی ارتباط حبیب الرحمن حکمتیار جریان دارد، یاد آور خاطرات تلخ سالهای هشتاد میلادی است که جنرال ضیاء الحق حاکم نظامی پاکستان وجنرال فضل حق، حاکم ایالتی صوبهء سرحد، با همین ترفندها گلبدین حکمتیار را بحیث یگانه ناجی آواره گان افغانستان و یگانه رهبر قاطع ومصمم ، عیار، شجاع، مردمدوست، غریبنواز و دلسوز در انظار مهاجرین جا میزدند.
در آن سالها ازیکطرف، تعداد از جوانان آوارهء کابلی، مزاری، ننگرهاری، تخاری ، قندوزی، بدخشانی، پروانی، قندهاری وغیره که از بد حادثه به پاکستان فرار می نمودند به بهانهء جواسیس خاد ویا کا گی بی توسط استخبارات پاکستان مورد آزار واذیت قرار گرفته، یا به شکل مرموز وپنهانی در دشتهای صوبه سرحد سربه نیست میشدند ویا هم بعداز قبول نمودن حلقهء غلامی وبرده گی حزب بدنام گلبدین یا یکی دیگر از تنظیمهای جهادی، از توقیف خانه ها رها شده وبار دیگر اسیر توطئه ها ودسیسه های گلبدین وپاکستان میشدندد.

امروز نیز محافل وگردهمایی هایکه به بهانهء گفتگو وبحث دربارهء حل مشکلات ویزه واقامهء پناهنده گان یا مشکلات دانشجویان در پشاور دایر میشود، درحقیقت فرصتی است برای مطرح شدن پسر جوان حکمتیار که میخواهد از راه تمرین سخنرانیهای آتشین وانتقاد آمیز علیه دولت توافقی کابل خودش را بحیث رهبر سیاسی آیندهء افغانستان مطرح نماید.

حبیب الرحمن حکمتیار، درین سخنرانی ها مانند پدر بزرگوارش بخاطر جلب توجه مخاطبانش، پیش از آنکه درمورد ویزه واسناد پناهنده گان ومشکلات مهاجرین با پولیس پاکستانی سخن بزند برعکس، راجع به ساختار نظام در کابل ونوعیت نظام در افغانستان از دید خودش برای پناهنده ها در فشانی میکند ومیخواهد توجه پناهنده های بیچاره را که اکثر پشتونهای بی بضاعت، دوکاندار، گلکار، نجار ، مزدورکار، طلاب مدارس ودست فروش ها استند بسوی مسایل حاد سیاسی که از توان وطاقت آن بیچاره ها بالا است جلب نماید.

پس منظر تاریخی شهر پشاور:

شهر پشاور، در ادبیات بعضی از شاعران قومگرای پشتون ، بحیث کابل دوم مطرح شده است، اما از نظر واقعی، پشتونهای پاکستان برای پشتونهای افغانستان کوچکترین ارزش انسانی قایل نیستند.
در حال حاضر، شهرهای پاکستان، بخصوص اسلام آباد، روالپندی، کراچی، کویته، پشاور، صوات، انگو وغیره برای آنعده از پشتونهای که تابعیت کشور خداداد پاکستان را نپذیرفته اند به جهنم سوزان تبدیل شده است.
پاکستانی ها چه پنجابی وچه پشتون در طول چهل سال اخیر از وضعیت نابسامان افغانستان بهترین استفاده را برده اند. این بهره برداری ها وسود بردنها از وضعیت بی ثبات وغمبار افغانستان در طول چهل سال اخیر ازیک مرحلهء تاریخی تا مرحلهء تاریخی دیگر؛ از یک جریان حاکم سیاسی تا جریان دیگر سیاسی پاکستان تفاوت داشته است. اما درنهایت، در تمام این مراحل تاریخی همهء جناح های سیاسی حاکم ویا محکوم پاکستانی، از بی ثباتی سیاسی افغانستان به سود کل پاکستان استفاده برده اند.
پاکستانی ها بخصوص پشتونهای ناسیونالیست وهواداران خان عبدالغفار خان در نخستین سالهای ورود قوای شوروی به افغانستان، ابتدا پناهنده گان افغانستان را زیر شدیدترین فشارهای روانی ، اقتصادی واجتماعی قرار میدادند تا دوباره به افغانستان برگشت نمایند. اما زمانیکه امریکا، رژیم کودتایی ضیاء الحق را برسمیت شناخت و برای تبدیل نمودن افغانستان بحیث میدان جنگ وآتش ومشتعل نگهداشتن این آتش تا سقوط واضمحلال کامل اتحاد شوروی، در هماهنگی با کشور عربستان سعودی ودیگر کشورهای نفت خیز عرب، سیل از امکانات اقتصادی ونظامی را به پاکستان سرازیر نمود، آنگاه هر پناهندهء افغانستان بخصوص گلبدین حکمتیار، نور دیدهء هرپاکستانی شد وهواداران جریان ناسیونالیزم پشتون بحیث میانجی ها و افراد رابط میان دولت کابل وگلبدین حکمتیار تبدیل شدند.
اما امروز، وضعیت تغیر یافته است. دیگر پیمان نظامی وارسا واتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی بحیث یک تهدید بالقوه در برابر سیاستهای توسعه طلبانه وجنگ طلبانهء غرب در جهان وجود ندارد. بلکه برعکس این خود امریکا است که درجنوب شرق آسیا حضور نظامی وسیاسی خودرا میخواهد حفظ نماید. بهمین سبب، امریکا، وعربستان سعودی ، دیگر آن کمکهای بلا عوض وسرشار قبلی شانرا به شکل مستقیم برای رهبران مخالف دولت کابل چون گلبدین وملاعمر سخاوتمندانه درخاک پاکستان سرازیر نمیکنند بخصوص زمانیکه، دود آتش جنگهای فرقه ایی ومذهبی، چشم سردمداران کشوری ولشکری پاکستانرا کور ساخته است. اما امریکا بخاطر توجیه بقا وحضور نظامی خود ضرورت دارد تا به شکل غیر مستقیم از گروه های هراس افگن حمایت نماید.

پرسشهای بی جواب:

پرسش آنست که : آیا جناب حبیب الرحمن حکمتیار این سخنان را بخاطر تمرین ومشق بالای مردم بیچاره وگوسفندی که از بد حادثه به پشاور پناه آورده اند ایراد میکند ویا آنکه واقعا قصد روشنگری دارد؟
آیا این سخنرانی های آتشین تنها وتنها محض بخاطر ایراد سخنرانی است ویا آنکه نیات خیرخواهانه بخاطر نجات مردم بلاکشیدهء این کشور از معضلات کنونی هم در آن مضمر است؟
برداشت این بندهء حقیرفقیرسراپا تقصیر بعداز شنیدن این سخنرانیهای آتشین حبیب الرحمن حکمتیار آن است که : جناب شان، ناخن افگار پناهنده گان وآواره گان بیچارهء پشتون را در یک سازش پنهانی با افسران استخباراتی پاکستان زیر دندان گرفته اند وبا این اکت ها واداها وسخنرانی های آتشین میخواهند برای جریان شکست خوردهء فکری پدر بزرگوار شان سربازگیری نمایند.
ورنه اگر چنین نیست، چرا مقامات امنیتی پاکستان از خود حبیب الرحمن حکمتیار؛ درمورد اسناد ویزه واقامهء شان در داخل خاک پاکستان بازخواست نمیکنند؟
کدام عقل سلیم این را باور میکند که پسر یک رهبر سازمان مخالف دولت همسایه، با آزادی تمام بتواند درشهرهای پاکستان درجلسات حزبی سازمان جماعت اسلامی پاکستان با افتخار وآزادی تمام اشتراک کند وهمچنان در داخل پشاور جلسات سیاسی را با پناهنده ها ترتیب بدهد ولی مقامات امنیتی پاکستان از آن بی خبر باشند؟ آیا چنین چیز در داخل کشور خداداد پاکستان امکان دارد؟
پر واضح است كه جناب حبيب الرحمن حكمتيار؛ مانند پدر بزرگوارشان تابعيت كشور خداداد پاكستانرا پذيرفته اند واز تمام حقوق ومزاياي شهروندي كشور پاكستان برخوردار ميباشند؛ ولي بخاطر خاك افشاندن بچشم مردم بيچاره ومهاجر ؛ خودشانرا بدستور مقامات استخباراتي پاكستان بحيث حامي وغمخور مهاجران بي اسناد در آورده اند.
دست کم تصاویر که در پایین از حبیب الرحمن جان در کنگرهء سالانهء حزب جماعت اسلامی مشاهده میکنیم این گمان را تقویت می بخشد که: حبیب الرحمن جان به چشم مردم بیچارهء ما اعم از پشتون وغیر پشتون خاک می پاشانند. به این تصاویر نگاه کنید!

آقای حبیب الرحمن حکمتیار خودش آزادانه در کنفرانسهای سالانهء حزب جماعت اسلامی پاکستان درشهرهای مختلف پاکستان اشتراک می ورزند ولی پولیس پاکستان تنها دکانداران؛ تاکسی رانها وطلاب مدارس را به بهانهء نبود اسناد قانونی به زندانها وتوقیف خانه ها برده وبالای شان مرچ میکوبند.
ماشاء الله! اين تصاوير را با تصاوير بالا مقايسه كنيد!! كسيكه دركنگرهء سالانهء حزب جماعت اسلامي آزادانه اشتراك ميكند وبراي رفع تشنگي اش بوتل هاي آب صحي را با خود دارد، با آن مهاجرين كه از دست ظلم وقساوت ورشوه خواري پوليس ونيروهاي مليشه ايي قومي پاكستاني، از منازل شان بيرون شده نميتوانند چگونه قابل مقابسه است؟

محتوای سخنرانی:
جناب حبيب رحمن حكمتيار دريكجا چنين درفشاني نمودند:

( د دوی چاری یی مفسد غلو او خاینو ته سپارلی چی پر مظلوم مهاجر چی د جامعی غریب قشر څخه دی ظلم وکړی او حق یی تر پښو لاندی کړی،
له بل طرف هیڅ څوک هم نشته چی هغه غله مجازات کړی چی د مهاجرو حقوق یی ترپښو لاندی کړی او شخصی استفادی یی تر کړی
بیا هم عجیبه داده چی یو مفسد او غل هم تراوسه نه دی مجازات شوی!! هغه هم په داسی هیواد کی چی په نړی کی تر ټولو لوی مقام په فساد کی لری!! څارنوالی او د قضا سترګی ړندی شوی، خپله هم په فساد اخته دی، دی فاسد نظام همداسی فاسد څارنوالی هم رامنځته کړی چی ځان پری خویندی وساتی.
دا نو څنګه شعارونه ول چی دوی د ټاکنو پر مهال ورکولی!! کوم مفسد غل چارواکی مجازات شوی!! ولی ټول خوشی دی؟! عجیبه ده چی پوره نړی کی تر ټول مفسد هیواد دی، ډیر چاروکی یی په فساد تورن خو په دومره درجن درجن بنډل بنډل او بوجی بوجی مفسدو کی ښاغلی رئیس جمهور ،اجرایی ریس مفسد نشی موندلی!!)

آقای حبیب الرحمن در سخنرانی شان دولت توافقی کابل را از زمان سقوط طالبان تا به امروز، زیر شدید ترین حملات کلامی قرار دادند. ایشان از اینکه در طول سیزده سال گذشته، دولت کابل، لقب یکی از فاسد ترین دولتهای دنیا را کسب کرده است مورد مذمت قرار دادند .آقای حبیب الرحمن حکمتیار، این سوال را مطرح نموده اند که: چرا درصورتیکه دولت افغانستان به سطح بین المللی، یکی از فاسد ترین دولتهای دنیا است ولی حتی یکنفر رشوتخور وفاسد اداری ، غاصب زمین، دزد ، رهزن وقاتل اعدام نشده است؟
جناب حبیب الرحمن حکمتیار همچنان این سوال را مطرح می نمایند که: چرا تاکنون یک پرچمی ، یک خلقی ویک کمونیست که عامل تمام بدبختی های امروزی بشمار میرود به دادگاه معرفی نگردیده واز جنایات شان در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی مورد بازخواست قرار نگرفته اند؟
به نظر این بندهء حقیرفقیرسراپا تقصیر ایراد چنین سخنرانی ها برای کسانیکه حافظهء شان را ازدست داده باشند ویا هم به کدام بیماری عقلی وروانی مبتلا شده باشند خیلی جذاب وآتشین است، اما برای کسانیکه قوهء تفکیک وتشخیص حق را از باطل، سیاه را ازسفید داشته باشند شنیدن این نوع سخنرانی ها آنهم از حنجرهء پسر ارجمند گلبدین حکمتیار، تنها میتواند یک طنز تلخ تاریخ باشد.
زیرا قبل ازهرچیز دیگر؛ جناب حبیب الرحمن حکمتیار، باید این پرسش را جواب بگویند که: اگر شما وپدر بزرگوار تان، دولت توافقی افغانستان وهمچنان دولت قبلی کرزی را دولتهای دست نشاندهء امریکایی و وابسته به قوای صلیبی میدانستید ومیدانید وبخاطر امضای پیمان امنیتی با امریکا جهاد را در برابر چنین دولت دست نشانده جایز میدانید، بکدام منطق انسانی، دغدغه وتشویش ضایع شدن حق مظلومان وعدم پیگیری پرونده های غاصبان زمین ومجازات مجرمین و دزدان ورهزنان را در داخل آن دولت وآن نظام درسر دارید؟
بعبارت دیگر: اگر شما وپدر بزرگوار تان با تمام نیروی نظامی وسیاسی در برابر همچو نظام عمیل ، مزدور و وابسته به کفرجهانی، جهاد وجنگ را بخاطر سقوط آن روا وجایز میدانید، چرا در غم إحقاق حقوق مستضعفان از طرف همچو یک دولت استید؟ مگر خودتان نمیگوئید که : ما این دولت را غیر مشروع و وابسته به کفر جهانی میدانیم؟
بدون شک، اگر این نظام نزد شما وپدر بزرگوار شما مشروعیت ندارد ، نزد آن مامور رشوتخور ویا دزد وقطاع الطریق که بخاطر امرار معاش خود و اولادهای خود به دزدی ورشوتخوری وقطاع الطریقی متوسل میشود نیز مشروعیت ندارد، اینجا شما وپدر بزرگوار تان با آن مامور رشتوتخور ویا اشخاص دزد ورهزن وقطاع الطریق وجه مشترک دارید، یکی از داخل میخواهد این نظام فاسد را سرنگون سازد ویکی دیگر از خارج. بناء پرسش آن است که : آیا شما وپدر بزرگوار تان دزدان وقطاع الطریقان ورشوتخوران دولت توافقی را دزد، رشوتخور وقطاع الطریق میدانید؟ اگر میدانید، پس مخالفت شما با این دولت وجهاد شما برای سرنگونی همچو دولت چه معنی دارد؟
چرا چنین دولت را که توقع برقراری عدالت و إحقاق حقوق مظلومان را از آن دارید مجال وفرصت نمیدهید تا به پای خود بایستد و با برخورداری از مشروعیت سیاسی وحقوقی در برابر دزدان و قاتلان وغاصبان زمین برخورد نماید؟
مگر میشود که ازیکطرف در پی سرنگونی یک دولت غیر مشروع باشید و ازتمام امکانات برای سقوط آن استفاده نمایید ودر عین حال از همان دولت دست نشانده وغیر مشروع؛ توقع خدمتگذاری و مجازات مجرمین وبرقراری ثبات وامنیت را داشته باشید؟آیا این خواستهای شما منطقی است؟
اگر میخواهید که دولت کابل؛ صاحب اتوریته وحیثیت ومشروعیت داخلی وبین المللی شود و افغانستان بتواند بحیث یک شریک متساوی الحقوق با پاکستان در صحنهء بین المللی عرض اندام نماید چرا پدر بزرگوار تان به عوض تخریب این دولت آنهم از سوراخ های مهمانخانه های آی اس آی با چنین دولت، دست همکاری دراز نمیکند و یا حد اقل بخاطر جلوگیری از سقوط چنین نظام ودولت؛ دست از جنگ وتخریبکاری آن نمی بردارد؟آیا شما وپدر بزرگوار تان دچار اختلالات عصبی و عقلی نشده اید؟

شباهتهای شکلی در سخنرانیها میان پدر وپسر:

جناب حبیب الرحمن حکمتیار، در انتقاد از وضعیت موجود بخصوص دربارهء دولت توافقی کابل آنقدر دلسوزانه صحبت میکنند که بعضی از مخاطبان فکر میکنند که آقای حبیب الرحمن حکمتیار یکی از دلسوزترین و وابسته ترین اپوزیسیون نظام تشریف دارند که برای اصلاح آن از داخل ازهیچ نوع کمک وهمکاری دریغ نورزیده اند.
اما حقیقت آنست که : این نوع سخنرانیهای فریبنده، با سخنرانی های عوامفریبانهء پدر برزگوار شان در سالهای حاکمیت مرحوم برهان الدین ربانی در چهار آسیاب کابل؛ شباهت تام دارد. در آن سالها، جناب حکمتیار هم دولت برهان الدین ربانی را از استقامتهای کوه های زنبیلک شاه وزنبورک شاه؛ آماج وحشیانه ترین حملات راکتی قرار میدادند وهم از همان دولت نوپا، توقع کار، بیرون راندن هرچه زودتر و بلا قید وشرط ملیشه های دوستم، برگزاری سریع انتخابات سرتاسری ؛ عادلانه وشفاف؛ برقراری امنیت وثبات،گسترش عدالت، تطبیق شریعت غرای محمدی وحاکمیت عدل الهی را داشتند.
امروز نیز حبیب الرحمن حکمتیار به تقلید از پدر بزرگوار شان؛ هم دولت کابل نزد شان نامشروع است وهم درعین حال از عدم مجازات دزدان ورهزنان وقطاع الطریقان که زیر سایهء این دولت زنده گی میکنند شاکی اند. پرسش من از جناب حبیب الرحمن حکمتیار این است که : آیا شما درین ادعای تان صادق استید؟ نشود که این سخنان تان مانند سخنرانی های آتشین پدر بزرگوار تان در سالهای حاکمیت مرحوم برهان الدین ربانی باشد که اول ؛ به بهانهء حضور ملیشه های جنرال دوستم، شهر کابل را راکت باران نمود ولی بعدا با همان ملیشه ها شورای عالی هماهنگی تشکیل داد وبار دیگر شهر کابل را بیشتر از پیش به ماتمسرا مبدل ساخت؟ از کجا معلوم که شما نیز به سبک پدر بزرگوار تان حالا میخواهید که دولت توافقی کابل، چند تا دزد ورهزن وقاتل را اعدام نماید تا دیگر دزدان ورهزنان وقاتلان همهء شان به دامان پدر بزرگوار شما پناه ببرند وآنگاه شما با لشکر از دزدان ورهزنان وقاتلان بار دیگر شهر کابل را بخاک وخون بکشید آیا منظور تان از چنین سخنرانی ها همین است ؟

انتقاد از رسانه ها:

آقای حبیب الرحمن حکمتیار درسخنرانی شان بر یکتعداد تلویزینها و رسانه های صوتی وخبری بخصوص تلویزیونهای خصوصی کابل تاخته اند وهمه را دریک قلم رسانه های مزدور و توجیه گران اشغال افغانستان توسط قوای اشغالگر توصیف نموده اند. آقای حبیب الرحمن مدعی اند که این تلویزیونها به عوض ترویج اخلاق ومبادی افکار اسلامی؛ به ترویج فحشا ومنکرات می پردازند. آقای حبیب الرحمن حکمتیار میفرمایند که: از آنجاییکه پول مصارف این تلویزیونهای فاسد ومفسد را قوای اشغالگر خارجی می پردازد، بناء طبیعی است که این تلویزیونها بجای نشر وپخش برنامه های مفید اجتماعی وعلمی در پی گمراه ساختن جوانان استند. آقای حبیب الرحمن حکمتیار بدون ارائهء سند ومدرک لازم رسانه های تصویری را متهم به دامن زدن به تعصبات قومی ولسانی نموده و دریکجا میفرمایند:
امروز نفرت وکراهیت که میان اقوام باهم برادر افغانستان ایجاد شده است همه نتیجهء تبلیغات متعصبانهء همین رسانه های مزدور است که تاجیکها را علیه پشتونها وپشتونها را علیه تاجیکها وهزاره ها وازبیکها تحریک میکنند.
این رسانه ها بجای اتحاد واتفاق ، پشتون ستیزی، تاجیک ستیزی، هزاره ستیزی وازبیک ستیزی را ترویج می نمایند ودشمنی ها ونفرتها را به اندازه ای بالا می برند که حتی کاربران شبکه های اجتماعی علیه یکدیگر، با زبان دشنام وفحش با یکدیگر واکنش نشان می نمایند. اما آقای حبیب الرحمن حکمتیار بخاطر اثبات این ادعاهای شان هیچ سند ومدرک واقعی را ارائه نداشته اند. از تلویزیون ژوندون بحیث یگانه مبلغ عریان وآشکاربرتری طلبی قومی وعظمت طلبی پشتونی هیچ یاد نکرده اند، تنها به شکل نمونه با ذکر نامهای تلویزنهای طلوع ، تلویزیون یک وتلویزیون آریانا اکتفا ورزیده اند.

دشنام وتوهین رهبران جهاد در شبکه های اجتماعی:

آقای حبیب الرحمن حکمتیار همچنان از کاربران فیس بوک ها ودیگر شبکه های اجتماعی که با زبان فحش ودشنام با یکدیگر سخن میزنند انتقاد نموده و بعضی ازین کاربران را متهم ساخته که به بزرگان ومشران (!) آنها احترام نمیگذارند . آقای حبیب الرحمن حکمتیار بکار گیری چنین زبان غیر غیرمودبانه در بحث های سیاسی را یکی از تحفه های زهر آلود جهان غرب به مردم افغانستان میدانند. درین باره نیز؛ حبیب الرحمن حکمتیار خیلی گنگ ومبهم حرف زده اند وحتی منظور شان را از رهبران وبزرگان نیز درهاله ای از ابهام گذاشته اند ولی قدر مسلم آن است که: جناب حبیب الرحمن حکمتیار در دیوار رخنامهء خودش، از همین دشنام دهنده گان ودشمنان رهبران جهادی، بخصوص جریان راوا وحزب همبستگی بارها دفاع کرده است. سخنرانی ها فحش ها ودشنامهای ناموسی ملالی جویا و خانم بلقیس روشن را در فیس بوکها دست بدست نموده واز آن مانند یک هوادار سازمان راوا وحزب همبستگی دفاع نموده است.
چنان به نظر میرسد که آقای حبیب الرحمن حکمتیار؛ دشنامزدن راوایی ها وجریان حزب همبستگی را به اشخاص مانند اسمعیل خان ، زنده یاد احمدشاه مسعود قهرمان وبی بدیل ومرحوم برهان الدین ربانی، فحش ودشنام علیه بزرگان جهاد (!) نمیداند اما انتقادهای سالم کاربران شبکه های اجتماعی از پدر بزرگوار شان را در قطار فحش ودشنام حساب کرده اند.
واقعیت چیست؟

به نظر این بندهء حقیرفقیرسراپا تقصیر جناب حبیب الرحمن حکمتیار به یقین میدانند که حالا بخش بزرگ از هواداران سابق گلبدین حکمتیار در فیس بوک وتویتر ودیگر شبکه های اجتماعی، امارت ورهبری پدر بزرگوار شان را برسمیت نشناخته وآنرا غیر مشروع میدانند. آنها معتقد اند که : گلبدین حکمتیار به آرمانهای آنها خیانت ورزیده است. آنها میگویند: گلبدین حکمتیار، حالا مانند صدام حسین، حافظ الاسد ومعمرالقذافی، خواهان میرانی ساختن رهبری حزب اسلامی است که باید رهبری وامارت حزب اسلامی به شکل میراثی از پدر برای پسر و همینطور ازیک نسل به نسل دیگر تنها در دایرهء خانوادهء گلبدین حکمتیار باقی بماند.
درحال حاضر همین مخالفان داخلی حزب اسلامی اند که میزان کارایی رهبری گلبدین حکمتیار را زیر سوال برده اند.
یکی ازین کاربران به اسم طارق مرزبان میگوید:
’’ پنجاه سال است که یک شخصیت بدنام ، لچر، زورگو، سرتمبه ومتهم به رذایل اخلاقی خصوصا فعل شنیع لواطت در دوران بچگی، با زورگویی ودیده درایی وحمایت بیدریغ مالی ولوژیستگی استخبارات نظامی پاکستان خودش را بالای مردم؛ بحیث رهبر وامیر حزب اسلامی قبولانده است وحالا که پاهایش لب گور رسیده است میخواهد پسر بد نام خود را بحیث وارث خود بالای ما تحمیل نماید. آیا دیگر در میان تمام اعضای حزب اسلامی یک فرد سالم ومسلمان پیدا نمیشود که رهبری وزعامت حزب را بدوش بگیرد؟"
بناء منظور آقای حبیب الرحمن حکمتیار از توهین ودشنام علیه بزرگان جهاد ورهبران جهاد تنها همین اشخاص اند که علیه پدر بزرگوار شان ابراز نظر میکنند. آقای حبیب الرحمن حکمتیار همراه با پدر بزرگوارش، انتقادهای سالم هواداران سابق خویش را علیه خودشان وخانوادهء شان دشنام وتوهین می انگارند ولی دشنامهای زیر نافی خودشان وهمفکران شان را در شبکه های اجتماعی از زبان سازمان راوا، حزب هبستگی، افغان ملت وغیره علیه رهبران جهادی دیگر را نشان ازحمیت و غیرت وشهامت واحساس غرور ملی افغانی(!) وحقگویی تاپه میزنند.

سخن آخر:
جناب حبیب الرحمن حکمتیار، اگر هوای رهبری وزعامت درسر شان زده است باید پیش ازهرچیز دیگر از اشتباهات پدر بزرگوار شان بیاموزند. پا گذاشتن در نقش قدمهای پدر بزرگوار؛ ایشان را بیشتر در منجلاب بدبختی ها واتهامات اخلاقی فرو برده و در انظار مردم خورد وحقیر میشوند.

این تصویر ازسالهای هشتاد میلادی است که در آن جناب گلبدین حکمتیار اکت وادای یک رهبر منتخب ومردمی را در آورده است و بنام انتخابات داخل حزبی بجشم مردم گوسفندی خاک می افشاند. سالهای که از برکت حمایتهای بیدریغ ضیاء الحق وفضل حق؛ کس جرات نداشت تا به برادر حکمتیار بگوید که بالای چشمان تان آبرو است.
آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس