Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 34701

خدمت ولی جان !

29 دسامبر 2009, 12:31, توسط مزاری

ولی جان ، این حقیر نیز به شما درود و احترام تقدیم میدارد . این نوشتۀ شما با نگاشته های گذشتۀ تان فرق دارد . حال که شما مرا به آرامی میخواهید ، جهانی سپاس . خوب بیائیم در اصل موضوع .

ولی جان منطق هم همانگونه که همه بود و نبود ما اوغانی شده منطق ما نیز اوغانی شده که میتوانیم دو نوع منطق را بررسی کنیم یک : منطق انسانی ، دو : منطق اوغانی !

منطق انسانی عبارت از ( نطق . برزبان راندن حرفی یا سخنی که از آن معنی مفهوم گردد است . “لغت نامه دهخدا” ) ( با درهم کوبیدن لشکر جهل نادانی و دزدان سقاوی خدمتی که نادرخان به افغانستان کرد بی نظیر است.) آیا این نوشتۀ شما منطقی است ؟ شما خود قظاوت کنید این فرمودۀ شما بکدام منطق برابر است ؟ میبخشید یا مطابق همان منطقی است که گذشته گان تان آنرا در مقابل دیگران به معرض اجرا قرار دادند ، یا همان منطق اوغانیست ؟

ویا میفرمائید ( ... و یگانه را معقول فرار است پس فرار میکند و زن هایشانرا در خانه میگذارند چراکه میدانند دشمن شان (اگر پشتون باشد) با زنان کاری ندارند۰) این قلم فرسایی تان که ( اگر پشتون باشد )مطابق به کدام منطق است ؟

این قسمت نوشتۀ تانرا اگر آقای یون و یا روستار و یا سیستانی بخوانند سخت از شما آزرده میشوند : ( ... نادرخان بچهً سقو را بخشید و او هم کابل آمد ولی چون این کار را بدون اجازهً سران لشکر جنوب کرده بود نتوانست جلو انتقام لشکریان جنوب را بگیرد زیرا خودش صرف با چند عضو فامیلش به کابل آمده بود و قدرت اجرایًه همه بدست داوطلبان جنوب بود .. ) یا اینکه شاید این فرمانبرداری سپه سالار غازی اعلیحضرت همایونی نادر خان هم مطابق همان منطقیست که تذکار داده اید ؟ به اساس فرمودۀ شما ، نادر خان یک مزدور تمام عیار بوده . میخواهم این گفتار تان را بدین گونه بازنویسی کنم: ( با درهم کوبیدن لشکر جهل نادانی و دزدان سقاوی خدمتی که داوطلبان جنوب به افغانستان کردند بی نظیر است.) شاید کمی منطقی تر باشد . چور و چپاول مردم شمالی ، توزیع زن و زمین های مردم شمالی و شمال اوغانستان ، قتل عام خاندان چرخی و خالق هزاره ودیگر وطنپرستان مطابق همان منطق مدل اوغانی آن است یا چطور ؟

این قسمت نوشتۀ تان هم خیلی جالب است ، بخوانید : ... در آرشیف فامیلی مجددی بسیار اسناد بکر و باارزش وجود دارد که از اجدادش برایش مانده از قبیل نامه های موسی خان وزیری. اردلی افریدی. عجب خان افریدی که با حکومت های کابل تبادله شده بود . ) این فرمودۀ شما نتنها که منطقی نیست بلکه کاملأ از واقعیت به دور است که خاندان مجددی نامه های بکر داشته باشند ، غیراز قرارداد ها و نامه های ننگین و شرم آور با انگلیس . بیائید منطقی تر بررسی کنیم . آیا به اساس فتوای همین خاندان منحوس قیام مردم بیسواد ودیندارما علیه حکومت نوپای امان الله خان صورت نپذیرفت ؟ آیا به تشویق همین خاندان دینفروش مجددی، حبیب الله خان کلکانی به پادشاهی نرسید ؟ و صد ها مثال زندۀ دیگر . ولی جان اگر میخواهی منطقی بیاندیشی و دگر اندیش باشی لطفأ دنباله روی این خاندان نوکر را رها کن که جز پشیمانی حاصلی ندارد . اگر منطقی فکر کنیم این خاندان بی حیثیت هم خود را فروختند و هم همۀ ما و شما را . در مورد پیام نادر خان به حبیب الله کلکانی در پشتی قرآن ، این رویداد یک حقیقت انکار ناپذیر تاریخ است که نمی خواهم بدان اشارۀ داشته باشم. شماخود مختارید که خود را قناعت می دهید یا نه ، مربوط به من نیست .

با معذرت از دانشمندان عالیقدر شهنامه شناس ، در مورد شهنامه فردوسی میخواهم چند نکته را خدمت شما و دیگر شهنامه ستیزان بنگارم . البته پژوهش و دانستنی هایم در مورد این حماسه سرای بی بدیل سرزمینم نهایت ناچیز است . نتنها که شما شهنامه ستیزید بلکه سلطان محمود غزنوی ، فرخی سیستانی ، معزی نیشاپوری و دیگر اسلامیستان عربی مزاج ، شهنامه را توصیف گبران و بیخدایان قلمداد نموده وخواندن آنرا حرام دانسته بودند ، حتی شاملو نیز نوشتۀ دارد در نکوهش شهنامه . آقای مرتضی مطهری آخند دربار خمینی که با فردوسی همسویی نداشت ، می‌گوید:

( فردوسي‌ با شاهنامه افسانه‌اي‌ خود كه‌ كتاب‌ شعر (يعني‌ تخيّلات‌ و پندارهاي‌ شاعرانه‌) است‌ خواست‌ باطلي‌ را در مقابل‌ قرآن‌ عَلم‌ كند؛ و موهومي‌ را در برابر يقين‌ بر سر پا دارد. خداوند وي‌ را به‌ جزاي‌ خودش‌ در دنيا رسانيد، و از عاقبتش‌ در آخرت‌ خبر نداريم‌. ) اینست منطق یک آخند مسلمان ایرانی .

تا حال چندین همایش ، گردهمآیی ، سمینار و کنفرانس در مورد فردوسی بزرگ و شهکار ادبی اش در سراسر جهان دایر شده که دانشمندان آمریکایی و اروپایی نظریات و پژوهش های خود را به دید همگان قرار داده اند .هانس هاينريش شدر آلمانی میگوید :

( به ‌راستی فردوسی خالق راستين زبان ادبی فارسی است، زبانی که از آن زمان تا کنون سيرت و سيمايی را که فردوسی به ‌آن داده، حفظ کرده است و همواره از چشمه‌ پاک و پايان ناپذير سروده‌‌های او سيراب می‌شود . غروب عظمت و فرود آزادی سرزمينش را خود تجربه ‌کرده بود و اينک انعکاس آن را در افول دوران حماسه ‌آفرينی سرزمینش بازمی‌يافت )اما نکته‌ای که در خطابه‌ "شدر" بيش از همه جلب توجه می‌کند، تشابهات و ویژه گی هایی است که او در اوضاع اجتماعی و سياسی در زمان سروده شدن شهنامه از يک سو و وضعيت انقلابی آلمان در زمان ترجمه‌ شهنامه از سوی ديگر می ‌بيند.

او گمان دارد که انگيزه‌ نخستین برگرداننده شهنامه، نشان دادن اين تشابه بوده است ؛ به‌ ويژه که "گورس" ترجمه خود از شهنامه را به "هاينريش فريدريش فون اشتاين"، دولتمرد نامدار پروسی در دوران جنگ‌های ناپلئون تقديم می‌کند و او را با شخصيت اسطوره‌ای کاوه آهنگر مقايسه می‌کند.

مردان تاریخ و دانشمندان عصرو جهان ما به فردوسی و شهنامه افتخار می کنند و ناپلئیون را به قهرمان شهنامه کاوه آهنگر مشابه میدانند ، ولی جناب شما آنرا افسانۀ به پایه تخیل علامه حبیبی می بینید .

زبان گویشی شهنامه چی از لحاظ سبک و گزینش مطلب و چی لحاظ بیان و ادای روان تاریخ در ذات خود بی مثال است . شهنامه کاخ بلند تاریخ آریانای کبیر و زبان دری فارسیست که از باد و بارنش نباشد گزند . شهنامه را نخستین بار دقیقی بلخی بنام گشتاسب نامه آغاز نمود و از گنجینۀ نوشتار شهنامۀ ابومنصوری که تنها موخذ و اثر باقی مانده تاریخ باستان آریانای کبیر از کتاب سوزی های اعراب کتاب سوز جاهل بود استفاده مینمود . فردوسی بزرگ با مرگ دقیقی ، رسالتی را که دقیقی در راستای زنده ساختن فرهنگ و زبان پربار نیاکان خود به عهده گرفته بود در سی سال به پایان رسانید . ( بسی رنج بردم درین سال سی + عجم زنده کردم بدین پارسی ) شهنامه قصه و افسانه مانند هزارویکشب نیست که نه موخذ داشته باشد و نه نویسنده ، بلکه اثریست با قهرمانان واقعی ، داستانهای واقعی و سرزمینهای واقعی . این معلومات ناچیز خدمت تان تقدیم که بدانید چقدر چسپک ما چسپ قوی دارد .

ولی جان ! تخنیک و تکناوژی باستان شناسی به بسیار سهولت میتواند سنگ نوشته ها و ورق پارچه های نوشته شده عصر گذشته و حال را به مطالعه بگیرد و تشت رسوایی جعل کاران را برملا سازد . تاریخ ، ادب و فرهنگ چسپک نیست که هر سو بچسپانی و هر رنگی که دلخواه ات باشد رنگ و رخ دهی بلکه میراثی است گرانبها که از گذشته گان به ما رسیده و از ما به آینده گان خواهد رسید . امید وارم به عمق سخنم رسیده باشی .

دلایل موثق ناکامی دولت اقای کرزی : مدیران بیسواد جهادی در امور اداره کشور ، نداشتن استراتیژی مستقل کاری ، نبود تفاهم متقابل در قدرت های سه گانه ، دست اندازی های قومی طالبان نیکتایی پوش ، مداخله مستقیم دوستان بین المللی در امور داخلی کشور ، نداشتن اردوی محاربوی کارآمد و جنگی ، جنگ های جریکی و انتحاری جنبش مقاومت پشتونها ( طالبان و حکمتیار) ، نبود وحدت ملی ، دست درازی در امور مدنی و حقوقی باشنده گان کشور ، چور و چپاول دارایی ملت توسط همه ، ملی سازی های بی مفهوم ، ووو فکر میکنم همیقدر کفایت میکند تا دولت مزدوری را تجربه کنیم و به تماشا بنشینیم .

ولی جان ! این حقیر همانقدر که به حکمتیار و ملاعمر نفرین میفرستم ، به همان اندازه از ربانی ، علم سیاه ، خلیلی ، رسول پهلوان و عطای بچه مفلس نفرت دارم . بعضی ملحوظاتی است که به مسعود ، حاجی قدیر ، داکتر نجیب ، رزمنده و یک تعداد دیگر احترام دارم زیرا ایشان را از نزدیک دیده ام و اعمال و کردار شان نظر به شرایط و زمان قابل قبول میدانم ، گر چی مطابق میل و خواست من اگر نبوده هم .

بیائید مردانه و منطقی بدون گرایشات قومی ، زبانی و منطقوی کردار و جنایات همۀ فاشیستان ، از هرقوم و قبیلۀ که باشند به بحث و مذاکره دوستانه بنشینیم تا از گذشته بیآموزیم و آینده را بر مبنا و شالودۀ تفاهم ، برادری و برابری پایه و تهداب نهیم . امید وارم باعث آزده گی شما نشده باشم . سعادتمند باشید .

جستجو در کابل پرس