Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 51052

با جنایت نمیتوان عدالت را برقرار ساخت

18 دسامبر 2011, 21:48, توسط baqi samandar

باقی سمندر
قوس سال ۱۳۹۰ خورشیدی
دسامبر سال ۲۰۱۱ میلادی

سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
سلام به اقای روستایی

آقای روستایی میدانم که بازهم بسیار برآشفته شده ونوشته اید که :
«
باقی خان
مثلیکه از چرندیات زیاد حالا رشته کلام را هم از دست داده ای ٫آیا روستایی بودن ننگ است٬آیا آنهایی که درروستا زندگی می کنند دانش و فهم شان کمتر از شهر نشینان است ٬آیا مگر در تمام کشورهای کم رشد که اکثریت نفوس در روستاها زندگی نمی کنند به نظرشما این اکثریت نا فهم تر از همشهریان دیگرشان هستند؟ »
اقای روستایی !
برای من روستایی بودن به هیچ صورت نه ننګ است ونه شرم . بخوانید که برایشما چه نوشته ام :
«
البته وطندارم روستایی است و من هم در روستا بدنیا امده ام و تاوقتی که به مثابه روستایی بیاندیشیم سطح وافق دید ما کوتاه خواهد بود »
متوجه شدیدکه من نه چرندیات نوشته ام ونه خسته شده ام ونه سخن از شرم داشتن از روستایی بودن خود دارم . من فرزند روستا ام – پدر ومادرم وجد واجدادم فرزندان روستا هابوده اند و به همین خاطر نوشتم که :
« و تاوقتی که به مثابه روستایی بیاندیشیم سطح وافق دید ما کوتاه
خواهد بود »
من به وجود پدر ومادر روستایی ام نمی شرمم – به وجود برادر روستایی ام مانندخودت نمی شرمم اما آزرده نشو و بیاندیش که سطح دید یک روستازاده مانند من وتو وهزاران انسان من وتو باعث شده است که سالها در چنګال اسارت شهر نشینان لندنی و ماسکوی و واشنګتونی و پاریسی و برلینی باشیم .
این فرایند دیدګاه روستایی ما میباشد که دیګران به کره مریخ میخواهند ګام بګزارند وما تاهنوز درکجا قرار داریم ؟
مګر مردم افغانستان تاحال تاوان مبارزه برضد شاه امان الله واستقلال افغانستان را نمی پردازند ؟
مګر مردم ما از سال ۱۹۲۹ به اینسو به معنی اصلی کلمه از آزادی بویی برده اند ؟
اګر ما بتوانیم درک نماییم که شرایط اجتماعی شهر وده بس بغرنج است و یکی از تضاد هایی که بایست دردوران دیموکراتیزه شدن حیات اجتماعی شاید در طی پنجاه سال بعد شروع به حل شدن نماید – همانا تضاد شهر وده است .
روستاهای فغانستان چه بلاهایی را کشیدند ؟
چند هزارروستایی ما به احزاب هفت ګانه وهشت ګانه پیوستند و اعتبار واعتمادکردن و چند هزار روستایی ما از ګذشته ها تاحال بخاک خون کشیده شدند ومیشوند ؟
چند هزار روستایی ما خدمتګارلشکر هشتم شوروی شدند ؟
چرا ؟
برای اینکه ما هنوز اندیشه روستایی داریم ! این برای شما بسیار سخت تمام میشود ومن اګر در یکی از کشورهای اروپا یا المان زندګی مینمایم – درهمیبن جا هم انسان های روستایی نسبت به شهری نوع دګری می اندیشند .
من آرزو دارم که روستایی بودن خودت ومن را نه دلیل برافتخار ما بدانید ونه مایه شرم
اقای روستایی !
مادرم بمن می ګفت که وقتی که من را بدنیا می آورد – نوبت اش در خانه شریکی بود تا همان روز دربالای تنور داغ نان پخته نماید .
من میدانم که زندګی در روستا یعنی چه و من هرګز آرزو ندارم که من برای همیش اسیر شهریها باشم . این برایم بانقد از زندګی وتفکر روستایی ام میسر شده است ونه اینکه از شهر ګریزان و در ده سرګردان باشم .
اقای روستایی خودت نوشته ای که :

«تو با بیشرمی عام و تام و بدون کدام شناخت ازمن وبدون سند مرا متهم به طرفداری از فاشیسم کردی درین موردمن برایتان جوابی نمیدهم فقط به این گفته بس میکنم که هرکس دیگران به آیینه خود تماشاه میکند ۰چنین اتهامی از طرف شخصی مثل تو بسیار خجالت آور است «
یکبار دیګر نظر من را بخوان و بیاندیش که چه نوشته ام :
«
بیشتر از پنجاه ملیون انسان درجنګ دوم جهانی قربانی فاشیسم ګردیدند وتا امروز نقد از فاشیسم ومبارزه برضد افکار فاشیستی ادامه دارد اما شما روستا زاده افغانستانی نا دانسته مدافع فاشیسم شده اید و از فاشیسم دفاع مینمایید
هنوز خیلی وقت دارید تا به افګار خود بازنګری انتقادی نمایید ومن پیشنهاد مینمایم که هرلحظه ای که برضد افکار خانمانسوز موضع بګیرید- مانند من مورد لعن وطعن وفحش ودشنام ها وناسزا های ګوناګون قرار خواهید ګرفت اما با وجدان آرام زندګی خواهید نمود »
متوجه ګردیدید که من نوشته بودم که :
« اما شما روستا زاده افغانستانی نا دانسته مدافع فاشیسم شده اید و از فاشیسم دفاع مینمایید «
حالا نوشته خود را که در نخستین پیغام خویش نوشته بودید - بخوانید :
«اگر ترکی خاین را شاگرد وفادارش به سزای اعمالش رسانید به نفع مردم بود٬اگر امین جلاد را باداران روسی اش مسموم کردند ٬اگر نجیب جلاد توسط هم قبیلیهای خود دارزده شد٬اگر مسعود توسط برادران مجاهدش پارچه پارچه شد و اگر ربانی توسط نمایندگان صلحجو اش به جهنم فرستاده شد نمی باید از واقعیت منکر شد که همه آنها به سزای اعمال خود رسیده و قتل آنها باعث خورسندی ملیون ها انسان ستمدیده گردید »
درمتن بالایی دفاع مستقیم وصریح ازحفیظ الله امین سوسیال فاشیست دریک لحظه معین کشتن نورمحمد تره کی – دفاع از باداران روسی امین جلاد – دفاع از قاتلین داکتر نجیب وبرادرش – دفاع از قاتلین – احمدشاه مسعود – دفاع از قاتلین برهان الدین ربانی صورت ګرفته است . بخاطر بسپارید که شما درکشتن همه کسانیکه خوشحال اید ومینویسید که « قتل آنها باعث خورسندی ملیون ها انسان ستمدیده گردید » وخود شما یکی از ملیونها انسان میباشید که احساس خورسندی نموده اید –
به نظر من همه قتل های نامبرده با اسلوب وشیوه های فاشیستی اجرا شده است وهر انتی فاشیست ویا ضد فاشیست می باید خط فاصل خود را از ګفتار وکردار فاشیست ها روشن سازد حتی :
اګر روستایی وروستا زاده مانند من باشد یا شهری مانند مدعیان شهر وند بودن .
دراینحا کدام تشریفات نداریم واینکه آزرده شده اید – بازهم از من بخوانید که نوشته ام :
اما شما روستا زاده افغانستانی نا دانسته مدافع فاشیسم شده اید و از فاشیسم دفاع مینمایید . «
هنوز خیلی وقت دارید تا به افګار خود بازنګری انتقادی نمایید ومن پیشنهاد مینمایم که هرلحظه ای که برضد افکار خانمانسوز موضع بګیرید- مانند من مورد لعن وطعن وفحش ودشنام ها وناسزا های ګوناګون قرار خواهید ګرفت اما با وجدان آرام زندګی خواهید نمود«
من هنوز باور دارم که شما نادانسته مدافع فاشیسم شده اید ومیان نوشته من یعنی نادانسته خواند ن و برداشت شما که امروز نوشته اید :

«تو با بیشرمی عام و تام و بدون کدام شناخت ازمن وبدون سند مرا متهم به طرفداری از فاشیسم کردی درین موردمن برایتان جوابی نمیدهم فقط به این گفته بس میکنم که هرکس دیگران به آیینه خود تماشاه میکند ۰چنین اتهامی از طرف شخصی مثل تو بسیار خجالت آور است «
من در ایینه خود – خود را می بینم نه هیچ فرد دیګری را ومن هرګز مدافع مستقیم ویا غیرمستقیم فاشیسم وراسیسم نمی ګردم وهدفم هم اینست که ارزو دارم روستایی ګرامی مانند شما خط فاصل خود را روشن ګرداند .
اقای روستایی !
شما درنوشته اولی خویش به دفاع از طالبان برخواسته اید و پا درجای پای حفیظ بشارت میګزارید واین خودش بخاطریست که شما تاهنوز از کشتارها خورسند میګردید ومن هم روستازاده ام واګر درهرګوشه دنیا زندګی نمایم – بیست ودو سال زندګی ام را در روستای افغانستان ګذشتانده ام و بنیاد افکارم در روستا ګذاشته شده است و من تاحال تاوان بسیار زیاد بخاطر همین پرداخته ام .
بیست ودو سال در روستا زندګی داشتن و چهل سال باجیب خالی به ګرد دنیا آواره بودن مرا به همین درک کنونی ام رسانیده است ومیدانم که صد ها انسان نادانسته به دفاع از فاشیسم برخواسته اند وفقط چند تن محدود تاهنوز افتخار مینمایند که از نژاد برتر « اریایی » اند !
آقای روستایی !
من نسبت به شما شاید کوچه به ګوچه وباغ بباغ تاک به تاک ودرخت به درخت و دره به دره شمالی رادوست داشته باشم وشاید چند روز پیش در شمالی بادوستان روستایی ام بوده باشم وشنیده باشم که چګونه میګ ها شمالی را بمبارد کرده و فرزندان شمالی را بخاک وخون کشانید وچګونه بی پنجاه ودو شمالی را با بم های پنحصد کیلویی کوبید وچګونه درجنګ های تنظیمی مردم شمالی قربان شدند وچکونه طالبان با طرح زمین سوخته شمالی را بخاک وخون برابرساختند . من در شمالی دیدم وشنیدم که مردم میګفتندکه طالبان ګوسپندان شان را در محراب ومنبر مساجد شان بسته بودند و پشګل ها یا پشقل های ګوسپندان را برایم نشان میدادند .
من در سال ۲۰۰۱ در سفارت شوروی سابقه در منطقه علا الدین کابل رفتم و برای ماه ها با بیست وپنج هزار خانواده شمالی در آنجا دید وباز دید داشتم و ګپ های ازظلم وستم واستبدا د طالبان شنیدم که تاحالا خوابم را پریشان میسازد .
من هم روستا زاده ام اما باتفکروشیوه تفکر روستایی تاحال بسیار تاوان داده ام ـ
شهری ها نسبت به ما روستایی ها از مزایای بسیاری برخوردار بوده اند ومیباشند – من میکوشم شهروند شوم و با زندګی شهری خودم را آشنا بسازم – شما اختیار دارید که چه نوع می اندیشید !

آنلاین : باجنایت نمیتوان عدالت را برقرارساخت

جستجو در کابل پرس