سید منصور نادری، شراب و کباب و بزرگترین قرآن در جهان
1 می 2012, 17:20, توسط احمدی
مباحثات فوق را خواندم و خواستم من هم واقعه را که از زبان یکی از دوستانم شنیدم درین جا بیان کنم. واقعه ازین قرار است که وقتیکه طالبان از بغلان شکست خورد سید جعفر دوباره به کیان برگشت. سید جعفر از غرور سراز پا نمیشناخت. زیرا تعداد کثیر مردم بدور او جمع شده بودند و حاضر بودند که تا دم مرگ با طالبان جنگ نمایند.از جانب دیگر امریکای ها کمک های مالی و تسلیحاتی بی دریغ مینمودند. سید جعفر در یک محفل که ده ها نفر حاضر بوده چنین گفته است "اینبار دیگر شکست نمیخوریم زیرا امام خودش کمرم را بسته و بمن گفته است که اهر دنیا را هم بخواهی میتوانی تسخیر کنی". دیری نگذشت که از طرف مردم اندرابی ها شکست خود.
مباحثات فوق را خواندم و خواستم من هم واقعه را که از زبان یکی از دوستانم شنیدم درین جا بیان کنم. واقعه ازین قرار است که وقتیکه طالبان از بغلان شکست خورد سید جعفر دوباره به کیان برگشت. سید جعفر از غرور سراز پا نمیشناخت. زیرا تعداد کثیر مردم بدور او جمع شده بودند و حاضر بودند که تا دم مرگ با طالبان جنگ نمایند.از جانب دیگر امریکای ها کمک های مالی و تسلیحاتی بی دریغ مینمودند. سید جعفر در یک محفل که ده ها نفر حاضر بوده چنین گفته است "اینبار دیگر شکست نمیخوریم زیرا امام خودش کمرم را بسته و بمن گفته است که اهر دنیا را هم بخواهی میتوانی تسخیر کنی". دیری نگذشت که از طرف مردم اندرابی ها شکست خود.