Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 57303

سید منصور نادری، شراب و کباب و بزرگترین قرآن در جهان

1 می 2012, 20:14, توسط سید سرورشاه

عاجز شدن شیطان از سید منصور

اگرگویم که شیطان است مشهور----- اورا استاد بود سید منصور
اگرگویم که شیطان گشته پنهان ----- ورا یابی پیش منصور کیان
اگرگویم که شیطان گشته بیکار ----- ورااست جانشین منصورغدار
اگرپرسی که شیطان است نالان ----- سید منصورنمود اورا پریشان
اگرپرسی که شیطان گشته حیران---- پریشان کرده است منصورکیان
اگرپرسی که شیطان درخطرشد ----- سید منصورزکارهایش خبرشد
پریشان گشته است بیچاره شیطان---- گرفته منصبش منصور کیان
ازان روز که این دنیا بنا شد ------ عزازیل منکر (آدم حوا) شد
زمان (نوح) بود نام او کنعان ------ (خلیل الله) را نمرود به دوران
بیامد (حضرت موسی) درین دهر---- مخالف بود ورا فرعون سراسر
ظهور(حضرت عیسی) عیان شد ---- به خردجال اسم او بیان شد
(محمد مصطفی) آمد به دنیا... ----- ابوجهل لعین گردید هویدا
بهروقتُ زمان خود را تغیر داد ------ ابوسفیان بُد یزیدُ و شداد
به دور هر امام اسمش تغیر کرد ----- عداوت ها در خُم غدیر کرد
درین دنیا همیش دجال باشد ..----- اورا با (اهِمه) جنجال باشد
تغیر نام بنماید فراوان .....------ گهی شمراستُ گاه منصورکیان
که فعلأ نام خود بنهاده منصور ------ دوگوشش کرشده چشمهاشده کور
نموده سرکشی از امرُ فرمان ------ لقب داده به خود منصورکیان
ندارد دانشُ نه فهمُ ادراک ..------- سید منکربود این مرد سفاک
درین عصرُ زمان کمپیو تر.. ------ هنوزهم خواب می بیند سراسر
به کوش کرصدا هیچ کارگرنیست----- اورا ازدینُ مذهب هیچ خبرنیست
ندارد چشم که خواند امرُ فرمان . ----- که همیارش بود مولوی افغان
فرامرز هستُ بازک هم نشینش ------ ندارند آگهی از بهر دینش ..
بود در دورُ بیش احمق فراوان ------- نه بیند مفلسی منصور کیان
هنوز هم آن خیال پرداز احمق ------- خودش را جلوه داده پیربرحق
اگر پرسی ورا از دینُ مذهب ..------- بماند بند به گل مانند مرکب
بود او عاجز از کسر زبانش ...------- به مشکل حرف گوید باکسانش
اواز کسرزبان خود ملول هست ------- ازینرو همقطارانش جهول هست
اگر میداشتی او فهمُ دانش ... ------- نمیکردی ستم با فامیل خویش
درین اوقات شده بیحد پریشان ------- حسام الدین شده جدا از ایشان
نمیداند کسی از باطن کس .. ------- منم حقبیننگویم پیر ازین پس
نمایم لعنت این شیاد سفاک .. ------- برای مذهبش گشته خطر ناک
بکردم سالها خدمت برایش .. ------- ندیدم راستی در کارهایش..
خطا کردم که بودم هم نشینش ------- مراافسوس که هستم قومُ خویشش
اگر گویم کمی از کار این مرد -------- مر اورا کشتن انسان خشین کرد
به آسانی کُشد انسانُ حیوان -------- ازین رو سرپرست منصور کیان
پسر دارد یکی با اسم جعفر.. -------- شده او با پدر هم یارو یاور ..
نهاده سرپرست او نام خویشرا -------- نگهبانی کند دو گرگ میش را
ترا شد افتخار این چالُ نیرنگ -------- بگیرتو مال مردُم را به هررنگ
همین چالُ فریبت از قدیم هست ------- ابوجهلُ یزید تورا صمیم هست
تو هستی بی نظیر در کارهایت ------- نمیداند به زودی چال هایت ..
مگر امروز مردُم با خبر شد ..------- فریبُ چال تو قسم دیگر شد ..
به آخر برملا گردید چالت .. ------- تو عاجز ماندی از فکرُ خیالت
چه گویم ای لعین گمراه شدی تو ------ به پیش مردمان رسوا شدی تو
ندارد فرق به تو این نام بدی ها ------ به خر فرق ندارد بار کشی ها
لگد کوبی نمایی تو همیشه ... ----- مزن در دستُ پای خود تو تیشه
ضرورت داری توعینک بچشمت----- فراموش کردهِ تو راهُ رسمت

آنلاین : عاجز شدن شیطان

جستجو در کابل پرس