Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 60147

مقایسه دو شخصیت در اتحاد شمال افغانستان: سید منصور نادری و احمد شاه مسعود

28 جون 2012, 07:22, توسط گل احمد

آقای محمد بشیر از ایلات متحده امریکا!
جناب بشیر،آسمان وریسمان را بهم بافتی، تا کارنامه های سیاه سید منصور را با کارنامه های سترگ و جاویدان حجتان و داعیان اسبق اسماعلیه مقایسه کرده و ازانطریق اعمال ننگین اورا توجیه نمائی، غافل ازینکه نمیتوان هر قلدر، قداره بند گردن کلفت را به عنوان قا ئید جازد و بخورد مردم نا آگاه دادو این قیاس مع الفارق است. زیرا
1 ـ به گواهی تاریخ داعیان این مذهب همه افراد دانشمند، عالم، متبحر و آگاه به دانش زمان خود بودند، سید صادق گوهرین در کتاب محققانه ی " حجت الحق بوعلی سینا" مینویسد: " داعیان اسماعیلی با دقت وصرف وقت وبکاربردن تمام دانش و علم آن روز گار می کوشیدند که گروه گروه مردمان تحت تسلط خلفای عباسی را به مذهب اسماعیلی که بتمام جهات مجهز بود بخوانند. این دعاة از قرآن وحدیث پیغمبر وفقه واصول گرفته تا جدید ترین علوم زمان را در اختیار خودداشتند و با آنهمه معرفت، زکا و کیاست و کاردانی و سیاست را نیز آمیخته بودند ...وبهمین جهت حقاً در قرن چهارم داعیان اسماعیلی در سراسر مشرق جنبشی عظیم بر پا کردند که نظیر و مانند آنرا در تمام تاریخ اسلام نمی توان دید." همچنان:" اسماعیلیه که حقاً مترقی ترین دسته های مذهبی قرن چهارم بودند می کوشیدند که با اشاعه علم ومعرفت و آشنا کردن مردمان باصول و مبانی دانش وجنگ با خرافات و اراجیف، وازبین بردن نفاق و ستیزگی، اذهان مردمان از همه جا بی خبر را روشن کنند." اما آقای سید منصورشما که در محیط فسق و فجور خانوادگی بزرگ شد و نه روی مکتب ومدرسه را دیده ونه از علوم روز آگاهی دارد ونه از معارف و حکمت دینی بهره مند است، سواد خوان بیچاره ی که بجز از تکرار حرف های پیش پا افتاده وبازاری دیگر چیزی در چنته ندارد اورا مقایسه کردن با بزرگان علم ودانش و حکمت مسخ حقیقت است و جفا ی نا بخشودنی نسبت به آن بزرگان .
2 ـ صاحب دعوتان سلف ماسر بکف در خط امامان شان قرارداشتند، شرف و فخرزندگی شانرا در پیروی از دساتیر امامان شان میدانستند و تخطی از دستور امام در حیات مذهبی آنان دیده نمی شد. اما سید منصور ابتدا به دهل ببرک کارمل وطن فروش و شوروی های مهاجم رقصید، بعداً فعالیت ضد ملی و مردمی خودرا طبق اشاره و صوابدید داکتر نجیب سمت وسوداد، پس از سقوط دولت مزدور، وی گاهی در خدمت پهلوان دوستم در آمد، زمانی به دامن احمد شاه مسعود شهید چنگ انداخت، و مدتی هم پا بوسی حزب وحدت را افتخار دانست وگاهی هم اطاعت از امیراسلامی حکمتیاررادر شمار وجیبه ی ملی محسوب داشت. ازچنین انسان سیاست بازو ابن الوقت که ازبیع و شری ننگین مردم نا آگاهش وجه سیاسی و رهبری خود ساخته به خود تدارک میدید، به تفاخر یاد کردن آیا انسانیت انسان را زیر سوال نمی برد؟
3 ـ مقایسه کردن سید منصورآلوده به منکرومنهیات که سراسر زندگی طفیلی وارداشته با ناصر خسرو و حسن صباح، از مضحکترین و سفیه ترین برابری است که جناب شما نموده اید، برای اینکه بقول علی دشتی در کتاب (در قلمرو سعدی ص 178):" ناصر خسرو به خرد مینازد. در سراسر دیوان ارجمند او این معنی می تابد که انسان باید به آئین خرد رفتار کند. خویشتن را به علم وحکمت بیاراید زیرا عقل مارا بشاهراه هدایت وتدین می کشاند...قصاید حماسی و مذهبی وی در تاریخ ادبی ایران( و افغانستان) شان بلند ومقام مشخص ممتازی دارد. زبان وی بیش از پیش بستایش دانش وخرد، به تقبیح جهل و خرافت، به تشویق زهد وتقوی بکار افتاد. این فریاد خشم ونفرتی که بر سر فرو مایگان و منحرفین از صراط المستقیم عدل ومعرفت میریزد و این مناعت و استغنائی که مستمراً در ادبیات بلند او موج میزند در ادبیات گران مایه ی فارسی همیشه خواهد درخشید."
4 ـ همچنان بهتر خواهد بود تا سجایا ی کم نظیرحسن صباح را نیزاز زبان تاریخ بشنویم، عطا ملک جوینی منشی خاص هلاکو که در دشمنی با حسن صباح و اسماعیلیان موضع شدید و انعطاف ناپذیری داشت و با وجود اینکه به سایقۀ عصبیت مذهبی در سراسر تاریخ جهان کشای خود چاشنی لعنت و نفرین را نثار حسن صباح و اسماعیلیان ساخته، بآنهم نتوانسته از ذکر فضایل و رفتار پرهیز کارانه، نحوۀ رهبری سالم او که بر شالودۀ امر به معروف و نهی از منکر قرار داشت، خود داری نماید. موصوف در تاریخ جهان کشای خودجلد 3 ص 210 می نویسد: " حسن صباح بنیاد ناموس بر زهد وورع و امر معروف ونهی از منکر نهاده بود ودر مدت 35 سالی که در الموت بود هیچکس در ملک او آشکارا شراب نخوردو در خم نریخت." همچنان در جامع التواریخ ص 124آمده که حسن صباح یکبار هنگام محاصره و قحطی زن ودخترش را در گرد کوه پیش رئیس مظفر فرستاد و نوشت آن دوزن به نفع دار الدعوه دوک بریسند و بهای آنرا صرف زندگی خود کنند. چون زن و فرزند پیشوای برای زندگی کردن ناگزیر از دوک ریشی باشند، میتوان حدس زد که پیروان نیز چنین میکرده اند ودر واقع این سر مشقی بوده که حسن به پیروان خود می داده. بقول کریم کشاورز در کتاب حسن صباح ص 156:" پاکی سیرت حسن صباح و بقول همعصران و حتا دشمنان وی " وفور زهد و تقوای" او دران دوران خلقی را شیفته ساخته بود...بر رویهم صفت های پیشوائی ورهبری در حسن جمع بود...هوش وحافظه ی سر شار داشت.زیرک بود، زبانی بران ومنطق نیرومند داشت درست می اندیشید ونیک سخن می گفت، از دانش های زمان خویش بهرۀ کامل داشت، ارادۀ استوار داشت و برای حصول به مقصود از هیچ کوششی دریغ نمی داشت وهمه چیز را فدای رسیدن بدان میکرد، بزرگ منش و کریم بود و دور از حب دنیا... شیوۀ ساده و پرهیز گارانۀ او در مردم عادی و عامی تاثیر ژرف می نمود. در ناحیۀ الموت نیز این صفات گروه کثیری را بدور او گرد آورد و دعوتش را قبول کردند."
ولی در محور اقتدارخود ساخته ی سید منصور آنچه دیده نمی شد رعایت ضوابط اخلاقی بود، انواع عدیدۀ منهیات به حد افراط اعمال میشد. بطوریکه به یک مورد جزیی هم بر نمیخوریم که یکی از اعضاء این خانواده در اثر نقض موازین اخلاقی و آلوده گی با منهیات توبیخ یا سرزنش شده باشد. داستانهای میگساری، قمار، جنس بازی و فساد این خانواده اظهر من الشمس است که هیچ کسی نمی تواند کتمان کند. علاوتاً درآمد عظیم یا عشر و مال وجوهات سر تاسری جامعه ی اسماعیلیه را که میبایستی در امر خیر و درراه ترقی مادی ومعنوی جامعه بکار می افتاد بر عکس آنرا خرچ عیاشی خود وپسران ونزدیکان خانواده خودکرد. پسران و اقارب و نزدیکان او به اتکاء قدرت اوعلاوه از زندگی طفیلی وار زیاده روی های مفتضحانه نسبت به ناموس و عصمت افراد جامعه کردند که قلم از تحریر آن عاجز است.
آقای محمد بشیر! در زمینه ی نفوس اسماعیلیه ی افغانستان که در ولایات متعدد پراگنده هستند ونیز نقش وتبارز سید منصوردر صحنه ی قدرت وسیاست و توصیه ی شما" برای همه ی علاقمندان خارجی در مسایل و قضایای افغانستان و سیاسیون و بازیگران قدرت در افغانستان توصیه میشود که در هر حرکت کوچک و بزرگ با جلب رضایت و حمایت و پشتیبانی اسماعیلیان و از طریق سید منصور نادری حود را یک گام به هدف نزدیک بسازند."یک محاسبه ی نادرست، توصیه ی واهی، بی اساس، اغراق آمیز ودرواقع بیش از خیال پردازی مسموم و گزافه گوئی چیز دیگری نیست، وبا شرایط موجود کشور ما و نیز اصول، ارزشها ومعتقدات مذهبی مردم اسماعیلیه در تضادمطلق قراردارد. برای اینکه مردم اسماعیلیه یک رهبر مذهبی دارد وآن امام زمان ایشان است، همطراز این رهبری واحد ، دیگر رهبری دینی در معتقدات اسماعیلیت جای نداشته و قابل پذیرش نیست. ادعای رهبری بغیر از امام منصوص و آشکار از سوی هرکه عَلَم شود، یک دعوی باطل بوده که بجز از فساد و گمراهی جامعه به چیز دیگری منتهی نمی شود. اماکارگذاران وعاملین امامت اسماعیلی که در سراسر جهان اسماعیلیه مصروف خدمتگذاری به امام و جامعه هستند، همه وهمه از سوی امام انتخاب میشوند ودر تحت قانون اساسی اسماعیلیه ایفای وظیفه می کنند. وهمه ی این کار گذاران نزد امام وجامعه ی اسماعیلیه مسؤلیت و جواب دهی دارند. در حالیکه سید منصورنه ازسوی امامت اسماعیلی انتخاب شده ونه از قانون اساسی اسماعیلی آگاهی دارد ونه نزد امام وجامعه جوابدهی.ا ویک رهبرخود ساخته و خود سراست که به اصطلاح زورکی خود را رهبر میخواند. اما وقتی حساب معتقدات دینی از امور سیاسی ولیدر شیپ جامعه تفکیک گردد، درانصورت مردم اسماعیلیه ی هر منطقه نظر به شرایط ومصلت اجتماعی خویش باجوامع نزدیک وهمجوار خود اجتماعت تشکیل میدهند،لذا نیاز لیدر شیپ ورهبری اجتماعی سید منصور خود بخود منتفی میگردد.
درزمینه ی رهبری ملی یامردمی، نا گفته نباید گذاشت که شرایط کنونی کشور ما با پنج دهه قبل فرق اساسی کرده است،نسل امروز آشنا با انتر نت، فیس بوک، تویتر وآگاه از پیشرفتهای محیر العقول ساینس و تکنالوژی و تحولات که پیوسته در صحنه ی سیاسی جهان رخ میدهد،به رهبری هر گانگستر، اوباش و هرزۀ بیسواد که لسان مادری خودرا درست نمی داند، نه فقط با دهاء و پرنسیپ سیاسی بیگانه است، بلکه ازدرک الفبای سیاسی هم عاجز است، کسی که خدمت گذاری به اجانب را سیاست نام می نهد وجیره خوارانش اورا سیاست مدار یا مرد سیاسی می خواند،تن نخواهد داد. زیرا نسل امروز می داند که به آن کسی حق ورود به سیاست را باید داد که اولاً او دارای سواد کافی بوده، در پالیتیکس و نظریات سیاسی ـ اجتماعی جهان صاحب نظر و یا لا اقل آشنایی با آن داشته باشد، پیچ و خم هاو ترفند های سیاسی را بداند، تابتواند بمثابۀ یک سیاست مدار مآل اندیش وواقع بین راه معقول را در پیش گیرد.ز یرا رهبر گفتن و رهنما تراشیدن به الفاظ و گفتار نیست که هرکه آنرا جعل کند و بخود ببندد رهنما و رهبر پنداشته شود.
آقای محمد بشیر! آنچه را بزعم خود ازقول میدیاها در باره والا حضرت آقاخان فهرست ساخته اید با واقعیت عینی ماموریت وکار هایش تطابق ندارد زیرااغلب سران حکومت های جهان، مجامع علمی ودانشگاهی، جوامع مدنی با دیدگاههاو نظریات اش از طریق بیانیه ها، خطابیه ها و سخنرانی های بیشماری که در دانشگاهای معتبر جهان، مجامع علمی و نهاد های اجتماعی ومدنی جهان ایراد داشته آگاهی ومعلومات درست دارند. قانون اساسی اسماعیلی دید گاهای اورا به روشنی در معرض دید، افکار و قضاوت جهانیان قرار می دهد. شبکه ی انکشافی آغاخان و کمک بشری فوکس که در اغلب کشور های جهان سوم بدون درنظرداشت نژاد وعقیده فعالیت غیر انتفاعی، غیر فرقه گرایانه دارند، خود گواه صادقی بر کار های بشر دوستانه اوست.مرکز جهانی پلورالیزم یا کثرت گرائی که اخیراً در اتاوا پائیتخت کانادا تاسیس گردیده ودران پروفیسر ها، دانشمندان، سیاستمداران بزرگ، جامعه شناسان و فرهنگیان بنام وشناخته شده عضویت دارند، وهدفش تعمیم پلورالیزم بشری در جهان، ایجاد پل اتصال بین فرهنگها ی مختلف، تساهل، مداراوبردباری در قبال افکار،آراء ونظریات همدیگر است،فی نفسه کار های عظیم انساندوستانه اورا تبین میدارد. لذا به پروپا گند های غرض آلود محملی نمی گذارد. بااحترام

جستجو در کابل پرس