Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 60241

مقایسه دو شخصیت در اتحاد شمال افغانستان: سید منصور نادری و احمد شاه مسعود

1 جولای 2012, 01:22, توسط 30 جون 2012

کسی منکر شود ازامرُفرمان
کسی منکرشود ازامرُ فرمان ---- نباشد فرق بین او و شیطان
زبی امری عزازیل گشت گمراه --- تغیرشکل به دوران امامان
گهی نمرودُ فرعونُ ابو جهل ---- گهی شمرباشدُگاهی بوسفیان
بود او منکر نور امامت ----- چرا که کورگشته ازدوچشمان
او انبازی نماید با خداوند ---- که باشد منکر آیات قرآن
گهی رهبر بگوید از جهالت ---- نداند اندکی از دینُ ایمان
بفکر قدرتُ جاهُ جلالش ---- نمیترسد او از آه یتیمان
گهی شورُشعب بین جماعت ---- به نادانی نماید کارِ پنهان
گهی زاهد شود در پیش مردم ---ُ به خانه (ویسکیُ وودکا)فریمان
گهی تشویق نمایدسوی مسجد ---- گهی گوید که ما هستیم مسلمان
بظاهر زاهیدُ باطن یزید هست --- پسر(نوح) بود اسم او کنعان
جماعت خانه است جای عبادت --- نباید تو شکست دروازه آن
گهی حمله به دفتر امامت ---- ندارد او شعورُ علمُ عرفان
کسی داند اگر ذات امامت ---- سگ اصحاب کهف گردیدزنیکان
نروید در زمین خشک گیاهی ---- بود نومید او از آبُ باران
اگر قاتل ببیند چوبه دار ---- زگستاخی نخواهد شد پشیمان
کسی عادت کند درمال مردُم ---- نماید نوش جان چون زهرماران
ملامت گرشود در پیش مردُم ---- بشیند پهلوی چند بی وقاران
زدست شراین شیطان ملعون ---- کنیم دست دُعا در سوی یزدان
پس ازشورُ شعب اورانه بینی ---- نماید خلوت با فامیل شان
خدا لعنت کند منکر حق را ---- شود مانند سگ او پاسبانان
دوگوشش کرشده چشمان اوکور --- رود نمرودصفت اوسوی آسمان
نمادوری ازین اُمّ الخبا ییث --- نباشد خصلتش مانند انسان
بظاهرصورتش چون آدمی زاد --- به باطن او بود مانند حیوان
تو خونخوارگشته مانند کفتار --- چه گویم برتوای منصورناخوان
به دوران امامُ هر پیمبر ---- نماید دُشمنی با اهل پا کان
بود او جاه طلب در هرزمانی --- که باشد منکر آن حیّ سبحان
به دوران امام حیُّ حاضر .. --- نهاده سرچپه القاب ایشان (خان آغا)
نهاده نام پاک دخت مولا---- اضافه کرده نام بردخترشان (فرخنده زهرانادری)
اومنکرهستُ انبازی نماید ---- چوفرعون میرود درنیل شتابان
اوگشته کایین اعظم به معبد ---- شده او منکرِ یوسُف کنعان
اودجال گشته ازعیسی خبرنیست ---- چوخرداریشود ترسد زپالان
گهی غیبت کند مانند خفّاش ---- خبرآید که او هست تاجکستان
ابوملجم صفت درخواب رفته --- زخواب بیدار نموده شاه شاهان
زمان حضرت ابن صباح بین --- جوادماسالیبود داعیی دوران
نشست پهلوی آن ترکان خاتون --- فریفته شد بحرفش آن جهولان
به فکر جانشینی (حسن) شد ---- نمود با دشمنانش عهدُ پیمان
خرید ماستُ نمود آلوده با زهر--- گرفتار شد برفت او سوی زندان
درین دوران ببین این بی ادب را ---- شده او جاه طلب مانند ترکان
ضحاک گشتی نمییابی فریدون --- زدست مار خود آخرتو نالان
برونیکپی بپرس ازجمله فامیل --- شکایت دارد ازمنصور کیان
بکشتی تو جوانان جماعت --- نترسیدی ز آه بیگنا هان
ببین تو خاندان اهل یحیی ---- نگاه کن ظلمُ جبر عبدالرحمن
به جزاز نام بد چیزی نبردند ---- بکردند ثبت تاریخ نام ایشان
به یاد آرظلم نادرشاه تو امروز --- بزد (خالق) تیری اورا بدندان
بکن تو ثبت تاریخ نام خود را ---- تمام خاندان خود تو نادان
تمام دلقگانت مار آستین .. --- گزد روزی تورا آن خیلی آسان
کشی فریادچه بدکردم درین دهر --- لگد کوبد ترا آن جمله دوستان
نمیترسی زفردایی قیامت ---- به دوروزمال دنیاهستی شادان
28 جون2012

آنلاین : http://www.kabulpress.com

جستجو در کابل پرس