Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 60426

مقایسه دو شخصیت در اتحاد شمال افغانستان: سید منصور نادری و احمد شاه مسعود

3 جولای 2012, 23:01, توسط سید سرور شاه

فرار نا جوان مردانه سید منصور از طالبان
چه گویم ای سید منصور کیان ----- زمان طالبان گشتی تو پنهان
تمام مردم نیکپی ترا گفت ------ مشو پنهان بکن روسوی میدان
تمام فامیلت را کردی یکجا ------ هلی کوبتر طلب کردی به کیان
نشستند جملگی بین طیاره ------- پسر گردید در آندم نما یان
تو خود بنشستی با جمله فامیل ------ جماعت گشت درآندم پریشان
توگفتی (اُلفتُ جاوید) در اینجا ------ قوماندان شما (خالدارُ افغان).
بیامد طالبان نزدیک نیکپی ------ ندیدند هیچ کس آنرا به میدان
نه جعفربود نه جاوید دران روز----- گریختند جملگی افغانُ خیزان
دران دم مردُم نیکپی تورا گفت ----- که باشی با جمیع ما فدایان
نخواهی رفت تو از پیش مایان ----- زهر فامیل ما دادیم شهیدان
به مکرُ حیله رفتی سوی مسعود----- خبر آمد که هستی تاجکستان
به روز بد نگفتی سر پرستم ----- جماعت را گذاشتی زارُنالان
جماعت بود چند وقتی به سنگر ---- پراگنده شدند دشتُ بیا بان
زجای امن میکردی تما شاه ----- نترسیدی تو از آه یتیمان
زیکسو طالبان با توپُ تانکش ----- نه جعفر بود نه جاوید نه افغان
بدیدند توپُ تانک طالبان را----- مثال موش به هرسوراخ پنهان
توبنشستی به عیشُ نوش درآنجا----- شرابُ ویسکیُ وُودکا فراوان
چرا بگریختی از ترس طالب ------ که پیش ازطالب بودی توشیرغُران
تومیگفتی که غیرازمن کسی نیست ------- قوایم است زخنجان تا سمنگان
فراموش کردی شعرشاعران را ----- که جاوید نیست چراغ کس چراغان
کجا شد فرقهُ غندُ کشُ فش ------ پلخمریُ سالنگُ سمنگان
نمیدیدی تو کم خود را زدوستم ------ چراکه قومُ خویشت بود قومندان
اگر میپرسیدی از هر کدامش ------ نمیدانست تفنگ است یا پلخمان
شهابُ الدین که بودی خوب آنها----- گذیدی هر کسی را او به دندان
نه اخلاقُ نه تهذیب بود اورا----- درازگوش که رو آرد به کادان
اگرپرسیدی که چند است 2+2 ------ جوابش بود که نیست کارسیدان
زخویُ عادت او گر بپرسی ------ شرابُ چرسُ تریاک بود فراوان
نکرد کس انتقاد از فعل زشتش ------ که او بود یاور منصور کیان ..
حسام الدین که بود داماد منصور----- گذاشتی اسم او اعلا قوماندان
زرو قدرت نمود مغرور اورا ------ بدون من که هست منصورکیان
نمود تقسیم قدرت را به دو نیم ----- توهستی سرپرستُ ما قوماندان
چو دامادُ خُسر هردو رقیب شد ----- سزا گفتند دیگر را هزاران
سیدمنصورکه جایش تنگ تر شد ---- حسام الدین جدا شد با رقیبان
زبهر قدرت هردو گشت دُشمن ----- بکُفتی سایه دیگر به سندان
جماعت را فراموش کرد منصور----- نبودش معرفت با علم قرآن
بودی چندین سال هر دو حریفان ----- چرا که مال مردم بود فراوان
به چندین سال بازی کرد شطرنج ---- بخوردند هردو رخُ اسپُ پیلان
نه رُخ ماندُ نه اسپُ نه پیاده ----- خطرتهدید کرد هردو وزیران
گرفتند بازیی شطرنج سر از نو ---- تغیر دادند بازی را حریفان
اگر تو خوب بینی هردویش را ----- سرمارُ دُم مار است یکسان
هویدا شد جماعت را ز با زی ------ به آب تیره گیر ماهی فراوان
نما صرف نظر از بازی خویش ----- روزروشن بودبومراهراسان
نما توبه دیگر از بازی خویش ----- جوانان را بود دانش فراوان
درین عصراتومُ ساینس امروز------ اگر جلوه نمایی شیخ صنعان
سیاه کرد دود خالی جمله خانه ------ دیگ خالی چه کارآید به دیگدان
توبیدارشودیگرازخواب خرگوش ----- که این بازی شده بازیی طفلان
مطیع امرُ فرمان امام شو ----- بیاید رحمت باران ز آسمان
در توبه همیشه باز باشد ------ رحیمُ راحیم هست حیّ جهاندان
نخواهد شد پنهان نور آفتاب ------ شعاع نور او درجمله کیهان
زمینُ آسمان گوید ثنایش ------- تو یاغی گشته ازامرُ فرمان
جماعت خانه است جای عبادت------ نباید گفت که هستی چله خوانان
نخواهد شد قبول اهل دانش ------ نخواهی بُرد این گوی را زمیدان

آنلاین : http://www.kabulpress.com

جستجو در کابل پرس