Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 66746

جعل واقعیت و تبلیغ پشتونیسم در کتاب های درسی مکاتب افغانستان

23 اكتبر 2012, 16:41, توسط ارمان

اسطوره هاى مشهور مردمان ايران و توران زمين که درافغانستان وتاجکستان وايران آريانا (واژه اوستايى) و درهند آريا ورتا (واژه هندى باستان يا سانکريت و ريگويدايى ويا براهت) ناميده مى شود, چنين اند: رستم و سهراب, بيژن ومنيژه مهراب و زال, سياوش و کياوش, رودابه کابلى وتهيمينه شاهدخت توران دختر شاه سمنگان, ضحاک و کاوه, سودابه, جمشيد... درشاهنامه درج اند که هويت تورانتباران و ايرانيانتباران را حکايت مى کنند.
اين نام ها دراسطوره هندى ريگويدا آمده وبسيارى ازنامهاى مردمان هند وبسيارى شهرهاى هند به نام اين اسطوره هاى مشترک اند مانند شهرجمشيدپور ويا نامهاى خدايان قديم درهردوکشور مانند منيژه سندباد وانديرا درهند دريا درفاسى, دريا يچه شيوا دربدخشان
کوه آسمايى در سانکريت آرزوى مادر (سانکريت آس )آرزو) ما يى ( مادر)) و يا کوه هند که فردوسى هزارسال پيش کوه هند نام برد يعنى همان هندوکش در سانکريت हिन्दू ठोस يعنى Massif of Hindu بزرگ کوه سلسله کوه!
پدر بود در ناز و خز و پرند
مرا برده سیمرغ بر کوه هند
http://ganjoor.net/ferdousi/sh...
دراسطوره شناسى کوه قاف, هدف پرواز سيمرغ مى باشد. در آنجا پادشاه مرغان زندگى مى کند. کوه قاف درپشت هفت کوه وستان رودخانه وجنگل و آتشفشان وآب دشت خرگاه ديگرىقرار دارد که رد ازآنها آسان نيست. اين استعاره افسانه در داستانهاى چندين هزار ساله مردمان تورانى وبويژه هزارستانى سرزمين آريانا و يا ايران زمين (منظورکشورايران نيست وکشورايران هم خارج ازآن نيست)
واژه هفت شهرعشق مولوى به عطار درمنطق پرنده گان , که چه گونه از هزاران پرنده تنها سى مرغ (30 پرنده ) درهنگام پرواز به هدف ( پيدانمودن پادشاه خود) برهفت دشوارى ها موفق شد و سى مرغ سايه خود رابه زمين ديدند که خودشان سيمرغ يعنى ڀادشاه هستند. آرزو بنده همين است که سى مليت سرزمين ما يک روز بعد از هفت دشوارى پى برند که خودشان رييس جمهور اند.
دراسطوره شناسى کوه قاف کوهپاره خيالى است که البرز , قفقاز (Caucasus) ودرهندوکش (caucasus inducus )يعنى کوه بابا يا پاروپامیز(Paropamisadae) است که برايش پاراسيناويا اباراسينا ويا اباراسين گفته شده است. Par ويا Patr ويا پدر بعدازآمدن اعراب بابا واڀاراسينا اباراسين شد. پاراسينا يعنى بلند ترازسينا. به سى مرغ درگذشته هاى دور مرغ سينا گفته مى شد که آشيانه اولى اش دراسطوره درخت بزرگ در دريا بيکران (اقيانوس) بود تا که رستم رانجات دهد. ازهمين نگاه بود که وى به کوه البرز آشيانه ساخت. سام پدربزرگ (عربى شده باباکلان) رستم پسرنوزاد خود را که زال نام داشت بخاطر موى زرد اش از زابلستان به دامنه کوه البرز مى رود و زال را آنجا در راه گذاشت وخود اش به زابل برگذشت.
سيمرغ پسرک را نجات داده وتا جوانى آموزش مى دهد. سام عقل برسراش مى آيد چون مادرزال ازکار سام بسيار رنجيده بود
وبه سوى کوه البرز حرکت مى کند تا جوان پسر را بپالد. در آنزمان به پسر Pessar درزبانهاى هندوايرانى مانند سانسکريت و هندى براهتى Pura, Pour Poor وPutra پور و پورتا وSunu زونو که زاد و زوى ازآن ريشه گرفته گفته مى شد.
تورانى ها وايرانى ها اسطوره هاى شاهنامه را اسطوره هاى خودشان مى نامند بلوچ و کرد وکوچ شهرضحاک وداستانهاى رستم رامردمان توران نسبت مردمان ايران خوش داشتند و دارند.
قله هاى زبان ادبيات فارسى درزمانهاى بزرگان تورانتباران و شاهان تورانى به نکات اوج خود درپشته ايران زمين رسيد. همين بيرونى بزرگ توران تبار است که يک شاخه هزاره است ومزارش درغزنى است. ازچارصد دانشمندان دربارغزنويان دوبرسه آنها تورانتباراند . ازجمله سه صد گور اين بزرگان درغزنى وجود داشتند. ولى حاکمان پشتون ويا افغان چرا با غزنى نفرت دارند?
حاکمان پشتون ويا افغان چرا با باميان و پيکره هاى تراش شده دوران کوشان فردوسى کوچ گفته نفرت دارند?
حاکمان پشتون ويا افغان چرا با دوران تيموريان ومغلهاى کبيردرکابلستان وهند نفرت دارند?
کشورهند به فرهنگ تورانى و هندوايرانى خود افتخارمى کند. و مزار بانوى ممتاز بيگم شاه تورانتبارشاه جهان تاج محل به صفت سمبول ويا نشان هندوستان شده است.
ولى حاکمان پشتون ويا افغان تنها گورهاى شاهان پشتون وياافغان وپتان را نوسازى و بازسازىمى کند. هندوستان به روان اميرخسرو دهلوى که پدراش تورانتبارفارسى زبان است هرساله درجوارمزار اش مجلسهاى همگانى سازوسرودبر پا مى شود. همين خويشاوندى هندوايارني است که زبان وفرهنگ ازيک فاميلاست ستار و سيتار ودوتار ورباب که به اندازه سيتار تار دارد از زبان مشترک مىباشد وموسقيى پيونددهنده دل هااست.
يک پشتون به نام عبدالحى حبيبى بود که دراولگفت که در شاهنامه واژه افغان وجود دارند را وادعا کرد و واژه افغان را در رديف قومهاى ايرج و تور مانند بلوچ و کرد وکوچ هزار و پارسيان در شاهنامه وجود دارند , همانگونه که بُرنا (جوان) را بَرنا (روشن) رڼا, بریښنا, معنى کرديعنى که جهل کرد. من هرچه درشاهنامه هاى که در فارسى بدون چاپ افغانستان پاليدم درشاهنامه نه واژه افغان را ونه واژه پشتون را با تمام صفتهاى عاميانه مانند اوغان نيافتم.
ادامه دارد

جستجو در کابل پرس