Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 17319

ادبیات قراردادی یا قرارداد ادبی!

13 جولای 2008, 12:15, توسط Osyan

سلام به خوانندگان اين متن و پيامها:
١‌-‌ كاش قلم بدستان ما از نام "آزادي بيان و انديشه" براي سركوب و توهين نويسنده گان و پژوهشگران ما سود نبرند. من از جناب "ميرهزار" صميمانه خواهش ميكنم كه از خير چنين پيامها"طالب كاكر" بگذارند و فضا را براي بحثهاي سالم و انتقادات شفاف و علمي باز بگذارند. زودتر از اينكه ، اين رسم منفور و نابجا فضاي بحثهاي سود مند را آلوده كند و جاي آنها را بگيرد و يا پژوهشگران و نويسنده گان را از نوشتن و پوييدن باز دارد.

٢‌-‌ در پيرامون مقاله "ادبیات قراردادی یا قرارداد ادبی!"
من منحيث يك مصرف كننده بی ادبيات كه خودم را در پيوند نزديك با شعر مي بينم در اين نگرش نكات خيلي دقيق و قابل بحث و گفتگو را يافتم. من تصور ميكنم تا آنگاهي كه ما اين تابوهاي قراردادي را زير و رو نكنيم و به ماهيت آن به پي نبريم در چهارچوب همين قراردادهاي دلگير باقي خواهيم ماند.
٣‌-‌ اما ادبيات مقاومت : من با گزارشات نويسنده اين متن در زمينه ادبيات مقاومت بسيار هم موافق نيستم. ادبيات مقاومت و ادبيات تبعيدي دو سوي روشن ادبيات سرزمين ما را آفتابي ميكند. ادبيات مقاومت تنها و تنها صداي تكبير جهادي نبود! بل صداي آزادي خواهي ملتي بود كه هر روز زير فشار بمباران وحشيانه اشغالگران ميمرد.ملتي كه در وجب ، وجب زمين خونريز و خون بيزش همسايه بزرگ شمالي ما مين كاشت و تا هنوز جيره هاي كوپوني آن به كودكان مرزعه هاي خشك و خالي ما تعاون ميشود.

ادبيات مقاومت شاهرگهاي زندگي ادبي سرزمين مااست و گوشه ي از تاريخ شعري ما كه حرف حرف آن قصه ي كوچ اجباري ، سر خورده گي ها و سر شكسته گي ها است. نبايد گمان داشت كه يك شاعر با كوله بار كوچ به دوش و سر شكسته اش شبها سر بي سرش را روي بالشت استعاره هاي نو و تشبيه هاي ناب بگذارد تا صبح يك چمن تازه گي تحويل دهد. ما نبايد به ادبيات سرزمين ما دور از انترولهاي زماني آن و چارچوب تجارب ادبي در آن زمان نگاه كنيم و فضاي رواني ادبيات پردازان ما در آن "مقطع زماني" از ياد ببريم يا در فضاي خاطر جمع غرب زير سردي پكه چراغ نيون و يخچالهاي پر ، شكم گرسنه ، تن سوخته و شبهاي تار و تاريك اديبان آنسوي خط را به هيچ بگيرم. و در ترازو هاي امروزي خودما سبك و سنگين شان كنيم. از نظرمن ادبيات مقاومت صرف نظر از ابعاد سياسي آن ، بزرگترين انگيزه و محرك گفتن و نوشتن و موجه ترين بهانه ي براي استادن و رفتن و متروك نماندن بود.
"عاصي" در محراق اين فرياد الگوي ستره، شسته و پاكيزه اين فريادهاشد ا و جاودانه ترين ترانه هاي ويژه و بكر را در بومي ترين استعاره ها و تشبه هاي شعري ممكن جانانه خلق كرد.
بباغ ميبرمت

بباغ آزادی

بباغ سبز و پر آوازه ی هميشه بهار

اگر كه قافله ی عشق

شهيد ابريشم

ز شر نكبت چاقو كشان بخير گذشت

اگر بهار رسيد

بباغ ميبرمت

بباغهای "سلام و عليك"بباغ "مانده نباشی "

بباغ بنفش آسودن

اگر كه آه و دعايی بنام نيلوفر

ازين خرابه ی فرياد و اشك

ريشه گرفت

سر اين بحث دراز است شايد در فرصت ديگر به ادامه بحثم بپردازم .

آنلاین : بحثهاي سالم و انتقادات شفاف و علمي

جستجو در کابل پرس