Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 74177

ما، وام‌دارِ فردوسی استیم

27 جون 2013, 16:24, توسط ارمان

جعل کاری حاکمان و علامه هاى پشتون ويا افغان درکشور نامنهاد افغان ستان گذشته تلخ و پيشينه دراز دارد. جعلنامه "پته خزانه" چرا تقلبى برآمد?
انگيز ه نگارش"پته خزانه چه بود?
ساکنان حوزه هاى فاميلى فرهنگى- زبانى بزرگ جهان "اسطوره نامه" دارند که به آن ميتولوژى Mythology ويا اسطوره‌شناسی گفته مى شود. يونان و روميان, هند , آريانا (ايران) و توران, جرمنها (بسيارى از کشورهاى اروپاى شمالى), چين , مصر همه "اسطوره نامه" هاى خود را دارند که پيشينه پيشدادى به گونه افسانه وى است چه زبانى و چه سينه به سينه حکايت مى شوند. گرچه اسطوره ها داستان نيستند ولى قهرمانان خاکها به شکلهاى مبالغه آميز بيان مى شوند.
وهزارها فيگورهاى اسطوره اىاگربه گونه نمونه نيکپا قهرمان مدالگيرمردم ما درگذشته هاى دورباستان زندگى مى کرد قهرمانى اوهم امروز به گونه مبالغه آميز بيان مى شد. منظوراين است: گزارش سينه به سينه ازسوى گويندگان پردازداده مى شود. اگر نفراولى در يک رديف ده نفرى درگوش نفرى دوهمى يک متن بيان نمايد تا اوبه گوش نفرديگر گزارش دهد وهمين گونه به گوش نفر دهم برسد. وآخرين نفر متن را به مجلس بيان نمايد همان گفتارومتن نيست که فرد اولى بيان نموده بود. متن نه تنها که تفاوت دارد بلکه متن هاى عجيب وغريبى توليد مى شوند. اين بازى مجلسى را مى توان درجشنها بازى کرد. اين بازى همانند بازيهاى ديگر براى بلندبردن توان گرفت وحافظه وگزاش سزاواراست.
اسطوره هاى مردمان ايران وتوران زمين مانند بلوچ و کرد و فارسى زبانان , توراندخت تهمينه, مادرسهراب شاهدخت سمنگان, رستم زابلستان بلوچ , پسرزال رودابه کابلى مادر رستم و دخترمهراب شاه کابلستان , کاوه کردى و درفش کاويانى وقدرت و توانايى تورانيان که پادشاهى هزارساله جمشيد را سرنگون کرد وهزارها پيکره هاى اسطوره اى از چين وماچين ولاچين وهند درشاهنامه فردوسى درج است. اين شاهکار را فردوسى درغزنه غزنى امروزى نوشت وايران و توران را جداناپذيردانست.
آريانا که شيوه نگارش باخترى بود واکنون درزبانهاى يونانى ورومى آريانا و يا آريانه وجود دارد
درفارسى نو از زمان بکاربرد الفباى عربى ايران شده.- پس و پش شدن حروف ويا سيلابها و وند ها يکى از غنى ترين صفت زبان عربى است: کتب, کتاب, کاتب , مکتب, کتابت
آريا, ارين, آرين ايران اران, ايرانان ارانيان گردانهاى معرب شده که در زبان عادى شده

اسطوره هاى مشهور مردمان ايران و توران زمين که درافغانستان وتاجکستان وايران آريانا (واژه اوستايى) و درهند آريا ورتا (واژه هندى باستان يا سانکريت و ريگويدايى ويا براهت) ناميده مى شود, چنين اند: رستم و سهراب, بيژن ومنيژه مهراب و زال, سياوش و کياوش, رودابه کابلى وتهيمينه شاهدخت توران دختر شاه سمنگان, ضحاک و کاوه, سودابه, جمشيد... درشاهنامه درج اند که هويت تورانتباران و ايرانيانتباران را حکايت مى کنند.
اين نام ها دراسطوره هندى ريگويدا آمده وبسيارى ازنامهاى مردمان هند وبسيارى شهرهاى هند به نام اين اسطوره هاى مشترک اند مانند شهرجمشيدپور ويا نامهاى خدايان قديم درهردوکشور مانند منيژه سندباد وانديرا درهند دريا درفاسى, دريا يچه شيوا دربدخشان
کوه آسمايى در سانکريت آرزوى مادر (سانکريت آس )آرزو) ما يى ( مادر)) و يا کوه هند که فردوسى هزارسال پيش کوه هند نام برد يعنى همان هندوکش در سانکريت हिन्दू ठोस يعنى Massif of Hindu بزرگ کوه سلسله کوه!
پدر بود در ناز و خز و پرند
مرا برده سیمرغ بر کوه هند
http://ganjoor.net/ferdousi/sh...
دراسطوره شناسى کوه قاف, هدف پرواز سيمرغ مى باشد. در آنجا پادشاه مرغان زندگى مى کند. کوه قاف درپشت هفت کوه وستان رودخانه وجنگل و آتشفشان وآب دشت خرگاه ديگرىقرار دارد که رد ازآنها آسان نيست. اين استعاره افسانه در داستانهاى چندين هزار ساله مردمان تورانى وبويژه هزارستانى سرزمين آريانا و يا ايران زمين (منظورکشورايران نيست وکشورايران هم خارج ازآن نيست)
واژه هفت شهرعشق مولوى به عطار درمنطق پرنده گان , که چه گونه از هزاران پرنده تنها سى مرغ (30 پرنده ) درهنگام پرواز به هدف ( پيدانمودن پادشاه خود) برهفت دشوارى ها موفق شد و سى مرغ سايه خود رابه زمين ديدند که خودشان سيمرغ يعنى ڀادشاه هستند. آرزو بنده همين است که سى مليت سرزمين ما يک روز بعد از هفت دشوارى پى برند که خودشان رييس جمهور اند.
دراسطوره شناسى کوه قاف کوهپاره خيالى است که البرز , قفقاز (Caucasus) ودرهندوکش (caucasus inducus )يعنى کوه بابا يا پاروپامیز(Paropamisadae) است که برايش پاراسيناويا اباراسينا ويا اباراسين گفته شده است. Par ويا Patr ويا پدر بعدازآمدن اعراب بابا واڀاراسينا اباراسين شد. پاراسينا يعنى بلند ترازسينا. به سى مرغ درگذشته هاى دور مرغ سينا گفته مى شد که آشيانه اولى اش دراسطوره درخت بزرگ در دريا بيکران (اقيانوس) بود تا که رستم رانجات دهد. ازهمين نگاه بود که وى به کوه البرز آشيانه ساخت. سام پدربزرگ (عربى شده باباکلان) رستم پسرنوزاد خود را که زال نام داشت بخاطر موى زرد اش از زابلستان به دامنه کوه البرز مى رود و زال را آنجا در راه گذاشت وخود اش به زابل برگذشت.
سيمرغ پسرک را نجات داده وتا جوانى آموزش مى دهد. سام عقل برسراش مى آيد چون مادرزال ازکار سام بسيار رنجيده بود
وبه سوى کوه البرز حرکت مى کند تا جوان پسر را بپالد. در آنزمان به پسر Pessar درزبانهاى هندوايرانى مانند سانسکريت و هندى براهتى Pura, Pour Poor وPutra پور و پورتا وSunu زونو که زاد و زوى ازآن ريشه گرفته گفته مى شد.
تورانى ها وايرانى ها اسطوره هاى شاهنامه را اسطوره هاى خودشان مى نامند بلوچ و کرد وکوچ شهرضحاک وداستانهاى رستم رامردمان توران نسبت مردمان ايران خوش داشتند و دارند.
قله هاى زبان ادبيات فارسى درزمانهاى بزرگان تورانتباران و شاهان تورانى به نکات اوج خود درپشته ايران زمين رسيد. همين بيرونى بزرگ توران تبار است که يک شاخه هزاره است ومزارش درغزنى است. ازچارصد دانشمندان دربارغزنويان دوبرسه آنها تورانتباراند . ازجمله سه صد گور اين بزرگان درغزنى وجود داشتند. ولى حاکمان پشتون ويا افغان چرا با غزنى نفرت دارند?
حاکمان پشتون ويا افغان چرا با باميان و پيکره هاى تراش شده دوران کوشان فردوسى کوچ گفته نفرت دارند?
حاکمان پشتون ويا افغان چرا با دوران تيموريان ومغلهاى کبيردرکابلستان وهند نفرت دارند?
کشورهند به فرهنگ تورانى و هندوايرانى خود افتخارمى کند. و مزار بانوى ممتاز بيگم شاه تورانتبارشاه جهان تاج محل به صفت سمبول ويا نشان هندوستان شده است.
ولى حاکمان پشتون ويا افغان تنها گورهاى شاهان پشتون وياافغان وپتان را نوسازى و بازسازىمى کند. هندوستان به روان اميرخسرو دهلوى که پدراش تورانتبارفارسى زبان است هرساله درجوارمزار اش مجلسهاى همگانى سازوسرودبر پا مى شود. همين خويشاوندى هندوايارني است که زبان وفرهنگ ازيک فاميلاست ستار و سيتار ودوتار ورباب که به اندازه سيتار تار دارد از زبان مشترک مىباشد وموسقيى پيونددهنده دل هااست.
يک پشتون به نام عبدالحى حبيبى بود که دراولگفت که در شاهنامه واژه افغان وجود دارند را وادعا کرد و واژه افغان را در رديف قومهاى ايرج و تور مانند بلوچ و کرد وکوچ هزار و پارسيان در شاهنامه وجود دارند , همانگونه که بُرنا (جوان) را بَرنا (روشن) رڼا, بریښنا, معنى کرديعنى که جهل کرد. من هرچه درشاهنامه هاى که در فارسى بدون چاپ افغانستان پاليدم درشاهنامه نه واژه افغان را ونه واژه پشتون را با تمام صفتهاى عاميانه مانند اوغان نيافتم.
علل و دلايل وچگونگى پيدايش پته خزانه
گفتنى ايست که مردم شريف پشتون تاريخ فرهنگى دارد. باوجودايکه تاريخ ادبيات نوشتارى مردم شريف پشتون سابقه دراز مدت ندارد ولى سرودهاى که مردمان سينه به سينه ويک نسل به نسل حکايت مى کردند بسيارگذشته دارد مانند لندى پشتو که از زيبايى وقشنگى ادبى برخورداراست.که اين مطلب قدامت سکونت اين مردم را درپشته کوه سليمان برجسته تصوير مى کند. ولى درکتابهاى قديم حتى تا هزارسال پيش از زبان و نام پشتون نامى ذکرنشده است. اگرپشتونها درکابلستان ( غزنى تا به گنداهارا) و از گندهاررا تا به زابلستان زندگى مى کردند خو در يک کتابى ازبزرگان دوران غزنه وکابل و هرات اشعار بزرگان پشتون پيش از رحمان بابا و غلام اش خوشحال خان ياد مى شد.
ﺧﻮﺷﺤﺎﻻ ﻭ ﺩﻭﻟﺘﺎ ﻣﻲ ﻏﻼﻣﺎﻥ ﺩﻱ
زه رحمان د پشتو ژبى عالمگيرﻳﻢ
حتى در زمان که شيرشاه پتهان در بيھار درجنوب هند دودمان سورى پشتون را بنيانگزارى کرد ازشاعران پشتو هيچ يادگارى نيست.
آزادخان افغان پادشاه مازندران بود که ميتوانست تاريخ زبان پشتو را روشن سازد. ميروس هوتکى و يا احمد خان ابدالى که نام خود رابه درانى باخت ميتوانستند قدامت پيشينه بزرگان مندرج در پته خزانه را ياد آورى کند!!!
هنگام ايکه نظرپردازان فارسى زبان افغان=پشتون پى بردن که درتاريخ گذشته فرهنگى تورانيان مانند هزاره ها و خزر http://tr.wikipedia.org/wiki/Hazarlar Hazarlar
و مردمان اوزبيک تورکتبار پيشترو يا همزمان با درتاريخ گذشته فرهنگى هندوايرانيان ويا گذشته فرهنگى هند و چين بوجودآمدده و پشتون ويا افغان دراين تاريخ فرهنگى چه ازنگاه زبانى چه از ديدگاه دولتى و چه از ديگاه اسطوره اى تا قرن هفدهم ميلادى سهيم نبودند وحضور نداشتند, کوشش نمودند اسطوره سازى کنند يعنى جهل و تقلب هم در اسطوره کنند. جهل و تقلب خو در تاريخنگارى کرده بود ند. به گفته پشتونهاى اصيل چال (نيرنگ) زدند با چنين زريکى ولى اندک نگرى وقلم کجى وکله شخى!!
بلى چرا نام افغان درشاهنامه فردوسى آمده ولى نه به صفت مردم شريف پشتون بلکه به صفت فغان همچم ناله وفرياد
بخندید و زان پس فغان برکشید
طلایه چو آواز رستم شنید
کنم زو فغان بر سر انجمن
نشست از بر تخت باگوشوار
دو رخ را بکند و فغان برکشید
دل شاه توران برو بر بسوخت
http://ganjoor.net/index.php?s... r=4

واما بيتهاى بالا درشاهنامه چاپ افغانستان وجود دارد که دردوران حکومت حزب دموکراتيک خلق در کابل چاپ دوباره چاپ شد. براى اولين بار در چاپ اول "علامه" عبدالحى حبيبى از آن نگاريده بود.
ولى شوربختانه چنين واژه ها درچاپهاى خارج از افغانستان وجود ندارد.
شاهنامه فردوسى ازطرف جامعه جهانى به عنوان شهکارادبيات مردمان ايرانى و جهان قبول شده و دوبرابربزرگتر ازحماسه هومر شاعررومى ويا اسطوره نامه روميان و شش برابر بزرگتراز سرودنيبليونگ (اسطوره نامه جرمنها) مى باشد. واژه جرمنها تنها مردم آلمانى زبان آلمان واتريش وسويس نيست بلکه مربوط تما م اقوام هند وجرمنى مانند هالند دنمارک وممالک اسکنداوى است.
به همين گونه ايرانيان و تورانيان : همه اقوام ايرانى درايران زندگى نمى کنند وهمه اقوام تورانى درترکيه. توران ازمنگولستان و چين و بخش شمالى هندوکش تا به آذربايجان و شمالى ترکيه بزرگ بود وکليه کشورهاى آسياميانه وحتى استانهاى تورانى روسيه.
چرا!
زبان پشتون از ديد زبانشناسى شاخه جنوب شرقى از فاميل زبانهاى هندوايرانى مى باشد. "علامه" عبدالحى حبيبى اين گفته راهم تاييد کرده بود که زبان پشتو ازجمله زبانهاى هندو ايراني (هندوآريايى) است. دراروپا ازهمچم اش هندوجرمنى هندواروپايى هندو ايران استفاده مى شود.

ولى چنين واژه ها درچاپهاى خارج ازافغانستان وجود ندارد. چنين واژه ها ترجمه هاى دانشمندان خارج ازايران هم وجود ندارد.
دانشمندان دوران کلاسيک آلمان يعنى دوران ايدولوژىآلمانى و ايرانيستيک هاى آلمان (دانشمندان ادبيات فارسى, پشتو کردى, بلوچى, ...) روسيه به ادبيات پشتو افغانولوگى بگونه نمونه رويکرت 1890 که حافظشناس و ديوان حافظ را هم ترجمه کردند درترجمه کتابهاى چند جلدى شان واژه اى افغان وپشتون و پتان را يافت نکردند.
در آن زمان درآلمان کسى نه نام افغانستان وجود داشت و نه کشورايران. درآنزمان در خارج ازايران زمين به دولت اين کشور تاسال 1934 پرزيين وياانگلسى پرشيا شهنشاهى فارس مى گفتند. ولى درداخل شهنشاهى ايران چنانکه در سکه هاواسکناس هاى آن زمان شهنشاهى ايران نوشته شده بود . مانند دودمان درانى افغان يا پشتون ولى شاه کشور خراسان! تاوقتيکه انگليس به آرزو خود رسيد ونام کشوررا افغانستان ناميد.
اگردرترجمه آ لمانى ويا انگليسى شاهنامه واژه افغان وپشتون و پتان يافت مى شد همين پشتونهاکه بعد از سال 1919 درجندرجن بورس آلمان گرفتند اتن مى انداختند واين خوش خبرى باعث مى شد ک هيک نفر دانشمند پشتون به عنوان دانشمند ونه جهل کاربه شمارمى رفت.
اکنون آثار گرانبهاى وى" علامه" عبدالحى حبيبى در خارج مورد اعتبار قرارنمى گيرد

جستجو در کابل پرس