Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 74289

ما، وام‌دارِ فردوسی استیم

2 جولای 2013, 08:54, توسط ارمان

“۳ هزار سال دروغ‌های فردوسی پرستان در تاریخ ایران”
اين پسر ناله وفغان مانند حاکمان قبيله درهنگام دروغ وتقلب گستاخ هم است. اول که فردوسى در قرن دهم ميلادى چشم به اين گيتى گشود ودر دوهزاره پيش از فردوسى هواداران فردوسى نبود. دوم ما پارسيان پارسى را دوست وسپاس مى کنيم ولى کسى ويا چيزى را پرستش نمى کنيم. من از هر قوم هستم ولى هيچگاه
افغان نمى باشم. من از واژه منحوس افغان نفرت دارم که همڇم فغان وناله.
من پشتون هستم هزاره هستم يماق هستم بلوچ هستم همه مردم دراين سرزمين هستم ولى بانگ نمى زنم فریاد و ناله , زارى شیون و واویلا و نالشت نمى کنم يعنى فغان و افغان نيستم.

اين حقيقت الکترونیکی چرا بزرگان پارسى را تحقير مى کند? پس بخوانيد

ناصرخسرو بلخى:
بانگ بردارند و بخروشند بر امید خورد
چون حدیث جو کنی بیشک خران افغان کنند
مطرب همی افغان کند که می خور
ای شاه که این جشن خسروان است .
گر عیب من ز خویشتن آمد همه
از خویشتن به پیش که افغان کنم .

نظامی :
میترسم از این کبود زنجیر
کافغان کنم آن شود گلوگیر.

مولوی بلخى
در نهان جان از تو افغان می کند
گرچه هرچه گوئیش آن میکند
بهر سو بلبل عاشق در افغان
تنعم از میان باد صبا کرد
من هم از باد سربدرد سرم
ابرم از باد باشد افغانم .
خاقانی .

ز بس کاورد درد چشمش بافغان
گلوی خراشیده ز افغان نماید.
خاقانی .

در طواف کعبه ٔ جان ساکنان عرش را
چون حلی دلبران در رقص و افغان دیده اند.
خاقانی .

گرچه ز افغان مرا با تو زبان موی شد
در همه عالم منم موی شکاف از زبان .
خاقانی .

خاقانیا دلت را ز افغان چه حاصل آید
چون دل نیافت داور ز افغان چه خواست گویی .
خاقانی .

هزارت مشرف بی جامگی هست
بصد افغان کشیده سوی تو دست .
نظامی .

ز بس خنده که شهدش بر شکر زد
بخوزستان شد افغان طبرزد.
نظامی .

کزان پیش کافغان برآرد خروس
برآیدز لشکرگه آواز کوس .
نظامی .

نماند جانوراز وحش و طیر و ماهی و مور
که بر فلک نشد از بیمرادی افغانش .

(گلستان ).
افغان ز تو شوخ نامسلمان افغان
افغان ز تو آفت دل و جان افغان

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
«حافظ»
یک لحظه آرمیده جهان از فغان من
حالم مپرس باز مرا بر فغان مدار
«محتشم کاشانی»

گه گهی در کوی حیرت بی فضولی گوش و لب
از دل سنگین جلاجل وز لب افغان داشتن
«سنایی »

بانگ بردارند و بخروشند بر امید خورد
چون حدیث جو کنی بی شک خران افغان کنند
« ناصر خسرو»

چنان از شوق او افغان برآرم
که دود از گنبد گردان برآرم
گهی از سوز جان افغان برآرم
نفیر از درد بیدرمان بر آرم
«عبید زاکانی»

افغان خروس صبحگاه از غم تو
آه از غم تو، هزار آه از غم تو
«رودکی»

به صد افغان و درد آن روز تا شب
درونی غنچه وار، از خون لبالب
«جامی»

چو یوسف را از آن بو جان برآمد
زجان حاظران افغان برآمد
« جامی »

گر از زلف پریشانت صبا برهم زند مویی
برآید زان پریشانی هزار افغان هر سویی
« فخردین عراقی »

بیداد بتان خون مرا ریخت فروغی
افغان که شدم کشته ی بیدادگری چند
« فروخی بسطامی »

فریاد من از فراق یارست
و افغان من از غم نگارست
« سعدی »

خدا را داد من بستان از خطش
که دل از جورش افغان می برآورد
« عطار »

افغان بچه ای در دل تو رحمی نیست
از دست فغانی بچه افغان افغان
«عنصری»

افغان بچه تذکره الکترونیکی ويا تذکره نويسى الکترونیکی?

من “افغان” نیستم. من “افغان” نیستم.
صفتهاى حاکمان پشتون و يا “افغان”= جعل واقعیت, دروغ هاى پى درپى, نيرنگ , فريب, چال, بازى دادن, بى اعتماد و بى اعتبار, جهل و در جهل نگاشتن مردم شريف پشتون, قانون شکنى ,شادى بازى فرهنگى, تخريب , ويرانى, آوارکردن آبادى ها, کشت نفرت, جنگ انداختن بين ملتها, سوزاندن, تاخت وتاز, کشتن حيوانات, ريش کن جنگلها, کاريدن نباتات براى مواد, کاشت نباتات براى مواد مخدر, آزاردادن, زنستيزى, غارت زمينهاى غيرپشتون , خاک و وطنفروشى و نسل کشى پى در پى

تغيرنام افغانستان ضرور است
تا که نام افغان است ملک درفغان است
تا که افغانستان است نام اش بطلان است

جستجو در کابل پرس