Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 74325

رمهء دیگرازاشکم خوارج بنام حزب التحریر

3 جولای 2013, 13:05, توسط حسين

السلام و علی من التبع الهدی
با خواندن مقالهء فوق خيلی به حال نويسندهء آن تأسف نمودم. برادر عزيز قاری عتيق الله ساکت. شما بهتر است در مسائل اسلامی ساکت بمانيد، نه خود را مضحکهء خاص و عام نموده و نه هم پشتاره ائی از گناهان را بر آنچه قبلاً مرتکب شده ايد، بيافزائيد.
در مطلب فوق افترأات بيشماری وجود داشت، که اصلاً در خور پاسخ دادن نيست. اما صرف چند نقطه را به عنوان مثال مورد بحث قرار ميدهم:
1) قاری ساکت، اگر قرآن را يکبار هم قرائت کرده باشی، در مورد حرمت وضع قوانين توسط انسان ها که اساس آن خواست ها و غرايز انسان است، چنين سخن بر زبان نمی آوری. در متن ادعا کرده ائی که با حزب التحرير مباحثه کرده ائی، برادر قند، حزب التحریر وقت ندارد که با جاهلينی مانند خودت به بحث بنشيند. جای شک است که خودت قاری هم باشی، ولی گيريم که قاری باشی پس در مورد اين که قانون در اسلام صرف از طرف الله سبحانه و تعالی نازل گرديده است و انسان نميتواند مطابق ميل خود قانون وضع نمايد ده‏ها آيت و حديث وجود دارد، که شايد کورکورانه آنان را قرائت کرده باشی مثلاً:
انِ الحكم الا لله امر ان لاتعبدوا الا اياه يعنی: "حکم صرف از آن الله است، و امر فرموده است که صرف وی را بپرستيد،
و من لم يحکم بما انزل الله فاولئک هم کافرون"، "ومن لم يحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون" و من لم يحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون" يعنی: هرکس که به آنچه الله نازل فرموده است (قرآن) حکم نکند، کافر، ظالم و فاسق است.
2) در مورد فرضيت اقامهء خلافت اسلامی
إقامه خلافت بر همه مسلمانان در همه اطراف و اکناف جهان فرض ميباشد و عمل کردن برآن- مانند هرفریضه دیگری که الله متعال برمسلمین فرض ساخته است - امرضروری بوده ، اختيار يا کمی وکاستی درآن وجودندارد وهرگونه کوتاهی درامر ايجاد آن گناهيست ازگناهان بزرگ که الله متعال مرتکب آنرا غذاب شديد خواهد کرد.
دليل بروجوب إقامه ی خلافت بالای تمام مسلمانان از کتاب،سنت و اجماع صحابه ثابت است :
دليل از کتاب(قرآن):
خداوند (جل جلاله) پيامبر (صلی الله عليه وسلم) را دستورداده است تا درميان مسلمین به مااَنزل الله (آنچه که الله نازل کر ده است ) حکم کند وامر الله متعال درينجا بشکل جازم ميباشد. چنانچه خطاب به رسول الله (ص) فرموده است: فاحکم بينهم بما أنزل الله ولا تتبع أهواءهم عما جاءک من الحق 
یعنی: "پس در ميان مردم به آنچه الله (ج) نازل کرده است فیصله کن ودرمورد آنچه برتوازحق آمده است پیرو خواهشات ايشان مباش."
همچنان فرموده است :وَأن احکُم بَينهم بمَا أنزل الله ولا تتبع أهوائهم واحذرهم أن یفتنوک عن بعض ما أنزل الله اليک
یعنی: "در ميان مردم به ماانزل الله حکم نما و از خواهشات ايشان پيروی مکن وبترس از اينکه تورا ازتطبیق بعضی ازاحکام الله فریب دهند."
خطاب به پيامبر (صلی الله عليه وسلم) خطاب به امت وی است تا وقتيکه دليل خاص کننده موجود نباشد واینجاکدام دلیل خاص کننده موجودنیست پس خطاب مذکور متوجه همه مسلمانان است برینکه احکام إلهی را إقامه(برپا) نمایند ، و اقامه ی خليفه چیز دیگری نیست جزاقامه ی حکم و سلطه. علاوتاً خداوند اطاعت اولو الامر(حاکم) را برمسلمانها فرض گردانيده است، آنچه که دلالت بروجوب وجود اولی الامربالای مسلمانان دارد. چنانچه الله متعال فرموده است:
يا ايهاالذين آمنواأطيعوالله وأطيعواالرسول وأولی الامرمنکم
"ای مؤمنان ! ازالله و رسول (صلی الله عليه وسلم) اطاعت نماييد و ازاولی الامرخود(حاکم تان) نيزفرمان بريد"

خداوند امر به پيروی از کسی نميکند که وجود نداشته باشد ، پس حکم مذکوردلالت برين دارد که ايجاد اولی الامر واجب است.
پس هرگاه الله به اطاعت حاکم امرمیکند، يقيناً امربه تعيين حاکم میباشد. زيرا که بدون شک اقامه احکام شرعی با موجوديت اولي الامر مرتب میشود و خود داری از تعيين حاکم ضايع شدن احکام شرعی رادرپی دارد بنابر اين موجوديت حاکم واجب است چون درعدم آن ارتکاب به حرام صورت ميگير دکه آن ضايع ساختن احکام شرعی است .

دليل ازسنت:
مسلم از طريق نافع از ابن عمر (رضی الله تعالی عنه) روایت کرده که وی گفت: از پيامبر (صلی الله عليه وسلم) شنيدم که میگفت: «من خلع يداً من طاعة لقی الله يوم القیامة لاحجة له ، ومن مات وليس فی عنقه بيعة مات ميتة جاهلية» یعنی:"کسيکه از اطاعت(باخليفه) دست کشيد در روز قيامت درحالی با خدا (جل جلاله) رو برو ميشود که دلیلی ندارد، و هرکه درحالتی بميرد که بيعت (باامام يا خليفه) در ذمه وی نباشد به مرگ جاهليت مرده است."

اينجاواضح میشود که پیامبرعلیه السلام برای هر مسلمان اینرا فرض ساخته است که در گردنش بیعت باشد ومرگ شخصی راکه بدون داشتن بیعت ميميرد به مرگ جاهليت توصیف کرده است.
مسلم از اعرج و او از ابوهريرة  روايت کرده که رسول الله فرمود : «إنماالامام جُنة یُقا تَل من ورائه ویُتقی بِه»
یعنی: " امام سپراست که از پشت سر آن جنگ کرده شده وبا آن محافظت صورت ميگيرد"

مسلم از ابو حازم  روايت کرده است که گفت: من با ابوهريرة پنج سال همنشینی داشتم ، و ا و از رسول الله حديثی روايت ميکرد که پيامبر گفت: «كَانَتْ بَنُو إسْرَائِيلَ تَسُوسُهُمُ الأَنْبِيَاءُ،كُلَّمَا هَلَكَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ، وَإنَّهُ لاَنَبِيَّ بَعْدِي. وَسَتَكُونُ خُلَفَاءُ فَتَكْثُرُ، قَالُوا: فَمَا تَأْمُرُنَا؟ قَالَ: فُوًا بِبَيْعَةِ الأَوَّلِ فَالأَوَّلِ، وَأَعْطُوهُمْ حَقَّهُمْ. فَإنَّ اللّهَ سَائِلُهُمْ عَمَّا اسْتَرْعَاهُمْ).
يعنی: "بنی اسرائيل را پيامبران رهبری ميکردند ، و هرگاه پيامبری وفات ميکرد بجای وی پيامبر ديگری جانشين ميشد ، ولی بعد از من ديگر پيامبری وجود نخواهد داشت ، بلکه خلفاء ميباشند و بسيار زياد ميشوند ، گفتند : پس در آن حال به ما چه فرمان ميدهی ؟ گفت: با بيعت نخست سپس نخست وفا کنيد ، و حق آنان را اداء نمائيد ، وخدا از آنان در بارۀ آنچه ايشان را بر آن گماشته پرسان خواهد کرد."

اجماع صحابه (رضی الله عنهم):
صحابه رضی الله عنهم برلزوم نصب جانشينی برای رسول الله بعد از وفاتش اجماع کردند و همچنان بر نصب جانشين برای ابوبکرصدیق و سپس برای عمر و سپس برای عثمان (رضی الله عنهم) بعد از وفات هريکی از ايشان اجماع کرده بودند و تأکيد اجماع صحابه بر لزوم نصب خليفه از آنجا ظاهر ميشود که ايشان بعد از وفات رسول الله دفن وی را به تأخير افگنده به نصب جانشين برای وی مشغول شدند در حاليکه دفن ميت پس از وفاتش فرض بوده بر کسانی که مسؤوليت تدفين را به عهده دارند، حرام ميباشد که قبل از فراغت از دفنش به چيز ديگری مشغول شوند ، و صحابه رضی الله عنهم که مشغول شدن به تجهيز و دفن رسول الله بر آنان واجب بود بخشی از ايشان اشتغال به دفن رسول الله را گذاشته به نصب جانشين مشغول شدند و بخش ديگر شان در برابر اين مشغول شدن خاموش مانده در تاخير کردن دفن آنحضرت تا دو شب با آنان شريک شدند در حاليکه بر انکار(اعتراض) کردن بالای آنان قدرت داشتند و بر دفن کردن توانابودند [ولی نکردند] و اين خود اجماع است بر نصب خليفه قبل از مشغول شدن به دفن ميت ، و اين امکان ندارد مگر در صورتی که نصب خليفه واجب تر از دفن ميت باشد .
همچنان صحابه رضی الله عنهم در طول حيات خویش با وجود اختلاف شان بر شخصی که بايد خليفه انتخاب شود بر وجوب نصب خليفه اجماع داشتند ، زيرا آنان هرگز در مورد نصب خليفه اختلاف نکرده اند نه هنگام وفات رسول الله و نه هنگام و فات هيچ خليفه ای از خلفای راشدين پس اجماع صحابه دليل صریح و قوی بر وجوب نصب خليفه ميباشد.
علاوه برآن برپا داشتن دين و نافذ کردن احکام شرع در همه امور زندگانی دنيا و آخرت بالای مسلمانان به دليل قطعی الثبوت و قطعی الدلالة فرض ميباشد ، و امکان ندارد که آن اجراء شود مگر توسط حاکم صاحب سلطه؛ و قاعده شرعی است که (إن ما لايتم الواجب اِلاّ به فهو واجب) یعنی: "هر آنچه واجبی بدان موقوف باشد واجب است" پس نصب خليفه از اين ناحيه نيز واجب ميباشد.
دلايل ذکر شده همه صريح اند بر اينکه برپا کردن حکم و سلطه بر مسلمانان از ميان خود شان فرض است ، و صريح اند در اينکه نصب کردن خليفه یی که وی حاکميت و سلطه را متولی شود بالای مسلمانان فرض میباشد که آن البته بخاطر نافذ ساختن احکام شريعت خواهد بود نه بخاطر مجرد حکمرانی و سلطنت.
بنابر آن برای هيچ مسلمانی در روی زمين عذری وجودندارد که نشستن از اقدام به آنچه را که خدا بر آنان برای اقامۀ دين فرض گردانيده است جوازدهد، که آن همانا کار و فعاليت برای نصب و اقامهء خليفه است در زمانی که زمين از خلافت خالی ميباشد ، و در زمانی که در زمين کسی پيدا نمی شود که حدود الله را برای حفظ محرمات الله برپا دارد ، و احکام دين را اقامه نمايد و جماعت مسلمانان را زير بيرق لا اله الا الله محمد رسول الله گردهم آورد وانتظام بخشد ، و در اسلام هيچگونه رخصتی در بازنشستن از اقدام به اين فرض وجود ندارد تا اینکه ایجاد کرده شود.

3) در مورد وجوب اقامهء خلافت به منهاج(به طريقهء) رسول الله ص
قاری ساکت، مسئلهء وجوب اقامهء خلافت به منهاج نبوت، مسئله ائی نيست که کسی از خود ساخته باشد. جان برادر، درک خودت درين مورد طفلانه است. زيرا درين مورد احاديث وجود دارد. مانند:
رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است
عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ رَضِی اللهُ عَنْه قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهَ عَلَیهِ وَسَلَّمْ: تَكُونُ النُّبُوَّةُ فِیكُمْ مَاشَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُوْنَ ثُمَّ یرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ یرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُوْنُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ فَتَكُونُ مَاشَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ یرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا عَاضًّا فَیكُونُ مَاشَاءَ اللَّهُ أَنْ یكُونَ ثُمَّ یرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ یرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ مُلْكًا جَبْرِیةً فَتَكُونُ مَاشَاءَ اللَّهُ أَنْ تَكُونَ ثُمَّ یرْفَعُهَا إِذَا شَاءَ أَنْ یرْفَعَهَا ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ ثُمَّ سَكَتَ.
مسند احمد بن حنبل (4/273) اول مسند الکوفيين حدیث نعمان بن بشیر (17680،18062،18430). مسند ابوداؤد الطیالسی (1/58) احادیث حذیفة، حدیث (438). مسند البزار 4ـ9 (7/224) حدیث (2796). وفی مجمع الزوائد: (5/188و189) باب کیف بدأت الامامة وما تصیر الیه و الخلافة و الملک، رواه أحمد فی ترجمة النعمان و البزار أتم منه و الطبرانی ببعضه فی الأوسط و رجاله ثقات.
يعنی: تامدتی که الله جل جلاله خواهد در ميان شما نبوت و پيامبری باقی خواهد ماند، و هنگامی الله جل جلاله خواست آنرا از میان بر ميدارد، و بعد از آن خلافت بر روش و منهاج نبوت خواهد بود، و آن تاهنگامی الله جل جلاله خواسته باشد ادامه ميابد، سپس وقتی الله جل جلاله خواست آنرا برداشته پادشاهی با دندان گيرنده ميايند، و آن تا وقتی الله جل جلاله خواسته باشد دوام میکند، سپس هنگامی الله جل جلاله خواست آنرا برداشته پادشاهی جبر و ستم خواهد آمد، و تا وقتی الله جل جلاله خواست دوام ميابد ، بعد از آن هنگامی الله جل جلاله خواست آنرا دور کرده بار ديگر خلافت بر روش و منهاج نبوت ميايد .
قاری ساکت اميد است که لا اقل دلايل فوق که از قرآن، حديث و اجماع اصحاب کرام جمع آوری گرديده است دهنت را بسته باشد، با اين درک و فهم سفيهانه ات در مورد احکام و مفاهيم اسلامی. و از الله متعال برايت دعا ميکنم که هدايتت کند، تا اينکه اينگونه آلهء دست دشمنان اسلام نگردی، در غير آن عاقبتی دردناک در انتظارت خواهد بود.
در ضمن بايد بگويم که تکبر از لحن کلامت هويداست، در حاليکه به همان اندازه علميتت ضعيف مينُمايد.

والسلام علی من اتبع الهدی

جستجو در کابل پرس