Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 17436

پرت و پلا گویی های لطیف پدرام

16 جولای 2008, 15:52, توسط تاجکیار

پدرام به سخنانش آخرین بت قبیله را شکسته است. زمانی که قبیله پرستان احمدشاه مسعود را که سی سال تمام برای آزادی وطن جنگید و سرانجام سر در راه آزادی داد، "قاتل کابلیان" میخوانند وحاضر نیستند هیچگونه امتیازی به او بدهند، کدام تاجک احمق باشد که حاضرشود به پیامبر پشتون امت شود؟؟؟؟؟؟

مساله برسر حق و ناحق بودن نیست. مساله روشن است که هرکه از قوم ماست، بهتر است و هرکه از قوم دیگر است خاین است.

بلی، امان الله کی بود؟ امان الله شهرتش را بیش ازان که مرهون کار و کردار خودش باشد، مرهون بدبینی مردم نسبت به کسانی است که پس از او آمدند. به خصوص خاندان نادرغدار که در برابر همه روشنفکران قرار گرفته بود و نوکر انگلیس بود. ازینروست که مردم تصور میکردند جون نادر مخالف امان الله است و نادر به مزدور خائن است پس حتماً امان الله نیک است.

عبدالحی حبیی به نقل از عبدالهادی داوی میگوید که: وقتی رهبران یا عاملین جنبش ملای لنگ دستگیر گردیدند، امان الله خان آنها را بدون محاکمه اعدام کرد. من (داوی) برای امان الله خان گفتم که این ها به راستی باید به جزای اعمال شان میرسیدند، اما باید محاکمه میشدندو پس از حکم محمکه اعدام میشدند بهتر بود. داوی میگوید که امان الله در جواب من گفت: مگر نمیدانی که نواسهء کی هستم؟

امان الله به این می نازید که نواسه کیست- نواسه عبدالرحمن جلاد!

به همین گونه حبیبی می نویسد که وقتی تلاش مشروطه خواهان برای "مشروطه" کردن نظام به جایی نرسید و امان الله حرف آنها را برای تعیین یک صدراعظم و تشکیل شورای انتخابی ملی نپذیرفت، بسیاری از امان الله دوری گرفته و دریافتند. حبیبی می افزاید که ازجمله عبدالرحمن لودین مشهور به کبریت، کابل را ترک کرده به کندهار رفت و گوشه نشینی اختیار کرد. همین عبدالرحمن لودین درمورد "مشروطه" امانی گفته بود:

دیده در خون جگر زد غوطه

باد لعنت به چنین مشروطه

اینست چهره اصلی امان الله خان از زبان یاران خودش. یعنی همه درک کرده بودند که "عاقبت گرگ زاده گرگ" شده است.

گیرم که لطیف پدرام بد ترین آدم، گیرم که همکار حقیقت انقلاب ثور نی که گردانندهء اصلی انقلاب ثور، گیرم که خود لینین، اما آیا منطقی در برابر گفته هایش دارید؟

پدرام میگوید از امان الله خدا و پیامبر نسازید که از هرگونه انتقاد مبری باشد.

حالا بیایید بسنجیم که آیا جای دادن پشتون ها در شمال کار درستی بود؟ ایا امان الله غیر پشتون ها را در جنوب و قندهار جای داده بود؟ اگر شاه عادل بود باید غیر پشتون ها را نیز در جنوب جای میداد. هدف از جای دادن پشتون ها درشمال چی بود؟ حفظ سلطنت؟ آیا سلطنت تنها با پشتون ها حفظ میشد؟ اگر جواب بلی است، پس باید پذیرفت که او بر غیر پشتون ها اعتماد نداشت. یعنی غیر پشتون ها شامل قدرت نبودند و سرزمین غیر پشتون ها اشغال شده بود....

امروز دیگر شیشه های خانه های خیالی حاکمیت قبیلوی همه شکسته اند. دیگر محال است که کسی حاکمیت قبیلوی و قومی را بپذیرد.

اگر تعقل و خرد را به کار میبرید، باید از بت سازی و عنعنه پرستی بگذرید. البته روشن است که خردگرایی و تعقل با قبیله گرایی در تعارض است. اما باید گوشزد کرد که زمان ما زمان خردمند و خردورزی است. هیچ کسی را با طلسم عنعنه و نیرنگ سنت های قبیلوی نمیشود فریفت...

قبیله گرا ها با همان عنعنه پرستی و خردگریزی یی که درمورد بت های قبیله یی خود زانو میزنند و از دیگران نیز میخواهند چنان کنند، با همان خردگریزی دیوانه وار از دادن هرگونه امتیازی به شخصیت های قومی و در جمع به اقوام دیگر ابا میورزند. درحالی بت های خود را منبع خیر مطلق معرفی میکنند به بت های دیگران را منبع شر مطلق میدانند...

بازهم برمیگردیم به مسعود و امان الله. پدرام میگوید که امان الله زحمت یک سالهء مسعود را در تمام عمر خود برای این وطن ندیده و نکشیده است. اما آیا کسی از بتپرستان قبیله حاضر است حتی یک امتیاز به مسعود بدهد؟

زمانی که چنین باشد، دیگر هیچ کس توفع نداشته باشد که به شخصیت های مورد احترام قومی شان کسی احترام بگذارد.

به گفتهء هندی ها:
زمانه بدل گیا هی!

جستجو در کابل پرس