Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 19124

دشمنان و دوستان مسعود هردو به یک سویه راه اغراق را می پیمایند

4 سپتامبر 2008, 15:16, توسط حقدوست

هرکسی که هستی بسیار با رندی سخن گفتی. برخی از مسایل را تایید کردی اما در پهلوی پذیرفتن هر حرف مثبت یک دروغ نیز بار کرده ای.

نخست این که مسعود با خود حکمتیار قابل مقایسه نیست، با سرگروپ های حزب اسلامی چگونه میشود قابل مقایسه باشد؟

شما تلاش نکنید مسعود را با افراد حزب اسلامی مقایسه کنید. با وجودی که مسایلی زیاد قابل انگشت گذاشتن درین نوشته وجود دارد اما درحال حاظر به دو نکته اشاره میشود:

1- پروان و کاپیسا و حتی کوهدامن هیچگاهی به طور کلی در اختیار حزب اسلامی نبوده. پاچای رباط و نیازی یا کریم و شاهد قوماندانان خرده پایی بودند که هیچیک با مسعود قابل مقایسه نیستند. از شکردره تا کوتل سالنگ در پهلوی هر قوماندان حزب اسلامی یک قوماندان جمعیت هم وجود داشت. داکترخان آقا و انور خان، مستری سید بابا، منان کلکان، صوفی رسول، قاری محب، فقیر دیرگل، عبدالواهاب، ضابط نورآغا، شاهین خان شهید، دیوانه بسو، حاجی عنایت، جان احمد، قسیم جنگلباغ، فضل الدین... این ها همه قوماندان های جمعیت در منطقه بودند که از شکردره تا کوتل سالنگ افتیده بودند. پس این ادعا که پروان وکاپیسا در دست حزب اسلامی بود، یک ادعای به کلی دروغ و بی پایه است.
قابل یاد آوریست که در بگرام جبههء ابوبکر صدیق به آمریت عنایت الحق شفق از جمعیت قرار داشت که دارای تشکیلات منظمتری نسبت به قوماندان های حزب در منطقه بود.

شفق پیش از شهادت خودش سه قوماندان نظامی اش را در جنگ با روس ازدست داده بود. کاکا شهباز، خان آقای حقدوست و "خلیل". عبدالحکیم کمندر درزمان شهادت شفق قوماندان نظامی بود. پس از شفق پسرکاکایش گل آقای شفق آمر جبهه شد. اما درایت و کارآیی شفق شهید را نداشت. با آنهم جبهه را تا پیروزی مجاهدین نگاه کرد و خودش در جنگ دولت مجاهدین با حزب اسلامی در تگاب کشته شد.

قوماندان عببدالله نیازی یکی از عناصر شریر و خونریز حزب اسلامی بود که صد ها ن نفر را در مناطق بگرام و کوهستان با همان شیوهء خلقی ها کشتار کرد. همان گونه که با یک اتهام و گمان خلقی ها مردم را دستگیر و به کشتارگاه میفرستادند، عبیدالله نیازی نیز صد ها نفر را تنها با سوء ظن همکاری با دولت ویا شعله یی و غیره قتل کرد.

قصهء جالبی در منطقه وجود دارد به ارتباط نیازی. نیازی هرکسی را که خود میخواست نام میگذاشت و میکشت. اما این کشتار تنها شامل تاجک های منطقه میشد. درمورد پشتون های منطقه نیازی یا اقدام نمیکرد یا بسیار محتاط میبود. میگویند یکی از پشتون های منطقهء "سیم ها" به نام حاجی غفار پسری داشت که گفته میشد در سازمان آزادیبخش مربوط مجید کلکانی "ساما" است. چنان میشود که یکی از حزبی های دیگر منطقه معروف به ملاظاهر میخواهد این سامایی را "ترور" کند. ملاظاهر لشکر کشی میکندو خانهء شخص مذکور را محاصره میکند. پسر آن شخص در کدام زیرزمینی بود. آنها میدانستند که آن پسر مسلح است. ازینرو در قید قسم و قرآن و امان دادن ملا ظاهر او را از زیرزمینی برون میکشد. اما بدون این که به قسم و قولش ارزشی بدهد، آن جوان را میکشد.

وقتی روز دیگر نیازی از مساله خبر میشود، ملاظاهر را تهدید به کشتن مینماید. ملاظاهر استدلال میکند که ده ها "کافر" از منطقه را که پشتون نبودند، نیازی کشت هیچ گپی نبود، یک کافر را که من کشتم، باید تهدید شوم. همان بود که ملاظاهر از منطقه میگریزد، به پشاور میرود و تا آخر در پشاور میماند. وقتی مجاهدین پیروز شدند، ملاظاهر هم از پاکستان به وطن برگشت. اما به سزای اعمالش به گونه یی رسید که همراه با پسرش دیوار باغ بلند میکرد که مورد حمله قرار گرفت و یکجا با پسرش کشته شد.

پسان ها نیازی هم در یک جنگ تنظیمی علیه جمعیت کشته شد.

2- این ادعا که با پیروزی های کوچک مسعود خود را میباخت، هیچ مثالی ندارد. تنها یک حرف است. مثلاً درکجا و چگونه مسعود و درکدام پیروزی خود را باخته است و این خود باختگی به چه صورتی جلوه کرده است؟

وطندار گلی که این مضمون رندانه نوشتی! تصور نکن که عرصه خالیست و هرچه دلت بخواهد در مورد مسایل منطقه و رویداد های جهاد میتوانی بگویی و تحلیل هایت را روی دروغ استوار ساخته ذهنیت سازی کنی.

در مورد همین دو فقره دروغ بافی و اتهام زنی بی اساس که گفتم کافیست.... در خانه اگر کس است....ورنه در سراپای این نوشته دروغ های زیادیست که میشود روی آن انگشت گذاشت.
به سلامت.

جستجو در کابل پرس