Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 85908

بخشی از جنایات سید منصور نادری در نامه سرگشاده به اشرف غنی احمدزی

17 دسامبر 2014, 18:07

با پوزش از حوانندگان اشعار باهم کخلوط شده بود وبرای روشن شدناعمال کاذبان دیانت ودزدان افکارو وجیب مردم خواستم ت ترتیب اشعاد تغییر ایجاد کنم.

سیدنادر شاه کیانی
دوچهره در یک تصویر

خاندان شاه صالح که اصلا از مهاجرین اهل سنت ایران بوده، زمان پیروزی صفویان در ایران زمینه زندگی برای اهل سنت را با برسمیت ساختن کیش شیعه دوازده امامی بجای کیش اهل سنت، مشکل شد. دولت صفوی تعداد ازپیشوایان اهل سنت وپیروانش را مورد پیگرد قرارداده، زندانی وبه مرگ محکوم نمودند. تعداد رامجبور به ترک ایران نمودند. شاه صالح به افغانستان مهاجرت نموده ازطریق قندهار به مرکز هزاره جات انتقال ومدتی را بادادن تعویذ، دَم ،کُف و شویست باعث ایجاد اختلاف میان زن وشوهر فضای خانواده ها را برهم زده وچنان بحرانی نموده که بلاخره مردم عادی بر او شوریدند. شاه صالح مجبور ازآنجا گریخته به درة کیان پناه می برد. سیدنادرشاه در کتاب غریب چنین آورده است:« مردم بسیارهستند که حال برای آنها معتقد ومرید می باشند از قرارگفتار خود این مردم که خوارق وکرامات بسیار ازآن بزرگوار مشاهده شده بود. حال اکثر همه اهل سنت وجماعت می باشند خود را مرید ابدالی میگویند جهت آنکه کدام جای چیز کرامات از شاه صالح دیدند جادوگرگفته سید را دنبال می کنند وشاه صالح مجبور شده روبگریز نهاده نزدیک بوده است که مردم آنرا دستیگر نمایند ناگاه دیوار خرابة در عرض راه مشاهده میشود چون اجل نرسیده بود ممکن که دیوار روان گردیده باشد.» نادر شاه که به این معجزه باور ندارد و نسل ششم این دیوار سوارو شخصیت والا گوهر همردیف باپیامبر اسلام که او سوار بر براق به عالم بالا رفت ولی شاه صالح فوق تر از پیامبر بوده که دیوار بی جان به کرامت او به حرکت افتیده( بدون اعضای زنده ومحرک) واز دست مردم که از تعویض وفتنه انگیزی او بجان آمده بودند نجات میآبد.
سید نادرشاه کیانی وارث این دیوار سواران در اخیر عمر پیشة فقیری یا به اصطلاح دیگر صوفی گری را اختیار کرد وخواست با این عمل به مردم نشان دهد که او در پی پاک کردن گناهان وگذشتة ننگین خاندان شاه صالح وخود که رهبری اسماعیلیان را تصاحب کرده بودند،است. سید نادرشاه کیانی درعین حال نویسنده وشاعر وفردی با دانش این خاندان محسوب بوده و۵۳ اثر ورساله! به رشته تحریر به گفتة خاندانش درآورده که مشتمل برتحلیل تاریخی، تصوف واشعار عشقی است. ولی متأ سفانه نسل بعدی در نشر فراورده های فکری او تعلل ورزیده وآنرا چاپ نکرده
است. صرف در برخی موارد ازآن یاد میکند. دو اثر مربوط به سیدنادرشاه کیانی که در زمان خودش در بمبئی هند چاپ شده میتواند ملاک شخصیت وتوانایی فکری او باشد. تاریخ غریب همانطور که از نامش پیداست معرف چهرة واقعی خود سید نادرشاه وخاندانش است. همچنان نقد را که ازجنایات خاندانش دراین کتاب کرده تا بدان جا شهرت وکارکرد های ننگین این خاندان را شرح میدهدکه خود به این نتیجه میرسدکه:
بس گناه پنداند ملحدان عبادت را
نا سیـــد دارنــد دعوی سیادت را تاریخ غریب ص ۱۷۸
او منتقد ازکردار ننگین نسل گذشته وحال خویش است. ولی خود چون داعی(رهنما)!!! است به گفتة خودش ازگناه وخطا پاک است!!! وجواز دارد و میخواهد بگوید:اکثر کاملان جسم را پرورش نمیدهند وجسم را خورد وضعیف نگاه میدارند که نفس سرکش ونافرمانی نباشد چونکه داعی بمعرفت حجت عارف شده باشد بمنزلت پیر است بعمل پیر نظرکردن وپیر را امتحان کردن خیلی جهالت ونادانی میباشد.
گــــرمرید امتحان رهبرت
میکنی بهتر بود از توخرت همانجا، ص ۱۵۵
دیگرجای برای پرسش از انحرافات علمی واخلاقی برای خاندان سیدنادرشاه که رهبر ومکی کابل است، این مقام توسط جناب شان به حجت ارتقا یافته است. پس هر جنایت ازین خاندان عبادت است. وهرکه بخواهد امتحان کند در جمله خران اند!!!!
سید نادرشاه با خیال راحت زمینه تجاوز جنسی به ناموس مردم و زنان هرکاره همخوابه شدن وزندگی را به عیش وعشرت وبا پول های بادآورده برای خاندانش هموارکرده وادامه میدهد. سید نادرشاه کیانی دارایی یک دیوان کوچک بوده که مجموعی اشعارش عشقی ودر مدح پادشاهان وخاندان آل یحیی سروده، اوعاشق دل باختة و دیوانة است که نه از بدنامی می هراسد ونه از عشق ووصلت معشوق دست می کشد. شاعرهم از زیبارویان سیمین تن وایاز خاص شکوة از وصلت حقیقی دارد، دیگر داعی ومکی نزد اوکار بی خردان است. .حاضراست همه را با تقرب به معشوقه در قدم مهرویان و وایاز خاص بریزد:
دلارفیق سفـــرکـــرده بــاز میــرســـــدم
عـــزیـــزمــن چــو زراهِ دراز میرســدم
هــــزارجـــان چومــن خسته باد قـربانش
بنــــاز و عشـــوه بُتِ دلنـــواز میرســدم
زهجر جان به لب آمد وصال یارکجاست
بـــرای خاطـــر محمـــود ایاز میـرسـدم
زســوی کیست بمــا میـرسد نسیم شمـال
سحـر چـه مـژده دهی سرو ناز میـرسـدم
زشــوق می پرد هـر لحضه ام کبوتــر دل
شکار مـــرغ دلـــم شاهبـــاز میـرســدم
فــراق بــرده زمن برگ و ساز را ای گل
بچوپ خشک کنون برگ وتاز میرسدم
زمــن بخاطــرش آیا رسیده خـواهد بـود
ســوار ناز چنین تــرک وتــاز میـرسـدم
که بـی رخ تــو بـود روزِ روشنم شب تار
ســـرِ نیـــاز بنــــه شمــــع راز میـرسدم
بیــا بیـــا ســـرِ نادر فـــدای هــر قدمـت
بلـــی به عشــق حقیقت مجــاز میــرسـدم دیوان ۸۶
سید نادرشاه کیانی از جمله همجنس گرایان بوده و با بچة زیبایی بنام سید محمود جان ازخاندانش روابط جنسی داشت وتمام جماعت اسماعیلیه همان زمان که فعلا در قید حیات است از آن خبر دارند. این درفش پر افتخار!! سید نادرشاه کیانی را برخی از نسل بعد دوام دادندکه مشهور عام وخاص در شرایط فعلی جامعه افغانی است. به گفته سید نادرشاه این ناسیدان دعوی پاکی تقوا و سیادت!!!! نیز دارند.
رباعی
شیرین پسری که رفت ز آغوشم دی
یک باره برفت طاقت وهوشم دی
گویا که بعشق بازی شـــرمنده شـــدم
آن شـوخ برید گوش تا گوشم دی همانجا ۱۴۶
شعر
پســـری بــود عـــارضش چـــون ماه
بلکه مـــه را نمـــوده نامـــه سیــاه
چهــره اش ســرخ چـون گل سوری
ســوری از فـــرقتش کشد صـد آه
خــطِ ســبزش چـــو سنبلــی چینــی
که میـــان هـــم چــوگـردن مینـاه
میــرســـد در خیـــال خاطـــرمـــــن
نیست همــــتای او دگـــر حـاشـاه
ســــاغر مـــی بــدست رنگیــــــنش
گفت بـــدهـــم تـــرا بیــا این جاه
دادآن شـــــوخ جـــــام مـی بکفــم
شــدم از هـوش خوردم این صهباه
زان سپس خاطـــرم پـــریشــان شــد
در دلـــم ســـاخت ولـــربا مهــواه
آهـــــوان خـــتن دلــــــش افســــرد
تاکـــــه یـــارم نمــود گــشته نگاه
نـــادربــــر رخش تمـــاشــــاکـــــن
کـــه چــــه صورت بـدو بداده خـداه رویه ۱۰۴
شعر
دل زمن برد چشم مستِ کسی
مژهش گشت دل نشستِ کسی
قـدِمــوزون وخـط مشکیـنش
سخت گردیده پای بست کسی
آنچـــه تیــر نگاهِ او بکـــــند
نکند هیـــچ تیــر دسـتِ کسـی
تُــرکِ بیـباک زادة بد کیش
دایمـــا بود بـــر شکستِ کسـی
نادرا سـجده بــر جبینش کــن
بوسه زن لعل می پرستِ کسی دیوان ۱۰۷
رباعی
ای شوخ پسر بمــانداری تو نظــر
دل برده تراگمان من جای دیگر
من عاشقم وبعاشقت لطفت نیست
بینم بــرقیب مــرتــرا شیــروشکر دیوان ۱۳۳
رباعی
ای شــوخ پسر تو نومسلمان شدة
درخوبی ودلبری چه طوفان شدة
مارا بدوچشم خود بر همن کردی
اسلام تــــرا بــود پیشمــان شـدة همانجا ۱۴۴
این چند نمونه ازهمجسنگرایی شیخ وفقیر سید نادرشاه کیانی از دیوان اوسراپا از عشق مه رویان وبچه زیبای کیان سخن گفته است. هرگاه با ادعا وسادات بودن خویش که رهبری یک کیش با تقوا را مدت یک وشصت سال رهبری نمودند بی نهایت شرم آور وننگین برای نسل بعدی که هنوز از اعتباراسماعیلیان استفاده نامعقول برده وبا در نظر داشت شرایط واوضاع پیش آمده به تجارت انسان وکلاه برداری مشغول اند. جای سخت تأ سف وننگین است که چنین افراد در رهبری مردم بی سواد وبی دفاع قرار گیرند. عنقریب هردوکتاب سید نادرشاه کیانی برای استفاده وقضاوت مردم به صفحة انترنیت غرض آگاهی علاقه مندان تاریخ خاندان شاه صالح گذاشته خواهد شد.
آدم حسیب

جستجو در کابل پرس