Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 33857

شبانه های من

18 نوامبر 2009, 03:01, توسط Parwani

با سلام مجدد خدمت سرور گرامی جناب حق بین
من با شما کاملن موافقم که باور های ما - حداقل در این مورد - با همدگر همخوانی ندارند که البته یک امر طبیعی است. با حفظ احترام به نظریات شما، آنچه در فکر من در موارد یاد شده در مطلب شما می گذرد از نظر تان می گذرانم:
- فرموده اید که "دین در ذات خود کدام وجود خارجی فزیکی ندارد". من نه تنها با این حرف شما موافقم که از شما می پرسم کدام نظریه در ذات خود وجود خارجی فزیکی دارد؟ "وجود خارجی فزیکی" اگر مبتنی به فرضیه های فزیکی که ابعاد مادی را در نظر دارد باشد، نه تنها در مورد "دین" که در مورد "دین افیون توده هاست" نیز صادق است. عرض من این بود که دین نیز می تواند و چنین نیز واقع شده است که منحیث وسیله یی برای تخدیر توده ها به کار برده شود. شما به آیتی از قرآن کریم استناد می کنید که اطاعت از خدا و رسول و "اولی امر" را توصیه می کند و بعد مثالی از ظاهر شاه می زنید و حکومت جهل ساله اش. اگر راستش را بخواهید من هیچگونه ارتباطی با این آیت و مشروعیت حکومت ظاهر شاه و هیچ شاه مستبد دیگری در سرزمین ما نمی یابم. ظاهر شاه به حکم قرآن چهل سال در این کشور حکومت نکرد. اگر راز حکومت چهل ساله ظاهر شاه را می خواهید دریابید، چند صفحه قبل از تاریخ به قدرت رسیدن او را ورق بزنید. چگونه و در جند سالگی به پادشاهی رسید، و از چه وقت واقعن پادشاه شد و راستی شد یا اینکه تا آخر حتی با گرفتن لقب "بابای ملت" لقب پادشاهی افغانستان را مجازن به دوش می کشید. و اما اطاعت از او نه از توصیه دین که از شکست یک خیزش ناکام ملی به وجود آمده بود. به هر حال. من کمی دور رفتم و اما فرموده شما در مورد "اولی الامر" بود که نه تنها در دین که در قوانین امروز نیز اگر کسی در انتخابات واقعن راستین رای اکثریت مردم را به دست می آورد، اطاعت از او بر همه مردم واجب است. تفاوتش این است که قبلن به جنین شخصی بیعت می کردند و امروز برایش در صندوق رای می ریزند. حال اگر کسی به زور بیعت مردم را صد ها سال قبل گرفته لطفن گناه آن را به گردن دین نیاندازید، چنانکه امروز گناه تقلب کرزی را شاید به گردن "دموکراسی" نیندازید. اما اطاعت از "اولی امر" نه تنها خواسته "دین" که خواسته "دموکراسی" نیز است، اگر تقلبی در کار نباشد. (توضیحی بر پرسش شما در مورد کرزی).
در مورد فرموده دیگر شما در مورد اینکه نظریه مارکس کلی است، من موافق نیستم. من نه تنها نظریات مارکس را خوانده، بلکه بعضی از نظریاتش را به فارسی نیز ترجمه کرده ام. مارکس اندیشمند بزرگی بود، اما برخلاف انگلس شناخت اندکی از اسلام داشت. در مورد کلی بودن نظریه مارکس عرض من این است که من اسلام را استثنا قرار نداده ام. با ذکر اینکه همه ادیان در زمان خود انقلابی بوده اند، در مورد اسلام سخنان خود را گفته ام. که شما در چند پروگراف بعدتر در نوشته خود تان آن را تایید کرده اید و من با نقل آن، آن را دلیلی بر رد "دین افیون توده هاست" می گیرم. شما فرموده اید:

"همانطوریکه اسلام در عربستان در زمان جاهلیت یک دین مترقی و قابل قبول بوده هندویسم در زمان و مکان خود منطق خود را داشته و همینطور هر ایین دیگری.."

و من گفته بودم:
"ظهور دین اسلام در شبه جزیره اسلام، خود انقلاب عظیمی بود که دگرگونی های فراوانی را به همراه آورد. این دگرگونی ها مختص به یک ساحه نمانده، از علم، ادب، فلسفه و هنر و حتی خانواده و فرد را نیز در بر می گیرد..."
عرض من خدمت شما این بود که حداقل در این موارد نمی توانیم دین را افیون توده ها بنامیم. اگر به فرموده خود شما اسلام در در عربستان در زمان جاهلیت یک دین مترقی و قابل قبول بوده و حتی هندویزم نیز منطق خود را داشته، پس این ها افیون توده ها نبوده اند. اگر نتیجه گیری من در این مورد درست باشد، پس ادعای کلی بودن نظریه مارکس در این مورد رنگ می بازد.

جستجو در کابل پرس