Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 49078

محمد اعظم سیستانی وشاگردی تاریخ

21 اكتبر 2011, 17:39, توسط اخگر

قابل توجه: آقای کانديد اکادميسن اعظم سيستانی

ایکاش آقای سیستانی دانش و سویهء اخلاقی آقای راز فام را میداشت تا من هم نیز سیستانی را دلقک نه بلکه دانشمند میخواندم.

نویسندهء چیره دست ؟ جلوهء کمیک و مضحک دارد.

گفتم دلقک.فکر نکنید به شخصیت عالی دلقکها اهانت میکنم. دلقکها ما را در گرمی و سردی روزگار ، درغم و شادی ، در هنگام سرور و یاس میخندانند. اما دلقکهایی از قماش سیستانی با زهرخند خود میخواهند نیش عقدهء حقارت شانرا را در بدن رنجور ما فرو برند.

من نوشته های سیستانی را نمیخوانم اما آنها را از نظر میگذرانم. میدانم اکثر چرند های او سرقتهاییست که خودش در هنگام حاکمیت ح.د.خ.ا در جریان "سفرهای اکادمیکش" به انستیتوت شرقشناسی اتحاد شوروی وقت به غنیمت برده است. این چرند ها نه حلال معضلات کنونی و نه فردای افغانستان است و ازینرو کسی به مقدار دونخود سیاه به آن ارزش نمیدهد و به غیر از سیستانی فرد دیگری به آن دل خوش نکرده است.

یادم رفت . سخن از نویسندهء چیره دست بود .

در افغانستان نام کمایی کن و نقل مجالس باش.

این حرف در مورد سیستانی بیشتر صدق میکند.

اگر سیستانی درست و یا نادرست بنگارد ، او را نویسنده ، تاریخدان، دانشمند و فلان و بستان مینامند.

اما برای قضاوت ، فقط همین چند سطر از جمله نوشته های بی ارزش او را در همینجا نقل میکنم و شما خود بنگرید که این اکادمسین تا چه حد غلط مینویسد:

در سطر اول کامه زاید است. اینرا دیگر حتا کودک صنف سوم و چهارم مکتب میداند که :چرند سیستانی نزد هیچکسی ارز ش ندارد. اما چرا سیستانی به غلط این جمله را چنین مینگارد: چرند سیستانی ، نزد هیچکسی ارز ش ندارد. بجای در هر وقت ودر هر زمانی؛ درهیچوقت و هیچ زمانی ...

بین افغانستان بودند و بخاطر کسب بازهم کامه زاید است. درینجا پیداست که سیستانی نه از حرف ربط و نه از جمله اصلی و فرعی چیزی میداند.این غلط آشکار در سطر های بعدی دوبار دیگر تکرار شده است.

لت و کوب و تحقیر و توهین؛ درست آن چنین است :لت ، کوب ، تحقیر و توهین .این غلط نیز سه بار دیگر تکرار میشود.

این آقا بار ها چرند هایی در پیرامون نفوذ زبان فارسی به دری افغانستان نوشته است اما خودش به رسم اعضای ایرانی خانوادهء خود ، سویدن را سوئد مینویسد.

این نمونه ای از غلط های املایی "نویسندهء چیره دست و اکادمسین بود".بیشتر ازپانزده غلط در کمتر از پانزده سطر.

اکنون ابعاد اخلاقی و سیاسی بیانهای این دلقک چرند نگار را به نقد میگیریم:

آنچه سیستانی و یاوه گویان سفلهء دیگر در پیرامون روسای اداره های خاد مینویسند بمن ارتباط ندارد. تا جاییکه من معلومات دارم معدودی از آنها همانند سیستانی افراد شوروی بودند نه حزب دموکراتیک خلق افغانستان.ازینرو پس از سقوط حاکمیت ازسنگ صدا برآمد از آنها نه. ازجانب دیگر خود همین سیستانی با حمایت یکی ازهمین روء سا، رییس انستیتوت تاریخ شد ، به رده های بلند حاکمیت راه یافت ، عضو رهبری شورای انقلابی ، صاحب خانه مکروریان ، والگای روسی و ده امتیاز دیگر گردید و اعطای همین پیشوند کاندید اکادمسین نیز یکی از غلط های همان حاکمیت بود ...

امااین چرند نگار چرا به اعضای خاد تهمت میبندد.

راستش را بگویم ، من نه عضو خاد بوده ام و نه دارنده کدام امتیاز و مقامی در آن حاکمیت. اما من از دیده درایی های فرومایه ها سخت نفرت دارم. آن حاکمیت تنها متشکل از خلق و پرچم نبود. در جامعهء ما آدمهای فرصت طلب ، منفعتجو ، متملق ،خودپرست ،بی انضاف و حتا جانی و رهزن کم نیستند. دروغ خواهد بود اگر گفته شود که همه اعضای ح.د.خ.ا و همه کارمندان عالیرتبه جمهوری دموکراتیک افغانستان و حتا همه رهبران ح.د.خ.ا آدمهای مترقی ، ملی و مردم دوست بودند.به همینگونه این حرف بکلی پوچ وبیهوده است که همه اعضای حزب و یا خاد نوکران کی جی بی بودند.

در سایتهای انترنت هذیانگو ها کم نیستند ، تعدادی از آنها اعضای همان حزب دموکراتیک خلق اند.من از یاوه گو های همکیش حمید انوری ،حسن امیری ، معروفی، موسوی ،نسیم رهرو و جند مائویست متعصب دیگر در سایت گفتمان شاکی نیستم. آنها یا ستون پنجم تنظیمهای جهادی بودند و یا سالهاست که در زیر سایهء حاتم بخشیهای اداره های تامینات اجتماعی و استخبارات غرب لمیده اند و به هذیانگویی عادت کرده اند.از سیستانی نیز گیلایه ای ندارم .زیرا او نه مرد دنیاست و نه زن آخرت . او دریک کلام متاع فروش پر رو وبیشرم است. فکر میکند همه همانند خودش ضمیر ناپاک وضعف وجدان دارند.

آقا !

در زمانیکه شما در سایه حمایت سلیمان لایق ، ریاست هفتم خاد و مشاورین شوروی از چهار فصل سال دو فصل آنرا در سفرهای اکادمیک به شوروی و کشور های سوسیالستی میرفتید و از برکت الطاف رهبران آن حاکمیت ، فرزندان تان به انستیوت طب مسکو فرستاده شدند ،همان خادیست بیچاره با شکم نیمه گرسنه از برابر دیده های همسر و فرزندش به سمت جبهه های داغ جنگ با اهریمن دوران میرفت. هزاران فرزند جوان سربه کف میهن درین جنگ ویرانگر به جاودانگی پیوستند تا شما زنده بمانید ، تا دهکده ها را به آتش نکشند ، مکتب ، بیمارستان ، بند ، پل و سرک را به ویرانه مبدل نسازند...روان شان شاد و بهشت برین جایگاه شان باد.

...

این چرند نگار از وزیرفتح خان و وزیر اکبر خان مینویسد اما باری درباره آن هیولای مرگ چیزی نوشتید ؟

هر لحظه آنرا بیاد ارم.

و بیاد دارم که در ده سال ان حاکیت بیش از ده هزار راکت به شهر کابل اصابت کرد اما یکی از آنها نه به گرده
و نه خانه شما اصابت کرد.

بلی ،درآن حاکمیت کیفش را شما کردید و بنیاد آن خادیست بیچاره خراب شد.

و امروز این ملت باید شما را بستاید و به آن خادیست...؟

اما دیدیم که چنین نشد .همین ملت باسپاس است و شما از جوهر آن ملت چیزی در مایه و وجود خود ندارید ، نه حیا ، نه شرم ، نه مروت ، نه صفا نه صداقت و نه ایمان.

خود پرستی ، خود ستایی و جنون دستیابی به رده های حاکمیت کنونی و شهرت شما را خرد ساخته است .چنان خرد که دیگر فاصله شما با بزرگمنشی و دانشمندی ، فاصله زمین و آسمان است.

به امید آن روزیکه همه با حیا و با مروت گردیم

جستجو در کابل پرس