این صندوقچه جادویی همه را فریفته است!
نگاهی برروند تلویزیون سازی خصوصی درافغانستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
بازهم یک تلویزیون خصوصی دیگر به زودی قد برمی افرازد و جلوه نمایی میکند. با این حساب تعداد شبکه های تلویزیونی خصوصی درافغانستان میرسد به یازده کانال که یک انتخاب دیگرهم درفهرست متنوع کانال ها اضافه میگردد تا مردم بتوانند بشمول تلویزیون خصوصی کرزی صاحب ( که آنرا تلویزیون ملی یا دولتی نیز میگویند) دوازده کانال تلویزیونی را یکی پس از دیگری به تماشا بنشینند و با برنامه های متفاوت یا مشابه اوقات اضافی شانرا پر نمایند مشروط برآنکه تلویزیون ها ازاین به بعد بیشتربه رقابت سالم بپردازند.
بازهم یک تلویزیون خصوصی دیگر به زودی قد برمی افرازد و جلوه نمایی میکند. با این حساب تعداد شبکه های تلویزیونی خصوصی درافغانستان میرسد به یازده کانال که یک انتخاب دیگرهم درفهرست متنوع کانال ها اضافه میگردد تا مردم بتوانند بشمول تلویزیون خصوصی کرزی صاحب ( که آنرا تلویزیون ملی یا دولتی نیز میگویند) دوازده کانال تلویزیونی را یکی پس از دیگری به تماشا بنشینند و با برنامه های متفاوت یا مشابه اوقات اضافی شانرا پر نمایند مشروط برآنکه تلویزیون ها ازاین به بعد بیشتربه رقابت سالم بپردازند.
نگاه نام جدیدیست که به تازگی ها درفهرست تلویزیونهای خصوصی مجوزیافته از وزارت فرهنگ درج شده است و چندی پیش خبر راه اندازی آن درپایگاه اینترنتی نما یا "نهضت مدنی افغانستان" انتشاریافت که شاید تا اوایل سال جدید هجری شمسی این تلویزیون کارش را آغازنماید زیرا به گفته اقارب ونزدیکان مسئولان آن، وسایل تخنیکی آن هم خریداری گردیده و کارمقدماتی استخدام پرسونل نیز راه افتاده است.
نظر به گزارشهای بدست آمده، صاحب امتیازاین تلویزیون جدید، آقای کریم خلیلی معاون دوم رئیس جمهوراست که مدیریت برنامه ریزی آن توسط پسر وی عالم خلیلی و مدیریت مالی آن توسط برادر وی حاجی نبی خلیلی معروف به شهردار شهرک امید سبزبه پیش برده خواهد شد که این خبر شاید برای بعضی ها کمی جالب باشد که معاون رئیس جمهورهم که خود یک شخصیت جهادی سابق است آخردست به ساخت تلویزیون زد.
تاجاییکه دیگر رهبران جهادی سابق که دربعضی از رسانه ها به نام جنگ سالار نیز یاد میگردند، ازمدتها قبل هریک پس از دیگری تلویزیون های خویش را روی آنتن بردند و چهره های مبارک شانرا درخانه هایشان به تماشا نشستند و به خود واه واه گفتند، بعید به نظرمیرسید آقای خلیلی از این قافله عقب بماند و دغدغه این کار را در ذهن نداشته باشد.
ازاینکه دراین رقابت ها کدام یک از رهبران و یا قوماندانهای جهادی اول از همه دست به چنین ابتکارزده است، بدون شک، جنرال دوستم اولین کسی بوده است که تلویزیون آیینه را با سرمایه های دوره قوماندانی و رهبریت حزب جنبش و حمایت کشورهم نژادش یعنی ترکیه درشهرشبرغان ایجاد نموده است. درزمینه برنده دوم وسوم این رقابت ها معلومات دقیقی نیست، اما بعضی ها آقای سید حسین انوری والی فعلی هرات و آقای سید مصطفی کاظمی مرحوم که چند ماه پیش، ما و شما را به خداوند سپرد را افراد دوم و سوم میدانند که درتلویزیون طلوع سهمی داشته اند.
ازآنجایی که دربین پرسونل سابقه طلوع ازسادات و خویشاندان نزدیک این دو قوماندان جهادی زیاد تربه چشم میخورد، نمایانگرنفوذ آنها دراین تلویزیون بوده است و ازسویی هم ظاهر شدن این دو شخص و تبلیغات آنها درهرمصاحبه و نظرخواهی دراوایل ایجاد تلویزیون طلوع نشانه دیگر نفوذ مستقیم و غیرمستقیم آنها را بر این تلویزیون میرساند درحالیکه ریاست تلویزیون طلوع و لمر را برادرانی به نام های سعد و جاهد محسنی آسترالیایی های افغان تباربه صورت مشترک به پیش مبرند که سعد محسنی زمانی دروزارت تجارت مشاورآقای کاظمی بوده است.
پس از این سه تن، از دیگررهبران و قومندانان سابق جهادی ایکه بعد از این آقایان دست بکارشده اند، مارشال فهیم با ایجاد شبکه نورین با کسب مقام چهارم، آیت الله محسنی با شبکه تلویزیونی تمدن با کسب مقام پنجم، پروفیسور ربانی با شبکه تلویزیونی نور با کسب مقام ششم و استاد محقق با راه اندازی شبکه تلویزیونی فردا با کسب مقام هفتم دررده بندی های این دورمسابقات وارد میدان رقابت های بعدی شدند تا دیده شود کدام یک از این رهبران جهادی بعد از تداوم نشرات شان ابتکار بیشتر به خرچ میدهند و درمیدان رقابت های نوپای رسانه ای در افغانستان با این آزادی بیان نا مطمئن و متزلزل مقام بالاترکسب مینمایند. البته این رده بندی فقط نمایانگر زمان ایجاد این رسانه ها بوده است.
علیرغم اینکه تا چندی پیش آوازه ها میرساند اینکه یونس قانون رئیس فعلی مجلس نمایندگان پارلمان افغانستان و وزیر سابق معارف نیز تلویزیونی را تحت نام کهکشان زیرکاردارد که تا کنون دراین زمینه خبره تازه ای دردست نیست ولی با درنظرداشت روند فعلی تلویزیون سازی، جای تردید هم نیست که نه تنها آقای قانونی که سایرسیاست مداران افغانستان نیز دیریا زود دراین رقابت ها شرکت نمایند.
ناگفته نباید گذاشت اینکه رهبران سابق جهادی بنابردلایلی ازجمله یکی از بیم اینکه؛ مبادا روزی دولت و قانون درمورد ایجاد این تلویزیون ها و سرمایه گذاری اولیه و منبع تمویل آن، آنها را تحت بازپرسی قانونی قراردهد، این رهبران کسان دیگری را از بین افراد قابل اعتماد و نزدیکان شان بصورت سمبولیک به عنوان رئیس، صاحب امتیاز و مدیرمسئول تلویزیون هایشان میگمارند و حتی درهنگام ثبت و راجستراسناد رسمی این شبکه ها به نام آنها درج میگردد. با این شیوه هوشیارانه این رهبران میتوانند ازپشت صحنه دستور بدهند، خودشان را بصورت مستقیم یا غیر مستقیم ریکلام یا تبلیغ نمایند، مسایل و ایده های سیاسی شانرا مطرح نمایند، درحالیکه بسیاری از مردم عام از مالکیت این تلویزیون ها توسط آنها اطلاعی نداشته باشند.
اگر چه با اضافه شدن تلویزیون نگاه ، فعلاً تعداد شبکه های تلویزیونی خصوصی درافغانستان به یازده تا میرسد اما شنیده میشود تعداد تلویزیون های مجوز گرفته از وزارت فرهنگ به بیش از بیست و پنج شبکه میرسد که ازآن جمله، شبکه تلویزیونی "هادی" شاید اولین تلویزیونی بوده باشد که درسال 1383 ثبت این وزارت گردیده است اما بنابراختلافاتی که بین مسئولین آن وجود داشت کارآن به تعویق افتاد و تعطیل شد. ازتلویزیون های دیگری که دیر یا زود به دنبال تلویزیون نگاه به کارخویش آغاز خواهند نمود؛ میتوان به شبکه های تلویزیونی امروز، کوثر و صبا اشاره کرد که هرکدام به طیف خاصی تعلق دارد. کوثر، تلویزیون مذهبی ای خواهد بود که صاحب امتیاز آن آیت الله تقدسی یکی از علمای تشیع افغانستان است درحالیکه شنیده میشود ریاست یا مدیریت تلویزیون امروز را رزاق مأمون، نویسنده، تحلیلگر و مجری مسایل سیاسی - اجتماعی ایکه با اجرای برنامه داغ و رک گفتمان درتلویزیون طلوع رئیس جمهور کرزی را به ستوه آورده بود، بدست خواهد داشت ازاینرو به نظرمیرسد این شبکه بیشتر با برنامه های سیاسی – اجتماعی سروکار خواهد داشت و تلویزیون صبا هم که یکی زیرمجموعه های رادیو نوا، و مجله ماهوار صبا است، از همین حالا بصورت زیرآبی درحال تهیه نمودن وآرشیف نمودن برنامه و فلم های مستند است.
تلویزیون های موجود فعلی درافغانستان هرکدام بیننده گان خاص خود را دارد و دربین مردم القاب و عنوانهایی طنزگونه ای را به خود اختصاص داده اند؛ تلویزیون طلوع را بعضی ها الجزیره بدل مینمامند، آریانا تریبیون بنیاد بیات، شمشاد زورنمایی افغان ملت، ملی شخصی از کرزی صاحب، افغان مرکز پخش سی دی و دی وی دی های بازاری، آیینه نمایشگاه چاپندازها، نور کانال شماره چند ایرانی ها، نورین جوان های کاکه خنج پنجشیر، لمرکاپی دسته دوم طلوع، تمدن امر به معروف و نهی از منکر، فردا تلویزیون هزاره ها و... دیده شود تلویزیون های بعدی چه القابی را دربین مردم به خود میگیرند.( البته این القاب و عناوین به شوخی است، جدید نگیرید!)
راه اندازی هرچه بیشتر رسانه های صوتی تصویری درافغانستان کنونی اگرچه به نفع مردم است و تاثیرگذاربرسبک زندگی مردم و سطح آگاهی عامه ازموضوعات روز، بالخصوص رسانه های آزاد و خصوصی میتوانند درروند همخوان سازی* و آماده سازی مردم با شرایط جدید سیاسی- اجتماعی کشور، پل ارتباطی ای میان مردم و دولت و جامعه جهانی باشند اما متأسفانه به جز از یکی دو شبکه به نظرمیرسد سایر تلویزیون های خصوصی به آخررسیده باشند و افکار برنامه زا و نوتولیدگر* درپشت نشرات آنها دیده نمیشود و عدم ارائه برنامه های مفید و متنوع توسط این تلویزیون ها بجز از تلقید و تغییرنام برنامه های همدیگر، این روند را کمی خسته کن میسازد.
با آنکه روند تلویزیون سازی خصوصی که درآن رهبران سابق جهادی از سایرین پیشی گرفته اند، بعضی ها را بخصوص کسانی را که ازجنگهای خانمان سوز داخلی بیش ازهمه آسیب دیده اند و قربانی ها داده اند کمی نگران ساخته است ازاینکه بازهم این قدرتمندان با سوءاستفاده از نیمه دیموکراسی* و شرایط نسبتاً همواری که دردوران سالهای پسا جنگ برایشان فراهم گردیده است، بازهم برمردم حکمرانی خواهند نمود، اما درعمل این استدلال بدور از واقعیت به نظرمیرسد. زیرا ازآنجایی که همان دیموکراسی ای که شرایط فعلی و آرامش نسبی با نام آن وارد کشورشده است، نه تنها به این رهبران بلکه به هرشهروند کشورکه توان مالی و فکری آنرا داشته باشد، این حق را میدهد تا با ایجاد مطبعه و رسانه خصوصی، حرف، ایده و افکارش را به دیگران منتقل نماید. اما درقضیه رهبران سابق جهادی بجز ازمسئله سرمایه اولیه و منبع تمویل این رسانه ها آنهم درصورت مرتبط بودن با سالهای دوران جنگ و جهاد و یا درمیان بودن پای پشتیبانان خارجی آنها که یکی از موضوعات داغ پارلمان درزمان تصویب قانون جدید رسانه های آزاد بود، میتواند این رهبران را زیرسئوال ببرد،درغیرآن عملاً مانع دیگری برای فعالیت رسانه ای آنها وجود ندارد و نیز چون شرایط فعلی با زمان جنگ های داخلی خیلی تغییرکرده است و گسترش این روند، جای خوشی ای که دارد دراینست که، چه خوب شد رهبران سابق جهادی، اکنون بجای استفاده از تفنگ و توپ و تانک و زور و خشونت از قلم و فکر و گفتگو ، مباحثه و مناظره توسط مطبوعات و رسانه ها به جنگ همدیگر میروند، هرکه زورقلمش بیشتربود، امتیاز بیشتری نصیبش میگردد. ای کاش سالها پیش بجای زورآزمایی با سخت افزار از فکرافزار* کار میگرفتند ومملکت دچاراین همه بحران ها نمیشد. حالا هم حتی به اشخاصی چون پروفیسورمجددی، قاضی شینواری ،عبدالکریم خرم و استاد عطا و کسان دیگری که میخواهند یا با خشونت وارعاب ، تهدید و یا هم با نام دین و مذهب ایده ها و برداشتهای شانرا از دین و قانون و فرهنگ بردیگران تحمیل نمایند، توصیه میگردد بروند و با استفاده از فرصت مناسب فعلی، برایشان شبکه هایی تلویزیونی بزنند و از صبح تا شب برای ترویج افکارشان تبلیغ و برنامه سازی نمایند، زیرا این افراد هم پولش را دارند و هم شرایط فعلی این حق را به آنها میدهد، با این کار الاقل مردم از شر زور و خشونت فزیکی و ارعاب خلاصی میابند. این مردم اند که تصمیم میگیرند چه چیز و چه برنامه ای به نفع شان است و چه برنامه ای به ضرر شان و زمانی که صدایی را نخواهند بشنوند و یا چهره ای را نخواهند ببینند فقط با یک فشاردادن دکمه کنترول خودشان را ازشرآن خلاص مینمایند.
تلویزیون خصوصی پایگاه تبلیغات سیاسی یا تجارت موسمی وفصلی؟!
اززمان ایجاد اداره موقت و دولت انتقالی، با سرازیرشدن یکبارگی پول کمک های خارجی در این کشور، درپهلوی اینکه افغانستان ازیکطرف بازاررقابت های دزدان حرفه یی چون بعضی از نمایندگان موسسات بین المللی بوده ازطرف دیگربازاری برای سرمایه گذاران خورد و کلان خارجی و داخلی گردیده است که متاسفانه اکثرسرمایه گذاری ها بیشتربصورت مقطعی، کوتاه مدت و به طرز آزمایشی صورت گرفته است و این نوع سرمایه گذاری ها معمولاً بدون برنامه ریزی درازمدت بیشتر با هدف سود آوری زود رس و استفاده از پولهای کمک جامعه جهانی که فقط چند سال اول چانس و فرصت آن بیشتراست، صورت میگیرند و باعث ایجاد یک نوع تجارت خرد وکلان موسمی یا فصلی میگردد که هرازچند گاه تمرکز آن از روی یک چیز به چیز دیگر صورت میگیرد. زمانی که یک شخص درکدام بخش سرمایه گذاری نماید، دیگران هم ازروی رواج یا بی برنامه گی درجای پای او قدم میگذارند و الی یکی دو سه سالی که همان بخش از بازارگرم برخودارباشد، درآن سرمایه گذاری میکنند.
یک زمانی انجیو سازی، شرکت ساختمان سازی، بعد ازآن ایجاد نشریه، بعد ازآن هوتل و سالن عروسی سازی، راه اندازی رادیو بعد از آن شرکت مخابراتی، تصفیه و بسته بندی آب معدنی، بانک داری، خط هوایی یکی پس از دیگری نظربه زمان رواج شد و تا چندی دوام داشت، و حالا هم به نظرمیرسد بازار تلویزیون سازی ازهمین گونه سرمایه گذاری ها باشد، که خدا کند اینطور نباشد.
ولی با سرمایه گذاری رهبران سابق جهادی روی شبکه های تلویزیونی میتوان گفت تلویزیون خصوصی هم پایگاه تبلیغات سیاسی هم تجارت موسمی وفصلی برای آنها شده میتواند.
رئیس الدوله با تلویزیون خصوصی اش و با دیگر تلویزیونها چگونه برخورد میکند؟
با آنکه دولت حامد کرزی پس از بدو تاسیس آن تقریباً تا سال 2005 ، آزادی بیان، ایجاد و توسعه رسانه های صوتی - تصویری، مطبوعات و شبکه های مخابراتی دراین کشور را یکی از دستاوردهای مهم خویش نزد جامعه جهانی قلمداد مینماید وشخص رئیس جمهور همواره این دستاورد خویش را درهرجلسه و کنفرانس خبری و گزارش دهی به رخ جهانیان میکشید، اما درچند سال اخیر با وضع بعضی از قیودات و ممانعت ها ازجانب دولت بر رسانه ها نه تنها ازاین آزادی کاسته شده بلکه دربعضی موارد دولت با این رسانه ها و مطبوعات طرف واقع گردیده و حتی گاه گاه مسئولان و یا کارمندان این رسانه ها و مطبوعات را مورد خشونت و ضرب و شتم نیز قرارداده است که نمونه های بیشماری از این قضایا وجود دارد.
نقطه ضعف دیگری که خود دولت دراین عرصه داشته است، این بوده که تلویزیون ملی ایکه اینهمه امکانات وسیع و پیشرفته درخدمت آن قراردارد، تا هنوز نتوانسته است با تلویزیون های خصوصی رقابت نماید، ازینرو دولت برای معرفی و تبلیغ سیاست های خویش از طریق این تلویزیون درجذب مخاطب کافی ناکام مانده است، ازینرو بجای بهبود این شبکه ملی نام، به شیوه های مختلف دست به تخریب شبکه های خصوصی میزند تا ازبینندگان آنها بکاهد اما چی فایده که نمیشود. و چون دیگر راهی نمانده، فقط خود خدا از راه غیب تلویزیون خصوصی کرزی صاحب (تلویزیون ملی) را ترقی بدهد. آمین!
پيامها
7 فبروری 2008, 08:12, توسط کامران از هالند
در جامعه ای که مردم از فقر و تنگدستی مجبور به فروش کودکان و جگرگوشه های خویش می شوند ، سرازیر شدن مظاهری از « تجدد » بنام « تمدن » بزرگترین محک بیسوادی و فقر اقتصادی و فرهنگی یک جامعه به حساب می آیند . کسانی که به ظاهر مالکین این رسانه ها اند نه تنها از ارائه یک راه حل معقول و عملی برای بیرون رفت از بحران اجتماعی و اقتصادی در جامعه ما عاجز اند بلکه در بسیاری موارد حتی خود یک جهت عملی بحران تلقی می شوند ، پس چگونه خواهند توانیست که از راه رسانه های تصویری مانند تلویزیون برای نجات کشور و جامعه ، البته نه در قرن بیستم و نوزدهم بلکه در قرن بیست ویکم که به قول شاعر « من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم !»برای ملت ما و جامعه بشری پیام نجات از بحران را هرچند از منبر یک رسانه تصویری برسانند ؟ به باور من این گروهی که ظاهرأ رهبریی قوم را بر عهده گرفته اند در پهلوی صدها انگیزه معلوم و نا پیدای دیگر که بدون تردید ارضای
« غریزه شهرت طلبی » یکی از آنها ست دست به این گونه تلاشها زده اند ، البته با توجه به وضعیت پیچیده بحران کنونی، شرکت های نفتی بین المللی ضاحبان اصلی اکثر این شبکه های تلویزیونی محسوب میشوند ، تنها با توجه به مناسبات قدیمی میان این به اصطلاح « رابران قوم ! » که هویت افغانی دارند و در کلاه گذاشتن بر سر مردم فقیر ما نیز از تجربه های سود مندی برخوردار اند ، ظاهرأدر دامن همان « مافیای سرمایه وبازار آزاد » به عنوان سرمایه گذاران این شبکه ها معرفی شده اند . اما در به جهت دادن جامعه هیچگونه نقشی را ندارند ، غرض معلومات نویسنده گرانقدر جناب آقای وحیدی باید گفت که تلویزیون های طلوع و لمر از سوی بنیاد آغا خان که بنیاد به ظاهر خیریه به سطح جهانی است تأسیس شده اند ، البته برای اینکه به هیچکسی در باره هزینه های روزمره آن پرسشی ایجاد نشود شرکت مخابراتی روشن را نیز در کنار آن براه انداخته اند ،البته باید گفت که یکی دیگری لازم وملزوم همدیگر اند و بدون شک افغانستان دستخوش اینچنین یک مافیای داراکولائی است که بصورت تأسیس « بنیادهای خیریه »، « احزاب » ،«مطبوعات » ،« وسائل ارتبا ط جمعی » که قبلأ در راه آزادی ملتها و تأ مین عدالت اجتماعی از سوی توده های فقیر و اسیر در چنگال استعمار کهن به کار گرفته می شد و اکنون نیز همان استعمار قدیم با کسب تجارب فراوانی که از چندین قرن استعمار و استثمار توده های از مردم کسب کرده اند به کمک و یاری همان ابزار ی که به عنوان یکی از ارکان مهم و مشروعیت دهی برای جامعه مدنی و دموکراسی تلقی می شوند با این شیوه ملتها را اسیر می سازد
مقاله ء بسیار مفیدی بود خدا وند (ج) به نویسنده ء گرامی آن جناب آقای محمد امین وحیدی اجر دهد خیلی استفاده بردیم
کامران از هالند
7 فبروری 2008, 10:15, توسط کاسترو
کامران عزیز فرمایشات شما کاملا بجاست. بی شک رسانه ها پل ارتباط بین اقوام و قبیله های مختلف در افغانستان شده میتواند، البته در صورت کارایی ها مثبت و به درد بخور که با تأسف و تأثر فراوان رسانه در افغانستان هیچ جنبهء مثبت ندارند. هیچ رسانه در افغانستان به منظور بهبود اطلاعات مردم افغانستان در مورد اقوام مختلف و سنت های مختلف در افغانستان ایجاد نشده است، بلکه تنها به منظور تبلیغات تجارتی خود ساخته اند.
یک نگاه کوتاه به شبکهء جهانی آریانا بیانداز،آیا کدام یک از برنامه های شبکهء آریانا که خودرا شبکهءملی مینامد جنبهء اموزشی دارد؟ آیا ما و شمای که در خارج افغانستان زندگی میکنیم و ممکن است اولادهای ما در همینجا به دنیا آمده باشد، از دیدن سریال های مزخرف هندی آنها از فرهنگ آبای خود چه خواهند آموخت ؟؟ و در ذهن شان همین سؤال خطور میکند که حتما افغانستان یکی از ایالت های هندوستان است، امروزه آنقدر پخش این سریالهای مبدذل بر افکار مردم تأثیر منفی گذاشته که تمام عشق و علاقه مردم را به فرهنگ سوندورگرایی هندی سوق میدهد. آدم ها را میشناسم که نام پدر کلان خود را بلد نیست و نمیداند اصالتا از کدام قوم و تبار هست، اما با تمام اعضای فامیل امیتا بچن و ستاره های بالیود آشنای کامل دارد و حتی شماره پای شان را هم میفهمند، و تابلوها را که در افغانستان بیبنی کلا به زبان اردو نوشته است. عزیز برادر، فرهنگ ما با خطر نابودی روبرو است باید اهالی قلم و فرهنگ دست به بغل نشینند چون این مسؤلیت اجتماعی روشن فکران در قبال همنوعان شان هست
8 فبروری 2008, 05:45, توسط ahmadi
omidvaram rasane jadidike rahandazi mishavad degar donbali farhangi hindi nabashad . benazari man agar az filmhayi sharqi asia, oropa va amrika estefadeh shavad behtar ast. va ya az filmhayi dakhili ke zamani hal va gozashtera be tasver bekashad . albatte ancheke vaqiyadashte va hal darad