صفحه نخست > دیدگاه > مشت بسته هزار دینار

مشت بسته هزار دینار

نگاه دیگری به راوا
بهمن کشن آبادی
پنج شنبه 7 فبروری 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

در مورد یک سازمان سیاسی نیمه مخفی مانند راوا نمیشود از روی گمانه زنی به حکم قطعی رسید.اگرراوا تشکیلات باز و گردانند گان علنی میداشت که جامعه آنهارا میشناخت ، دیگر مجالی برای بد گمانی وطرح پرسشهای شک آلود در مورد آن باقی نمیماند.

در واقع پرسشهای مصرانه ای که آقای میر هزار در باره ی راوا مطرح کرده است از نظر مسولیت اجتماعی یک ژور نالیست متعهد و آزاد اندیش لازمی بوده است .شاید بسیاری های دیگر با انگیزه ی آرزومندی نیک برای حضور فعالانه ی یک سازمان چپ واقعی و دموکراتیک در صحنه ی سیاست افغانستان مایل اند از ماهیت، اهداف و عملکرد راوا شناخت بیشتر وبهتری بدست آورند.

در حال حاضر راوادر برابر دو طیف نا همگون قراردارد : یکی مخالفان ودیگری منتقدان. مخالفان را میتوان به حال خودشان واگذاشت اما، منتقدان و جویندگان حقیقت در مورد راواحق دارند بدانند که آیا این یک سازمان واقعاٌ سیاسی به معنای متعارف "افغانی" آن است ؟

گردانندگان آن کیانند؟ تشکیلات آن چگونه است وچی تعداد افراد در آن گرد آمده اند؟مصارف فعالیتهای سازمان از کجا تهیه میشود وآیا تمام اعضای سازمان در جریان آن قرار داده میشوند؟ به همینگونه منتقدان راوا حق دارند اهداف دور نمایی، فعالیت جاری و موضعگیری های سیاسی راوارا بدانند و برداشت خودرا در باره ی آن بیان کنند.

راوا تاکنون به پرسشهای بالا جواب روشن وقانع کننده ای نداده است ولی ما این پرسشها را پی میگیریم .

چرا مخفی گری ؟

وضعیت سیاسی در افغانستان کنونی به گونه ای نیست که یک سازمان "مردمی ومترقی" نتواند بصورت علنی و قانونی اعلام موجودیت کند (ولو برای آزمون هم که شده .) گاهی شاید یک فرد ناگزیر باشد زیر فشار وتهدید عناصر وگروههای ضد آزادی ، مخفی شود ولی یک حزب سیاسی که مدعی است تنها قهرمان معرکه ی مبارزه ی سیاسی و دفاع از مردم بحساب میرود ، نباید از برامد در عرصه ی فعالیت علنی شانه خالی کند. اگر یک نیروی سیاسی مردمی بصورت علنی وآشکاردر دفاع از مردم وحقوق انسانی آن قرار گیرد مورد حمایت جامعه خواهد بود. چنین حزبی که مردم را پشت سر خود داشته باشد چرا باید به مخفی گری روی آورد؟ راه مخفی شدن همیشه باز است ولی راه فعالیت علنی هنوز بسته نشده است .

مخفیگری در شرایط موجود خواهی نخواهی گمان بر انگیز میشود. منظور من از شرایط موجود جو بی اعتمادی ، سوء ضن و سر خوردگی عامه از احزابی است که به مردم خیانت ورزیده اند. راوا میتواند با عرض وجود وتثبیت ماهیت خود به افکار عامه بحیث حزبی که با دیگران تفاوت ماهوی دارد، این جورا تغییر دهد نه اینکه با ادامه ی مخفیگری آن را هنوز تیره سازد . درغیر آن بوجود آمدن حالت شک وتردید وسوالهای درمورد راوا غیر طبیعی نخواهد بود. مثلاٌ کسانی خواهند گفت :

- راوا یک گروه معدود چند نفره خواهد بود .

- راوا یک گروه مورد حمایت خاص منبع خارجی است وبرای منافع آن کار میکند.

- راوا دارای اعتقاداتی است که اگر در شرایط عادی وقانونی در میان بگذارد با واکنش منفی جامعه روبرو خواهد شد .

  • راوا یک گروه لاف زن وترسو است که یارای رویا رویی علنی سیاسی را نداشته و آماده ی پرداخت هزینه مبارزه نخواهد بود .

از قدیم گفته اند :" در وازه ی سرای را میتوان بست اما دهان مردم رانی"

در مورد امکانات شناخت راوا:

از دید من در شرایط کنونی (حیات نیمه مخفی راوا) برای شناخت نسبی برخی از وجوهات این سازمان تنها یک منبع ومدرک وجوددارد وآن مجله ی پبام زن نشریه راوا میباشد.شاید نوع دیگری از نشرات هم وجودداشته باشد ولی من از آن اطلاع ندارم.در این نشریه چیز های را که آشکار است میتوان مورد تحلیل قرار داد و رگه های از ابهامات وموارد مرموزی را نیز میتوان مشاهده کرد که قابل پرسش وکند وکاو بیشتر اند . یکی از موارد سوال بر انگیز، موضع راوا در قبال نقش دشمنانه و آتش افگنانه ی پاکستان در کشور ماست . راوا هیچگاه پاکستان را در این مورد بصورت آشکار وبا همان لحنی که جهادی ها را میکوبد آماج خویش قرار نداد ه اما مخلوقات گونا گونی را که پاکستان آفرید ، رشد داد و بجان مردم ما انداخت زیر ضربه گرفته است . در نشرات پیام زن حتا در مواردی بسیار ظریفانه تلاش صورت گرفته تا نقش پاکستان در فاجعه ی افغانستان فرعی وکمرنگ جلوه داد شود .به چند فاکت توجه نمایید :

1- در شماره ی 65 مورخ 2006 پیام زن، ضمن تخطیه ی ادعای حکومت کابل در مورد ادامه ی مداخلات پاکستان در وجود حمایت از تروریستهای طالبی ، چنین آمده است :" ... دامن زدن تشنج با پاکستان جنگیدن با تنبان خود آدم است ." این جمله میتواند چنین تعبیر شود که پاکستان با آنهمه دشمنی با مردم کشورما هنوز حیثیت "تنبان" مارا دارد و اگر به تشنج دامن بزنیم (یعنی مداخلات پاکستان را افشا کنیم) "بی عورت" خوا هیم شد ! پس باید به موضع پسیف خود اد امه دهیم .

در این نوشته به تمام روشنفکران وکسانی که علیه مداخله ی پاکستان حرف میزنند دشنام داده شده است . بخوانید :"...تمام روشنفکران وفعالان سیاسی که رگهای گردن شان را به منظور"اثبات وطنپرستی" از شعار های ضد پاکستانی می پندانند ، اگر جنایت سالار ، میهنفروش ویا به طور رقتبارنا آگاه نباشند، باید امریکا را آماج قرار دهند که چرابه کار مزدوران طالبی و القاعده ای اش پایان نمیدهد و به مهمترین متحدش (پاکستان) وظیفه ی وچ کردن طالبان را سپرده است ...؟"

در اینجا نویسنده ی را وا فراموش میکند که طالبان در کجا پرورش یافتند وبا دلالی چی کشوری امریکا متقاعد گردید که این یگانه نیروی تامین کننده ی اهداف جیو پولیتیک آن در منطقه میتواند باشد .آیا هدف نویسنده آن نبوده که از سنگینی بار مسوولیت پاکستان بکاهد وتنها تقصیر را به دوش امریکا اندازد ؟
نویسند ی روا ادامه میدهد :" ..مردم به قوماندانی سیاف وقانونی و خلیلی وبرادران نه به جنگ پاکستان خواهند رفت ونه هیچ کشور دیگری..."

خوب، تصور میکنم اگر به همین روال اد امه دهیم میترسیم سخن به درازا بکشد واین سطور ملال انگیز شود .اما اینقدر باید یاد آوری کنیم که آیا راوا این حقیقت را نمیداند که مردم افغانستان توطیه های دشمنانه ی پاکستان علیه خود را (بخصوص مردمان شمال ونقاط مرکزی) در سی سال گذشته با گوشت وپوست وخون خود لمس کرده اند ؟ آیا میشود به بهانه ی نام بردن از چند جنایتکار به چشم مردم خاک پاشید و پاکستان را اززیر ضربه بیرون آورد؟

یک فاکت دیگر:

در شماره ی 41 مورخ نوامبر 1995پیام زن ، را وا طی اعلامیه ای که انتشار داده ، حمله ی خشمگینانه ی مردم کابل به سفارت امریکارا محکوم کرده واز جمله چنین نوشته است :" ...حمله کنندگان بر سفارت در کابل مشتی قصابان حاکم در کابل بشماررفته وهرگز از مردم ما نمایندگی نمیکنند."

در پایان اعلامیه میخوانیم :" ... با ابراز نفرت مجدد نسبت به حمله بر سفارت پاکستان ، از دولت پاکستان مصرانه میخواهیم بیشتر از این لکه بد نامی را در مناسباتش با احزاب میهنفروش وبنیاد گرایان ضد آزادی ،ضد دموکراسی و ضد افغانی نپذیرفته وبا موضعگیری روشن وقاطع علیه تمام باند های رهزن مذکور، به سو ءضن مردم ما در این مورد پایان بخشند."

در فراز بالا ، راوا با لحن مودبانه و خیر اندیشانه(!) به دولت پا کستان دونکته ی زیررا حالی میکند:یکی اینکه ارتباط خودرا با تنظیمهای مخلوق خود قطع کند که گندش بلند شده است . دو دیگر اینکه از حمله ی مردم به سفارت خود زیاد تشویش نداشته باشد زیرا مردم افغانستان نسبت به پاکستان صرف یک سوءظن ساده دارند و حمله کنند گان همه "قصابان وراهزنان " بوده اند! در اینجا میبینیم که حتا هشدار های برخی از شخصیتها ، رسانه های مترقی و گروههای واقعبین پاکستان به دولت آن کشور نسبت به خودداری از ادامه ی مداخله در افغانستان که بارها از رسانه های جهانی انعکاس یافته ، خیلی قاطعتر و مسوولانه تر از موضع راوا بوده است . بیاد بیاوریم تحلیل ها وابراز نظر ها وهشدارهای احمد رشید نویسنده ی معروف پاکستانی را بخصوص آن پوزش شرافتمندنه اش از مردم افغانستان را و همه را مقایسه کنیم با چنین موضع تزلزل آمیز یک سازمان "انقلابی" افغانی !

و اکنون آخرین مورد : در شماره ی 40سال 1995 پیام زن، راوا با ذوق زدگی عجیبی چنین عنوان داده ست:" ظاهر شاه می آید ، اخوان میلرزد .!اکنون با آمدن جنرال عبدا لولی، باردیگر کابوس ظاهر شاه اخوان را به تب لرزه ی مرگ دچار ساخته است!" تصور میکنم این جمله نیازی به تبصره وتفسیر نداشته باشد.

در باره ی چگونگی زبان راوا در نوشتار ها ی تبلیغاتی یا پاسخ به مخالفین و منتقدین ، حرفهای زیادی گفته شده که من به تکرار آن نیازی نمی بینم. ولی اگر به محتوای نوشته های نشر شده از آدرس راوا در پیام زن یا برخی سایتها دقت کنیم بر می آید که همه را یکنفر مینویسد واین نویسنده مسلماٌ یک مرد است نه زن چرا که گمان نمیرود هیچ زن سیاسی ومدعی دفاع از آزادی، عدالت و شرافت انسان با چنین بیباکی وخشونت عمل کند . این گمانه زنی ها زمانی به پایان میرسد که راوا از سایه بیرون آمده وبا تمام دار وندار خود در معرض دید جامعه قرار گیرد .

اشاره : کابل پرس? به آزادی بيان احترام می گذارد و نظرات مخالف و موافق را نشر می کند.

واژه های کلیدی

حقوق کودکان و زنان
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آقای بهمن با بسیار بی‌مسئولیتی و بی‌دقتی به نقد راوا پرداخته. طوری به نظر میرسد که کابل پریس در افغانستان راوا را خطرناکترین و بزرگترین مانع در مقابل صلح و ثبات دانسته که از بیش از یکماه بدینسو پیاپی مغرضانه علیه راوا میتازد.

    آقای بهمن، نقل قولهایی 13 سال قبل راوا را کشیده و میکوشد آنرا با اوضاع فعلی تطابق داده از آن نتیجه گیری کند. این آقا نمیداند که حمله به سفارت پاکستان در آن وقت بوسیله مسعود و حواریونش سازماندهی شد که عمدتا این عکس‌العملی بود در مقابل بی‌اعتنایی پاکستان به نوکران جمعیتی اش. همه کس میداند که واقعا چنانچه راوا نوشته، مردم کوچکترین نقشی در حمله به سفارت پاکستان نداشتند.

    ثانیا به نوشته کوبنده و افشاگر "پاکستان نوکرانش را افشا میکند" در پیام زن (شماره 33 و 34 – جولای 1993) مراجعه کنید که به موضعگیری و قاطعیت راوا در برابر مداخلات پاکستان و نقش مخرب نوکرانش در افغانستان اطلاع یابید.

    راوا بدرستی امروز غوغای ضد پاکستان ائتلاف شمال را "جنگ با تنبان خود" می‌نامد، ائتلاف شمالی ها که خود در گهواره استخبارات پاکستان بزرگ شده اند، امروز میخواهند به مثابه قهرمانان ضد پاکستان همه بلای مصایب افغانستان را به دوش پاکستان بیندازند، چیزیکه واقعا خنده دار است. من کاملا به این گفته راوا موافقم:

    " وقتی بوی هر دولت ارتجاعی و ضد مردمی و متكی بر جنایت سالاران، بالا شد و مردم را به ستوه درآورد، ایجاد مسئله‌ای با این و آن كشور خارجی را بهترین راه جلوگیری از عصیان توده ها و واژگون شدن بیخ و بنیاد خودش می پندارد." (پیام زن، شماره 65 – می 2006)

    و این خواست اصولی و واقعی راوا، سخن هر هموطن ما میتواند باشد:

    "راوا" بارها اظهار نموده است كه دل مردم ما چنانكه از رژیم ایران از پاكستان هم داغدار است. اگر دولت افغانستان در برخوردش به پاكستان جدی باشد باید از آن كشور به خاطر سهم داشتن در ایجاد و تجهیز صدور جنایت سالاران جهادی به افغانستان، طالب عذرخواهی رسمی و علنی از مردم ما شود، همچنین از پاكستان بخواهد تا اسناد نوكری سگانش را در دسترس افغانستان قرار دهد كه به اطلاع مردم ما برسند. (پیام زن، شماره 65 – می 2006)

    جهادی های ائتلاف شمال، موفق شده اند که حتی بخش اعظمی از روشنفکران را به ساز "ضد پاکستان" خود برقصانند، اما راوا هشیاری لازم را داشت که در این ساز را عوامفریبانه دانسته به آن نرقصد، حتی اگر کسانی مثل آقای بهمن پیدا شوند که راوا را متهم به طرفداری از پاکستان کنند.

    شاید درک این موضع راوا برای آقای بهمن مشکل باشد، اما در آن منطق درست سیاست نهفته است:

    "مادامی كه در افغانستان دولتی نسبتا دموكراتیك به وجود نیامده است و با جنایت سالاران تصفیه حساب نشده، مردم به قومندانی سیاف و قانونی و خلیلی و برادران، نه به جنگ پاكستان خواهند رفت و نه هیچ كشور دیگر. تا اول مداخله گران جلاد صفت داخلی قیضه نشوند، نمیتوان و نباید به جنگ مداخله گران خارجی رفت."

    این یک چال هر کشور مرتجع و خاین است که برای اینکه توجه مردم را از مسایل اصلی و حاد
    درونی به سوی دیگری معطوف نماید، میکوشد که مسایل بیرونی را دامن زده و توجه را به آن برگرداند، شاید نمونه های خوبی از آن را بوسیله رژیم جلاد جمهوی اسلامی ایران یافت که همیشه کوشیده که با کشورهای دیگر نظیر اسرائیل و امریکا و ... مسایلی برایش بتراشد و سروصدا راه اندازد تا قضایای داخلی زیر زده شوند. این شاید از خمینی به ارث مانده باشد که دیدیم چگونه در بهبوهه نوشیدن جام زهر، مسئله سلمان رشدی را بیرون کشید و آنرا به حدی داغ ساخت که نوشیدن جام زهر برایش گوارا گردد!

    در ارتباط به "نیمه مخفی" بودن راوا نیز آقای بهمن بسیار عامیانه قضیه را طرح کرده است. به نظرم خوبست درین مورد تجربه خود آقای میرهزار را در برابر تان قرار دهید که چگونه مجبور به فرار از کشور شد تا بتواند به کارش ادامه دهد. شاید میرهزار به تجربه دریافته باشد که در شرایط استیلای فاشیزم دینی، امکان پیشبرد مبارزه جدی (توجه کنید مبارزه جدی و سازش ناپذیر) به هیچصورت میسر نیست مگر اینکه به مخفی‌گری روی آورد.

  • پاسخ راوا به این نوشته را در آدرس ذیل بخوانید:

    روشنفکران مبتلا به درد بی‌درمان محافظه کاری، آسایش‌طلبی، جبن، سرسام سیاسی، انفعال و لفاظی پوک، بدون آنکه خود عرضه‌ی نهادن گامی فداکارانه در راه مبارزه‌ای ضروری و ستایش انگیز ضد بنیادگرایان را داشته باشند، می‌میرند برای عیب جویی و لجن پاشی علیه «راوا».

    ما با کامران میرهزار دیگر جدلی نخواهیم داشت زیرا در نوشته مورخ ۲۹ مارچ اش از پاسخ دادن به پرسشهای ما تیرش را آورده و آنقدر بی حیاست که با بی‌حرمتی‌ای نوع آخوندی به خسرو گلسرخی روی می‌نماید، بازهم امریکا را "آمریکا" و هوتل را "هتل" می‌نویسد و مهمتر اینکه انفصال و طلاق کاملش را از محقق و رهنورد و جاوید فرهاد و پرتو نادری و ضیا قاسمی و منیژه باختری و حسین محمدی و کاظم کاظمی و غیره دلالان رسوای ایران اعلام نداشته است.

    شما نیز اگر قلم بمزدان و عوامل متعفن فوق را از موضعی میهنپرستانه و دموکراتیک، به باد نفرین نگرفته و راه تان را از راه آنان جدا نسازید، ادامه بحث با شما را جدی گرفتن پدیده‌ای غیر جدی و ضیاع وقت تلقی خواهیم کرد.

    آنلاین : بهمن کشن آبادی، ناصح نادان یا عامل اخوان؟

    • اين جملات راوا فقط يک شکست و ترس از ادامه را در خود پنهان دارد ورنه اين دروغی بيش نيست که ما با کامران ميرهزار ديگر جدلی نداريم. آن چرنديات راوا که نامش جدل نيست. در کدام جدل به طرف دشنام داده می شود و توهين و تحقير می کنند که اين نمونه ی دومش باشد. بی حيا هم خودتان هستيد که نفرين می کنيد و وقتی می گويم اگر حضور رهنورد زرياب در مراسم چای داغ جرم است پس چکار می کند در مجلس شما آدم هايی از همان دست. حتا در همين چند جمله نيز ماهيت قبيله ای راوا پنهان نشده است. برويد گورتان را گم کنيد؛ اگر هتل گفتن بجای هوتل گفتن و آمريکا گفتن بجای امريکا گفتن اينقدر زورتان می دهد، می گويم و به شما هم هيچ ربطی ندارد. اگر اينها ملاک وابستگی يکی باشد، شما هم نوکران و جاسوسان انگليس هستيد که کلمات انگليسی را يکی پشت ديگری استفاده می کنيد.

      شما پاسخ هايتان را بدرستی دريافت کرديد همانطور که شايسته ی آن هستيد. فقط شما به پرسش های من پاسخ نداديد و تا وقتی موضع خود را بصورت آشکار مقابل خليل زاد و زنش روشن نکنيد، شاگردان و دست پرورده های آنان بيش نيستيد بوجی های دشنام! تا وقتی مقابل ده ها به ظاهر روشنفکر و در حقيقت قبيله گرايی مانند حبيب الله رفيع سکوت کنيد، فقط ماهيت فارسی ستيز شما را نشان می دهد و قبيله گرايی شما را. تا وقتی به نوکر بانک جهانی و دزد معروف نتازيد، نوکری و همدستی تان را برای بانک جهانی نشان می دهد و دار و دسته ی بانک جهانی. اين خجالت آور است برای يک سازمان داعيه چپ. برويد که تاريخ مصرف شما هم در حال گذشتن است.

    • آقاي مير هزار و محترم كشن آبادي !
      ازشما هر دو با نوشته هاي روشنگرانۀ تان و سايت كابل پرس تشكر ميكنم .
      اما در نظر بنده اين خواست شما كه در پي شناسايي چهرۀ حقيقي گردانندگان
      اين سازمان مخفي و فريب كار و فحاش هستيد و هم ميخواهيد تا عوامل معلوم الحال را
      كه فرد ، فرد افغانستان آنان را ميشناسند و ميدانند براي چه به افغانستان آمده اند و مقصود شان
      چيست در پهلوي بد گويي وفحاشي از فهيم رباني قانوني خليلي و ديگر دزدان از آنها هم كه فعلاٌ جاي دزدان
      سابق را گرفته اند با همان شدت نام ببرد براي بنده عجيب مينمايد چون هيچ وقت شما چهرۀ واقعي يك افغان را در پس اين چهره مخفي كه بنام راوا سازمان يافته نخواهيد يافت . زيرا آن چهرۀ حقيقي در هالۀ از راز هاي
      سازمان مخفي پاكستان نهفته است و كساني هم كه بنام زبان و قوم ملت را به جان هم مياندازند هرگز از قلم و زبان اينان حرفي به ضد آنها نخواهيد شنيد اين را همه بايد تا كنون درك كرده باشند و همچنان بحث و جدل با كساني كه به هتل و هوتل و امريكا و آمريكا را از بيچارگي و درماندگي انتقاد ميكنند مثل آن بي فرهنگ بزرگ كه كلتور را به جاي فرهنگ فارسي جانشين ميسازد . فايدۀ جز وقت تلفي نيست
      به گفتۀ شاعر: ( ياسين چه خواني به گوش اين همه خر را ) ......
      با عرض احترام شفيق

    • من پاسخ راوا به این نوشته را بسیار هم مستدل، پربار و عالی یافتم. به تک تک نکات مطروحه با تفصیل و با آوردن دلایل قناعت بخش و مستند پاسخ داده اند.

      اما چه مشکلی هست که میرغضب صاحب اینقدر مقابل راوا دل پر دارد و هرچیزی که از آدرس راوا برسد برایش رد است؟؟؟

      مگر نه اینست که تنها راوا بود که در پس شعار های فریبنده اش چهره واقعی اشرا شناخته و رسوا ساخته؟

      چرا حتی مقابل همین هفت نامی که مثل ضرب زبانی هر روز مقابل راوا تکرار میکند، همین غضب را ندارد اما تنها مقابل راوا دندانهایش تیز است؟

      راوا بیجا انرژی اشرا را مقابل چند قبیله گرا که میخواهند گند خود را بر راوا بپاشند و راوا را در آینه خود میبینند، به هدر میدهد.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس