نوروز باستانی و روز جهانی مبارزه با تبعیض نژادی مبارک باشد!
همراه با شعر "این وطن هرگز برای من وطن نبوده است" از لنگستون هیوز با ترجمه احمد شاملو
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
کابل پرس?: سال 1390 خورشیدی به پایان رسید و سال 1391 آغاز شد. سال 1390 خورشیدی همچون سال های قبل و همچون دهه های قبل، سالی همراه با خشونت و جنایت تمام عیار در افغانستان بود. در ماه فبروری سال 2010 میلادی مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز را به عنوان روزی بین المللی به رسمیت شناخت. پیش از آن سازمان یونسکو نوروز را به عنوان میراثی بشری در حوزه ی تمدنی افغانستان فعلی، ایران، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان، آذربایجان، ترکیه، تا دریای سیاه و حوزه ی بالکان، عراق و بخش هایی از هند معرفی کرد.
نوروز باستانی ما در حالی به عنوان میراثی بشری در جهان شناخته شده که در افغانستان گروهی مرتجع و ساخته پرداخته ی نژادپرستی و قبیله سالاری و تریاک و استخبارات بیگانه، آن را در مناطق تحت کنترل خود منع کرده است. همانگونه که تلویزیون، عکس و..توسط این گروه مرتجع و قرون وسطایی منع شده بود، نوروز نیز ممنوع شد تا این گروه قبیله ای که هیچ نشانه ای از تمدن و انسانیت با خود ندارد، منافع قبیله ای خود را همراه با نقض کامل حقوق اهالی قبیله بويژه زنان و کودکان آن به پیش ببرد.
نوروز در سرزمینی که با یاری و هدایت استعمار تجزیه شده، صاحبانش با شدیدترین جنایات بشری مواجه شدند و نام افغانستان را به خود گرفت، نه تنها به جهت باستانی بودن آن اهمیت دارد، بلکه نوروز به رویارویی تمدن و جهل تبدیل شده است. تاکید ما بر نوروز و برگزاری باشکوه تر آن و عمیق تر کردن آن، جهل و جاهلان باقیمانده در قرن بیست یکم را پس می راند.
نوروز از این جهت نیز اهمیت دارد که برابر با روز جهانی مبارزه با نژادپرستی نیز هست. نوروز را قبیله گرایان و آنانی که خود چیزی جز وحشت و خشونت برای انسان به ارمغان ندارند، بر پایه ی نژاد پرستی یا راسیسم ممنوع می کنند. از این روی میلیون ها قربانی حکومت های تمامت خواه و تریاک سالار باید روز جهانی مبارزه با نژادپرستی را نیز تجلیل کنند و بدانند که حالا نوروز با روز جهانی مبارزه با نژادپرستی نیز پیوند خورده است.
روز بیست و یکم مارچ روز بین المللی نوروز است. دقیقا همین روز روز جهانی مبارزه با نژاد پرستی نیز هست. روزی که جهان به یاد قربانیان قانون ضد انسانی آپارتاید می افتند و ما قربانیان بیش از یک قرن نژادپرستی باید به یاد قربانیان خود بیافتیم که چگونه میلیون ها تن از ما با نسل کشی مواجه شدند، ده ها هزار تن ما به برده گی درآمدند، زمین و خانه های ما غصب شد و به یاغیان و اشغالگران داده شد و میلیون ها تن ما ناچار به ترک خانه و کاشانه شد. ما را روزی در کابل، روزی در هرات، روزی در ارزگان، بامیان، یکاولنگ، دایکندی، غزنی، روزی در شمالی، روزی در مزار و روزی در فاریاب و قندوز و تخار، جایی که خانه و کاشانه ی ماست، هدف قرار دادند. زمین هایمان را یا غصب کردند و یا به آتش کشیدند. تلاقی نوروز و روز جهانی مبارزه با نژادپرستی فرصتی ست که به آپارتاید در افغانستان "نه" بگوییم.
در سرزمینی که امروز بنام افغانستان شناخته می شود، نوروز باستانی و پیکره های بودا در بامیان باستان، دو اثر برجسته و ماندگار در تاریخ بشری شناخته شده است و نژادپرستان افغانستان با قتل و غارت و انسان ستیزی در مقابل این میراث مشترک انسانی و صاحبان آن قرار گرفته اند. حکومت کرزی نیز کاملا هماهنگ با این گروه نژادپرست، پلان های تمامت خواهانه این دشمنان انسانیت را به پیش می برد.
سال 1391 خورشیدی باید سال مبارزه ی فراگیر با جهل و خودکامگی و تمامیت خواهی قبیله سالارانی باشد که بیش از یک قرن افغانستان را به جهنم روی زمین تبدیل کرده اند. اگر در این سال قدم های درست و دقیق علیه این گروه های خشونت طلب برداشته نشود، شدیدترین جنایات بشری در شدیدترین حالت خود دوباره تکرار خواهد شد و چند نسل آینده را در همین دوزخ بزرگ فعلی ماندگار خواهد کرد.
روز بیست و یکم مارچ علاوه بر روز جهانی نوروز، روز جهانی مبارزه با نژادپرستی، روز بین الملی شعر نیز هست.
شاید اکنون مناسب ترین شعری که باید زمزمه کرد، شعر لنگستون هیوز می باشد، شاعری که خود قربانی ظلم و تبعیض بود.
این شعر ترجمه شاعر آزادی احمد شاملو می باشد.
این وطن هرگز برای من وطن نبوده است
بگذارید این وطن دوباره وطن شود.
بگذارید دوباره همان رویایی شود که بود.
بگذارید پیشاهنگ دشت شود
و در آنجا که آزاد است منزلگاهی بجوید.
این وطن هرگز برای من وطن نبود.
بگذارید این وطن رویایی باشد که رویاپروران در رویای
خویش داشته اند.
بگذارید سرزمین بزرگ و پرتوان عشق شود
سرزمینی که در آن، نه شاهان بتوانند بی اعتنایی نشان دهند نه
ستمگران اسباب چینی کنند
تا هر انسانی را، آن که برتر از اوست از پا درآورد.
این وطن هرگز برای من وطن نبود.
آه، بگذارید سرزمین من سرزمینی شود که در آن، آزادی را
با تاج گل ساخته گی وطن پرستی نمی آرایند.
اما فرصت و امکان واقعی برای همه کس هست، زندگی آزاد است
و برابری در هوایی است که استنشاق میکنیم.
(در این «سرزمین آزادگان» برای من هرگز
نه برابری در کار بوده است نه آزادی.)
بگو، تو کیستی که زیر لب در تاریکی زمزمه میکنی؟
کیستی تو که حجابت تا ستارگان فراگستر می شود؟
سفیدپوستی بی نوایم که فریبم داده به دورم افکنده اند،
سیاه پوستی هستم که داغ برده گی بر تن دارم،
سرخ پوستی هستم رانده از سرزمین خویش،
مهاجری هستم چنگ افکنده به امیدی که دل در آن بسته ام
اما چیزی جز همان تمهید لعنتی دیرین به نصیب نبرده ام
که سگ سگ را می درد و توانا ناتوان را لگدمال می کند.
من جوانی هستم سرشار از امید و اقتدار، که گرفتار آمده ام
در زنجیره ی بی پایان دیرینه سال
سود، قدرت، استفاده،
قاپیدن زمین، قاپیدن زر،
قاپیدن شیوه های برآوردن نیاز،
کار انسان ها، مزد آنان،
و تصاحب همه چیزی به فرمان آز و طمع.
من کشاورزم ــ بنده ی خاک ــ
کارگرم، زر خرید ماشین.
سیاه پوستم، خدمت گزار شما همه.
من مردمم: نگران، گرسنه، شوربخت،
که با وجود آن رویا، هنوز امروز محتاج کفی نانم.
هنوز امروز درمانده ام. ــ آه، ای پیشاهنگان!
من آن انسانم که هرگز نتوانسته است گامی به پیش بردارد،
بی نواترین کارگری که سال هاست دست به دست می گردد.
با این همه، من همان کسم که در دنیای کُهن
در آن حال که هنوز رعیت شاهان بودیم
بنیادی ترین آرزومان را در رویای خود پروردم،
رویایی با آن مایه قدرت، بدان حد جسورانه و چنان راستین
که جسارت پُرتوان آن هنوز سرود می خواند
در هر آجر و هر سنگ و در هر شیار شخمی که این وطن را
سرزمینی کرده که هم اکنون هست.
آه، من انسانی هستم که سراسر دریاهای نخستین را
به جستجوی آنچه می خواستم خانه ام باشد درنوشتم
من همان کسم که کرانه های تاریک ایرلند و
دشت های لهستان
و جلگه های سرسبز انگلستان را پس پشت نهادم
از سواحل آفریقای سیاه برکنده شدم
و آمدم تا «سرزمین آزادگان» را بنیان بگذارم.
آزاد گان؟
یک رویا ــ
رویایی که فرامی خواندم هنوز امّا.
آه، بگذارید این وطن بار دیگر وطن شود
ــ سرزمینی که هنوز آنچه می بایست بشود نشده است
و باید بشود!
سرزمینی که در آن هر انسانی آزاد باشد.
سرزمینی که از آن من است.
ــ از آن بی نوایان، سرخ پوستان، سیاهان، من،
که این وطن را وطن کردند،
که خون و عرق جبین شان، درد و ایمان شان،
در ریخته گری های دست هاشان، و در زیر باران خیش هاشان
بار دیگر باید رویای پُرتوان ما را بازگرداند.
آری، هر ناسزایی را که به دل دارید نثار من کنید
پولاد آزادی زنگار ندارد.
از آن کسان که زالووار به حیات مردم چسبیده اند
ما می باید سرزمین مان را، آمریکا را، بار دیگر باز پس بستانیم.
آه، آری
آشکارا می گویم،
این وطن برای من هرگز وطن نبود،
با وصف این سوگند یاد می کنم که وطن من، خواهد بود!
رویای آن
همچون بذری جاودانه
در اعماق جان من نهفته است.
ما مردم می باید
سرزمین مان، معادن مان، گیاهان مان، رودخانه هامان،
کوهستان ها و دشت های بی پایان مان را آزاد کنیم:
همه جا را، سراسر گستره ی این ایالات سرسبز بزرگ را ــ
و بار دیگر وطن را بسازیم!
پيامها
20 مارچ 2012, 08:17, توسط خ . نبیل مزاری
دوستان ارجمند کابل پرسیان آزاده ! سال نو را به شما تبریک عرض میدارم . آرزودارم در سالی که پیشرو داریم لشکر آزاده گان حقیقت جو و مبارزان راه انسان جویی افزونی یابد .
23 مارچ 2012, 18:28
بد کردید احمقها با این اتهام بی جای تان. اول اینکه این پشتوی غلط راکه شما بیسوادان نوشته اید هیچ طالبی نه می نوشت. می پذیریم که از لحاظ تعلیمات عصری طالبان در سویه پایین قرار داشتند اما حد اقل کسانی که این چنین حکم مهمی را مینوشت با زبان پشتو بلدیت داشته و درست مینوشتند. شما دشمنان منفی ملت افغانستان به هیچ چیز صرفه نه می کنید. باور کنید که با ملاحظه این چنین نوشته های بیجای شما شرم بر وجودم حاکم می شود اما نه میدانم شما شرمی تان چه شده است؟ انسان حد اقل اگر دشمنی هم می کند به رقم می باشد اما دشمنی شما آنقدر غیر معقول، نا مناسب و بی رقم است که یک طفل هم حماقت های تان را درک می کند. خداوند شما را هدایت کند. بدون شک از افغانستان خو گم شده اید اما اگر رحم خدا بالای تان نه میبود حتما از روی زمین هم گم می شدید.
23 مارچ 2012, 19:31, توسط به جواب بی نام
اری نادر جان تشکر
تو باش و طالب دیگران همه گم میشوند تو خوش باش
20 مارچ 2012, 09:01, توسط baqi samandar
باقی سمندر
اول حمل/ فروردین سال ۱۳۹۱خورشیدی
۲۱ مارچ سال ۲۰۱۲ میلادی
عزیزان –
هموطنان
نووز تان
مبارک باد
هر روز تان
نوروز
ونو روز تان
پیروز
باد
من
در ګلوله ها
ګل کاشته ام و....
در سما وار خانه ای من
ګل
می جوشد
من
ګل
کاشته ام
در ګلوله ها
ګل
کاشته ام
در تغاره ها
ګل
کاشته ام
در کجاوه ها
در ګلوله ها
ګل
کاشته ام
من درکوهستان
ګل
کاشته ام
ګل
ارغوان
کاشته ام
در ګورستان
ګل
کاشته ام
در کابلستان
ګل
کاشته ام
غلام حضرت
دوست دیرینه
من
همچنان
با دستان نازنین اش
ګل میکارد
وګل میګوید
غلام حضرت
از ګلوله ها
از سرب مذاب
ازآتش جنګ
ازجهنم روی زمین
بیزار
است .
کل ها نثارت
باد
ګل وګلزار باشی
ای عزیز
ای هموطن
ای هردم شهید
نوروزت مبارک باد
من ګل
کاشته ام
آنلاین : نوروز باستانی و روز جهانی مبارزه با تبعیض نژادی مبارک باشد!
22 مارچ 2012, 17:46
سال نو 1391 را برای برادر محترم کامران میر هزار تبریک وتهنیت عرض میدارم