سالنگ، گذرگاهی همیشه رنج!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
سالنگ مسیر پر رنج برای مردم! ده ها سال است كه از ساختمان این گذرگاه میگذرد ولی تا اكنون توجه آنچنانی از طرف دولت مردان برای حفظ بهتر این گذرگاه صورت نگرفته است. زیرا از بدو ساختمانش تاکنون جان هزار ها تن را گرفته و هزار ها تن دیگر را به ماتم عزیزان شان كشانیده است. و هنوز هم، همه ساله ده ها تن را به كام مرگ می فرستد.
بعد از روی کار آمدن حکومت های عبوری، موقت و انتخابی تا اكنون توجه جدی برای بازسازی اساسی این مسیر از طرف دولت صورت نگرفته است. اگر كارهای هم صورت گرفته است اندك و غیر اساسی و غیر معیاری بوده است. در حالیکه این شاهراه از اهمیت خاصی برخورداراست. زیرا، این جاده بیشتر از چهارده ولایت شمالی کشور را به مرکز پیوند میدهد. و اموال تجاری از بندر های شیرخان ، حیرتان و دیگر نقاط به مرکز و به ولایات جنوبی و غربی کشور ازاین گذرگاه عبور میکند. بیشتر از ده سال است كه از حكومت های پس از طالبان میگذرد. ولی تاكنون چندان توجه جدی در زمینه بازسازی وجست-و-جوی راه ممكنه كه بتواند خطرات و یاهم مسدود شدن این گذرگاه را حد اقل كاهش بدهد، صورت نگرفته است. به گونه مثال: سرك كه از بازارك دوشی الی چاریكار مركز ولایت پروان دو سال قبل بازسازی گردیده بود. حال، كاملاً به یك مخروبه مبدل گشته است. و اسفالت آن از روی جاده به طوری كامل برداشته شده است. زمانیكه از این جا میگذری باید درب های موتر خویش را طوری درست بسته نمایید تا گرد و غبار توام باقیرسوخته در چشمان تان ننیشند. و حتی در بعضی نقاط نمیتواند فاصله 20 متری را مشاهده نمایید گویكه غبار همه جا به این دره ی سرد و بلند سایه افگنده است.
سه سال پیش به اثر سرازیر شدن بهمن های اعظیم هزار ها تن عابر در این جاده گیر ماندند و در یك شب صد ها تن جان های شیرین خویش را از دست دادند و صد ها فامیل را به سوگ عزیزان شان نشاند. ولی بعد ازاین رخداد، مقامات به فكر ساختن خانه های امن در این مسیر شدند چیزیكه باید قبل از این رخداد صورت میگیرفت كه نگرفته بود. هنوز تونل سالنگ به حالت سابقه خود باقیست نه هواكش دارد و نه هم سیستم های دیگری كه دود و غبار داخل تونل را بیرون كند به چشم نمی خورد. اگر موترداخل تونل گیر میماند ناگزیر باید خود را هرچه عاجل به پای پیاده بیرون کنید. در غیرآن احتمال مسموم شدن زیاد وجود دارد. در بعضی موارد افراد مسموم شده است و حتا باعث شان گردیده است.
به هرحال، چند روز پیش از فرا رسیدن نوروز یا سال نو باجمع دوستانم از كابل به سمت پلخمری روان بودیم که در نزدیكی«اولنگ» گیرماندیم. و هزار ها موتر و مسافر گیرمانده برای باز شدن این مسیر در آن شب و روز های سرد لحظه شماری میكردند. پولیس ها با خشونت تمام با مسافران برخورد می نمودند. هوتل ها همه مملو از مسافران شده بود. اكثر مسافران گیرمانده جای برای استراحت نداشتند. ناگزیربودند تا آن شب یلدایی را در زیر برف شدید سپری كنند. من هم با جمع دوستانم آن شب را؛ شب زنده داری كردیم تا صبحدم پلك هایمان به هم نخورد. شب خیلی سرد بود و تند بادها شدیداً زوزه سر میدادند. تعداد موتر ها تا صبحدم و بعضی شان طور وقفه یی ماشین های شان را روشن گذاشته بودند و از سوی مسافران پول های اضافی بخاطر گرم ساختن داخل موتر دریافت می نمودند. شب چندین بار داخل هوتل شدم. دیدم تعداد مسافران در اطراف بخاری هوتل حلقه زده بودند و خود را در دمای آن گرم میكردند. یك گارسون هوتل كه مسن به نظر میرسید و ریش بلند داشت؛ یك دست در جیبش بود و با خشونت تمام مسافران از گرد بخاری دور می ساخت. شیردهن بخاری- آبدان را قفل میزد مبادا تا کسی بدون اجازه و یا بدون پرداخت پول چای یا آب گرم بگیرد. قیمت یک خوراک نان از 130 افغانی به 220 الی 250 افغانی رسید. کیفیت و کمیت نان هم خیلی ها پایین آمد. به هرحال، تعداد دیگری مسافران را میبینم كه روی تخت هوتل نشسته اند. حتا سر سوزن هم جای نیست كه روی تخت بنشینم. همه سر ها روی زانو ها گذاشته بودند و برای باز شدن راه لحظه شماری میكردند. محمود، سرباز اردوی ملی از ولسوالی خوست ولایت بغلان بخاطر سپری نمودند ایام نوروز میخواست با فامیلش یكجا باشد؛ فردای آن روز ناگزیر میگردد كه به قطعه عسكری اش به كابل بر گردد. حدوداً ساعت های یك بجه شب است، رفتم به اتاق منزل پایین كه در موقعیت خلوت قرار داشت؛ دیدم تعداد از دریوران کنارهم نشسته اند میخوری و شادمانی دارند گویکه اینجا برای میهمانی دعوت شده اند. میبینم، روی سفره مملو از غذا های متنوع است. اما، دود چرس و سگرت فضای اتاق را تاریک ساخته است. صدای خنده هایشان تا دور دست ها میپچید و آن شب را شادی بر پا کرده بودند. یکی میگفت: به ماچی! ما خو هرجا که برویم باز شکر،خانه خو داریم. دیگری میگفت: خیر اس که هوا سرد اس. به ما دریورهاچه فرق میکنه همه امکانات خو اس! میبینم یک شخص، گمانم که از مالکان هوتل بوده باشد؛ داخل همین اتاق میشود. واسکتش روی شانه هایش گرانی میکرد. چون جیب هایش مملو از مواد نشه آور بود. دستش را داخل جیبش میبرد یک مقدار چرس و پودر در میآورد و به طرف آنها پرتاب مینماید و میگفت که خدا کند عزت تان شده باشد. انشاالله چیزی کم نیست! دریوران به یکصدا میگویند: نه! بادار هیچ چیز کم نیست! ای بادار به ما چی فرق میکنه. آه به جان مسافران که مثل ما اتاق نداره و داخل موتر استند!
اما، آنچه در مناظره های آن شب مسافران شنیدم این بود كه گویا مسوولین حفظ و مراقبت سالنگ ها به بهانه های مختلف راه را مسدود می سازند و از سوی مالكان هوتل ها و رستورانت ها پول دریافت می دارند. ولی آنچه برداشت من بود. این بود كه در برخی موارد شاید ادعا های مردم حقیقت داشته باشد. اما آن شب ها توفان و ریزش بهمن های شدید در هر دو طرف توتل باعث مسدود شدن این شاهراه شده بود. احتمالاً یك حرف میتوانیست بر ادعای مردم صادق باشد و آن اینكه مسوولین میدانیستند كه جاده بر روی ترافیك مسدود شده است و برای چندین روز نمی تواند بازگشایی شود. ولی مسافران را برای چند روز متواتر امید واری میدادند كه چند ساعت بعد راه باز میشود. و بازار هوتلی ها را خیلی گرم ساخته بودند. سرانجام شكایت مردم بالا گرفت بعداً محافظان راه سالنگ ناگزیر اعلام داشتند كه گذرگاه سالنگ ها برای چند یوم مسدود باقی میماند. تعدادی از مسافران مسیر غوربند و شکاری را در پیش گرفتند که متاسفانه تعداد شان در مسیر راه مورد سرقت دزدان مسلح قرار گرفتند.