افغانستانی ها، شعر و غربت
کاروان شعر تورنتو در چهل سومین برنامه "ویژه نوروز"
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
شعر بخشی جدایی ناپذیر از زندگی افغانستانی هاست، آفرینش گران غریب، اما با دست مایه ی آفریدن و زایش، غم غریبی و غربت را در کانون های که عشق،درد و اعتراض در آن مجال تبارز میابند را با همدیگر شریک می شوند.
کاروان شعر تورنتو نیز کانونیست که شاعران افغانستانی و ایرانی تازه ترین آفریده هایشان در فضای باز، و بدون هرگونه سانسور فرصت بیان و تبارز مییابند.
کاروان شعر تورنتو در مدت افزون از چهار سال، چهل و سومین برنامه اش را که ویژه سال نو "نوروز" اختصاص یافته بود به تاریخ هفتم آپریل 2012 با شرکت بیشتر از صد تن از شاعران و شعر دوستان دو کشور افغانستان و ایران برگزار کردند.
در این محافل تنها شعر نیست که روان آشفته و خسته دوستاران ادبیات را به آرامش و آسایش رهنمون میگرداند، چاشنی بخش محافل کاروان شعر تورنتو، نغمه و ترنم نیز است، که با صدای هنرمندان نام آور افغانستان چون استاد قاسمی و غزل خوانان جوان و مستعد، که شعر را با نوای دل انگیز موسیقی درهم آمیخته و مخاطبان خسته از جنگ و گرفتار در غربت را دلگرمی و امید مببخشد.
کارنامه چندین ساله کاروان شعر تورنتو نشان میدهد که مهاجرین افغانستانی مقیم غرب به ویژه کشور کانادا، ادبیات دری (پارسی) این گنجینه ی گرانبها، نتنها رو بفراموشی نیست که در پالایشگاهای مختلف، چون کاروان شعر تورنتو بازنگری و باز آفرینی میگردد.
نقد و بررسی آثار و معرفی شعرای معاصر در این کاروان، و خوش درخشیدن جوانان علاقمند به ادبیات، میتواند روزنه ی امیدی باشد به فرداهای بهتر و کشف استعدادهای که گرد غربت بر رخسار تولیدات ادبی شان نشسته تا زدوده گردد و آثار شان مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
نیکوداشت و تقدیر از هنرمندان، شاعران و نویسندگان نام آور کشور بخش عمده ی از کارنامه ی کاروان شعر تورنتو محسوب میگردد، استاد قاسمی، صبورالله سیاسنگ، شریف سعیدی، داکتر ناصر امیری ... اینان کسانی بودند که طی برنامه های ویژه ی در زمان حیات، از سالها کار و تلاش در عرصه ی ادبیات ، هنر و فرهنگ از آنان تقدیر به عمل آمد.
افغانستانی ها اگر در جهات دیگر با ایرانی ها در تقابل بی افتند، اما ، پیوند عمیق که در ادبیات،زبان و فرهنگ مشترک دارند نا گسستن یست، همین پیوند و وجه مشترک باعث شده است که شعرا و ادبیان ایرانی نیز با این کاروان همراه و همگام گردند و با حضور در محافل و ارائه آثارشان در کنار شعرای افغانستانی همدلی و وابستگی مشترک شان را به نمایش بگذارند.
کاروان شعر تورنتو میتواند الگوی الهام بخش برای افغانستانی های باشد که در عالم غربت و مهاجرت تشنه ی نوشیدن یک جرعه شعر هستند و میتواند کانون باشد برای کسانیکه در این مسیر میخواهند پویاتر به ادبیات و شعر بپردازند تا از گم شدن و محو شدن وقایع گردند.
محافل کاروان شعر که هر ماه یکبار و به صورت پیوسته و بی وقفه در طول این سالها برگزار گردیده است نشاندهنده ی عشق و وابستگی آنانیست که ایثار گرانه ادبیات و هنر "پارسی"را پاس داشته اند و پاس میدارند.
" بانو زن" شاعر ایرانی سروده تازه و سپید اش را در واکنش به ممانعت ورود افغانستانی ها به پارک در استان اصفهان کشور ایران که در ویژه برنامه "نوروز" دکلمه نمود را با هم میخوانیم.
مهمان ناخوانده
بادام چشم مهاجر
در مرزهای زبان ما
تلخ است
او را از باغ بیرون رانده ایم—
او را
که هرگز سیب نبوده است
سالش را
سیزده کرده ایم
و سبزه اش را
زرد
امسال هم
کورش
به عید دیدنی نیامد:
نه هفت سین مان
کامل بود
نه آجیل مان
و ما هنوز
او را
نخوانده ایم
بانو زن
April 3, 2012
پيامها
13 آپریل 2012, 10:50, توسط قرآنیار
خداوند برای دست اندرکاران این کانون توفیق ارزانی کند تا بیشتر درراه روشنګری ازطریق شعر وادبیات برای مهاجرین مصدر خدمت شوند. اما من به اینګونه محافل میخواهم از زوایهء دیګر نګاه کنم:
رسوایی منع نمودن پناه جویان افغان درپارک تفریحی در اصفهان بمناسبت سال نو لکهء ننګی بود که نه تنها برجبین سردمداران صفوی مشرب ایران چسبید بلکه حتی ایرانی های برتری طلبب وفاشیست مشرب را نیز درجوامع غربی که سالها با افغانها از روی منافقت و دروغ لاف هم نژادی وهم زبانی وهم فرهنګی میزدند آنها را نیز خجالت ساخت. بناء بخاطر مرمت کاری به اشخاص مزدوری چون حسین زاهدی دستور داده شده است تا برای وصل نمودن دوبارهء این پیوندها ازراه شعر وادبیات دست بکار شوند. هرچند این ګزارش، می رساند که این کانون چهل وچندمین محفل را برګزار کرده است ولی درګزارشهای قبلی از شاعران ایرانی خبری نبود فقط چند تا انسان مریض مالیخولیایی مثل قاضی موسی هستی میتوانست درچنین محافل چرندیات بګوید. اما شعر این خانم ایرانی برای دلجویی از پناهنده ګان محروم ازپارک تفریحی دراصفهان یک شعر سیاسی ودیپلوماتیک است.
ایرانی ها به عوض سرائیدن اشعار میتوانند عملا در رفتار واخلاق وکردار خویش نسبت به افغانها تغیرات لازم را بوجود آورده وبحیث انسانهای نورمال با همنوعان خویش برخورد نمایند.
چرب زبانی ها وشعرسرایی ها حالا وقت اش ګذشته است.
قرآنیار
14 آپریل 2012, 00:58, توسط حسين زاهدی
آقای قرآنیار فکر کنم مرچ و مصاله های هندی تاثیر بدی روی روحیه تان گذاشته است، زیاد نگران نباش کمی صبر و تحمل میتواند شما را به مدینه فاضله تان برساند.
14 آپریل 2012, 11:50, توسط قرآنیار
زاهدی عزیز!
خدا را هزار بار شکر ګذار باشید که در افغانستان ودر کابل ودر افشار تولد شده اید، ورنه حالا مثل بهرام مشیری ودیګر تریاک نوشان ایرانی پرت وپلا می ګفتید وهذیان می نوشتید. من با یک ایرانی خود بزرګ بین برتری طلب چه وجه مشترک ملی دارم؟
هویت ملی من در کشوری که در آن زاده شده ام هویت افغانی است. درین هویت زبانها وتیره ها وتبارهای مختلف میتوانند جمع باشند، اما افغانستانی خطاب نمودن افغانها، وترجیج دادن ایرانی ها به بهانهء همزبانی نشان ازخود بیګانه ګی تان وهمسویی تان با نیروهای تجزیه طلبی است که با پول رژیم آخوندی مصروف فتنه انګیزی میان مسلمانان افغانستان اند. افغانستان هیجګاه یک کشور فارسی زبان نیست. آنطوریکه جناب عالی درکانادا زبانهای انګلیسی وفرانسوی را رسمی می بنید افغانستان هیج ګاه زبان رسمی نداشته است. این فارسی بازی وفارسی طلبی، حاصل جنګهای چند دههء اخیر است که دشمنان اسلام میخواهند کشورهای مسلمان را براساس زبان، نژاد وتعلقات ایتنکی پارچه پارچه نمایند که متاسفانه اشخاصی مثل جناب عالی نیز درین پلانهای تخریبی با دزد دهن جوال را میګیرید.
یا به عبارت دیګر میتوان شما را تطبیق کننده ګان تخطیط های کشورهای دشمن منجمله ایران آخوندی دانست. اګر غیر ازین است بفرمائید بنویسید تا ذهنیت ما بیخبران روشن شود.
با احترام
قرآنیار
14 آپریل 2012, 18:24, توسط حسين زاهدی
آقای قرآنیار من با جسم نامرئی بحث نمیکنم - سخن برای گفتن زیاد است هرگاه با هویت اصلی خویش آمدید در خدمت هستم.
قرآنیار تان