نهضت های اسلامی و جهان اسلام؛ واقعیت ها و چالشها
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
- 5-
10- تعارض با دنیای غرب :
تعارض و تقابل با دنیای غرب و تمدن غربی یکی از چالش ها و مشکلات امروز دنیای اسلام و مسلمانان است. هرچند این تعارض به احزاب اسلامی و جریانهای اسلام گرایی به خصوص جریان افراطگرایی اسلامی محدود میشود، اما تا حدی در افکار عامه مسلمانها نیز انعکاس می یابد.
دولت های غربی برهبری ایالات متحده امریکا در چشم بخشی از جریانهای اسلام گرایی و حتا در انظار عامه مسلمانها توطئه گر و دشمن اسلام و مسلمانان جلوه میکند. این برداشت و باور نه تنها به ناسازگاری تمدن غربی و مدرنیته با فرهنگ و عقاید اسلامی برمیگردد که جریانهای اسلام گرایی یا شماری از آن جریانها آنرا خطر جدی برای اسلام و مسلمانها تلقی میکنند، بلکه از عملکرد دوران استیلا و استعمار غربی ها در قرن بیستم نیز ناشی می شود.
برغم آنکه بسیاری از کشورهای اروپایی در اشغالگری و سلطه بر دنیای اسلام سهم داشتند اما بیشتر ازهمه بریتانیا و روسیه نقش گسترده و عمیق در روند این استیلا و اشغال ایفا کردند. به گونه ای که اثرات سیاست استعماری آنها حتا پس از پایان دوران استعمار مستقیم غرب در کشورهای اسلامی همچنان باقی است. بسیاری از کشورهای اسلامی پس از سالهای طولانی مبارزه و مقاومت به استقلال سیاسی رسیدند اما معضلات بجا مانده از آن دوران را بدوش می کشند. معضل فلسطین، معضل کشمیر میان هند و پاکستان، خط دیورند میان پاکستان و افغانستان، جدایی کرد ها میان چهار کشور، مشکلات ارضی و مرزی میان ایران و همسایگان عربش، تنش های پوشیده و زیر خاکستر میان اقوام و ملت های مختلف در آسیای میانه و حوزه قفقاز و بسا اختلافات لا ینحل در کشور های اسلامی محصول سیاست بریتانیا و روس ها در دوران اشغال و استعمار است.
با توجه به عملکرد اروپایی ها در قرن بیستم این ذهنیت در جوامع اسلامی به خصوص میان نهضت اسلامی یا جریانهای اسلام گرایی شکل گرفت که غرب عامل اصلی ناتوانی و عقب ماندگی دنیای اسلام و مسلمانان است. حتا برخی ارزش های تمدن غربی چون دموکراسی که مبنای تشکیل نظام سیاسی مبتنی بر مشارکت و اراده ی آزاد مردم در جوامع اسلامی باشد، از سوی جنبش های اسلامی به عنوان افکار و عصاره ی سلطه جویی غرب مورد تردید قرار می گیرد. جریانهای اسلام گرایی در جهت این تردید دلایل و شواهد زیادی ارائه می کنند. استیلای غربی ها پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی بر کشورهای اسلامی و درگیری های خونین و طولانی آنها با جنبش استقلال طلبی دنیای اسلام یکی از دلایل و شواهد است. تداوم استیلای غرب پس ا زاستقلال سیاسی به گونه غیر مستقیم بر منابع و ثروت دنیای اسلام چون نفت نمونه دیگر خوانده میشود. از همه مهمتر دورنگی و ناهمگونی در سیاست غرب بر سر ارزش های مهم اجتماعی و سیاسی تمدن غربی چون دموکراسی، جامعه مدنی، حقوق بشر، حقوق زن و غیره در کشورهای اسلامی نشان بی صداقتی غرب از سوی بسیاری از جریانهای اسلام گرایی تلقی می شود. جریانهای مذکور این پرسش را بمیان میکشند که اگر دموکراسی از ارزش های تمدن غربی است که دولت های غربی آنرا شاه کلید پیشرفت و عدالت در همه جوامع میدانند و اسلام گرایی را مخالف و دشمن این ارزش ها معرفی می کنند، چرا خود شان در این مورد معیار متفاوت و چند گانه دارند؟ چرا غربی ها بعضی دولت های غیر دموکراتیک اسلامی و عربی را که هیچ نشانی از دموکراسی ندارند مورد حمایت قرار میدهند و شماری دولت های مشابه دیگر را به بهانه نبود دمواکرسی سرزنش می کنند و حتا مورد حمله نظامی قرارمیدهند؟ حمایت غربی ها از اسرائیل و دوام مظلومیت و محرومیت فلسطینی ها از دولت و کشور مشخص نکته دیگر استدلال از سوی جریانهای اسلام گرایی در جهت سوء نیت و خصومت غربی ها در برابر اسلام و مسلمانان است.
نقش غرب در تعارض با اسلام و مسلمانان :
اگر بخشی از تعارض اسلام و مسلمانان با دنیای غرب به درون مایه ی این تعارض در درون اسلام و یا به تفسیر و قرائت مسلمانان از اسلام درتعامل و برخورد با غرب مسیحی بر میگردد، بخش دیگر آن از سیاست اسلام هراسی غرب ناشی می شود. این سیاست هم تاریخی است و هم در عصر کنونی نیازی در جهت ایجاد یک دشمن که باید آنرا ساخت و سپس افکار عمومی را برای مقابله با آن بسیج کرد.
تاریخی بودن دشمنی غرب با اسلام به همان نخستین روزگار ظهور اسلام بر میگردد. مسحیان و یهودیان از همان آغاز ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان با تردید و خصومت موضع گرفتند. صرف نظر از آنکه شماری از پیروان هر دو دین مذکور به اسلام گرویدند، اما تردید و مخاصمت با اسلام و پیغمبر اسلام در میان مسیحیان و یهودیان بسیارشدید بود. بعضی از نویسندگان آنها در طول تاریخ حیات اسلام بر دین و پیامبرمسلمانان تاختند؛ در حالی که مسلمانان احترام و باور به پیامبری عیسی مسیح و موسی را بخشی از ایمان دینی خود تلقی می کنند. حتا مارتین لوتر Martin Luther اصلاح طلب مسیحی که مذهب پروتستان محصول افکار و تلقیات او از مسیحیت است، به ناسزاگویی پیغمبر اسلام (ص) پرداخت . بنا بر این تعارض و دشمنی اسلام و مسلمانان با دنیای غرب مسیحی و بالعکس بستر تاریخی دارد.
نویسندگان، اهل مطبوعات و رسانه های جمعی، سیاستمداران، دانشمندان و بسیاری از افراد و گروه های مختلف سیاسی و اجتماعی درغرب که با اسلام و مسلمانان نگاه مخالف و خصومت آمیز دارند در گسترش تعارض میان دنیای اسلام و غرب نقش زیاد ایفا میکنند. آنها با استفاده از امکانات و ابزار پیشرفته در عرصه رسانه ها دشمنی و خطر اسلام و مسلمانان را با دنیای غرب و تمدن غربی بصورت مبالغه آمیز و غیرواقعی بسیار بزرگ جلوه میدهند. بهره گیری سیاستمداران غربی از بزرگنمایی تعارض اسلام و مسلمانان با غرب و تمدن غربی در رقابت های سیاسی و انتخاباتی یکی از انگیزه های این بزرگنمایی تقابل و خصومت است.
نکات اصلی تعارض اسلام با دنیای غرب :
دنیای اسلام به خصوص بسیاری از جریان های اسلام گرایی با دنیای غرب بر سر مسایل مختلف تقابل و تعارض دارند. اومانیزم(انسان گرایی و انسان محوری)، دموکراسی، حقوق بشر، آزادی بیان و وجدان (عقیده و دین)، حقوق زن و سکولاریزم نکات اصلی این تعارضات است.
نکته اصلی اختلاف و تعارض بر سر اومانیزم به نقش انسان درتدوین قانون بر میگردد. هر چند انسان در اسلام اشرف مخلوقات و خلیفة الله در زمین خوانده می شود، اما این خلیفة الله ملزم به تطبیق حکم خداوند و شرع الهی است و حاکمیت تنها به خداوند تعلق دارد. در حالی که اومانیزم یا انسان محوری در تمدن و مدرنیته غربی به حق حاکمیت انسان و آزادی او در تکوین و تدوین قانون تأکید می کند. در این جا است که اندیشه و تمدن غربی بر سراومانیزم با اسلام و یا در واقع با جریانهای اسلام گرایی در تعارض قرار می گیرد.
دموکراسی، حقوق بشر، آزادی بیان وعقیده و حقوق زن همچنان از نکات جدل برانگیز و تقابل آفرین میان غرب و دنیای اسلام به ویژه غرب و جنبش های اسلام گرایی است. بسیاری از جریانهای افراط گرای اسلامی با دموکراسی و مظاهر مدرنیته در عرصه های مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و غیره به عنوان پدیده ی غربی ناسازگاری نشان میدهند.
درحالی که تعارض دنیای اسلام و در واقع جریانهای اسلام گرایی با دنیای غرب بر سر این نقاط بگونه متفاوت و مختلف از هم وجود دارد، دنیای غرب نیز با سیاست چند پهلو در این موارد با دنیای اسلام بر خورد می کند. نمونه های زیادی از این برخورد دو گانه غرب به خصوص از سوی ایالات متحده امریکا با مسایلی مانند دموکراسی و حقوق بشر در کشورهای اسلامی قابل مشاهده است. حتا آنها در برابر جنبش های اعتراضی بعضی کشورهای عربی در سال 2011 که به بهار عربی معروف شد با سیاست دوگانه ظاهر شدند. در حمایت از مخالفان قذافی به حملات هوایی گسترده علیه حکومت قدافی پرداختند و این فشار نظامی را تا نابودی او وحکومتش ادامه دادند، اما در برابر جنبش اعتراضی کشور بحرین موضع متناقض گرفتند.
پيامها
19 آپریل 2012, 14:26, توسط فريدون
اسلام در روی کاغذ ، در ذهن چند آدم آرمانگرا هرچه باشد قابل استناد نيست ؛ مهم وضعيت عملی اسلام است. تحقق جامعه اسلامی در وجود خمينی و ضياءالحق و ملک عبدالله ، نشان ميدهد ، اسلام دينی است يک قطبی و ضد بشری ، اسلام ، آدم هارا از تفکر تهی ميکند و به جانور های يکسان، مثل فرآورده های ماشين تبديل ميکند!
اما زن ها را از مدينه فاضله اش بيرون ميکند !
19 آپریل 2012, 17:58, توسط عمرزی
اسلام دین خشونت قتل و قتال کشتن چور چپاول زن ستیز تجاوز است اسلام یک دین میان تهی بوده بنیاد ان از دروغ جهل گذاشته شده است بود برستی به مراتب بهتر از اسلام است بود پرستی کسی رابه خشو نت و ادم کشتند دعوت نمینماید اما اسلام با شمشیر بران خود گردن هر جنبنده را میبرد اسلام بیرحم ترین عقید ه و خرافات ترین اندیشه است.
20 آپریل 2012, 23:14
طالب و القائده به فلسفه ی اسلام نقطه پایان گذاشت
23 آپریل 2012, 18:32
میرزاآقا عسگری(مانی)
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
يکشنبه ٣ ارديبهشت ۱٣۹۱ - ۲۲ آوريل ۲۰۱۲
خرافهسازی و دین¬فروشی از کهن¬ترین کارهای بشر است. دکان دو نبش دین یکی از گرم¬ترین و در همان حال خونین¬ترین بازار¬ها در تمام تاریخ بشر بوده و هست. ازهمان آغازی که بشر شروع به خرید و فروش کرده در کنار بسیاری از کسب وکارهای دیگر، دو شغل پدید آمده: یکی تن¬فروشی و دیگری دین¬فروشی. همین که می¬گویند 124 هزار پیامبر درتاریخ بشر ظهور کرده¬اند نشان از رونق این دکان داشته است. تازه اینان پیامبرانی هستند که از سوی حدیث-نویسان از جمله تاریخ¬پردازان مسلمان «مجوز» گرفته¬ و بسیاریشان ثبت¬نام شده¬اند(!) پیدا نیست اسامی همه¬ی آنها را باید درکجا پیدا کرد؟! به هر روی این شغل پُر درآمد، همواره نمایندگان، رهبران و دکان¬دارانی داشته است که از آن بهره بگیرند و سود ببرند. هم اکنون هم در ایران صدهاهزار روحانی، آخوند، ملا، روضه¬خوان، درویش، صوفی، مداح، پامنبری، حدیٍث¬گو، اسلام¬شناس،دعانویس، روضه¬خوان و تعزیه¬باز لابلای مردم می¬چرخند و سبیل خود را در کسب و کار دین چرب می¬کنند! دکان¬داران دین آزادند که به نام دین؛ اجناس دکان¬شان را هر وقت خواستند عوض کنند، دور بریزند، جنس تازه بیاورند. بر سر این تغییرات و تعمیرات جنگ¬های خونین فرقه¬ای و صلیبی و دینی و مذهبی و عقیدتی براه افتاده و از ابتدای تاریخ بشر تا به اکنون میلیون¬ها میلیون باورمند و بی¬باور به ادیان جان خود را از دست داده¬اند. تازه در پایان سده¬ی¬ بیستم و آغاز سده¬ی بیست و یکم نوعی از خودکشی و دیگرکُشی دینی هم با نام «جهاد انتحاری» راه افتاده و تاکنون جان چندین هزار آدم بی¬گناه را گرفته است!
قرآن یکی از اجناس پُرفروش دکان دینمداری است. (درماه آپریل 2012 طبق خبر رسمی که در آلمان ازهمه-ی رسانه¬ها پخش شد، مسلمانان سلفی 25 میلیون قرآن نفیس و رایگان را بین مردم آلمان پخش کرده¬اند! لینک زیر یکی از صدها لینک خبری مربوط به این رویداد است:
www.focus.de
دکانداران دین نشان داده¬اند که در صورت لزوم حتا آیه¬هایی به قرآن اضافه یا از آن کم می¬کنند. همان¬گونه که درصدر اسلام، وپس ازمرگ محمد، ریش¬سفیدان و رهبران مسلمان عرب آیه¬های نامناسب قرآن را از آن برداشتند و گفتند این¬ها «آیات شیطانی» بوده¬اند. یعنی آیاتی که شیطان در دهان محمد گذاشته بوده و کسی نیست بپرسد چگونه آخرین پیامبر الله به هنگام دریافت آیات، فرق شیطان و الله را تشخیص نمی¬داده است؟!ای بسا درآینده نیز دکان¬داران دین بازهم از این کارها بکنند. آخوندجماعت اهل این دنیاست و می¬داند که باید بهره¬ی این جهانی را از این جهان ببرد. معماران دین بهتر از توده¬ها می¬دانند که بعد از این زندگی، زندگی دیگری نیست. از آنجایی که خود روحانیان آن جهانِ خیالی را به عنوان جنسی مرغوب و پرطرفدار تئوریزه کرده و «ساخته¬اند» می¬دانند که باید بیشترین نعمت¬های این جهان را با برچسب «جهان فانی» ازچنگ مردم دربیاورند و آن جهان را با نام «جهان باقی» به آنان بفروشند! به توده-های باورمند می¬گویند این جهان آزمایشگاهی است که اگر شما «آزمایش»تان را درتبعیت از دین، درتبعیت از ما خوب پس بدهید، خمس و زکات پرداخت کنید، سهم امام بدهید، وقف کنید، آنگاه در آن دنیا درکنار جوی¬های شراب و حوریان بهشتی و غلمانهای شهوت¬ران زندگی خواهید کرد!