صفحه نخست > دیدگاه > صلح با طالبان، خوابی که تعبیر نمی شود

صلح با طالبان، خوابی که تعبیر نمی شود

مسئله ی که متأسفانه هر ازگاهی در مطبوعات غربی مطرح می شود و شماری از تحلیل گران غربی که لابی پاکستان و یک قوم خاص در افغانستان اند، به دروغ از قدرت انکار ناپذیر طالبان در محلات و اکثر نقاط افغانستان، سخن می گویند.
آثار حکیمی
پنج شنبه 19 آپریل 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

حملات زنجیره ای روز یک شنبه ی گروه طالبان به کابل و ولایت های دیگر از یک سو و تقلاهای دولت حامد کرزی برای صلح با این گروه از سوی دیگر، نشان داد که نه رهبری دولت افغانستان به دنبال تضعیف این گروه بوده و نه هم صلح با طالبان امر شدنی است.

در ده سال گذشته، منطق طالبان و گروه های خشونت باور، همواره منطق زور و توسل با خشونت به نمایش گذاشته شده؛ ولی در برابر، رهبری دولت افغانستان همواره در پی فرافگنی مسئله برخاسته و با ناراض خواندن طالبان، به آن ها لقب «برادران ناراضی» داده است. تلاشی که حملات تروریستی و غیر انسانی این گروه را کمرنگ جلوه داده تا واکنشی از نارضایتی این گروه در برابر حضور نیروهای بین المللی عنوان شود.

رهبری دولت افغانستان، با انتقاد از عملیات شبانه ی نیروهای ناتو که مؤثر ترین عملکرد در به دام انداختن فرماندهان طالبان عنوان می شد، به نوعی ابزار های فشار علیه طالبان را، در عمل بتی نگهداشته و به قولی یکی از اعضای پیشین کابینه، حامد کرزی طالبان را قدرت انکار ناپذیر و مسلط صحنه می بیند که با هر روشی، باید رضایت آن هارا برای تداوم قدرتش در آینده داشته باشد.

البته در پس این علاقه ی رییس جمهور به طالبان، نوع نگاه سنتی و قبیله ای او به وضعیت در افغانستان، متصور است. حامد کرزی، در طول ده سال حاکمیتش خود را فردی سخت متعقد به بافت های قومی و قبیله ای نشان داده است.

وی با استفاده از قدرت دولتی و حمایت جامعه ی جهانی، به شدت در پی احیای تمام ساز و کارهای غیر مدنی برآمد که از برگزاری جرگه های قومی گرفته تا تکیه به ساختارهای کلسیک قدرت در کشور، تلاش های بی وقفه ی او برای مشروعیت بخشی به حاکمیتش و معقول جلوه دادن تصمیم های غیر مردمی و غیر دموکراتیکش به شمار می رود.

کرزی در پی رفتار های قبیله ای اش، حمایت طیف های دموکرات و فعالان مدنی جامعه را از دست داد و تنها راه برای بودن بر اریکه ی قدرت را، یکی شدن با نیروهای حزب اسلامی حکمتیار و طالبان تشخیص داد.

این رفتار ها با حمایت کرزی از اعلامیه ی جنجال برانگیز شورای علما و سپردن صلاحیت های فراوان به افرادی که پیوند اندیشه ای با حزب اسلامی دارند، نشان می دهد که رویکرد قومی و سنتی رییس جمهور، حالت سعودی گرفته است.

از سویی دیگر حملات زنجیری طالبان به کابل و ولایت های ننگرهار، لوگر و پکتیا، در حالی انجام می شود که چند روز پیش رییس جمهور کرزی، سپردن مسئولیت عملیات های شبانه و عملیات ویژه را از نیروهای خارجی به نیروهای داخلی و گرفتن مسئولیت بازداشتگاه بگرام از نیروهای امریکایی را، گامی در راستای حاکمیت ملی خوانده و آن را پیامی برای آسودگی «مردم» عنوان کرد.

همچنان شماری از زندانیان بگرام را که به جرم همکاری و عضویت در گروه طالبان در زندان بودند، طی یک مراسم قدرت نمایانه ی حکومتی، رها شدند.

این گونه نگرش رییس جمهور نسبت به طالبان و پایگاه های طالبان در جنوب از یک طرف و عدم پاسداری از نیروهای امنیتی که در حملات طالبان تلف می شوند از سوی دیگر، یک برخورد دوگانه و سوال بر انگیز را به نمایش می گذارد که رییس جمهور در مقایسه با نیروهای امنیتی خود، بیشتر نگران جان طالبان و حامیان آن ها است که این مسئله روحیه ی رزمی نیروهای امنیتی را به شدت در جنگ با دشمنانی که رییس جمهور برادر شان می خواند، تضعیف کرده است.

همچنان حملات زنجیری طالبان در کابل و استفاده ی جنگ افزار های سنگین و سبک که حدود 18 ساعت در گیری را در پی داشت، انگشت انتقاد را به سوی نهادهای امنیتی نشانه می گیرد که چگونه طالبان تواستند با خاطر آسوده و بدون هیچ ممانعتی، جنگ افزارهای فراوانی را در یک محل نه بلکه در چندین محل جا به جا کنند و ساعت ها اهدافی را آماج قرار دهند؟

البته در کنار این ضعف امنیتی مسئولان، بارها سربازان جان به کف نیروهای امنیتی افغانستان (پولیس، ارتش و امنیت) با قربانی دادن برای مهار حملات طالبان، رزمیدند و نشان دادند که این نیروها صادقانه برای وطن خود، خدمت می کنند. فدا کاری این نیروها در حملات روز یک شنبه به کابل نیز، ستودنی و قابل ارج بود.

اما آن چه که متوجه مسئولان حکومتی می شود، بارها و بارها از انتقال طالبان با موترهای شیشه سیاه سخن گفته شده و همین گونه این پرسش همواره وجود داشته است که طالبان چگونه بدون هماهنگی افراد حکومتی و زورمند، می توانند این همه جنگ افزار را از یک محل به محل دیگر، انتقال بدهند؛ چون با وجود پست های بازرسی متعدد پولیس و وجود دوربین های مخفی در کابل، انتقال جنگ افزار از یک محل به محل دیگر، سخت و حتا نا ممکن به نظر می رسد. تا جایی که پارک کردن وسایط نقلیه ی شخصی در جاده های عام کابل برای شهروندان غیر حکومتی بدون اجازه ی نهادهای امنیتی، گاهی ممکن نیست. پس طالبان بدون همکاری داخلی هرگز قادر نیستند که با این همه جنگ افزار در مناطق حساس جابجا شوند و به حملات تخریبی دست زنند. با این رویکرد، پرسش اصلی این است که در پس این حملات کی و کی ها اند؟

البته در چندین مورد حمله به مراکز مهم، از جمله حمله به وزارت دفاع در سال گذشته، گفته شد که شماری از مقامات این وزارت طالبان را همکاری نمودند تا حمله ای را سامان دهند، ولی حکومت افغانستان هرگز پرونده ی این افراد را در اختیار مردم و رسانه ها نگذاشت.

سازمان استخبارات پاکستان که همواره در حمله به افغانستان متهم اصلی و همکار طالبان، شناخته می شود، در حمله ی روز یک شنبه هم مانند حمله ی سال گذشته به سفارت امریکا، طراح و اجرا کننده ی حمله، گروه حقانی –شاخه ای از طالبان- به همکاری آی اس آی، اعلام شد. طالبان هم پس از اجرای حملات، مسئولیت این حملات را پذیرفت و آن را آغاز حملات بهاری خود عنوان کردند، ولی گروه حقانی و طالبان هر چقدر توانمند باشند، بدون همکاران داخلی در کابل و دیگر ولایات افغانستان، باز هم قادر به این گونه حملات آن هم به این گستردگی، نمی باشند.

پس چه زمانی دولت افغانستان صادقانه دشمنان مردم افغانستان را معرفی میکند و از مجهول گویی و پوشاندن هویت خشن طالبان دست می کشد؟

طالبانی که از یک طرف در قطر مشغول چانه زنی در گفتگو ها اند و از طرف دیگر دست به کشتار مردم زده و با ترور و خشونت، بر قدرت طلبی خویش پا می فشارند.

روند ناکام صلح دولت افغانستان با گروه طالبان، تمام مراحل خود را پیموده است. حکومت افغانستان با از دست دادن، خبره ترین چهره ها به بهای صلح با طالبان، هیچ اما و اگری را در روند صلح نگذاشته است.

حمله ی طالبان به کابل و چند شهر دیگر، درست یک روز پس از باز گشت وزیر خارجه از قطر صورت گرفت. زلمی رسول هنگام توضیح به پارلمان از پیش رفت هایی در گفتگوهای صلح سخن گفته بود.

این یعنی حکومت افغانستان، هرگز حاضر نیست که در برابر طالبان سیاست معقول سرکوب را پیش گیرد. این پافشاری حکومت بر صلح یک طرفه با تروریستان طالب، از یک سیاست خطرناک و غیر مردمی در درون حکومت سخن می گوید که با فرصت دادن به طالبان برای اجرای حملات هراس افگنی، آن هم در زمانی که ما به زمان خروج نیروهای خارجی از افغانستان نزدیک می شویم، ذهنیت جهانی و داخلی را بر این قرائت مسلط سازد که طالبان یک گروه شکست ناپذیر در افغانستان اند که از حمایت مردمی در محلات و میان نیروهای امنیتی برخوردار اند، پس باید راهی برای در قدرت سهیم سازی آن ها جستجو شود.

مسئله ی که متأسفانه هر ازگاهی در مطبوعات غربی مطرح می شود و شماری از تحلیل گران غربی که لابی پاکستان و یک قوم خاص در افغانستان اند، به دروغ از قدرت انکار ناپذیر طالبان در محلات و اکثر نقاط افغانستان، سخن می گویند. در حالی که واقعیت این است که اگر اراده ی در درون حکومت افغانستان برای سرکوب این گروه کوچک تروریستی وجود داشته باشد، این گروه در مدت کمی نابود می شود. همان گونه که روز یک شنبه نیروهای امنیتی نشان دادند که در برخورد با این گروه، ضعیف نیستند.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • عقل سالم هرگز این واقعت را پذیرفته نمیتواند که:
    امریکا به تنهائی توانست در سال 2001 در ظرف چند هفته توسط 3هزار عسکر و چند طیاره بی 52 تمام افغانستان را از وجود طالبان پاک کند، اما از 11 سال به اینطرف 46 مملکت با 150 هزار عسکر مجهز با مدرنتری سلاح ها، نمی تواند، که 20 هزار (؟) طالب پای لچ را فقط در ولایت هلمند، قندهار و پکتیا... از بین ببرد؟

    • چطور باید بپذیرد، زمانی که ما همسایه های مانند پاکستان و ایران را داشته باشیم. 20 هزار طالبان در همان سال 2001 از بین رفتند ولی ماشین های تولید تروریست و طالبان هنوز هم فعال هستند. با این زودی ها ما نمی توانیم از شر تروریستان خلاص شویم، به نظرمن تنها یک راه وجود دارد که این ممالک همسایه از روی نقشه جهان محوه شوند.مشکل اساسی در مرزهای افغانستان وجود دارد، ما هنوز قادر به مسدود کردن مرزها بروی تروریستان نشدیم و زمانی بیشتری نیاز است تا با کمک قوای دوست بتوانیم شورشیان را در آنطرف مرز نابود سازیم و استحکام مرزها را حفظ کنیم.

    • آقای غفوری،
      پاکستان با پول امریکا طالب تربیه میکند و یکی از همپیمانان مهم امریکا در منطقه ست.
      آیا فراموش کردید که طالبان ذریعه هلیکوپتر ها شبانه از جنوب به مناطق شمال کشور ما انتقال داده میشدند. آیا این ترانسپورت ها در فضای افغانستان از نظر امریکائی ها پنهان مانده میتواند؟

    • American want to bring back Taliban . So they can creat sunny and sheya war between Afghansitan and Iran .
      but, Taliban first will kill each and every Azara, Tajik and Uzbak boys from 12 to 40 . yes

    • نادر جان كدام طالب؟
      اين يك نيرو متشكل از اقوام بشتون توسط اى اس اى بسيج شده و دولت با كستان با تمام امكانات در عقبش ايستاده است.اين يك جنك بين او غانستان و با كستان است.ان عده از بشتونهاى او غانستانى كه از انطرف ديورند امده اند و از تبار با كستان امروزى هستند جبرا اله دست اى اس اى قرار كرفته اند.امريكا جطور بن لادن را كشف كرد.با كستانى ها بار بار كفتند كه بن لادن درين جانيسن,در او غانستان است. بشتونهاى با كستانى اضافه از 25 مليون هستند.ازين جمله سر باز كيرى ميشود.هوايي فير نكن.

  • برادران کرزی آبروی کرزی رابرد اماًبرادران ما آبروی مارا زنده نگهداشت.

  • نه کرزی آبرو داشت، که برده شود، نه برادران شما!

  • بهتر است کرزی برود با برادران خود بغل کشی کند و انان را به صلح دعوت کند

    شاید در جهنم ارزویش براورده شود

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس