صفحه نخست > کارتون > چار زانو شیشتن فرید مزدک

چار زانو شیشتن فرید مزدک

یک کارتون
عتیق شاهد
پنج شنبه 10 می 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • فرید مزدک بازهم ادم با منطق بوده بخاطریکه اشتبائ که کرده قبول میکنند خیلی جنایت کاران هم اکنون در راس قدر هستند که به کشتار خود ادامه داده اما کوچکترین خمی به ابرو نمیاورد.

    • از گپت خوشم آمد والله

    • درود بر همه عزیزان به خیال من آقای مزدک کار درستی نموده اند اگر به فرموده شما بعداز باد رفتن 4 زانو نشسته باشند . طبعی باد رفتن همان روده خالی کردن است درون و روده آدمی هر قدر از بد وبلا خالی شود بهتر ولی وای به حال شما ها کسانی که یک عمر باد تان رفته و تا دم مرگ میرود و بعداز مردن بالای تخته مرده شوی آن کلانتر تان میرود که دل مرده شوی را هم بد خواهید کرد. از نظر ما اسلاف تان و اطراف تان طی چندین قرن باد شان رفت و از شما هم خواهد رفت و بالای تخته هم شرمنده خواهید شد و هر گز 4 زانو شستن را یاد نخواهید گرفت 4 زانو شستن هم شهامت می خواهد کار هر کس و نا کس نیست
      نیزک اجیک

    • خوب گفتی والله

  • راستى فريد مزدك با شجاعت حرف راست را كفته.حزب دموكراتيك خلق هرجه بود ولى دموكراتيك نبود.در زمان كار مل در تحت كوشش شخص كارمل كه در مقابل قوم برستى سخت حساسيت داشت,بشتونها قوم برستى نميكردند.ولى جشم ان ابر مرد بت شد يك خيل از فاشيستان قبيله سر براوردند تا فاشيزم را احيا كنند كه درين بين اقوام غير بشتون هم هم بدور نخبه كان خود جمع شدند.نتيجه نجيب از كاو كرى نتيجه خود را بدست اورد.نجيب فريب كلبدالدين و سليمان لايق را خورد و كرنه او يك شخص بسيار خود بود من او را دوست داشتم.
    فريد مزدك بر عليه فاشيزم قبيله در بيروى سياسى نجيب قيام كرد و فاشيزم سليمانى را محكوم كرد.او يك شخص سخت شجاع است. اينكه اولين شخص از رهبرى است كه انتقادى برسى كرده است. افرين.

  • خودت نیمش را راست گفتی و نیمش رانه .
    مزدک و لایق بسیار باهم دوست بودند. به غیر از کارمل که زنجیر قبیله سالاری را شکستاند اکثر رهبران خلق و پرچم قبیله یی بودند ومثل دیگر قبیله سالار ها با کارمل دشمن بودند. مثلا خیبر ، لایق نجیب.
    مزدک و کاویان تاجک بودند اما برای تاجکان چیز نکردند. حتی کشتمند برای هزاره ها چیزی نکردند. فاشیستهای پرچمی مهره های شوروی و رهبران تاجک و هزاره خلق و پرچم مهره های فاشیستها بودند.
    مرا از چار زانو کردن مزدک کرده از چار زانو کردن لایق پدر فاشیزم چپی خوشم آمد.
    http://www.bbc.co.uk/persian/a...
    دل من برای اعضای ساده این حزب میسوزد که تا هنوزهم در سایتهای خود از آرمان و اندیشه شان دفاع میکنند.

    • درود بر شما ! عزیزان من جدی جدی کفتگوی لایق را تا آخیر خواندم ، از سخنان جناب شان معلوم می شود که تا هنوز از زرنگی که در حزب کمونیست خلقی آموخته اند بهره می برند و سخت در تلاش اند هم مردم را و هم خود را بفریبند . ما که به شکل از اشکال در همان دوره کمونیست های گاهی در درون حزب و گاهی در بیرون حزب گاهی موافق و گاهی مخالف بنا به خواست زمان و در کل مخالف، با این اشخاص خوب آشنا هستیم به همه معلوم است که 4 زانو نشستنش آقای مزدک در حقیقت واکنش در برابر کنش لایق ها و نا لایق هاست . من خیال می کنم اگر خیال های قبیله گرای استبدادی نمی شد هر گز این جوان های حزب دموکراتیک مقاومت نمی کردند و 4 زانو هم نمی نشستند . تا هنوز افراد و اشخاص زیاد از بخش پرچم هستند که سر عقل امدنشان محال است ولی بخشی خلقی ها در همان زمان کارمل سر عقل امده بودند و حالا از بالا تا پایین درامده اند در لاک قبیله وبرای استقرار حکومت مرکزی و استبدادی می رزمند .این به معنی است که این 4 رانو نستن جوان هایشان دلیل رفتن کلان کلانتر هایشان بود . دوستان میدانند که من چه می گویم !!
      از دوستان می خواهم برایم این مطلب را که در گفتگو و پرسش و پاسخ لایق و مجری خواندم تفسیر

      کنند . یاداشت از بخش آخیری این هست
      ((راحتید، به پشتو شعر بسرایید یا به فارسی؟ فکر می کنید بالاخره روزی برسد که افغانستان مثل شما این سوال را مشکل بیابد؟ ))
      با احترام نیزک تاجیک

    • به آقای نیزک تاجیک من میخواهم سوال مجری برنامهء بی بی سی یعنی خانم مینه بکتاش را تشریح کنم خدا کند که درست فهمیده باشم:
      مینه بکتاش ویا کدام مجری دیګر روزی از روزها درکدام برنامه از آقای لایق پرسیده اند که مشکل ترین سوالی که تا حال به آن مواجه شده اید چه بوده است؟
      شاید لایق درهمان برنامه به پاسخ مجری برنامه ګفته است که: مشکل ترین سوالی که ازمن شده است ویا در آینده ها خواهد شد این بوده که آیا درزبان فارسی خیلی خودرا راحت احساس می کنید که شعربسرائید یا هم در زبان فارسی؟
      هدف لایق ازین مشکلترین سوال این بوده که ګویا خودش را در هردو زبان خیلی راحت احساس میکند که شعر بسراید وګویا هردو زبان نزد وی یک زبان است وهیج تمیز وتمایزی میان این دو نیست وخودش را درهردو زبان درسرایش شعر راحت احساس میکند اما اینکه جواب بدهد که درفلان زبان خود را راحت احساس میکند ودر زبان دیګر نه ، این سوال نزدش خیلی مشکل است که جواب بګوید زیرا وی درهزدو زبان خودش را راحت احساس میکند وبرتری یکی بردیګری برایش خیلی مشکل است.
      حالا خانم میینه بکتاش از آقای لایق می پرسد، که آیا مردم افغانستان نیز مانند شما به آن مرحله رسیده اند ویا خواهند رسید که هم درزبان پشتو وهم درفارسی مشکل نداشته باشند وهروقتی که ازهریک اتباع افغانستان بپرسی که درسخن زدن ویا نوشتن کدام زبان بیشتر خود را راحت احساس میکنی ، از آنطرف جواب بشنوی که این برایم مشکل است که بګویم درکدام یکی ازین دوزبان خودمان را راحت احساس میکنم.
      به عبارت دیګر خانم بکتاش درین سوالش آرزویی را نیز بیان نموده که آیا مردم افغانستان به آن مرحله خواهند رسید که فارسی زبان ، پشتو را وپشتونها فارسی را ازخودشان بدانند؟ هدف این است خدا کند که زیاد پرحرفی نشده باشد

  • آقای نرک تاجک!
    خلقی ها هوشیار نشدند ، قبیله آنها مرد بود که آنها را در آغوش گرفت.
    قبیله تاجک در راس آن ملا ربانی بدخشی و احمد شاه مسعود پنجشیری بسیار نامرد بودند.
    بریالی ، عظیمی و جنرال های تاجک همه تلاش را به خرچ دادند تا این نامرد های تاریخ به قدرت برسند اما این خاینین در اولین فرصت آنها را بنام کمونیست از صحنه دور کرد و تعداد شانرا کشت.
    امروز از هر پرچمی بپرسید میگوید در آن زمان فقط استاد مزاری شهید و دوستم با ما مردی کرد.
    از حرفهای مشهور آن زمان محمود بریالی به استاد مزاری شهید


    ...شما به ما آنقدر خوبی کردید که ما نمیدانیم به شما برادر مزاری ، استاد مزاری یا رفیق مزاری بگوییم.


    ....
    در آن وقت به دلیل توطئه خاینانه گلبدین و مسعود موجودیت فزیکی پرچمی ها مطرح بود و راستی این مردی تاریخی را مزازی ، استاد کاظمی شهید و عبذالرحمان شهید کردند.
    من هم شاهد آن روزها هستم.

    • اما من برخلاف آقای دیدار نظر میدهم:
      پرچمی های غیر پشتون هنوز هم سر عقل نیامده اند چه برسد آن زمانی که تازه قدرت به مجاهدین انتقال یافته بود، این سخن نیزک تاجک خیلی دقیق است که ۴ رانو نشستن محترم فرید مزدک واکنشی است دربرابر ۴ زانو نشستن رهبران قبیله ایی شان مانند سلیمان لایق این سخن خیلی دقیق است که من حالا به صورت خلص آنرا تشریح میکنم.

      اینکه دیدار صاحب توقع مردی را از برهان الدین ربانی ومسعود دارد ولی این را متوجه نیست که درزمان کارمل ونجیب این پرچمی های غیر پشتون بودند که درشمالی وتخار وقندوز وبغلان با کارهای اوپراتیفی ورزمی خود دل مسعود بیچاره را بد ساخته بودند، آنوقتهای همین پرچمی های غیر پشتون صادقانه درخط مقدم تعرض علیه جمعیتی های تاجیک خویش درشمال رزمیده اند، نمونهء واضح آن، الیاس پنجشیری پسر خالهء محمدیونس قانونی بود که حتی بعداز سقوط تالقان مرکز ولایت تخار، بار دیګر درولسوالی خواجه غار دفتر ودیوان ولایت تخار را بازګشایی کرد ومصروف خطرناکترین عملیات تروریستی علیه مسعود بود، او میخواست به همکاری قوای دولتی وبازهم ملیشه های غیر پشتون دوباره شهرتالقان را ازدست نیروهای مسعود بازپس ګیرد، هنګام تعبیه کاری وسروسامان دادن همین عملیات بود که مسعود شهید ازمسیر راه عبورش و همچنان زمان عبورش آګاهی حاصل کرد وبه مجادان تحت فرمانش دستور داد که فلان منطقه را ماین کاری کنید، همان بود که زمانیکه تانک الیاس ازبالای سرماین میخواست بګذرد ماین، کار خودش را کرد وبا انفجار آن ماین بود که زنده ګی الیاس ختم ګردید ومسعود نیز ازشر فعالیت های استخباراتی وی درامان ماند.

      دیدار صاحب باید فراموش نکند زمانیکه بریالی وعظیمی وغیره در پیروزی مجاهدین جمعیت همکاری کردند نه بخاطر این بود که آنها آګاهی قومی شان بالا رفته بود، بلکه درقدم اول ، آنهامرګ حتمی خویش را میدیدند و با ګوشت وپوست وچشمان خویش دیدند که پرچمی های پشتون قدرت میخواهد دو دسته به ګلبدین تسلیم کند ودرین بازی هلاکت خود وهمفکران خویش را می دیدند اما زمانیکه خطر ګلبدین وپرچمی های قبیله ایی را بهمکاری مجاهدان جمعیت دفع نمودند آنګاه هدف ومرام دیګری ازین همکاری روی یدست ګرفتند وآن اینکه با جمعیت اسلامی سهم مساوی را در دولت مجاهدین خواستار شدند ، پرچمی های بعداز ورود رهبران تنظیمها دوباره به کارهای استخباراتی وفعالیتهای خصوصی خویش برای براندازی جمعیت اسلامی وشورای نظار دست بکار شدند، ابتدا با صبغت الله مجددی ودوستم میخواستند کودتای را براه اندازند وقدرت را بدست بګیرند ولی بعدها حتی با همان دشمن خونی شان یعنی ګلبدین دست را یکی کرده وبرضد جمعیت اسلامی شوریدند وشورای عالی هماهنګی را تاسیس نمودند.

      ازهمان ابتدا پرچمی های تاجیک ، ثابت کردند که آنها صادق نیستند. درمحافل خصوصی شان همیشه از پلانهای جدید سخن میګفتند ومیخواستند که ګل دیګری را به آب بدهند که دادند اما بازهم این اطلاعات واستخبارات مسعود شهید بود که تمام پلانهای شانرا نقش برآب ساخت.
      اما حالا خیلی جالب است که دیدار صاحب فقط یک رخ حادثه را می بیند ، جمعیت اسلامی را متهم به نامردی میکند ولی شهکاری های رفقای خودش فراموشش ګردیده است وفکر میکند که غیر از وی دیګران از حوادث ګذشته اطلاع ندارند.

  • برای من حزب خلق و پرچم دو روی یک سکه اند. هردو جنایتکار و وطنفروش.
    اما هواداران این دو جریان منفور درین سایت هنوز هم به هوش نیامده اند و تفاله های این حزب خاین ملی را از آشغالدانی تاریخ بیرون آورده، هی دارند نشخار میکنند، آنهم با املأ و انشای یک شاگرد صنف چهارم ...

  • بر حکم تجارب زمان ،حما یت بخشی از جناح پرچم ازشورای نظار ,نه بر اصل تعلقیت قومی وزبا نی ,بلکه بر این انگیزه استوار بود,که وطن در معرض تجاوزپا کستان وحلقات معین دو لتی وحزبی وا بسته به آن قرارداشت.یگانه نیروی که بطوراستوار در برابراین نیروی جهنمی قرار داشت نیروی جنرال دوستم , شورای نظاروحزب وحدت بود.ترکیب جنرا لان ارشد دولتی برای حمایت شورای نظار ونیرو های جنرال دوستم,عبارت بودند از جنرالان وطنپرست پشتون,چون آقای علومی,دلاور,لودین,فتاح خان,حساس ,عیسی خان؛....وده ها تن دیگرکه این خود انگیزه نگرش های قومی را با قوت تمام مر تفع می سازد.ازسوی دیگردر خط دیگر جبهه,تر کیب نیرو های پا کستانی در وجود حزب اسلامی ,امینی هاو نجیبی هاوشواهد معین بر انجام کو دتا از جا نب این نیرو ها بود,که چنین هم شد وشهر کا بل بار نخست کا ملا در کنترول نیرو های پا کستانی ,حزب اسلامی ومتحدین قرار گرفت.مجمو عه یی این نگرش ها یک حا لت اجباری را ایجادکردوطرح دفاع از نیرو های بد وبد تررا مطرح نمود وسوال حمایت از نیرو های ضد پا کستانی را در دستور روزقرارداد.با تاریخ نمیتوان بازی کرد وما خود تاریخ زنده این روزگار هستیم.اینکه چرا لایق اکنون بار دیگر بر طرح شکست خورده مصا لحه نجیب تا کید می کند,در محور آن برگشت هما نا همتا یان پیشینش,حزب اسلامی وطا لبان تحت امارت آی اس آی , قراردارد! لایق خود مهره نهایت کا را در کو دتای نجیب -گلبدین بود!

  • دوستان : فریدمزدک یکی ازرهبران نسل جوان وآگاه آن روز گار حزب بود یقینآ از جمله باانرژی ترین رهبران هم نسل خود بود . تحلیل وتشخیص آقای مزدک ابعاد بزرگی از یک درد مشترک دارد دردی که ناشی از اشتباهات آن روز گاربود . مزدک از نخبه گان نسل دموکراتیک بود که قابلیت های بزرگی را درمدیریت نسل جوان داشت که باید به آن بها داد . من در جناح آقای مزدک نبودم اما انصافآ از قوی ترین مدیران حزبی وسیاسی نسل جوان دموکراسی بود یک خاطه : از یکی از سخنرانی ها یآقای مزدک درلیسه حبیبیه کابل دارم : مزدم یک نیم ساعت سخنرانی داشت یک لکمه را صرف یکبار استفاده نموده تحلیل ها ونتیجه گیری های آن از اوضاع همیشه در روان من اثرات خودرا محفوظ نگهداشته است . مزدک میتواند درآینده درتشکل یک جریان نیرومند سیاسی ملی سراسری در کشور نقش درخور اهمیت داشته باشد . چون آقای مزدک تبعات امروز یرا با داشته ها ویافته های دیروز یمزج وتلفیق داده است ونه مانند دیگر رهبران حزب که در نوشیدن غرق اند اما کدام مطالعات جدید از اوضاع ندارند. به نظر بنده آقای مزدک در شکل دهی یک جریان سیاسی ملی می تواند نقش بزرگی را ایفا کند . من از آدرس این نبشته ازآقای مزدک می خواهم که نقش خودرا بمثابه یک رهبر جوان وبادرد ودرک درآینده تحولات وتعاملات سیاسی انجام دهد

  • من بخاطری از بحث دست کشیدم که کامران میر هزار (در بالا نادر) خودش دشنام داد و دشنام متقابل مرا پاک کرد.
    ببین کامران جان تو شینگ هزاره گی هم نداری.
    کابل پرس? مملو از دشنام به تمام افغانستان است.خودت توان خواندن یک دشنام بنام مستعارت را نداری.
    همیشه دشنام میدهی و زمینه دشنام را برای هر دشنام نویس مهیا ساخته یی.
    اما با خبر که من پرنسیپ خود را دارم.
    جا های دیگری هم است که من به خودت دشنام بدهم.
    کلوخ انداز را سنگ پاداش است.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس