صفحه نخست > فرهنگ، ادبیات و هنر > موسیقی افغانی سرگردان در شکل پردازی های بی محتوا

موسیقی افغانی سرگردان در شکل پردازی های بی محتوا

نويسنده: فريدون رسولی
شنبه 16 فبروری 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

چنان که گویند موسیقی غذای روح است ، غذایی که هر انسان برای ادامه حیات ، برای لذت بردن از زندگی و برای زندگی کردن، نه زنده ماندن بدان نیاز دارد. این یک تعریف و برداشت کلی در باره موسیقی است که بیشتر میتواند اغواگر باشد و هنرمند و شنونده را از رسالت اساسی که این بخش هنر در برابر خود دارد، دور نگهدارد. درست این جزء از تعریف موسیقی است ، اما نمیتوان هر نوع آهنگ و یا اثر هنری ازینوع را به خور آن داد و حتی ابتذال هنری،در قالب موسیقی را ارزش دانست که نوازنده روح است.موسیقی در پهلوی اینکه شنونده را باید به بهترین نحوی بخود جلب کند ، پیامی در خود داشته باشد تا ذهن شنونده را تحرک بخشیده و آنرا با مقتضیات عصر و زمان هماهنگ سازد. مقتضیات عصر و زمان که در اثر هنری انعکاس می یابد ، برخواسته از برداشت و موضع هنرمند است که از پیرامون اجتماعی خود کسب می کند. موقعیت طبقاتی هنرمند گاهی موضع او را در قبال مسائل اجتماعی و سیاسی تعیین میکند، اما این یک اصل کلی نیست ، چنانچه هنرمندانی دیده میشوند که با وجود پیوند با طبقات مرفه جامعه ، از لحاظ موقعیتی در موضع مردمی دفاع از زحمتکشان قرار دارد. اینجاست که تعهد هنرمند در مقابل اجتماع رنگ میگیرد و هنرمند متعهد در اجتماع متولد میشود. بر عکس هنرمندانی هم وجود دارند که سر به آستان دشمن طبقاتی خود نهاده و اصلیت و اصالت خود را در تاق نسیان گذاشته اند ، میتوان این جمع را تخم حرام از تبار خود دانست.

متأسفانه هنرمندان نوع دومی جبهه غالب را در بزنگاه موسیقی افغانستان گشوده اند؛ عشق، محبت، دوستی و کلماتی ازینوع تار و پود موسیقی افغانستان را تنیده است ، که هر روز شکل پردازی های آمیخته با ابتذال، آثار مقطعی را می آفریند که فقط به درد تاجران پاکستانی و افغانی میخورد تا بازار CD فروشی آنها را گرم نگهدارد. شاید نهاد ها و مؤسساتی که پروژه "آهنگ زایی" آنان را تمویل میکنند هدفی جز این نداشته باشند،وشاید هم با اجرای کنسرت های این به اصطلاح "آواز خوانان" و "ستاره" ها اعلانات و اشتهارات شان را به بهترین شکل به خور بیننده ها و شنونده ها بدهند.

چیزی دیگری که اینروزها در چپه گرمک بازار موسیقی افغانستان خود نمایی می کند ، ساختن کلیپ های ویدیوی است که هر کدام در پرباری ابتذال آن از دیگری سبقت می گیرد.تماشای کلیپ های ازین دست، بویژه "آوازخوانان" پمپ شده جوان وضعیت آشفته بازار موسیقی افغانی را به بهترین نحوی به تصویر می کشد. از محتوا که خبری نیست ، در شکل و فرم نیز جز چهره نمایی تعدادی از رقاصه های خارجی چیزی دیگری را نمیتوان یافت. رقص و اجرای آهنگ با ژست های خاص "آوازخوان" و رقص "هنرمندانه" این دختران، از یکطرف شبیه به عروسک بازی اطفال بوده و از جانب دیگر بیانگر فقر فرهنگی با آمیزه غرایز جنسی "کلیپ ساز" و "آوازخوان" است. در مجموع صحنه پردازی های بالیودی این کلیپ ها که اکثرا در خارج افغانستان ساخته میشوند در پهلوی مصارف گزاف بی مورد ، یکنوع رقابت نا سالم را در بین آوازخوانان جوان ایجاد کرده است و این بدون شک منبع خوب درآمد برای استدیو های موسیقی در ازبکستان و تاجکستان می باشد ، در عین حال حقانیت این ضرب المثل قدیمی را به اثبات می رساند که ؛« تا ابله در جهان است مفلس در نمیماند.»

بعضاً میتوان هماهنگی بین مضمون آهنگ و شکل پردازی کلیپ را بجا دانست ، زیرا در مضمون این آهنگ ها چیزی سوای عشق غریزی نسبت به دختر، فدا شدن در راه این عشق ، فریاد از دست معشوق و مسائلی ازین قبیل را نمیتوان سراغ کرد. پس این رقص ها با اکت و ادا های خاص "هنرمند" کش ، فقط میتواند به درد همین تیپ "آهنگ"ها بخورد ، ورنه نمیتوان و امکان ندارد از یک مضمون نهایت ابتذالی پوسیده وگندیده، کلیپ هنری پیام آور برای بیننده تهیه کرد.

نکته دیگری که قابل توجه و برای جامعه هنری قابل نگرانی است ( ولی نه برای آوازخوانان موصوف) اینکه ؛ تعداد از"آوازخوانان" در رقابت با هم "جوره خوانی" را آغازیده اند، که این خود جوهر کاذب کارهای آنان را بیرنگتر و بی مزه تر میکند. جوره خوانی هنرمندان افغانی با آوازخوانان تاجکستانی ،که بعضاً حتی سواد خواندن و ادا کردن درست شعر را ندارند ، از یکسو اگر توهین برای هنر است ، ازطرف دیگر تشت رسوایی این "هنرمندان" را آفتابی میکند. گوی این بیماری واگیر در حال شیوع یافتن است ، «نقیب نیکان» و سایرین که پیشکسوتان این بازار اند ، شاید ازین راه خود را برای بیننده و شنونده افغانی مطرح کرده باشد( که جای تأسف است). باید جلوی مبتلا شدن کامل موسیقی افغانی را، به این بیماری گرفت و باید بدیل مناسب در برابر آن ارائه کرد، ورنه این شیوه و سبک کار به تباهی جوره خوانی خواهد انجامید، که بالیود هم نخواهد توانست شیرازه از هم پاشیده آنرا لحیم و ولدینگ کند.

بنأ با در نظرداشت گفته های بالا میتوان تمام کاسه کوزه ها را بر سر مضمون و محتوا شکست.اگر هنرمند و آوازخوان نسبت به جامعه و انسان متعهد باشد ، باید چشم و گوش مردم بوده و فریادگر دردهای آنان از طریق هنر و حنجره اش باشد. در شرایطی تحت سیطره دموکراسی امریکایی و جنایتکاران هنر کش و انسان کش، گفتن و نالیدن از جدایی معشوق جز ارضاء غرایز پست جنسی وخاک پاشیدن به چشم مردم چیزی دیگری نمیتواند باشد. بدون شک اتکا به چنین سبک کار، هنرمند را در اردوگاه ضد مردمی قرار داده ، هنر و آوازش را به لجن میکشد.پس بر هنرمندان آگاه و کسانیکه تازه گام در جاده پاک هنر میگذارند لازم است تا با در نظرداشت وضعیت اجتماعی و سیاسی ، و سوژه یابی ازین وضعیت، که بی نهایت آسان است به خلق ماندگارترین آثار مبادرت ورزند.آموختن از سبک کار هنرمندان خارجی بویژه هنرمندان متعهد همسایه (که متأسفانه ما فاقد این تجربه هستیم ) راه را برای آنان باز میکند تا هرچه بیشتر درین راستا کار نمایند.

تمام پدیده های اجتماعی من جمله هنر که برازنده ترین نماد آنست ، نمیتواند از سیاست به کنار بماند. سیاست در هست و بود تمام پدیده های اجتماعی جاه دارد و هنرمندانی که از ترس رژیم های جنایتکار و یا در همسویی با آنها ،هنر را دور از سیاست می انگارند ، در حقیقت آنان خود سیاست باز اند، البته در خدمت سیاست ارتجاع و در خدمت سیاست ضد مردمی . آنان با پرداختن به مسائل حاشیه ای و طفره رفتن از مسائل حاد و سرنوشت ساز ، مردم را از عصیان و مبارزه در مقابل جنایتکاران و رژیم های ضد مردمی منحرف میکنند. در حقیقت آنان با آب انداختن در آسیاب دشمنان مردم ، خصومت خود را با مردم اعلام می دارند و پست ترین جنایت و خیانت را در مقایسه با جنایتکاران عریان انجام می دهند، مصداق گفته های «برشت» ، این هنرمند متعهد در مورد این گروه هنرمندان چه زیباست؛«کسی که از حقیقت آگاهی ندارد نادان،و آنکه از حقیقت آگاهی دارد ،ولی دانایی خود را پنهان میکند،جنایت پیشه است. » در واقع این هنرمندان جبون ادامه گر همان بحث "هنر برای هنر" که در باطله دانی تاریخ جا گرفته است می باشند.

هنرمندان با ویژگی های فوق را میتوان در تمام کشور ها و فرهنگ ها دید، مثلا در کشور شغالی شده ما فرهاد دریا که خود را شاه فرد موسیقی افغانستان می پندارد میخواند؛ «من جان به قدم های تو می مانم گل جان- ای خانم وگل خانم و گل خانم و گل جان»

در عین حال نه دورتر، از کشور همسایه خود «داریوش» را داریم ،که حنجره اش زمانی «ساواک» و رژیم شاه را خنجر میزد و حال «واواک» و جمهوری اسلامی را نشانه می گیرد.تقریباً تمام آهنگ های داریوش با مایه های سیاسی و وطندوستی آفریده شده اند، که میتوان آنها را جزء ماندگارترین آثار هنری فارسی زبانان دانست.حتی عشقی ترین آهنگ های داریوش برای شنونده پر پیام است،البته نه پیام های هرزه کوچه بازاری نوع وطنی ،بلکه پیام های که همه از عشق نسبت نه میهن و آزادی سرشار بوده و نفرت عمیق و بدون ابهام را نسبت به دشمنان مردم در خود دارد. «سال 2000 »،« شقایق»، «دراین بن بست » وغیره جزء جاودانه های این هنرمند است .
شاید ذوق ها وبرداشت ها نسبت به هنر و هنرمند فرق کند، اما هنرمند نمیتواند تعهد خود را بشکند و نسبت به مسائل مهم اجتماعی پشت پا بزند. "هنر برای اجتماع" الگو های بزرگی چون داریوش دارد ، در عین حال که شاعران بزرگی چون شاملو را بارور کرده است. اگر هنرمندان و آوازخوانان افغان با این تعهد هنر را غنا بخشند، بدون شک رسالت خود را به حیث یک انسان آگاه نسبت به اجتماع ادا کرده است، ورنه تاریخ منتقدی بیرحمی است که بر هیچ کس نمی بخشد.

1- شنیده ام که شعر این آهنگ از سمیع« حامد» است ،یکی از افاده فروشترین «شعر سازان» این وطن!

2- مثلا در آهنگ« سال 2000» داریوش چه زیبا می سراید:

سال سقوط ،سال فرار، سال گریز و انتظار ---- فصل شکفتن فلز، سال سیاه دو هزار

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • دوست عزیز! برای داریوش جان خوب کمپاین مچلانی. خدا کند سی دی جدیدش خوب بفروش برسد تا کمیشن خودت دوچندان از سال دو هزار شود. برای سی دی سال دوهزارش دیگر دیر شده حال کمپاین نکو.
    ابتذال هنری ره که تو نشاندهی کردی شروع آن از سرزمین داریوش جان شده. صدها و هزارها هنرمندی ایرانی هستند که مبتذل تر و بی معنی تر اند از انجه که حال در افغانستان، وجود دارد. این بدان معنی نیست که آنچه در افغانستان جریان دارد مورد تآیید است اما مقایسه کردن تمام هنرمندان افغانی با یک ایرانی که شاید یکی دوآهنگ خوب داشته باشد کار درستی نیست. و ما هنرمندانی داریم که اصلا با داریوش خودت قابل مقایسه نیست. مثل شریف غزل. شاید خودت او را نشناسی و یا تیرت را بیاری چرا که....

    • داریوش از هنرمندان محبوب فارسی زبان است که نه تنها در ایران بلکه در سایر کشور ها دوست دار فراوان دارد.

      بدون دغدغه میتوان گفت که در افغانستان در بین "هنرمندان" خود نمونه داریوش چه که حتی کاریکاتوری از داریوش هم نداریم. مقایسه او با شریف غزل توهین به داریوش است.

      داریوش در تمامی آهنگ هایش از وضعیت فاجعه بار رژیم ملاهای حاکم در ایران میگوید و مردم را به مبارزه و قیام علیه آن فرا میخواند، اما هنرمندان ما از زلف یار و آغابچه و درد دندان میگویند! سی دی های داریوش اشعار بزرگ هنرمندانی عزیزی مثل شاملو، سیمین بهبهانی، نادرپور و ... را میسراید که سی دی هایش بوسیله تاریک اندیشان آخندی ممنوع میشوند، اما فرهاد دریای خودت را کرزی این نوکرک امریکا تشویق میکند و برایش تقدیر نامه میدهد. با این مقایسه ساده میشود دانست که فرهاد دریا در خط ارتجاع و ستمکاران و داریوش درست در خط مقابل آن روان اند.

      درست است که در ایران هم فراوان "هنرمندان" مبتذل وجود دارند، اما در مقابل داریوش، فرهاد مهراد، شهریار قنبری، سیاووش قمیشی، گیسو شاکری، رضا شجریان و ... را دارند که میسرایند "دوباره میسازمت وطن اگرچه با خشت استخوان خود"، "... خواهم ایستاد که برکنم قلب اهریمن به نعره آنچنان خویش" و ....

      اما هیچکدام از "هنرمندان" وطنی ما از سطح "آغا بچه را ببین، جوانمرگ کرولا میداوند" و یا "لال بچه، بیخی بی جنجال بچه، گلدوز است و قالین باف بیخی بی جنجال بچه و ...."، "شیرین گفتار داری"، "کوه به کوه نمی رسد آدم به آدم میرسد" و فراوان مزخرفاتی ازین دست پیشتر نرفته اند.

    • دوست گرامی ، من به تمام نظرات تان در مورد بی محتوا بودن، تهی بودن و بی مفهوم بودن اکثر آهنگ های کنونی افغانستان موافقم. میدانم که حتی نمیتوان تصور داشتن هنرمندان پرشوری چون داریوش را در افغانستان داشت ولی نمیدانم چرا از روی اشتباه یا هم نخواسته آهنگ "کوه به کوه نمیرسد" را شامل مثال های تان از آهنگ های بازاری نموده اید. در حالیکه این آهنگ یکی از ساخته ای هنرمند توانمند کشور امیرجان صبوری است که بدون شک یکی از تک ستارگان موسیقی کشور ماست که با خلاقیت هنری اش و انعکاس درد و رنج مردم ما با زبانی گویا و شیرین توانسته است خود را از تمام آواز خوانان بازاری متمایز سازد. صبوری شاید تنها صدایی باشد که آهنگش قلب انسان رنجور این خاک خسته را نوازش میدهد و درد وی را منعکس میکند. شامل ساختن وی در زمره هنرمندان بازاری توهین بزرگیست به هنر این بزرگمرد موسیقی افغانستان.

  • با سخنان آقای نویسنده موافق ام،ولی اینکه ایشان بالای هنرمند محبوب ما اقای فرهاد دریا تاخت و تاز کرده اند، اخلاقی نه بوده و کاملاً غیر معقولانه میباشد

    • اینرا میگویند خودکش و بیگانه پرست

      من نمیدانم که آقای رسولی چرا این همه وقت خود را تلف کرده است. او میشد یک جمله بنویسد و بگوید که موسیقی وطنی ارزش شنیدن ندارد و فقط باید به موسیقی و آهنگ های ایرانی باید گوش داد.

      لعنت به این خود فروشان بی مایه

    • این آقا(فریدون رسولی) خواسته است به یک شکل نفرت خودش را درقالب کلمات چون هنر وهنر اصیل وغیره ابراز کند ودر آخر هم دیده شد که علیه فرهاد دریا موضع گیریش چگونه بود.

      موضوع ازین قرار است که درافغانستان آنچه خود نویسنده به آن اعتراف دارد وضعیت شغالی پیش آمده است.

      خراب شدن کوچه خرابات کابل در جنگ های تنظیمی ودرنهایت حاکمیت نیروهای دگم اندیش طالبان بزرگترین ضربه برپیکر موسیقی افغانی تلقی میشود.

      بناء مسوولیت ابتذال موسیقی را به دوش این وآن انداختن کار منصفانه نیست.

      دیده میشود که نویسنده از افکار سازمان های به اصطلاح چپی مائوویستی مانند راوا وغیره خیلی متأثر است زمانیکه ایشان از (برشت) نقل قول میکنند اما نمی دانند که آیا درجامعه بیسواد وبگفته خودشان شغالی شده چون کشورما آیا این مقوله مصداق دارد ویانه.

      این به آن میماند که عناصر افراط گرای مسلمان هرآیت را که یاد داشته باشند بدون رجوع به شان نزول آن ویا خواندن مکمل آیت آنرا نوشته وعلیه مخالفین خودش بکار برده وطرف مقابل را به کفر گوئی متهم میکند.

      اصلا درافغانستان وضعیت اجتماعی آن باکشور مثل ایران فرق دارد در آنجا اگر هنر مند متعهد که علیه ساواک حنجره وآوازش را علیه ساواک بکار می بست بالاخره نظم طبقاتی وخطوط سیاسی روشن موجود بود.

      وامروز هم معلوم است کمپ میان اسلام گرایان حاکم ونیروهای سیکولار مخالف معلوم است.

      بناء من نفهمیدم که اگر ما داریوش هم درافغانستان داشته باشیم علیه کدام گروه ویا حزب حاکم حنجره پاره کند.

      به نظر اکثر صاحب نظران بیطرف این خود مردم افغانستان هستند که بلای جان همدیگر شده اند بنام مذهب وقوم قبیل وبالاخره اختلافات سلیقوی تعصبات سازمانی افراط گرائی در حذف نیروی مخالف تحمل ناپذیری همه وهمه دلایل است که این مردم باخودشان جور نمی آیند.

      بناء رسالت یک هنرمند درین جا بارسالت هنرمند ایرانی فرق میکند.

      رسالت هنرمند امروز درکشور مانند افغانستان باید این باشد که چگونه دردهای مردمرا التیام ببخشد چگونه زمینه اعتماد واتحاد وباهمی را فراهم کند از دل مادر وطن آواز برآرد که:

      ای فرزندان که در دامان من پرورده شده اید چه چیز شما را ازهم جدا کرده وبجان هم انداخته است؟

      این رسالت هنرمندان متعهد است ولو اینکه وابسته به هر طبقه ایکه باشند فرق نمیکند موضوع طبقه آنچه که برادر نویسنده ما مطرح کرده است پائین تر از موضوع انسانیت بعدا وطنیت بعد دیانت است میتواند در رده های اخیر قراربگیرد البته درشرایط حاکم بر کشورما

    • عجب، هرکس حقایق را گفت و بی‌پرده گفت، فوری تاپه "راوایی" و "مائوئیست" را میخورد؟ آیا گفتن حقیقت و داشتن شهامت انتقاد از کثافت کاری ها در انحصار "راوا" و "مائوئیست" ها قرار دارد؟؟؟

    • چرا نباید در مقابل "هنرمندان" مرتجع که به نرخ روز نان میخورند، "عقده" داشت؟؟؟

      وقتی وحید قاسمی در مدح جلاد افشار احمد شاه مسعود میسراید اما هیچگاهی دردها و ماتم های مردم سراسر افغانستان از طریق هنرش منعکس نمیکند، آیا به بازماندگان جنگهای خانمانسوز کابل که حکم احمد شاه مسعود تاراج و دربدر شدند، حق نمی دهی که مقابل این آقا و مدح سرایی اش "عقده" و بالاتر از آن نفرت داشته باشند؟

    • آقا ویاخانم بینام!

      این اصطلاح جلاد افشار را حتی خود قربانیان افشار هم باشما نمی پذیرند برای اینکه دیده شد که همان رهبران که در جنگ افشار طرف مقابل مسعود قرار داشتند روزی فرارسید که دوباره بامسعود یکجاشدند بخاطر دشمن مشترک بنام طالبان.

      بناء هیچ چیز در سیاست های افغانستان ثابت نیست اگر امروز کس را جنگ سالار مینامید فردا وی را قهرمان وبرادر سترگ میخوانید بخاطریکه منافع گروپها وجناح های سیاسی وقومی افغانستان در داز مدت باهم گره نمیخورد همه چیز مقطعی است وموقتی.

      اما در رابطه باوحید قاسمی که چرا دروصف احمدشاه مسعود ترانه سروده است این را باید بدانید که مسعود را که شما از آن در افشار شناخت دارید با مسعود که وحید قاسمی درجنگ علیه طالبان ونیروهای القاعده شناخت دارد فرق میکند.

      اگر مقاومت مسعود دربرابر طالبان مشروع بوده بناء مسعود را میتوان قهرمان نامید اگر طالبان از متن ملت افغانستان بیرون آمده باشند بناء میتوان مقاومت مسعودرا علیه طالبان غیر مشروع وخودش راهم یک جنایتکار ملی به عقیده شما به حساب آورد.

      هرگاه که خودتان این معادله را نزد خودتان حل کردید آنگاه حق دارید که بالای وحید قاسمی هم اعتراض کنید.

    • نه آقای شتاب !

      راوا و مایوویست ها نه تنها اینکه حقیقت را نمیگویند بلکه بنام حقیقت گوئی نفرت وعقده های متراکم خویش را علیه مخالفین خود خالی میکنند.

      دقیق همان کار را که گلبدین وعناصر اسلام گرائ افراطی از آیات قرآن میکنند.

      راوا مقوله های برشت وجامعه شناسان غربی به رخ مردم میکشد تا دیگران را همه جاهل وخودرا عالم جلوه دهند.

      واقعیت ها ریالیته های جامعه ما حکایت از چیزهای دیگر دارد که با اندیشه های مائو وراوا هیچ همخوانی ندارد

    • آقای تمیم

      این معادله جلاد افشار مسعود بر علیه طالبان سالها است که حل شده است ولی نیست گوش شنوای که به آن گوش کند.

      اول اینکه این مسعود جلاد بود که راه را برای طالبان باز کرد. نه تنها به خاطر جنایات که در کابل انجام داد بلکه سفر او را به میدان وردک برای خوش آمدید گفتن به آنها و خطاب کردن آنها به حیث "فرشته های سفید" ، گذاشتن چهار آسیاب برای آنها به خاطر برتری بر رقیبش حکمتیار و و و .... اگر طالبان به او فقط منطقه خیرخانه را میگذاشتن او بردگی آنها را مانند اوربند با روسها قبول میکرد.

      اکنون ببینید او در مورد طالبان چه گفته است :

      از مصاحبه احمد شاه مسعود با نشریه الحیات 1377:
      سوال: خواسته شما از طالبان چیست:
      " خواسته آنها با اهداف ما یک است . بطور نمونه، آنها خواهان اجرای شریعت هستند ، که ما نیز چنین میخواهیم. آنها میخواهند مردم را خلع سلاح کنند و این مساله ازنظر ما ایرادی ندارد. آنها ..... این ها درخواست های بدیهی هستند که ما به خاطر.. تحقق آن سالها مبارزه کردیم ... تما م خواسته های آنان مورد پذیرش ماست. آنچه ما انتظار داریم ، برگزاری نشستی رو در رو برا حل مشکل افغانستان است"

      این به این معنی است که اگر جلاد افشار بوسیله طالبان قبول میشد و به تمام خواستهای آنها به تن دادن حاضر بود.

      فقط از سوراخ خویش در پنجشیر جنگیدن بر علیه طالبان در حالیکه دیگر مجاهدین را در جنگ بر علیه طالبان تضییف کردن ، جنایات مسعود را به هیچوجه نمیتواند زیر سوال قرار بدهد.

    • آقای تمیم، برای کسی که قهرمان مولی اش یک جانی و قاتل و وطنفروشی مثل احمد شاه مسعود باشد، سیاه سفید و سفید سیاه جلوه میکند و حق ندارد در مورد اینکه حقیقت را چه کسی میداند نظر دهد.

      تو برو در کنار چوکره های مسعود چون فهیم، قانونی، داوود، فهیم دشتی، صدیق چکری، حفیظ منصور، داکتر عبداله و دیگران باش که به فضل خداوند کریم هرکدامشان حقیقت شناس هستند!!!

    • اگر مسعود و شرکای جرمش نمیبودند، طالبان نیز به میدان نمی آمدند و به این زودی همه افغانستان را در پنجه خود نمی‌گرفتند، هر انسان بالغ میداند که طالبان در نتیجه ستم و استبداد و سگ جنگی های تنظیم های جهادی به میدان آمدند و در ابتدا مورد استقبال قرار گرفتند.

      ثانیا اگر دم طالبان به پاکستان و امریکا و عربستان بسته بود، دم قهرمان مولی پاگلین ما به ایران، هند، تاجیکستان و فرانسه بسته بود و کدام فرق ماهوی با طالبان نداشت و اینرا خودش اعتراف کرده است.

    • آقا ویا خانم بینام!

      ازدشنام های بی رویه شما نسبت به مخالفین تان سویه تربیه فامیلی و نیز مستوای علمی وثقافتی شما برایم آشکار شد.

      نفرت وانزجار شما ازمخالفین تان به آن اندازه است که بنده از ادامه دیالوگ منطقی باشما خود داری می ورزم.

      لکم دینکم ولی دین

    • آقای شیر!

      هیچ کس دعوای معصومیت وفرشته بودن مسعود را ندارد.

      اگر مصاحبه روزنامه الحیات برای تان سند باشد.

      من میخواهم ازشما بپرسم که اگر شما عوض مسعود می بودید و یک روزنامه نگار ازشما می پرسد که شما ازطالبان چه میخواهید؟

      آیا شما میگفید که میخواهم طالبان یکسره قدرت را رها کنند وما را بعوض خودشان درکابل وقندهار بنشانند؟

      این جواب به نظر من منطقی نیست وقاعدتا جواب ها به روزنامه نگاران به هیچ وجه صورت اصلی استراتیژی یک جریان را برنمی تاباند.

      شما ازمجموع جنگ های پروان وشمالی وتخار وغیره صرف به مصاحبه روزنامه الحیات عربی چسپیده اید.

      درقسمت مذاکرات وی باطالبان:

      مذاکره باطالبان در بدو امر بمعنی هم آهنگی باآنها نبود واگر می بود مانند جلال الدین حقانی میتوانست مسعود با هویت جهادی خودش یا کنار بیاید ویا فرار را برقرار ترجیح دهد.

      حالا بحث سر موسیقی است نه بالای مسعود اگر وحید قاسمی ترانه در وصف وی خوانده است از نظر سازمان راوا یک جنایت تاریخی را مرتکب شده است اما ازنظر طرفداران وهواداران مسعود وحید قاسمی دین ملی خودرا انجام داده است.

      خوب میدانم که اگر سازمان راوا هم به قدرت برسد همان کار رادرحق وحید قاسمی خواهد کرد که کارمل ودار ودسته اش علیه پریسا مرسل واحمدولی وهنگامه نمودند تابالاخره همه را وادار به فرار ازکشور آبائی شان کردند.

      بناء تعهد ازنظر شماراوائی ها یک معنی دارد اما از نظر خلقی معنای دیگر دارد از نظر پرچمی معنای دیگر.

      اگر هنرمند مانند ناشناس ازبین تمام اقوام وولایات صرف قندهار را انتخاب میکند وشعر عبدالباری جهانی را درباره قندهار ونقش قندهار درتاریخ این مملکت زمزمه میکند طبعا ازنظر یک ایرانی ناشناس جنایت میکند بخاطر اینکه وی درهمان آهنگ بنام( ما کندهاره دزمرو وطنه ای دسرکشو پشتنو وطنه) بالاخره سخن به این می انجامد تا از سوختاندن اصفهان توسط شاه محمود هوتکی نیز توصیف کند.

      حالا یک ایرانی واصفهانی ناشناس را در قطار انسانهای جانی بشمار می آورند اما ازنظرمن ناشناس هر تعریف که از قندهار میکند به نظر من قندهاری کار عاقلانه وملی کرده است.

    • سلام دوستان میخواستم بگویم که به خاطر یک خاننده ای ایرانی که مربوط جامعه ای خودش میشده هم به بهترین هنرمند فارسی زبان فرهاد دریا توهین میکنید و هم به مسعود شهید. اول باید بگویم که ایرانی ها که سنگشان را به سینه میزنید برای شما تره هم خورد نمیکنند. دوم اینکه ما را چه به هنرمندان کشوری که ما را افغانی کثافت خطاب کرده و از هر قومی گست تر میدانند. ما باید پاسدار فرهنگ خود باشیم نه بوت پاک فرهنگ بیگانه. بسیاری از هنرمندان ایرانی هم شعر های مسخره میخوانند همین داریوش شما اهنگ احمد ظاهر را خانده که من غلام قمرم نام اهنگ است برو ببین که مثل یک بیسواد خوانده. بیشتر شعر های احمد ظاهر و فرهاد دریا و استاد زلاند و ساربان از شعر های مالانای بزرگ و بیدل و سعدی و عاصی و غیره بزرگان بوده است. جونی جونم ایران و سیا نرمه نرمه را یادت رفته یاد کنی.
      احمد شاه مسعود هر چه هست و نیست امروز شاگردایش هر کدام نیمی از کشور ره با خود داره و توهین به هر کدام از این بزرگان توهین به پیکره ای مردم افغانستان غزیز است. خودت بهتر است به ایران بری چون کسی که بزرگا و فرهنگ ما را دوست نداره یک بیگانه بیش نیست
      یا حق

  • آقای فریدون، تحلیلی بسیار عالی و ریالیستی از وضعیت موسیقی افغانستان پیشکش کرده اند. بی حد مقاله را پسندیدم و باید برای هنرمندان و موسیقی سازان افغانستان درسی باشد.

    متاسفانه به معنی واقعی کلمه ما در افغانستان هیچ آوازخوان مردمی نداریم، تمامی هنرمندانی که همه روزه بوسیله شبکه های تلویزیونی مثلا "طلوع" و "آریانا" و ... تبلیغ میشوند، به نحوی در خدمت اهداف ضد مردمی حکام کشور قرار دارند، اینان که ظاهرا خود را غیرسیاسی میدانند، اما دانسته یا ندانسته در خدمت سیاست امریکا و متحدان و صدور دموکراسی امریکایی در کشور ما قرار گرفته اند.

    فرهاد دریا که همه روز بوسیله شبکه های تلویزیونی افغانستان تبلیغ میشود، در آهنگش از "یوریشما و ناگاساکی" و "کیپ تاون" حرف میزند، اما زبانش لال میشود که از "یکاولنک"، "افشار"، "کراله"، "چهارآسیاب" و سایر مناطق افغانستان نام ببرد که بدترین جنایات علیه بشریت در آنها صورت گرفته است.

    امیر جان صبوری، وجیهه و فرید رستگار و ... که امروز خود را غیرسیاسی و هنرمندان ناب خوانده عروس های تلویزیون "طلوع" شده اند، هیچ به روی خود نمی آورند که تا دیروز در رکاب دولت پوشالی در خدمت وطنفروشان خلقی و پرچمی میسرودند و گروه "گل سرخ" نوکران مسکو را تشکیل میدادند.

    وحید صابری در حالیکه میگوید موسيقى افغانى ،به جفن وچتيات تبديل شده است از ابتذال خودش نمی‌گوید که هنرش را در خدمت یک جنایت پیشه شاخدار و قاتل به نام دوستم قرار داده و برای او میخواند.

    وحید قاسمی بیشرمی را به حدی میرساند که به قهرمان ملی کاذب وطن ما احمد شاه مسعود میخواند.

    فرید زلاند در حالیکه برای هنرمند آزادیخواه ایران داریوش فراوان آهنگ میسازد، هیچگاهی در مخیله اش نمی گنجد که برای افغانستان برباد رفته و در خون تپیده آهنگی بسازد که از طریق آن مردم را به شور و حرکت برای رهایی از این وضع اسفناک تشویق کند.

    وحید زلاند که چند آهنگ میهنی و خوب ساخته، اما هارون یوسفی پرچمی در مصاحبه اش با او در بی بی سی این آهنگ هایش را بی ارزش میخواند و از او میطلبد که در آینده از سرودن آهنگهایی اینچنن دست بردارد!

    اینها چند نمونه کوچک ابتذالات و کثافت کاری ها در موسیقی افغانستان است.

  • ايراني پرستي ؛ ايراني پرستي ؛ ايراني پرستي
    بلي در همهء نوشته هاي منتشره در کابل پرس? همين را مي بينيم خميني و شاه ايران هر دو خوب بودند ، هنرمند و هنر پيشه و آواز خوان ايراني چه خوب اند
    شرم کنيد

  • آقاي رسولي با تکيه بر بخشي از نظريه هاي کمونيستي در مورد هنر خواسته تعهد در هنر موسيقي را آنگونه که کمونيست ها مي فهميدند، مطلق سازد. ايشان چون در موسيقي ورود ندارد تنها از دريچه شعر و تصنيف خواسته تعهد را همانگونه حزبي و جزمي که خودش درک کرده با مثال هاي به جا و بي جا تشريح کند.
    از او مي پرسم، آيا آهنگ " بشنو از ني چون شکايت مي کند" مهوش و " جانان خرابات " استاد سرآهنگ که داراي تعهدات آنچناني موردنظر رسولي نيست، موسيقي خوب است يا خير؟ اگر جواب مثبت است، نيم ادعا هاي او رد مي شود و اگر منفي است مي گويم که معناي تعهد را يکبار ديگر با خود خوب بسنجد ونظرات غير کمونستان را نيز مطالعه کند.
    ابتذال در موسيقي افغاني وجود دارد ولي رسولي با انگشت گذاشتن بر بهترين آهنگساز و آواز خوان افغان فرهاد دريا، يک مثال صددرصد اشتباه و غلط راانتخاب کرده است.
    فراموش نکنيم که فرهاد دريا شعر هاي مانند " خيال من يقين من" و" دوست اي دوست بگو بر همه ي مردم خوب " و اشعار حافظ و مولانا و بيدل را نيز خوانده است.
    در تمام نوشته دو سه سطر در مورد فرهاددريا است. جالب است که کابل پرس? چرا از ميان اين همه نام هاي ديگر در اين نوشته تنها عکس فرهاددريا را ضميمه نوشته نشر مي کند!

  • فريدون رسولي غير از موسيقي سياسي هر موسيقي ديگري را رد مي کند. موسيقي به اندازه هستي پهنا ور است. کساني که از دوستداران موسيقي رقص هستند به دليل اين علاقه خود نمي توانند که مثلا رحيم بخش و يعقوب قاسمي رامذمت کنند. ياد کردن غير مسوولانه او از فرهاد دريا به علت همسويي نداشتن فرهاددريا با موسيقي سياسي و احتمالا نوع خاص مورد علاقه رسولي از سر آگاهي نيست. من داريوش را نيز دوست دارم ولي درياي عزيز فرياد انسان اين سرزمين است که زيباتر و رسا تر از اين فرياد، کمتر گاهي در موسيقي ما بلند شده است.
    من فرهاد دريا را حرمت مي گذارم زيرا او موسيقي را حرمت مي گذارد و براي انساني مي خواند که بسيار بي حرمتي ها را ديده است.

    • به نظرم فریدون در مجموع موسیقی غیرسیاسی را رد نکرده است. وی در شرایط خاص افغانستان که هر طرف ابتذال، جنایت، پستی، دنائت، بیشرمی، خونریزی، قتل، غارت، چپاول، زورمداری، زن کشی، تحقیر، توهین، ویرانی و ..... بیداد میکند، از هنرمندان افغانستان انتظار زیادی هم ندارد وقتی میخواهد که حداقل هنر شانرا در ضدیت با این بلایایی که وطن ما را در کامش فرو برده کاری کنند و از جبن و سیاست "شوله ته بخو پردی ته کو" حذر کنند.

      فرهاد دریا حق دارد که هر نوع آهنگی بخواند، اما ما هم حق داریم وی را در ترازوی نقد خود قرار داده نمبر دهیم. به نظرم در شرایط فعلی هرقدر فرهاد دریا بیشتر در جهان مورد استقبال قرار گیرد، همانقدر بیشتر محکوم میشود که چرا از این محبوبیت و شهرتش به نفع مردم نگونبخت و مورد تجاوز و خیانت قرار گرفته اش استفاده نمیکند. چرا در بین صدها آهنگش یکی را هم در ضدیت با جانیان و خاینانی که وطنش را به این روز سیاه نشانده نمی‌خواند.

      موسیقی نقش بسزایی در بیداری ملت ها و در روحیه بخشیدن به مردم میشود و نمونه های فراوانی از نقش ارزنده موسیقی در میدان مبارزه علیه ستم و استبداد وجود دارد. همین لحظه مثلا نمونه شوستاکویچ به یادم می آید که در جریان جنگ ضد فاشیزم هیتلری در شوروی در حالیکه فاشیست ها حلقه محاصره را برای اشغال آخرین دژ مقاومتگران تنگتر میساختند، وی سمفونی مشهور "حماسه لیننگراد" را ساخت و نواخت که روح تازه‌ای در سربازان و مقاومتگران دماند و یکی از عوامل شکستن محاصره و دواندن آلمانی ها تا سرحدات خود شان شد.

      چرا ما شوستاکویچ های خود را نداریم؟ چرا ما داریوش های خود را نداریم؟ چرا ما تئودوراکیس ها و زولفو لیوانیلی ها و ویکتور خارا های خود را نداریم؟؟؟؟

      این سوال منطقی است که آقای فریدون بدرستی مطرح کرده است و من آنرا کاملا بجا و درست و خواست انسانی میدانم.

      برای من اگر فرهاد دریا استاد موسیقی جهانی هم شود، ولی وقتی مردمش را در این شرایط پرابتذال و پرخیانت و جنایت تنها بگذارد و نقشی در بیرون رفت از این وضعیت ایفا نکند، این استادی اش بی ارزش و پوچ خواهد بود.

      البته شما حق دارید که طور دیگر بیندیشید و همچنان از موسیقی فرهاد دریا یا هر هنرمند خاموش در مقابل ددان جنایتکار کیف کنید!

    • آقای پرتو!

      خودت عجب قضاوت میکنی که طفل را هم خنده میگیرد از هنرمندان غرب درجنگ دوم جهانی یاد میکنی اما بزمین نمی بینی که وضعیت وطن خودت با دنیای غرب آنهم در شرایط جنگ جهانی دوم چقدر فرق دارد.

      فکر نکنم که مشکل جامعه شما تنها وتنها مشکل جنگ سالار ودزدان باشد مشکل جامعه افغانی بحران اعتماد بین مردم است اگر جنگ سالار واخوانی وملا را دربحر هند هم پرتاب کنی بازهم این افغانستان مشکلات عمیقش قابل حل نیست مگر اینکه یک علاج اساسی جستجو شود.

      بالاخره فرهاد دریا خودش شاعر هم نیست که هم شعر بگوید وهم کامپوز کند وهم مثل ملالی جویا بادشنام صدا بزند که:

      ای جنگ سالاران من هنرمند شناخته شده درسطح جهانی کشور شما هستم شما همه باید به میز محاکمه سپرده شوید.

      آنچه شما وآقای فریدون رسولی میخواهید ازهنرمند سرشناس دقیقا همین مطلب است.

      اما موسیقی مزاق نیست خودت از هنرمند دوره جنگ علیه آلمان یاد کردی وبالاخره میگویید که وی آرگستر سمفونی را جور کرد.

      من ازخودت میپرسم که معنی سمفونی را می فهمی؟

      خودت چندنوازنده مسلکی در رشته ویلون درکشورت داری؟

      شاید بگوئی که اگر به آن اندازه نباشد یک کمی کمتر هم قناعت دارم. امااینرا بدان که هر شرایط شاعر خاص خودرا می پروراند. کدام شاعر را خودت میبینی که مطابق نظرات شما وآقای رسولی وبقیه روائی های عزیز شعر سروده باشد؟

      به دل چنگ زند وخودش گویای حال وضع موجودباشد.

      اینکه خودت میگوئی که ما هم حق داریم که موسیقی فرهاد دریا را نقد کنیم.

      نقد کار کی است؟

      کار کسی که نه شعر را بفهمد ونه موسیقی را؟

      عزیزم!

      خودت حق داری که بگوئی که من نمیخواهم فرهاد دریا را بشتوم وبس.

      اما این حق رانداری که بنام "نقد" مردم را توهین کنی بخاطریکه کار نقد مختص اهل فن است که در آن رشته معلومات کافی دارند تنها شناختن ویانام بردن ازموسیقی دانهای جهان کفایت نمیکند که شما به وسیله آن خودرا نقاد موسیقی دانسته اید.

  • برادر عزيز مير هزار محترم
    براي شما لازم است که سطح سويه صفحه خود را نگاه کنيد. موسيقي غذاي روح است را به عنوان يک تعريف موسيقي قبول کردن بي دانشي بسيار مي خواهد.اين فقط يک گپ است در مورد موسيقي نه کدام تعريف.
    اين آغاي محترم شايد فرهاد دريا را نمي شناسد وليکن مردم ما فرهاد را مي شناسند و دوستش دارند.در قسمت موسيقي چشم اميد همه به سوي فرهاد دريا است.او وقتي در جرمني در يک ستاديوم کنسرت مي داد هزاران آلماني به احترام او از جا بر خواستند. شما بايدآغاي فريدون را سرجايش بنشانيد که بسيار مبتذل نويسي نکند.

    • سلام

      به نظر من بهتر اين است که شما پاسخ خود را ارايه کنيد و قضاوت را بگذاريد بر عهده ی خوانندگان که نظرات موافق و موافق را می خوانند. روش کابل پرس? همين است که صدای مخالف و موافق را بازتاب دهد. ممکن است که من نيز با نويسنده ی مقاله ی بالا موافق نباشم اما دليلی نمی بينم نوشته اش را نشر نکنم و يا به قوم شما سر جايش بنشانمش. دليل و منطق خود را برابر دليل و منطق او بگذار و اگر نقد می کنی، شديد و تند هم نقد کن. کسی مانع نمی شود.

  • Aghai Rasoli! Ba hama malom ast ke mosiqi afghanistan dar waqt jang hai tanzemi wa dar daowran taliban besyar sadama dida . Wali nametoan mosiqi Iran ra ba moiqi afghanistan moqaesa kard. Chez ke raje ba honarmand hai ke dar Tajistan gofte oo ham ba moror zaman gom mesha ba khater ke emroz har kas ke pool dasht in kar ra mekonad. Farhad darya yake az honarmand hai ast ke hamesha zahmat kasheda wa aahang soroda. Dareiosh honrmand irani 2 ropa ra honarmand nest, na ba sor mefama wa na ba lai, hamesha mesel sag qola mezana wa malom nest che mega. ma bayad afghan hai khod ra tashweq konoim wa kas hai ke be sor mekhana barai oo waqeat ra bogoyom ta mosiqi ra ba dorosti yaad begira. Ma honarmand hai besyar khob darem mesle Sharif ghazal, ustad Ham ahang, ustad Nashnas, Zahir hoida, Parasto, Ustad Mahwash, wahid saberi, farhad darya, ustad gul zaman, qamar gol, , mangal, etc etc, Agar shonida bashed ke megan, Mosiqi Dar Hindostan ba dunya meayad wa dar afghanistan jawan meshawad wali dar iran peer mesha wa memerad.

  • چرا ما داريوش هاي خود را نداريم؟! داريم برادر، ولي طرز فکر بيمار گونه ي ما نمي گذارد که از " داريوش هاي " هاي خود نام ببريم. ببينيد تمام نمونه هاي که پرتو ذکر کرده، " داريوش هاي" ما نيستند. ديگران بسيار دارند ما هيچ و کاملا هيچ وابدا نداريم. بياييد خرم وار فرهاد دريا را به دليل معرفي شدنش در خارج از کشور، بيگانه قلم داد کرده و ممنوع قرارش دهيم زيرا "داريوشي" نمي خواند. مطمينم اگر داريوش در کشور ما مي خواند آنگاه مي گفتيم ديگران " دريا هاي" خود را دارند ما جز مبتذل چيزي نداريم.
    از سوي ديگر مقايسه موسيقي کلاسيک يعني شوستکويچ با هنر موسيقي پاپ اصلا نبايد صورت گيرد زيرا ژانر هاي جداگانه است و اين مقايسه هيچ چيزي را ثابت کرده نمي تواند.

  • بسیار کوتاه ولی دقیق.
    در اول فکر کردم کسی آمده و افکار مرا خوانده است. براستی ابتدال در هنر موسیقی افغانستان دیگر از مرز ها گذشته است.
    اینکه چند تا جوان فقط بخاطر بازار یابی حتی ارزش زن را به عنوان انسان با دریغ به یک متاع قابل معامله مبدل کرده اند را بازهم نباید کفر خواند، زیرا این همان مردم لجن پسند افغانستان است که برای هر یاوه سرایی کف میزنند. مشکل اساسی در کار تاجران فرهنگ فروش و هنر فروشی مثل دریاست. دریا که از هیچ جلوه فروشیی برای نامکی و شهرتکی دست بردار نیست.
    بایکی از هنرمندان نام دار آلمانی یک ترانه ی سلام علیکم را خوانده که حال آدم به هم میخورد. فرهاد دریای بدبخت مثل هنرمندان کلاسیک خوان که لهجه ی شانرا پاکستانی میکنند این آدمک هم تغیر لهجه میدهد تا آن حد که گویی پیتر مافی خودش که باشد. و به زبان فارسی در عمرش هم زبان باز نکرده باشد.
    وقتی این مسخره بازی هایش را مردم بنام هنر میپسندند مثلآ تنها همین تصویر را که شما گذاشته اید خودش مسخره نیست.
    با دستار طالبی و اخوانی و عینک مایکل جکسن و...
    و از همه بد تر که تا بگویی فرهاد ... مثل ملا ها که هرکی صدایی کشید اعدامش باید کرد اگر از حنجره بو گرفته ی آنان نبود... برای فرهاد هم دلالانی نشسته وبه دست بریدن و خفه کردن میپردازند.
    درست گفته اید مثال کشور همسایه مانرا. اما صادقانه کدام بخشی از زندگی مارا میتوان باحتی پاکستان مقایسه کرد. حتی ملا های ایران از ملا های ما و روشنفکران ما آدم تر اند . دست کم میدانند انچه میگویند.
    ولی آواز خوانان ما که... لطفآ به فرهاد و مثل وی هنرمند نگویید زیرا این بزرگترین توهین میتواند به هنر و هنر مند باشد. فرهاد دریا فقط رقاصه ی خودفروش و ارزش فروش بازاریست و همین!

    آنلاین : ابتذال

    • فرهاددریا درزمان ببرک کارمل برای رژیم ان وقت نسبت به هنرمندان دیگر زیادترخدمت میکرد وبسیاربالاوپایین میدویید
      مگر چندسال پیش دریکی محافل های که درغرب حضورداشت ازحکومت کارمل ونجیب انتقاد شدید کردند گویا اینکه زنان وهنرمندان
      ازحقوق شان محروم بودند .جالب اینجاست اوخودش بسیار به رژیم ان وقت چاپلوسی میکرد وامروزبرخلاف ازبادارانش انتقاد میکند.باید گفت اینکه اودرافغانستان که بود همه اهنگ هایش دلنشین بود حالا میخواهد موسیقی غربی را به ما بقبولاندواهنگهایش مثل قبل دلنشین نیست موسیقی اش نه به غربی میماند نه به شرقی فقط خودرا رسوا کرده.من خودم موسیقی غربی را تا اندازه دوست دارم بشنوم مثل سی سی کیچ ساندره مایکل جوز حتی باب مارلی افریقایی را.اوفقط دوست اوازخودشست وبس.وحرکت ورفتارش نه به استاد موسیقی میماند نه به اوازخوان

  • مي گفتند در افغانستان نقد وجود ندارد. عزيزان! مبارک است. اين است آغاز نقد. فريدون رسولي چنان نقدي نوشته که گذشته ، حال و آينده نقد را به لرزه درآورده و شايد به زودي از جانب خرم و خرم انديشان و مردان پيام زن نويس ، جايزه نقد را دريافت کند.
    اصولا در آهنگي که شعرش " مرگ بر امريکا، مرگ بر اروپا، مرگ بر دشمنان ما و مرگ بر....." نداشت، آهنگ وطنفروشانه و مبتذل است و خواننده آن جاسوس سي آي اي و ساواک سابقه و.... مي باشد.
    کست هاي که راوا در پاکستان در طول سال ها ثبت کرده را در اختيار مردم قرار بدهيد، هم شعرش ضد ارتجاع! و ضد امپرياليزم و ضد کمونيزم است و هم به مقدار کفايت دشنام، مذمت، تقبيح و ... دارد. بعد ببينيد که رسولي چه خوشحالي هاي که نکند و چه مقايسه هاي ميان بزرگان از روي تصادف! هميشه خارجي و آن کست هاي انقلابي و برگشت ناپذير بر پا ندارد.
    کسي نوشته که داريوش مثل ... قوله مي کشد، لازم است چنين جملاتي را کامران مير هزار نشر نکند مخصوصا که وقتي بي حرمتي در مورد خارجي ها باشد رسولي و رسوليان از کوره بدر خواهند رفت! داخلي هاي ما صدقه سر ما!

  • پیکار چرند نویس چرندیات تو مانند داشته های کثافت دانی شهر کابل فضای کابل پرس? را بویگین نمود از تو خواهش میکنم یک کمی حقیقیت جامعه را درک کن .
    اولا : اینجا یک مقاله در باره خرابی ها و بربادی های موسیقی نوشته شده است که من میشرممم تا این بحث را به سیاست و گذشته های افغانستان که بی شک فراموش کسی نمیشود بکشانیم واقعا خجالت اور است که تو به کسی که صدها آوازخوان ، سینماگر ، روشنفکر و تحصیل کرده افغانستان را در شرایط که شما پیکارجویان با کاریدن تخم نفاق در بین مردم افغانستان آنرا بالای مردم قهرا تحمیل نمودید در آن زمان کسی که شما از او به عنوان شاخ دار یاد کردید این هنرمندان را حمایت نموده و در کشور های خارج فرستاد و یا در شمال کشور برایشان وسایل رفاه را محیا ساخته و از آنها حمایت صادقانه نمود .
    ثانیا : آیا تو فراموش نمودی که هزاران مهاجر که به شمال افغانستان آواره شدند به حمایت آن مرد بزرگ همه آنها تا آمدن پیکارجویان پرچم سفید دل سیاه به آرامش تمام زنده گی نمودند تو پیکار باید این را بدانی که خواندن و هنرنمایی یک هنرمند در مقابل این مرد بزرگ ویا ساختن آهنگ در وصف وی حق مسلم وی بوده و این از حسن نیت این هنرمندان نسبت به وی سرچشمه میگرید .
    من حق توهین به تورا ندارم و نه هم میخواهم انسانی را به القاب هم نسلان تو یاد کنم ولی این را میخواهم بگویم شاید در هنگام نوشتن این نوشته که تو کردی خودیت هم احساس کردی که یک انسان را یک قهرمان را وبلاخره یک کسی را همه وقت خدمت گذار هنر و هنرمند بود توهین نمودی امید توانسته باشم تورا کمی ........ کرده باشم .

  • بنظر شخصی بنده نویسنده در این مطلب خواسته است تا با استناد بر یکتعداد از حقایق معلوم در عرصه وضع موسیقی فعلی در افغانستان همچنان بعضی از نظرات مغرضانه و سلیقوی خویش و با داران ایرانی خود را هم در مطلب بگنجاند. نوشته های نویسنده در مورد وضع موسیقی در شرایط فعلی افغانستان 90 در صد درست و بجا است. اما مطالبی را که نویسنده در مورد بعضی از هنرمندان مشهور مانند آقای امیر جان صبوری و آقای فرهاد دریا ذکر نموده است کاملاً و اساساً بیجا بوده و فقط و فقط وابستگی و مذدور بودن آقای رسولی را به گروه ها و تنظیم های که برای تبلیغ فرهنگ و کلتور ایرانی در افغانستان از کشور ایران حق الزحمه ( حق الخیانه) دریافت میکنند (یکی از نمونه هایش تلویزیون طلوع است) نمایان میسازد.

    چقدر مضحک و عجیب است که نویسنده بخاطر بد گویی از جناب فرهاد دریا فقط آهنگ «من جان به قدم های تو می مانم گل جان- ای خانم وگل خانم و گل خانم و گل جان» را به باد بد بو انتقاد خویش میگیرد. نویسنده بخوبی میداند که هیچکدام از آهنگ های دیگر جناب فرهاد دریا نمیتواند منحیث ثبوت بر حرف های نویسنده استفاده شود! هیچ انسانی کامل نیست و هیچ هنرمندی هم کامل نیست و ممکن است تا در بین صد ها آهنگ پر مفهوم و با محتوایش یک و یا دو آهنگ کم محتوا هم موجود باشد و یک چنین آهنگی ممکن است در بین آهنگ های آقای دریا هم موجود باشد. حتی ممکن است آقای دریا یک چنین آهنگی را برای همسر خودش سروده باشد! اما همانطور که قبلاَ گفتم، فرهاد دریا ده ها آهنگ میهنی ای دارد که احساسات انسان را بجوش میآورد و تعداد زیادی از آهنگ ها و کلیپ های دارد که مانند آن تا امروز بوسیله هنرمند دری و یا فارسی زبان دیگری ساخته نشده است چه برسد که آقای رسولی جناب داریوش را با او مقایسه کند! نظرات کسانی که مطالب نوشته شده بوسیله آقای رسولی را خوانده و 90 در صد حرف ایشان را رد و از جناب فرهاد دریا پشتیبانی کرده اند خود دلیل بسیار خوبی بر این موضوع است.
    فرهاد دریا در قلب مردم جا گرفته است و همه اورا دوست دارند. کسانی که درک درستی از موسیقی ندارند مانند شما فکر می کنند آقای رسولی!

    اگر بپرسیم که آقای نویسنده خودش چی دست آوردی در راستای خدمت به وطن ما افغانستان و مردم درد دیده ما داشته اند، جناب نویسنده چه چیزی برای گفتن خواهند داشت؟

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس