صفحه نخست > فرهنگ، ادبیات و هنر > مرز سیاسی به معنی مرز فرهنگی نیست!

مرز سیاسی به معنی مرز فرهنگی نیست!

رستم پيمان
يكشنبه 17 فبروری 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

من به حیث یک افغان معتقد هستم که مرز های سیاسی نمیتواند موجد مرز های فرهنگی باشد.زبان پشتون های افغانستان با پتان های پاکستان یک زبان بنام زبان پشتو است،زبان ازبک های افغانستان با ازبک های سایر نقاط جهان همان زبان ازبکی است ،زبان فارسی دری زبانان افغانستان با زبان فارسی دری زبانان ایران و تاجیکستان همان زبان فارسی دری است واز دیگر زبان های افغانستان هم باید هم چنین است.

سال 2008 میلادی که از آن یک ماه و اندی گذشته است .این سال ازطرف سازمان فرهنگی ،علمی و تعلیمی ملل متحد مسمی به سال زبان ها شده است که هدف از مسمی ساختن سال 2008 بنام سال زبان ها جلو گیری از انقراض زبان های که بنا به ضعف درونی و فشارهای زبان های خارجی تحت عنوان جهانی شدن رو به انقراض است،میباشد. که این پیام در ذات خود گفتنی های هم برای سردمداران فرهنگی افغانستان به خصوص سردمدار کل فرهنگ افغانستان آفای خرم که در بلند ترین قله فرهنگی(از نگاهی سازمانی مراد وزارت اطلاعات و فرهنگ است) افغانستان خیال پلو میزند،دارد . تا برای انقراض ده ها زبان که در افغانستان رو به انقراض است ،مرهمی بیسازد اما استراتیزی فاشیستی آقای خرم بیان کننده این است که این عالی جناب از این پیام نتوانسته است برداشت درست نماید به جای اینکه مرهمی برای جلوگیری از انقراضی زبان های رو به انقراض افغانستان بیسازد ،این زبان های رو به انقراض را به حیث مرهم برای معالجه زبان خود که سخت در زیر نظام قبیلوی دست و پا میزند ، استفاده مینماید.

اما در این روز ها چکیده های افکار فاشیستی خرمیزیم اکثریت رسانه ها را به خود جلب کرده است ومیلیون ها دل های افغان های واقعی را که از این نوع افکار در گذشته درد های عمیق دیده است و تا هنوزبرای این درد ها مرهم واقعی خود را نیافته است و از پیامد های این افکار که باعث شکستاندن و حدت ملی متزلزل افغانستان خواهد گردید، در هراس است،به درد آورده است که بعضی سکوت را اختیار کرده است و بعضی هم برای عقب راندن این افکار از جامعه،جامعه که مقعدش از بغداد معلوم میگردد ،گلو را تا به ناف پاره کرده است تا این وحدت نو پای افغان ها که با ریختن خون سد ها دل جان گرفته است از زیر پاهای این افکار نجات یابد تا دیگر افغانستان ویران نگردد افغان ها آواره نگردد و تاریخ های ویرانی افغانستان که فرزندان این افکار است تکرار نگردد.

زبان فارسی دری که در افغانستان به دری ،در ایران به فارسی و در تاجیکستان به تاجیکی مسمی است زبان است که در دل تاریخ پر افتخار چند هزار ساله خود خوابیده است که در طول تاریخ بعضی ازگروه ها مانند خرمیست ها کوشیده است تا آنرا در تحت شعار های گوناگون از پا در آورند اما این خود این خرمیست ها بودند که از پا در آمدند.هر زبان بالای داشته های خود استوار است که این داشته ها میتواند شامل متکلمین متمدن ،داشته های ذاتی و بانیان فرهیخته باشد .که زبان فارسی دری دارای همه این داشته است که یگانه رمز که این زبان از این همه تهاجمات جان سالم به در برده است همین داشته های او است.

1)متکلمین این زبان که در گذشته تاریخ خود با نام های آریایی ها ،خراسانی ها و امروز به نام های افغان ها (دری زبان های افغانستان است) ،ایرانی ها و تاجیکی ها یاد میگردد از جمع تمدن داران جهان بوده که تمدن های آریانا که نخستین تمدن در تاریخ بشر گفته میشود ،تمدن باختری بعد از آمدن سکندر مقدونی شکل گرفت ،تمدن های که قبل از آمدن اسلام در این محدوده جغرافیای یجان گرفته است،تمدن های که در ادوار مختلف در جغرافیای خراسان مانند غزنوی ها، غوری ها ، تیموری ها و... متولد شده است ،شهادت دهنده گان این است که این مردم در گذشته در چی نوع از زندگی ،زندگی میکرده بودند ،تمدن یا قبیلوی؟که این ها توانسته است که زبان خود را موازی با تکامل خود در عرصه های دیگر، تکامل بدهد.

2)زبان فارسی دری از بدو پیدایش خود تا زمان و مکان که در مسیر رشت طبیعی خود سیر داشت و در زیر پاهای قبیله گرایان یا اگر عریان بگویم جاهلیت قرار نگرفته بود یکی از کاروان زبان های مستقل دنیای متمدن عقب نماند اما بد بختانه بعد از اینکه این جاهلان قبایل از گوشه و کنار این زمین مانند مغول ها در زیر پرچم قبیلوی چنگیز خون ریز و....بالای این شهر ها ریختن و شهر ها را که نماد تمدن عصر خود بود به شکل صحرا های قبیله خود که نماد جاهلیت بوده و است ،عوض کردن و در کانون های که قبلا در آن دریای علم و معرفت جاری بود دریای خون را جاری ساختن و در میان مردم که عشق و دوستی حاکم بود دشمنی و کینه به سبک قبیله خود حاکم کردن و به جای برج ها که پرچم های تمدن است چادر قبیلوی خود را پهن کردند. و زبان های قبیلوی خود را جاگزین زبان فارسی در کردن تا اینکه زبان فارسی دری که زمانی زبانی اکثریت مردم این زمین بود در مرور زمان وبنا به تغیرات سیاسی از زبان اکثر این مردم بیرون شده و به عوض آن زبان های دیگر مانند اردو ،هندی ،انگلیسی،عربی،ترکی ،پشتوو...جاری گردید که در گذشه تاریخ میتوان نمونه های بارزی برای ثبوت این ادعا دریافت.

بعد از آمدن اعراب در این محدوده جغرافیایی،اعراب کوشیدند تا زبان عربی را در عوض این زبان جاری نماید و یا اصطلاحات زبان عربی را جا گزین اصطلاحات این زبان نماید که ده ها اصطلاحات که امروز در زبان فارسی از زبان عربی تحمیل گردیده است ثبوتی است برای این ادعا که این اصطلاحات تحمیلی بوده و قبل از ورود این اصطلاحات ،اصطلاحات معادل آن در این زبان بوده است که به زور تیغ ونیزه از این زبان اخراج شده و اصطلاحات تحمیلی ،تحمیل گردیده است و حتی مثال های بسیار بارز را در تاریخ گذشته نزدیک افغانستان میتوان یافت که این سردمداران قبیلوی از هیچ نوع خیانت در قبال این زبان دریغ نکرده است. که میتوان از مثال بسیار بارز در این تاریخ گذشته نزدیک افغانستان از خیانت های بانیان پشتو تولنه افغانستان نام برد که این ها برعلاوه که در عرصه فرهنگی تخم های نفاق را کاشت در عرصه های مختلف زندگی مردم افغانستان آنچنان این تخم را پاش کرد که از حاصل این زراعت قبیلوی تا امروز این بانیان قبیله و باداران این ها خود را سیراب وسیرنان میکنند و امروز خرم صاحب هم این مزرعه را آب میدهد تا این نعمت از دهن جاهلان و باداران شان قطع نگردد چون نان و آب خرمیست ها با آب و نان جاهلان و باداران جاهلان آنچنان گره خورده است که لازم و ملزوم هم گردیده که زندگی یکی از این ها بدون دیگر آن ناممکن است. واین پشتو تولنه بودن که مطابق به اصطلاحات فارسی دری، پوهنتون و پوهنحی ساختن و در پیشانی این اصطلاحات لوگوی ملی را چسپ زدند وبالای مردم با استفاده از زور توپ و تفنگ تحمیل کردند و دشمنان این زبان از موجودیت این اصطلاحات به حیث ابزار استفاده کرده و آنرا نقطه ضعف این زبان میداند در حالیکه قبل از ورود این اصطلاحات معادل این اصطلاحات در زبان فارسی دری بوده وبعدا ازقاموس لغات این زبان به زور از نوع زوری جاهلیت که همان توپ و تفنگ جاهلیت است، اخراج گردیده است.

3)مهم ترین حافظ یک زبان بانیان علمی آن زبان است که ذات یک زبان با بانیان یک زبان رابطه لازم و ملزوم مانند با هم دارد که این پویایی زبان است که برای خود بانی میآفریند و این بانیان است که از آن زبان حفاظت مینماید.که زبان دری فارسی دارای هردو عامل پویایی و بانیان بوده و است.پوایایی این زبان از آن است که متکلمین آن از اول کار، جاهلیت خود را به تمدن عوض کردن و چادر قبیله خود برچیدن و دامن شهر به عوض آن پهن کردند و بانیان این زبان هم با استفاده از پویایی این زبان توانست و میتواند نام خود راجاویدان در تاریخ بشر حک کردند و خواهد کرد که اگر سال 2007 میلادی سال مولانای بلخی بود پسر همین فرهنگ و زبان بود ،اگر طب ابن سینا سال های سال درد های مردم جهان را وقایه و معالجه کرده است و میکند ،به این زبان نبشته شده است اگر تاریخ بیهقی بزرگترین تاریخ بشر است به این زبان نگاشته شده است و......که همه این ها بانیان این زبان است که در طول تاریخ این زبان را در زیر تیغ هایی فاشیستی زنده نگهداشته است واین فاشیست ها با راه اندازی نهاد های فاشیستی مانند پشتو تولنه نتوانسته است به اهداف خود برسد.بلکه ایجاد این نوع نهاد ها برای رسیدن به اهداف شوم هیچ نتیجه جز شکست و پشیمانی نداشته و نخواهد داشت که پشتو تولنه هم با آن عرض عریض خود و طول طویل خودنتوانست به جز از شکست که تا امروز همه بانیان پشتو تولنه از آن آزار میبیند،داشته باشد. که امید وار هستم این ها هم با استفاده از راه و روش زبان فارسی دری، زبان خود را مانند زبان فارسی دری تکامل بدهد چون این راه که این ها انتخاب کرده بودند و فعلا هم خرمیست در سدد احیای آن است،جز شکست و پشیمانی دیگر هیچ سود نمیدهد

.
بدبختانه، امروز مردم که در گذشته صاحبان یک تمدن و یک فرهنگ بودند به محدوده های جغرافیایی مختلف مانند افغانستان ،ایران و تاجیکستان تقسیم شده است و سردمداران جاهلیت هم با راه انداختن شعار های مختلف تحت عنواین دروغین که فقط آورنده اهداف شان است میخواهد که این مرز سیاسی را آنقدر عریض و طویل بسازد تا اینکه در پهلوی این مرزهای سیاسی مرز های فرهنگی هم ایجاد گردد و یک فرهنگ به چندین فرهنگ تبدیل گرددد که مثال های بسیار بارز برای این ادعا ها روسی سازی تاجیکستانی ها در تاجیکستان در زمان حکومت روس ها و پشتون سازی دری زبان های افغانستان توسط بانیان پشتو تولنه ها.اگر روس ها میخواستند که زبان روسی را جاگزین زبان فارسی دری نماید در قبال این عمل خود قادر بودند که که برای ارضاع خواست های فرهنگی تاجیک ها کالا های فرهنگی به زبان روسی برای فارسی دری زبان های تاجیک بدهد اما اگر فارسی دری زبان های افغانستان با زبان خود کاملا وداع بگوید، وزبان پشتو را جاگزین زبان خود نماید،آیا این بانیان پشتو تولنه قادر هستند که برای ارضاع خواست های فارسی دری زبان های افغانستان کالا های فرهنگی وارد بازار فرهنگی افغانستان نماید؟ اگر این ها این قدرت را داشتند و یا دارند !لطفا بگوید که چند کتاب مارکس ،هگل ،ارسطو ،حسن البنا ،قرضاوی ،شریعتی و ....را به زبان پشتو برگردادنده است؟ که من به حیث یک دانشجوی علوم سیاسی از آن استفاده نمایم یا بگوید این ها چند کتاب برای تاریخ افغانستان دارد؟ تا اینکه این مردم آواره از تاریخ کشور خود آگاه باشد،و یا از همه مهمتر اینکه خود این عالی جنابان سالانه چند کتاب را مطابق به خواست های زمان روانه بازار فرهنگی افغانستان مینماید؟تا مردم از وقایع عصر خود چیزی بداند. که تمام کتاب فروشی های افغانستان شاهد این است که سالانه به جز از چند کتاب فکاهی های ملانصرالدین و کتاب های که در سده های گذشته به ده ها تناقضات وارد بازار فرهنگی افغانستان گردید بود،هیچ کتاب دیگر از میان این کتاب ها سربیرون نمیکند.اگر وضیعت فرهنگی چنین وضیعت داشته باشد ،فرق میان بیسواد ما و با سواد ما هیچ نخواهد بود و یک بیسواد کشور های همسایه که فقط به اثر خدمات حاکمان خودکه قادر به دیدن ،شنیدن خواندن رسان ها است بالا تر از شخص که از پوهنتون های ما دوکتورا داشته باشد،خواهد فهمید.

امروز ادر میان فارسی دری زبان های افغانستان؛ایران و تاجیکستان مرز های سیاسی تحمیلی که در طول تاریخ حاکمان مستبد ترسیم کرده و این مردم را از هم جدا کرده است،هیچ نوع مرز فرهنگی نبوده است ،نیست و نخواهد بوداگر بانیان پشتو تولنه میگوید این مرز های سیاسی به معنی مرز های فرهنگی است ،باید این گفتار در تمام مرز های افغانستان مانند مرز های جنوب وشرق افغانستان هم تطبیق گردد. اگر این ها میگوید واژه های دانشجو،دانشکده و دانشگاه مربوط به ایرانی ها است و برای مردم افغانستان واژه بیگانه است چون زبان افغان ها با زبان ایرانی ها بیگانه است.پس زبان پشتون های افغانستان با زبان پتان ها پاکستان هم بیگانه است چون همین مرز سیاسی که بین افغانستان و ایران است بین افغانستان و پاکستان هم است .پس چرا در افغانستان چندین مکتب به نام های رحمن بابا ،خوشحال خان و....و ده ها محله بنام رحمن مینه ،خوشحال خان مینه و...وجود دارد.در حالیکه رحمن بابا و خوشحال خان مربوط به پتان های پاکستان است نه پشتون های افغانستان اگر شما واقعا به افغان ها احترام دارید و افغان ها را به این پیمانه بی عقل حساب نکرده هستید ،لطفا گلیم رحمن مینه ،خوشحالخان مینه ،مکتب های رحمن بابا و خوشحال خان را از افغانستان به دلیل بیگانه بودن برچینید و نام ها مولانا بلخی و سنایی غزنوی را که از افغانستان است ،جاگزین نماید.

طیق آمار که در مراکز تعلیمی و تحصیلی افغانستان تدریس میگردد در افغانستان بیش از (30)زبان وجود دارد که بد بختنانه اکثریت متعلمین و محصلین به دلیل آشنا نبودن با این آمار ها باید ساعت ها وقت خود را برای ثبت این آمار ها در ذهن خود بگذراند که دلیل این همه بدبختی ها ، ضعف ها و تعصبات کورکورانه ای سردمدارن فرهنگی افغانستان برای آشنا سازی مردم با این اطلاعات که باید به حیث یک افغان مطلع باشند ،است.که پالیسی فعلی دولت افغانستان هم امتداد یافته همین ضعف ها و تعصباتی است که موجد تفرقه های زادی بین افغان ها گردیده است و فعلا هم میگردد.و این تفرقه ها که از این تعصبات نشئت کرده است در طول تاریخ ویرانی افغانستان باعث ویرانی های افغانستان گردیده است که این یک تفکر عمیق برای ریشه یابی مشکلات افغانستان میتواند باشد تا در آینده قبل از جلو گیری از ویرانی افغانستان از این تعصبات که موجد این ویرانی ها است ،جلو گیری گردد.و اینکه برای یک جوان یک کشور آمار های زبان های که هم وطنان اش با این زبان ها تکلم مینماید،به این پیمانه نا آشنا باشد ،پس شما قضاوت کنید که این سردمداران فرهنگی افغانستان از کدام خدمات برای قبیله خود واز کدام خیانات را برای متکلمین این زبان دریغ کرده است .که بدون شک از این نوع خدمات وخیانات شانه خالی نکرده بلکه با افتخار آنرا انجام دادند.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • زبان فرهنگ با مرزهای جغرافیای جدا نمی شود ان سیاست گویش لحجه هاست که با این مرزها جدا می شود هر کشور قاعدتا سیاست و لحجه ای خود را دارا می باشد برخورد های بین کشورها مانع زبان و فرهنگ مشترک نمی شود پس بنا براین کشورهای زیاد در این کره ای خاکی است که از زبان و فرهنگ مشترک برخوردار است زبان مربوط یک کشور خاص نیست کشورها با توجه به پیشرفت علم درجهت تقویت زبان وفرهنگ خویش هستند همان طور که ایران توانسته است در حدودی اصطلاحات انگلیسی را از لابلای زبان فارسی بر داشته در جای آن مشابه فارسی پیدا کرده جاکزین کردند

    آنلاین : http://www.a-basirat.blogfa.com/

  • دوست گرامي افغان آقاي رستم پيمان

    همان گونه كه شما به خوبي اشاره كرده‌ايد. مرزهاي سياسي و جغرافيايي كنوني نمي‌تواند و نبايد ايجاد شكافي بين فرهنگ‌ها و زبانها يكسان نمايد. زبان فارسي يا دري داراي چنين پيشينه‌اي در دل تاريخ است و داراي چنان افتخاراتي است كه نمي‌توان آن را انكار كرد. از شرق چين تا آسياي صغير در تركيه، زبان فارسي گستردگي دارد. از شاعران بزرگ كاشغر (سين كيانگ چين) تا سخنوران سترگ آناتولي. زباني كه فرزندان بسيار دارد: حافظ، سعدي، مولوي بلخي، خواجه عبدالله، رودكي تا روزگار كنوني: عبدالحي حبيبي، نجيب مايل هروي، گلرخسار صفي، صدرالدين عيني، عبدالحسين زرين كوب. و هزاران شخصيت بزرگ كه تنها ذكر نام آنها چندين كتاب پربرگ را پر مي‌كند.

    در پايان سخن را با بخشي از شعر بازار صابر شاعر بزرگ تاجيك خاتمه مي دهم كه گفت:
    در حد و سر حد شناسي جهان
    سرحد تاجك زبان تاجك است
    تا زبان دارد وطن دار است او
    تا وطن دارست بسيار است او

    • رستم پيمان shoma kamalan ghalat wa fashesty noshta ed shoma be Irani hae khain komak mekanid waze hast ke der enja besair taffawate bein zaban ma Dari wa zaban Irani ha wajoud darad.

  • با سلام
    من از دور شما را فریاد می زنم
    من از فلات زاگرس دارم شما را فریاد می زنم
    برادر افغانیم
    دلم گرم است که چه هم دلیم
    چه خوش گفت مولانای عزیز
    هم دلی از هم زبانی بهتر است
    هم دل ایم و هم زبان

    تقدیم به برادران و خواهران افغانم در این هنگامه رنج

    من تو را فریاد می زنم
    که قلب ها را جغرافیا نیست
    که در جغرافیای قلب ما
    راهی نیست
    دیواری نیست

    من تو را فریاد می زنم
    دست را بده
    دستم را بگیر
    قلبت را بده قلبم را بگیر

    من از فلاتی دور تو را فریاد زدم
    صدای تو انعکاس صدای من است
    فریاد تو انعکاس فریاد من است

    من تو را می شناسم
    دستت با من بود
    قلبت با من بود

    تو زمزمه منی
    من فریاد تو را شنیدم
    تو با من نجوا کردی
    تو در چشمانم خیره شدی
    من در نگاهت

    زبانت را می شناسم
    حرفت را میفهمم

    تو در سرچشمه ایستاده ایی
    زبانت پاک است و زلال

    تو چشمه ایی
    من این پایین انتظارت را می کشم

    با من سخن بگو
    ای صدایت آوای اساطیر کهن
    با من سخن بگو

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس