تمدن تورکان کوشانی در کنج موزیم ملی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
چند قرن نخست میلادی، منطقه ای که امروز افغانستان نامیده می شود، پاکستان امروز و مناطقی از هندوستان امروز، بخش هایی از ایران امروز و بخش قابل توجهی از آسیای میانه محل حکمرانی تورکان کوشانی بود. در زمان کوشانیان این منطقه ی بزرگ جغرافیایی یکی از درخشان ترین تمدن های بشری را تجربه می کرد که یکی از بزرگترین مشخصه های آن چند فرهنگی بودن آن بود. آنچه امروز در گوشه و کنار افغانستان از تمدن بودایی می توان پیدا کرد، یادگار کوشانیان است. بزرگترین پیکره ی بودا در بامیان باستان که پیش از طالبان پادشاهان افغان روی آن را تراشیده و پاهای او را تخریب کرده بودند، جزو میراث بشری شمرده می شود که پس از کشتاریهای سیستماتیک صاحبانش، توسط افغان های طالب تمام آن تخریب شد.
عکس از گتی ایمیج
پيامها
30 می 2012, 23:12, توسط واسشکا
تمام اسناد تاریخی کوشانیان را آریایی گفته اند، در این جا کلمه ی "تورکان" را دیدم متعجب شدم. جتما نویسنده ی این جملات هم از پیروان آقای شهرانی است. آقای شهرانی حتما تا چند سال دیگر براک اوباما را هم تورک خواهد کشید. تورکان بدون شک از خود تاریخ با عظمتی دارند، ولی این گونه ادعا های بی پایه کار شایسته یی نیست.
31 می 2012, 15:40, توسط asad
vaska aziz salom, shuma yak bor tarih aqiq ra mataliq bukunet onga payda haad karded ke pon porsha chqdar shal e tarih kardan
31 می 2012, 17:56
دوست عزیز! تا هنوز در خواب هستی كه جعلی بودن گپ آریا و آریایی بازی حالا افشا شده و به یك مضحكه تبدیل شده است.
31 می 2012, 17:59
آقای واستكا!
دوست عزیز! تا هنوز در خواب هستی كه جعلی بودن گپ آریا و آریایی بازی حالا افشا شده و به یك مضحكه تبدیل شده است. حالا یك نوده دیگر پیوند كنید كه میوه بدهد!!!
1 جون 2012, 19:43
آقایان إ تاریخ واقعی کشور به عرض وطول کوشانی ها را از نسل هونان سفید ،توران تاریخی و تورکان معاصر پنداشته و از نقطه نظر علمی این دوران تاریخی را مربوط ما تورکان اعم از هزاره ها ،اوزبیک ها ،تورکمن ها ؛ قزل باش ها ؛بیات ها ،غوری ها ،قرغیز ها ؛وباقی خانوده این تبار با عظمت وپر غرور تاریخی وتمدنی وفرهنگ ثابت نموده ودر این راستا مرحوم غبار نیز تاکید نموده است.اینکه در تاجیک مدیا وبعضی از افراد چون مرادی ،این فرزند به ویژه گیهای حبیبی ،در برابر حقایق تاریخی چون پشه ،غو غو میکند ،به یک اشاره ،اشاره که ایشان در جهنم اریایی خیالی ودروغین غرق شده ودو باره قامت راست ننمایند. واما ،من به وحدت تورک وتاجیک ایمان داشته و پیامد این وحدت را که برمبنای حقیقت استوار باشد ،آفتابی میبینم..
Reply · Like · Unfollow Post · преди около час
1 جون 2012, 22:09, توسط هزاره مهاجر
جناب واسشکا
برو یک دفعه تاریخ بخوان وگرنه گپ های مفت نزن.
5 جون 2012, 22:11, توسط فتح الله
این آریایی معلوم نیست چه صیغه ای است حالا عده ای خودشان را زدند به اون راه و هر تمدنی می بینند ادعایی آریاییگری و مصادره شان گل می کند. کوشانیان ترک بوده اند.
6 جون 2012, 18:17, توسط محمد تورک
آقای واستکا سلام . شما هم ا ز پارس ا یرا ن هستید ؟؟ چون پا رس های ا یرا ن میگویند ( ما ل خود م ا ز خودم ،
ما ل مرد م هم ا زخود م ) آ قای واستکا ، نا د ا نسته چیزی نه نویسد که خنده ا ت میکنند . آ ریا نا ) جعل بوده است.
7 جون 2012, 06:11, توسط نور
آقای واستکا سلام .
شما ا ول سوا د آ موزید ملا شو ید بعد مطا لعا ت کنید وتا ریخ هم بخوا نید بعد ازملا شد ن تا ن هفت مراتبه د هن
خود را بشویید بعد ازا ن نام آ قا ی شهرا نی بر زبا ن بیا ورید ، نا م شهرا نی را گرفتن به شرا یط شما بسیا ر د و ر
ا ست . پروفسورشهرانی تا حا ل ا ز د ر وغ چیزی نه نوشته ا ست هرچه نوشته ر ا ست ا ست و د ر ست ا ست .
6 اكتبر 2013, 21:31, توسط علی زابلی
دوستان- با اظهار خوشوقتی ازکابل پرس سانسور ناپذیر عرض میشود:در میان ترک و ناترک هنگامی که تبعه کشور واحد میباشند کدام امتیازی برای یکی نمی توان قائل شد.اما در برخورد با مسائل صرفا حاق واقع را دیدن خردمندانه است.اینکه کوشانیان ترک یا نا ترک بوده اند مسئله ای علمی میباشد.باید دید به چه زبان تکلم میکرده اند و اگر اثاری بدست آید که بر ساندچه زبانی داشته اند تبارشان معلوم خواهد شد..بنگریم به
متن کتيبه زبان تخاري(دري قديم) به رسم الخط شکسته يوناني
مکشوف از اتشکده نوشاد سرخ کتل بغلان
..که اينک اصل ان در موزه کابل است
ص31تاريخ افغانستان بعد از اسلام عبدالحي حبيبي
<مهادژ بگ لنگ(بغلان)را شاه بزرگ کانيشکاي نامور ساخت
ولي چون آب آن خشک شد آتش مقدس معطل ماند
وخداپرستان نوشاد خار شدند وبپراکندند
تا که در سال سي ويکم سلطنت هنگام نيسان ماه نرکونزوک کنارنگ فراخداي به بغلان آمد
وي که از طرف شاه فغفور لويک بوسربن شيزوگرگ شادروان فريستار آب است در اينجا چاه کند و آب براورد وآن را به تهداب سنگي قايم وخشت زيرکرد»
در باره هزاره گان نیز که امروز یکدست به زبان دری تکلم میکنند و در سطح وسیع بود و باش دارند ترک بودن زیر سئوال است و باید کنجکاو بود و به تحقیق علمی ادامه داد زیرا دیده نشده است که گروهی عظیم و منسجم ترک زبان ترکی را رهاکند و برای تکلم زبان دیگری را اختیار کند.اگر قبلا زبان ترکی داشته است چرا چنگیز بامیان را خراب و با قتل عام نام آن را مااو بالیغ بگوید.در باره آریا گفته شده است که سنگ نبشته ای از دارا یا داریوش هخامنشی به خط میخی حکایت دارد که او خود را یک پارسی وفرزند یک پارسی و آریائی و آریائی چهر قلمداد کرده است.باید به آن کتیبه رجوع کرد و آن را بطور علمی بررسی نمود.واژه آریائی از همین سنگ نبشته رواج گرفته است و در قرن 20 نازی های آلمان ژرمنی را از نژاد آریائی فرض نمودند که بررسی جداگانه ای را می طلبد
متن و ترجمه کتیبه داریوش وبرگردان به زبان امروز رادر کتاب ایران باستان حسن پیرنیا جلد2 نگاه کنید
در باره هزاره مطالب زیر را هم ببینید
کاوه بیات، صولت السلطنه هزاره و شورش خراسان،
در اواسط قرن سیزدهم ، به نوشتة زین العابدین شیروانی . باخرز از ولایت خراسان شمرده می شد و در اقلیم چهارم قرار داشت و پنجاه پاره دهِ آباد داشت و مردم آن اکثراً حنفی مذهب بودند و محمدخان هزاره ای شهرمیانه ای در آن ساخته بود که شهرنو (یا نوشهر) خوانده می شد و جمعاً هزارخانه داشت و نزدیک ده هزار تن از هزاره ایها در آنجا زندگی می کردند. در 1294، یوسف خان پس از او پسرش ، اسماعیل خان ، به حکومت باخرز گماشته شدند. دردورة ناصرالدین شاه ، اسماعیل خان ، با لقب امیرتومانی و عنوان شجاع الملک ، حاکم باخرز شد (بیات ، ص 121). باخرز در طی بیست سال ، دوبار شاهد شورش هزاره ایها بود. نخستین بار در 1300 ش ، که با کلنل محمدتقی خان پسیان به جنگ پرداختند. در این هنگام محمدرضا شجاع الملک حاکم باخرز سرپرستی هزاره ایها را به عهده داشت و والی قاینات و دیگر خوانین خراسان نیز از او حمایت می کردند. باردوم ، پس از شهریور 1320 (سقوط رضا شاه ) که در شورش عشایر خراسان شرکت کردند. در این جنگ ، دهکده احدآباد و قلعه کلات را مرکز خود قرار دادند بسهولت شهرهای تربت جام ، تایباد (طیبات )، فریمان و تربت حیدریه را متصرف شدند. شورشیان پس از شکست از قوای دولتی در رباط سنگ بست و کشته شدن صولت السلطنه خان هزاره متفرق و تسلیم شدند. پس از این جنگ ، طایفه هزاره ای ها بتدریج درمعرض فروپاشی قرار گرفت و ساختار ایلی خود را از دست داد. (صولت که نامش یوسف و نماینده مجلس بود و املاک او با املاک صولت قشقائی معاوضه شده بود و پس از شهریور20 قشقائیان سر املاک خود رفتند او نیز در طلب املاک خود بود در سنگ بست کشته نشد به کلات و سپس به تهران رفت و پس از مدتی بازگشت و در زمان استانداری علی منصورافسری در مرکز او نزدیک تایباد به ملاقاتش رفت و هنگامی که کلاهش را برداشت و علامت بودمامورانی که در کمین بودند تیراندازی کردند و صولت هدف قرار گرفت لکن افسر نیز هدف تیر صولت واقع شد)
*بربریها نیز هزاره هستند، ولی از هزاره های غزنین یا پشتکوهی، هزاره های پشتکوهی اهل تشیع و از نظر مذهبی با هزاره های چهار اویماق که اهل تسنن هستند، تفاوت دارند ( از لحاظ مذهب) و در بخشهای مرکزی افغانستان که امروزه به هزاره جات موسوم است، زندگی می کنند. بخشی از این هزاره ها در سالهای نخست دهه 1890 میلادی مورد تعقیب و هجوم نیروهای امیر عبدالرحمن خان پادشاه افغانستان قرار گرفته و به ایران پناهنده شدند، این هزاره ها ظاهرا به علت انتساب به «بند بربر» که موطن اصلیشان در افغانستان بود، بربری خوانده شدند.
در شاهنامه فردوسی هم بربرستان نام منطقه ای است در ایرانشهر( بشمول حوزه کنونی فرمانروائی کابل)
بربرستان در شاه نامه فردوسی
آغاز جلد2 پادشاهی کیکاوس
از ایران بشد تا به توران و چین//گذر کرد از آن پس به مکران زمین//
چنان هم گرازان به بربر شدند//جهانجوی با تاج و افسر بدند//
شه بربرستان بیاراست جنگ//کز انبوه ایشان جهان گشت تنگ//
سپاهی بیامد زبربر به رزم//که برخاست از لشکر شاه بزم//
توگفتی زبر بر سواری نماند// به گرد اندرون نیزه داری نماند//
ببخشود کاووس و بنواخت شان//یکی راه و آئین نو ساخت شان//
چو آمد از آن شهربربر گذر// سوی کوه قاف آمد و باختر//
بی اندازه کشتی و زورق بساخت//برآشفت و بر آب لشکر بتاخت//
به دست چپش مصر و بربر به راست//زره بر میانه بر آنسو که خواست//
هم آواز گشتند بایگدگر// سپه را سوی بربر آمد گذر//
سپه بود چندان یل تیغ زن//به بربرستان در شده انجمن//
زبانگ تبیره به بربرستان//توگفتی زمین گشت لشکرستان//
زبربر همه لشکر آگه شدند//سگالش همی بود و همره شدند//
زبربرستان چون بیامد سپاه// به هاماوران شاد دل گشت شاه//
بگفت آن کجا دیده بود و شنید//از آن رستم شیردل بردمید//
همان نزد سالار هاماوران//بشد نامداری زکند آوران//
چنین داد پاسخ که کاوس کی//به هامون مگر نسپرد نیز پی//
تو هر گه در آئی به بربرستان//سواران همه گرد کرده عنان//
چو رستم چنان دید نزدیک شاه//نهانی برافکند گردی به راه//
که شاه سه کشور همه جنگجوی//به یک ره سوی من نهادند روی//
مرا تخت بربر نیاید به کار//اگر بد رسد برتن شهریار//
زبر برستان بد صد و شصت پیل//شده جمله جوشان چو دریای نیل//
زهاماوران بود صد ژنده پیل//یکی لشکری ساخته خیل خیل//
سوم لشکر مصر صف برکشید//هوا نیلگون شد زمین ناپدید//
شه بربرستان به چنگ گراز// گرفتارشد با چهل سرفراز//
براو انجمن شد زبربر سوار//زمصر و زهاماوران صدهزار//
پس آگاهی آمد ز هاماوران// به دشت سواران نیزه وران//
که رستم به مصر و به بربر چه کرد//بر آن شهریاران به دشت نبرد//
زبربر بیامد سوی تازیان// یکی لشکری بی کران و میان//
نباید این واژه با واژه باربار یونانیان(وصف غیر یونانیان از دید یونانیان) اشتباه شود اما نام قبایل بربر مراکش با آن واژه بستگی دارد.از نظر ادبی واژه بربر مانند واژه کرد قوم وفرد وابسته به قوم را میرساند لکن کردستانی و بربرستانی(مراکشی) فرد وابسته به منطقه جغرافیائی را.اما بربری و شهر کردی در رابطه با شهرکرد وشهریا بند (سدّ) بربر میباشد.
گزارش سفارت كابل به كوشش محمدآصف فكرت
(سفرنامه 1286- انتشارات بنياد دكتر محمود افشار)
ازيكه اولنگ الي فيروزبهار3فرسنگ است ودرجائي كه حوض خاص مي نامند راه دوتاميشود..راهي كه به سمت شمال ميرود الي دوفرسنگ به بندامير مي پيوندد وبهشهر بربر ميگذرد.بربر برسركوهي است كه ازپاي آن رودخانه ميگذرد.راه آن منحصراست به آنكه ازآن رودخانه بايد گذشت وبرآن كوه بالا رفت وسرآن كوه زمين مسطحي است كه آن شهر درآنجاساخته شده آثارقلعه وبناهاي قديمه آن هنوزباقي است...امابنداميردرميان دوكوه(است) كه عرض آن كمترازنيم فرسنگ است وطول آن دره ازدوفرسنگ متجاوزاست وبندمشهوربه7بنداست كه درجلوهريك آبشاري مانند بندي افتاده خدا آفرين و عقب آن تالابي بزرگ است كه عرض آن به عرض آن دره وطول آن متفاوت از1000قدم و2000قدم و5000قدم وبيشتر.عجب آنكه ارتفاع هر بندي از7ذرع الي10ذرع است وعمق هرتالابي عقب آن بندبه قدري كه جزخداوندهيچ كسي نميداندوهربندي به اسمي درآنجامشهوراست.مانندبندغلامان وبندقنبروبندهيبت وبندپنيروبندذوالفقاروبندچپل وغيره وغيره...آب اين بندرودخانه اي ميشودكه به سمت غربي شمالي ميرودوبه خاك بلخ مي پيوندد...
در کتاب جنبش کلنل محمدتقی خان پسيان بنابرگزارش های کنسولگری انگليس در مشهد گردآورنده ومترجم غلامحسين ميرزاصالح چاپ اول 1366 نشرتاريخ ايران صفحه 35 دررابطه بااشاره ای که درمتن بانفصال افراد بربری شده است در زير نويس چنين آمده است»<طايفه ای از هزاره های افغانستان که درسال های پس از 1891 به ايران آمدند و درخراسان وبلوچستان ساکن شدندآنان چون ازبندبربر واقع درهزاره جات افغانستان آمده بودنددرايران به بربری شهرت يافتند>)
اما در باره کوشان
آنلاین : http://ندارد
7 اكتبر 2013, 17:12, توسط فرخ
در سخنگاهی چنین خواندم:انچه مسلم است هزاره از هر بن و ریشه که باشد قبلا در همین جا که اکنون هست بود و باش داشته است و به معاینه معلوم است تنها زبانی که می داند دری است و نسبت ترک زبان بودن به هزاره بکلی بی پایه است و بودن چند واژه در گویش هزاره هیچ چیزی را ثابت نمی کند زیرا همین والسوالی و جرگه که رایج است از اولوس و شکار جرگه مغولی است وکسی گوینده را به مغول نسبت نمی دهدوقتی قومی به سرزمینی نشیمن یافت با باشندگان انجا وحدت پیدا می کند هندوستان هم همین است اریائی با غیر اریائی در آمیخته است امروز نباید ترک و ازبک و ترکمن و کرد و افغان و بلوچ و عرب و فارس گفت.مهم فرهنگ است.فرهنگ است که همدلی پدید می اورد
آنلاین : http://ندارد
8 اكتبر 2013, 13:55, توسط هفته نامه ی آلمانی اشپیگل
هفته نامه ی آلمانی اشپیگل: منشور حقوق بشر” کوروش” دروغی بیش نیست- بابک شاهد اؤیرنجی سسی: هفته نامه ی بین المللی اشپیگل که از نشریات معتبر جهانی می باشد و به چندین زبان رایج بین المللی منتشر می گردد در شمارگان اخیر خود به بررسی و بازخوانی علمی برخی از ادعاهای تاریخدانان ایرانی پرداخته است. این نشریه در مصاحبه و تبادل اندیشه با اساتید تاریخ برخی از دانشگاه های آلمان به درج سلسله مطالبی با عنوان “شکستی برای یک پروپاگاندای[i] باستانی” مبادرت ورزیده است که تاکنون دو سری از آن منتشر شده است. در نخستین شماره از این سلسله مطالب، این هفته نامه به بررسی ادعای ایرانیان مبنی بر این مورد که “کوروش” پادشاه باستانی ایران، پادشاهی عدالت گستر بوده است که دارای قدیمی ترین منشورحقوق بشر است پرداخته و به یافته های جالبی دست پیدا کرده است. در ابتدای این مقاله، نویسنده ی مطلب به بیان تاریخچه ای از فخرفروشی های محمدرضا شاه پهلوی، شاه سابق ایران به کوروش و به یادآوری هزینه های هنگفت وی در برپایی جشن های دوهزاروپانصد ساله ی ایران می پردازد که چگونه هزینه های صرف شده برای این جشن ها رکورددار هزینه نمودن برای یک جشن در تاریخ جهان گردید و در آن، محمدرضا شاه در میان مهمانان دعوت شده از اقصی نفاط جهان، کوروش و تمدن آریایی را تمدنی کهن و برتر نامید. نویسنده ی این مقاله آقای “ماتیاس اسچولز[ii]” در باب هزینه های صرف شده برای این جشن، چنین می نویسد: “اما نکته ی جالب که گیج کننده است این می باشد که صد میلیون دلار هزینه ی این جشن ها برای بزرگداشت این پادشاه پارسی (کوروش) بود.”[iii] به دنبال این اظهار شگفتی، این نشریه به بیان داستان فریب سازمان ملل از خاندان پهلوی بخصوص خواهر دوقلوی شاه می پردازد و چنین ادعا می نماید که، در گرماگرم برگزاری این جشن های باشکوه خواهر دوقلوی شاه ایران در ۱۴ اکتبر راهی ساختمان مرکزی سازمان ملل در نیویورک گردیده و با “شیتو او تانت”[iv] دبیر عمومی وقت سازمان ملل ملاقات می نماید. در این ملاقات وی هدیه ای استوانه ای شکل که روی آن عباراتی با خط میخی نگاشته شده بود را تقدیم “تانت” می نماید. “تانت” نیز از این سخاوتمندی خواهر شاه تشکر نموده و به ستایش از “کوروش” و تمدن “آریایی” می پردازد. نویسنده پس از بیان کلیات این دیدار اظهار شگتی می نماید که “تانت” حتی بدین ستایش ها بسنده ننموده و دستور می دهد که محفظه ای شیشه ای در ساختمان مرکزی سازمان ملل جهت نگهداری این هدیه تدارک ببینند. نویسنده ی مطلب با اظهار تاسف از این عمل “تانت” چنین می نویسد: “درنهایت این اتفاق چیزی نبود، جز اینکه سازمان ملل در دام فریب افتاد.”[v] در این نوشتار دکتر “ژوزف ویسهوفر”[vi] استاد تاریخ دانشگاه “کیل”[vii] آلمان در باب منشور حقوق بشر کوروش که توسط محققین ایرانی به عنوان اولین منشور حقوق بشر جهانی تبلیغ می شود؛ چنین می گوید: “این فکر که کوروش معرف حقوق بشر است مزخرفی بیش نیست.” سپس “هانس پیتر اسچودینگ”[viii] استاد تاریخ دانشگاه “هیلدربرگ”[ix] آلمان در باب این ادعای دروغین که کوروش پادشاهی عدالت گستر بوده است؛ چنین می گوید: “کوروش، پادشاهی بوده است که افراد را مجبور به بوسیدن پایش می کرد.” “کلائوس گالاس”[x] استاد تاریخ هنر در آلمان و مسئول برگزاری فستیوال هنری مشترک ایران-آلمان در سال آینده در مراحل آماده سازی برای این همایش به تناقضات موجود در بین ادعای ایرانی ها و منابع تاریخی پی برده و در ادعایی غیر منتظره چنین بیان نمود که: “سازمان ملل در خصوص کوروش دچار اشتباهی عجیب گشته است.” نویسنده ی مقاله ی مزبور با اظهار تاسف از قبول این ادعای بی اساس و غیر علمی از سوی جهانیان برای نشان دادن وسعت این ادعای غیرعلمی و نامنصفانه که چگونه در ادبیات ایران رایج شده است
5 جون 2014, 13:50
فقط يک جمله از کتيبه های کوشانی را بنويسيد که فقط شبيه ترکی باشد.
فقط يک جمله از کتيبه های کوشانی ها را نويسيد که آريايی نباشد.
فقط يک تصوير از سکه ها و مجسمه های کوشانی ها نشان دهيد که شبيه ترکان باشند.
فقط يک موميايی کوشانی را نشان دهيد که ژنتيکش مشابه مردم ترک باشد و شبيه مردم هند و اروپايی نباشد.
از خواب گران برخيز!