صفحه نخست > فرهنگ، ادبیات و هنر > سخنی درباره‌ی قتل‌عام‌های سیستماتیکِ عالی‌جناب سرخ‌پوش کریم خرم

سخنی درباره‌ی قتل‌عام‌های سیستماتیکِ عالی‌جناب سرخ‌پوش کریم خرم

Ara
چهار شنبه 20 فبروری 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

اگر زبان پشتو بی‌درـ‌وـ‌پیکر است و دستور زبان مشخص و روشنی ندارد، من چیزی نمی‌دانم، اما این را خیلی خوب و دقیق می‌دانم که «زبان دری=فارسی=فارسیِ‌دری»، زبان مادری اقوام مختلف کشورم هرگز چنین نیست. اگر زبان پشتو فاقد پشتوانه است و هیچ اثر علمی و فرهنگی و ادبی در سطحِ جهانی ندارد، دلیل نمی‌شود که این کاستی درونی و فقرِ زبانی و فرهنگی خویشتن را با پروژه‌ی تخریب و ضدیت با زبانِ فاخرِ دری بپوشانند. زبان دری از خود دستور، ساختار و قواعد گرامری خاص خود را دارد. دستور صرفی و نحوی دارد و هیچ کسی این حق را ندارد که فارسی‌زبانان را مجبور کند برخلاف دستور زبان‌شان سخن بگویند

سخنی درباره‌ی قتل‌عام‌های سیستماتیکِ عالی‌جناب سرخ‌پوش کریم خرم:

1- اگر زبان پشتو بی‌درـ‌وـ‌پیکر است و دستور زبان مشخص و روشنی ندارد، من چیزی نمی‌دانم، اما این را خیلی خوب و دقیق می‌دانم که «زبان دری=فارسی=فارسیِ‌دری»، زبان مادری اقوام مختلف کشورم هرگز چنین نیست. اگر زبان پشتو فاقد پشتوانه است و هیچ اثر علمی و فرهنگی و ادبی در سطحِ جهانی ندارد، دلیل نمی‌شود که این کاستی درونی و فقرِ زبانی و فرهنگی خویشتن را با پروژه‌ی تخریب و ضدیت با زبانِ فاخرِ دری بپوشانند. زبان دری از خود دستور، ساختار و قواعد گرامری خاص خود را دارد. دستور صرفی و نحوی مشخص و دقیق دارد و هیچ کسی این حق را ندارد که فارسی‌زبانان را مجبور کند برخلاف دستور زبان‌شان سخن بگویند حتا قانون اساسی این حق اولیه انسانی را نقض و سلب کرده نمی‌تواند و اگر ماده‌ای قانونی بر سلب و نقض این حق بدیهی انسانی تصویب و امضا شده باشد، از اساس باطل و مردود است و باید اصلاح گردد.

دری، زبانی است که حتا ترکان غزنویان و سلجوقیان و مغولان و تیموریان آن را پذیرفتند و در بالندگی آن بسیار کوشش کردند. آری، همان محمود غزنوی‌ای که هند را زیر پایش نرم می‌کرد و برهان «فیل» و شمشیرش را حتا بر گردن امیرالمؤمنین بغداد اقامه می‌کرد، دربارش دُرِدری‌پرور بود نه کشتارگاه دُردری. آثار گرانبها و بی‌بدیل ادبیات دری همچون شاهنامه‌ی فردوسی برای سلطان غزنوی سروده شده اند. از همین رو، ایرانِ شاهنامه‌ی فردوسی، ایرانی نیست که شهرهایش تهران و اصفهان و شیراز و تبریز و قم و فارس و خوزستان و کردستان و.... باشد، بلکه ایرانی است که شهرهایش بلخ و سمنگان و کابل و بامیان و هرات و زابل و خراسان و سیستان است. قهرمانان شاهنامه همواره در سرزمین افغانستان گام برمی‌دارند و نفس می‌کشند در شهرهایی همچون سیستان و کابل و سمنگان و...، و در کوه‌های البرزِ بلخ به شکار غولان می‌روند. اهریمنانی همچون ضحاک در بامیان به مجازات می‌رسند نه در تهران. «اوستا» نخستین متن دری کهن است که نشان از فرهنگ والای بلخ دارد، بلخی که زادگاه و همواره پرورشگاهِ دُردری است. بسیار مسخره‌آمیز و تأسف‌آور است که در قرن بیست و یکم «"خرم"‌ـ‌دینانی» یافت می‌شوند که حتا به اندازه‌ی مغولان فرهنگ‌دوست نیستند که چنین سیستماتیک کمر جهالت و تعصب به قتل دری بسته اند!

2- بنا بر مصوبات خود قانون اساسی، یک «زبان ملی» نداریم؛ بلکه «زبان‌های ملی» داریم. زیرا از میان چندین زبان تنها دو زبان «دری» و «پشتو» به‌حیثِ زبان‌های رسمیِ ملی و فراگیر مورد تأیید و تصویب واقع شده اند و زبان‌های دیگر در شهرهای خاص خود رسمی اند. لذا هم بر اساس دستور زبان دری و هم بر اساس قانون مدنی و احترام به قانون و حقوق قانونی شهروندان فارسی‌زبان ما حق نداریم بگوییم: «زبان ملی»، این تعبیر از بنیان کاملا اشتباه و غلط‌انداز است و زمینه‌ساز غرض و مرض‌های دیگر می‌شود. بلکه باید بگوییم: «زبان‌های ملی». و حقیقت و واقعیت قانونی و حقوقی نیز جز این نیست. زیرا قانون اساسی دو زبان را ملی و سراسری می‌داند نه یک زبان را. و از سویی در زبان دری، "دو" و بیشتر از دو «جمع» به شمار می‌آید و ما «مفرد» نمی‌توانیم اطلاق کنیم. لذا تعبیرِ «زبان ملی» از اساس غلط‌انداز، اشتباه و غیرقانونی و خلاف منافع و فرهنگ متکثر ملی است. همان اندازه که "دری" از زبان‌های ملی و رسمی است، "پشتو" نیز از زبان‌های ملی است و همان اندازه که "پشتو" از زبان‌های ملی است، "دری" نیز از زبان‌های ملی است. لذا باید گفت: "زبان‌های ملی". چون کم‌کاری در هر یک، خیانت و خلاف قانون اساسی و منافع ملی و حقوق شهروندی است. این‌که سرود ملی تنها به زبان پشتو است، این یک پارادوکس و شکننده‌گی درونی و خودنقض‌کننده‌گی و نقصِ اساسی در قانون اساسی است که در کنار اصلاحات و ترمیم‌ها و تبصره‌های دیگر باید زودتر اصلاح شود.

3- آیا تعبیرهای "دانشگاه"، "دانشکده" و "دانشجو" یا «نگارستان» و سایر واژه‌های قتل‌عام‌شده توسط قاتلِ‌جبار کریم خرم ـ وزیرِ ضدفرهنگِ متکثرِ ملیِ وزارت اطلاعات و فرهنگ ـ برخلاف دستور زبان ملی دری است یا خیر؟ هیچ کسی در تاریخ ادبیات دری این را نگفته و گفته هم نمی‌تواند مگر این‌که احمق و وحشی باشد. لذا استفاده از این تعبیرات نه تنها خلاف اصول فرهنگی و اسلامی و ملی و قانون‌های مدنی نیست بلکه دقیقاً عین احترام و پیروی از قانون اساسی و مدنی و حقوق شهروندی است. و تنها کسانی که ضدقانون اساسی و منافع ملی عمل می‌کنند و می‌اندیشند، خواستار خلاف واقعیت امر اند که پروژه‌های مردار قبیله‌یی خویش را با قتل واژگان دری می‌خواهند تطهیردلجی و سیراب و تغذیه کنند. کدام عقل سالم می‌تواند بگوید که «نگارستان» خلاف زبان‌های ملی است اما «گالری» موافق و همساز با موازین زبان‌های ملی است؟ «گالری»، نه تنها بر اساس موازین ساختار زبان‌های ملی نیست بلکه کاملا ضد ساختار و دستور زبان‌های ملی است. تا وقتی کلماتی مناسب و زیبا در زبان‌های ملی موجود باشد، چرا از زبان‌های بیگانه استفاده کرد؟ «خرم‌دینان» باید زودتر این عملکردهای دروغین و دژخیمانه و رفتار وحشیانه و افکار ددمنشانه‌ی خویش را کنار بگذارند و احترام به قانون اساسی و منافع ملی را در پیش بگیرند و از نوسازیِ توحش کوچی‌گری و خصومت قبیله‌یی خویش دست بردارند.

4- اما دلیلی که آقای خرم برای کار ضدفرهنگی و ضدقانونی خود ذکر کرده اند: "... خلاف اصول فرهنگی و اسلامی.."!!!. به چه دلیلی و به چه حقی، دری و دستور زبان دری خلاف اصول اسلامی و فرهنگی است؟ هزاروچهارصد سال است که متفکران و بزرگان دیار ما به زبانِ فاخرِ دُرِ«دری=فارسی=فارسیِ‌دری» سخن گفته و نوشته اند و نه تنها هیچ گاه خلاف اسلام و فرهنگ قلمداد نشده بلکه زبانی همواره فرهنگ‌ساز و دانش‌پرور بوده است. بگذریم از این‌که رئیس مذهب حنفی، امام ابوحنیفه خود نیز دری‌زبان است. این‌که استعمال واژگان دری و به تبع انسان‌های دری‌زبان را با برنامه‌های کلان به سوی ضدیت با اصول اسلامی و فرهنگی و سلب حیات هل می‌دهند جای بسی پرسش دارد که ای عالی‌جناب سرخ‌پوش «بأیِّ ذنبٍ قُتِلت»؟ از کجا و به چه دلیل علمی و حقوقی، تعبیر "نگارستان" که کاملا بر اساس دستور زبان دری است و در زبان مولانای بلخی نیز به کار رفته، ضد اسلامی و فرهنگی پنداشته می‌شود اما "گالری" که خلاف دستور زبان‌های ملی است، جای آن را می‌گیرد و موافق و همگام با اصول و موازین زبانی و فرهنگی و اسلامی و ملی قلمداد می‌شود؟ به راستی، چرا این عالی‌جناب سرخ‌پوش کریم خرم به دستور کدام عالی‌جنابان خاکستری و به چه دلیلی از حوزه‌ی ادبیات و زبان‌شناختی و علم و ادب و فرهنگ به حوزه‌ی تعصبات قومی و عصبیت‌های قبیله‌یی و غیرفرهنگی قورباغه‌وار می‌پرد و عِرض خود می‌برد و زحمت ما می‌دارد؟ این هیچ دلیلی جز طرحِ ملی‌سازی توحش کوچی‌گری و نوسازی تعصبات قبیله‌یی ایشان ندارد که تحت عنوان‌های دروغین و فریب‌انگیز مانند ملی‌سازی و وحدت ملی و.... پیگیری و اجرا می‌شود. وحدت ملی فقط از رهگذر کثرت و گذرگاهِ احترام به وضعیت متکثر فرهنگی اقوام می‌گذرد و حاصل می‌آید. اساسا کارکرد فرهنگ همین است که میان وضعیت‌های متکثر هماهنگی و انسجام برقرار نماید نه این‌که انسجام و هماهنگی را بشکند.

5- هیچ مسئول و هیچ قانونی در هیچ کجای افغانستان حق ندارد دری‌زبان را از تکلم به زبان ملی و مادری‌اش منع کند و این کاملا خلاف قانون اساسی و منافع ملی افغانستان است. آقای خرم و تیم همراه وی که وزارت اطلاعات و فرهنگ را تماما قبضه کرده اند و دردری را در نخستین گام در سر لوحه وزارت اطلاعات و فرهنگ به قتل رسانده اند، بگویند و اعتراف کنند که به جای دشمنی با دردری چقدر در پرورش این زبان کوشش و هزینه کرده اند؟ چه طرح‌ها و هزینه‌هایی تا به حال برای این زبان که کاملا در راستای منافع ملی است صرف کرده و انجام داده اند؟ آیا همان اندازه که برای پشتو هزینه کرده اند برای دری نیز هزینه کرده اند؟ باید برای زبان دری به طور اختصاصی همسان با پشتو هزینه کنند. زیرا دری همانند پشتو زبان ملی و اصلی کشور ما است و هیچ کسی نمی‌تواند تکلم به آن را سلب و نقض و محکوم کند مگر این‌که وحشی و احمق باشد. و فرقی نمی‌کند که در چه مسندی باشد، حتا ممکن و محتمل است وزیر کنونی وزارت اطلاعات و فرهنگ حامل این توحش باشد. زیرا هیچ انسانی از خطا و اشتباه مصون نیست مخصوصا که انگشتِ اوامر و نواهیِ خاکستری‌پوشان کورچشم در ازارِ وزیر نصب و فعال باشد.

6- به‌هرحال، کشتار واژگان دری سویه‌ی دیگری از کشتار، قتل‌عام و غارت عبدالرحمانی است که «غارت و قتل‌عامِ شصت‌ود‌و درصد جامعه‌ی هزاره» را «وحدت ملی» می‌نامد! «خرم‌دینان» همان «عبدالرحمان» و ملاعمرِ کورچشمِ معاصر اند که قتل و غارت را با سوء‌استفاده و تحریف اصول دینی و فرهنگی و با تخریبِ موازین زبانی و انسانی و عقلانی، «ملی‌سازی» نام می‌دهند و پروژه‌های مخرب قبیله‌یی و ضدفرهنگی خویش را بالای جامعه به تطبیق و اجرا می‌رسانند. تأمل در ماهیت کشتار واژگان دری دقیقاً به فهم فاجعه‌ی نسل‌کشی عبدالرحمان بهتر و آسان‌تر یاری می‌رساند که چگونه نسل‌کشی، جنایت‌های جنگی و قتل‌عام‌ها و غارت‌های سیستماتیک را "وحدت ملی" نام می‌مانند! فاجعه، فاجعه است و همان سان که سکوت در قبال کشتارِ واژگان و ادبیات ملی دری خود فاجعه‌یی بدتر است، سکوت در برابر نسل‌کشی، تهاجم و غارت عبدالرحمانی و طالبانی و کوچیانی نیز فاجعه‌ی مضاعفی است که همواره با عناوین گوناگونِ توخالی و موهومی و ظاهرفریب تکرار می‌شود.

7- به‌هرحال، امیدواریم که ریاست جمهوری و اهالی پارلمان کم از کم این قدر «صداقت» و «وجدان انسانی» از خود نشان بدهند که عناصر خاین به منافع ملی و قانون اساسی را از کابینه سبک‌دوش نمایند و وظیفه‌ی قانونی، سوگند و تعهدات خویش را در قبال ملت و بشریت به انجام برسانند. و امیدوارتر این‌که این سلسله‌ی فرهنگ‌سوزی‌ها که به حیث ماهیت و جوهر درونی هیچ فرقی با تخریب آثار باستانی و تندیس‌های بوداهای بامیان ندارد ـ که توسط پشتون‌های افراطی قندهارنشینِ همسفره با پاکستانی‌ها و عربستانی‌ها صورت گرفت ـ و در امتدادِ همان جنایت‌های ضد انسانی و ضدفرهنگی تاریخی کوچی‌گری است که باید هر چه زودتر متوقف شود و به جای ویران‌سازی و فرهنگ‌سوزیِ سیستماتیک به راه عاقلانه‌ی فرهنگ‌سازی انسانی و آبادانی کشور درآیند و امنیت لرزان این کشور جنگ‌زده و سرشار از فقر و فلاکت را بدتر و بیشتر از این ریشه‌کن نسازند.

Ara

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • من نمیدانم که این آقایان که سنک ایران را به سینه میکوبند اقلا همین را درک دارند که ایران اکر آنقدر غم مارا دارد که همزبان همدین هم مذهب ما است باز بجایی اینکه چند وازه ای را نجات داده باشد میتواند تمام زبان ما را نجات دهد ما را در این حالت به اینکونه بیرحمی که یهود وکفار نکرده از خاک ایران مانند یک کثافت بیرون نیاندازد!ولی هدف اصلی ایران چیزی دیکری است! تفرقه کینه دشمنی در بین ملت افغانستان! اینها در فکر هلاک شدن یک کودک نیستند چه مانده که دانشکاه یا بوهنتون یا............... هدف صرف شیۍانی و رذالت است و برایی این هدف چند اجیری را خریداری نموده که خود را فروخته وهمه چیز را زیر با میکنند!!

    • زبان ويالسان مادري.اولين تحفه مادر بعداز ولادت زبان مادري است که هر انسان مکلف است دررشد و بقائي آ ن جد و جهد بخرچ دهد لذا زبان حيسيت مادر را دارد هرکي مادرش را دوست دارد بايد ازان حمايت و دفاع کرد.کسي که در حريم فرهنگ کلتور ومقدساتي دگران تعرض ودست اندازي ميکند در حقيقت آن شخص عاري از همچو نعمات است.افغانستان که در سطح جهان بنام مرکز تروريزم و مواد مخدره مشهور است اکنون کار بجاي رسيده است که وزير کلتور افغانستان کلتور ستيز قاتل تمدن شوئنيست قانونشکن تفرقه انداز خود خواه سرکش بد مست در تمام جرائد روزنامها مجلات اخبارها سايتهاي انترنيتي....وعيره با عکس مبارکشان وکاريکاتورها عرض اندام وفرهنگ ستيزي را بنمايش گذاشته است.

  • من از اقای ميرهزار شديدا ميخواهم تا مقاله های که دران توهين گسترده به جزء ملت افغانستان شده باشد فورا دور کند. درمقاله شما مشاهده کنيد که به پشتونها و زبان پشتو بسيارناسزا گفته شده است.
    تشويشم اينست که سايت کابل پرس? ارام ارام بطرف ياوه نوشتاری و گوئی تبديل نشده و به عوض مرکز گفتمان به مرکز پخش و توسعه بدبينی دربين اقوام افغانستان نشود
    موفق باشيد

    • من گرچه ممکن با نظر نويسنده ی مطلب بالا موافق نباشم اما نمی توانم نظر او را نشر نکنم. من معتقدم که هر زبانی برای گويندگان آن محترم است، چه فارسی باشد و چه پشتو. همانطور که بر اين باورم، به اين باورهم هستم که توسعه و گسترش زبان نبايد به وابستگی به اين رژيم و آن رژيم تعبير شود. مثل همين نظری که خواننده ی پيش از شما نظر داده، يکی ديگر در پاسخ می گويد که شما هم سنگ پاکستان را به سينه می زنيد و دست آخر هر دو نظر اشتباه است.
      آنچه شما نشر و توسعه ی بدبينی نسبت به اقوام کشور می دانيد را من کار امروز و ديروز نمی دانم که کابل پرس? بخواهد با انتشار چند مقاله و نوشته درباره ی اقدام وزير طالب و بی خرد ، اين بدبينی را بوجود آورد و يا دامن بزند. اگر شما با نوشته ی بالا موافق نيستيد، آن را نقد کنيد. بياييد و بنويسيد، در يک مقاله ی جاندار و مفصل بنويسيد که نه اينطور نيست و زبان پشتو اين افتخارات را در عرصه ی نوشتاری دارد که با تاريخ بيهقی هم سطح و برابر است، با مثنوی معنوی و يا غزليات شمس و يا ده ها اثر ارزشمند ديگر. بسيار لازم است که بنويسيد که زبان پشتو اين دستور زبان را دارد و نويسنده ی مطلب بالا نمی داند اين را.
      به نظر من اگر اثر ارزشمندی به زبان پشتو باشد که آن هم جزو ميراث ما محسوب می شود و اگر دستور زبان خوبی دارد که حتا بتواند به رشد فارسی کمک کند، که چه خوب و اگر نيست و ندارد، نبايد ذکر اين نکته را تنها به معنای دشمنی آن و ستيز برداشت کرد.

      به نظر من با حذف آرای ديگران نمی توان به تفاهم رسيد. بگذاريد آدم ها نظراتشان را ارايه کنند.

    • Aghai Mer Hazar ba nasher ein mazmun to sabet karde kae haech farq bain to wa Saief, Masoude, Mazari, Gulbedeine, mula omar, dustum wa degar andewal haiet naest. Hata to kho badter az anha hasty chone to eda mekani ke to roshenfeker wa to demokrate hasty. Wah wah chai sewad wa roshenfekry to dary

    • سلام

      1- چه کسی به «جزء ملت افغانستان» "توهین گسترده"[!] کرده است، کسی که رویه‌ی پدرکشتگی با «زبانِ‌رسمیِ دری» و زیر پا نهادن قانون اساسی و حقوق مسلم شهروندی را در پیش گرفته و «دری» را از تابلوی وزارت حذف کرده و "دری‌زبان" را به دلیلِ «درست سخن‌گفتن به "دری"» برچسبِ "مجرم" زده و مجازات کرده و یا کسی که بر این نقض صریح و آشکار قانون و حقوق اساسی جامعه‌ی خویش اعتراض می‌کند و اجرای قانون و عدالتِ زبانی و فرهنگی و اجتماعی را خواستار می‌شود؟ اگر «دفاع از قانون اساسی و منافع ملی و حقوق شهروندی و عدالتِ اجتماعی و نژادی و زبانی» و خواستِ مجازات برای یاوه‌سرایان ضدفرهنگ و منافع ملی "توهین گسترده" است، پس «پروژه‌ی دری‌ستیزی» ِ کریم خرم و خرم‌مسلکان آیا مصداقِ "احترام" و "فرهنگ‌دوستی" و خوش‌بینی است؟!!! آیا کریم خرم و کرم‌خویان یک‌بار کتابی درباره‌ی «دستور زبان دری» و ساختمان کلمات دری خوانده اند تا بتوانند "واژگان دری" را از "غیردری" بشناسند؟
      2- چه کسی اساساً «گفتمان» را "می‌فهمد" و از «گفتمان» می‌تواند حرف بزند و مدافع آن باشد، کسی که در حمایت از جنایت و رذالتِ "خرم‌مسلکان" برخواسته و با سکوت خویش این نوسازی کوچی‌گری و طالبانیِ پشتون‌ها را تأیید می‌کند یا کسی که بی‌سوادان و نافهمان ضدفرهنگ را به "عقلانیت" و "انسانیت" و "فرهنگ‌دوستی" و "احترام به وضعیت متکثر فرهنگ‌های ملی" فرامی‌خواند؟ آیا "گفتمان" از کانال حذفِ "زبان دری" می‌گذرد و معنا می‌یابد یا اینکه از راهِ حفظِ تکثرِ «زبان‌های ملی» و «پرورش و توسعه‌ی زبان دری» در کنار و هم‌اندازه با سایر زبان‌های ملی حاصل می‌آید؟ اساساً کسی که از نهایت پستی و پلشتی و بی‌فرهنگی، «صدایِ شیرین دری» را سرکوب و خفه می‌کند، چگونه می‌تواند از «گفتمان» حرف بزند؟
      3- چرا برخی از ملت افغانستان هیچ گاه از نوسازیِ غارتِ کوچی‌گری و دروغ‌پردازی‌های جنایتکارانه‌ی تاریخی خویش دست برنمی‌دارند و قتل‌عام‌ها و کشتارهمگانی و چور و چپاول‌ها را احمقانه "زندگی برادروار" و "وحدت ملی" و هزاران یاوه‌سرایی دیگر نام می‌مانند و از وجدان و تاریخ و عقل جهانیان نمی‌شرمند؟ تا به کی این همه دروغ‌گویی تاریخی و خباثت و بی‌شرمی؟
      امیدوارم زودتر روزی فرارسد که این "جزء ملت افغانستان" به تمامیت و کلیتِ «کل ملت افغانستان» احترام بگذارند و حقوق همه‌ی شهروندان را به طور عادلانه و برابرانه و صادقانه رعایت کنند و پاس بدارند.

    • برادر سلام ! من صر ف به همه شما عرض میکنم که بدست خود افتخارات سرزمین کهن ما افغانستان(اریاناو خراسان سابق) را به مثل لقمه تیار به دهن اجانب که دشمنان ازادی وفرهنک ما استند می اندازید! اگر افتخارات در اثار دری و یا پشتو ویا هر زبان دیگر این سرزمین است مربوط به افغانهااست و میباشد. امروز که از هر طرف بعضی از جواسیس ایران پاکستان و شوروی و........مانند شغالان به کمک بادارن شان به وجب وجب خاک ما چشم حسد دوخته اند هیچ چینر نمی توانند بکنند چراکه این وقت میگذرد و بازهم ملت افغان مشت سخت به دهن شان میکوبند مثل که به دهن بادار کلان شان کوبید. دری ما یک زبان مستقل است هیچ ارتباط به فارس ایران ندارد بلکه فارسی ایران مخلوط از دری و عربی میباشدو دراین اواخد اخوندهای ایران از معده خود بعضی از کلمات را ساخته است که حتی هیچ مغهوم ندارند (مانند خودرو- خودرو به چیزی گفته میشود که خود برود درحالیکه موتر به یک موتروان ضرورت دارد) امثال زیاد است ولی مربوط به مانمیشود. خطاب من به تمام افغان ها از هر قوم ونژاد که استند خصوصا" هموطن دری زبان ما اینست که چرا نظر به کدام علاقمندی افتخارات لسان دری را به فارسی ایرانی ربط میدهند . اگر ما به مثنوی مولانا جلال الدین بلخی نگا کنیم بسیار واضح دیده میشود که الفاظ شیرین دری را بکار برده است نه فارسی ایرانی ساخت اخوند ودشمن افغان. اگر در لسان پشتو اثار است ان مربوط ما است چراکه اصلا" پشتون پاکستانی نیست انطرف خط دیورند هم جز از افغانستان است و کسیکه انرا ازخود نمی داند افغان نیست بلکه دشمن افغان است. جوانان عزیز صرف بنام مولانا سلطان محمود احمدشاه ابدالی میرویس هوتکی البیرونی ناصر خسرو و.......و..... اکتفا ننمایید بلکه عمل خویش را مانند انان نموده و همانند انان در خدمت مردم شده و از افتخارات را نصیب این سرزمین کنید و از وجب وجب خاک این حیطه باستانی دفاع نمایید. نگدارید که دشمنان وطن و خاک ماو شما را به جان هم اندازند. با احترام

    • "انطرف خط دیورند هم جز از افغانستان است و کسیکه انرا ازخود نمی داند افغان نیست بلکه دشمن افغان است. " ای افغانک نادان چه میخواستی بگویی؟ به آن قاچاقچیان دزدان دهشت افکنان مکتب سوزان و پشقل خوران سرحدی دیوانه وار محبت داری و ما را هم در این محبت ناپاکت شریک جرم میسازی؟ و واژه ی پر افتخار ایران زمین را پاد زهر ساخته به خورد مان میدهی در حالیکه دنیا اگر این سرزمین را به رسمیت مشناسد از افتخارات فرهنگ ایرانیست... از بلخ و هراتش میشناسند. و شما دبیر این سایت اجازه ندهید که این جاهل صفتان وحشی واژه های شکرین پارسی را تلخ بسازند. ورنه از سایت تان صفحه چرندیات دیوار های توالت مساجد پاکستان خواهند ساخت... خوب اوغانک نادان ! دیگر خود را احمق ساخته از فرهنگی افغانی یاد نکنید چون همچون چیزی در حقیقت وجود ندارد... هر چه است جهل است و توحش. افتضا است و ننگ. به تو حق نمیدهیم در این افتضا و ننگ و جهل و توحش دیگران را هم شریک سازید... فراموش کردم " مشت آهنین تان". آن را هم بیجا مصرف نکنید شاید در زندان های بگرام و گوانتانامو به دردتان بخورد....و در اخیر پارسی گویان پاکدل! گفته ی مولانا را به یاد داشته باشید که: هر کسی کو دور ماند از اصل خویش — باز جوید او روزگاری وصل خویش.

  • کامران جان خودت اصلا مطلب مرا درک نکرده ای
    اگر ميخواهی کابل پرس? انگيزه های ضد وحدت ملی را تقويه کند پس ادامه بده هدف اينست که کلمات بسيارناسزا درمقالات منتشره سايت خودت ديده ميشود که درهيچ چوکاتی برابرنيست اين يک موضوع جداست که اگر گفتمان ميشود درفضای اکادميک و بازميباشد
    موفق باشی

  • بیدار شوید! ای خواب بردگان ای ناخبران ای اسیر در جال دشمنان و ای غا فل از هدف زنده گی و تاریخ کشور!
    اگر خوب است و یا بد اگر پشتو است یا دری اگر پشتون است یا تا جیک یا هزاره یا ازبک یا پشه یی یا ایماق یا............ همه و همه وارثان این سرزمین است. هیچ تفارت بین انان وجود ندارد و همگی دشمنان وطن را به دهن شان به مشت اهنین میزنند . اگر گروه فروخته شده گان درمیان شان است اول شاید اصلاح شود و اگر اصلاح نشود خوار وذلیل خواهند بود چراکه این میگذرد و باز همان وخت بهاران این ملت غیور فرا میرسد و باز یک ابر قدرت جهان خور را جواب دندان شکن میدهد. روس چی کرد که ایران کند! انگریز چی کرد که پاکستان کند(طفل چند روزه)! ایا اینها از باداران شان یاد نگرفتند و ایا شجاعت و مردانگی این ملت یاد شان رفت که دربرابر ابرقدرتها سرخم نکردند و دره دره این وطن را هدیره دشمنان ساختند. ولی هوشیار باشید که امروز دشمن همرای تان روبه رو مقابله نمکند چراکه تاریخ شما را خوانده و از شجاعت و دلیری اجداد شما پاهای شان میلزد ولی امروز انان هرنیرنگ را بکار میگیرند و به شکل از اشکال شمارا از هم متفرق ساخته و به اصطلاح خود مارا با خود ما جنگ می اندازند تا زمینه را برای غصب خاک ما مهیا بسازند. بلی ملت شجاع کامیابی ما و شما در اتفاق است نه در نفاق !!!!!!!!!!!!!. احترام

  • sadayii MOhaqqeqra BBC sansur karde ast

    • جناب مير هزار ، نويسنده مبارز کشور ! من واقعا اين وقت ها تعجب ميکنم که چرا اينهمه به يک وزير گلب الدينی چسپيده ايد و اصل منشا مشکلات، آمريکا و شرکت يونيکال ، بريتانيا و حاميان استعماری کرزی را کاملا فراموش کرده ايد! نميتوانم از نگرانی آگنده نباشم که شما در اين برهه حساس از ترم ها و تکيه کلام ها و ادبيات سياسی ايرانيان استفاده ميکنيد ، مثلا عاليجناب سرخپوش که سخن ، اکبر گنجی در برابر مخالفان فکری و سياسی اوست !به بينيد ما وشمارا جاسوس ايران ميگويند بخاطر همين لغزشها و عدم دقت ها، لطفا مبارزه عليه يک وزير را به مبارزه عليه خود کرزی و اشغالگران مبدل کنيد ، ورنه کابل پرس? تخته مشق کودکان خواهد بود . با احترام . ع. وارسته

    • خواننده ی عزيز، ابتدا اينکه نوشته ی بالا از خود نويسنده دارد و نوشته ی من نيست. دوم اينکه استفاده از چند کلمه به هيچ عنوان دليلی بر جاسوسی نيست و به هيچ عنوان جرم نيز محسوب نمی شود. هيچ محکمه ی عادلی نيز استفاده از چند کلمه را جرم تلقی نمی کند و بلکه شخص يا اشخاصی که به دليل استفاده از چند کلمه، به شخص يا اشخاص ديگر اتهام می بندند مجرم می باشند. فقط کسانی استفاده از اين کلمات را جرم می پندارند که مانند جناب خرم، سر در آخور ارتجاع داشته باشند. مساله ی اينکه يک نويسنده از نويسنده ی ديگر تقليد می کند گپی جداست.

      درباره ی کرزی هم موافقم، بايد بيشتر از اين مورد نقد قرار گيرد اما باز اين دليلی برای نقد مرتجانی مانند خرم نمی شود.

    • آقای نويسنده بيسواد ! عاليجناب سرخپوش از تعبيرات يک پاسدار ( عضو سپاه پاسداران ايران ) است که بعد ها ها از رژيم ايران بريد و اکنون در خارج چکر ميزند ! اکبر گنجی در مورد قتل های زنجيره ای ايران اين را ابداع کرده ، اما تو برای خرم ؟ ای تف بر هرچه خود فروش و ايرانی مشرب و شار لاتان است . اکنون معلوم شد ميرهزار کيست و چه ميکند! هوشنگ

    • if some one say that Farsi and Dari is two different languages.first he is Pashtun.second he is enemy of Farsi language. we shold remember forever,

  • من فقد اینقدر میدانم که این یک سیستم نه بلکه یک توسعه خواهی در زبان است از اینکه زبان پشتو کامل نمیباشد واکثر کلمات انرا زبان انگلیسی تشکیل داده و پشتون ها هم از این حرف ها آگاه نیستند که زبان پشتو از کجا به این کشور آمده ویک ناقل در منطقه است به همین دلیل است که میخواهند که زیرتاثر زبان های دیگری قرار نگیرند . وزبان پشتو زمانی که این کشور بنام افغانستان عرض ندام کرد به شکل مهاجر ودست نشانده انگلیس ها در منطقه باقی مانده و اگر شما به پشتونستان نگاه بکنید این مطلب را درست به تمام واژه ها آن میدانید که مثل بلوچ ها یک زبان فرعی است وزبان دری ازنام وسابقه ان معلوم است از زمانی که این کشور بنام آریانا وخراسان بود مردم به این زبان تکلم میکردن وآثار شعرا ونویسنده های گذشته نیزبه همین زبان دری است.

  • سلام خدمت همه خواننده‌گان و نظردهنده‌گان گرامی و با تشکر و سپاس از مسئولان ارجمند سایت کابل پرس?:

    1- اکبر گنجی تعبیر «عالی‌جناب سرخ‌پوش و عالی‌جنابان خاکستری‌پوش» را از پیش خود نساخته، بلکه گنجی این تعبیر را از «ادبیات سیاسی فرانسه» گرفته است. (بی‌سوادان اول بیشتر مطالعه بفرمایند بعد وراجی کنند.)
    2- مراد از عالی‌جناب سرخ‌پوش، «کاردینال ریشیلیو» صدراعظم فرانسه و مراد از عالی‌جناب خاکستری‌پوش هم کشیشی به نام «پدر ژوزف» می‌باشد. صدراعظم ریشیلیو فردی بود که همیشه ردای سرخ می‌پوشید و شخصی جبار بود که همیشه دستورها و اوامر پدر ژوزف را انجام می‌داد و اجرا می‌کرد. پدر ژوزف، راهبی بود که عبا و قبایی خاکستری می‌پوشید و در جنگل می‌زیست و خط مشیِ ریشیلیو را تعیین می‌کرد و هر کسی که با وی مخالفت می‌کرد بی‌درنگ کشته می‌شد. این آقای ریشیلیو را نویسنده‌ی شهیر هم‌عصر وی یعنی «الکساندر دوما» هم در رمان «سه تفنگ‌دار»اش ذکر کرده است.
    به‌هر روی، این تعبیر حاکی از گونه‌یی مناسبات و روابط قدرت در امور سیاسی است و این اصطلاح در ادبیات سیاسی فرانسه مشهور است. شخصی یا عده‌ای قدرتمند پشت پرده هستند که یک دلقک و فردِ مترسک‌واری را عَلَم می‌کنند تا اوامر و فرمان‌های آن پرده‌نشینان مخوف را اجرا کند و کسی حق مخالفت با آن‌ها را هم ندارد. چند مشخصه‌ی برجسته‌ی این خاکستری‌پوشان عبارت است از: 1- قدرت زیاد و تعیین خط مشی، 2- کشتن و سرکوب مخالفان، 3- در پشت‌پرده پنهان بودن، 4- دارای افکار ارتجاعی و خشونت‌گرا بودن، 5- عملکردهای غیردموکراتیک و خارج از ساختار قانون و... عالی‌جناب سرخ‌پوش فقط آلت دست عالی‌جنابان خاکستری است. همین شکل از روابط و مناسبات سیاسی درباره‌ی خشونت و سرکوبگراییِ کریم خرم صدق می‌کند. معلوم است که خشونت‌طلبیِ کریم خرم از کجاها آب می‌خورد. نه تنها از گلبدین و ملاعمر بلکه در بی‌فکری افراطی پاکستانی‌ها و عربستانی‌ها ریشه دارد و از همان جا تغذیه می‌شود. کریم خرم به خبرنگار زن اجازه‌ی عکس گرفتن نداد. خوب است به این سخن امیرعبدالرحمان درباره‌ی بی‌خردیِ سرکردگان لشکر و همراهانش توجه و دقت نمایید: «ولی سرکرده‌های من از گرفتن عکس خودشان انکار کردند. گفتند هر کس عکس خود را بیندازد، کافر می‌شود. تا حالا من همیشه چنان فکر می‌کردم همراهان من عقلی دارند، ولی این وقت دانستم که هیچ عقل ندارند.»/تاج التواریخ، چاپ 1377، ص 155. (قلمرو استبداد، دای فولادی، پاورقی ص 27). دیگر لازم نیست که من بگویم کریم خرم و تیم همراه وی با همه‌ی آن سیه‌رویان پرده‌نشین «هیچ عقل ندارند»، زیرا پیش‌تر از من تاریخ خونین و سراسر فاجعه‌بار افغانستان به این بی‌خردی‌ها اعتراف کرده است.
    3- بگذریم، قبول است که "هوشنگ" و امثال وی در بی‌سوادی و نادانی، علامه‌ی دهر نیستند و گیریم که این تعبیر ابداع گنجی باشد، حالا اگر یک ذره عقل دارید، نشان بدهید که ساختارِعمل نابخردانه‌ی کریم خرم این گونه نیست و اثبات کنید که امیرعبدالرحمان غلط کرده است که گفته همراهان و هم‌مسلکان و هم‌قطارانش در تاریخ معاصر "هیچ عقل ندارند".
    4- دقت و تأمل در نظرهایی که داده شده، غیر از سخنان منطقی محترم میرهزار گرامی، ماهیت و جوهره‌ی حرفِ "هوشنگ"، "ع.وارسته"، "ذ.افغان"، "فرهاد؟" و... چیست؟ همگی این نظرات، مدعیاتِ نوشتار فوق را تأیید می‌کند که بخشی از جامعه‌ی افغان اساساً عقل و منطق سرش نمی‌شود. آری، این عزیزان غیر از "نوسازی نادانی" و "ملی‌سازیِ عصبیتِ کوچی‌گریِ" قومی‌شان حرف دیگری ندارند. چارچوب ذهنیت‌شان همان چارچوب ارتجاع کوچی‌گری و قبیله‌یی است. ‌سطح تحلیل‌شان صفر است. نوسازی نادانی و بی‌سوادی قبیله‌پرستان همین جا خود را نشان می‌دهد که موضوع بحث «خشونت‌طلبی و سرکوبگریِ کریم خرم» است اما بیشتر نظرات داده شده هیچ منطق و ربطی به موضوع بحث ندارند و خارج از چارچوب بحث وراجی می‌فرمایند. سخن از "افتخارات ملی" و "شجاعت و دلیری اجدادی" می‌زنند، بدون آن‌که بگویند آن اجداد چه «میراث فرهنگی» و کدام «اثرِ فرهنگی و تمدنی» به جای نهاده اند. جاهلانه و احمقانه از اجدادشان می‌گویند بدون آنکه همچون خالد حسینی اعتراف کنند که آن اجدادِ بی‌منطق جزو بزرگ‌ترین جنایتکاران جنگی اند. شجاعت و دلیری و افتخار نابخردانه به اجدادی که تاریخی جزء اقتصادِغارتی و کشتار همگانی و نسل‌کشی سیستماتیک رقم نزده اند و چیزی از فرهنگ و هنر و دانش به میراث نگذاشته اند. البته کوچی‌گری بیشتر از این نمی‌فهمد. اینکه "رشوه" در حکومت کوچی‌گرا و طالب‌زده‌ی کرزی، رسمی و بسیار شایع است چیزی نیست جز ترجمان همان "اقتصادِغارتیِ کوچی‌گرایی". "غارت"، اساسِ شیوه‌ی معیشت و سبک زندگیِ کوچی‌گری است. و هر غارتی از معبر کشتار می‌گذرد. رشوه و فسادهای اداری در بدنه و کابینه‌ی دولت سویه‌ی دیگر همین غارت و در چارچوبِ عملکردهایِ کوچی‌گری است.
    5- اگر خرم و آخورداران و طرفدارانش منطق و عقل و شعور سرشان می‌شود، چرا به جای اینکه در راستای عقلانیت و توسعه‌ی کشور بسترسازی و فرهنگ‌سازی کنند تا خوی و خصلتِ فساد جمعی و رشوه‌گیریِ‌عام و بی‌سوادی و افکار و رفتار ضدبشری ریشه‌کن شود، "دری" را از تابلوی وزارت حذف می‌کند؟ وقتی وظیفه‌ی قانونی و تعهد وی بر "حفظ" و "تقویتِ" زبان‌های ملی است چرا "حذف" و "سرکوب" را در پیش می‌گیرد؟ اگر خرم‌مسلکان شعور دارند، روشن سازند که "دستورِزبانِ" دری افغانستان از فارسی ایران در کجا و در کدام قواعد از هم جدا می‌شوند؟ اگر شعور دارید، روشن نمایید و توضیح بدهید که این مرزبندی چگونه و در کدام قواعد زبانی و دستوری خود را نشان می‌دهد. اگر خرم فرهنگ دارد بگویید تا به حال به غیر از دری‌ستیزی آیا یک اثر فلسفی و فکری از تاریخ تفکر جهان به زبان‌های ملی ترجمه کرده است؟ وقتی مناطق پشتونشین در آتشِ تریاک و فساد اخلاقی و انتحار و انفجار و تروریسم کوچی‌گری می‌سوزد و وقتی برخی از خودِ پشتون‌ها نارنجک و بمب را بر جان انسان‌های بی‌گناه انتحار و انفجار می‌دهند و امنیت ملی کشور را به خطر می‌اندازند، وزیر فرهنگ چه کارهای فرهنگی می‌کند غیر از ضدیت با دری و دری‌زبانان؟
    6- نظردهنده‌گان عزیز! چرا این قدر قیاس به نفس می‌کنید؟ وقتی خودتان جاسوس هستید و اخلاق و منطق و عقلانیت سرتان نمی‌شود، چرا دیگران را متهم می‌کنید؟ چرا به اصل استدلال نمی‌پردازید و حاشیه‌روی می‌کنید؟ چرا این قدر قانون‌گریز می‌شوید و بر نقض صریح قانون اساسی سکوت می‌کنید؟
    مدعای اصلی نوشتار: 1- زبان دری، زبان ملی و رسمی است، 2- زبان دری از خود دستور زبان مستقل، مشخص و دقیق دارد، 3- تعبیراتِ اصیلِ دری مانند نگارستان، دانشگاه، دانشکده، دانشجو و.... آیا بر اساس دستورِزبان دری هست یا خیر؟ اگر مغایر با موازین دستورِزبانِ دری است، بگویید و استدلال‌تان را بفرمایید و اگر کاملا بر اساس دستورِزبانِ دری است، پس چرا سخن‌گفتن به دری "جرم" محسوب می‌شود؟ چرا وزیر فرهنگ آقای خرم، قانون اساسی را زیر پا می‌نهد و آشکارا نقض می‌کند و صدای دری را سرکوب می‌کند؟ شما آیا با این کار خرم مخالف اید یا موافق؟ چرا؟ چرا شما با ناقضین قانون اساسی همصدا می‌شوید و از وی طرفداری می‌کنید؟ اگر کسی جاسوس باشد و ضد منافع ملی و قانون اساسی عمل می‌کند و می‌اندیشد، بنا به استدلال نوشتارم، نخستین کس آقای "خرم" و طرفداران وی است و شماهایی که قیاس به خود می‌کنید. گرچه از جماعت کوچی بیش از این انتظار نیست؛ زیرا منطق و عقلانیت و انسانیت سرشان نمی‌شود و فقط بر طبل غژدی‌نشینی خویش می‌کوبند و خوش دارند که صدای فرهنگی و انسانی دیگران را سرکوب کنند. عصبیت کوچی‌گری فرجام و عاقبتی جز انسداد و استبدادِ فکری و سیاسی و تخریبِ پایه‌های فرهنگ و تمدن این سرزمین ثمره‌ی دیگری ندارد. و سکوت بر این فاجعه‌ها معنایش تأیید و همدستی و همسخنی با فاجعه‌آفرینان است.
    عرض آخر اینکه: اگر سواد دارید و عقل، اگر شعور دارید و منطق، بیایید درباره‌ی عملکردهای ضدفرهنگی و ضدقانونی و ضدحقوق شهروندیِ کریم خرم نظر دهید نه اینکه قیاس به نفس کنید. بگویید دری‌ستیزی و سرکوب دری‌زبانان که از سوی کریم خرم در صدر برنامه‌های وی تعقیب و تطبیق می‌شود چه معنایی دارد و درک و شعور شما از این افکار و رفتار چگونه و چیست؟

    • آقا جان نويسنده جيره خواری که از اسمت معلوم نيست زنی يا مرد، ونوشته ات نيز مخنث است! واينقدر هفته فهمی ( ياشايد هم خودت را ميزنی به نادانی !) که نميدانی منتقد تو چه ميگويد ! اکبر گنجی ، ما کار نداريم اين مصطلحات را از کجا کرده از فرانسه گرفته يا خانه خاله اش ! مساله اين است که وقتی تو درين برهه زمان اصطلاحات يک فرد يا يک حلقه ايرانی را برميداری و به خورد مردم خويش ميدهی ، خوب ميخواهی ثابت کنی که اگر ايرانی دهن خورجين افکا رو تعبيرات خويش را به بندد ، افغان بيچاره از گرسنه گی فرهنگی وسياسی خواهد مرد! يعنی ما حتا صلاحيت و شايستهگی ساختن دو تا تعبير را هم نداريم ، بايد از ايرانی ها وام بگيريم! تو ميخواهی ثابت کنی که خرم و دست نشانده گان ديگر امريکا ، دريابند ، ايران همه چيز مانرا تسخير کرده ، گواه اين استحاله فرهنگی صفحات کابل پرس? است که بوسيله چند مزدور ايرانی اداره ميشود ! ؛ يعنی ما همه چيز مان ايرانی است !
      مگر اصطلاح و تعبير قحط است ؟ مگر سرخپوش و سياهپوش ، برای خواننده افغان کابل پرس ، قابل در ک است؟ ترا به سياست بازان يک کشورد يگر چه کار، که بدون ميخوارگی ، عربده ميکشی !
      « من آنم که رستم بود پهلوان !» بفرض محال اگر خرم قلدر، نوشته بی سر وپای ترا بخواند ، ميدانی چه ميگويد ؟ ميگويد : کابل پرس خودش دارد اعمال ماراتوجيه ميکند ، آسوده بخواب خرم ! هوشنگ

    • پيام شما هم باشد که سراسر عقده و فرافکنی خودتان است.

  • البته ساختار و هرم حكومت كرزى را ديده و مطالعه بكنيد بخوبى در مى يابيد كه حكومت كرزى تا كنون هيج كارى جز قوم برستى و فاشيستى جيزى ديكرى را به ارمغان نه آورده است و جناب خرم هم از همان يكى از فاشيست هاى مطلق است كه در داخل هرم كرزى قرار داشته خدمت خوبى را براى كرزى و ديكر فاشيستان انجام بدهد و حكومت منفور قبيلوى و طائفوى كرزى را استوار تر بسازد نفاق وشرر اندازى در بين يك مجتمع بزرك زنك خطر مهلك براى باشنده كان آن است كه مى تواند سبب فتنه بسياربزرك و مشتعل شدن جنك هاى طائفوى اوس و خزرج كرديده آنكاه هيج راه حل براى اين معظله نخواهد ايجاد شود و هزارها سال در آتش اين فتنه مردم بى كناه و مظلوم خواهند سوخت بناء اين قسم اشخاص ازنظر شرع شريف منافق اطلاق مى شود و هر منافق ازديدكاه شرع شريف هر حكم دارد و جزاى اين نوع منا فق در شريعت اعدام است تا از شر آن يك مجتمع عظيم در امان بماند (رجوع شود به احكامات اسلام) تنها بر كنارى ازوزارت كافى نيست

  • با سلام . امید به هوشنگِ قشنگ و هم قطاران بر نخورد ، من از فرهنگ پیراهن تنبان این وزیر خوشم نمی آید ، هیچ . سال 1920 بود که شاه امان الله ، آن شاهِ ترقی پسند دریشی را رسمی ساخت و گلیم کرته ایزار را از امور رسمی برچید . لیکن آن مرحوم نمی دانست که پس از 88 سال یک بدلِ پهلوان نظام برآمده از غژدی ، وزیر فرهنگ میشود و با لباس خواب در مسند وزارت جلوس میفرماید ، آنهم وزارت فرهنگ . اگر شاه امان الله کنون زنده میبود و این صورت نتراشیده را که از علم و فرهنگ جز یک عدد شکم چیزی دیگری ندارد می دید ، حتماً از غصه هلاک میشد . قصه کنم برایت . در فرانسه ستاژیر بودم . در یک اطاق کار میکردم ، با یک دختر و پسر فرانسوی بنام « فلیپ » . این جوان هر روز با یک پیراهن پاک ، سر و صورت اصلاح شده ، معطر و تمیز و بعضی روز ها عوض نکتایی ، یک مفلر شیک و خوشرنگ بین یخن پیراهن ، موهای شانه زده و بوت های براق در اطاق ظاهر میشد و بانژوغ ، بانژوغ گویان برای من و آن دوشیزه . باری گفتمش : خیلی شیک هستی فلیپ . گفت : مرسی . من یک ساعت صبح به خودم ور میروم و برای شما فیشن میکنم ، اگر از من خوش تان نیاید ، اقلاً چشم آزار نباشم . اگر در جنگل بودم ، بی زحمت بودم . شاید هم برهنه میرفتم . چون حیوانات ارزش آنرا ندارند که آدم برای شان فیشن کند . گفتمش : تو بچۀ مؤدبی هستی فلیپ ! در دلم ترا دوست دارم . از زحمتی که برای ما متحمل میشوی ، متشکرم . مرسی .

  • سلام محترم هوشنگ! از اینکه نهایت و سر و تهِ "سواد و عقل" و "شعور و منطق"ات را نشان دادی، تشکر. چه "منتقد"انی؟! درباره‌ی اعتراف عبدالرحمان گفته بودم که چارچوبِ تحلیل، فهم و شعورِ عصبیتِ کوچی‌گری همین است که «هیچ عقل ندارند»[اعترافِ عبدالرحمان/تاج التواریخ]. ضمنا به عرض کریم خرم برسان که یک اثر فکری جهانی را به زبان‌های ملی ترجمه کند آبرومندانه‌تر از این کوچی‌گرایی است که تو را به "جیره‌خواری" و "مزدوری" و "عربده‌کشی" و فسادِ اخلاقی گماشته است. هوشنگ! با آن غژدی‌های قشنگ خوش بگذرانی.

  • 1- راستی هوشنگ، گفتی تولید تعبیر افغانکی، این تقدیم تو باد: معادلی که گنجی "عالی‌جناب سرخ‌پوش" ترجمه کرده را سرکوب و خفه می‌کنیم و به جایش «خرمآب غژدی‌نشین» ترجمه می‌کنیم و به جای "خاکستری‌پوش" هم بخوانیم: «غارنشین». (غارهایی مانند تورابورا). چطور است، افغانی شد یا نی؟
    2- «آرا»، نام یکی از کانیشکاهای بزرگ است در سلسله‌ی کوشانیان. اگر جهت تکمیل پرونده‌ی علامه‌گی‌ات چند ورق کتاب تاریخ بخوانی، ضرر نمی‌کنی. مخصوصاً کتاب "تاریخ آسیای مرکزی" که توسط چند پژوهشگر بین‌المللی نوشته شده و سه جلدش به "فارسی" ترجمه شده است.
    3- ضمناً برای فهم «عصبیت کوچی‌گری» هم کتاب‌های «مقدمه ابن‌خلدون» و «العقل السیاسی العربی» از «محمدعابر الجابری» را پیشنهاد می‌کنم بخوانی [هر دو نویسنده از اهل‌سنت اند]. هر دو به فارسی هم ترجمه شده، اگر با آن پدرکشتگی نداری. (دومی به نام "عقل سیاسی در اسلام"، ترجمه عبدالرضا سواری، تهران، نشر گام نو، 1384). الجابری دو نوع سیستم کلی حکومتی را در سرزمین‌های عربی و اسلامی توضیح داده. در مقدمه کتاب، سه مفهوم بنیادین از ابن‌خلدون گرفته: "عقیده"، "قبیله" و "غنیمت" و چارچوب نظری تحلیل صورِقدرت را از فوکو (متفکر فرانسوی) گرفته، تحلیل و تبیین می‌کند. بعد بخش نخست کتاب: «از دعوت تا دولت» که هرم قدرت طبق اسلام محمد بن عبدالله را توضیح می‌دهد: «عقیده-قبیله-غنیمت» و بخش دوم: از رده تا فتنه که هرم قدرت را پس از محمد توضیح می‌دهد: «قبیله-غنیمت-عقیده». هر کدام از این مفاهیم را در یک فصل. مجموع کتاب یک مقدمه و دو بخش و هر بخش سه فصل دارد. بازسازی ساختارِقدرت در حکومت پشتونیسمِ افغانستان را می‌توان چنین بیان کرد: در رأس هرم، قبیله و بعد غارت و قتل‌عام اقوام دیگر و در اخیر عقیده و مذهب. به سخنی دیگر، «عصبیتِ کوچی‌گری-اقتصادِ غارتی-عقیده‌ی افراطی و متحجرانه». "غنیمت" ترجمه‌ی نظری و محترمانه‌ی همان "غارت" است. و هر غارتی از معبر قتل‌عامِ همگانی می‌گذرد. ضمنا نزاع‌های افغانستان بیش از آن‌که مذهبی باشد، نژادی و قبیله‌یی است و از آن‌جا که «کوچی‌گری» تابع هیچ منطق و عقلانیت فرهنگی نیست، لذا فقط در پیِ محکومیت و قتل‌عام و غارت است. و شاهد این امر نیز ناآرامی‌های گسترده‌ی مناطق پشتونشین است که با عملیات‌های انتحاری امنیت و بازسازی افغانستان را به خطر انداخته اند و در اخیر این کارهای خرم. «مزاری» هم همین را می‌گفت که شعارها همه مذهبی[عقیدتی] اند اما عملکردها همه نژادی[قبیله‌یی] است.
    4- استحاله‌ی این شاعران بزرگ را چه می‌کنی؟ ایرانی‌ها از افغان‌ها نام "دری" را گرفته اند یا افغان‌ها از ایرانی‌ها؟
    ابوالقاسم فردوسی: بفرمود تا "پارسی دری" / نوشتند و کوتاه شد داوری
    ابوالقاسم فردوسی: یکی تازه کن قصه‌ی زردهشت / به نظم "دری" و به خط درشت
    نظامی گنجه‌ای: گزارنده‌ی داستان "دری" / چنین داد نظم گزارشگری
    سعدی شیرازی: هزار بلبل دستان سرای عاشق را / بباید از تو سخن گفتن "دری" آموخت
    حافظ شیرازی: ز شعر دلکش حافظ کسی شود آگاه / که لطف طبع و سخن‌گفتنِ "دری" داند
    عنصری: ایا به فصل تو نیکو شده معانی خیر / و یا به لفظ تو شیرین شده زبان "دری"
    فرخی سیستانی: خاصه آن بنده که ماننده‌ی من بنده بود / مدح گوینده و داننده به الفاظ "دری"
    ناصر خسرو: من آن ام که در پای خوکان نریزم / مر این قیمتی دُر لفظ "دری" را
    سنایی غزنوی: شکر لله که تو را یافتم ای بحر سخا / از تو صلت، ز من اشعار به الفاظ "دری"
    (اشعار برگرفته از کتاب: «دستورِمعاصرِزبانِ پارسی دری» از پوهاند محمدحسین یمین که در صنف‌های دانشگاه کابل هم تدریس می‌شود. این کتاب را حتما بخوان و یک نسخه برای کریم خرم هم بفرست تا صرف و نحو دری آشنا شود.)
    5- راستی، تو خودت با این ایرانی‌ها که مابین‌شان "هوشنگ"نام زیاد است، چه نسبتی داری؟

  • آرا جان ، آقا !
    من دور سرت گردم
    مهربان ، مهربان ، مهربان ...
    باش ،
    به نام خدا
    سکینه .

  • بنا كردم از نظم كاخ بلند
    كه از باد و باران نيايد گزند

    نميرم از اين پس كه من زنده ام
    كه تخم سخن را پراكنده ام

  • سلام و ادب فراوان خدمت تمام طرفداران فرهنگ اصیل افغان زمین. میدانم که کمی دیرتر به این سایت سر زده ام و مدتی زیادی از این بحث گذشته است، ولی با خواندن متن کاملاً درست و بجای آقای آرا و نظرات ناشیانۀ بعضی از خوانندگان متن نتوانستم چیزی نگفته و ننوشته بروم. این فرهنگ کُشی و پایمال کردن ارزشهای معنوی افغانستان از سیاستهای همان فاشیست خون آشام (عبدالرحمن) آب میخورد. یکی از نظر دهندگان ناشی از تاریخ پر افتخارمان نوشته بود، آنانیکه از تاریخ پر افتخار داد و غف میزنند کوچی هایی هستند که آن طرز تفکر را از والدین متعصبشان که چیزی به جز گاوچرانی، گوسفندچرانی، خیمه نشینی، صحرا نشینی، پشقل چینی، سرگین تپ کردن و غارتگری چیزی دیگری نمیدانند، به ارث برده اند و امروز همان کوچی گرا ها فکر میکنند به جائی رسیده اند و میآند و واژه های ناب دری را مخالف اصول ملی و اسلامی میداندند. آخه کسی که تمام داشته های تاریخی و فرهنگی اش چیزی جز چند تا خیمۀ چرکین و چند بوجی پشقل است، کجا از اصول ملی و اسلامی سر در می آورد؟ و آن کودن دیگری که نوشته است سنگ ایران را به سینه میکوبیم، بهتر است به نصایح آقای آرا گوش دهد و کتاب بخواند تا کمی از ارزشهای زبانی و فرهگی کشور باخبر شود، چون ما پس از اینکه کوچی ها باسن را روی تحت شاهی سرش زدند روز خوش را دندیده ایم و صفحات تاریخ کشور را هم با خون بی گناهان از لافهای توخالی شان پر کرده اند.

    آنلاین : کشور به اشخاص رُک و راست مثل آقای آرا نیاز دارد

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس