صفحه نخست > دیدگاه > وبلاگ نویس > اي پسر حنيف!

اي پسر حنيف!

جمعه 10 آگوست 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

شب قدر است و شب
شهادت امام. خواستم یاداشتی بنویسم، دیدم هیچ نوشته‌ای نمی‌تواند در ترسیم شخصیت ایشان،
رسا‌تر از این نامه باشد كه روزگاري خودش به عثمان بن حنیف انصاری نوشته است
.

 به من گزارش دادند که مردى از سرمایه‏ داران بصره،

 تو را به مهمانى خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوى آن شتافتى

 خوردنى ‏هاى رنگارنگ براى تو آوردند

 و کاسه‏ هاى پر از غذا پى در پى جلوى تو نهادند

 گمان نمى ‏کردم مهمانى مردمى را بپذیرى که:

نیازمندانشان با ستم محروم شده، و ثروتمندانشان
بر سر سفره دعوت شده‏‌اند
.

 اندیشه کن در کجایى

 و بر سر کدام سفره مى‏ خورى

 پس آن غذایى که حلال و حرام بودنش را نمى ‏دانى دور بیفکن

و آنچه را به پاکیزگى و حلال بودنش یقین دارى مصرف
کن
.

آگاه باش!

 هر پیروى را امامى است که از او پیروى مى ‏کند

و از نور دانشش روشنى مى ‏گیرد

آگاه باش!

 امام شما از دنیاى خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضایت داده است.

 بدانید که شما توانایى چنین کارى را ندارید

 امّا با پرهیزکارى و تلاش فراوان و پاکدامنى و راستى

مرا یارى دهید.

 پس سوگند به خدا

 من از دنیاى شما طلا و نقره‏اى نیندوخته

 و از غنیمت‏ هاى آن چیزى ذخیره نکرده ‏ام

بر دو جامه کهنه‏ام جامه‏اى نیفزودم

و از زمین دنیا حتى یک وجب در اختیار نگرفتم

 و دنیاى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیز‌تر است

 من اگر مى‏ خواستم

مى‏ توانستم از عسل پاک

 و از مغز گندم

و بافته ‏هاى ابریشم

براى خود غذا و لباس فراهم آورم

امّا هیهات که هواى نفس بر من چیره گردد

و حرص و طمع مرا وا دارد که طعام هاى لذیذ بر گزینم

در حالى که در «حجاز» یا «یمامه» کسى باشد که به
قرص نانى نرسد

و یا هرگز شکمى سیر نخورد

یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکم ‏هایى که از گرسنگى
به پشت چسبیده، و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد

یا چنان باشم که شاعر گفت:

 «این درد تو را بس
که شب را با شکم سیر بخوابى و در اطراف تو شکم‏هایى گرسنه و به پشت چسبیده باشند
».

 آیا به همین رضایت دهم که مرا امیر المؤمنین خوانند

 و در تلخى‏ هاى روزگار با مردم شریک نباشم

 و در سختى‏هاى زندگى الگوى آنان نگردم

 آفریده نشده‏ام که غذاهاى لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد

چونان حیوان پروارى که تمام همّت او علف، و یا چون
حیوان‌‌ رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده

 و از آینده
خود بى خبر است

اى دنیا از من دور شو!

مهارت را بر پشت تو نهاده، و از چنگال‏ هاى تو رهایى
یافتم، و از دام‏هاى تو نجات یافته

 و از لغزشگاه
‏‌هایت دورى گزیده ‏ام. ‏


آنلاین : http://baghchar.blogfa.com/pos...

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس