صفحه نخست > خبر و گزارش > دستور شلیک به غیر نظامیان توسط سید شاه آغا خاکسار گرداننده ی چند فاحشه (...)

دستور شلیک به غیر نظامیان توسط سید شاه آغا خاکسار گرداننده ی چند فاحشه خانه و مدیر جنایی حوزه شش صادر شده بود

کابل پرس خبری
يكشنبه 9 سپتامبر 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

عکس ها از روزنامه نگاران شهروند

کابل پرس: منابع کابل پرس می گویند در جریان حمله روز گذشته عده ای اوباش به مردم غرب کابل، سید شاه آغا خاکسار مدیر جنایی حوزه شش پولیس دستور شلیک گلوله بر غیر نظامیان را صادر کرده بود. در جریان حمله ی اوباشان به مردم غرب کابل دو تن، یکی جوانی دانشجو از ولایت دایکندی و دیگری یک پولیس کشته شده است. در این حادثه چندین تن نیز زخمی شدند. برخی گزارش ها نیز حاکی از آن است که پولیس کشده شده بدست همکاران خود و بدنبال خودداری از شلیک بسوی مردم از پای در آمده است.

منابع کابل پرس? می گویند سید شاه آغا خاکسار مدیر جنایی حوزه ششم کابل در جریان حمله ی اوباشان نه تنها خود به جان مردم غیر نظامی افتاده و آنان را لت و کوب می کرد، بلکه دستور شلیک به طرف آنان را نیز صادر کرده بود. آنان می گوید سید شاه آغا خاکسار که با برخی از وکلای پارلمان افغانستان نیز رابطه ی نزدیک دارد، گرداننده ی چند مرکز تن فروشی یا فاحشه خانه در سطح شهر کابل بويژه در حوزه ی شش نیز می باشد. از او به عنوان کسی یاد می شود که زنان بی سرپرست، زنان فقیر و یا زنانی که برای امنیت به پولیس مراجعه می کنند را با زور و گاهی تطمیع وادار به تن فروشی می کند. او از این راه توانسته است درآمد زیادی کسب کند. در همین حال برخی شاهدان که با حوزه ی شش پولیس سر و کار پیدا کرده اند از او به عنوان یک دایم الخمر نیز یاد می شود. کسی که همیشه سلاح حمل کرده و در حالت مستی بسر می برد.

لت و کوب و دستور شلیک به غیر نظامیان در حالی توسط سید شاه آغا خاکسار صادر شده که امروز به دلیل خشم مردم و جریان های سیاسی از این موضوع، دستور تحقیق در مورد صادر شده است. در همین حال روابط سید شاه آغا در پارلمان و مرکز جنایی فرماندهی پولیس کابل نیز دست بکار شده ضمن تلاش برای بی گناه دانستن وی، او را به عنوان پولیسی خدمتکار معرفی می کنند. از سوی دیگر ممکن است برای تبرئه ی سید شاه آغا خاکسار، در دسیسه ای ساخته شده پولیسی را که گفته می شود به دست همکارانش کشته شده، به عنوان قاتل جوان دانشجو معرفی کنند.

از طرف دیگر روز گذشته برادر احمد شاه مسعود، ضیاء مسعود نیز با تقبیح حملات اوباشان به مردم غرب کابل اختلاف اندازی بین مردم هزاره و تایجک را محکوم کرده بود. همچنین گزارش شده است که امرالله صالح رییس پیشین امنیت افغانستان نیز از حادثه روز گذشته و حمله اوباشان و شلیک پولیس بر غیر نظامیان به شدت خشمگین بوده و خواستار پیگیری درست ماجرا شده است. تحلیل ها و گزارش هایی وجود دارد که اقدامات از این دست برای ایجاد تفرقه بین مردم هزاره و تاجیک صورت می گیرد تا آنان را از ایجاد و تقویت جبهه ی واحد سیاسی باز دارد.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • دقیقا این یک توطعه سازمان داده شده است که میخواهد در صفوف جبهه ملی درز ایجاد شود که در راس ان افراد ذینفع ومخالف اتحاد جبهه ملی است .واضح است که جنگ های دهه نود فی مابین حزب وحدت و شورای نظار در جریان حملات طالبان واتحاد حزب وحدت وشورای نظار و جنگیدن ودفاع مشترک وهماهنگی این دو حزب از سال ۱۹۹۶تا ۲۰۰۱ میلادی علیه طالبان دشمنی وجنگ بین این دو حزب بکلی فراموش شده بود.و اگر این دو حزب شورای نظار و وحدت از گذشته پند نگیرد ومتحد نشود دشمن در یک متری در کمین این ها است . باز این هارا اواره کوه ها کرده و مرکز وقدرت را اینبار برای همیشه قبضه خواهد کرد. هوشیار باشید.هزره واقعبین

    • اين که برادران مسعود و قسيم خان فهيم ، فقط تاجک و نماينده تاجک باشند، از توهمات ساخته چند شمالی وال و کوهدامنی و پنجشيری است!
      مسعوديان را چه کسی نماينده تاجکان، ساخته است؟
      مگر اهالی هرات و بادغيس ، تاجک نيستند؟
      اسماعيل خان و قسيم خان، نمايندگان تفنگسالار ی و قلدری اند نه نماينده تاجکان! برادران مسعود و امرالله صالح، نماينده و دلال فتنه افروزی، تجارت دين و دنيا و شريک مافيای تيم حاکم اند!
      اينان را نماينده تاجک خواندن به همان اندازه غلط است که اسماعيل خان را نماينده هراتيان و اسدالله خالد را نماينده جنوب و معلم عطا را نماينده شمال، قلمداد کنيم!
      يک خاين ملی ، خاين ملی ، است نه چيزی کمتر يا بالاتر!
      يک لومپن، فقط لومپن است و بس!

  • امیدوارم که رهبران نوین جبهه و برادر امر صاحب شهید توافق واتحاد را تا شکستاندن زنجیر انحصار یک قوم که خود را اکثریت قاطع مینامد تا اخر ایستاده باشد ووضعیت دهه نود میلادی تکرار نشود و کل قدرت دوباره بدست ملیت پرستان تمامیت خواه نیفتد. دوربین

  • قربان کابل پرس? جان واقعا که یک رسانه ای آزاد و بی نظیر و با کیفیت است عکسهای بسیار ناب و دیدنی تهیه می کنید

  • مردم غرب کابل باید این خاکبرسر امر جنایی را لگدمال کنند که سرمشق همه اوباشان باشد. غیر از ان هیچ کس او را محاکمه نخواهد کرد.

  • به جای تمثیل مثبت از آرمان و صفات شادروان احمدشاه مسعود یک تعداد افراد جاهل، هیجانات منفی خود را به رخ مردم شهر کشیدند.
    برخى از شهريان کابل ميگويند که طرفداران احمدشاه مسعود در مناطق مختلف شهر، به شکل کاروانى عبور نموده و در بين مردم ترس و وحشت ايجاد کردند.
    برخلاف اينکه کميسيون برگزارى مراسم هفتۀ شهيد، از مردم خواسته بود که از رفت و آمدهاى غيرضرورى، نصب بيرق برموترها و آزار و اذيت مردم خوددارى کنند؛ اما طرفداران مسلح احمدشاه مسعود، اين موارد را در شهر کابل نقض کردند.
    مردم، به خبرنگار آژانس خبرى پژواک که از چند ساحۀ شهر ديدن نموده، گفتند که برخى از شاملين کاروان، مسلح بودند و بدون موجب، به هرسو فير هوايى ميکردند.
    آنها از اين وضعيت انتقاد نموده و خواستار جلوگيرى از همچو حرکات و خودسرى ها گرديدند.
    محمد عالم يکتن از دکانداران در سراى شمالى گفت: صبح وقتى که از دکان بيرون شد، کاروان طرفداران احمدشاه مسعود که در موترهاى شان تصاوير مسعود و تکه هاى سياه را با بيرق هاى سه رنگ (سفيد، سياه و سبز) حمل ميکردند، بخاطر ترساندن مردم به هرسو به شکل پراکنده فير مينمودند.
    وى افزود که بعضى از اين افراد، مسلح بودند و در موترهاى شان لودسپيکرها را نيز نصب کرده و با سرعت زياد و سردادن شعارها از سرک ميگذشتند.
    اين دکاندار افزود: "من ديدم که يک نفر شامل کاروان، به طرف يک ديوار چند فير نمود و به اينگونه ميخواست که مردم را بترساند."
    جان محمد دکاندار ديگر در ساحۀ بهارستان نيز گفت که امروز، چندين کاروان از سرک عبور نمود و يکنوع ترس و وحشت را در بين مردم ايجاد کرده بودند و حتى نيروهاى دولتى هم، مانع آنها شده نمى توانستند.
    وى افزود: "بسيارى از اين افراد، سلاح حمل نموده و دريشى پلنگى پوشيده بودند و طورى معلوم ميشد که زور و قدرت خود را به مردم نشان ميدادند."
    مجتبى صابرى باشندۀ سراى شمالى و محصل پوهنتون تعليم و تربيۀ کابل گفت: صبح منتطر موتر بود که به شهر برود، دراين اثنا کاروان افراد مسلح گذشت و با چند کراچى ميوه و ترکارى فروشى تصادم نمود و کراچى رانان را خساره مند ساخت.
    به ادعاى وى، پس از اين واقعه، افراد کاروان پايين شدند و به جاى معذرتخواهى، چند کراچى ران را لت و کوب کردند؛ درحاليکه پوليس در نزديک محل موجود بود؛ اما هيچگونه مداخله اى نکرد.
    صابرى علاوه کرد: "طرفداران مسعود از هفتۀ شهيد، استفادۀ سياسى ميکنند و به نظر من، در عقب همچو حرکتها، دست هاى بزرگى وجود دارند که ميخواهند قصداً بى نظمى نموده و قدرت خود را به نمايش بگذارند و نشان بدهند که آنها هرکارى کرده مى توانند."
    همچنان يک موتر شامل کاروان، يک شهروند را در منطقۀ کوته سنگى مجروح کرده و فرار نمود و اين وضعيت باعث اعتراض مردم گرديد.
    اما سردارمحمد عضو بنياد "شهيد احمدشاه مسعود" مى گويد که آنها دو روز پيش، براى تمام طرفداران مسعود اعلام کرده بودند، که دست به اعمالى نزنند که باعث آزار و اذيت مردم شوند.
    وى به پژواک گفت: "ما به آنها گفتيم که اگر ميخواهند از اين روز يادبود نمايند، بايد ختم قرآنکريم نمايند و به مقبرۀ مسعود بروند و گل بگذارند."
    موصوف خاطرنشان کرد: افرادى که دست به همچو بى نظمى مى زنند، افراد آنها نبوده، بلکه حلقاتى اند که ميخواهند احمدشاه مسعود قهرمان ملى را بدنام سازند.
    اين درحالى است که کمیسیون برگزارى مراسم هفتۀ شهيد، دو روز قبل از مردم خواسته بود که در اين هفته، از نصب بيرق بر موترها و گشت و گذار بی مورد که باعث اذیت همشهریان میگردد، اکیداً خودداری کنند.
    کميسيون يادشده، در اطلاعيه اى از نیروهای امنیتی بخصوص پولیس ملی تقاضا نموده بود تا در اين هفته به خصوص روز هجدهم سنبله، جلو هرگونه رفتار نامناسبی را بگیرند که باعث آزار و اذیت مردم و اخلال نظم عامه می شود.
    احمدشاه مسعود، در هجدهم سنبله سال ١٣٨٠ هجرى شمسى، در منطقه خواجه بهاوالدين ولايت تخار، در اثر حمله انتحارى دو فرد خارجى به قتل رسيد و سپس در لويه جرگه، لقب قهرمان ملى به وى تفويض گرديد.

  • خود سری وبی بندوباری از نام احمدشاه مسعود
    به جای تمثیل مثبت از آرمان و صفات شادروان احمدشاه مسعود یک تعداد افراد جاهل، هیجانات منفی خود را به رخ مردم شهر کشیدند.
    برخى از شهريان کابل ميگويند که طرفداران احمدشاه مسعود در مناطق مختلف شهر، به شکل کاروانى عبور نموده و در بين مردم ترس و وحشت ايجاد کردند.
    برخلاف اينکه کميسيون برگزارى مراسم هفتۀ شهيد، از مردم خواسته بود که از رفت و آمدهاى غيرضرورى، نصب بيرق برموترها و آزار و اذيت مردم خوددارى کنند؛ اما طرفداران مسلح احمدشاه مسعود، اين موارد را در شهر کابل نقض کردند.
    مردم، به خبرنگار آژانس خبرى پژواک که از چند ساحۀ شهر ديدن نموده، گفتند که برخى از شاملين کاروان، مسلح بودند و بدون موجب، به هرسو فير هوايى ميکردند.
    آنها از اين وضعيت انتقاد نموده و خواستار جلوگيرى از همچو حرکات و خودسرى ها گرديدند.
    محمد عالم يکتن از دکانداران در سراى شمالى گفت: صبح وقتى که از دکان بيرون شد، کاروان طرفداران احمدشاه مسعود که در موترهاى شان تصاوير مسعود و تکه هاى سياه را با بيرق هاى سه رنگ (سفيد، سياه و سبز) حمل ميکردند، بخاطر ترساندن مردم به هرسو به شکل پراکنده فير مينمودند.
    وى افزود که بعضى از اين افراد، مسلح بودند و در موترهاى شان لودسپيکرها را نيز نصب کرده و با سرعت زياد و سردادن شعارها از سرک ميگذشتند.
    اين دکاندار افزود: "من ديدم که يک نفر شامل کاروان، به طرف يک ديوار چند فير نمود و به اينگونه ميخواست که مردم را بترساند."
    جان محمد دکاندار ديگر در ساحۀ بهارستان نيز گفت که امروز، چندين کاروان از سرک عبور نمود و يکنوع ترس و وحشت را در بين مردم ايجاد کرده بودند و حتى نيروهاى دولتى هم، مانع آنها شده نمى توانستند.
    وى افزود: "بسيارى از اين افراد، سلاح حمل نموده و دريشى پلنگى پوشيده بودند و طورى معلوم ميشد که زور و قدرت خود را به مردم نشان ميدادند."
    مجتبى صابرى باشندۀ سراى شمالى و محصل پوهنتون تعليم و تربيۀ کابل گفت: صبح منتطر موتر بود که به شهر برود، دراين اثنا کاروان افراد مسلح گذشت و با چند کراچى ميوه و ترکارى فروشى تصادم نمود و کراچى رانان را خساره مند ساخت.
    به ادعاى وى، پس از اين واقعه، افراد کاروان پايين شدند و به جاى معذرتخواهى، چند کراچى ران را لت و کوب کردند؛ درحاليکه پوليس در نزديک محل موجود بود؛ اما هيچگونه مداخله اى نکرد.
    صابرى علاوه کرد: "طرفداران مسعود از هفتۀ شهيد، استفادۀ سياسى ميکنند و به نظر من، در عقب همچو حرکتها، دست هاى بزرگى وجود دارند که ميخواهند قصداً بى نظمى نموده و قدرت خود را به نمايش بگذارند و نشان بدهند که آنها هرکارى کرده مى توانند."
    همچنان يک موتر شامل کاروان، يک شهروند را در منطقۀ کوته سنگى مجروح کرده و فرار نمود و اين وضعيت باعث اعتراض مردم گرديد.
    اما سردارمحمد عضو بنياد "شهيد احمدشاه مسعود" مى گويد که آنها دو روز پيش، براى تمام طرفداران مسعود اعلام کرده بودند، که دست به اعمالى نزنند که باعث آزار و اذيت مردم شوند.
    وى به پژواک گفت: "ما به آنها گفتيم که اگر ميخواهند از اين روز يادبود نمايند، بايد ختم قرآنکريم نمايند و به مقبرۀ مسعود بروند و گل بگذارند."
    موصوف خاطرنشان کرد: افرادى که دست به همچو بى نظمى مى زنند، افراد آنها نبوده، بلکه حلقاتى اند که ميخواهند احمدشاه مسعود قهرمان ملى را بدنام سازند.
    اين درحالى است که کمیسیون برگزارى مراسم هفتۀ شهيد، دو روز قبل از مردم خواسته بود که در اين هفته، از نصب بيرق بر موترها و گشت و گذار بی مورد که باعث اذیت همشهریان میگردد، اکیداً خودداری کنند.
    کميسيون يادشده، در اطلاعيه اى از نیروهای امنیتی بخصوص پولیس ملی تقاضا نموده بود تا در اين هفته به خصوص روز هجدهم سنبله، جلو هرگونه رفتار نامناسبی را بگیرند که باعث آزار و اذیت مردم و اخلال نظم عامه می شود.
    احمدشاه مسعود، در هجدهم سنبله سال ١٣٨٠ هجرى شمسى، در منطقه خواجه بهاوالدين ولايت تخار، در اثر حمله انتحارى دو فرد خارجى به قتل رسيد و سپس در لويه جرگه، لقب قهرمان ملى به وى تفويض گرديد.

  • یک سوال اساسی؟؟؟
    راستی چرا برای سرکوب چند نفر کسبه محل که به
    خاطر بد ماشی و بی بند و باری دسته ای هراس
    افگنان دست به تظاهرات زده بودند تمام نیروهای
    امنیتی دولت از هر نقطه کابل اینجا جمع شده
    بودند؟ من خودم شاهد صحنه بودم که پولیس
    ناملی چگونه برای ترساندن و زهرچشم گرفتن
    از مردم تا ساعتها پس از جنایت شان در سرکهای
    غرب کابل با صدها موتر نظامی مانور می دادند
    و عبور و مرور مردم را متوقف کرده بودند؟؟؟؟؟
    چرا وقتی در هلمند یا قندهار یا تخار و... که افراد
    مسلح رسما به پولیس قومی و ناملی حمله نظامی
    می کنند یک فیصد این نیروی کلان و تجهیزات
    نظامی جمع نمی شود اما در منطقه امن و خلع
    سلاح شده ای غرب کابل برای ترساندن مردم
    تا این حد نیروهای خشن وبی فرهنگ با امکانات
    وتجهیزات سنگین می فرستند؟؟؟؟؟؟؟؟
    کاش می بودید و می دیدید که در غرب کابل
    چه تعداد نیرو و با چه امکانات برای ایجاد رعب و
    وحشت درمیان مردم بی دفاع محل فرستاده بودند؟
    ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  • جلیل بنیش
    امروز از خانه طرف دفتر می آمدم و در مسیر راه هفت-هشت موتر که با عکس های مسعود پوشیده شده بودند دیدم. جوانان سوار برموتر جیغ و فریاد می کشیدند و بدون رعایت قوانین ترافیکی به بقیه عابرین سرک مزاحمت ایجاد می کردند. چند دقیقه بعد زمان که به دفتر رسیدم از خشونت این جوانان با مردم محل در پل سوخته باخبر شدم. با دیدن این کاروان پرسش های به ذهنم رسید که؛ آیا واقعا همه پیروان مسعود همین چند نفر ولگردان شهر
    است؟ آیا در این شهر به جز وطنداران پنجشیری ما، کسانی دیگر هم از این روز که روز مرگ قهرمان ملی معرفی می شود، تجلیل می کنند؟ این جوانان با این رفتار شان در سالروز مرگ مسعود چه پیام و تفسیری از مسعود و منطق مسعود خواستند ارائه کنند؟ اصلا چرا این جوانان جای بدماشی های اوباشگرایانه ی شان را در این روز، غرب کابل انتخاب می کنند؟
    راستش،امروز دلم برای این "قهرمانی ملی" سوخت؛ به تنهایی اش، به منطق که برای وطنداران پنجشیری اش به ارث گذاشته است، به ناتوانایی پیروانش که از درک واقعیت های این مملکت و جایگاه و شرایط خودشان در این سرزمین اینگونه عاجزاند، و افسوسم آمد به پنجشیری های که ده ها مدعی جانشینی این قهرمان و اما پنجشیری دارند که فقط سرگرم جمع آوری ثروت و چپاول اند بدون اینکه به سرنوشت و آینده پنجشیری ها و در سطح کلان تر به تاجیکان "اوغانستان" اندیشه و کاری کنند.( بر گرفته از سایت جمهوری سکوت)

  • علی امیری
    تجلیل خونین از 18 سنبله
    در سال روز گرامی داشت از روز در گذشت احمد شاه مسعود، در کابل یک نفر کشته و چند تن زخمی شدند. عده از اوباشان که گفته می شود که به امر مارشال فهیم سازماندهی شده بودند، در غرب کابل دست به هیاهو و آشوب افکنی زدند و پس از درگیری با عده یک دست فروش را لت و کوب کردند. این امر باعث مداخله پولیس حوزه ششم شد و در اثر تیر اندازی پولیس یک نفر کشته شد. احمد ضیاء مسعود با انتشار پیامی ا ز این حادثه ابراز تأسف کرده و گفته است که دست هایی در کار است که می خواهد بین مردم تفرقه ایجاد کند. او گفته است که نمی توان با آشوب گری عزاداری کرد.

  • امید حقبین
    با این کارهای پیروان، حامیان و دوست‌داران مسعود، متوجه می‌شویم که در حقیقت مسعود برای هیچ مُرد، چون این مردم نه تنها از محبوبیت مسعود بین دیگر اقوام می‌کاهند بلکه باعث می‌شوند که مردمان دیگر از مسعود نفرت پیدا کنند. و دو نیز اینکه هیچ‌کدام از این مردمان حتی نمی‌توانند درک کنند که مسعود برای چه مُرد، تنها امروز از نامش برای تفریح و خوش‌گذرانی و چرخیدن در شهر با موترهای آن‌چنانی استفاده می‌کنند. تعدادی نیز برای پول در آوردن است که ریخت و پاش می‌کنند.
    یاد سخن شریعتی افتادم:
    «ترس من از مُردن نیست، ترس من از نفله شدن و برای هیچ مردن است»

  • راهی (۱۳۹۱ يکشنبه ۱۹ سنبله)
    دوستان مسعود و برادران پنجشیری، اگر بنای تحریک و تهاجم ندارند، در منطقه غرب کابل که هروجب آن با راکت و هاوان مسعود، متلاشی و پاره پاره شده است، چه میکنند؟ مگر نمیدانند که مسعود تا زنده بود از همین کوه های کابل، هزاران هزاره را با زیو مثل کبک شکار کرده و هیچ خانه ای را بی درد و داغ نگذاشته است؟ در غرب کابل پنجشیری ها برای چه کسانی به مانور می آیند؟ مگر نمیدانند که هر انسانی درین نقطه از شهر، مسعود را قاتل پدر، مادر، برادر، پسر، خواهر و خویشاوندان خود میداند و از یاد نبرده است که مسعود، خسته از راکت زنی بر خانه هاو خیابانهای شان، ازخشم در پشت مخابره دشنام شان میداد و میگفت: برپدر اینا(هزاره ها) ره لعنت! اگر سی هزار فیر ثقیله را بالای سنگ میزدیم، آب میشد، ولی اینها هنوزهم مانده اند!
    قهرمانی که به قول خود سی هزار فیر ثقیله را در یک جنگ بالای هزاره ها انداخته، چه جا دارد که دوستان و طرفدارانش، عکس اورا گرفته کاروان راه می اندازند و در سرکها و خیابانهای مردمی می آیند که مسعود سه سال تمام، خانه به خانه، کوچه به کوچه و وجب به وجب، با خون عزیزان شان رنگ کرده است؟!
    پنجشیری های عزیز! مسعود برای شما مسعود است، و دیگران هم به احساسات شما احترام دارند و به خاطر حفظ وحدت ملی، فعلا از همه دردها و داغهای شان چشم پوشیده و لب از لب باز نمیکنند! شماهم این قهرمان را در منطقه تان تجلیل کنید و به دیگران تحمیل نفرمایید!
    شما هیچ دیده اید که طرفداران و دوستان شهید مزاری، در خیرخانه آمده و کاروانی از موتر وعکس او را بر سرکها و محله های تان دوانده و هر دستفروش و راهگذر را لت و کوب کرده و از روی خون و زخم تان گذشته باشند؟
    به جواب دوستانی که مضمون گفته ها و نوشته های شان این است که مردم در مقابل این پوکبازی های پنجشیری ها، نباید احساساتی میشدند ولت و کوب شانرا تحمل کرده و نادیده میگرفتند، باید بگویم که این عقلانیت تان را فقط و فقط پیش خود تان نگهدارید و به مردم توصیه نفرمایید؛ هیچ غیرت انسانی تقاضا نمیکند که در مقابل بدماشانی که از روی جنازه مردم میگذرند، گردن خم کند و ظلم و نظرتیری شانرا نادیده بگیرد!!
    چرا کسانی را ملامت و نصیحت نمیکنید که با استفاده از هفته شهید، دست به خشونت و آشوب میزنند و علیرغم توصیه پولیس مبنی بر حفظ امن و نظم عامه، ناامنی و بی نظمی میکنند و با لت و کوب مردم، قهرمان شان را تجلیل میفرمایند؟!

  • هر روزیکه میگذرد مردم میدانند که این نظام نابکار خایین همه دارو ندارش ظالم و قابل راندن هستند. از ان ریس دولت گرفته تا معاونین واین هم یک ریس جنایی مورده گاو. مرگ است برای این ملت اگر چنین نظامی رابعد از این همه بدبختی ها تحمل کنند. این نظام یا در خدمت مردم باید باشد و یا در بد بخت ساختن مردم. اشتباه یا شک نکنید در خدمت سومی بودن وجود ندارد.

  • man na medanom farqe bayeni massod wa hetler dar chi ast hitler ham mardom ra qatleam kard massod ham, az hitler ba enwani yag dektator yad mekonan wa az massod ba enwani yag qahrman, man ta hanoz qahrmani ra na dedam ke tef ra dar gahwara kardan zada basha massod yag khayeni mele bod

  • خیلی علاقنمند بودم تا هزاره های ما ازکنار تجلیل روزمرگ اقای مسعود بابی تفاوتی میگذشتند .اگرچه که این بزرگداشت برای هیچ ویاهم برای چیزی(جنگهای ویرانگرکابل)درجای برگزارشد که باهیچ منطقی جای ان نبود که میشد ولی به هر حال این ماجراجویی رانباید به حساب برادران تاجک درکل وبرادران پنجشیری که درتوهم وحشت ناک یک جوان اخوانی قبلی ومجاهد -ملیشه بعدی بطوردردناک غرق گشته اندگذاشت .همه این ها انقدردردناک نیست که ملیت بافرهنگ وبزرگ تاجکما دربرابریک بود کوچک بنام مسعود سرتسلیم فرومی آورند.من همیشه این سوال راازخود میکنم که :کجاست ان فرهنگ وعزیمت تاجکهای ما که درهمه عصار وهمه عرصه ها کسی وکسانی دیگر ی جزاین چریک دیگر نه کسی ونه موردی
    برای بزرگداشت نداشته اند ؟چه افسوس بزرگی !!!

    • نوشته های بخش بالا همه ازجانب چندشخص کوشیش شده تا بین برادرهای تاجیک وهزاره تفرقه اندازی و منافقیت کنند آن
      ها یعنی منافقین معلوملحال قوم گرا و دشمن تورک ، تاجیک و هزاره در همه بخش ها کارشات تخریبات ملیت های غیر
      پشتوت است این منافقین همیشه موضوع غرب کابل را به تحریک احساسات مردم هزاره یاد میکنند ، اما ازراکت باران وتخریب
      شهرکابل ازجانب گلب الدین پشتون را هیچ یاد نمیکنند کارآنها فقط منافقیت است ، ازاتحاد و اتفاق تخمینی هزاره و تاجیک
      ها هراس دارند بی قرارگشته اند میسوزند . برادران هزاره وتاجیک این را درک کنند از یاد کردن گذشته سهو وخطایی ازهر
      جانب صورت گرفته است آ ن برنمیگردد ازآن فاییده ای هم متصور نیست به جز ضرر . به عقب برنگردید به پیش
      بنگرید با اتحاد برادرها به پیش بروید برکت و نصرت خداوند به اتحاد شما وابسته است عاقل و هشیارباشید همدیگر را
      نرنجانید گپهای بیهوده و گپهای کلانکاری نزنید به عقل بیایید بزرگ های دانشمند خود را احترام کنید ومن الله توفیق

  • باپوزش از همه که درمطلب بالا دوکلمه شتابزده واشتباها بود وعزیمت به جای بوت وعظیمت آمده است .
    تشکر

  • هویت اغایان حالا معلوم شده است که دیگر نمی توانند به دهن طفل هزاره تف کنند و هزاران خیانت دیگر را که قبلاً بنام سادات به حق مردم هزاره می کردند دیگر نمی توانند و همچنان هزاره ها هم دیگر دست این اوباشان سید نما و در حقیت هندوان را نمی بوسند بناً خشمناک می باشند و ازینکه قواره و چهره ی شان با تاجک ها و پشتون ها می ماند بیشتر با آنها نزدیکی و مراودت دارند حتی دختران شانرا در زیر لنگ تاجک ها و پشتون ها می اندازند و افتخار هم میکنند. این هندو باید به میز محاکمه کشانده شود در غیر آن مردم هزاره خود باید اقدام به محکمه این جانی بی شرف شود

  • .
    "شیر پنجشیر" را همه ی تاجیک ها حمایت می کردند. اما هیچ کس به اندازه ی "پلنگی پوش" های پنجشیر عاشق او نبود و برای او کار نمی کرد. یاران نزدیک اش نیز بیشتر از پنجشیر بودند. موفقیت های بعدی مسعود در ضعیف کردن حزب اسلامی، حزب وحدت و جنبش ملی جنرال دوستم این اطمینان را در میان هواداران او محکم تر کرد که کسی حریف شیر نخواهد شد. و این اطمینان تا وقتی خدشه ناپذیر ماند که طالبان کابل را از دست او ستاندند و او را مجبور کردند که به همان جایی برگردد که سال ها پیش از همان جا آوازه ی شکست ناپذیری اش به جهانیان رسیده بود. تاجیک ها – و مخصوصا شیران پنجشیر- می دانستند که فرمانده از پا نمی افتد و حتما فکر و برنامه یی برای به خاک سیاه نشاندن طالبان دارد. تاکتیک های گزنده ی او چند بار طالبان را سراسیمه کردند. همان مقدار کافی بود که ایمان به ایمان او پایدار بماند و اعتماد بر هوش نظامی اش تزلزل بر ندارد. شیر پنجشیر مثل همیشه به شیران پنجشیر نیرو می داد.
    اما گویی بنا نبود که طلسم مسعود بودن جاودانه بماند. القاعده برای ترور کردن او برنامه ی پیچیده یی ریخته بود. شاید از جمع همراهان مسعود هم کسانی بودند ( و ما این را نمی دانیم) که از کامیاب شدن طرح ترور او ناخشنود نبودند. وقتی که خبر جراحت برداشتن شدید مسعود پخش شد و بعد روشن شد که او از دنیا رفته است، این هم روشن شد که هوش نظامی هم سقفی دارد و دوران کامیابی نیز دایمی نیست.
    و در این جا به موضوع اصلی این نوشته می رسیم:
    اگر حتا کامیابی های خیره کننده یی که در رکاب رهبر هوشمندی چون احمدشاه مسعود حاصل می شوند پایدار نباشند، آن گاه به چه چیزی می توان دل بست؟ این یک سوال صوفیانه برای رو گرداندن از دنیا نیست. یک سوال سیاسی است. تاجیک ها پس از احمدشاه مسعود کم-کم ناگزیر شدند با واقعیت های تازه کنار بیایند. بخش مهمی از این کنار آمدن همان وداع کردن با جلال ِ قدرت و رویای شکست ناپذیری بود. پس از آن که امارت اسلامی طالبان فرو پاشید اما غرب شیرهای پنجشیر را تنها به عنوان بخشی از نیروهایی که سهمی از قدرت به آن ها می رسید پذیرفتند و نه به عنوان محور اصلی قدرت، توانایی مانور میراث داران مسعود به سطح نا امید کننده یی تنزل کرد. سال ها بعد هنگامی که داکتر عبدالله به دور دوم انتخابات ریاست جمهوری نرفت و ناگزیر شد به رئیس جمهور شدن حامد کرزی تن بدهد، دیگر روشن بود که شیرهای پنجشیر ناتوان شده اند.
    چرا چنین شد؟
    پاسخ این سوال روشن است: از غیوری ورزیدن و مثل شیر غریدن بعضی کارها بر می آیند و نه همه ی کارها. نمی توان همیشه در این توهم ویران گر ماند که مثلا ما شیران پنجشیرایم و همه ی گره ها را با سر پنجه ی غیوری باز می کنیم. برای پروراندن زمینه ی قدرت مندی پایدارتر به چیزی بیش از غریدن شیرانه نیاز است. به همکاری و جلب همدلی دیگران نیاز است. گمان می رفت که رهبران سیاسی تاجیک ها به این درک رسیده اند و سعی می کنند این آگاهی را در میان قوم تاجیک پخش کنند. اما آنچه امسال در سالروز ترور احمدشاه مسعود در کابل رخ داد آشکار کرد که بخشی از پیروان مسعود که صدای بلندتری دارند همان هایی هستند که هنوز در چارچوب ِ هنجارهای ناکارآمد نیمه ی اول دهه ی نود میلادی ( سال های حکومت مسعود در کابل) زنده گی و فکر می کنند.
    مردمان غرب کابل (عمدتا هزاره ها) خاطره ی خوشی از مسعود ندارند. اما کم کم از خاطره های تلخ خود و ستمی که مسعود بر آنان روا داشت فاصله می گیرند. بدترین کار برای طرفداران احمدشاه مسعود این است که زخم ها وداغ های این مردم را تازه کنند. اگر احمدشاه مسعود "قهرمان ملی" افغانستان بود یا هست، بهترین روش برای جا انداختن چنین تصویری از او این است که بگذاریم مردم خوبی های او و طرفداران اش را ببینند و خود به همین نتیجه برسند. این کارها با زور نیزه و شمشیر به جایی نمی رسند و با آشوب افکنی و نفرت پراکنی ثمری نمی دهند. هر کس این سخن را قبول ندارد، نظری بر سرگذشت قبلی شیران پنجشیر بیندازد. (بر گرفته از بخش نوشتۀ در سایت هاتف بلاگ اسپات.)

  • پنجشیری ها اولین قومی در تاریخ افغانستان هستند که افراد مردگاه و دیوس به گونه رسمی داشتند، رحیم غلام بچه از آستانه پنجشیرمردگاو رسمی ظاهر شاه بی ناموس بود ، حالا خودشما تصور کنید که فهیم و دیگران و قوماندان پنجشیری او که بر ناموس شان رحم نمیکنند آیا بر مردم بیچاره و مظلوم افغانستان رحم میکنند؟

  • h
    tajikha az massod yag poqana dorst karda ke bad mekona wa dar hawaye pansher raha mekonan, en bar mekhast ke dar gharbi kabul ham en poqana ra ba hawa rawan kona, ke degar en poqana jaye bad karden na dasht wa para shod, boren en poqana ra ke ba nami massod ast dar khanahye khode tan bad konen na dar gharbi kabul, chon dar gharbi kabul jaye bare en poqani zesht wa bad nam wa dektator wojod na dara

  • خدا به این خاکسار لعنت کند مردم ما اگر و اقعا احساس دارد این جانی فاشیست را به یک طریق ممکن ازبین ببرد و به جهنم واصلش کند و من در عجبم از مردم تاجیک که بازم فریب یکعده اوباشها را میخورد و اگر طالب امد قصود پس و پیش را از شما خواهد کشید ..

  • من به عنوان یک هزاره هیچ مشکلی با مردم پنجشیر و یا تاجیک ندارم و این حادثه را کار ایلاگشت ها می دانم که در هر دو طرف قرار دارند. کاش همه ای شان از هر دو طرف کشته می شدند.
    مسایل مهمتر از این در افغانستان درجریان است و دشمنی این دو قوم را یک فاجعه می دانم که به نفع ترور و وحشت است.

  • سید شاه آغا خاکسار، به اساس معلومات بسیار دقیق دستور فایر را بالای مردم حاضر در صحنه داده است. اما با تاسف باید بگوییم که تعدادی از وکلای زن از جمله شیرین محسنی و کبری مصطفوی به شدت به تلاش و تقلا افتاده اند، تا همکاری سید انوری که شاه تحت حمایت او قرار داشت، او را از بند رها سازند و بی گناه قلمداد نمایند. چه نسبت بین شیرین محسنی وکیل مردم دایکندی و شاه آغا است؟ که او در جای اینکه از یکفرد موکل مظلومش که به دستور شاه آغا کشته شده دفاع کند از شاه آغا دفاع میکند؟

  • مردمان غير پشتون بايد هوشيارى خود را ازدست ندهند و بازبازى سياست "تفرقه انداز و حکومت کن" را نخورند. به خاطر داشته باشيم که از زمان عبدالرحمان خان پشتون تا به امروز اوزبيگها تاجيکها و بويژه هزاره ها مورد فشارسياسى کشتارعام وفردى قراردارند. شهيد مزارى و قومندان شهيد وديگرشهداى تاجيک واوزبيک وهزاره را يا طالبان ويا باداران وهابى طالبان کشتند.
    درست است هيچ حزب سياسى ازغيرپشتونها را نمى توان مسوول اصلى جنگهاى خانمان سوزکرد. اشتباه از خود مردمان غيرپشتون مى باشد که هنوز دوست و دشمن را نشناخته است. نديدى که پشتون چطور همراه باجامعه جهانى يعنى ٤٥ کشور پشتونها را مسلح ساخت واسلحه را ازغيرپشتونها گرفت. تاجيک و هزاره همفرهنگ وهمزبان اند.
    غيرپشثون ها مى توانند دردولت فدرالى تجزيه شده باهم همزيستى داشته باشد. تجزيه کشوربنام "افغانستان" به مفاد همه است.
    تاکه يک افغان است کشور درفغان است
    تاکه افغاستان است نام اش بطلان است

    • ارمان جان ! خداوند تمام آرمان های پاک ترا برآورده سازد.
      همه را به هوشیاری دعوت کرده ای و خودت مدهوش کینه و نفرت .
      چگونه حرکت یک تعداد اوباشان معلوم الحال را که بیشتر از تو از پشتون ها نفرت دارند , به پای پشتون ها بنویسم ؟
      چگونه عکس العمل مردم داغدیده را در مقابل اوباشان , تلاش و دسیسه پشتون بنامم ؟
      به کدام رو حضور و همکاری 45 کشور را در این سرزمین , که به باور خودت پشتون ها را مسلح ساخته و ما را خلع سلاح ؛ سیاست پشتون بدانم؟ ( در حالیکه مانند آفتاب روشن است که این همه قوای خارجی به دعوت و همکاری کی ها در اینجا حضور دارند)
      بیا و به نام حد اقل انسانیت و اسلامیت ( اگر معتقدی ) از جهان خیالی کینه بی جا و بی معنی که چشم را کور و عقل و اندیشه را مستور ساخته بپرهیز , و حق را از ناحق جدا کن . هر عمل را از نفس عمل به نقد گیر و محاکمه کن نه بر اساس وابسته گی مذهبی ؛ قومی ؛ لسانی و یا حزبی عامل .

  • عکس العمل مردم غیور هزاره در مقابل مانور راهزنان ووحشیان مسعود سفاک بسیار مناسیب وبه جا بود تا راهزنان واوباشان مسعود قاتیل بفهمد که دیگر ان دوران وحشی گری دهه 90گذشته که در هر کوی برزن کابل این ها وحشی گری ومردم ازاری می نمود مسعود به این ها انسانیت واداب نیاموخت که چگونه با مردم رفتار کند مسعود به این ها وحشی گری جنایت بی بند باری یاد داد البته گلایه هم نیست مردم که عمر شان را در پنچز گیری وکلینری موتر گذرانده باشد انتظار بیش از این نیست مردم که خودر ا در قرن 21شیران پنجشیر می نامد در حالیکه انقدر نفهم است که نمیداند شیر یک حیوان درنده است فاقد شعور انسانی این ها به خوبی اگاه است که مردم هزاره وقتیکه نام مسعود را میشنود استفراغ میگیرد ازباب تمسخر برای مانور در غرب کابل میاد واکنش قاطع وکوبنده مردم هزاره نشان داد که غرب کابل جای انسان های وحشی نیست جای ادم های وحشی در کوه دره است این پاسخ دندان شکن مردم هزاره درس عبرت شد برای این راهزنان واراذلین که دیگر هیج وقت با تصویر ان گوش بریده در مناطق هزاره نشین مانور ندهد به وسیله واقع بین

  • انسان جان,
    همين تفرقه اندازى است قومى است که حاکمان پشتون بين اقوام غيرپشتون انداخته اند. حاکمان پشتون چه شاهان چه جمهورى و چه کمونيست وچه وهابى هميشه برپايه خارجى ها حکومت کردند! موضوع زير را درپيام خود درجاى عبدالرحمان نگاريده بودم
    "کابل درسالهاى 1880 تا 1893 سال وار يک لک و بيست هزار 120000 پوندانگليسى دريافت مى کرد; بعد ازموافقت عبدالرحمان پيرامون خط ديورند حتى يک لک و هشتاد هزار 180000 پوندانگليسى شد. برتانيوي ها با نقل سلاح های گسترده براى عمليات جنگى عبدالرحمان مثلا عليه هزاره ها به وى کمک نمودند"
    منابع:
    کنراد شيتر: قوميت وتنشهاى قومى درافغانستان, برلين, 2003 , برگ 220
    لودفيگ دبليوآدميک. Berkeley 1967, برگ 17-27
    Ferdinand, K 1962 Hazara Afghanistan
    The Hazara-Kuchi conflict, again
    امارات عبدالرحمن‌خان: 1880 - 1901
    سال به ميلادى مى باشد
    621 منفى از ميلادى= خورشيدى
    Bibliography:
    AIHRC (Afghanistan Independent Human Rights Commission) (2010/1389). Report on the Case of Conflict between Kochies and the Local People In Behsood (Hessa-e-Awal, Hessa-e-Dowm) and Diamirdad districts of MaidanWardak province. Afghanistan Independent Human Rights Commission: Kabul. Available online: http://www.aihrc.org/2010_eng/...
    Canfield, R., L. (2008). [review]. Afghan Nomads: Caravans, Conflicts and Trade in Afghanistan and British India 1800–1980. By KLAUS FERDINAND. (Copenhagen: RhodosInternational Science and Art Publishers, 2006). The Journal of Asian Studies. Vol. 67, No. 1,pp. 295-6
    Ferdinand, K. (1962). Nomad Expansion and Commerce in Central Afghanistan: a Sketch of Some Modern Trends. Folk. Vol. 4, pp. 123-159
    Jung, C., J. (1972). Some ObservationsonPatterns and Processes of Rural-Urban Migrations to Kabul. The Afghanistan Council of the Asia Society (Occasional Paper, No. 2): New York
    Kakar, H. (1979). Government and Society in Afghanistan: the Reign of Amir Abd al-Rahman Khan. University of Texas Press: Austin
    Mousavi, S. A. (1997). The Hazaras of Afghanistan: An Historical, Cultural, Economic and Political Study. New York: St. Martin’s Press
    http://thelostflaneur.wordpres...
    تغيرنام اين سرزمين ضرورت تاريخى ايست بويژه به مردم شريف پشتون
    تاکه يک افغان است کشور درفغان است
    تاکه افغاستان است نام اش بطلان است

  • آمر حوزه ششم پولیس اقای خاکسار، میگسار در حقیت آمر کشتار مردم بی دفاع کشور یکی از بادی گارت های فاروق وردک است و چند سال است که وزارت داخله و قو ماندامنی پولیس کابل توانایتبدیلی آنرا ندارند و سر سختانه از طالبان نکتایی پوش حمایت مینماید. امکان آن میرود که از جانب کرزی صاحب لوح تقدیر و جایزه محمد گل مومند را بگیرد. چکنیم که شرم نیست و از بی اتفاقی هزاره و تا جکان استفاده نموده این چنین حالت را در هر کجا که خواسته باشد تکرار مینماید.

  • من فکر میکنم این یک توطئه کا ملا ساز ما ن یا فته ا ز طر ف ا فغا ن ملت است بعد ا معلو م میشو د

  • آنکه سید آقا کار خوبی کرده جزای انسانهای بی بندوبار همین است
    این موضوعات به مارشال فهیم مربوط نمیشه مارشال آنقدر بیکار نبوده که دنبال کارهای طفلانه وروی بازار بگردد

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس