گرگ های رنگارنگ
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
کوچک که بودم مادرم همیشه برایم داستان هایی قصه میکرد. یکی از داستان هایی که بسیار برایم دلچسپ بود قصهی گرگهای کشمیری بود. در زمان من دیگر از گرگ های کشمیری خبری نبود و فقط مثل افسانه ی میان مردم ما قصه میشد. دوران من دوران گرگ های جهادی بود.
برادر بزرگتر از من شب تا صبح بیدار میماند تا از خانه ی ما نگهبانی کند. گر چند مادر و پدر ام از گرگ های کشمیری وحشت داشتند ولی برای من افسانه یی بیش نبود. ترس من دیگر از گرگ های کشمیری نبود بلکه از گرگ های جهادی بود. شبی مادرم را محکم گرفتم و گفتم دستشوی دارم. مادرم چند باری گفت: باشد، اما بدون چراغ میرویم. من داد میزدم: نه آبی من با هریکین میروم. در آخیر مادرم را مجبور کردم که با همان چراغ هریکین مرا برون ببرد.
دم دروازه که رسیدیم صدای فیر را شنیدیم. چهار طرف ما تاریک شد. حس می کردم مادرم دست خود را از سر تا پای من می کشید. در اخیر گفت: خدا را شکر که ده بچیم نخودرده. زمانی که داخل خانه برگشتیم دیدیم که مرمی زیکویک درست به چراغ ما خورده بود.
آری ان زمان گرگ های جهادی بود به نام های حزب اسلامی و حزب وحدت. یک طرف کوه را یکی گرفته بود طرف دیگرکوه را دیگرش. زندگی مردم ما را به زندان تبدیل کرده بودند. از مادرام سوال میکردم: مادر جان گرگ های کشمیری وحشیتر از جهادی ها بود؟ مادرم میگفت: اری بچیم. گرگ های کشمیری شب ها داخل خانه های مردم می شدند و آدم ها را بی رحمانه می کشتند، حتا دخترهای جوان را با خود می بردند. می گفت: دخترخدمت را که از منطقه دمجوی پاتو هست، با خود برده بودند. ادامه میداد: گرگ های کشمیری شب ها وقتی داخل خانه ها می شدند، اول آرد و چیز های خوراکی مردم را نابود میکردند بعد به جان آدم ها می افتادند. با خود تعجب می کردم که آنها چی رقم حیوان بوده اند که اینقدر مردم ما را به وحشت انداخته بودند؟
تا یک سال پیش همیشه از خود سوال میکردم که چرا حالا گرگهای کشمیری نیستند؟ روزی وبلاگی را به نام شعر سپید یافتم. زمانی که وبلاگ را باز کردم، چشمم به نوشته یی خورد که نوشته بود: از گرگ های انسان نما تا گرگ های کشمیری. . این شما و این یک قسمت ان نوشته ی حفيظ الله شريعتي سحر
گرگ کشمیری:
گرگ کشمیری از شروع حاکمیت دودمان احمدشاه خان ابدالی تا پایان حاکمیت ظاهر خانی ترسناک ترین موجودی بوده که مردمان هزاره در خود دیده اند. او از میان صد ها افغانستانی انسان هزاره ها را می شناخت و شکار می کرد. شب ها در پشت خانه ها و ده های هزاره ها زوزه می کشید و خواب را از چشم آنان می ربود. مردان هزاره از ترس گرگ های کشمیری شب پشت در های بسته به نگهبانی می ایستادند. زنان هزاره از ترس در گوشه اتاق تنگ و تاریک محقرانه کز می کردند و دعا می خواندند. کودکان در خواب گرگ های کشمیری می دیدند. با کابوس از خواب بر می خاستند و از ترس بر خود می لرزیدند. این واهمه بزرگ را با خود به نسل های بعدی منتقل می کردند. دختران شب ها میان مادر و پدر می خوابیدند اما گرگ های کشمیری آنان را با خشونت و قتل خانواده بر پشت می نهادند و با زوزه ترسناک دور می شدند. عروس ها در شب حجله مورد تجاوز گرگ های کشمیری قرار می گرفتند و گاهی ربوده می شدند. دامادان در شب زفاف به غم می نشستند و یا در خون خویش می غلطیدند. راه ها نا امن بود و سایه ترس و مرگ در همه جا سایه گسترده بود. روزگار به کندی می گذشت و فریادی از کسی بر نمی خاست. تنها فریاد مردان و زنان هزاره بود که در غبار فراموشی و بی خبری گم می شد.
راز گرگ کشمیری
دولت بی رحم و غیر مردمی گذشته افغانستان از امیر خون خوار عبدالرحمان تا پایان حاکمیت ظاهرخانی برای سرکوب هزاره ها به هر ترفندی دست یازیدند. از مالیات کمرشکن گرفته تا کوچ دسته جمعی، از کشتار فراگیر تا گرگ های کشمیری فتنه ای بود که دولت کابل برای خاموش کردن صدای اعتراض هزاره ها به اجرا گذاشتند و بر پا ماندند. گرگ کشمیری یکی از بدترین و بیرحم ترین ترفند ظالمانه حکومت کابل در گذشته هزاره ها بود که خواب و زندگی را برای مدت زیادی از آن ها ربوده بود. گماشتگان دولت شاهی کابل با کمک دولت انگلیس دیدن و مردن در چنین نمایش تلخی را برای مدت طولانی بر هزاره ها تحمیل کردند. این ترفند بیرحمانه و غم انگیز با سابقه افسانه ای در اروپا و آسیا برای خاموش کردن صدای هزاره ها؛ می توانست ابزار خوبی باشد. شگوفتا اینکه گرگ های کشمیری شب ها به شکار هزاره ها برون می آمدند و شکار خود را بیشتر از میان سرشناسان هزاره انتخاب می کردند. ترس از گرگ در بین هزاره ها و سیاهی شب برای اجرای این بازی تلخ مجال خوبی بود.
زمان که نوشته ی استاد سحر را خواندم با خود گفتم آری حق با مادرم بوده. گرگ های کشمیری بدتر از گرگ های جهادی بوده. تا چند مدت پیش فکر میکردم تنها گرگ های کشمیری، جهادی ها، خلقی و پرچمی ها برای نابودی و سرکوب مردم ما تلاش می کردند. اما چند روز پیش که کنار دوستی خوبم ناصر نادر رفته بودم آن جا متوجه به یک راز دیگر شدم. آن راز نابودی هنر و فرهنگ ما توسط آخند های منطقه. ناصر جان با چند از هنرمندان ما که دیدو میخواند گفتگو کرده بود. آن ها همه از سرمه دادن آخند ها شکایت داشتند. جمعه خان جاله در ان ویدیو می گفت که بعد از دادن سرمه تا حال دیگر آواز خوانده نمی تواند. مدد غزل گوی که سال ها در کل جاغوری دیدو خوانده می گشت، می گفت: بعد از سرمه سه ما دیدو خوانده نتواستم. آن جا با خود گفتم: گرگ های آخندی اگر از گرگ های کشمیری بشتر ظلم نکرده باشد، کمتر هم نکرده و نمی کند.
دو روز پیش زمان که فسبوک خود را باز کردم دیدم که دوستان در کل سر وصدا دارد که دشمانان وطن ما مردم میمنه را به خاک و خون تبدیل کرده اند. با خود گفتم چقدر خداوند ما را امتحان میکند. با این گرگ های خود: یک بار با گرگ های کشمیری، بار دیگر با گرگ های خلقی و پرچمی، بعد هم از طریق گرگ های جهادی اینک توسط گرگ های انفجاری و انتحاری ما را امتحان میکند.
پيامها
29 اكتبر 2012, 20:06, توسط نادر نظری
سروری عزیز وحشت گرگ کشمیری در میان هزاره ها هیچ جای شکی نیست ولی سئوال اینجاست که تا هنوز چرا این راز افشا نشده که چه کسانی درین توحش دست داشته اند.
گرگ های کشمیری بصورت نسبتاً وسیع و گسترده از مردم قربانی می گرفته است اما باز جای سئوال اینجاست که چگونه در دور افتاده ترین دهات و قصبات و در بتن هزاره نشین این گرگ ها پوزه های شان را از خون قربانیان رنگین می کرده اند. منظورم این است که اگر این گرگ ها در شهر ها می بود می توان حدس زد که دستگاه استبداد طبقات حاکمه چنین جنایت می آفریده است ولی همانطوریکه گفتم این جنایات در قریه ها صورت می گرفته و چطور مردم ازین راز پرده بر نداشته است.
تاریخ؛ خیلی از جنایت ها و خیانت های استبداد را افشا کرده است ولی چرا این جنایت هنوز که هنوز است افشا نشده است. چنانچه نویسندگان به پدیده گرگ کشمیر بصورت عام و در سرحد افسانه پرداخته که هنوز به تاریخ مبدل نشده است.
29 اكتبر 2012, 21:10, توسط کمال کابلی
کشمیر ، سردترین منطقه در نیم قاره هندوستان است با زمستان های سرد و پر برف و گرگ ها در مناطق سرد به شکار حمله میبرند . نفرین به گرگ های بی شرم جهادی که سرتاسری وطن ما از نکبت این طایفه خونریز است .
گرگ های کشمیری با حیا هستند ، همیشه هراسناک وشرمگین و روز ها خود را از چشم مردم در غار ها پنهان می کنند .
نفرین به گرگ های بی شرم و حیای وطنی که حتا در کابینه و مجلس ملت با تفاخر پوز می دهند .
گرگ های کشمیری دین و مذهب ندارند لامذهب اند .
گرگ های جهادی ، شیعه و سنی مذهب اند و روزانه پنج نوبت نماز نیز می خوانند .
گرگ های کشمیری بی ریش اند و گرگ های جهادی ریش های دراز دارند .
گرگ های کشمیری ناخن های تیز دارند و گوسفند را پاره می کنند .
گرگ های جهادی ناخن ندارند و با دندان شاه رگ آدم ها را میدرند .
گرگ های کشمیری بعضن هفته ها گرسنه اند و روی تصادف به شکار بر می خورند و یکدسته یک گوسفند را می خورند و روز ها درغار هایشان می خوابند .
گرگ های بی شرم جهادی ، حتی در شکم سیری نیز آدم میدرند و دایمن به دنبال شکار دیگراند . یک لحظه حتا با چشمان باز نیز نمی خوابند .
چه بگویم که امروز گرگ های جهادی ، چی دارند و چی ها دارند .
شرم و حیا هییییییییییچ ندارند .
آنلاین : htkamalkabuli.blogfa.com
29 اكتبر 2012, 23:51, توسط کمال کابلی
حیفم آمد نگفتم :
گرگ کشمیری « سید و آقا » ندارد فقط دست خود شان را می لیسند . گرگ جهادی « سید و آقا » دارد و دیگران دست آنها را می بوسند .
گرگ کشمیر بر ماده اش هرگز نمی آشوبد فقط جفت می شود . گرگ سید بهشتی ، شکیلا ها را پس از جفت شدن سر به نیست می کنند .
گرگ های کشمیر هر کدام وکیل خود اند و هیچ کدام شان حاجی نیستند .
گرگ های جهادی نماینده مردم اند و با پول بیت المال در گروه های صد نفره همه ساله به حج میروند .
گرگ های کشمیر تک همسرند ، گرگ های جهادی دو سه زنه اند و هنوز در فکر زن دیگر اند . گرگان تشیع ، صیغه ها نیز می کنند .
گرگ کشمیر شراب نمی خورد ، گرگان کیان به غیر بنگ آب ، شراب و زهر مار نیز می خورند .
گرگ کشمیر فقط در کشمیر لانه دارد . گرگ جهادی مضاف بر شهرک های کاریز میر و حاجی نبی ، در دوبی نیز خانه ها دارند .
گرگ کشمیر از لقمه حرام ذکات نمی پردازد ، گرگ جهادی از مال حرام حاج آقا هااااا می شوند .
گرگ های کشمیر همه طلبه اند ، ثقة الاسلام ندارند . گرگان جهادی حجة الاسلام والمسلمین دارند .
گرگان کشمیر از لاهوریان بدهکار نیستند . گرگان جهادی نان طهران و نیشاپور می خورند .
گرگان کشمیر ، فقیر و قلندر اند . گرگ جهادی کنج قارون زیر سردارند .
گرگ کشمیر چون خروس آذان نمی دهد ، قوله می کشد . گرگ جهادی نعره تکبیر به آسمان میبرند .
گرگ کشیر به یک جفت قانع است . گرگ جهادی از پس بزغاله دریغ نمی ورزد ، وخت ازدواج همه در فکر دختر باکره اند .
گرگ کشمیری برهنه است . گرگان جهادی همه چپن دارند .
گرگان کشمیر برادر همدیگرند . گرگان جهادی ، کفش و جوراب میدرند .
گرگ کشمیر اهل فتوا نیست ، گرگ جهادی « هر کو نه خراست » کافرش می خوانند .
به ذهنم فقطم همینم آمد ، مشت نمونه خروار هرآن چه گفتم .
30 اكتبر 2012, 10:48, توسط ش ف
جناب كابلي بينويس بازهم بينويس خداقوت
30 اكتبر 2012, 20:34, توسط مجید سرخیل
آقای سروری!
گرگ که شد فرقی نمیکند که کشمیری باشد، تهرانی باشد، روسی باشد و یا پاکستانی... همگی شان مثل گرگ های دیگر چنگال ها و دندان های قوی دارند. شما با هریکین آنها میبینید و دیگران میتوانند در تاریکی هم به بینند. میدانم شما هنوز مثل ملک های طایفه اواخر قرن نوزده در هزاره جات، پشتونخواه، تاجیک خواه از فرهنگ بگیر و به بند و تجزیه طلبی و یا کشور گشایی چیزی نخوانده اید و چیزی نمیدانید. تصویر شما وانمود میکند که حتی به یاد ندارید که عبدالعلی مزاری چگونه بابه مزاری شد و کریم خلیلی چگونه معاون کرزی. چه رسد به این اینکه طایفه های حاکم هزاره را در هزاره جات بخاطر بیاورید. فکر میکنم شکم شما هم سیر است و خبر ندارید که در دایکندی، مالستان، بامیان چه میگذرد. من میگویم داستانسرایی بس است. حقیقت را باید گفت: آقای کریم خلیلی و محقق و یاران شان هر شب مرغ کباب کرده میخورند و مغاره نشینان نان خشک نمیابند. شما خوش ... آنان هم خوش اند وای به حال آنیکه ناخوش است. کامران میر هزار هم خوش است و آرزو دارد جای کریم خلیلی را روزی اشغال کند اینست منطق جنگ که نه شما و نه دیگران میخواهند آنرا قبول داشته باشند...
31 اكتبر 2012, 10:28, توسط نادر
آقای مجید سرخیل،
من با شما همنظرم، گرگ های دوپا همه هیچ تفاوت از همدیگر ندارند. گرچه مقایسه گرگ های انسان نما با گرگان حیوانی خودش توهین به دومیست.