مبارزه طولانی و تنهایی یک زن
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
بیشتر از یک سال است که بتول مرادی برای احیای حرمتش، برای به دست آوردن نفقه کودکانش و تامین حقوق انسانی اش به عنوان یک زن، یک مادر و یک انسان مبارزه می کند. قضیه را با جزییات و اسناد محکمه وغیره اینجا (http://seekingjusticebatul.blogspot.com/) می توانید بخوانید، اما خلاصه اش این است که حضرت وهریز، شوهر قبلی بتول، با نفی نسب از یکی از کودکانش، بتول را در برابر توهین و تحقیر مردم و مراجع قضایی و احتمال جزای سنگین، قرار داد. این و دیگر خشونت ها باعث شد بتول جایگاهش را در اجتماع از دست بدهد. او از شعر گفتن، نقاشی، وغیره فعالیت های فرهنگی منع شد و از یک زن فعال اجتماعی و فرهنگی تبدیل شد به یک خانم خانه دار. بلاخره بعد از سه سال زندگی این دو از هم جدا شدند، اما مشکلات بتول ادامه یافت. او با توهین، تهدید و بی احترامی روبرو بود، کودکانش، چون توسط وهریز پذیرفته نشده بودند، نمی توانستند تذکره بگیرند و بتول نمی توانست جایی امن برای زندگی پیدا کند چون هیچ کس به او جایی کرایه نمی داد. وهریز از پرداخت نفقه برای کودکان و مهریه هم خود را معاف کرده. بعد از مدتی سر و کله وهریز دوباره پیدا شد و این بار او خواستار حضانت کودک بزرگ شان،که قبل از این از خود نمی دانست، شد. در این مدت بتول هم برای حفظ حیثیت دوسیه ای در قذف باز کرده بود تا ثابت سازد که کودکانش به خودش و وهریز تعلق دارند و تهمت ناروایی را که بر او زده شده است از پیشانی اش خودش و کودکش پاک کند. بلاخره بعد از یک سال سرگردانی، تهدید، توهین، لت خوردن در مقابل کمیسیون مستقل حقوق بشر و نادیده گرفته شدن توسط اعضای کمیسیون، بی احترامی و رشوت خواهی څارنوالان و حتی قضات، مورد تعقیب قرار گرفتن و مبارزهء جانکاه، بلاخره بتول موفق شد تا حفظ حیثیت کند. یک آزمایش دی ان ای اجرا شد و ثابت گردید که برخلاف تهمت های حضرت وهریز، کودک دوم هم متعلق به او است. این اولین بار در افغانستان بود که آزمایش دی ان ای برای یک دعوای حقوقی برای یک دوسیه قذف استفاده شد. این موفقیتِ بتول برای زنان این مملکت هم یک دستاورد بزرگ به شمار می آید چون خشونت و تهمتی که بتول با آن روبرو بود مختص به او نیست. زنان زیادی با این نوع خشونت روبرو استند و خطرات این تهمت ها در مملکتی مثل سرزمین ما بی شمار است چون یک اتهام می تواند حتی به سنگسار و یا قتل زن هم بیانجامد. اما مشکلات بتول اینجا ختم نشد. حالا، دوسیه ای تحت عنوان «اهانت به پولیس» بر علیه بتول باز شده است. هدف از باز کردن این دوسیه این است که بتول مجبور به بستن دوسیه قذف که برای احیای حرمت خود باز کرده است شود. به بتول مستقیما گفته شده است که دوسیه اهانت به پولیس وقتی بسته خواهد شد که او از مبارزه دست بکشد و نتایج آزمایش دی ان ای را اعلام نکند.
بتول تصمیم دارد که به مبارزهء خود ادامه بدهد. این تصمیم بتول به من روحیه می دهد و من امیدوارم او پیروز شود. حالا که به همه آشکار شده است که این زن کاملا بی گناه است امید دارم او در این مبارزه از حمایتِ بیشتر ما، زنان و مردان تحصیل کردهء افغانستان، برخوردار گردد. پیروزی و مبارزه بتول مختص به خودش و کودکانش نیست بلکه برای همه، خصوصا برای زنان و مردانی که برای برابری و حاکمیت قانون در افغانستان تلاش می کنند، اهمیت دارد. با کمک کردن به بتول و حمایت از او چی به واسطه استفاده از مطبوعات و چی با بررسی قضیه و بحث در مورد آن در حلقه های خود ما نه تنها به یک مادر این سرزمین نیروی بیشتر خواهیم داد بلکه یک سیستم غیررسمی بررسی و بازپرس از سیستم قضایی افغانستان را به وجود خواهیم آورد که می شود از آن در آینده هم استفاده کرد. علاوه بر آن، با موفقیت بتول زنانی که در مشکلات قضایی مشابه گرفتار اند به عدالت امیدوارتر خواهند شد و به سیستم قضایی برای حل مشکلاتی که تابو اند و معمولا خاموش می شوند مراجعه خواهند کرد.
در جریانِ مبارزهء بتول، چیزی که درد آور بود سکوت خفقان آور و شرم آورِ به اصطلاح «فرهنگیان» و «روشنفکران» جامعه افغانی بود. کسانی که من بالایشان به عنوان انسان های روشن و مدافع حق زن حساب می کردم، در جریان کار با قضیه بتول ثابت کردند که در حقیقت هیچ فرقی از آقای حضرت وهریز، که خود را روشنفکر می داند و به خود حق می دهد یک زن را در ملای عام در مقابل کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان لت کند، ندارند. کسانی که من برایشان احترام داشتم ثابت کردند که حاضرند حرمت زنی را به خاطر حفظ رفاقت و یا روابط خوب با مردی در وزارت خارجه زیر پا کنند. کسانی که معمولا دهل حقوق زنان را به گردن انداخته جار می زنند، ثابت کردند که تا زمانی که مفاد قومی، سیاسی یا اقتصادی خود شان در میان نباشد حاضر نیستند سکوت ذلت بار خود را بشکنندبیشتر از یک سال است که با بتول در مورد بی عدالتی که او با آن روبرو است صحبت می کنم و در این مدت درس های بزرگی از او و مبارزه اش آموخته ام. اولین و مهمترین چیز برای من در این قضیه استقامت و نیروی بتول است. من هیچ زن دیگر را نمی شناسم که با اینقدر اعتماد به نفس و صداقت برای حق خود و کودکان خود مبارزه کرده باشد. من به ندرت زن دیگری را دیده ام که در مقابل موضوعی به این اندازه حساس در فرهنگ افغانی واکنش نشان داده باشد و برای حفظ حیثیت خود به پا ایستاده باشد. این زن به حمایت، محبت، و همکاری همهء ما نیاز دارد و بدون شک لیاقت و شایسته گی حمایت ما را هم دارد. یادم می آید روزی بتول به من گفت: «گاهی حس می کنم تا اینکه دست و سرت نشکند و یا نمیری کسی متوجه نمی شود چقدر حقت زیر پا شده است. این خشونت پنهان هر روز ما را می شکند.» من امیدوارم این بانو از این مبارزه موفق بدر آید و این حقیقت را تغییر دهد. می خواهم زنان زیادی با تهمتی که بتول با آن روبرو بود و است، درگیرند. امیدوارم در گفتگو در مورد قضیه بتول مرادی، زنان دیگر بیاموزند که امکان آزمایش دی ان ای در افغانستان موجود است و امکان دارد برای حفظ حیثیت خود به صورت قانونی مبارزه کنند. این مبارزه سخت است، اما هر قدمی که زنانی مثل بتول می بردارند راه را برای کودکان ما در آینده باز خواهد کرد و من فقط امیدوارم که ما غیرت این را داشته باشیم که با او همصدا شویم.
30 اکتبر 2012
دستهبندی شده در: مقالات
آنلاین : http://noorjahanakbar.wordpres...