آیا محاکمه اعضای بلندپایه احزاب خلق وپرچم در اروپا وامریکا میسراست؟
چهره های عبوس و خسته ایکه جبرا محکوم به شنیدن تلاوت قرآن شده اند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
بعداز سقوط حکومت دکتور نجیب الله اعضای بلند پایه احزاب خلق وپرچم اکثرا به کشورهای اروپائی وامریکا پناهنده شدند تعداد زیادشان به جرایم جنگی وجنایت علیه بشریت متهم اند.
اما علی الرغم چنین اتهامات سنگین بازهم تعداد زیاد شان توانسته اند هسته ها وفراکسیون های مربوط خودرا دوباره فعال سازند.
مشهور ترین کس که تاحال بخاطر وحدت مجدد صفوف حزب خویش طرح ها ومقالات داده است جلیل پرشور نام دارد که درعکس جبرا دریکی از مساجد اروپا محکوم به شنیدن قرآن درمراسم عزا داری شده است.
پيامها
30 مارچ 2008, 17:27, توسط tareq
agar farhange madara wa gozasht tareefe daqeqe khod ra payda konad, agar farhange maafeyat az qamoos bardashta shawad wa agar mardom ba khod agahe berasand, angah lazem ast ta hama qozzate donya ra baraye chand sale areyatan ba khedmat gomasht ta hama dosiya haye ra ke az sale 57 ta sale 1387 ejad khwahad shod bar rasi konand, hama aan hayeke daste shan ba jenayat aloda ast wa hama kasaneke dedand wa sokot kardand wa hama kasaneke ba nazdeek shodane atash farar ra bar qarar tarjeh dadand wa hama kasaneke mellat ra dar roz haye doshwar tanha reha kardand hama mahkom hastand , az alef ta ya az kafer ta mosalman az zan ta mard , az man ta to , hama wa hama ba nahwe kheyanat kardeem, pas chi khob ast ke bela estesna hama ba mohakema kashanda shaweem ta wejdane ma rahat shawad, chi khob ast ke aghazash ra harchi zood tar shahed basheem , magar chi sood ke ne wa baz ham ne , nameshawad chon ke namak ha ham aloda ast ok
31 مارچ 2008, 00:15, توسط turrab
Tariqjan shoma haq ba janeb hasted .
31 مارچ 2008, 02:00, توسط وطنیار
در حقیقت چیزی که مثل آفتاب به مردم روشن شده اعضای حزب خلق وپرچم صادق ترین فرزندان این کشور بوده اند.وای به حال این مردم که دوستان وخدمتگاران خود را نا وقت شنا ختند. خاطرات شان در ذهن مردم جاودان وکار نامه هایشان سر مشق برای نسل آینده است. آب برای حیات چقدر ضروری است؟ به همان قدر افغانتان برای نجات خود از چنگ شیاطین به آنها ضرورت دارند .این است رضای خداوند که جهان وآدم راخلق کرده. با احترام مسلمان.
31 مارچ 2008, 07:52, توسط Ahmad Kabulistani
Khalq and Parcham are crimenal fugures must go to trail and humg up as soon as possible, to aviod more human crimes.
31 مارچ 2008, 08:56, توسط صالح
این هموطنی که کوشیده روی سیاه وطنفروشان کمونیست را سفید کند تلاشی بیهوده کرده. فرزندان صدیق وطن؟!!! آنقدر کشتند و خیانت کردند که صدسال دیگر اگر وطنفروشان دیگری بیایند و بروند بازهم خاطره وطنفروشی و خیانت و مزدوری این فرزندان لینن و استالین از ذهن مردم فراموش نمیشود. مردم فراموش نکرده اند که شما فرزندان نابالغ مردم را از کوچه و بازار جمع کرده و اصلاح سن کرده به جبهه ای جنگی رژیمی میفرستادید که محصول وطن فروشی یک مشت بیسواد جاهل بود و بعد از قتل فرزندان مردم صندوقی را پر از سنگ کرده برای فامیل شان تحویل میدادید صدها و هزاران نمونه دیگر که مردم فراموش نکرده اند شما خیال میکنید مردم فراموش کرده اند
31 مارچ 2008, 18:58, توسط فرهنگ دوست (هروی)
جناب وطنیار
فرمودید
" اعضای حزب خلق وپرچم صادق ترین فرزندان این کشور بوده اند"
در جای دیگر فرمودید
"این است رضای خداوند که جهان وآدم راخلق کرده"
چه "صداقتی" چه " خدای" چه "جهان آخرتی" کمونیسم صد هشتاد ملیون آدم را در جهان کشت که دو نیم ملیون نفر آن در افغانستان بود. شما کمونستان این همه آدم را کشتید تا خدا و آخرتی نباشد. اما حالا گپ از خدا و آخرت میزنید.
شما حتی به خود تان هم دروغ میگویید. از یک طرف نابودی دین را وظیه خود میدانید و از طرف دیگر شعار و خدا و آخرت میدهید.
همین آقای پرشور که به جنایت علیه بشریت متهم شده اند در وقت قدرت هزارها نفر را فقط به خاطر دین داری کشته اند اما حالا خودش روزی هزار بار به روح پیر خود ببرک کارمل صلوات میفرستد.
ما به اسلام اعتقاد داریم پس از خدای خود می خواهیم برای شماعقل و وجدان بدهد. امیدوارم همان وجدان شما را دادگاهی و محکوم کند تا لا اقل بخاطر جنایات و دروغهای خود از مردم معذرت خواهی کنید.
2 آپریل 2008, 03:06, توسط وطنیار
از طرف وطنیار.
او برادر هروی یک مثال کوچک از تورن فراری که فعلآ در کابینه امریکائی ها مدت 6 سال می شود که سروی بند برق می کند.( یک پلان پنجساله تطبیق ویک سال از پلان پنجساله دوم هم می گذرد)...مشت نمونه خروار . کفایت میکند .قضاوت را به مردم میگذاریم ومنتظر رضای خداوند می مانین. فقط پنج سال دیگر ؛گذشت زمان همه چیز رابرایت نشان می دهد.نسل آینده قصر ها وبلند منزل ها رادر قبر کی خواهند ماندند تا در پل صراط به درد شان بخورد به گفته شما کمونیست هایاکاسه لیسان غرب ونوکران انگریز.حیف که شما دین ودنیا را در طرازوی عقل تان وزن می کنید.اسلام در قلب مسلمان است.ولی دالر وپوند جیفه دنیا در کجاهستند؟؟؟ سازمانهای استخبارات امریکا و انگلیس افغان را به جرم چه محکوم کند؟مضحک تر ازقیمتی،بیکاری،ظلم برمردم وبحران فعلی در افغانستان است.مثلیکه آقای هروی تشو یش داردولی این یک حقیقت تلخ است .
2 آپریل 2008, 03:25, توسط وطنیار
او بچه تو این قدر قهر هستی که یا کدام عقده شخصی داری با کدام خلقی وپر چمی یا کدام بلند منزل بی بدرفت که وارخطا شدی.ولی یک چیز رادقیق بشنو: اگر ما بخوا هیم در افغانستان زنده گی کنیم باید با پا کستان،ایران،آسیای میانه دوست باشیم در غیر آن درفکر لاتری کارت صدای امریکا باش.
2 آپریل 2008, 12:45, توسط م - فرهنگ دوست (هروی)
جناب وطنیار
این فرمایشات شما پاسخ گفته های من نیست. منتظر هستم پاسخ آنها را بدهید. اگر پاسخ ندارید لااقل یک عذر خواهی ساده بکنید.
من اگر روی آن حقیقت ها انگشت گذاشتم به این معنی نیست که گناه بعضی از مجادین را پوشانده باشم.
در شرایطی که مردم کشور در فقر بسر میبرند داشتن بلند منزل جنایت است. حالا این بلند منزل را مجاهد دیروز ساخته باشد یا نوکرهای تازه از غرب برگشته فرقی ندارد.
تورن اسماعیل فراری نیست اگر در مقابل طالبان عقب نشینی کرد به علت اختلافات داخلی بوده نه چیزی دیگر. اگر خواستید دلایل را برای تان مینویسم.
در دو سال آخر حکومت ننیگین خود کمونیستها نتوانستند اسماعیل خان را از زنده جان و غوریان بیرون کنند. دو سال تمام جان کندند تا این دو منطقه را از تصرف مردم در بیاورند با وجود که هردو شهر در دشت صاف بود اما هیچ نتیجه ای نگرفتند مفتضهانه شکست خوردند.
این اسماعیل خان بود که همراه با مردم و باافتخار به مرکز هرات آمد
اگر جوان هستید یک نکته را برای شما میگویم حتما گوش کنید
اگر میخواهید واقعیت رادر یک قرن اخیر بدانید باید مطالعه کنید گپ چهار کمونیست را گوش نکنید که واقعیت را تحریف میکنند.
22 اكتبر 2008, 03:45, توسط وطنیار
براران ارجمندخواننده!
چون من امکانات کمپیوتر وانترنت ندارم بنآ دیر بعد به سایت داخل میشوم من در جواب نظریات مختلف که در موردحز ب ویا احزاب و ایدلوژی ها فقط میخواهم چند نکته را اضافه کنم:
1: بعد از سالها غارتگری،ظلم واستثمار امروز تمام اروپا معتقد شده که مارکسیزم یک فلسفه علمی برای اقتصاد است.
2:صد زدن زرگر یک زدن آهنگر.
3:اسلام زنده گی معنوی انسان را زیبا ومکمل میسازد، به زنده گی اقتصادی شخص عدل وبرابری را الهام میدهد.
4: سوسیال اسلامیزم جا گزین همه ایدلوژی های شکست خورده وبحران زده می شود. واین همه وبس.
31 مارچ 2008, 05:19
سلام واحترام به همه خواننده گان سایت کابل پرس? و با تشکر از مطلب آقای عطاخیل در مورد احزاب خلق و پرچم.
باید یاد آور شویم که عامل اصلی بدبختی های افغانستان همین احزاب خلق و پرچم بوده و همچنان محاکمه اعضای آن کار بسیط نیست چون بعد از جنایات خلقی ها وپرچمی ها جنایات زیاد در افغانستان رخ داده است که بروی جنایات آنها پرده گذاشته شده است.
اما مردم شریف افغانستان جنایات وحشیانه خلقی ها و پرچمی ها را هرگز فراموش نخواهند کرد. و نکته دیگر که شاید باداران خارجی شان مثل بادار سابق شان (شوروی سابق) در اروپا از آنها نیز حمایت کند.
تشکر
31 مارچ 2008, 05:19, توسط اسلام دوست
سلام واحترام به همه خواننده گان سایت کابل پرس? و با تشکر از مطلب آقای عطاخیل در مورد احزاب خلق و پرچم.
باید یاد آور شویم که عامل اصلی بدبختی های افغانستان همین احزاب خلق و پرچم بوده و همچنان محاکمه اعضای آن کار بسیط نیست چون بعد از جنایات خلقی ها وپرچمی ها جنایات زیاد در افغانستان رخ داده است که بروی جنایات آنها پرده گذاشته شده است.
اما مردم شریف افغانستان جنایات وحشیانه خلقی ها و پرچمی ها را هرگز فراموش نخواهند کرد. و نکته دیگر که شاید باداران خارجی شان مثل بادار سابق شان (شوروی سابق) در اروپا از آنها نیز حمایت کند.
تشکر
24 اكتبر 2008, 05:47, توسط توفیق
او رفیق!
جنایات سردمداران بارکزی و محمدزی را نیز یاد آوری کن وگرنه خودت جیره خور غرب محسوب خواهی شد... در افغانستان تنها خلق و پرچم خیانت نکرده. در این کشور مجاهدین (خصوصا فرماندهان و رهبران آنها) و طالبان نیز جنایت کردند و تا هنوز جنایت میکنند. مجاهدین برای امریکا و غرب میجنگید، خلق و پرچم برای شوروی! پس فرق میان این دو جناح در چیست؟! طالبان که فرزندان خلف امریکا بودند و هستند که در آن هیچ فرد عاقلی شک ندارد!
بیایید همه را بدون تبعیض و تعصب و بطور عادلانه نگاه کنیم! از همه اول تر باید عبدالرحمن بارکزی، پسرش حبیب اله، نادرشاه، ظاهر شاه و داود را باید از قبر ها کشیده و استخوان های پوسیدۀ آنها را به آتش زنیم بعد از آن بپردازیم به بقایای اجساد ترکی، امین، ببرک، نجیب و غیره.
مرده باد ظالم و غارتگر! مرگ بر خاینین ملی از هرقوم و هر نژاد!
31 مارچ 2008, 06:57, توسط سلطانمحمد
اسلام و علیکم دوستان و عزیزیان خلق و پرچم اگر همت و مردانگی دارید و شیر مادر تان را خوردیند باید که مطابق اساس نامه و برنامه انتخابی لینینزم و مارکسیزم تان گام برداشته و مراسم مرده داری و زنده داری (فاتحه و نکاح) تان راانطوریکه لینین کبیر و صغیر برای تان هدایت داده عمل کنید در غیر ان اگر مطابق اصول و مقررات دین مقدس بااعظمت و والای اسلام که 70 سالی چی بلکه 14 صد سال ثابت و پایه دار در برابر دشمنان منفعل و شرمنده شده از پا افتاده و دربدر شده بقدرت و اعظمت روز افزون خود افزوده وراست و مستقیم ایستاده است میخوا هید که از ان اصل و عمل پیروی کنید بناهااز دایره ادب و اخلاق نباید خارج شد لطفااداب و اخلاق مسجد را با رعایت از امر تربیت و اداب اجتماعی در نظر گرفته و در صدد گرفتن جلو دهن یاوه گویانی بازاری و کوچه هی تان شده و وی را دعوت به اموختن تعلیم و تربیت و اموزش اداب و معاشرت اجتماعی نماید تشکر.
وسلام سلطان محمد از هالند
31 مارچ 2008, 14:26
مه خو میگم که از همی گپ ها تیر شویم و به آینده وطن خود فکر کنیم.
فعلا حالت در داخل به اندازه خراب است که اصلا ما و شما فکرش را هم کرده نمیتانیم.
31 مارچ 2008, 15:42, توسط شیر
اعضای حزب دموکراتیک خلق بدون شک دارای مرام و مقاصد نیک برای جامعه بودند. اکثریت اعضای آنرا افراد تحصیل کرده و وطنپرست تشکیل میداد. آنها در واقع میخواستند تا برای افغانستان و مردم آن خدمت کنند. ولی اوضاع جهانی و شرایط که بعد از کودتای هفت ثور به میان آمد در دهنیت اعضای حزب براساس روابط ایدیولوژیکی شان با شوروی این تصور را به میان آورده بود که حضور روسها کدام مشکلی نیست چون آنها به وحدت کشور های سوسیالستی معتقد بودند. این یگانه مشکل آنها بود زیرا رهبرانشان تحلیل و برداشت درست از جامعه افغانی نداشتند.
اما سقوط شان را فقط باید در خودخواهی بیجا، عقده مندی و حماقت کامل ببرک کارمل باید سراغ کرد. او با کنار گذاشتن بوسیله گرباچف برعلیه همه آن اعضای حزب که با دور شدن او موافقت کرده بودند چنان عقده حیوانی گرفت که حاضر شد برای انتقام گیری بخصوص از داکتر نجیب تمام مقدسات حزبی خودشانرا زیر پاه کرده اول جنرال مومن و دوستم را برعلیه نجیبت تحریک کرد و بعد آنها را با جنایتکار ملی به اتحاد وا داشت که نتیجه آن نه تنها که سقوط کامل ح.د.خ.ا بود بلکه سقوط کامل افغانستان را فراهم کرد.
کارمل به واقع که یکی از چهره های کثیف و سیاه در تاریخ افغانستان به شمار میرود.
31 مارچ 2008, 18:11, توسط Jaano
rafiq pashtun chera az khayanat kar ha bozorg ter Tara-ki wa amin jelad yad nah kardi. ham sabab bad bakhti hamah hokomat haaye gozashtah wa khalghi ha wa perchami haa mi bashand agar Zaher Shah pashtun ejazah bah sazamaan haaye sayasi mi dad taa kar wa fayaalyat namayand ,khalq wa percham har-gez bah qodrat nah mi rasidand
31 مارچ 2008, 18:13, توسط همراز
دوستان سلام
خدارا صدقه شوم که در دنیا عجب مخلوقات را خلق کرده است که سیاه را از سفید فرق کرده نمیتوانند.
افسوس به حال کسانیکه از خیانت کمونستان حرف میزنند. اگر کمونستان مرتکب خیانت به این کشور و مردم بوده اند، پس این علی جنابان مخلوق بگویند که همین خدمتگاران این مردم کیها اند؟ حتماً پاسخ میدهند که احمدشاه مسعود، ربانی، سیاف، عبدالعلی مزاری، حکمتیار، سیاف، مجددی، فهیم خان، عبدالله جان عبدالله، یونس جان قانونی و یونس جان خالص، قوماندان صاحب قلم خان و چمن خان و امثالهم.
اگر در افغانستان کمونستان نوکران روس بودند پس فمیده نشد که نوکران انگلیس، امریکا، پاکستان، ایران، فرانسه، سعودی، مصر و غیره کشورها کیها هستند، شاید بازهم کمونستان باشند. مرحبا. مردم ما میگویند که خدا کفنکش قدیم را بیامرزد.
کی به خاطر دارد که در زمان کمونستان در پایتخت کشور روسپی خانه های خارجی و داخلی و رستورانت های خارجی و کاباره ها و غیره موجود بود، حالا تماشا کنید که در زیر زنخ این به اصطلاح رهبران جهاد و مقاومت تان در شهر کابل چی میگذرد و چگونه زن و مرد را در روی ستیج و روی پرده های تلویزیون میرقصاند و این قصرهارا که برای خود جور میکند، این معادن کشور را که به حراج گذاشته است و ذخایر طبعیی کشور به شکل غیر قانونی استخراج میشود و آثار باستانی کشور ما قاچاق و به فروش رسانده میشود. این قاچاق هیروئین را که میکند، مواد مخدر و کشت کوکنار چرا زیاد شده میرود؟ حتماً این همه را کمونستان میکند؟ مرحبا!!!
کی به خاطر دارد که در حاکمیت کمونستان روس ها دروازه ای منازل مردم را در شب شکستانده باشد و زن ها را تلاشی نموده و به عزت مرد و زن تجاوز کند؟ کی میتواند که بگوید که در زمان کمونستان روس ها در بگرام و در تمام کشور برای خود زندانها داشتند؟ کی میتواند بگوید که در زمان کمونستان این به اصطلاح نوکران روس موقع ایراد بیانیه به روسی سخنرانی کرده باشند؟ قسمیکه رهبران جهاد و مقاومت شما به زبانهای خارجی باداران خود درافشانی میکنند.
کی میتوتند بگوید که در زمان کمونستان در شهر کابل در تلویزیون و جاهای دیگر همه لوحه ها و ... به زبان روسی بود، قسمیکه حالا اگر نابینا و کر نباشید، به انگلیسی، اردو، ایرانی، عربی و غیره نوشته است؟
هزاران مثال دیگر وجود دارد.
هزاران سال دیگر بگذرد در افغانستان دیگر خدمتگذاری مانند ببرک کارمل بزرگ نروید.
مردم ما دوست و دشمن خودرا خوب میشیناسند.
کور خود و بینای مردم نباشید.
سخنرانیهای کارمل بزرگ را در سایت www.esalat.org مطالعه نمایید.
مردم ما وطنفروشان و سنگفروشان را خوب میشیناسند.
امروز عملاً می بینیم که سالها میگذرد که دیگر حاکمیت ح.د.خ.ا وجود ندارد و در راس اداره امور نیروهای بنیادگرای جهادی و طالبی در کشور حاکم هستند، سوال میشود که چرا در کشور وضعیت و حالت بدینمنوال است ؟ تا به کی ؟ چرا این همه جرم و جنایت و خیانت؟ کسی به سوال هایم پاسخ داده میتواند ؟ کسی است که از رهبران زنده و مرده جهادی دفاع کند ؟ من افتخار دارم که عضو پر افتخار ح.د.خ.ا بوده و هستم. به جز آرمان خدمت به مردم ستمدیده و مظلوم خود کدام آرمان دیگر نداشته و ندارم.
کسی است که برایم پاسخ دهد که چرا ربانی سیاف و رهبران جهادی در کابل خاموش نشسته اند تو گویی که در کشور آب از آب تکان نخورده است. چرا امروز بیشتر از سی و شش کشور دنیا در کشور ما موجوداست ؟ دیگر که شوروی و کمونستان وجود ندارد، همه خودشان همرای باداران غربی خود در کشور و در تمام دنیا بدون دغدغه بسر میبرند.
کامران عزیز، امیدوارم که نوشته ام سانسور نشود و اقبال نشر پیدا کند.
با عرض حرمت.
همراز از کشور هالند
آنلاین : در باره دوستان و دشمنان افغانستان
31 مارچ 2008, 18:20, توسط فرید
اگرقضاوت خصمانۀ دشمنان سوگند خوردۀ مردم زحمتکش افغانستان وباداران خارجی شان را که پيوسته ازطريق سرويسهای خبری ( بی . بی . سی. – صدای امريکا- تلويزيون آريانای مسکين خوار- نشرات وزارت ضد فرهنگ درداخل کشور) ازحنجره کهنه پرستان عصرحجر، انقلابی نماهای سه آتشۀ راجستر شده وفرمان بردار ، اپورتونيستها، ريفورميستها وشؤونيستهای قبيله گرای معامله گر که مطابق ساز" سی. آی. ای. " و" آی. اس. آی. " ، نغمه سرايی کرده وميکنند؛ مردود وياوه سرايی پنداريم، آنگاه بحق ميتوان گفت که برای نخستين بار درتاريخ کشورما، اولين طرح وتفکرعلمی را درزمينۀ تغييرات بنيادی درتمام عرصه های زنده گی مردم مان ، ح. د. خ. ا به پيشگاه جامعه ارائه نمود وبه تعقيب آن گامهای متين و استواری را درجهت تحقق آرمانهای والای" محيط واقعآ انسانی " که درآن " نه سردارباشد ونه بادار، فقط کارباشد وانسانسالار" ، برداشت.
محيط انسانی رشد علم وفرهنگ ، هنر و اد بيات ، اقتصاد وزنده گی بهترازديروز، رهايی مرد وزن از پنجه های خونين اسارت مادی ومعنوی وانواع ستم های استخوانسوز (طبقاتی- تحجر مذهبی- تفکرمرد سالاری- شؤونيزم قبيله گرايی- تهاجم استعماری وامپريالستی) را ايجاد نمود، که بعد ازسرکوب وحشتبار آن بوسيلۀ انحصارات غارتکربين المللی ومزدوران منطقوی وداخلی آنان ، ديگر آن مدينۀ فاضله را مردم مستعدبه تکامل کشورمان بدست آورده نتوانستند. اين حرفهای شعارگونه نی، بلکه حقيقتی است که مردم ما درداخل کشور، در مدرسه ودفتر، درمزرعه وکارگاه ، درمغازه وفروشگاه، ازآن ياد ميکنند وبه دروغهای شاخدار تلويزيون مسکينيار وساير مزدوران ونغمه سرايان استعمارنوين نفرين ميفرستند
31 مارچ 2008, 19:52, توسط فرید مطهر
سلام به همه
یکی از ویژگی های پیروان کمونیسم، عدم تفریق حقیقت از پروپاگند و تبلیغات است. آن عده هموطنان خلقی و پرچمی ما که تا هنوز توانایی دیدن واقعیت ها و حقایق اجتماع را ندارند یا نمی خواهند ببینند، دست از گزافه گویی و شعارخوانی خود بر نمی دارند.
جنایاتی که خلق و پرچم در افغانستان مرتکب گردیدند، نیازی به برشمردن ندارد. هر در و دیوار زندان های دهمزنگ و پلچرخی و صدها قتلگاه های دیگر این احزاب داستان های دلخراشی از دوران حکومت کمونیست ها دارند.
آنچه که امروز در کشور ما می گذرد، نه تنها دلیلی برای برائت آنان نمی شود، بلکه مردم ما آنان را به مثابه آغازگران فاجعه افغانستان و مسوول هر پیامد بعدی کودتای هفت ثور می دانند.
31 مارچ 2008, 20:18, توسط نبی زاده
بی حیایی خصلت جدایی ناپذیر خلق و پرچم است. این ها برای پنهان کردن جنایات خودشان جنایات پیش و پس از خود شان را پرده میسازند. برخی ازآنها میگویندکه دیگران هم جنایت کردند ما هم کردیم، بیایید "مصالحهء ملی" کنیم و یکدیگر را ببخشیم... واینک شماری هم پیدا میشوند که حزب و اعضای آنرا برائت بخشیده و میگویند که ممهء جنایت درین وطن رادیگران کرده اند نه ایشان.
من هیچ حرفی ندارم که درمورد خلق وپرچم بگویم. مردم افغانستان برای چارده سال برای جواب دادن به کار و برنامه و مشی خلقی و پرچمی جواب داده اند. اما این جماعت بیحیا هرگز شرم و حیا نمی شناسند.
امروز ما هرچه می بینیم درین کشور نتیجهء جنایات و وطنفروشی و خیانت های خلق و پرچم است. نفرین و لعنت ابدی باد بر جنایتکاران خلق و پرچم!
31 مارچ 2008, 20:21, توسط نبی زاده
ویرانگری و جنایاتی که حلق و پرچم کرده اند هزاران مصیبت را به این سرزمین اورد که سال های سال دیگر حتی اگر اوضاع بد تر هم نشود روی خوبی را کسی نخواهد دید.
1 آپریل 2008, 09:36, توسط درویش
بادرود وسپاس خدمت آنعده رفقاییکه تا هنوز در موضع دفاع از منافع خلق افغانستان قرار دارند.
آقای شیر فکر میکنم در وجود شما احساسات نسبت به منطق و تعقل تان چربی میکند.موضعگیری نا سالم تان علیهء یگانه رهبر شایسته وخردمند حزب دموکراتیک خلق افغانستان زنده یاد ببرک کارمل،از فهم ناقص تان از حوادث و رویکردهای سه دههءاخیرتاریخ کشورناشی میشود.من در مورد نورمحمد تره کی وحفیظ اله امین حرفی ندارم.تره کی مصاب به مرض به فقر آگاهی سیاسی بود و اعمال جناریتکارانهءامین کشور را به سوی پرتگاهءنابودی کشاند.اما در رابطه به سقوط حاکمیت قبل از مجاهدین و ارزیابی عوامل و انگیزه های آن کافیست باری به کتاب اردو وسیاست نوشتهءرفیق عظیمی،خاطرات رفیق کشتمند ودهها اثر ورسالهءنویسنده گان روسی،امریکایی وپاکستانی مراجعه نمایید.رفیق کارمل نه درحادثهء٧ثور١٣٥٧ سهمی داشت نه در دعوت از قطعات نظامی شوروی رولی ایفا کرد وسرانجام نه در سقوط حاکمیت حزب نقشی را ادا نمود.اکنون فاشیستهای قبیلوی طراز وزیر محمدگلخان مهمند وسایت کثیف شان(افغان_جرمن انلاین)مسوول تمام حوادث فرزند صدیق خلق یعنی زنده یاد ببرک کارمل را قلمداد میکنند.در حالیکه این اشتباهات تره کی ونجیب، جنایات امین وانواع دسیسه،توطیه ومداخله بود که سیر حوادث را به نفع ارتجاع وامپریالیزم تغییر داد.اینکه رفیق کارمل توسط گرباچف کنار زده شد،برای ما قابل افتخاراست.زیرا رفیق کارمل توسط فرد خاینی چون گرباچف کنار زده شد.رفیق کارمل ازعمق توطیهءامپریالیستی که توسط گرباچف اجرامیشد آگاه بود.امروز میبینم که نتایج کارنامه های رذیلانهءگربچف چیست.تکتازی،جنگ افروزی،اشغالگری،کشتار صدهاهزارانسان وغارت منابع توسط ایالات متحدهءامریکا.اینست بازدهی عملکرد گرباچف که بارفیق کارمل خصومت میورزید واز داکتر نجیب حمایت میکرد.
اینکه شما به رفیق کارمل توهین نموده اید، من کدام ایرادی ندارم.زیراشخصیتهای برزگ به توهین انسانهای فرومایه وبی شخصیت نیاز دارند نه به توصیف وتایید شان.
آنلاین : به جواب آقای شیر
1 آپریل 2008, 01:59, توسط اسلام دوست
بی شرمی هم از خود حد دارد. اما لعنت به خلقی ها و پرچمی های خائین و بی شرم که هنوز خود را اعضای با افتخار خلق و پرچم می نامند.
آیا دست آورد و وطندوستی تان زنده بگور کردن هزاران هموطن مظلوم ما بنام مسلمان بود؟
آیا احساس شما شکنجه در زندان های وحشیانه تان به دستور بادار سرخ تان بود؟
آیا احساس و ووطندوستی تان از میان برداشتن اشخاص سیاسی و روشنفکر افغانستان بود؟
آیا دست آورد تان همین بود از خدا منکر شوید ودیگران را هم مجبور سازید تا راه غلط شما را دنبال کنند؟
امروز بسا جای تعجب است که بعضی تان به قرآن پاک گوش داده
و یک تعداد دیگر تان نام از خداوند ج میبرید نام از آن چیز های میبرید که در گذشته اصلاً شما به آن عقیده نداشتید.
شما اگر کم وجدان، احساس انسانیت وبشر دوستی داشته باشید در باره جنایات گذشته تان فکر کرده و از شرم نخواهد دیگر خود را اعضای با افتخار خلق و پرچم نامید.
به امید محو کامل و نابودی این دو حزب خائن و فروخته شده!
1 آپریل 2008, 02:54, توسط همراز
سلام
دوست هموطن!
گفته میتوانی که در زمان حاکمیت ح.د.خ.ا در افغانستان که کم از کم یکی دونفر بالاثر مساعی ح.د.خ.ا از اسلام رو گشتانده باشند و در مطبوعات هم انعکاس یافته باشد و همه از آن باخبر باشند؟ مگر مردم ما گفته میتوانند که در زمان به اصطلاح حاکمیت؟؟!! مجاهدین و بنیادگراهای اسلامی شما مردم از اسلام روگشتاندند، حتی به ادیان دیگر گرویدند و در مطبوعات هم انعکاس وسیع پیدا کرد؟ شما شهامت پاسخ دادن را دارید ؟
زمستان میگذرد روسیاهی به ذغال می ماند.
سالها بگذرد مردم ما از فرزندان اصیل مردم دوست و میهن دوست و حاکمیت دولتی آنزمان مردمی به نیکویی یاد خواهند کرد، وای به حال شما.
چی جرم و جنایتی که در موجودیت حامیان عربی تان در کشور صورت نمیگیرد. شرم خوب چیز است. مردم ما دشمنان سوگندخورده خود را به هر رنگی که جامه میپوشند به خوبی میشناسند.
ما که افتخار به ح.د.خ.ا می کنیم، شما حتماً به این بنیادگراهای اسلامی و رهبران و تنظیمهای جهادی تان می کنید که کشور را به خاک و خون کشانیدید؟ آری ؟ برای عربها که شما تابعیت افغانی دادید.
اگر شهامت دارید نوشته کنید که بلی افتخار میکنید که در آنصورت نفرین ملت بر شما باد !
همراز عضو پرافتخار ح.دخ.ا ارز هالند
من ادامه کج بحثی را با یک تعدادی که غیر از ناسزا گفتن و دشنام دادن که دور از اداب و اخلاق افغانی است و جیزی دیگری را یاد ندارند، ضیاع وقت میدانم.
1 آپریل 2008, 09:01, توسط کوهستانی
اسلام دوست
هیچکس نمیگوید که دوران خلق و پرچم ایده ال برای مردم ما بود. ولی تاریخ و گذشت زمان و تجربه 4 سال حکومت سیاه ربانی و سنگفروش معروف مسعود و جنایات طالبان وحشی نشان داد که سگ پرچمی ها و خلقی ها از آنها با شرف تر و وطنپرست تر بود.
کمونیست ها فقط مخالفانشان را هدف قرار میدادند. چون اعضای حزب سیاه اسلامی و جمعیت. ولی شما اسلام دوستان مردم بیگناه را. شما بر هزاران دختر افغان تجاوز کردید. شما مال هر کی را که پیش آمد چور و چپاول کردید.
کمونیست ها یا حزب دمواکرات خلق دولت افغانی را حفظ کرد و شما آنرا فروختید.
میبینید که فرق بزرگ بین شما اسلام دوستان جنایت پیشه و سیه اندیش و پرچمی هاوخلقی ها وجود دارد.
1 آپریل 2008, 12:15, توسط درویش
آقای اسلام دوست!که به دوستی تان اعتقاد وبه اسلام تان شک دارم،لعنت خدا باد برآنانیکه خودرا مالک دلهای دیگران میدانند.چه، تنها این شایستهءحضرت حق است که از راز دل بنده گان خود واقف باشد.متهم ساختن کسی به کفر و ارتداد آنهم بدون ارایهءاسناد،شواهد ومدارک محکمه پسند خود گناهیست بزرگ.
مسلمانی به جز خدمت خلق نیست--------به تسبیح وسجاده ودلق نیست
اگر انسانگرایی وخدمت به خلق اله معیار تدین باشد،درآ نصورت اعضای باوقار ح،د،خ،ا مسلمانان درجه اول هستند.برای اولین بار درتاریخ کشور صرفاً درزمان حاکمیت حزب مابود که برای ملاامامان معاش وکوپون توزیع شد ودولت مسوولیت تنویر وتسخین مساجد را بعهده گرفت.درقطعات نظامی تاسطح کندک مساجد اعمار وملاامامان استخدام گردیدند.حال شما از خود بگویید که شما جهادیون وطلبه ها چه گلهایی را به آب دادید.واله که شما اسلامیستهای کاذب حتی به حال کمپیر ٧٠ ساه نیز رحم نکردید و کام گرفتید.کارنامه های فاشیستی ی شمارا نه چنگیز و هیتلر ونه هیچ جنایتکار دیگری در توشه دارد.ما از آنچه انجام داده ایم،پاسخ میدهیم واگر شما همت دارید لطفاً سز در گریبان فرو ببرید.
خوش بود گرمحک تجربه آیدبمیان---------تا سیه روی شود هرکه دراوغش بود
2 آپریل 2008, 01:02, توسط عتیق هلمندی عطاخیل
نظردهنده: عتیق هلمندی عطاخیل: به تأیید حرفهای درویش صاحب میخواهم علاوه کنم که انسان همیشه متحول است. حضرت عمر روزی یکی از دشمنان سرسخت اسلام بود ولی عاقبت به یکی ازحامیان فداکار اسلام مبدل شد. پس ازحکومت مجاهدین زمانیکه رهبران جهادی اردوی افغانستانرا بجرم کمونیست بودن منحل ساختند همه افسران اردو درخانه های شان ریشو شده سپس بعضی ازیشان بخاطرامحای مهر کمونیستی ازجبین شان به "صوفی ناچارها" مبدل شده به حلقات تصوفی چون بیدل خوانی، مثنوی خوانی، سنایی خوانی روی آوردنددربرابر متصوفین چون قندی آغا وحیدری وجودی ونیلاب رحیمی به شاگردی پرداختند که دراوایل این اقدام شان محض بخاطر فریب نظام حاکم وازفرط عطالت، بیکاری وبی مضمونی بود. جالبتر اینکه همین دگروالها، ژنرالها وافسران کمونیست بازنشته زمانیکه چندبیت وشعری را ازان مجالس یادگرفته بودند بااستفاده ازان همیش مجاهدین را درس ترک دنیا وتقوا میدادند وبعضی ازیشان بزعم خودشان با طی سلوک ومنازل عارفانه بسیار بزودی به خلیفه ها وپیرهای طریقت تبدیل شده به مردم درس طریقت میدادند. روزی برایم بسیار خنده آور بودکه چندتن ازمجاهدین را دیدم که مرید یک پیرطریقت شده بودند که آن پیرطریقت نه ماه پیش (یعنی پیش ازآمدن مجاهدین) یکی ازدگروالهای بسیار خطرناک دربرابر همین مجاهدین بود ودران هنگام همین مریدانش دربرابر او کافر گفته جنگ میکردند وحالا اسلام را از او میاموختند. ولی بهرصورت عاقبت همین دگروالها که درآغار بخاطر فریب مردم ومصروف ساختن خودبدامان تصوف چنگ زده بودند، درحالیکه دراوایل هیچ اعتقادی بخدا، روزآخرت واسلام نداشتند، پسانها به مسلمانهای واقعی تبدیل شدند هرچند دراوایل حضور وشمولیت ایشان درمجالس تصوفی بخاطر یک خدعه بود.
3 آپریل 2008, 11:57, توسط م فرهنگ دوست
کوهستانی جان
خدا برای شما عقل بدهد تا این قدر دشنام ندهید.شما با همین اخلاق تندانقلابی تان بود حتی مردم عادی را هم مخالف فکر کرده و زنده بگور میکردید.
طبق اسنادی که خود رفقای شما هم آنر تایید کردند در طول 14 سال حکومت پر از وحشت و بربریت شما دو ملیون نفر از مردم کشور را زنده بگور یا پاره پاره کردید.
حال با توجه این فرموده شما" کمونیست ها فقط مخالفانشان را هدف قرار میدادند" همه این دو نیم ملیون نفر مخالفان شما بودند یعنی اینکه طرفدار مجاهدین بودند. پس وقتی دو حزب مجاهدین اینقدر طرفدار داشتندو طرفداران دیگر گروه های مجادین را علاوه کنیم نود در صد مردم کشور طرفدار آنها میشود.
پس وقتی شما به این واقعیت اعتراف دارید پس چراهمان اوایل تسلیم نشدید ؟ من می دانم چرا تسلیم نشدید چون شما به پشتیبانی روسها دل خوش بودید. آنها وسیله خوبی بودند برای کشتن مردم مظلوم افغانستان تا کروهک کوچک و نادان شما یکه تاز میدان باشد و بر گورهای دسته جمعی مردم مظلوم رقص و پای کوبی کنید.
شما و رفقای روسی تان هزاران بار بر زنان و فرزندان این کشور تجاوز کردید.
شما هزاران بار دختران افغان را گرفته و پیش کش اربابان روسی خود میکردید فکر میکنید مردم اینها را نمی دانند یا فراموش کردند.
اگر مسعود سنگ فروخت برای دفاع از کشور در مقابل اربابان شما بود. که الحق مفید هم واقع شد کمر اباب شما شکست.
اما شما همه کشور و هستی کشور را فروختید. شما کشور را به روسها فرخته بودید. یک پرسش دارم اگر کشور فرخته نشده بود پس بگو آیدات کشور از بابت فروش گاز به کشور شوراها سالانه چند بود؟ شما حتی جرعت نداشتید از روسها بپرسید پول گاز ما چقدر است.
4 آپریل 2008, 12:33, توسط HOSHYAAR
BAAYAD BEDAANEED KE MARDOME AFGHANISTAN BA ROOYE HAMAYE
SHOMAA JENAAYT KAARAAN TOF KHAHAND KARD WA HAMAYETAN RAA
BA MAHAAKEMA KHAHAND KASHAAND......DEER YAA ZOOD AAN
ROOZ RASIDANIST !!!!!! BA OMMADE HAMCHO ROOZY
1 آپریل 2008, 04:41, توسط عابد ولی
محترم عطاخیل صاحب:
خبر داری یانی که قران گوش کردن پرچمی ها به دستور رهبران محترم جهادی صورت میگیرد.چندی پیش در جلسه جبهه ملی رهبران جهاد به نمایندگی از تمام پرچمی ها و خلقیها اقایان علومی،گلاب زوی و رنجبر را غسل تمعید داده ودوباره بدین اسلام شرفیاب شان گردانید.
اقای جلیل پرشور و سایر رفقاهم بنا به دستور رفقای پارلمانی خود میخواهند یک جبهه ملی اروپایی را در ارتباط با جبهه ملی داخل ایجاد نمایند تا در انتحابات اینده جبهه ملی دارای پایه های وسیع باشد.وانشاالله که اسلام به همکاری پرچمیهای تازه مسلمان شده رونق بیشتر در افغانستان پیدا میکند.
مجترم عطاخیل صاحب:
لطفا بعد ازین اینگونه عکس ها رامحفوظ نگهدار و نشر نکن .که بدترین ضربه به اسلام و رهبران محترم جهادخواهد بود.
1 آپریل 2008, 10:21
هموطنان محترم ورنجدیده ! سلام واحترام فراوان به همه ی شمافرزندان باشرف میهن !
سووال وموضوع بسیارجالبی دراینجامطرح شده است که من هم منحیث یک افغان نظرم راذیلا تحریر میدارم :
ایکاش این سوال اینطور مطرح میشد تاسوال وجواب درزمینه مکمل میشد :
آیامحاکمه ی جنایتکاران جنکی ا فغانستان درسراسرجهان میسراست ؟
فاجعه ی قرن مایعنی جنک تحمیلی یکربع قرن در افغانستان چنان زخمهای هولناکی رابه جاکذاشت که بدون تصفیه حسابات کذشته با مسوولین ومجرمین حنایات نابخشودنی کذشته وامروزی رفتن به سوی یک جامعه مصوون ، امن ومرفه ممکن نیست . ماتنها و تنهازمانی به امنیت کامل وجامعه ی خوشبخت دست خواهیم یافت که مسببین اصلی ومجرمین واقعی حنکها، تقابل ، خصومت ، دشمنی وجنایات جنکی حد اقل شناسایی وبه ملت غمدیده ی ما ووجدان بشریت بیدارمعرفی شوند تاخود ملت ماوجهانیان بتوانند درموردکذشته وآینده افغانستان تصمیم کرفته مواضع شانراروشن سازد . امــــا !!:
اولاباید انتظارکشید تاحداقل شرایط برای ایجاد یک کمیسیون بیطرف ، کارشناس ، باوجدان وبه مشوره ی تمامی جناحهای سهیم درحوادث کذشته وامروزی مهیاکردیده وحق دفاع آزاد، مطابق نورمهای قبول شده جهانی باتضمین انتخاب وداشتن وکلای مدافع آزادومطابق خواست مظنونین ومتهمین
مراعت شده فضای کاملا مصوون وبدون ترس ورعب آماده شده تحت نظارت یک هییت بین المللی محاکمه عادلانه صورت کیرد.
اتهامات باید بعدایجادچنین یک کمیسیون وفضایکاملامصون جمع آوری ومحاکمه عادلانه صورت کیرد. ولی چون جنایت وجنایکاران هنوزبرسرنوشت کشورمسلط اند محکمه ی جنایکاران جنکی ومجرمین جنایات یکربع قرن ناممکن است .
اولابایدآنهاییکه همین اکنون مصروف جنایت علیه بشریت وعلیه مردم بی دفاع مااندمحکمه ویاحداقل خلع قدرت شوند .
سواره رابکیرید پیاده بجایش است !!!
1 آپریل 2008, 14:01, توسط شمس
خدمت وطنیار ، فرید ، همراز و ...
چهل و يكمين سال تاسيس حزب ما مباركباد !
طنز سياسي نوشته شده توسط میرحسین مهدوی
رفقاي گرامي ! حزب دموكراتيك مردم افغانستان درست چهل ويك سال و هفت ماه و شصت وهفت روز پيش در چنين ساعاتي چشم به جهان گشود. از شما رفقاي گرامي صميمانه اجازه مي خواهم كه بهترين مراتب شادماني ام را به اين مناسبت فرخنده خدمت شما فرخندگان گرامي تقديم كنم. حزب دموكراتيك مردم افغانستان توانست در مراحل پر فراز و نشيب خود خلق شريف و زحمت كش وطن را به مردم تبديل نمايد . تبديل شدن خلق شريف به مردم شهيد پرور تنها يك تغيير واژگاني نيست. اين يك حركت انقلابي است كه طبقه زحمت كش و كارگر با داس و چكش سال ها زحمت كشيده اند تا ما بتوانيم آنان را از خلق شريف به مردم شهید - ببخشيد شهيد داده - تبديل كنيم.
حزب دموكراتيك مردم افغانستان شعبه تورنتو و به احتمال زياد شعبه رياست هفت امنيت آن در كابل نيز همگام با مردم شهيد داده وطن سالروز تولد حزب شان را مباركباد اعلام مي دارد.
دراين روز بزرگ ، محترم نور محمد تره كي برتاريكي ها حمله ور شدند و توانستند نظام شاهي ستمكار را از مصدر قدرت مطلقه به زمين بزنند و در عين خود شان در آن مسند مقدس جلوس فرمايند. روزي كه تره كي بزرگ بر مسند قدرت مي نشستند ، خلق محروم ما به مردم شريف تبيدل شدند. پس از چندي و در زمان حاكميت شاگرد خلف استاد تره كي بزرگ ، مردم شريف به مردم شهيد داده تبديل شدند. در زماني كه ما با هدف حفظ منافع ملي و دفاع از ارزش هاي والاي اسلامي و به خاطر حفظ استقلال و تماميت ارضي كشورمان از اتحاد جماهير شوروي خواستيم تا به افغانستان نيروي نظامي بفرستند ، يك بار ديگر انديشه سياسي و مفهوم واژگان در سرزمين ما با يك انقلاب سرخ مواجه شد. اين بار مردم شهيد داده به مردم شهيد تبديل شدند.
رفقاي گرامي ! خوب به خاطر مي آورم وقتي كه قواي نظامي اردوي سرخ شوروي به خاطر حفظ تماميت ارضي و دفاع از اسلام وارد افغانستان مي شدند ، دركميته مركزي حزب دموكراتيك مردم افغانستان ( كه در آن روز ها اشتباها حزب دموكراتيك خلق گفته مي شد ) بحث اصلي بر سر اين موضوع بود كه اگر قرار است مردم افغانستان از مردم شهيد داده به مردم شهيد تبديل شوند در آن صورت ما بايد بالاي كي حكومت كنيم؟ بعضي از رفقا به دليل اينكه با هيچ يك از زبان هاي ملي نمي توانستند تكلم كنند ما مجبور بوديم كه موضوعات را به زبان هاي روسي ، انگلسي و تركي هم ترجمه كنيم . به هر حال در يكي از جلسات مهم كه رفقاي انقلابي و غيرتمند ما از جناح پرچم نيز حضور داشتند ، من پيشنهاد كردم ، در صورتي كه مردم شهيد داده افغانستان به مردم شهيد افغانستان تبديل شوند و ديگر حتي يك نفر از آن مردم مرحوم پيدا نشود، در آن صورت من يك پيشنهاد انقلابي دارم. در راستاي حفظ منافع ملي و دفاع از ارزشهاي اسلامي و به خاطر حفظ تماميت ارضي و مبارزه با ارتجاع و اعطاي حق مردم افغانستان ( البته درآن جلسه گفتم حق مردم مرحوم افغانستان ) بايد تعداد زيادي مردم از كشور دوست و برادر وبرابر ، اتحاد جماهير شوروي بياوريم. در آن صورت ما چند كار كرده ايم:
افغانستان را از شر آدم هاي جاهل ، بي سواد ، مذهبي و خرافه پرست ( در آن مجلس به شكل بسيار انقلابي احساساتي شده بودم و ادامه دادم : آدم هاي جاهل خرافه پرست ، احمق و... كه آنها را اينجا تكرار نمي كنم.) به يكباره راحت مي كنيم. مشكل اصلي افغانستان همين مردم است. اگر اين مردم نبودند و مثلا ما در تاشكند يا دوشنبه يا مسكو بوديم و آنجا حكومت مي كرديم همه مردم حرف ما را مي فهميدند و اطاعت مي كردند. اين مايه شرم است. مثلا كسي كه در دايكندي زندگي مي كند او چه مي فهمد كه پاريس پوشيدني است يا خوردني . وقتي او نداند كه پاريس نه پوشيدني است و نه خوردني بلكه بوسيدني است ، در اين صورت حرف از دموكراسي و خلق و خدمت و چيز هاي مثل آن براي آدم هاي امثال او بي فايده است. اگر مي خواهيد تماميت ارضي افغانستان حفظ شود، اگر مي خواهيد افغانستان در يك حركت انقلابي - لنينستي با يك جهش قهر آسا تمام راههاي تكامل را كه ديگران در صد سال طي مي كنند، ما در يك شب برويم بهتر است كه هم دايكندي را از بين ببريم و هم كساني را كه درآن زندگي مي كنند. مثلا شما بدخشان را ببينيد. ( وقتي گفتم بدخشان طاهر بدخشي چشمانش گرد شد و با چشمان گردش يك لبخند رفيقانه به من زد ) اين مردم با آن لحجه شان هيچ وقت نمي توانند دموكراتيك شوند. شما نمي توانيد دموكراسي را به بدخشان ببريد بايد بدخشان را به دموكراسي ببريد. براي انجام اين پروژه انقلابي لازم نيست كه هزاران سال زحمت بكشيد . پيشنهاد مي كنيم طبق اصل سوم نيوتون و برابر با فرمان شماره يك صد و يازده استالين بزرگ ( در اين قسمت رفيق كشتمند مثل اينكه تمام كشت هايش را آتش زده باشم با خشم رفيقانه از جا برخاست و سكوت انقلابي حاكم بر شوراي انقلابي را شكست. همه فكر كردند كه كشتمند صاحب به خاطر دايكندي نگران است . رفيق كشتمند با حرارت انقلابي حرف هاي مرا قطع كرد. در حالي كه از خشم رفيقانه دست هايش مي لرزيد گفت : رفيق .. دراين لحظه از شدت خشم رفيقانه حتي نامم يادش رفت كه با تذكر رفيق نجيب ادامه داد : نمبر فرمان استالين بزرگ را غلط گفتيد. فرمان نمبر يك صدو يازده نبود. فرمان نمبر يك صدو و دو بود. بعد از اين اعتراض انقلابي رفيق كشتمند مجلس دچار تشنج انقلابي شدو هر كسي چيزي مي گفت. بعضي ها حتي كفر گويي مي كردند . مثلا مي گفتند مهم نيست كه استالين بزرگ چه عددي را براي اين فرمان برگزيده است. ما مي توانيم بگوييم مثلا فرمان نمبر بيست. به هر حال آن جلسه به تشنج و جنجال كشيده شد و بعد از ده ساعت با دخالت قواي دافعه هوايي و زميني ، تشنج پايان يافت.) با يك حركت كاملا دموكراتيك و انقلابي هم مردم را از شر افغانستان راحت كنيم و هم افغانستان را از شر اين مردم. افغانستان نوين به مردم نوين ضرورت دارد.
در لحظات پاياني تشنج من از رفيق امين اجازه خواستم كه بياناتم را ادامه دهم . رفيق امين گفت : به شرطي اينكه نمبر فرمان هاي استالين صاحب را غلط نخواني. من بعد از اين تشنج مقدس و انقلابي خطاب به اعضاي شوراي انقلابي گفتم. بهترين راه اينست كه شما از كشور دوست و برادر اتحاد جماهير شوروي مردم وارد بكنيد و دستور بدهيد تا اركان حربي تحت قومنده جنرال صاحب گلاب زوي و قواي دافعه هوايي تحت قومنده جنرال صاحب عظيمي زمينه كفن و دفن مردم شهيد افغانستان را با احترام زياد فراهم نمايند و تا آمدن مردم جديد افغانستان ما بهتر است يا بر هم ديگر حكومت كنيم و يا استراحت كنيم كه من پيشنهاد مي كنم يك عده اي از ما حكومت كند و عده اي ديگر استراحت. در ادامه صحبت هايم كه با تاييد و هوراي زياد اعضاي شوراي انقلابي به خصوص رفقاي مان از شاخه پرچم همراه بود گفتم: با اجراي اين طرح براي هميشه مشكل بي پولي وبي آبي و بي ناني اين مردم حل مي شود. اين مردم گرسنه را بايد براي هميشه راحت كنيم. ما كه نمي توانيم مدرسه و دانشگاه و جاده و شفاخانه و... درست كنيم اما درست كردن قبر كار چندان سختي نيست. اصلا چرا بايد اينهمه قبر درست كنيم. يك گور دسته جمعي براي يك ولايت كافي است.
رفقاي گرامي
به هر حال امروز من پس از يك صدو يازده سال ( ببخشيد غلط گفتم ، اين نمبر فرمان استالين بزرگ است- البته اگر رفقايم با خبر شوند كه من بعد از چهل و يک سال باز نمبر فرمان استالين بزرگ را غلط كرده ام باز هم جنگ و جنجال شروع خواهد شد. ) بله ، در چهل و يكمين سال تولد اين حزب بايد بگويم كه ما خدمات زيادي را به وطن كرده ايم. درست است كه به دليل ضعف اردو و مسايل تخنيكي ديگر ، ما نتوانستيم همه مردم افغانستان را به مردم شهيد افغانستان تبديل كنيم . هر چند نتوانستيم افغانستان را از شر مردمش راحت كنيم ( كه در اين صورت مردم افغانستان هم از شر افغانستان براي هميشه راحت مي شدند كه در علم منطق به آن مي گويند قضيه دو جانبه و ما در شوراي انقلابي زياد از آن استفاده مي كرديم) . هر چند نتوانستيم دموكراسي را به صورت صد فی صد براي افغانستان بياوريم . تكرار مي كنم هر چند نتوانستيم مرد جديد افغانستان را درست كنيم اما ما توانستيم راه اين حركت را باز كنيم. ما توانستيم اين راه را كشف كنيم. شما ديديد كه رفقاي جهادي و طالبي ما چگونه از اين تز انقلابي و از پيشنهاد هوشمندانه ما استفاده كردند. هر چند آنها هم نتوانستند افغانستان را از شر همه مردمش راحت كنند اما به هر صورت اين پروژه مقدس و انقلابي توسط ما و با ابتكار ما شروع شد و تلاش و پی گيری شبانه روزی رفقای مجاهد و طالب ما و با همکاری کشور های دوست و برادر ادامه يافت.
رفقاي گرامي اجازه مي خواهم با مسرت عرض كنم اينك زمان اجراي آن طرح بزرگ كم كم فرارسيده است.اكنون به همت وارث اتحاد جماهير شوروي بزرگ و مرحوم يعني روسيه و با همت ايالات متحده آمريكا ( استعمار سابق ) و همكاري رفقاي انقلابي ما و نيز همكاري اسلامي و صادقانه رفقاي طالب و مجاهد به زودي افغانستان از شر اين مردم راحت خواهد شد وما مي توانيم در فضاي جديد آشتي ملي ، مردم از پاكستان ، ايران ، روسيه و حتي خود ايالات كبير متحده به كشور وارد كنيم و در آن صورت ما مشكل افغانستان را از ريشه حل كرده ايم. اينست دست آورد بزرگ حزب انقلابي ما .
زنده باد حزب دموكراتيك مردم جديدافغانستان ، پاينده باد انقلاب هفت و هشت ثور و مرگ بر مردم سابق افغانستان
1 آپریل 2008, 16:56, توسط نبی زاده
حزب جنایتکار خلق و پرچم و رهبران جنایتکارشان نه در برابر تنظیم های جهادی و یا در برابر طالبان بلکه دربرابر همهء مردم افغانستان جنگیده اند، خیانت کرده اند، جنایت ورزیده اند و کشور را به آتشی کشیدند که تاهنوز میسوزد.
کودتای هفت ثور در بهترین صورتش و حتی با فرض محال این که به فرمان روس صورت نگرفته باشد، ناشی از خواست یک گروه کوچک ایدیولوگ هایی بود که خواست حزب وخواست ایدیولوژی وارداتی شان راکه هیچ پیوندی با فرهنگ، اعتقادات و شرایط عینی جامعهء مانداشته و با خواست های مردم ما پیوندی نداشت، با جبر، زور، کشتار، نظامیگری، و سرانجام فروختن وطن به روسها تطبیق و تحمیل میکردند.
حزب خلق دولت را که مال همهء ملت است غصب کرد و باجنایاتی که در برابر مردم وملت انجام داد همهء ملت را دربرابر دولت قرارداد. از مکتب گرفته تا کارخانه، از محکمه گرفته تامزرعه و تمام عرصه های زندگی انسان های جامعهء زیر پوشش دولت قرار گرفت، دولتی که دران حزب خلق مانند روح خبیثی جای گرفته بود. مردم هیچ چاره یی نداشتند مگرجنگ دربرابر این دولت جنایتگار.روشن است که درین جنگ دولت که مال مشترک مردم بود ضربه های فراوان دید و سرانجام ازان هیچ چیزی باقی نماند...
حزب خلق در برابر مردم قرار دارد نه دربرابر تنظیم های جهادی. همانگونه که مردم تنظیم های جهادی را نیز جدا از حزب خلق ارزیابی و قضاوت میکنند.
خلقی ها و پرچمی ها (خپی) ها تصور میکنند که میتوانند با پیش کشیدن گناه دیگران جنایات خود شان کمرنگ جلوه دهند. اما ما میدانیم که بنیانگذار هرچه بدی، هرچه حنایت، هرچه خیانت و وطنفروشی که درین وطن صورت گرفته است، حزب خلق و پرچم است. اگر میگویید نی، یکی یکی نام بگیرید، خیانت و جنایت صورت گرفته درین سی سال اخیر را که برایتان نشان بدهم افتتاح آنرا خلق و پرچم کرده اند...
افتتاح فاجعه چون خلق وپرچم کرده اند
از ترکی تا نجیب گاو را خر.......کند
2 آپریل 2008, 07:04, توسط نجیب الله
ادب واخلاق مخالفین حزب وطن ( سابق حزب دموکراتیک خلق افغانستان )راباید ازاخلاق وآداب دشمنان حزب وطن حدث زد ودرک نمود .
کاسه ای چینی که صدا میکند
خودصفت خویش ادامیکند
هموطنان باشرف وسربلند !
شماقضاوت مردم راخود شاهد هستید که ملت رنج کشیده ما کیهارادوستان وکیهارادشمنان منافع ملی ومردمی مامیدانند ؟
آنهاییکه برای شکست حزب وطن وحاکمیت جمهوری افغانستان قبل ازتسلیم کیری قدرت حاکمه توسط «مجاهدین»دعاوتلاش میکردند اکثرا پیشمان اند وبه خودوبه خیالات واندییشه های شان نفرین میفرستند . ولی یکعده افراد پررو وشکست خورده های مایوس وزخمی با زبان وقلم میخواهند عقده های حقارت ورسووایی خودرابترکانند وبرزخمهای علاج ناپذیرشان دوای مسکن بګذارند .
2 آپریل 2008, 03:48, توسط اسلام دوست از کابل
به به رفیق درویش ، رفیق کوهستانی و دیگر رفقای خائن!
به عوض که سر خم نموده و توبه کنید به جنایات گذشته تان افتخار میکنید و خیلی ها خوشحال هستید که جنایات زیاد در افغانستان رخ داده و جنایات ما (خلقی ها و پرچمی ها) فراموش شده است.
اماهزگزنه!جنایات را که شما انجام داده اید برای مردم ما نا بخشودنی و فراموش ناشدنی است وهمه میدانند که شما چندین هزار هموطن مارا بنام مسلمان و روشنفکر زنده بگور کرده و شکنجه های وحشیانه را در زندان های تان بالای مردم عزیز ما روا داشتید.
مطمئین باشید که هیچ گاه جنایات دیگران جنایات شما را نزد مردم ستمدیده ما پرده پوشی نکرده و جنایت کار همیش و در هر حال جنایت کار است و باید محکمه شود.
اگر وجدان خویش را بکار انداخته کم فکرکنید میدانید که منشاً اصلی جنایات در افغانستان احزاب خلق و پرچم بود. اگر شماها چنین جنایات را انجام نمیدادید نه کدام طالب نما و نه کدام تنظیم نام نهاد جهادی در وطن عزیز ما وجود میداشت و امروز وطن عزیز ما به این حالت نمیبود.
در رابطه به معاش و کوپون امامان مساجد فرمودید. آری آن عده امامان که از طرف شما (ازطرف شوون اسلامی آن وقت) در مساجد توظیف بودند آنها از طرف شما امتیاز داشته اما بد بختانه امامان اصیل و عالمان دین که حقایق را به مردم تبلیغ میکردند از جانب شما شکنجه و اکثریت آنها در آن زمان به شهادت رسیدند که روح شان شاد و یاد شان گرامی باد!
همچنان میخواهم یاد آور شوم که من به هیچ یک از تنظیم های نام نهاد جهادی و طالبی وابستگی نداشته و یک شخص کاملاً بی طرف میباشم و افتخار دارم که تا الحال که 26 سال دارم اسلحه را در دست خویش نگرفته و تمام عمر خویش را به بدبختی در کابل عزیز سپری نموده ام.
باز میخواهم تاًکید کنم که من هیچگاه از هیچ کدام جنایت کار که چه تنظیم های نام نهاد جهادی و چه تحریک طالبنما ها وغیره باشد دفاع ننموده و همیش خواهان یک عدالت واقعی و اسلامی در کشور عزیز خویش میباشم.
چون در اینجا بحث ها ایجاب میکرد تا همه نظرات خویش را در مورد احزاب خلق و پرچم و بادرا سرخ شان ارائیه نمایند من هم گفته های خویش را ارائه نمودم.
به امید یک عدالت واقعی و محکمه همه جنایت کاران و محو کامل حزب خلق و پرچم و دیگر احزاب خائن در افغانستان!!!!!
2 آپریل 2008, 09:14, توسط درویش
.بجواب همه مخالفین ح،د،خ،ا !
با وصف آنکه سطح و سویۀ سواد علمی و ادبی تان درحدی نیست که به پاسخ تان پرداخته شود،با آنهم چون موضوع افتخارات حزب محبوبم مطرح است ، ناگزیزم مجددأ در موضع دفاع از حق در مقابل باطل، در موضع دفاع از نوردرمقابل ظلمت و سرانجام در موضع نبرد علیۀ جاهل ترین نیرو های اهریمنی قرار بگیرم.
آقایان دشمنان سوگند خوردۀ مردم افغانستان!
دشمنا غم خلق ملالت نکند------این شیوه دلیل پرجلالت نکند------ روزی برسد که دست هر بی سر وپا------ بوسی و کسی رحم به حالت نکند
متیقن باشید که آفتاب عمر ننگین تان دیگربرلب بام رسیده است و دورنیست آن روزیکه حساب ملت باشما تصفیه شود.
لطفأ روند وحشیانۀ کارنامه های ضد انسانی تانرا از نظر بگذرانید،به روستا هایی کشور سری بزنید،فاجعۀ ننگین افشار را به خاطر بیاورید،آنگاه اگر ذرۀ هم ازآن عناصر و مظاهری که معنویت و شخصیت یک انسان را تشکیل میدهند،در وجود شما نهفته باشد،لباس در تن تان خجالت میکشد.
آقای اسلام کش!چرا از سن حقیقی ات شرم داری وخود را در زیر قبای جوان٢٦ساله پنهان میکنی.اگر تو ٢٦ساله باشی،١٦ سال قبل که حاکمیت ح،د،خ،ا سقوط کرد،دهساله بودی،معلوم میشود که غالیجناب درکودکی نیز مشق وتمرین سیاست میفرمودند واز ماهیت فعالیت وزارت شوون اسلامی آگاهی داشتند.
2 آپریل 2008, 12:47, توسط نبی زاده
افتتاح فاجعه چون خلق وپرچم کرده اند
از ترکی تا نجیب گاو را خر.......کند
فرد بالا به افتفای شعر معروفی گفته شده است که در دوران جنگ های به اصطلاح داخلی از سوی احتمالاً سمیع حامد سروده شده بود. آن شعر چنین شعروع میشد:
تا به کی این خلق را وحشت مکرر.... کند
بسیاری که در شمال کشور دران روزگار زندگی میکردند نسخه هایی ازانرا بدست آورده بودند. در پایان آن شعر از هرکسی که آنرا میخواند خواسته شده بود که یا آنرا پنج کاپی کرده و به دیگران بدهند یا این که پنج فرد دیگر به آن بیفزایند.ورنه چیزی هایی درمورد کسی که آن کاررا نمی کنند، نیز گفته بشده بود.....
به هر حال درهمان وقت دوستی آن فرد را به شعر مذکور افزود که جالب و به خاطر مناسب بودنش به بحث بالا من نیز آنرا در پایان تبصره ام گذاشتم.
آقای پرچمی "مودب" آنرا بهانه قرار داده واخلاق مخالفین حزب خویش را انتقاد میکند...
پرچمی ها همیشه به اخلاق تظاهر میکنند.اما هرگز ازین جوهروکمال بهره ندارند. وقتی در محفل خصوصی شان بنشینید و به آنها تماس بگیرید به خوبی میتوانید درک کنید که این جماعه بداخلاق ترین موجودات روی زمین استند.
اگر کدام پرچمی اخلاق هم داشته باشد، یا خوب پرچمی نیست یا هم متظاهریست ورزیده.
ما ادعای خود را میتوانیم همین جا ثابت بسازیم. بزرگترین اصل اخلاق حیا داشتن، شرمیدن ازبدکاری، وپشیمانی از جنایت و خیانت است. آیا کسی درین اصل شک دارد؟
بیایید به نوشته های پرچمی ها و خلقی ها بنگریم که آیا به گناه، جنایت، خیانت، وطنفروشی و هزاران رذالتی که درین وطن کرده اند، گاهی در جایی اعتراف کرده و آنرا پذیرفته اند؟ آیا کدام پرچمی اشغال کشور توسط روس ها را تقبیح کرده است؟ آیا جنایاتی را که در زندان های پلچرخی و ولایات و در سازمان های اولیهء حزبی شان در تمام کشور انجام داده اند، تفبیح کرده اند و یا به این جنایات اعتراف کرده اند؟
اعتراف را به جایش بگذارید که این بی آزرمتر از روسپی های تاریخ، حالا از "افتخار" حزب دموکراتیک سخن میزنند یعنی به آنهمه جنایت و وطنفروشی و خیانت و خودکامگی و استبداد "افتخار" میکنند. آیا روسپی یی را دیده ایدکه به روسپی گری خوی افتخار کند؟ هرگز نی. اما خلقی و پرچمی به جنایت و خیانت خود افتخار میکند. آیا اینها بد ترا هر روسپی یی نیستند. آیا این جماعه حق دارند از اخلاق حرف بزنند؟؟؟؟
نسل های تازه نیز باید بدانند که دیروز ملت ما با چه موچوداتی روبرو بوده اند.
مخالفین حزب خلق همهء ملت افغانستان بوده اند. هفت ملیون مهاجر و دو ملیون شهید و ملیون ها تفنگداری که در برابر رژیم برای چارده سال جنگیدند، مبین این حقیقت است که حزب خلق و پرچم دشمن این ملت و مردم بوده اند.
اینها خود میگویند که مردم برای آمدن مجاهدین دعا میکردند. آیا معنی این حرف را که خود میگویند به خوبی میدانند؟
معنی اش اینست که مردم چارده سال برای سرنگونی رژیم خلق و پرچم دعا کرده اند. یعنی ازین رژیم بیزار بوده اند. پس ازین رفیق بی منطقی باید پرسید که افتخار حزبت در کجاست؟
"افتخار" خلقی و پرچمی اینست که با آمدن مجاهدین جنایت و ویرانی به گونه های دیگری تداوم یافت. این حرف پذیرفتنی است. اما آیا جنایتی که پس از خلق و پرچم صورت گرفت جنایات آنها را میتواند بیشوید؟ هرگز و هرگز!
دل خلقی و پرچمی به همین خوش است که دردوران مجاهدین هم جنایت صورت گرفته و طالبان نیز جنایت کرده اند و در وضع کنونی نیز جنایت صورت میگیرد، پس جنایات دیگران میتواند جنایات خلق و پرچم را بزداید.
اما به این خفاشان باید گفت که مردم قضاوت خود را درموردهریک به صورت جداگانه دارد.
مردم قضاوت خود را دارند و برمنبای این قضاوت، خلق و پرچم آغازگر دور جدید جنایت، خیانت، استبداد، خودکامگیف وظنفروشی و هزاران بدگارگی دیگر درین کشور هستند.
بیحیایی و بی آزرمانی که ننگ را افتخار میدانند تنها وتنها حلق و پرچم اند.
بلی، نفرین به فرمان عفو عمومی مجاهدین و آنهایی که آنرا صادر کردند، پذیرفتند و تطبیق کردند. اگر چنین نمی بود و میگذاشتند که به همان محاکمه های انقلابی یی که خلق و پرچم هزاران انسان بیگناه را به کام مرگ فرستاده بودند، مردم آنها را محاکمه کرده وبه به خاطر جنایات شان خلق و پرچم را محاکمه میکردند، به یقین که امروز این جنایتکاران جرئت نمیکردند جنایات خویش را"افتخار" بخوانند.
3 آپریل 2008, 05:14, توسط درویش
به جواب آقای نبی زاده!من ازین گله ندارم که چرا عالیجناب تخلص محترم عوض نبی زاده رادزدی نموده اند.تاثرم دراین است که آن عوض نبی زادۀ بزرگ را ببین و این نبی زادۀ حقیر را .آن نبی زاده سراسر زنده گی اش مالامال از افتخار است واین نبی زاده خاک به چشم خلق اله میزند.
آقای عزیز!
اگر تمام قاموس ها را جستجو کنیم، واژۀ را نمییابیم که افاده گر افتخارات ح،د،خ،ا باشد.شاید بگویی کدام افتخارات؟
آری،مبارزه در راۀ سعادت تهیدست ترین اقشار وطبقات جامعه،محو جهل،مرض،فقر،بیکاری،نابرابری،بیعدالتی، بیسوادی،ظلم،ستم،استثمار، استبداد واجحاف ملی وطبقاتی،آیا افتخارنیست.آیا بذل مساعی در راستای ارتقای سطح زنده گی مادی ومعنوی مردم،نجات کشوراز عقبمانده گی دیرپای اجتماعی،اقتصادی،سیاسی وفرهنگی،توزیع عادلانۀ زمین وآب،میکانیزه ساختن زراعت،صنعتی ساختن کشور،رشد موزون ویکسان ملیتها،تعمیم سوادآموزی،تساوی حقوق زن ومرد و.....نمیتوانند در زمرۀ افتخارات یک حزب سیاسی حساب شوند؟شاید بگویی نه.زیرا مطالب فوق از سطح درک عالیجناب بلند است.
ما در راۀ نیل به اهداف مطروحه دشواری هایِ معینی رابهمراه داشتیم.درنخستین سحرگاۀ اعلام تحولات انقلابی موجی از دسایس،توطیه ها ومداخلات ازجانب ارتجاع وامپریالیزم آغاز گردید.ازجانب دیگر اشتباهات وانحرافات نورمحمد تره کی و جنایات حفیظ اله امین،پروسۀ تحقق تحولات را بادشواری هایِ معینی مواجه ساخت.باآنهم آنچه اجرا شد به نفع توده ها بود ودرنتیجه تغییرات محسوسی در زنده گی مردم رونما گردید.
همین عملکرد گذشتۀ ماست که راۀ ما را بسوی توده ها هموار نموده است.روندِ روبه رشدِ توسعۀ
شبکۀ سازمانهای حزبی تاسطح قراوقصبات موءید این ادعای ماست.
3 آپریل 2008, 13:26, توسط نبی زاده
پرداختن به مسایل شخصی به جای مسایل اساسی مورد بحث یکی از شیوه های خاص پرچمی ها و به خصوص خادیست هاست. خوانندگان خود میتوانند قضاوت کنند که آنچه من نوشته ام باآنجه این "رفیق پرافتخار" مینویسند چه تفاوتی دارد. آنچه این اقا در آغاز مینویسد تنها دشنام است و بدگویی به شخص من اما هیچ ارتباطی با ادعا های من علیه حزب خلق (پرچم و خلق) ندارند.
درموردآن نبی زادهء موردتایید رفیق خلقی-پرچمی واین نبی زاده که من باشم، باید بگویم که تفاوت روشن است.آن نبی زاده خود عضوحزب خلق ونخستین معین خلقی در وزارت اطلاعات و فرهنگ درحکومت تره کی بود. واین نبی زاده مانند همهء ملت افغانستان که عضو حزب نبودند، در آغاز شامل "توده" های بی هویت بوده ام و در پایان دشمن حزب...
پس خوانندگان حالا به روشنی میتوانند ببییند که آن نبی زاده و این نبی زاده چه فرقی دارد.
درمورد تخلص باید بگویم که نخستین معنی "نبی زاده" فرزند "نبی" است. دردنیا تنها یک نبی وجود نداشته وندارد. هزاران نبی وجود دارد ووجودخواهد داشت وهرکسی که پدر و پدرکلانش نبی نام داشته باشد میتواند وحق دارد نبی زاده تخلص کند. آیا شما منکر این حقیقت استید؟
یاد آوری از "دست آورد های انقلاب ثور" و "مبارزات حزب برای توده ها" چیز تازه یی نیست که ما میشنویم. چارده سال تمام خلق و پرچم تمامی رسانه ها اعم از رادیو و تلویزیون و اخبار و مجله و همچنان از طریق میتنگ هاو ملا های مزد بگیر روی منابر ... برای تبلیغ "حقانیت انقلاب ثور" تبلیغ کرده و گوش مردم را کر ساخته اند. وقتی که همه اختیارات جهان در دست تان بود و یکی از بزرگترین ابرقدرت های جهان را درخدمت قرار گرفته بودید نتوانستید منطقی ارائه کنید و مردم را به پشتیبانی از خود فرابخوانید، حالا چگونه میتوانید درین پیامخانهء کوچک کسی را قانع بسازید که در کار حزب خلق میتواند و میتوانست "افتخاری" وجود داشته باشد.
تنها چیزی که با این پیام ها و نوشته ها بکنید اینست که هرچه بیشتر بر بیحیایی، وقاحت و پرروی خلقی ها و پرچمی مهر تایید بگذارید.
مثلاً چه کاری کرده اید که به رفاه توده ها بیانجامد؟ آیا کار تان توانست رفاه بیاورد؟
وقتی هفت ملیون انسان درد و داغ هجرت را برننگ زندگی در سایهء "رفاه" فراهم شده توسط حزب خلق ترجیح داده باشند و باقی همه نفوس کشور برای آمدن مجاهدین دعا بکنند، چگونه میتوان "رفاه" حزب خلق را رفاه دانست و به آن باور کرد؟ آیا مردم دیوانه بودند که "رفاه" شما را بگذارند وتن به آواره گی بدهند و یا چارده سال به سنگرداری و جنگ در برابر این "رفاه آورندگان" بپردازند؟
خلق و پرچم از "ارتجاع"، "امپریالزم وارتجاع منطقه" سخن گفته و دلیل شکست خویش را گویا دسیسهء همین نیروها قلمداد میکنند. اما آیا این ادعا درست است؟
پرسش اینجاست که اگر ارتجاع منطقه دست با کار بود، "توده های زحمتکش وکارگران انقلابی" و "نیرو های مترقی" و "صلح و سوسیالزم" همراه شما هم بود. مجاهدین جز پخش شبنامه ها که آنرا هم با خطر از دست داده جان شان پخش میکردند و جز رادیوی بی بی سی و صدای امریکا "نیم ساعت در بیست و چهار ساعت" وسیلهء تبلیغاتی دیگری نداشتند. در حالی که رژیم خلق وپرچم رادیو، تلویزیون، اخبار ها وتمامی ماشین دولتی را برای تبلیغ و ترویج "حقانیت" خویش در اختیار داشت. چرا همهء ملت حتی آنهایی که در زیر سایهء رژیم زندگی میکردند دست به دعا بودند و سرنگونی رژیم را میخواستند؟ چرا شما نتوانستنید مردم را قانع بسازید که "رفاه آور" استید؟
مجاهدین و مخالفین رژیم با خر و قاطر و نیروی انسانی به اکمال جبهات خویش میپرداختند و بزرگترین سلاح شان سکر بیست بود، آن هم در سال های پایان جهاد. درحالی که حزب خلق ده ها میدان هوایی دراختیار داشته و از هلیکوپتر های توپدار می 35 گرفته تا جت های بم افگن سو و میگ برای درهم کوبیدن مواضع مجاهدین (عمدتاً قریه جات مسکون) میپرداختند. از راکت های اورگان، لونا و سکات که رژیم ازان علیه مجاهدین کار میگرفت همه میدانند. همه کس میداند و که سنگر محاهدین قرا و فصبات بود و سنگرهای ثابت جبهه یی بسیار کم بود، چرا که جنگ مجاهدین یک جنگ آزادیبخش ملی بود و سنگرمردم قرا و قصبات و بود. پس به کارگیری سلاح های تاثیر وسیع مانند بمب های پنحصد کیلویی، راکت های لونا و سکات و یا بمباران قریه جات جز کشتار جمعی مردم و ازمیان بردن محلات مسکونی چیز دیگری در برنداشت....
چگونه شد که با وجود آنهمه زور و آن پشتیبانی "جهان مترقی" و آنهمه نیرو، سرانجام نجیب رهبر حزب کابل را آنگونه بیشرمانه ترک و میخواهد فرار کند که از سوی "رفقا" مجبور میشود برگردد و به دفتر ملل متحد پناه ببرد و کارمل آن حقیر وطنفروش سال های آخر زندگی اش را در یک کانتینر درحیرتان درحالی که سرطان دارد به سر میبرد و همچون زبون ترین موجودات تاریخ جان میدهد. وقتی کارمل میمیرد حتی یک نفر نیست ازین "رفقای" سرخ و انقلابی که بربالینش باشد و درجنازه اش شرکت کند. اگر آن رهبر رهبر میبود و این پیروان به او وفادار میبودند، هرگز کارمل با آن خواری زندگی را بدرود نمیگفت. زمانی هم فرارسید که دوستم ازکارمل خواسته بود که در بیست و چهار ساعت شمال کشور وساحهء جنبش را ترک کند....
چنین است سرگذشت این "حزب پرافتخار"، رهبران و پیروانش!
وقتی میگویم خلقی وپرچمی بی آزرم ترین و وقیح ترین مردمان تاریخ کشور اند، مبتنی بردلایل عینی و ثابت شدنی است، چنانجه شمه یی ازان را در بالا خوانندگان عزیز کابلپرس خوانده آمدند.
سنگ سنگ و درخت به درخت و بته به بتهء این سرزمین هزاران افسانه از جنایت و جفای خلق و پرچم در خود یادگار دارد.
آیا حلق و پرچم بازهم حق دارند از "افتخار" حرفی بزنند؟ هرگز وهرگز! اما وقتی این جماعت حیا و آزرم نمیشناسند، اینجا می آیند و ادعای افتخار دارند.
شما میتوانید بیحیا باشید و "افتخار" کنید، اما مردم حساب دیگری دارند....
3 آپریل 2008, 16:18, توسط درویش
بجواب جفنگ نامۀ آقای نبی زاده!!!
عالیجنابا؟؟؟
چتییات نامۀ تانرابا وصف آنکه ارزشِ مطالعه را نداشت ،با بی میلیِ تمام مرور نمودم.جز کار برد همان اراجیف تکراری وهذیان گویی هایِ ابتذالی،چیزی تازه ایراکه در آن مظاهری ازفرهنگ سیاسی(ولو در سطح پایین آن)موجود باشد،نتوانستم دستیاب شوم.
آری،من نظریاتم را در پیرامون فرق بین نبی زاده ها قبلأ بیان داشته ام و موردی نمی بینم که باردیگر در زمینه به بحث بپردازم.موضعگیری شما در رابطه به جانبداری از مجاهدین(اشرار بی فرهنگ«نامی که مردم کابل بالایِ تان گذاشته اند،ببخشید»)مظهر بارز شخصیتِ تان است.
نکته ایرا که فراموش نموده اید اینست که طی سالیان جنگ اعلام ناشده علیۀ خلق بیدفاع افغانستان مجموعِ ماشین تبلیغاتیِ غرب(باداران امروزیِ تان)و اقمار منطقوی آنها بشمول رژیم صهیونیستی اسراییل،در٢٤ساعت مدت ٦٠٠ساعت علیۀ حاکمیتِ انقلابیِ خلق تبلیغاتِ خصمانه وزهرآگین مینمودند.فکر میکنم نشۀ چرس ویا عوارض مسلمِ جانبیِ آن سبب تخدیر حافظۀ تان شده است.ورنه فراموش نمیکردید که ولینعمتان تان راکتهایِ سکر ٦٠قادر به حمل بمبهایِ خوشه یی وراکتهایِ پیشرفتۀ زمین به هوا(بلوپایب و استینگر)را نیز تحفۀ چشم و ابرویِ زیبایِ تان نموده بودند وهمین راکتها بودند که روزانه دهها نفر اهالی بیگناه شهر کابل را به قربانی میگرفتند.مگر فراموش نموده اید که ٣٥هزار عرب و عجم(منجمله اسامه بن لادن) در صفوفِ شما سنگرداران جهاد مصروف قتل وکشتار اولاد وطن بودند.
آخر این جهاد تان بخاطر چه بود؟دفاع از وطن؟که وطن را به پنجابیان فروختید.اسلام،کدام اسلام؟اسلام امریکایی؟خوب، مشروعیت جهادتانرا باانگیزۀ که باشد( ملی ویا مذهبی)میتوانید توجیه کنید.این ننگ وغیرت تان امروز کجاست؟دیروز یک کفر وطن را وطن را اشغال نموده بود،امروز مام میهن بالایِ ٣٨کفر غارتگر فروخته شده است،کجاست وجدان تان چرا جهاد نمیکنید؟دیروز کدام روس زندان شخصی داشت؟امروزسرتاسر افغانستان به زندان شخصی مبدل شده است.من فلمهای مستند دارم که باداران امریکاییِ تان بالایِ مردان کهنسال افغان تجاوز جنسی دسته جمعی نموده اند،کجاست غیرتِ تان؟وطن را خطر تجزیه تهدید میکند،چرا خاموش هستید؟رییس جمهور،وزرا تاسطح مدیران عادی همه امریکایی وانگلیسی هستند،چرا مهرِسکوت برلب زده اید؟
ای حفاران کهنه کاربازهم لاف دفاع از اسلام ومیهن میزنید!آخر بدانید که طشت رسواییِ تان از بام افتاده است ومردم نیک میدانند که جهادِ دیروزیِ تان علیۀ روبل بود وسکوت امروزیِ تان بخاطرِ گل رویِ دالر است.پچل ترین قوماندانِ تان مالک بلند منزل،قصر،تجارت،سرمایه وصدها جریب زمین است،درحالیکه بزرگترین رهبرانِ ما در فقر ومسکنت،درغم واندوۀ ناشی از رنجهای بیکران مردم افغانستان جان باختند.
مردم کابل در نخستین هفتۀ پیروزیِ انقلابِ به اصطلاح اسلامی شوخی کنان بما میگفتند که کاریرا که شما حزبی ها در١٤سال انقلاب نتوانستید انجام بدهید،مجاهدین توانستند در ظرف ٣روزانجام بدهند وآن اینکه شما در طی ١٤سال نتوانستید بما قناعت بدهید که مخالفینِ تان اشرار هستند،اما مجاهدین در٣ ظرف روز خود شان ثابت ساختند که وحشی وهیولا هستند.
من وحزب محبوبم نیز درین راستا خود را مدیونِ شما حساب میکنیم.تشکر از اینکه نقاب از رخ افگندید.
4 آپریل 2008, 08:50, توسط تمیم
درویش بچیم پرچمی بودن ات رادر دروغهای شاخدارت ثابت ساختی که 600ساعت رادربیست وچار ساعت گنجانیدی واقعا که روح کثیف کارمل دروجودت چنان حلول کرده که از مبالغه نمودن هیچ چیز پروای هم نداری.
آفرینت مردم برنامه های بی بی سی وصدای امریکا را شنیده بودند اما ششصد ساعت دیگر را از خودت شنیدم بخاطر گل روی خودت برنامه صدای اسرائیل صدای آلمان و پاکستان وایران را هم بیفزائیم آیا همه اینها ششصد ساعت میشود؟
بی حیائی هم ازخود یک حد دارد
4 آپریل 2008, 11:58, توسط درویش
تمیم جان!
میگویند عقل که نباشد جان در عذاب است واین گفتۀ بزرگان در وجود شما مصداق عینیِ خود را دارد.زیرا درمخاصمت با واقعیتهای عینی باد هوا رها میکنید.
آری،اگر حجم،پهنه وعمق تبلیغات نیروهای اهریمنی جهان(امپریالیزم جهانخوار امریکا وشرکای جرمی اش،غرب بطورِکل،کشورهای مرتجع عربی،ارتجاع منطقه،چین،جاپان و.....)را درمجموع و دقیقأ محاسبه کنیم، در ٢٤ساعت مدت٦٠٠ساعت علیۀ حاکمیت مردمی افغانستان به رذیلانه ترین شکل آن پروپاگند صورت میگرفت.لطفأ باری به آثار بادارنِ امریکاییِ تان مراجعه نمایید تا از توهم وخلسه نجات یابید.
آنچه به کاربرد الفاظ زشت نسبت به بزرگمرد تاریخ کشور زنده یاد ببرک کارمل ارتباط میگیرد،باید خاطر نشان بسازم که من از استعمال عین واژه ها نسبت به شما اجتناب میورزم زیرا در صورت ارتکاب به عین عمل شخصیتِ من با شما در یک سطح قرار میگیرد و من نمیخواهم درلجنزار بی شخصیتی ایکه شا غرق هستید،من نیز سقوط نمایم.
یکی از وصایای کارمل بزرگ این بود که از توهین،تحقیر،دشنام و ناسزا گوییِ دشمنان ناراحت نشوید زیرا این عمل شان حقانیت راۀ ما و فرومایگیِ،حقارت و بی شخصیتیِ خود شانرا به اثبات میرساند.
4 آپریل 2008, 13:29, توسط نبی زاده
پیش از پرداختن به سایر حرف های این آقای درویش، از خوانندگان عزیز میخواهم پیام مرا هم یکبار بخوانند و پیام درویش خان را هم و بگویند که درکدامیک دشنام زیاد است، آن هم دشنام به شخص طرف مباحثه....
من میگویم که پرچمی ها و خلقی ها و به خصوص پرچمی ها منافق ترین و ریا کار ترین و متظاهر ترین مردم روی زمین اند. نمونه اش همین آقای درویش. ازیکسو وصایای کارمل را تکرار میکند و از سوی دیگر سراپا دشنام است.
واما خوب شد که خود اقرار کرده اید که کارمل خودش شما را وصیت به حیایی کرده است. یعنی از دشنام دادن مردم باکی نداشته باشید.
اما حتی درهمین موردنیز شمادروغ میگویید. به پیر مرد ذلیل همیشه شما دروغ گفته اید. از یکسو وصیت او را بیان میکنید که "قهر" نشوید اما سراپای نوشته تان را دشنام هایی که ناشی از قهر وبیحوصله گی است فرا گرفته است.... بگذریم. من که گفته ام شما بیحیا هستید، ریا کار هستید، دل وزبان تان یکی نیست، منافق هستید... یک حرف آن هم نادرست نیست. شما درهمین جواب هایی که میدهید همهء این ادعا ها را ثابت میسازید.
پرسش دیگری که درمورد رهبر بزرگ تان کارمل مطرح میشود اینست که وقتی او در حیرتان دریک کانتینر درپنجال سرطان جان میکند، ازین رفقای پرشورو انقلابی کدامیکش بالای سرش بودند و برایش چه کردند؟ کارمل که از سوی خدا و مردم و حتی از سوی ولینعمتش- روس ها نیز رانده شده بود، در پناه چه کسی در حیرتان می زیست (جان میکند)؟
شما رفقا برایش چه کردید؟؟؟؟؟؟
گفتم شما دروغ گو هستید. گفتم شما ریا کار هستید، گفتم شما از جوانمردی ومروت چیزی نمیدانید! مگر همین گونه نیست؟ چه کردید برای رهبرتان؟
4 آپریل 2008, 15:47, توسط تمیم
درویش آغا!
تآسف میخورم بحالت که وصایای روح خبیثه را حرف بحرف تذکر میدهی که به نفع شخصی تان میباشد اما هیچ وصیت از پیغمبر واصحاب ویاران او که نه تنها شمارا بلکه کافه بشر را به راه راست وفلاح دعوت کرده که حتی توسط همان علمای وزارت شوون اسلامی نیز درگوشهای تان آذان داده شد هیچ چیز به یاد تان نمانده است وای بحال تان
4 آپریل 2008, 16:15, توسط نبی زاده
درویش مینویسد:
((((عالیجنابا؟؟؟ چتییات نامۀ تانرابا وصف آنکه ارزشِ مطالعه را نداشت ،با بی میلیِ تمام مرور نمودم.جز کار برد همان اراجیف تکراری وهذیان گویی هایِ ابتذالی،چیزی تازه ایراکه در آن مظاهری ازفرهنگ سیاسی(ولو در سطح پایین آن)موجود باشد،نتوانستم دستیاب شوم.)))))
من دریادداشت پیشینم نوشته بودم که پرچمی ها بیحیا، ریاکار و منافق هستند. شما ببینید که در پاراگراف آغازین خویش این درویش پرچمی چه مینویسد. می گوید، "با بی میلی تمام" نامهء مرا مرور کرده است. آیا این خود یک دروغ نیست؟ اگر بی میل بودی چرا خواندی و باز چرا با آن طمطراق، دشنام، و اعصاب خرابی جواب دادی؟ اگر "اراجیف" من تکراری و هذیان بود، چرابه هذیان و اراجیف پاسخ دادی؟
واما "فرهنگ سیاسی" یی را که شما ازان دم میزنید، کدام است؟ به نظر من "فرهنگ سیاسی" شماچیزی جزدشنام دادن و حملهء شخصی چیز دیگری نیست. یکی دیگراز ویژه گی های شخصیت یک پرچمی "پوک گری" است. این ها خوش شان می آید که کلمات و واژه های گلگلی و مود روز را به کار ببرند؛ بدون آن که به معنی آن پی برده باشند و یا به آن ایمان داشته باشند. "پرشورترین" کسانی که واژهء "دگراندیش" را همین اکنون به کار میبرند، پرچمی ها اند. اما این ها خود کسانی اند که برای چارده سال اندیشهء خود را بردیگران تحمیل کردند و هرکسی را که تصور میکردند مخالف اندیشهء شان است تاپهء "کاسه لیس امپریالزم"، "ارتجاع سیاه" و ... زده به زندان افگندند و سربه نیست کردند. هزاران انسان را این ها کام مرگ فرستاده اند تنها و تنها به خاطر اندیشیدن متفاوت ازین ها. واکنون اینها از "دگراندیشی" دفاع میکنند. چه منادیان دروغین و چه ریاکاران بی آزرمی!
بخش دیگر نوشتهء درویش:
(((آری،من نظریاتم را در پیرامون فرق بین نبی زاده ها قبلأ بیان داشته ام و موردی نمی بینم که باردیگر در زمینه به بحث بپردازم.موضعگیری شما در رابطه به جانبداری از مجاهدین(اشرار بی فرهنگ«نامی که مردم کابل بالایِ تان گذاشته اند،ببخشید»)مظهر بارز شخصیتِ تان است.)))
نخست این که من نه به نمایندگی مجاهدین سخن گفته ام ونه هم از همه کارهایی که به نام مجاهدین صورت گرفته دفاع کرده ام. ثانیاً این که چرا باید با یاد اوری جنایاتی که دردوران مجاهدین شده، باید جنایات شما را فراموش کنیم؟ میماند کلمهء "اشرار" که شما می گویید آنرا مردم کابل به مجاهدین گفته باشند. روی دروغ گوی سیاه! شما خود درنوشته های تان اعتراف میکنید که تنها پس از آمدن مجاهدین به کابل آنها گویا به این باور رسیده باشند که مجاهدین اشرار باشند. پس ثابت شد که مجاهدین را مردم کابل هرگز نام اشرار نداده اند. این را از نوشتهء خود شما دانستیم. اما همه میدانند که کلمهء اشرار یکی از همان کلمات وارداتی یی بود که با اندیشهء کمونیزم از روسیهء شوروی به دهن شما افگنده شده بود. اشرار، ترجمهء کلمه روسی "باسمه چی" است که روس ها در برابر آزادیخواهان مسلمان آسیای میانه به کار میبرده اند.
منطق کلی خلق و پرچم برای تبرئهء شان از بار جنایات بیکران شان در برابر مردم خاک همین است که گویا دیگران هم وطنفروشی کرده اند، جنایت کرده اند، خیانت کرده اند و.... پس نباید به این ها چیزی گفته شود. یعنی این ها میخواهند که ملت جنایت خلق و پرچم را با خیانت چند تنظیم جهادی "اختصار" الجبری کند و ازهمه گذشته ها بگذرند. درحالی که مردم افغانستان جنایت هریکی را جدا حساب میکند و پاداشش را درکف دستش میگذارد.
درمورد تبلیغات علیه رژیم کمونیستی: شما خود بگویید که درسی یا بیست سال پیش مردم افغانستان چقدر دسترسی به تبلیغات جهانی که علیه رژیم کمونیستی صورت میگرفت میتوانستند داشته باشند؟ یگانه وسیلهء تبلیغاتی رادیو ها بود که مردم تنها شبانه آن هم با ترس و لرز برای پانزده دقیقه به اخبار بی بی سی میتوانستند گوش دهند. به همین منوال در ساحات زیر ادارهء مجاهدین مردم تنها به اخبار گوش میدادند و اخبار بی بی سی از پانزده کم هشت شب تا نه و پانزده ویا نه ونیم ادامه می یافت. گاهگاهی رادیوی پاکستان "کاکا جان و برخوردار" را میشنیدند که آن هم شبانه یک ساعت بیش نبود. اما ازآنجای که مردم ازهمان آغاز امیال پاکستان را میدانستند رغبت چندانی به آن نشان نمیدادند.
در برابر همانگونه که گفتم، رادیو، تلویزیون های مرکزی و محلی در سراسر کشور (مرکز هر ولایت) و به همین ترتیب اخبار ها و اوراق تبلیغاتی که به ملیون ها نسخه چاپ و تکثیر میشد همراه با نشرات فارسی "پروگرس" و "نووستی" که مستقیماً از روسیه به افغانستان می آمد، ماشین عظیم تبلیغاتی روس و نوکران شان را میساخت.
سوال اینجاست که چرا تبلیغات غرب کارگر افتید و همه ملت از شما بیزار بودند و برای آمدن مجاهدین "دعا" میکردند و تا آمدن مجاهدین به کابل، به گفتهء شما، نتوانسته بودند بدانند که مجاهدین اشرار اند؟؟؟ چرا تبلیغ شما کارگر نیفتاد و تبلیغ "ارتجاع و امپریالزم" کارگر افتید و مردم دربرابر شما ایستادند؟؟؟؟ پاسخ روشن است. مردم به چشم خود میدیدند که شما ناحق استید، ظالم هستید، جنایتکار استید، بداخلاق استید، وطنفروش استید، خودکامه استید، مستبد استید... ازینرو بود که مردم در برابرشما ایستادند. دراصل این امریکا و چین ودیگران بودند که با استفاده از حقانیت مبارزه و جهاد مردم افغانستان استفاده کرده و حریف جهانی شان را شکست دادند.
این که مجاهدین افغانستان نتوانستند حکومت نظامی بسازند که بهتر ازشما باشد وکشور به لجنزار جنگ داخلی فرورفت و همسایه ها ازین وضع برای پیشبرد اهداف خودشان کارگرفتند، داستان دیگریست که هرگز نمیشود روی سیاه خلق و پرچم را سپید بسازد. در اصل واجد این شرایط و کشانندگان کشور درین ورطه کودتای هفت ثور وعاملین آن اند. این جنایات حزب خلق بود که هزاران انسان ساده و بیسواد کشور را مجبور به گرفته سلاح نمود. شیرازهء زندگی آرام و طبیعی زندگی سیاسی و اجتماعی مردم افغانستان ازهمان هفت ثور سال پنجاه و هفت ازهم گسیخت. خلق و پرچم درتمامی جنایاتی که پس از هفت ثور صورت گرفته، مستقیم یا غیر مستقیم دخیل و شریک اند.
ما جنایاتی را که در دوران جهاد و از سوی برخی از مجاهدین صورت گرفته نیز هرگز فراموش نمی کنیم، اما هرگز گناه خلق و پرچم را با گناه مجاهدین "اختصار" نمی کنیم. هریک به جایش گنهگار است و به جایش قابل محاکمه. البته آنهایی که به جنایت، وطنفروشی و خیانت "افتخار" میکنند گناه مضاعف دارند...
خوب مجاهدین امروز دربرابر امریکایی هاظاهراً کدام مخالفت ندارند، شما که ها هستید! شما چه میکنید؟ شما چرا به دامن همان امپریالزم جهانی پناه برده و اروپا را گنده ساخته اید؟ دربرابر امریکا امروز جز طالبان و القاعده کس دیگری نمی جنگد. اما این بدان معنی هم نیست که جنایات امریکایی ها را درکشور نادیده گرفته باشند. امروز اگر مردم به خاطر مجبوریتی که دارند حضور امریکا را با وجود جنایاتی که ازان ها سرمیزند غنیمت میدانند، برای شان روشن است که دریک بازی بزرگ جهانی گیر کرده اند و چاره یی ندارند.
جنایت هیچ کشوری و تنظیمی و حزبی و فردی قابل بخشایش هم نیست و فراموش شدنی هم نیست. یک جنایت به جنایت دیگر "اختصار" هم نمیشود. هیچ کسی نگفته ونخواهد گفت که چون روس جنایت کرده باید امریکا هم حق داشته باشد که جنایت کند. هیچکس نگفته که چون روس اشغال کرده بود امریکا هم باید اشغال کند.... این منطق خلق و پرچم است که وقتی از جنایات شان نام بگیری جنایت مجاهدین را پیش میکشند...
واما مرگ رهبران تان در فقر: بلی هم شما وهم رهبران تان در فقر کلی و مفرط به سر برده اید. فقر حیا، فقر تقوی، فقر ایمان، فقر عفت، فقردانش و فقر آبرو و عزت. بلی فقر مادی هم میتواند در مورد برخی از رهبران تان درست آید. یعنی این که شما "خسرالدنیا و العاقبه" استید.
اگر برای شما تنها کارمل و محمود بریالی مطرح باشد و مثال برای ما چنین نیست. حزب خلق تنها محمود بریالی و کارمل نداشت. دزدی دارایی های سفارت های افغانستان توسط پرچمی ها پس ازان که از کار توسط خلقی ها برکنار شدند، ثبت تاریخ است. کارمل و بریالی و نجیب واناهیتا و نوراحمد نور همه درین چپاول دست داشتند. من درپیام پیشین ام گفته بودم که هرجنایت و ناروایی که درین سال درکشور صورت گرفته آغازگرش خلقی ها و پرچمی ها بوده اند. دزدی سفارت وچپاول نقدینهء سفارت ها کاری بود که کدر رهبری پرچم کرده بود. شما از سکر بیست و راکت هایی که به کابل می آمد سخن میزنید. بلی، کشتن مردم بیگناه ملکی جنایت علیه بشریت است، مجاهدین این کار کرده بودند و متهم هستند، اما همین کار را هم شما یعنی حزب خلق از کشتار مردم کراله درکنرو سرکوب قیام بیست و چار حوت هرات گرفته تا بمباران بی وقفهء قراه و قصبات و کشتار مردم ملکی در سراسر کشور آغاز کرده بودید و سرمشق شده بودید... مگر همین طور نیست؟
شما از بی عفت ساختن وتجاوز جنسی به دختران وزنان مردم دردوران جنگهای داخلی سخن گفته اید. مگر این شمانبودید که سازمان های اولیهء حزبی تان از سطح وزارت خانه ها تا سطح کوچکترین واحد اداری و حتی ادارهء یک مکتب ابتدایی به کار بداخلاق ساختن پسران و دختران مردم میپرداختید؟ دردوران پایان حکومت خلق و پرچم کار ملیشه های دوستمی، عصمت مسلم، جبار ملیشه، وصد ها ملیشهء دیگر درکابل چه بود جزفحشا و شراب که همه به صورت سیستماتیک و با پول خاد و به خصوص خاد اطرافی (ریاست پنج) صورت میگرفت؟ بروید فلمی را توسط اعضای (انسامبل اردو) زیرنظر ریاست سیاسی وزارت دفاع رژیم پرشده ودران دو زن به نام های "شیمای لوژستیک و پشتون" میرقصند و حسن شیدایی خوانندهء آن است ببینید. تمامی اشتراک کنندگان محفل درلباس ملکی اما افسران وزارت دفاع ومربوط به ریاست سیاسی ان استند.....
من در پیام پیشین ام گفته بودم که لست بدهید. لست همه جنایاتی را که درین سی سال درکشورشده است تا برایتان مستند نشان بدهم که آغاز آن خلق و پرچم بوده اند و آنچه دیگران کرده اند یا به جواب آنهاست یا یه پیروی از آنها. از جنایت تا وطنفروشی و هرچیز دیگر.....
5 آپریل 2008, 09:51, توسط درویش
آقایِ نبی زاده!
میگویند دردم ازخدا گله ام ازهمسایه.اینکه نوشتۀ تان ارزش مطالعه را ندارد و معجونی است از اکاذیب،اراجیف،هذیان گویی وابتذال،من چه گناهی را مرتکب شده ام که محکوم به مطالعۀ آن گردم؟باوصف صفات فوق برای اینکه نامۀ تان بیجواب نماند با بی میلیِ تمام آنرا مرورنمودم.امیدوارم عالیجناب فرق بینِ مطالعه ومرورِتوام با بی میلی را دریابند.
آنچه به توهین ارتباط میگیرد،باید بدانید که توهین به کسی صورت میگیرد که دارای وجاهت،معنویت وشخصیتِ نیکو باشد.حال شما بگویید من به کجایِ تان توهین نموده ام؟چه صفاتی در سرشتِ شما عجین است که من از آن چیزی کاسته باشم؟از آنجاییکه کاربرد واژۀ توهین در ابطه با شخصیتِ شما؟؟؟!!!توجیه نا پذیر است،بحث درینمورد را زاید میدانم.
فقرِمادی،تقوا وعزتِ نفسِ صفوف و رهبریِ ح،د،خ،ا امروز شهرۀ آفاق و زبانزد خاص وعام است.ازرهبرانِ ما جز غنایِ معنویِ روشن ومکتبِ بزرگِ انساندوستی و وطنپرستی،چیزی دیگری بمیراث نمانده است.برعکس خشره ترین قوماندانِ شما مالکِ میلیون ها دالر ثروت است.اینست تجلیِ افتخارِ دو مکتب،دو طرزِدید و دو کرکتر.لطفأ بمردم مراجعه کنید ویا حدِاقل به نشراتِ رسانه ها نظری بیافگنید تا عصایِ تانرا بدست بیاورید،بصیرت را قبلأ که از دست داده اید.
آری،فرزند صدیق خلق زنده یاد ببرک کارمل در فقر ومسکنتِ مادی پدرودِ حیات گفت.او در حیرتان مهمانِ مردم بود.خوراکش را همان چیزهایی تشکیل میدادند که مردم توانایی خریدِ آنرا داشتند.زهی سعادت وافتخار که رییس جمهورِ مملکت تواناییِ تامین نفقۀ خود را ندارد.وسعتِ نفوذ معنوی آن بزرگمرد بهمگان مشهوداست .اشتراک مردم اعم ازکارگران ،دهقانان ،کسبه کارگران وروشنفکران از اقصی نقاط کشور در مراسم بخاکسپاری وفاتحه خوانی کارمل بزرگ موءید این ادعایِ ماست.لطفأ به سایتِ اصالت سری بزنید تا ازمیزانِ غم واندوۀ هزاران انسانِ غیرِ حزبی واقف شوید(فلم مستند وجود دارد). صرفأ ذهنیتهایِ شیطانی و افکارِاهریمنیِ بیمقدارترین عناصرِلومپن، علیۀ این افتخاربزرگ میتوانند تفتین و توطیه نمایند.
من عملکردِ حزبِ محبوبم را در مقایسه با حکوماتِ ماقبل و مابعد از ما ارزیابی نمیکنم.ماهیتِ فعالیتِ حزبِ ما،سمت وسوی مبارزۀ آن،ایده ها،افکار،عقاید،هدفمندی ، فداکاری واز خودگذری در راهی که جز منافع تهیدست ترین اقشار وطبقاتِ جامعه چیزی دیگری از آن متصور نبود،عقلانیت،صحت و توجیه پذیریِ راۀ انتخاب شده وطی شده توسط ح،د،خ،ا را به اثبات میرساند.آیا فداکاری در راۀ سعادت انسان زحمتکش وسرکوب فعالیتهایِ دشمنان بهروزی ورفاۀ توده ها جنایت است؟آیا دفاع از قانون در مبارزه علیۀ ناقضین آن،علیۀ کسانیکه آب آشامیدنیِ مکاتب را سمپاشی میکردند،علیۀ کسانیکه کودکستان را به راکت می بستند،قطاع الطریقی مینودند،دارایی عامه واموال مردم را غارت میکردند،تاسیسات عام المنفعه(پل،سرک،شفاخانه،مکتب،شبکۀ برق سیستم آبرسانی و مراسلا ت)را تخریب مینمودند،جنایت است؟اگر جواب تان بلی باشد، نه تنها اینکه اهلیتِ طرفِ بحث را ندارید بلکه ظهورشمادر اجتماعِ انسانی نیز برایِ تان یک چیزِ اضافیست.مردم سالها قبل از بقدرت رسیدنِ تان،شما را اشرارنامگذاری کرده بودند.بیاد دارم که درسال ١٣٦٢ خانمِ کهنسالی توسط مجاهدین؟! به قتل رسیده بود،گناهش این بود که گفته بود:اشرار صاحب! مه نه پیسه دارم نه سات مره ایلا بتی که برم.
بلی من گفته ام که مردم کابل در نخستین هفتۀ پیروزیِ انقلابِ به اصطلاح اسلامی به شوخی میگفتند که شما در ١٤سال انقلاب نتوانستید بما قناعت بدهید که مخالفین تان اشرار هستند.
عالیجناب؟؟؟!!! فکرت کجاست؟چرا واژۀ شوخی را که مفهومِ جمله را کاملأ تغییر میدهد،نادیده میگیری؟ نمیدانم این کار ات ناشی از قصارتِ عقل است یا کوتاهیِ نجابت.
در رابطه به تبلیغاتِ دولتِ وقت،میتوانید به آرشیفِ رادیو-تلویزون مراجعه کنید،آنگاه در خواهید یافت که قسمتِ اعظمِ نشرات، منعطف به مسایل ذوقی،تفریحی،معلوماتی وآموزشی بوده است،نه سیاسی-تبلیغاتی.
برخلاف تلقیات منجمد فکران،سازمانهایِ اولیۀ حزبی وجوانان نقش فعالِ تربیتی-روشنگرانه را در مسیرِ پرورشِ قشرِ جوانِ کشور به روحیۀ مثبتِ اخلاقی وسجایایِ عالیِ وطنپرستی ایفا مینمود.نسلِ دیروز همه شاهد هستند که گنجینۀ بزرگ کادرهایِ ملی درهمین دوره ایجاد گردید.اینکه شما آگاهی ندارید،من مقصر نیستم.تبلیغاتِ خصمانه علیۀ این ارگانها، تداوم حلول همان ارواحِ خبیثۀ طراز ابلیسی است که مدتهاست وجدانِ یکعده را به کثافتگاۀ تاریخ افگنده است.
اینکه شما بدون مدرک افرادی را متهم به اشتراک در بزمِ رقص میکنید نیز ناشی از همین ضعف تان است که در بالا از آن تذکر بعمل آمد
5 آپریل 2008, 13:38, توسط تمیم
ببنید آقای درویش!
اینکه شما کلمات زمان انقلاب پرشکوه تان را بصورت مسلسل درتمام پیام تان توأم بادشنامهای رکیک تکرار میکنید معنای سخن این است که منطق جناب عالی بگفته ایرانی ها ته کشیده است. چیز جدید برای گفتن ندارید.
شما از محروم ترین قشر افغانستان صحبت کردید وبصورت تکرار درحالیکه خود تضادهای طبقاتی بین خلقی ها پرچمی هارا منکر شده اید. از متن پیام تان معلوم است که یا خود دستگیر خان پنجشیری هستید ویاهم کدام شاگرد وفادار وی اما تعجب این است که کارمل خود اشراف زاده وجنرال زاده بود که از طرف محروم ترین طبفات یعنی خلقی ها به همین اتهام حتی از سفارت هم مطرود گردید شما اصلا به نقاط ذکر شده در پیام آقای نبی زاده توجه نمی نمایید فقط صرف عاشق تکرار نمودن مکررات خویش هستید مردم دیگر از صحبت های تکراری شما خسته شده اند آقا!!
اگر شما بی میل وبدون توجه اساسی به نقاط نظر مخالف تان به همین شکل پیش بروید معنای سخن این است که جنابعالی شکست خورده اید.
شما صرف دوره حکومت مجاهدین را توجیه گر جنایات خود میپندارید درحالیکه متوجه نیستید که آقای نبی زاده خود اعتراف دارد به اینکه هیچ جنایت جنایت کار اعمال جنایت کار دیگری را پاک ساخته نمیتواند. هیچ کسی درین جا حکومت مجاهدین یا طالبان را حکومت ایده آلی معرفی نکرده است که شما صرف یک موضوع را بهانه قرار میدهید.
شما هیچ جواب ندادید که حالا که افغانستان بوسیله قوای ناتو اشغال شده است شما عزیزان کجا تشریف دارید چه طرح وبرنامه بخاطر وطن دارید آیا شما مورد قبول ملت استید؟
چرا به دامان امپریالیزم جهان خوار پناه آورده اید؟
اینکه جنابعالی بی میلی رابهانه قرار میدهید بناء شما شکست خورده استید.
سایت کابل پرس? سایت الزامی نیست که حتما باید شما به جواب بپردازید هرچیز داو طلبانه است.
هیچ کس شمارا به نوشتن اراجیف ملزم نمی سازد.
دربساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست
یاسخن سنجیده گو ای مرد دانا یاخموش
6 آپریل 2008, 13:02, توسط درویش
آقایِ تمیم!
شما پیوسته در هردوغ غوطه ور میشوید،اول درک کنید که موضوعِ بحث چیست بعدأ چنگ و دندان نشان دهید.هر انسانی که با کوچکترین ذرۀ از جوهرِ منطق آراسته باشد،بیدرنگ درک میکند که کُنهِ بحث مبتنی است بر وارد کردن اتهام جنایت علیۀ یک حزبِ سیاسی.
آخر من بدونِ توضیحِ هدفمندیِ فعالیتِ مردمیِ ح،د،خ،ا تشریحِ خصلت،طینت،کرکتر وماهیتِ فعالیتِ باند گروپهایِ مسلح مخالف دولت وقت، چگونه میتوانیم زمینۀ اقناع و تغییرپذیریِ جغرافیایِ ذهنِ عدۀ تحجر اندیش منجمله شما را فراهم آورم.توسل به این امر بهیچوجه بمعنای اغراق در توصیفِ نیات شریفانه و انسانیِ اعضای ح،د،خ،ا نمیباشد.صرفأ کسانیکه همه شووناتِ خود را در بارازِ بی شخصیتی به حراج گذاشته اند،بر عکس نتیجه گیریِ فوق میاندیشند.
شما را بخدا قسم حتی برای یکبار اگرهم شده،از دوستانِ تان برایِ چندلحظۀ محدود،وجدان به عاریت بگیرید،بعدأ با عقل سالم و بصیرت انسانی ودر مطابقت با منافع علیلای مردم افغانستان،عملکردِ نیروهای مختلف حاضر درصحنۀ محاسبات سیاسی-نظامی حداقل صد سال اخیر کشور راارزیابی کنید.آنگاه در خواهید یافت که حقیقت چیست و واقعیت چگونه است.
شما از موجودیت راز تضاد طبقاتی بین خلق وپرچم پرده برداشته اید وچنان می خرامید که گویا این یک کشف بزرگ تاریخیِ تان باشد.من شمارا متهم به بیخبری و تناقض گویی نمیکنم،زیرا سواد در همین حد است.
اول باید بدانید که تضاد چیست و طبقه کیست؟بصورتِ کل ح،د،خ،ا اعم از جناح خلق وپرچم متشکل بود واست از نماینده گان طبقۀ کارگر،دهقان، و قشر روشنفکرجامعه.حال شما توضیح بفرمایید که بین طبقۀ کارگر،دهقان وقشر روشنفکر کدام تضاد طبقاتی وجود دارد که شما از آن با بوق وکرنا یاد آوری نموده اید.عجب زمانۀ که از جهالت بسویِ آفتاب تیر رها میکنند،با آنهم ادعایِ عقلانیت مینمایند.
تضاد طبقاتی از تصادمِ منافعِ اقتصادی منشاُ میگیرد.بفرمایید بگویید،کدام اصطکاک منافع اقتصادی، این سه نیرورا به مصافِ هم فرا میخواند؟از لحاظِ فلسفی(هو میبخشید،متاسفم از اینکه فلسفه نمیدانید،فرق نمیکند،هر زمانیکه در کالبدِ تان روحِ انسان حلول کرد کوشش کنید که آنرا فرا بگیرید)تضاد پایۀ تکامل است اما وجودِ تضاد مستلزم قانونمندی هایی است که بین اشیا وپدیده هایِ طبیعی واجتماعی بصورتِ عینی وفارغ از ارادۀ انسانها، عرضِ اندام مینمایند.بینِ تضاد واختلاف، فرق ماهویِ فاحشی وجود دارد.موجودیتِ اختلاف بین خلق وپرچم را هیچکسی نمیتواند انکار کند ،این یک امر کاملأ طبیعی است ودرهر حزبی وجود دارد.اختلاف بین خلق وپرچم از نحوۀ انتخاب شعار ها،ارزیابیِ وضع وگزینش تکتیک ها(با ر نظرداشت عنصرزمان ومکان)ناشی میشد نه تضادِ از طبقاتی.دقیقأ تعمق کنید حتمأ یکهفته بعد منظورم را درک میکنید.
سایر اباطیلی را که اینجا وآنجا عنوان نموده اید،توالی نشخوارِ همان تفا له هایِ بازمانده از ابلیس است که عدۀ هرازگاهی آنرا از کثافتگاۀ زمان بدست میاورند.
عالیجنابا؟؟؟!!!خود را که مطرح کرده نمیتوانید،از پاچۀ دیگران لطفأ نگیرید.کاوان میرود وفریاد هایِ تان جایی را نمیگیرد.
6 آپریل 2008, 18:17, توسط تمیم
آقای درویش!
زمان فلسفه بافی ها گذشته است شما میتوانید که این نوع فلسفه ها را برای شاگردان وفادار و رفقای بامعنویت تان انتقال بدهید تاآنها بعداررسیدن بقدرت شمارا من حیث استاد گرانقدر درقدم اول همراه بایک بالشت خفک نموده وراهی جهان دیگر بسازد.
چنانچه رهبر کبیر ونابغه شرق رفیق نور تره کی نیز متأثر ازهمین نظریات بوده وشاگرد وفادار وبا معنویت مانند حفیظ الله امین به سروقت اش رسید وتکلیف اش را آسان نمود وببرک کارمل فرزند صدیق خلقهای زحمت کش پسر جنرال محمدحسین تنها نظر به اختلافات سلیقوی مجبور به فروش قالین ها وموترهای سفارت همراه با رفقای عزیزش چون نجیب و بریالی واناهیتا ووکیل گردیده وبعدا ازریاست جمهوری به نفع نجیب داوطلبانه گذشت واه واه به این جعل نمودن تاریخ که بافلسفه بافی میخواهید به چشمان مردمان خاک بیفشانید.
چه دلاوراست دزدی که به کف چراغ دارد.
آقای درویش !
شما درلباس درویش داخل شده اید ونظر به ضرب المثل معروف پلنگ درلباس ملنگ نباشید نشود که خدای ناخواسته رفیق دستگیر پنجشیری نباشید که درزمان داود خان پیرو طریقه قادریه شده بود اما زمانیکه وزیر تعلیم وتربیه شد بخاطر یک شاگردش همه اهل تصوف وعلمارا به زندان انداخته سربه نیست کرد خدا کند که شما (ایشان) نباشید زیرا در حزب خلق وپرچم تاحال بدون مبالغه اینچنین باسوادانه کس ننوشته است خدا خیر کند.
شما اجبارا ملزم به جواب دادن زورکی نیستید. خواه بی میل ویا هم بامیل پرسش این است که رهبران گرانقدر شما متهم به جنایات سازمان یافته ضد بشری استند که امروز دم نقد در اروپاوامریکا زنده گی میکنند آیا شما که اینقدر خودرا پاک وباوجدان میتراشید حاضر هستید که خودرا مانند جنرال حسام الدین خان تسلیم محکمه بین المللی کنید ویانه؟
6 آپریل 2008, 18:31, توسط نبی زاده
رفیق درویش!
چنان از فلسفه و سیاست سخن م رانی که گویی خود مارکس یاانگلس باشی. دیگران رابا نفهمیدن، بیسواد بودن، نادان بودن توهین وتحقیر میکنی اما خود هیچگونه تعقل، خرد، سواد و دانشی ارائه نمیکنی که پذیرفتنی باشد.
آنچه تو گفته یی یا دشنام است یا ادعای بی بنیاد که حزب خلق در دوران چارده سال حاکمیت ننگین وخونین شان در افغانستان گفته اند و گوش خلایق از آنهمه دروغ، ریا، پروپاگند و تهمت پر است. حرف تازه یی که درگذشته حزب تان نگفته باشد، ندارید.
من دیگر برای شماحرفی ندارم. شما مصروف افتخار کردن به حزب دموکراتیک خلق باشید.
ازنظر ما حزب خلق مانند رهبرانش مرده است و با ننگین ترین وضعیتی مرده است. سرنوشت تره کی، امین، کارمل ونجیب همه شاهد این مدعاست. حزبی که رهبرانش هریک با ذلت و خواری مرده اند ودرمرگ شان هیچ "اعتراضی" نکرد؛ نه بینی خود را خون کرد و نه ازدیگری را که قاتل بود.
عبدالعلی مزاری هم شهید شد و مسعود هم. مقایسهء چگونگی برخورد پیروان مسعود و مزاری با پیروان ترکی و کارمل و نجیب خود بیانگر اینست که این ها دربین مردم چقدر جای دارند. مردم را بگذار که ازمیان پیروان شان یک نفر مرد پیدا نمیشود که برای انتقام از قاتل رهبرش کاری کند.
اگر آن رهبر آنقدر مهم بود، چرا درمرگش چشمی تر نمیشود؟
گفتم که بیحیا هستید و شرم ندارید. قصهء بیحیایی شما به ههمان زن روسپی میماند که پلیس درزنا گیرش کرده بود. وقتی او را کشان کشان میبردند، انباقش را در راه دید و روبه او کرده گفت: " باز امی رام برم یک گپ جور کو..."
تو افتخار کرده باش، رفیق درویش، مردم محاسبهء خود را کرده اند و مانند رهبران تان حزب تان نیز به زباله دان تاریخ افتیده است... البته، افتخارش به شما!
6 آپریل 2008, 18:56, توسط تمیم
هرچند رفیق درویش چندان مقالات مخالف خویش را مطالعه نمیکند
لطفا به عبارات رنگ آبی دارد یک کلیک بکنید
آنلاین : رفیق درویش بخاطر معلومات مزید تان میتوانید یکبار بدون میل به مضمون آقای نسیمی نیز یک توجه بکنید هر چند معلوم است شاید شما یک مرور کنید نه مطالعه ولی بازهم موضوع بحث همین است که هست
7 آپریل 2008, 13:38, توسط درویش
آقای تمیم!
ببخشید که مقداری تاخیرصورت گرفت.اظهارات عالیجناب را بخاطر جلوگبری ازتکدیرخاطر عالیجناب
!!!؟؟؟
بادقت مطالعه نمودم ودرآن سوای مقداری قرینه،حدس،گمان وکج بحثی،چیزیکه درخور شان حتی یک طفل دبستانی باشد،نیافتم.درجوامع امروز،انسانهای متمدن بهیچوجه نمیتوانند نقش تاریخیٍ فلسفه راانکار کنند.خطاییکه شما بارباربه آن مبادرت میورزید، به سخریه گرفتن نقش فلسفه است.فلسفه علم العلوم(مادر علوم)است.گام به گام در روند تکامل علوم انتزاعی نقش داشته واز تکامل آنها درجهت غنامندی احکام،مقولات،قوانین ونتیجه گیریهای خویش کسب فیض نموده و مینماید.فلسفه درسیستم جهان بینی ها نقش محوری را دارد.بطور مثال قانون وحدت اضداد ومبارزهءضدین وقانون نفی در نفی راه فلاح و رستگاری اقشار و طبقات زحمتکش جامعه را در جهت اعمار جامعۀ آیدیال انسانی،نشان میدهد.سیاستمدار فاقد فلسفه،حیثیت کشتی بدون قطب نما را دارد.
کشف عالیجناب آنقدر قوی است که از ورای امواج انترنت تشخیص داده که من دستگیر پنجشیری هستم.یگانه وجه مشترکی که با پنجشیری صاحب دارم،مبارزۀموازی علیۀ باند فاشیستسی افغان ملت،شاه پرستان فاسد،ماهویستهای مطرود و گلبدینی های خون آشام میباشد،در سایر موارد او راۀ خود را دارد ومن راۀخودم را.ازلحاظ سن وسال من نصف عمر پنجشیری صاحب را دارم.او یک عضو بیوروی سیاسی جناح خلق(قبلأ)بود و من یک سپاهی سادۀ جناح پرچم قبلأبودم وفعلأ میباشم.حتمأمبنای تلقیات عالیجناب الهامات شیطانی بوده،در غیرآن باچنین سبکسری هرگز گند شکم رها نمیکردند.خبط دیگر تان تناقض گویی های تان است.از یکجانب ادعا میکنید که اظهارات من بی مایه وتکراری است وهیچگونه منطق وسواد پذیرفتنی ارایه نمیکنم وازجانب دیگر این عقیدۀ تانرا رجحان میدهید که «ازحزب خلق وپرچم تاحال بدون مبالغه اینچنین باسوادانه کس ننوشته است»نتیجه گیری منطقی این است که شمادرفاصلۀ دومتری دارالمجانین علی آباد قرار دارید.
به کرات از جنایات ضدبشری صحبت میکنید،بدون اینکه به نجابت حقایق وقعی بگذارید.همان سناریوی صحنۀ استعمار و همان طرز آرایش و ایفای نقش به مذاق نیروهای اهریمنی.ازمضحکۀ دادگاۀحسام الدین حسام که در اثر فعالیتهای ماهویستهای شرف باخته صورت گرفته،تمسک میجویید ،به عوض پرداختن به اصل موضوع که به زعم شما موجودیت تضاد طبقاتی بین خلق و پرچم است، طفره میروید،مسایل فرعی را مطلق میسازید وباسر هم بندی اکاذیب دال برغارت دارارییهای سفارتخانه ها توسط رهبران جناح پرچم،به روح نامیمون حفیظ اله امین مرحبا میفرستید.باالاخره وقاحت هم حدی دارد.
من چه گناه دارم که شما انباق دارید وآبروی!!!تانرا پولیس نزد انباق تان ریختانده،کوشش کنید درآینده جز برای شوهر تان برای کسی دیگری بند تنبان بازنکنید.
اینکه اظهارات من برای تان قابل فهم نیست کوشش کنید که سطح سواد سیاسی-ادبی تانرا بالاببرید در غیرآن روزی خواهد رسید که شایستگی هخت هخت شنیدن را نیز از دست بدهید.
من در رابطه به شکوه افتخارات رهبرانم قبلأ حقایق را بیان داشته ام وتکرار آنرا اضافی میدانم.زنده یاد ببرک کارمل در اوح سوگ و ماتم هزاران کارگر،دهقان وروشنفکر غیر حزبی به ابدیت پیوست.لطفأبه سایت اصالت مراجعه بفرمایید،فلم مستند وجود دارد.مانند اطفال شهادت احمدشاه مسعود واستاد مزاری را به رخ من نکشید.من در رابطه به این دو شخصیت ملاحظات خاص خود را دارم.ایشان بنیاد گرا نبودند وطی سالهای اخیر حیات خویش تمایلات مشهودی در رابطه به ح،د،خ،ا از خود نشان دادند.لفطأبه متن ویدیویی ی کنفرانس مطبوعاتی شهید مسعود درپاریس نظری بیافگنید.
من به مبارزۀ خودعلیۀ شما تا زمانیکه بگیل نه شده قر نگویید ادامه میدهم
7 آپریل 2008, 17:14, توسط تمیم
آقای درویش!
شاید هدف مرا از باسواد خواندن خودت درست درک نکردی وبنده را متهم به تناقض گوئی کردی.
اگر اندک به تفصیل باشما صحبت کنم منظوربنده این نبوده ونیست که شما دفاع خیلی جانانانه ومنطقی کرده اید منظور من این بود که درشهر کورها انسان دارای یک چشم حکم پادشاه را دارد من تاهمین اکنون از سپاهیان رزمنده حزب پرچم جز یکتعداد معدود ومحدود اصلا باافراد باسواد برنخورده ام رفقای شما عموما بدون مبالغه افراد بیسواد اند که از سر و روی نوشته هایشان فقط بیسوادی میبارد . اما جنابعالی هرچند سخنان تکراری وفلسفه بافی های تکراری توأم باهمان شعارهای خسته کننده دوران بگیر وبکش زمان اشغال افغانستان چیز دیگر در انبان مغز تان ندارید اما املاء وانشاء جنابعالی ازدیگر پیروان خط شیطانی وماکیاولیستی پرچم وخلق فرق دارد.
طبعا از وجود بعضی نیمچه ملاهای مانند نظام الدین تهذیب وسلیمان خان لایق وشرعی جوزجانی بارق شفیعی منکر شده نمیتوانم که آقای پنجشیری نیز درقطار همان آدم های باسواد داخل است باوجود این بنده زمانیکه کتاب ظهور زوال حزب اش را خواندم وهمچنان نوشته های پراگنده وهذیان گوئیهای جسته وگریخته سایت آریائی را به هیچ وجه منطق وی را قوی ومقنع نیافته ام نوشته هایکه مملوء است ازتناقضات وتضادهای فکری و درعین حال فلسفه بافی وجعل حوادث تاریخی به نفع گروپ خاص خودش که توسط بسیاری از شاگردان وفا دار و اعضای گروهای متلاشی شده حزب خلق وپرچم رد شده وهمیشه مورد تلعین وتطعین عناصر به اصطلاح شما باکباز حزب سابق تان قرار گرفته است.
حالا شما منکر تمام حقایق تاریخی هستید به هیچ وجه از رهبران کذاب تان که بر سر قدرت مانند حیوانات درنده یکدیگر خودرا قلع وقمع کردند اعتراف نمیکنید برخلاف جنابعالی کاملا اینهارا هذیان گوئیهای اینجانب میدانید.
محاکمه حسام الدین حسام را نیز شما منکر استید وآنرا مضحکه میدانید وتوطئه مائوویست های شرفباخته.
از قتل های سازمان یافته بدستور مشاوران روسی نیز شما چشم می پوشید وهمه را تبلیغات وحدس وگمان میشمارید.
از کشتن وترور وتبعید نمودن های داخل حزبی که یک جناح علیه جناح دیگر توطئه میکرد نیز شما منکر هستید ولی بخاطر انحراف بحث از مضمون اصلی آن جناب عالی خواسته اید ازنظر فلسفی ثابت کنید که آیا بین خلقی وپرچمی تضاد طبقاتی وجود داشت ویانه.
درحالیکه نه من ونه هم آقای نبی زاده چنین بحث را باشما نمیخواهیم داشته باشیم این درحقیقت فرار شما از اصل موضوع است که همانا موجودیت رهبران خلق وپرچم درکشورها اروپائی وامریکا و به میز محاکمه کشاندن آنها بخاطر جنایت علیه بشریت.
نه موضوع فلسفه مطرح بحث است ونه هم تضاد و تکامل ونه هم ماتریالیزم دیالکتیک ونه هم نفی نفی و نه هم نفی اثبات و نه اثبات نفی. این مطالب به هیچ صورت بااصل وجوهر بحث ارتباط ندارد. قابل تذکر میدانم که:
هیچ کس منکر وجود فلسفه بعنوان ام العلوم نیست اما شما نباید اخلاقا بحث را به بیراهه بکشانید.
هرچند میدانم که نفرت وانزجار شما از خواندن نظریات مخالفین تان به حدی است که طرف مقابل را کاملا فاقد اخلاق وشخصیت می دانید واگر خدای ناخواسته بار دیگر قدرت بدستتان برسد باهمان محکمه اخصاصی انقلابی به سروقت این مخالفان فاقد اخلاق خویش میرسید اما هزاربار شکر که سایت کابل پرس? محل ریاست تحقیق خدمات اطلاعات دولتی نیست و برعکس محل تضارب آراء است نه توهین ودشنامهای شخصی.
بنده به هیچ صورت حاضر نیستم که بحث را از مسیر اصلی آن که همانا به میزمحاکمه کشاندن سران بلندپایه خلق وپرچم دراروپااست بطرف دیگر انحراف بدهم.
اینکه جنابعالی به عبدالعلی مزاری و احمدشاه مسعود لقب شهید را داده اید نیز خیلی تعجب آور است نه برای من بلکه برای کسانیکه با ترفندهای پرچم وخلق آشنائی ندارند.
رفقای شما زمانی فرماندهان مجاهدین را قهرمان ویاهم شهید میدانند که پلان ازبین بردن آنهارا درسر داشته باشند ویاهم بخاطر ایجاد بی اعتمادی بین مسلمانها کدام پروژه اوپراتیفی خادسیتی زیراجرا داشته باشد.
تواضع های دشمن مکر صیادی بود بیدل
که خم خم رفتن صیاد بهر قتل مرغان است
7 آپریل 2008, 19:24, توسط تمیم
یکی از حماقت های دیگر عناصر خلق وپرچم این است که تمام پیام دهنده گان را یکی میدانید.
آقای درویش!
جنابعالی دو نفر را یک نفر حساب کرده اید درحالیکه نبی زاده شخص جدا از تمیم است.
8 آپریل 2008, 08:21, توسط درویش
آقای تمیم!
شما بخاطر رد اثباتیۀ مشهود یک تناقض گویی بار دیگر در نقاضت با ایرادات تان قرار میگیرید.بخاطر نجات از افتضاحِ ناشی از تناقض گویی،تغییرِتکتیک وتعویض چهره میدهید وبه نانجیبانه ترین شیوه ها و وسایل جهت مخدوش ساختنِ
اذهانِ دیگران،متوسل میشوید.
من به اقتضایٍ نصِ بحث، ناگزیرم پارۀ از موارد را ارجحیت بدهم:
ببینید،برای یک لحظه وجدانِ فراریِ تانرا درتملک قراربدهید.شما نگاشته اید:
آقای درویش !
«شما درلباس درویش داخل شده اید ونظر به ضرب المثل معروف پلنگ درلباس ملنگ نباشید نشود که خدای ناخواسته رفیق دستگیر پنجشیری نباشید که درزمان داود خان پیرو طریقه قادریه شده بود اما زمانیکه وزیر تعلیم وتربیه شد بخاطر یک شاگردش همه اهل تصوف وعلمارا به زندان انداخته سربه نیست کرد خدا کند که شما (ایشان) نباشید زیرا در حزب خلق وپرچم تاحال بدون مبالغه اینچنین باسوادانه کس ننوشته است خدا خیر کند.»
این جمله از آنِ شماست.شما در حالیکه شخصأ در پاراگرافِ(هرچند معلوم نیست که پاراگرف است یا جمله)فوق هشت خطایِ صریحِ املایی وانشایی را مرتکب شده اید،چگونه به خود حق میدهید که دیگران را بیسوادخطاب کنید؟مکررأ ازگذاشتن کامه ونقطه سر باز زده اید و دربعضی واژه هاکاهشِ حرف بصورتِ مشهود،متبارز است.نارساییهایِ جدی در ترکیب جملات ونحوۀ کاربردِعبارات وجود دارد.اینست مظهرِ بارزِ سوادِ عالیجناب.ازین میگذریم که جملات، خلافِ قواعدِ فنِ نگارش طولانی وکسالتبار اند.مهارتِ فردِ باسواد دراینست که با کاربرد واژه گانِ محدود،مفاهیمِ وسیع را افاده بدهد و این چیزیست که شما از آن بی بهره هستید.
این جملۀتان«نشود که شما خدای ناخواسته دستگیر پنجشیری نباشید»چه معنی دارد؟باید دراصل چنین میبود:نکند که شما خدا ناخواسته دستگیر پنجشیری باشید.تنها در همین جمله سه غلطیِ فاحشی را مرتکب شده اید.
حال پاسخ بدهید که کی بیسواد است؟اگر من جای شما میبودم،آموزش را از دبستان و ادبستان شروع میکردم.بادر نظر داشتِ استغراقِ عالیجناب در باطلاقِ بیسوادی،که باالطبع در کارزارِ سیایسی-ادبی،افتضاح و بی شخصیتی را به بار میاورد؛مشکل است که زمینه هایِ اقناعِ عالیجناب را در مواردِ سیاسی،اجتماعی،اقتصادی،تاریخی وفرهنگی فراهم آورم.حال دانستم که عروجِ فقرِ معنویِ شما ناشی از عمقِ فنایِ سوادِ ادبیِ تان میباشد.
لطفأ بار دگر به متنِ اقتباس شده از افتضاح نامۀ تان،نظری بیافگنید،آنگاه متیقن خواهید شد که بخاطر کسب آبرویِ ازدست رفتۀ تان،بار دیگر به تناقض گویی مبادرت میورزید.به یک نمونه توجه کنید:
«در حزب خلق وپرچم تاحال بدون مبالغه اینچنین باسوادانه کس ننوشته است خدا خیر کند.»درین جمله ترکیب باسوادانه به جمله صبغۀ مطلقیت میدهد.یعنی کوچکترین مورد شک و تردید در آن وجود ندارد.ویاکاربردترکیبِ «بدون مبالغه»بازتاب دهندۀنتیجه گیریِ قطعی میباشد.شما درین جمله،صریحأ به باسواد بودنِ من اعتراف نموده اید.ازآنجاییکه بحثِ مابحثِ سیاسی است،این اعتراف بصورت آشکار وجاهتِ سیاسی رانیزدر وجودِمن متجلی میسازد.
وامروز چنین دادِ سخن سر میدهید:
«اگر اندک به تفصیل باشما صحبت کنم منظوربنده این نبوده ونیست که شما دفاع خیلی جانانانه ومنطقی کرده اید منظور من این بود که درشهر کورها انسان دارای یک چشم حکم پادشاه را دارد من تاهمین اکنون از سپاهیان رزمنده حزب پرچم جز یکتعداد معدود ومحدود اصلا باافراد باسواد برنخورده ام رفقای شما عموما بدون مبالغه افراد بیسواد اند که از سر و روی نوشته هایشان فقط بیسوادی میبارد . اما جنابعالی هرچند سخنان تکراری وفلسفه بافی های تکراری توأم باهمان شعارهای خسته کننده دوران بگیر وبکش زمان اشغال افغانستان چیز دیگر در انبان مغز تان ندارید اما املاء وانشاء جنابعالی ازدیگر پیروان خط شیطانی وماکیاولیستی پرچم وخلق فرق دارد.»
از دوازده غلطیِ دستوری ایکه وجود دارد میگذریم.
حقیرترین انسان کودن(که بدونِ شک نسبت به شما فضیلت دارد)به محض ورود به مدخلِ بحث،درمییابدکه شمادرهالۀ از ابهامِ بی منطقی،یاوه سرایی،واقعیت ستیزی،تاریک اندیشی،خردگریزی،جهل پرستی وتوطیه گری قرار دارید.موضوعی راکه خودمطرح میسازید(تضادِطبقاتی)زمانیکه جواب تان داده میشود،به موضوعِ فرعی مبدل نموده،مرابه فلسفه بافی وطرح شعارهایِ تکراری متهم میکنید.
ببینیدروالِ بحث رابرای بارنخست،شماباطرحِ اندیشۀتضادِ طبقاتی منحرف ساختید.این یاوه گوییهایِ شما بود که ضرورتِ بحثِ فلفسیِ مساله راموجه ساخت.شما پیوسته شریف ترین شخصیتهایِ مطرحِ جامعه را به ارتکابِ جنایتِ جنگی متهم میکنید؛زمانیکه جواب میدهم طفره میروید و مرا متهم به تکرارِشعارهایِ زمانِ انقلاب مینمایید.
جالب اینست که ازکجاوچگونه به واژه های مسلکیِ خاد(پروژۀاوپراتیفی)دسترسی حاصل نموده اید؟.حتمآدریکی از ارگانهایِ خاد سمت اگنت را داشته اید که اکنون از اجرایِ پروژۀ اوپراتیفی یادآوری میکند.والهُ اعلم.
شیرِمادر زمانی برایت حلال است که واقعیتها را بپذیری درغیرِآن برای همیش سرافگنده وشرمسار خواهی بود.
8 آپریل 2008, 10:12, توسط درویش
تمیم جان!
توجه کن به تناقض گویی هایت:
«شما از محروم ترین قشر افغانستان صحبت کردید وبصورت تکرار درحالیکه خود تضادهای طبقاتی بین خلقی ها پرچمی هارا منکر شده اید. از متن پیام تان معلوم است که یا خود دستگیر خان پنجشیری هستیدیاهم کدام شاگرد وفادار وی اما تعجب این است که کارمل خود اشراف زاده وجنرال زاده بود که از طرف محروم ترین طبفات یعنی خلقی ها به همین اتهام حتی از سفارت هم مطرود گردید شما اصلا به نقاط ذکر شده در پیام آقای نبی زاده توجه نمی نمایید فقط صرف عاشق تکرار نمودن مکررات خویش هستید مردم دیگر از صحبت های تکراری شما خسته شده اند آقا!!»شما کج بحثی راشما شروع کردید ومساله رابسوی موجودیتِ تضادِ طبقاتی کشیدید.ضمنأمنظورِتان از قشر چیست؟
حال توجه کنید به جوابِ من:
«شما از موجودیت راز تضاد طبقاتی بین خلق وپرچم پرده برداشته اید وچنان می خرامید که گویا این یک کشف بزرگ تاریخیِ تان باشد.من شمارا متهم به بیخبری و تناقض گویی نمیکنم،زیرا سواد در همین حد است. اول باید بدانید که تضاد چیست و طبقه کیست؟بصورتِ کل ح،د،خ،ا اعم از جناح خلق وپرچم متشکل بود واست از نماینده گان طبقۀ کارگر،دهقان، و قشر روشنفکرجامعه.حال شما توضیح بفرمایید که بین طبقۀ کارگر،دهقان وقشر روشنفکر کدام تضاد طبقاتی وجود دارد که شما از آن با بوق وکرنا یاد آوری نموده اید.عجب زمانۀ که از جهالت بسویِ آفتاب تیر رها میکنند،با آنهم ادعایِ عقلانیت مینمایند. تضاد طبقاتی از تصادمِ منافعِ اقتصادی منشاُ میگیرد.بفرمایید بگویید،کدام اصطکاک منافع اقتصادی، این سه نیرورا به مصافِ هم فرا میخواند؟از لحاظِ فلسفی(هو میبخشید،متاسفم از اینکه فلسفه نمیدانید،فرق نمیکند،هر زمانیکه در کالبدِ تان روحِ انسان حلول کرد کوشش کنید که آنرا فرا بگیرید)تضاد پایۀ تکامل است اما وجودِ تضاد مستلزم قانونمندی هایی است که بین اشیا وپدیده هایِ طبیعی واجتماعی بصورتِ عینی وفارغ از ارادۀ انسانها، عرضِ اندام مینمایند.بینِ تضاد واختلاف،
فرق ماهویِ فاحشی وجود دارد.موجودیتِ اختلاف بین خلق وپرچم را هیچکسی نمیتواند انکار کند ،این یک امر کاملأ طبیعی است ودرهر حزبی وجود دارد.اختلاف بین خلق وپرچم از نحوۀ انتخاب شعار ها،ارزیابیِ وضع وگزینش تکتیک ها(با ر نظرداشت عنصرزمان ومکان)ناشی میشد نه تضادِ از طبقاتی.دقیقأ تعمق کنید حتمأ یکهفته بعد منظورم را درک میکنید.»دراینجا من ثابت ساختم که از لحاظ فلسفی کدام تضادِطبقاتی بینِ خلق و پرچم وجود ندارد.توجه کنید به عکس العملِ خود:
«زمان فلسفه بافی ها گذشته است»
من به جواب تان میپردازم وعلمأثابت میسازم که نقش فلسفه در روند تکاملِ اجتماعی،قاطع است.لطفأتوجه کنید:
«درجوامع امروز،انسانهای متمدن بهیچوجه نمیتوانند نقش تاریخیٍ فلسفه راانکار کنند.خطاییکه شما بارباربه آن مبادرت میورزید، به سخریه گرفتن نقش فلسفه است.فلسفه علم العلوم(مادر علوم)است.گام به گام در روند تکامل علوم انتزاعی نقش داشته واز تکامل آنها درجهت غنامندی احکام،مقولات،قوانین ونتیجه گیریهای خویش کسب فیض نموده و مینماید.فلسفه درسیستم جهان بینی ها نقش محوری را دارد.بطور مثال قانون وحدت اضداد ومبارزهءضدین وقانون نفی در نفی راه فلاح و رستگاری اقشار و طبقات زحمتکش جامعه را در جهت اعمار جامعۀ آیدیال انسانی،نشان میدهد.سیاستمدار فاقد فلسفه،حیثیت کشتی بدون قطب نما را دارد.»فورأ کسر وجدان نموده و چنین تبختر مینمایید:
«هیچ کس منکر وجود فلسفه بعنوان ام العلوم نیست اما شما نباید اخلاقا بحث را به بیراهه بکشانید»
ببینید!ازیکجانب باتمسخر میگویید که زمانِ فلسفه یافی گذشته است،زمانی که در مییابیدکه دم تان بریده شده و ریسمان از گردنِ خطانمیخورد،با پررویی و دیده درآیی تمام،نعره میکشید که هیچ کس منکرِ فلسفه بعنوانِ ام العلوم نیست.به این میگویند تناقض گویی،بی حیایی و بیشرمی.
8 آپریل 2008, 15:23, توسط تمیم
آقای درویش!
شاید ازدیدگاه جنابعالی بااین کج یحثی ها میتوانید که جنایات رهبران معظم خویش ا پنهان نموده وحقایق تاریخی را ماستمالی کنید اماغافل از آنکه خیلی برای تان دیر شده است.
شما اگر کشتارها وتصفیه های خونین بین الحزبی وغیر حزبی خویش را تضاد طبقاتی مینامید ویاهم اختلافات شعاری مربوط به خود تان است.
هدف این است که این رهبران پناهنده درکشورهای غربی امروز یافردا به سرنوشت رفیق حسام الدین حسام دچار میشوند.
آنلاین : خون ناحق دست از دامان قاتل برنداشت دیده باشی لکه های دامن قصاب را
8 آپریل 2008, 15:28, توسط نبی زاده
خدمت برادر عزیز، آقای تمیم!
به نظر من نیاز به بحث با خلقی و پرچمی یی که جنایت و خیانت حزب و رفقایش را نمی پذیرد و تلاش دارد آنها را تبرئه کند، نیست.
از هفتم ثور 1357 تا رسیدن شاه شچاع روسی به کابل، بیش از پنجاه هزار نفر از مردم غیرمسلح ملکی توسط حزب خلق گرفتار وراهی پولیگون ها شدند یعنی به شهادت رسانده شدند. لست دوازه هزار نفر ازین شهدا را خود وزارت داخلهء رژیم در زمان امین اعلان کرد. این درحالیست که هزاران نفر دیگر توسط سازمان های اولیهء حزبی و شاخه های حزب خلق در ولایات دور دست گرفتار و درمحل ازبین برده شده اند. من خود چار نفر از اعضای خانواده ام را درهمان زمان از دست داده ام که تنها نام یکی از آنها در لست وزارت داخله بود. سایرین به زندان پلچرخی نرسیده کشته شده اند...
سوال اینجاست که آیا پرچمی ها و خلقی ها امروز قتل بی جرم و گناه پنجاه هزار انسان را می پذیرند یا خیر؟ اگر میپذیرند، این جنایت جنایتکار هم دارد و این جنایتکاران در صفوف حزب خلق اند و این جنایت به دستور حزب خلق صورت میگرفت و همه ازان خبر داشتند.
حتی صد ها پرچمی نیز توسط خلقی ها کشته شده اند. اگر خون "رفقای" خود را به "برادر" دیگر خویش میبخشند، کار خود شان است، اما مردم که حاضر نیستند خون اقارب خود ببخشند.
حالا بیایید ادامهء ماجرا را پی بگیریم:
مردم چه باید میکردند؟ آیا دست زیر الاشه می نشستند و میگذاشتند خلقی ها و پرچمی ها روی خون عزیزان شان "مارش و میتنگ" کنند؟ پسری که پدرش را بیگناه کشته اند، چه باید بکند؟ او تفنگ برمیدارد و راهی کوه وکمر میشود و تاروزی که دشمن خود را نکشد، برنمیگردد. و چنین کردند فرزندان شهدا و اقارب شان.
اینجاست که وقتی مردم را به کوه بالا میکنید، دیگر توقع آنرا نداشته باشید که وقتی برمیگردند، برایت حکومت بسازند. آنها برای حکومت ساختن به کوه بالا نشده اند، آنها برای انتقام و سرنگونی رژیم سلاح برداشته اند... و آنها به آرمان خود رسیدند. حکومت خلق و پرچم را سرنگون کردند. ساختن حکومت و اوردن نظم و قانون کار مردم نبود. باید آنهایی که نظم و قانون را برهم زده بودند، کاری میکردن که مردم دوباره به خانهء خود برمیگشتند و نظام حکومتی به اشتراک نماینده های مردم ساخته میشد. اما آیا حزب خلق حاضر بود به جز خود کس دیگری را بپذیرد. هرکسی که خلاف حزب خلق میبود، "کاسه لیس امپریالزم" خوانده میشد و سرکوبش حتمی بود...
یک حکومت استبدادی، خودکامه، تک حزبی، توتالیتر و پلیسی که برتمام شوون زندگی مردم حکومت میکرد، چگونه میتوانست مورد اعتماد مردم باشد. مردم به هرکسی که آنها را ازین آتش برون آورده میتوانست، اعتماد میکردند- حتی به پاکستان، ایران و غرب.
این که در ایران، پاکستان و غرب اهداف خود را دنبال کردند و از قیام آزادیبخش مردم افغانستان به نفع خود استفاده کردند، حرف دیگریست. اما سوال اینجاست که چه کسی و چه گونه مردم را محتاج دولت های بیرونی و بیگانه ساخت؟ چرا دولت افغانستان به رهبری حزب خلق چنان جنایتکاری و ستم را پیشه بسازد که مردم به بیگانه ها پناه ببرند؟
اگر وجدان باشد همینقدر کافی است که "رفقا" به جنایت و خیانت و اشتباه های مهلک و مرگبار شان اعتراف کرده و دیگر دم درنکشند. اما از خلقی و پرجمی گله نیست. اینها سال هاست که شرف و آبرو و عزت خود وطن خود را باخته اند.
همهء دنیاو حتی همان روسیه که حامی اینها بود، حاضر نیست جنایات خلق و پرچم را و اشغال کشور را انکار کند، اما اینها که شرم ندارند تا بپذیرند که درین کشور خیانت کرده اند و آنرا آتش زده اند.
آتش به بنیاد آرامش، رفاه، ترقی و امنیت کشور در سال 1357 توسط حزب خلق زده شد....
8 آپریل 2008, 15:31, توسط تمیم
چه کنم که بعدازاین همه افشاگریها و خاطره نویسی سران جنایتکار تان از نبی عظیمی گرفته تافقیر ودان تان عبدالقدوس غوربندی وتا رفیق دستگیر پنجشیری هیچ فلسفه و سفسطه بدرد تان نمیخورد ملت از رهبران پناه برده درکشورهای اروپائی حساب میخواهند.
آنلاین : آقای درویش! خون ناحق دست از دامان قاتل برنداشت دیده باشی لکه های دامن قصاب را
8 آپریل 2008, 16:39, توسط تمیم
آقای درویش!
حالا میخواهم بگویم که شما ثابت کردید که یکی از فعالان همان دستگاه آدم کش خاد هستید که تمام ملت افغانستان خصوصا مجاهدین باکباز به سیستم های کاری شما بلد بوده واستند شما با همان زبان خادیستی معمول صحبت میکنید وقتیکه پای منطق تان لنگ میشود به اغلاط املائی رو می آورید.
آنهم خیلی کاذبانه دوازده مورد را ذکر کردی ویکی راهم مثال نیاوردی از هشت مورد صحبت کردی بالاخره از خدا کند وخدا نکند صحبت کردی فکر میکنم که حالا جنابعالی از فعالیتهای اوپراتیفی مانده اید ودرکنج اروپا سوسیال خورده هر روز پشت انترنت نشسته شب را روز میکنی.
باید برخلاف پیامهای قبلی خود اینطور با ید با شما حرف بزنم که شایسته وبایسته تان است:
شما ارزش ارائه پیامهای خیلی بالا و خیلی ادبی را به آن سطح وسویه ایکه حتی کامه ها و نقطه های تمامیه را مراعات کنم به آن اندازه ارزش ندارید آغا.
شما جنایتکار هستید شما قاتل هستید عزیزم تو ازمن پیام ادبی میخواهی مگر عملکرد های شما درمقابل نویسنده گان وادبای که زیر سایه حکومت فاسد ومزدور تان زنده گی میکردند فراموش تان شده است؟
آیا شما داکتر اکرم عثمان را ترور نکردید؟ قصد کشتن وی را داشتید مگر فراموش تان شده است ای جانی ای قاتل !!!!!!!
میدانی که یک خادیست پرشور ونمونه ئی کی است؟
میخواهی که برایت معرفی اش کنم.
خادیست نمونه همان کس بود که بخاطر رسیدن بقدرت حتی از خواهر و زن خود در محافل رقص وشراب نوشی بامشاوران روسی درمقابل باداران خود میگذشت وی چه شخصیت ادبی و عرفانی دارد که من بااو بتوانم جمله های ادبی ومنطقی بنویسم؟
استفاده از کلمات خاد پروژه وغیره اصطلاحات قصابی در خاطره ها مصاحبه ها وآثار باداران تان یعنی مشاوران بازنشسته سابق شوروی درکتاب های چون لیاخفسکی وغیره باتمام جزئیات آن نوشته شده وطفل دبستانی این وطن امروز آنرا میفهمد آغا.
خادیست پرشور وانقلابی!
فکر میکنم که هنوز درخواب خرگوش استی
اینرا بدان که اسناد ومدارک بالای فرد فرد رفقای عزیز تان از یارمحمد گرفته تا باقر فرین فرید مزدک وسکندری وغیره در دست ملت وجود دارد اختیار دارید که دیگران را سفسطه سرا مینامید یابیسواد یاهم بی سویه اما به سرنوشت حسام الدین حسام روبرو میشوید. مطمئن باشید.
8 آپریل 2008, 16:54, توسط تمیم
جناب آقای نبی زاده!
من قبلا اشتباه کرده بودم فکرکردم که این آقای درویش شاید از همان نیمچه ملاهای حزب جنایتکار خلق وپرچم باشد.
اما در آخرین پیامش کشف بنده این شد که وی یکی از فعالان دستگاه آدم کش خاد است که اصلا شرف و وجدان ندارد وشیوه کار این شخص اصلا همین کار است که فعلا ازطریق انترنت انجام میدهد.
بناء با خاد وخادیست که بالفعل جانیان بالفطرة استند هیچ نوع دیالوگ و تبادل پیام جواز ندارد خاد وخادیست از بقیه اعضای حزب فرق دارد باافشا شدن این چهره های کثیف باید بازبان صحبت کنیم که لایق شأن این دون صفتان باشد.
والسلام
9 آپریل 2008, 15:38, توسط درویش
آقای تمیم!
لذت میبرم ازاینکه امروز شکستِ تانرا جشن میگیرم.شکستِ حقارتِ احساساتِ اهریمنی ،در برابرِ عظمتِ منطق و تعقلِ آدمی،اینست نتیجۀ منطقی قلمفرساییِ ادبی وتشنجاتِ فکریِ سیاسیِ تان.ازین مقطع میتوانید بعنوانِ فانوسِ روشن،در مسیرِ کوره راهِ بی شخصیتیِ تان استفاده کنید.
خباثتِ بعضی موجوداتِ انسان نما دراینست که شکست خودرا نمی پذیرند.همه شکستها را یتیم میگذارند و در مقامِ پدریِ هر موفقیتی خود را قرار میدهند.وشما در زمرۀ چنین موجودات قرار دارید.
ببینید عالیجنابا!
همه راههایِ فرار به رویِ تان مسدود شد واینبار از ذهنِ کثیفِ ابلیسیِ تان شیادیِ دیگری مبنی بر عضویتِ من در خاد،تراوش نمود.آقا! مطمین باشید که مردم مثلِ شما کاه نمیخوردند که رذالتهایِ تانرا درک نکنند.عجب وقاحتی ترمینولوژیهایِ خاد را شما استفاده میکنید و کارمندِ خاد من میشوم.
اشکِ ریایِ زاهدان ریخت به خانۀ خدا
قحبه به مسجدافگند طفلِ حرامزاده را
اگر القایِ نطفۀ تان در بطنِ مادر مشروعیت دارد،بحث را باز به کژراهه سوق ندهید.شما که پیوسته از مدفوعِ متعفنِ جهادیون متلذذ میشوید،بفرمایید شخصیتِ مجهولِ خود را آفتابی نمایید که شخصأ شمشیرزن(مطمین هستم که شمشیرزن نیستید)هستید ویاآنچه که پدرِ تان بود،هستید.
فرار از منطق یکی از ویژه گیهایِ ذاتیِ تان است که من تا کنون درک نموده ام.به یک مورد اشاره میکنم،شما امروز ذیلأ عربده میکشید، توجه کنید:
«آقای درویش!
حالا میخواهم بگویم که شما ثابت کردید که یکی از فعالان همان دستگاه آدم کش خاد هستید که تمام ملت افغانستان خصوصا مجاهدین باکباز به سیستم های کاری شما بلد بوده واستند شما با همان زبان خادیستی معمول صحبت میکنید وقتیکه پای منطق تان لنگ میشود به اغلاط املائی رو می آورید.»
آقای تمیم!
شما خصلتِ همان خانمِ روسپی(که بدونِ شک انباقِ مادر اندرِ تان است)را دارید.اتهامِ گناهی را که خود مرتکب شده اید،به گردنِ دیگران میاندازید.
نه لنگیِ پایِ منطقِ من بلکه سبعیتِ ادبیِ شما،بحث را بسویِ شمارشِ اغلاطِ املاییِ تان سوق داد.در بدوِ امر در بحثِ من و جنابِ نبی زاده مداخله نمودید و مرا به اتهامِ کتمانِ موجودیتِ تضادِ طبقاتیِ بینِ خلق وپرچم تکفیر نمودید.آنگاهیکه این تزِ شیطانیِ تان باطل ثابت شد،به فلسفه تمسخر نمودید.زمانیکه تازیانۀ فلسفه بر فرقِ تان فرود آمد،ناگزیر شدید که اهمیتِ نقشِ فلسفه را بپذیرید و بخاطر فرار از بحث،این پندارِ موهومِ تانرا رجحان دادید که من دستگیر پنجشیری هستم.آنگاهیکه من ثابت ساختم که دستگیر پنجشیری نیستم،مضحکۀ بیسوادیِ خلقیها و پرچمیها را نغاره نمودید،در اینحالت من ناگزیر شدم مستند بسازم که شما خود شخصأ بیسواد هستید.سر انجام با انجام حملۀ انتحاری به ترورِ معنویت میپردازید.
توجه فرمایید به موردِ دیگری از رذالتنامۀ تان:
«آنهم خیلی کاذبانه دوازده مورد را ذکر کردی ویکی راهم مثال نیاوردی از هشت مورد صحبت کردی بالاخره از خدا کند وخدا نکند صحبت کردی فکر میکنم که حالا جنابعالی از فعالیتهای اوپراتیفی مانده اید ودرکنج اروپا سوسیال خورده هر روز پشت انترنت نشسته شب را روز میکنی.»
حال من همان دوازده مورد را نشان میدهم.در ذیل به متنِ خود توجه کن.
«اگر اندک به تفصیل باشما صحبت کنم منظوربنده این نبوده ونیست که شما دفاع خیلی جانانانه ومنطقی کرده اید منظور من این بود که درشهر کورها انسان دارای یک چشم حکم پادشاه را دارد من تاهمین اکنون از سپاهیان رزمنده حزب پرچم جز یکتعداد معدود ومحدود اصلا باافراد باسواد برنخورده ام رفقای شما عموما بدون مبالغه افراد بیسواد اند که از سر و روی نوشته هایشان فقط بیسوادی میبارد . اما جنابعالی هرچند سخنان تکراری وفلسفه بافی های تکراری توأم باهمان شعارهای خسته کننده دوران بگیر وبکش زمان اشغال افغانستان چیز دیگر در انبان مغز تان ندارید اما املاء وانشاء جنابعالی ازدیگر پیروان خط شیطانی وماکیاولیستی پرچم وخلق فرق دارد.»
متنِ فوق ازشماست وحالا متن را من تصحیح میکنم:
اگر اندکی<1>به تفصیل با شما صحبت کنم،<2>منظورِ<3>بنده این نبوده و نه میباشد<4>[نیست بطور کل غلط است.همچنان فعل نمیباشد، چون تاکید بالایِ نه است،باید جدا نوشته شود]که شما دفاعِ«5»خیلی جانانه«6»ومنطقی کرده اید.«7»منظور من این بود که درشهر کورها انسان دارای یک چشم حکم پادشاه را دارد.«8»من تا[همین دراینجااضافیست]«9» اکنون از جمله[عبارت بدونِ واژۀ جمله سکته میباشد]«10»سپاهیانِ«11»رزمندۀ«12»حزب پرچم،«این غلطی را میبخشم» جز عدۀ«13»معدود و محدودی«14»با فردِ[افراد غلط است]«15»باسوادِ«16»دیگری«17»بر نخورده ام.«18»رفقایِ شما عمومأ«19»بدونِ مبالغه بیسواد اند که از سر و ِرویِ نوشته هایِ«20»شان فقط(چیِ بیسوادی نورِ بیسوادی ویا گندِ آن) بیسوادی میبارد و بس«21»
تا اینجا 21 غلطی شد وآنهم در حالیکه من شش غلطیِ دیگر را حساب نکرده ام.ازینجا به بعد افتضاح است و شرمساری.هیچ مفهومی را از جملۀ پائین نمیتوان استخراج کرد و ارزش تصحیح را نیز ندارد.
«اما جنابعالی هرچند سخنان تکراری وفلسفه بافی های تکراری توأم باهمان شعارهای خسته کننده دوران بگیر وبکش زمان اشغال افغانستان چیز دیگر در انبان مغز تان ندارید اما املاء وانشاء جنابعالی ازدیگر پیروان خط شیطانی وماکیاولیستی پرچم وخلق فرق دارد.»
«آقای درویش!
حالا میخواهم بگویم که شما ثابت کردید که یکی از فعالان همان دستگاه آدم کش خاد هستید که تمام ملت افغانستان خصوصا مجاهدین باکباز به سیستم های کاری شما بلد بوده واستند شما با همان زبان خادیستی معمول صحبت میکنید وقتیکه پای منطق تان لنگ میشود به اغلاط املائی رو می آورید.»
آقای تمیم!
شما خصلتِ همان خانمِ روسپی(که بدونِ شک انباقِ مادر اندرِ تان است)را دارید.اتهامِ گناهی را که خود مرتکب شده اید،به گردنِ دیگران میاندازید.
نه لنگیِ پایِ منطقِ من بلکه سبعیتِ ادبیِ شما،بحث را بسویِ شمارشِ اغلاطِ املاییِ تان سوق داد.در بدوِ امر در بحثِ من جنابِ نبی زاده مداخله نمودید و مرا به اتهامِ کتمانِ موجودیتِ تضادِ طبقاتیِ بینِ خلق وپرچم تکفیر نمودید.آنگاهیکه این تزِ شیطانیِ تان باطل ثابت شد،به فلسفه تمسخر نمودید.زمانیکه تازیانۀ فلسفه بر فرقِ تان فرود آمد،ناگزیر شدید که اهمیتِ نقشِ فلسفه را بپذیرید و بخاطر فرار از بحث،این پندارِ تانرا رجحان دادید که من دستگیر پنجشیری هستم.آنگاهیکه من ثابت ساختم که دستگیر پنجشیری نیستم،مضحکۀ بیسوادیِ خلقیها و پرچمیها را نغاره نمودید،در اینحالت من ناگزیر شدم مستند بسازم که شما خود شخصأ بیسواد هستید.سر انجام با انجام حملۀ انتحاری به ترورِ معنویت میپردازید.
توجه فرمایید به موردِ دیگری از رذالتنامۀ تان:
«آنهم خیلی کاذبانه دوازده مورد را ذکر کردی ویکی راهم مثال نیاوردی از هشت مورد صحبت کردی بالاخره از خدا کند وخدا نکند صحبت کردی فکر میکنم که حالا جنابعالی از فعالیتهای اوپراتیفی مانده اید ودرکنج اروپا سوسیال خورده هر روز پشت انترنت نشسته شب را روز میکنی.»
حال من همان دوازده مورد را نشان میدهم.در ذیل به متنِ خود توجه کن.
«اگر اندک به تفصیل باشما صحبت کنم منظوربنده این نبوده ونیست که شما دفاع خیلی جانانانه ومنطقی کرده اید منظور من این بود که درشهر کورها انسان دارای یک چشم حکم پادشاه را دارد من تاهمین اکنون از سپاهیان رزمنده حزب پرچم جز یکتعداد معدود ومحدود اصلا باافراد باسواد برنخورده ام رفقای شما عموما بدون مبالغه افراد بیسواد اند که از سر و روی نوشته هایشان فقط بیسوادی میبارد . اما جنابعالی هرچند سخنان تکراری وفلسفه بافی های تکراری توأم باهمان شعارهای خسته کننده دوران بگیر وبکش زمان اشغال افغانستان چیز دیگر در انبان مغز تان ندارید اما املاء وانشاء جنابعالی ازدیگر پیروان خط شیطانی وماکیاولیستی پرچم وخلق فرق دارد.»
نمونۀ بارزِ تحمیقِ ادبیِ تان، کاربردِ واژۀ اما در یک مورد و به ارتباطِ یک شخص، در دو جا میباشد.
عالیجاب اگر گذاستن کامه و نقطه یک امر اضافیست،باید این نیتِ تان مدتها قبل عملی میگردید.امروزه حتی عدمِ کار بردِ <ِ> خبط تلقی میگردد.
تمیم به یک حماقتِ دیگرت توجه کن:
«آیا شما داکتر اکرم عثمان را ترور نکردید؟»
ازمتنِ فوقِ تان بر می آید که ما جنابِ داکتر عثمان را ترور نموده ایم و ایشان دیگر در این جهان حضور ندارند.در زمانِ حاکمیتِ ما پرچمیها آقای اکرم عثمان سمت ریاستِ عمومی شعرا و نویسنده گان را بعهده داشتند و در کمال آسایش و امنیت با امتیازاتِ فوق العاده،به رهبریِ وقتِ رژیم حرمت میگذاشتند.
درادعایِ فوق،شما باید از ترکیبِ سوءقصد استفاده میکردید آنهم در رابطه با خلقیها که پنجهزار پرچمی را نیز از دمِ تیغ کشیدند.
اینکه مشاورینِ روسی واحتمالأ هم پاکستانی،ایرانی وعربی بالایِ شکمِ لختِ خواهر،مادر وزنِ تان احساسِ ارتعاش کردند،مباهاتش به شما مبارک باد.
طوریکه من می بینم،شما در مردابِ بی هویتی غرق هستید.لطفأ خونِ تانرا با خونِ هفده میلیون مردِ افغانستان تطبیق کنید،آنگاه آدرسِ پدرِ اصلی تانرا خواهید یافت .
9 آپریل 2008, 15:41, توسط درویش
آقایِ نبی زاده!
فردا به حسابِ شما میرسم.آماده گی بگیرید.
9 آپریل 2008, 17:23, توسط اخگر
آقای درویش چی را میخواهی جشن بگیری؟
توفکر کرده ئی که اصلا مردم دیگر این پیامهای شمارا نمیخوانند وشما با جنگ های زرگری میخواهید به چشم مردم خاک بپاشید:
حزب دموکراتیک خلق افغانستان یک حزب مارکسیست – لنینیست نبود، بلکه یک حزب رویزیونیست بود و از رویزیونیزم مدرن شوروی پیروی می کرد. این حزب از لحاظ طبقاتی نماینده بورژوازی کمپرادور وابسته به سوسیال امپریالیزم شوروی بود. حزب دموکراتیک خلق افغانستان توسط کودتایی که در اصل توسط مستشاران نظامی سوسیال امپریالیست های شوروی تدارک، سازماندهی و عملی گردید به قدرت رسید. قدرت جنایتکارانه این حزب مقدمه اشغال افغانستان توسط قوتهای متجاوز و اشغالگر سوسیال امپریالیزم شوروی گردید. در طِی دوران حاکمیت ارتجاعی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و اشغال کشور توسط قوتهای اشغالگر سوسیال امپریالیزم شوروی، آنچنان جنایات هولناک و وسیع در حق مردمان این کشور صورت گرفت که نمونه آنرا در طول تاریخ چند هزار ساله این مرز و بوم فقط در زمان لشکر کشی های خونین چنگیز شاهد بوده ایم. حزب دموکراتیک خلق افغانستان واقعا با بنیاد گرایان جنایتکار در یک ردیف قرار دارد ولذا ما هم آنها را در یک ردیف قرار می دهیم. هم اکنون نیز بقایای حزب دموکراتیک خلق افغانستان در اکثریت قریب به اتفاق در وضعیت و حالت بهتری از بنیاد گرایان اسلامی مزدور جمع شده در رژیم دست نشانده کرزی قرار ندارند. آنها به پروسه جاری وطنفروشانه آغاز شده از جلسه بن پیوسته اند و دوش به دوش بنیاد گرایان مزدور امپریالیزم امریکا در زیر بیرق اشغالگران خزیده اند. تنها گروپ کوچکی از بقایای حزب دموکراتیک خلق افغانستان، که بنا به گفته بعضی از افراد منسوب به این گروپ مجموعا به چهل نفر می رسند و در کشور های غربی بسر می برند، با پروسه جاری مخالفت اند، البته از موضع خود شان و در ضمن دفاع
از جنایات هولناک گذشته شان.
مثالی که شما از رژیم کوریای شمالی و مناسبات آن رژیم با مائوئیست های چینی زده اید، اصلا یک مطلب جداگانه است و هیچ مشابهتی با مناسبات شعله یی ها با حزب دموکراتیک خلق در افغانستان ندارد. البته در مورد مناسبات میان رژیم کوریای شمالی و چینی ها هم بحث های زیادی می تواند مطرح باشد که درینجا نمی توانیم به آنها بپردازیم.
صفتی را که ما برای اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بکار می بریم " رویزیونیست های وطنی " است. به عبارت دیگر آنچه را که حزب دموکراتیک خلق افغانستان در " ظرف " این کشور ریخت تا گویا شکل افغانستانی بخود بگیرد، رویزیونیزم مدرن شوروی بود و نه کمونیزم. البته تشبیه نمودن کمونیزم به آب توسط شما نیز جای بحث بسیاری دارد که درینجا به آن نمی پردازیم.
9 آپریل 2008, 18:08, توسط تمیم
درویش خان!
بار دیگر ثابت کردی که از همان کارمندان وحشی دستگاه جاسوسی خاد استید بنده بخاطر اینکه هویت اصلی شمارا کشف کنم درپیامهای خویش شمارا اندک تشویق درعین حال تحریک نمودم تابتوانید بانوشتن اراجیف تان لا اقل جهت فکری سابقه کاری در جرم وجنایت کاری های تان روشن گردد که بنده بحمدالله خودرا درین کار موفق احساس میکنم.
آنچه که به ارقام کذائی تان درمتن برمیگردد عینا شباهت به شیوه های استنطاق وراپور دهی خادیستی دارد که کارمندان خاد کورس های آموزشی وسواد آموزی بخاطر نوع راپور دهی را بمراجع بالاتر را تمرین میکردند که چگونه راپور هارا بمراجع بالاتر ازخود انتقال دهند ودرآن مجبور بودند مطابق خواست آمرین خویش همان عبارات را بکار گیرند که بصورت قرار دادی وکلاسیک در سیستم ویانظام جاسوسی معمول بود.
امااینجا این من استم که تصمیم میگیرم که چگونه باید بنویسم چگونه جملات را انتخاب کنم که بتواند ترا دیوانه ساخته سر ازپا نشناسی تاهمین اکنون اگر این پیامها برایت غیرمفهوم بوده چطور توانستی که به جواب آن بپردازی؟
این را باید بدانی که دیگر آن شیوه های کهنه تحقیر وتوهین مردم در درون ریاست تحقبق خاد گذشته است عزیزم
بارجوع به فلسفه و ثابت نمودن عدم تضاد طبقاتی بین اولادهای نامشروع استالین وبریژنف (خلق وپرچم) فقط وفقط برای چندلحظه میتوانی خاطر خودت را آرام سازی که بعدا باز توسط اینجانب وسایر فرزندان اصیل این ملت به پوزت میخوری میدانی که چه میگویم؟
آنلاین : تکرارا به شما باید عرض کنم که ملت ازشما حساب میخواهد خداکند که این نوشته باعث بیداری وجدان تان گردد.
10 آپریل 2008, 11:07, توسط درویش
تمیمک!
آنچه را دیگران به کناراب میریزند،تو پیوسته نشخوار میکنی.مقداری را هم به مدافعین وهمکارانت بگذار،آنها نیز از همان طویلۀ نعره میکشند که تو در آن اطراق میکنی.
نهایت متاثرم، باوصفِ اینکه تا صنف شش مکتب خوانده ای، ولی هنوز هم بیسواد هستی.میدانی که این جملاتِ بی سر و ته،تهمت سالاریها،حماقت پروریها و ترفند هایِ روباه منشانه ات،روحِ نیاکانت را سوهان میزند.لطفأ به حالِ آن دوزخی ها رحم کن.
محتویاتِ خباثتنامۀ امروزت نیز سوایِ تداومِ همان افتضاحات قبلی،چیزی تازۀ را بازتاب نمیدهد.
گوش کن بچه جان!اگر من کارمندِ خاد میبودم،همانندِ عضویتم در حزب،از آن نیز با افتخار یاد آوری میکردم.از کسی باکی ندارم بخصوص از جانور های ضعیفی مثل تمیمِ موش.
توجه کن به تکرار بیسوادیهایت:
درویش خان!
«بار دیگر ثابت کردی که از همان کارمندان وحشی دستگاه جاسوسی خاد استید بنده بخاطر اینکه هویت اصلی شمارا کشف کنم درپیامهای خویش شمارا اندک تشویق درعین حال تحریک نمودم تابتوانید بانوشتن اراجیف تان لا اقل جهت فکری سابقه کاری در جرم وجنایت کاری های تان روشن گردد که بنده بحمدالله خودرا درین کار موفق احساس میکنم.»
تمیمک!چی نوشته ئی او بیسواد. «بار دیگر ثابت کردی که از همان کارمندان وحشی دستگاه جاسوسی خاد استید»(کردی واستید)به ارتباط یک فاعل،در یک جمله و یک موضوع،در یکجا فعلِ مفرد را بکار بسته ئی و در جایِ دیگر جمع را.یاذوالجلالِ والاکرام.
غلطی هایت را ببین او احمق.شرم نداری،بسیار بی حیا هستی.حتی همان پدرت(سبزه گل)نسبت به تو شرف دارد.به بی عزتنامۀ دیگرت نظری بیاینداز او پچل.
«آنچه که به ارقام کذائی تان درمتن برمیگردد عینا شباهت به شیوه های استنطاق وراپور دهی خادیستی دارد که کارمندان خاد کورس های آموزشی وسواد آموزی بخاطر نوع راپور دهی را بمراجع بالاتر را تمرین میکردند که چگونه راپور هارا بمراجع بالاتر ازخود انتقال دهند ودرآن مجبور بودند مطابق خواست آمرین خویش همان عبارات را بکار گیرند که بصورت قرار دادی وکلاسیک در سیستم ویانظام جاسوسی معمول بود.»
در متنِ بالا پارس کشیده ئی که ارقامِ قبلیِ من کذائی اند.تازه همین جملۀ بکر ات دهها عیب دارد،او بیسویه.معلموم نیست که این یک جمله است با یک پاراگراف.هزار ادیب و دانشمند را جمع کنی،نمیتوانند یک مفهومِ واحدی از آن استخراج کنند.حیفِ آن لحظه ایکه مادرت در زیرِ پیکرِ مردِ قوی هیکلی،آبستنِ تو شد.تو بسیار دیده درآ هستی.خجالت هم نمیکشی از این همه رذالتی که انجام میدهی.گفته هایت همه در مجموع فاقدِ اعتبار ومشروعیتِ ادبی اند و نمیتوانند کوچکترین افادۀ را ولو بصورتِ ناقص و قاصر منعکس سازند.
من ازاینهمه بیسوادیهایت،تا زمانی اغماض میکردم که دیگران را به بیسوادی متهم نکرده بودی.زمانیکه در عرصۀ رقابتهایِ سیاسی شکست خوردی،بخاطرِ فرار از افتضاح، شروع کردی به لجن پراگنی هایت مبنی بر بیسوادیِ خلقیها وپرچمیها،درست درهمین مقطع بود که ناگزیر گردیدم تا به فحشایِ ادبی ات بپردازم.
الحمدالله درکمرت بزند.تو از قماشِ همان هایی هستی که با مادرت در قعرِ حجرالاسود زنا میکنی.راستی به مدافعینت بگو تا زمانیکه؛ تو چونگ میزنی ،به حسابِ آنها نمی پردازم.حق با من است،بگذار دیگران دورِ تو زوزه بگشند.
زمانه کج روشان را به بر کشد بیدل
هرآنکه راست بود خارِچشمِ افلاک است
10 آپریل 2008, 11:23, توسط درویش
آقای اخگر!
فکر میکنم شما آدرس را غلط کرده اید.مواردی را که شما مطرح میکنید،من هیچگاهی در پیرامونِ شان بحث نکرده ام.مسالۀ روابط بین چین و کوریای شمالی و یا تشبیهِ سیاست با آب را برایِ اولین باراست که از شما میشنوم.اما آنچه را که به شکستِ استراتیژیِ مائویسم در افغانستان منعطف است،در یک بحثِ جداگانه،پی خواهیم گرفت.
10 آپریل 2008, 14:12, توسط اخگر
آقای درویش!
من ازتمام پیامهای غیر منطقی شما خصوصا کوششهای بی ثمرتان درزمینه تشریحات ناقص از تضادهای طبقاتی وغیره وپیامهای مشابه تان در جاهای دیگر درک کردم که شما از همان سرسپرده گان جاهل کمونیزم دروغین درافغانستان استید که بنامهای خلقی وپرچمی یاد میشود پیام فوق تنها به جواب پیامهای فعلی نه بلکه جفنگ های رفقای تانرا نیز خواستم جواب بدهم
10 آپریل 2008, 15:11, توسط تمیم
آقای درویش!
خیلی خوشوقتم که خودت از گذشته ننگین ات شر م داری وحداقل درین سایت از خادیست بودنت منکرشدی که این خود میرساند که به فضل وکرم الهی آهسته آهسته رهیاب می شوی.
بازهم سعی بنده گی خویش را تا جائیکه توان دارم بخاطر مسلمان ساختن شما ازین طریق ادامه میدهم. تامگر لطف خدا شود که خودت از تاریکی بطرف روشنائی هدایت شوی.
درین مبحث خواستم که راجع به قیام سوم حوت برایت چند سطرکوتاهی بنویسم.
بعداز گوشمالی های زیاد خواستم که درپیام فعلی خود با خودت بازبان ادب صحبت کنم زیرا خودت ننگ خادیست بودن را نپذیرفتی آفرینت این خود میتواند یک قدم مثبت تلقی شود.
درویش خان!
در شمار روزهایی که ذکر آن، تقویم ما را برجسته می سازد، روز سوم حوت1358 جایگاه ویژه ای دارد. هنوز دوماه بیشتر از اشغال نظامی میهن توسط قشون سرخ شوروی و بیشتر از یکسال از کودتا ی ضد مردمی هفت ثور به فرماندهی سرخ نمایان سیاهدل وسیاهکردار رهبران حزب دموکراتیک خلق نمی گذشت که مردم شهر کابل از زن و مرد، پیر و جوان، فقط با سرمایه عشق به آزادی و نفرت از بردگی و اسارت به خیابانها ریختند تا به نمایندگی از تمامی مردم افغانستان، اعتراض ومخالفت شان را به اشغال کشور شان توسط قشون سرخ وحکومت دست نشانده شورویها نشان دهند. این قیام مقدس وپرافتخار به عنوان یک حرکت خود جوش همگانی، منبعث از اراده مردم افغانستان بود واز هیچ مرکزدیگری الهام نمی گرفت. هیچ یک از آن احزابی که بعد ها بر امواج خونین این قیام سوار شدند، تا به منزل مقصود رسند، جز نقش دنباله روی از مردم را نداشتند. از همینرو سندی یا اعلامیه ای که حضور آنانرا در سازماندهی و رهبری وسمت وسو دادن این قیام نشان دهد در اختیار ندارند. تردیدی نیست که این خودانگیختگی، در عین حال یکی از کمبود های اساسی این قیام بود و از همین سبب وبه خاطرنداشتن یک مرکز هماهنگ کننده در ظرف یک روز سرکوب شد و قربانیان زیادی برجای گذاشت وبعد ها مورد سو استفاده و دستبرد سیاستبازان گوناگون قرار گرفت. اما باوجود آن استقلال واصالت وپاکیزگی مقاومت برحق مردم افغانستان در برابر اشغالگران را به نمایش گذاشت ونشان داد که اراده آزاد مردم افغانستان، پشتوانه اصلی این مقاومت هاست. این حرکت که سراسر مرکز کشور را در بر میگرفت، با یورش و شبیخون یک گروه مسلحانه بر یکی ازکاروانها ویا پایگاههای نظامی دشمن قابل مقایسه نبود ودشمن باوجود تقلاهای مذبوحانه اش نمیتوانست، برآن مارک ونشان خارجی کوبد و آنرا متهم به وابستگی نماید. زیرا همهی مردم کابل در این قیام مقدس شرکت داشتند.
درویش خان !
قیام سوم حوت 58 هم به ظالمانه ترین وبیرحمانه ترین شکل سرکوب شد، فکرکنم که حالا فراموش خودت شده است نه فراموش مردم وملت اما اثرات ماندگاری از خود برجای گذاشت. این قیام در داخل کشور، منبع الهام گروه ها ودستههایی شد که در اکناف کشور بالقوه آمادگی پیوستن به جریان ضد شوروی وحزب خلق را داشتند، اما از سرتاسری شدن آن مطمین نبودند. ولی وقتی دیدند و شنیدند که درمرکز کابل ودر زیر سرنیزه قشون سرخ و دشنه های زهر آگین سپاهیان مزدور آن، مردم به اعتراض برخاسته اند، با اطمینان بیشتر برای شرکت در قیام عمومی مردم آمادگی گرفتند. از طرف دیگربخشی از افراد نظامی که به اجبار و اکراه، به صفوف دشمن مردم پیوسته بودند، با مشاهده کشتار خواهران و برادران و پدران شان که با ور کامل به عدم وابستگی شان به خارج داشتند، از صفوف دشمن جداشدند و به مردم خویش پیوستند تا انتقام خونهای بناحق ریخته آنان را از دشمن باز گیرند. شوروی ها و حزب وحکومت وابسته به آنان نیز پس از قیام سوم حوت واعتراض شجاعانه زنان، کودکان وپیر مردان وجوانان کابل به تردید افتادند وبا آن اطمینانی که قبل از آن داشتند، نتوانستند به شرارت وسر کوب مردم بپردازند. اینهمه از برکات قیام سوم حوت کابل بود که یاد و نام همه شهیدان آن تا ابد گرامی خواهد بود. شکی نیست که آن قیام پر افتخار، همچون مجاهدت مردم ما در برابر انگلیسها وهمانند کل جریان مقاومت وجهاد وجان فشانی مردم ما در برابر شوروی ها و عوامل آنان، مورد دستبرد وغارت قطب دیگر جنگ سرد وگماشتگان وماموران داخلی و منطقوی آنان قرار گرفت و مردم ما درسایه رایت ولوایی که خود بر افراشته بودند وشعار هایی که خود داده بودند، سرکوب وغارت و قتل عام شدند و به ترک خانه و کاشانه شان و زیستن در دیار بیگانه مجبور شدند وتقریبا هیچ چیزی بدست نیاوردند. اما اینهمه نمیتواند شکوه و جاودانگی و عظمت عصیان و اعتراض دلیرانه شهدای سوم حوت را مخدوش سازد. زیرا آن قیام مقدس برای همیشه الهام بخش نسل ها خواهد بود و هشداری به همه متجاوزان و اشغالگرانی که قصد به اسارت گرفتن مردم ما وحاکمیت بر کشور ما را داشته با شند./
حافظ وظیفه تو دعاگفتن است وبس
دربندآن مباش که نشنید یا شنید.
10 آپریل 2008, 15:32, توسط درویش
آقای اخگر!
تا زمانیکه تمیم خان سرِ عقل نیامده، از پرداختن به جوابا تِ شما انصراف میورزم.
10 آپریل 2008, 16:06, توسط درویش
آقای اخگر!
نمیدانم در سکر قرار دارید یا خلسه که با اینهمه اعتمادِ وقیحانه مرا متهم به نگارشِ پیامهایِ مشابه در سایر جاها میکند.من در هیچ جایِ دیگری هیچنوع پیامی نه نگاشته ام.
دیگر اینکه لطفأ پیامِ تانرا تصحیح کنید تا کسی به ریشِ تان نخندد.به گفتارِ تان در ذیل توجه فرمائید:
«که شما از همان سرسپرده گان جاهل کمونیزم دروغین درافغانستان استید که بنامهای خلقی وپرچمی یاد میشود.»
ببخشید در ختمِ جملۀ تان باید<میشوند>مینوشتید،نگارشِ<میشود>در این جمله خبط است.این خطایِ تان نمایانگرِ عروجِ منطقِ؟؟؟!!! تان میباشد .
10 آپریل 2008, 16:53, توسط تمیم
رفیق درویش!
درینجا بیجانخواهد بود که اندک ازفعالیت های ادبی حزب دموکراتیک خلق افغانستان ورجال نامور آن نیز اندک برایت قلم فرسائی کنم تابدانی که برداشت ملت از ادبای شما چگونه است درپیامهای قبلی ام من از نیمچه ملاهای باسواد برایت مانند رفیق لایق ورفیق پنجشیری یاد کردم درین نوشته میخواهم یک چهره ادبی دیگر از حزب پر افتخار شمارا بمعرفی بگیرم که آن عاقل بیرنگ کوهدامنی افتخار حزب تان بود چون خیلی علاقمند ادبیات معلوم میشوید ودیگران را مانند خود بیسواد حساب میکنید درین پیام نیز بالفظ ادب باشما برخورد میکنم.
میدانید که بیرنگ کوهدامنی کی بود؟
شاید بگوئید که بلی!
امابرای اینجانب نوع مرگ این شخص خیلی جالب است که آنرا خواستم باشما وهم باخواننده گان عزیز درمیان بگذارم. اما ایکاش که شماهم بتوانید که بیرنگ کوهدامنی شوید. هزار آفرین بر بیرنگ که برخلاف درویش دیگر نخواست برزنده گی ننگین ادامه دهد.
ازین جهت که "محمد عاقل بیرنگ" در خانه اش خود را غرغره کرد باید به شهامتش آفرین گفت. ایکاش همه جاسوسان فرومایۀ روسیۀ شوروی، از ماسکو گرفته تا هالند و آلمان و فرانسه هم، خود جام زهر بنوشند. زیرا اگر آنان وجدان داشته باشند هزار بار مرگ بر زندگی نکبت بار شان شرف دارد.
محمد عاقل بیرنگ کوهدامنی یکی از نخبگان و یکی از جوانان با استعداد افغانستان بود که در زمان شهید محمد داود خان با استفاده از بورس تحصیلی به کشور ایران رفت. در آنجا در اثر نبوغ فراوان در زبان و ادبیات دری مورد تقدیر قرار گرفته و اشعارش در تمام مجلات ایران چاپ میشد. بعد از برگشت به وطن به چنگال جاسوسان روسیه گیر ماند و درست مثل طالبان که جوانان بیگناه را با وعده های بسوی انتحار می کشانند. او را هم جذب و بعد از کودتای ننگین ثور به عضویت حزب ننگین خود در آوردند.
حزب غدار خلق و پرچم استعداد بینظیر او را با زهر کشنده ای شراب، مواد مخدره و شب نشینی های هوس آور رقص و عربده به تاراج دادند.
بعد از گذشت چند سال محمد عاقل را راهی کشور خوک های قطبی یعنی شوروی آنوقت نمودند که شراب و دیگر مفاسد اخلاقی رایگان داشت و درین وقت بود که بیرنگ کوهدامنی پاک به یک آدم دایم الخمر تبدیل شد. بعد از آمدن به کابل باز هم زیادتر از همه کریم میثاق، بارق شفیعی، محمود بریالی و حتی خود ببرک کارمل و دیگران در محافل شرابخواری او را دعوت مینمودند و او هم اینکار را میکرد. از سال 1995 که به لندن پناهنده شد گروگان دارو دستۀ رادیوی بی بی سی، این دستگاه پروپاگندچی غرب شد که اعضای بدنام خلق و پرچم روزی بنام شنونده ای این رادیو صدها انسان بیگناه افغان را تیر باران کردند. این جیره خواران بر حال انگلیس با برپایی محافل شراب و کباب آنقدر به محمد عاقل شراب دادند که دیگر او عاقل نبود و همه چیز را فراموش میکرد ( کجا کاری کند عاقل که بار آرد پشیمانی). من یکبار در لندن برایش گفتم که حیف تو استاد که با شراب خواری آینده ات را خراب میکنی ولی او با خنده ای گفت: تعریف آب نکن تعریف شراب بکن...
دار و دسته پرچم در هالند، المان، اطریش و ماسکو با برپا کردن محافل به اصطلاح فرهنگی که مصرف آنرا سازمان های جاسوسی روسیه تمویل می نمود "بیرنگ کوهدامنی" را می خواستند و آنقدر شراب میدادند که بالاخره ارگان قلبش بالای ارگان اعصابش فشار آورده و فلجش ساخت در سال 2005 چهار نوبت به بستر شفاخانه خوابید و داکتران او را از خوردن شراب منع کردند ولی هر بار دار و دستۀ بی بی سی چون هارون یوسفی، عبدالله شادان، داود جنبش و عده پرچمی دیگر او را مشروب مفت دادند تا بالاخره در اثر تکلیف عصبی در خانه اش زیر نظر همسر و فرزندانش زندانی شد. "عاقل بیرنگ کوهدامنی" بالاخره در نیمه های شب در درون اطاق خواب با روجایی اش خود را غرغره کرد. اما دار و دسته بی بی سی از ترس بدنامی های خود مرگ اورا طبیعی و در اثر بیماری به هموطنان اعلان کردند. بی خبر ازینکه خون "عاقل بیرنگ" به گردن همین گروه دهشت افکن، پروپاگندچی و جاسوس های روسیه است.
11 آپریل 2008, 08:00, توسط درویش
تمیمک!
سپاسِ بیکران مر خدائی را که نقاب از رخِ شیطان پرستان بر میافگند ،صورتِ زردِ کاذبان را عریان و نیاتِ رذیلانۀ شانرا برجسته میسازد.
در همین راستا است که رذالتهایت تمیم جان پیوسته افشا میشوند.این ..ئی را که امروز خورده ئی،بهیچوجه قابلِ بخشش نیست.دیگران را متهم به بیسوادی کردی وخودت بیسواد ثابت شدی؛آقایِ اکرم عثمان را درجمع ترور شده ها حساب کردی،درحالیکه اوشان در پناۀ لطف الهی به حیات پربارِ شان ادامه میدهند.بخاطر ردِ اثباتیه هایِ من مبنی بر بیسوادیهایت چنگ و دندان انداختی ، در نتیجه روپوش از تن ات افتاد وبار دیگر جلوه هایِ هیولایِ بیسوادیهایت برهنه گردید.
اما امروز چی کردی او احمق؟چرا ترسبات فکریِ دیگران را غارت میکنی، بی وجدان؟خودت که کله نداری ومضمون نوشته کرده نمیتوانی،کلوخِ مقعدِ دیگران را مزمزه نکن،او بی همه چیز.آنهم از سوسمارانِ عقیمِ سایتِ فاشیستیِ افغان-جرمن انلاین را ،او گلبدینی.این دو بیشرفنامۀ را که امروز قلقله نموده ئی،مدتهاست که تاریخِ شان در سایتهایِ ناموس فروشانِ انترنتی، گذشته است،او شغال.
اکنون دیگر جایِ هیچ شک و تردیدی باقی نمانده است که مدافعین ات نیز ارذال زاده گانِ همچون تو هستند.
اصلِ بد نیکو نگردد،آنکه بنیادش بد است.
امروز بوضاحت ثابت شد که مخالفین و دشمنان ح،د،خ،ا در عمقِ بی شخصیت ترین باند هایِ مفتضحِ جامعه قرار دارند.
11 آپریل 2008, 08:16, توسط کامران ميرهزار
سلام
به شما و طرف بحث تان فرصت به اندازه ی کافی برای طرح ديدگاه هايتان داده می شود. در عين حالی که حق داريد مخالفت شديد خود را با نظرات طرح شده ابراز کنيد اما لطفا از دشنام دادن و تحقير يکديگر بپرهيزيد. ادامه ی اين روند باعث می شود که نظرات شما امکان انتشار نيابند. از همکاری شما سپاس.
11 آپریل 2008, 10:04, توسط تمیم
آقای درویش!
سپاس آن خدای بزرگ را که عمق خباثت باطنی ات را مبنی بردشنام دادنهای رکیک برای تمام خواننده گان عزیز آشکار ساخت.
به آن اندازه خشم گرفتی که رکیک ترین دشنامهارا نثار من کردی وبنده را سرفراز گردانیدی.
زیرا هر انسان باشرف وباوجدان که زیر هجوم دشنامهای موجودات چون شما فرزندان نامشروع استالین وبریژنف قرار میگیرد درحقیقت انسانهای با وجدان وباضمیر هستند که بهیچ صورت ازصور به هیچ وجه از وجوه به هیچ شکل از اشکال به هیچ نحو از انحاء به هیچ نوع از انواع وخلاصه به هیچ طریق ازطرق دربرابر یاوه سرائی ها واراجیف نوکران بی مزد کی گی بی سابق خاموش نمیشینند.
خودت ازکلمه سوء قصد ویاهم ترور اکرم عثمان خیلی مینالی وبدین شیوه میخواهی جنایت و سبعیت خود ورفقای جانی ات را بپوشانی.
بلی آقای درویش!
من نگفته ام که اکرم عثمان مرده است. من گفتم که شما وی را ترور نمودید کلمه ترور در نوشته من تنها به ترور فزیکی خلاصه نمیشود ای انسان .....!
شما بخاطر یک مقاله یکه در دوران اشغال کشور توسط بادارانتان یعنی روسها در روزنامه حقیقت انقلاب ثور تحت عنوان اکولا با همزادش تاب تحمل خواندن آن مقاله غرا را ازدست دادید. واقدام به ازبین بردن وی کردید. اینکه اجل وی نرسیده بود موضوع جدا است ورنه شما وی را درحقیقت ترور کردید. اگر ایشان فعلا زنده هم است ولی معیوب است آقای درویش!!! کمی بخود آی!!!
بیحیائی هم ازخود یک حد ومرز دارد.
ایشان اکنون در کشور سوئد رئیس کلوپ قلم استند ولی بازهم بخاطر همکاری باشما فرزندان نامشروع روس ایشان مورد انتقاد مخالفین اش قرار دارند و آن دوره از زنده گی ننگین را که ایشان بدبختانه در زیر سایه حکومت فاسد شما گذرانده است مورد اننقاد معترضین ومخالفین اش قرار دارد ودرحقیقت میتوان گفت که یک نقطه سیاه در تاریخ زنده گی ایشان بحساب می آید.
متأسفانه ایشان در رژیم غیرمردمی شما کاردار سفارت منحوس شما درتهران بودند این خود یک ترور شخصیتی بحساب می آید.
چگونه یک انسان آگاه به سطح دکتور اکرم عثمان حاضر شد که نماینده گی یک رژیم قاتل را درکشور همسایه مانند ایران بعهده گیرد؟ این خود ترور شخصتی بحساب می آید. حالا دانستی که منظور من چی بود؟
بنده به این امر معتقدم که جرم وجنایات شما دربرابر روشنقکران مخالف تان به اندازه زیاد است که اصلا هیچ عبارت وکلمه نمیتواند آنرا درست توضیح کند.
اما من شخصا معتقد استم که جناب اکرم عثمان داستان نویس چیره دست منتقد وجامعه شناس بی بدیل کشورماست علی الرغم اشتباهات وخبط های سیاسی در زنده گی شان صورت گرفته است بازهم آخرین اثر ادبی (رومان کوچه ما) وی توانسته است گوشه های از انحرافات فکری فرزندان استالین را درکشور بصورت درست بازگو کند.
ایشان از جمله مفاخر ادبی وعلمی کشورما بحساب می آیند.
درین باره فکر کنم که تاهمین اندازه برایت کفایت میکند باقی صحبت به آینده.
ناگفته نماند که کمونیست دیگری بنام (اخگر) نیز هذیان گوئیهای شمارا درباره تضادهای طبقاتی نیز رد کرده که آنهم برای بنده جالب بود ولی معلوم شد که جنابعالی حتی درمورد رفقای فکری تان نیز از ادب واخلاق کار نمیگیرید و وی را نیز متهم به سکر ونشه کرده اید که این خود میرساند که شما چقدر از ظرفیت تحمل شنیدن آراء مخالف برخوردار استید!!!؟
خیلی انسان جالب استید اگر نثر خیلی بالا بنویسم آنرا مربوط سایتهای دیگر میدانید بدون اینکه کوچکترین سند ارائه کنید مائوویست خودی تانرا متهم به سکر میکنید والله جز یک روسپی دشنامزن بداخلاق ودلال مشاوران روس هیچ چیز بیش نیستید.
11 آپریل 2008, 11:31, توسط درویش
آقای میرهزار!
تمنیاتِ نیکِ بنده را بپذیرد.معذرت میخواهم ازینکه در موردی با شما به بحث میپردازم که ذکرش درخورِ وجاهت ادبی و بزرگواریِ اخلاقیِ تان نیست.
شما میتوانید بخاطرِ درکِ موضوع،جریانِ بحث را از اول پیگیری کنید.در آنصورت در خواهید یافت که مسیرِ بحث سالم توسطِ کی وچگونه به جولانگۀ دشنام و ناسزا گویی ها مبدل گردید.
این آقاییکه اکنون طرفِ بحثِ من است،از آغاز تا اکنون به غیر از تناقض گویی،تهمت سالاری و سواد گریزی کارِ دیگری را انجام نداده است.در حالیکه بزرگترین شخصیتهایِ علمی و ادبی را به بیسوادی متهم میکند، خودش تا گلو در باطلاقِ بیسوادی غرق است و تمامِ اندوخته هایِ علمی و ادبی اش، شایانِ فضیلتهایِ یک طفلِ دبستانی نیست.
سرقتِ علمی و ادبی یک جرم است و مجریِ آن باید موردِ پیگرد حقوقی قرار بگیرد.این آقاامروز با تبخترِ فراوان مطلبی را در محکومیت به شخصیتِ بیرهنگ کوهدامنی،به رخِ من کشید و چنان جلوه نمایی کرد که گویا به کشفِ عظیمی دست یافته است.شما میتوانید اصلِ مقاله را در سایت:http://tanweer2.blogfa.com/post-32.aspx
به خوانش بگیرید.این سایت که به گل بیدین جنایتیار تعلق دارد، اصلِ مقاله را از پورتالِ فاشیستیِ افغان-جرمن انلاین کاپی نموده است.
حال شما بگویید آن واژه ایکه درخور توهین به یک گلبدینی و یک افغان ملتیِ دزد باشد،تا کنون ایجادگردیده؟پاسخ صریح و روشن است،که نه چنین واژۀ تا هنوز ایجاد نگردیده است.
در پایان بارِ دیگر مراتبِ احتراماتِ فایقه امرا بپذیرید.
11 آپریل 2008, 12:24, توسط تمیم
رفیق درویش عزیز!
امیدوارم که باردیگر نظر به خواهش گرداننده سایت از آداب واخلاق اجتماعی خارج نشده واز دادن دشننام های رکیک که از خصوصیات برجسته سران خلق وپرچم بشماررفته وجزء لایتجزای فرهنگ تان محسوب میشود خودداری ورزید زیرا میدانم که شما بقول پیغمبر وآل پیغمبر که ایمان ندارید میخواهم به استشهاد رفیق مائو برای تان عرض کنم که گفته است:
"هرزمانیکه پای منطق لنگ میشود جایش را به دشنام وخشونت خالی میکند"
اندک تربیه فامیلی خوبتر را حداقل بخاطر خواننده گان به نمایش بگذارید.
صادقانه باید خدمت شماعرض کنم وقتیکه بنده متوجه شدم که در پائین پیام شما پیام جناب کامران میرهزار درج است یقین کردم که جنابعالی در دشنام ماشاءالله ریکارد راقایم کردید من بعنوان طرف بحث باشما حتی بعوض شما خجالت کشیدم.
ولی اینرا باید بدانید که دشنام چیزیست که فقط تربیه فامیلی خودرا انسان به نمایش میگذارد ولواینکه دشنامها درقالب کلمات پر زرق وبرق نیز پنهان شده باشد.
به امید رهیاب شدن تان
والسلام علی من اتبع الهدی
سلامتی برآنکس باد که پیرو راه هدایت باشد
11 آپریل 2008, 12:50, توسط درویش
آقای تمیم!
ببین باز به فروعات پناه میبری وبحث را از مسیر اصلی آن که در حالِ حاضر منعطف به ثبوتِ بیسوادی و سرقتِ ادبی ات میباشد،(با ترفند هایِ محیلانه)
به سیاقِ دلخواهت سوق میدهی.نیاتِ فاشیستان افغان ملتی را که بعدأ جنایتکارانِ گلبدینی نشخوار نمودند، از سایت ذیل سرقت نموده،از آنِ خود معرفی نمودی:
http://tanweer2.blogfa.com/post-32.aspx
از جبین این سایت جز فرهنگ ستیزی چیزِ دیگری ساطع نمیشود.
علی الرغم مبادرت به چنین عمل ننگینی باز هم سبعانه نعره میکشی که من اینکار را نکرده ام،توجه کنید به ادعایِ تان:
«خیلی انسان جالب استید اگر نثر خیلی بالا بنویسم آنرا مربوط سایتهای دیگر میدانید بدون اینکه کوچکترین سند ارائه کنید»
بارِ دیگر سند ارائه میکنم بفرمائید:
http://tanweer2.blogfa.com/post-32.aspx
آقایِ عزیز شما که ادعای اسلامگرائی میکنید،برشماست تا دروغ نگوئید.
چوکفر از کعبه بر خیزد کجا ماند مسلمانی.
ادعا کردید که من شما را بدونِ سند متهم به سرقت ادبی نموده ام.حال که سند ارائه کردم،میپذیرید که شما یک دزد هستید؟شنیده بودم که جهادیون پول،طلا،ساعت و از این قبیل چیز هارا سرقت میکنند ،اما اکنون می بینم که در فنِ سرقتِ ادبی نیز مهارتهایی دارند و آموزشهایی دیده اند.
باوصفِ اینکه علنأ اهلیتِ طرفِ بحث را از دست میدهید،با آنهم حاضرم بمبارزۀ خود علیۀ تان ادامه بدهم.اما مجبور هستید دو چیز را بپذیرید
1-بیسوادی
2-سرقتِ ادبی
به نمونۀ تازۀ از بیسوادی هایِ تان توجه کنید:
«ناگفته نماند که کمونیست دیگری بنام (اخگر) نیز هذیان گوئیهای شمارا درباره تضادهای طبقاتی نیز رد کرده»
این جمله از آنِ شماست وشما به ارتباطِ یک موضوع دوبار از کلمۀ عطف وربطِ(نیز)استفاد نموده اید.اتمامِ حجتِ شما در ردِ این ثبوت، چه خواهد بود؟.
11 آپریل 2008, 12:56, توسط کامران ميرهزار
سلام آقای درويش،
آنچه من در بالا تذکر داده ام، تنها متوجه شما نيست. لطفا هر دو طرف کوشش کرده از دشنام و تحقير يکديگر پرهيز کنيد.
با احترام
11 آپریل 2008, 14:29, توسط تمیم
آقای درویش!
فکر کنم معنی سندرا شما درک نکرده اید که سند چی است؟
آیا شما نام کدام نویسنده را در پیشانی آن دیدید؟ از کجا حکم میکنید که من نویسنده مقاله نیستم؟
این را باید اذعان کنم که هم سایت تنویر وهم افغان جرمن نزد بنده ازجمله سایت های مردود بحساب می آیند آنها مقاله اخیربنده رازسایت دیگری اقتباس انترتی نموده اندشما خوب معنای اقتباس انترتی را میدانید. من شخصاعلاقه به هر دوی این سایت ها ندارم که مستقیما مضامینم را به آنها بفرستم آنها نیزمانند شما به آراء مخالف ارج قایل نیستند واز جر وبحث های سیاسی تعبیرشان تعبیردگماتیستی مثل میدان سگ جنگی است که خواهی نخواهی غلبه وپیروزی برای یکطرف مراد است نه حقیقت یابی .
نزد من هم فاشیزم وهم کمونیزم یک حیثیت را دارد. چه کمونیزم ازنوع شما ویاهم ازنوع رفیق اخگر. ویاهم فاشیزم مذهبی یا فاشیزم قومی یالسانی همه مصیبت زا اند.
دنبال نوشتن حرف ربط وعطف بعید وقریب نگردید من صرف خواستم که یک قدرت نمائی کنم اما شما آنرا درسایت های دیگر جستجو نمودید که از کوشش بی حاصل تان جهان سپاس اما بنده نویسنده مقالات ومضامین خویش هستم اینکه میپذیرید ویانه بخودتان ارتباط دارد.
درپیام اخیر خویش ازغلطی گرفتن های نوع خادیستی تان باردیگر جهان سپاس اما بنا به مثل معروف که:
عاقلان پی نقطه نروند. این پیام نیز ازجمله پیامهای بی پروای اینجانب است امیدوارم که مانند آقای معروفی باز دنبال زیر وزبر بروید ووقت گرانبهای خویش ضایع کنید ومن لذب ببرم.
11 آپریل 2008, 15:22, توسط تمیم
زفیق درویش!
بادرودهای رفیقانه!!!!!
درین پیام بازهم بیجانخواهدبود که ازتاکتیک خادیستی خودت نیز استفاده کنم تارقیب را کاملا بیسواد معرفی کنم هرچند بنده درپیام های قبلی خود اینرا جهت تشویق شما گفتم که شما درشهر کورها حیثیت انسان یگ چشم را دارید اما ظرفیت وزخارف معنوی تان به اندازه کوچک بود که بدون مقدمه بربنده تاختید وبی هیچ دلیل مرا بیسواد خواندید که بنده به هیچ صورت این راکسرشأن برای خودم نمیدانم.
حالا یکی دو نمونه ازصدها اغلاط منطقی واننشائی تان از ترکیب جملات خودت درینجا مثال میاورم تا خودت نیز به بیسوادی خودت پی ببری
به این جمله خودتان توجه کنید:
"ببین باز به فروعات پناه میبری وبحث را از مسیر اصلی آن که در حالِ حاضر منعطف به ثبوتِ بیسوادی و سرقتِ ادبی ات میباشد،(با ترفند هایِ مح"
خوب مسیراصلی بحث ثابت ساختن بیسوادی وسرقت ادبی است اما سوال این است :
شما کلمه ثبوت این جا یکار گرفته برده اید که حتی یک طالب ابتدائی که نزد ملا منطق را شروع میکند این رامی فهمد که فرق بین "ثبوت" و"اثبات" چی است؟
اگر سرقت ادبی وبیسوادی من نزد شما ثابت است پس چی تقلا دارید که یک چیز ثابت شده را دوباره ثابت میسازید؟
درحالیکه اصل جمله صحیح آن این است:
مسیر اصلی بحث منعطف به اثبات سرقت ادبی وبیسوادی شما است..
2 "سایت جز فرهنگ ستیزی چیزِ دیگری ساطع نمیشود". خوب آقای درویش شاید معنی ساطع را بدانید ویاهم شنیده اید که دیگران کلمه"ساطع" را استفاده میکنند ولی دقیق نمیدانید که ساطع اصلا اسم فاعل که معنی آن روشن کننده است میباشد.
شما چگونه فاعل را دوباره به فعل تبدیل میکنید؟
مقصود شما این است که درین سایت جز فرهنگ ستیزی چیز دیگری از آن ساطع نمی باشد.
بناء این دومورد خیلی ها آفتابی دلالت بر بی سویه گی شما میکند هرچندکه خواسته اید خودرا یک فیلسوف جلوه بدهید اما اینرا خدمت شما عرض کردم که بنده نیز توانائی عیب جوئی را درخود می بینم.
چهل شب وچهل روز وچهل سال اگر بنده درپیامهای شما اینگونه اغلاط منطقی ولفظی را حساب بکنم تمام نمیشود ولی شخصا مانند شما وآقای معروفی به اینکار علاقه ندارم. زیرا میدانم که یکی از روشهای فراگیری پرچمی ها درمناظرات کتبی و شفاهی بامخالفین شان همین است که طرف مقابل را تحریک میکند که وی تمام داشته های خودش را بروز داده تا زمینه آموزش خودشان فراهم شود. امیدوارم که همین اندازه خرده گیری برایت کفایت کند.
11 آپریل 2008, 16:39, توسط درویش
آقای تمیم!
طامات تا به چند خرافات به کی
تاهمین دو ساعت قبل ادعا میکردی که من در زمینۀ اثباتِ سرقتِ ادبی ات سند ارائه نمیکنم،حال که سند ارائه کردم غوغا میکنی که تهمت نامه مالِ خودت است.نمیدانم شما چند روی دارید و یا هم اصلأ کدام رویی دارید یانه.اینهمه حرکاتِ بوقلمون منشانۀ تان آدم را بار بار بسویِ باغِ وحش میکشاند.
اینهمه کردار هایِ تان،میتواند مویدِ این امر باشد که شما سردستۀ همان شیادانی هستید که گاهی به ذوقِ گل بیدینِ رذالتیار وگاهی هم بمقتضایِ جنونِ شهوانیِ خلیل الهِ معروفیِ بی معرفت،آرایش،جلوه نمایی وناز وخرام میکنید.
موجودیتِ شما در سایتهایِ غیرِ فاشیستی،افتضاحِ زمان وننگ تاریخ است.شما را به بد اخلاقیهایِ عنفوانِ جوانیِ گلبدین و کارنامه هایِ فاشیستیِ وزیر محمد گلخانِ مهمند قسم است که پیکرِ پاکِ سایتهایِ غیرِ فاشیستی را با پرازیت پراگنی هایتان آلوده نسازید.بگذارید که انسانهایِ با وجدان ورسالتمند
زینت آرایِ این سایتها باشند.شما دیگر شایستگی هخت هخت شنیدن را نیز از دست داده اید،زیرا یک افغان ملتیِ فاشیست ویک گلبدینیِ دزد میباشید.
باری دیگر به جفنگ نامۀ تان نظری بیافگنید:
«دنبال نوشتن حرف ربط وعطف بعید وقریب نگردید من صرف خواستم که یک قدرت نمائی کنم»
با این جمله ات خود بخود ثابت ساختی که تو تاهنوز یک بچه هستی.نظیرِ اربابت گلبدین چنان قدرت نمائی کردی که پوزت بخاک خورد وطشتِ رسوائی ات از بام افتید.
اینکه گفته ئی که عاقلان پیِ نقط نروند در وجودِ خودت مصداق ندارد.
11 آپریل 2008, 16:59, توسط تمیم
رفیق درویش عزیز یکی ازرفقای سابق انقلابی درحزب شکست خورده پرچم فعلا مقیم کشور اتحادی آلمان بسر میبرد فکر میشود که پولهای مفت وباد آورده سوسیال ایشان را درنتیجه پرخوری بمرض شکر مبتلاساخته است ازبارگاه الهی شفاء عاجل بدنی وروحی برایشان آرزومیکنیم.
آمین
11 آپریل 2008, 17:41, توسط تمیم
رفیق درویش!
مثلیکه پولهای سوسیال کشور اتحادیه آلمان خوب فاریدیت بعدازاین که فردا شب رخصتی است تا دوازده بجه شب دشنام دادنهای زمان مکتب ات را درسایت کابل پرس? تمرین میکنی.
والله من بعوض خودت خجالت کشیدم که پیام کامران میرهزار را برای اولین بار در زیرپیام خودت دیدم بعد جناب عالی زوزه کنان ازوی معذرت خواستی اما بار دیگر درپیام فعلی ات خواستی از خود یک فیگور مبارز ضد محمدگلخان مهمندی درست کنی.
اوبی خبر!
رهبر بزرگوارت فرزند صدیق خلقها رفیق کارمل دخترش را به ولی خان کوکی خیل داد فرق بین محمدگلخان مهمند و ولی خان کوکی خیل درچی است؟
چرا کارمل عزیز ده بار قومیت خودش را درهرلویه جرگه تغیرمیداد. یکبار پشتون شد ده بار دیگر تاجک بالاخره سندش از کشمیر هندوستان برامد.
حالا خودت نیز میخواهی مانند رهبر خدا نیامرزت با هویتهای کاذب قومی مردم بیچاره را بجان هم بیندازی تا آب گل آلود شود وتو ماهی بگیری؟
ای چالا کک!
پوستت را من درچرمگری میشناسم والله قسم که بعدازین ملت فریب این شعارهای کاذبانه ترا نمیخورد. این را من برایت قول میدهم.
حالا که قدرت را ازدست داده اید به قوم گرائی رو آورده اید؟
آیا شما خادیست های تحت فرماندهی رفیق کارمل در بازار جبل السراج مردم عادی را قتل عام نکردید؟
مگر صابر سنگر از جمله رفقای قهرمان حزب تان نبود؟
ازچی وقت به اینطرف شما ضد فاشیسم شده اید؟ خلیل الله معروفی همین اکنون همسایه در به دیوار خودت در آلمان است مگر میشود درنظام گلوبالیزایشن امروزی به سبک کلاسیک خادیستی خودرا پنهان کنی؟
مگر نمی دانید که ملت شعار های کاذبانه شما را نمیخورد؟ عزیزم!
توقاتل همان مردم بیچاره پروان وکاپیسا وپنجشیر استی مردم آنولایات که قربانی فاشیزم طالبی شدند قبلا توسط شما قتل عام شده اند جرم وجنایات شما هیچ گاه فراموش شدنی نیست.
چطور دعوای ضد فاشیزم بودن داری آغا!
مگر ازمن توبهتر فاشیزم را میشناسی؟ عمرت درکشتار مردم بیدفاع گذشته است تو باید یکبار ازگذشته ننگین ات ابراز پشیمانی کنی هویت خویش را آشکار کنی وبعد میتوانی دیگران را نصیحت کنی.
شاد بخوابی
12 آپریل 2008, 08:59, توسط درویش
تمیمِ بچه!
توجه کن بارِ دیگر به بیسوادیهایت:
« مثلیکه پولهای سوسیال کشور اتحادیه آلمان خوب فاریدیت بعدازاین که فردا شب رخصتی است تا دوازده بجه شب دشنام دادنهای زمان مکتب ات را درسایت کابل پرس? تمرین میکنی.»
نخست اینکه کدام کشوری به نام اتحادیۀ آلمان وجود ندارد.اینست حماقت جغرافیائی ات.دیگر اینکه اگرمن سوسیال خور باشم،شب رخصتی و غیر رخصتی برایم یک مفهوم را دارد.از اینکه بگذریم از لحاظ ادبی این جملۀ تان نیز همانند سایر شهکارهایِ تان افتضاح است و ننگ است و رسوائی .آدم حیران میماند که زود تر کجایش را اصلاح کند.عدم دریافت مفهوم مشخص ازاین<گنج الاسرار>تان،نمایانگر عروج نبوغ جوشان شما میباشد.
حال میپردازم به مورد دوم،توجه کنید:
«والله من بعوض خودت خجالت کشیدم که پیام کامران میرهزار را برای اولین بار در زیرپیام خودت دیدم»
خوب ازاینکه من انتقاد شدم خجالت کشیدی.حال به پیام یعدی آقای میرهزار توجه کن.
کابل پرس
11 آوريل 12:56, نويسنده: کامران ميرهزار
سلام آقای درويش،
«آنچه من در بالا تذکر داده ام، تنها متوجه شما نيست. لطفا هر دو طرف کوشش کرده از دشنام و تحقير يکديگر پرهيز کنيد.»
با احترام
حال جز زهر خوردن،دیگر راهی نداری.توجه کن به افشایِ رسوائیِ دیگرت:
« درپیام فعلی ات خواستی از خود یک فیگور مبارز ضد محمدگلخان مهمندی درست کنی.»
دراینجا ادعا کرده ئی که گویا من درست در همین مقطع فیگور ضد فاشیستی گرفته ام.توجه کن تمیم به گفتار های قبلی ام:
«کشف عالیجناب آنقدر قوی است که از ورای امواج انترنت تشخیص داده که من دستگیر پنجشیری هستم.یگانه وجه مشترکی که با پنجشیری صاحب دارم،مبارزۀموازی علیۀ باند فاشیستسی افغان ملت،شاه پرستان فاسد،ماهویستهای مطرود و گلبدینی های خون آشام میباشد،در سایر موارد او راۀ خود را دارد ومن راۀخودم را.»
مبارزۀ من علیۀ فاشیزم برمیگردد به سالهایِ اقامتم در شمال کشور و شنیدن حکایات درد انگیز بومیان(تاجکها،ازبکها هزاره ها) آن خطۀ فرهنگی.جنایات فاشیستیِ وزیر محمد گلخان مهمند معطوف به جابجا سازیِ قبایل هندی در شمال کشور،وجدان هر انسان با شرف را بمبارزۀ انسانی تا سرحد ایثار و فداکاری فرا میخواند.صرفأ ناموس فروشان تاریخ در تقابل با این مبارزه قرار میگیرند.
تمیم!
تو هیچ چیزی نداری که آدم ترا به آن سوگند بدهد.در وجود یک فاشیستِ طرازِ محمد گلخان مهمند و یک تروریستِ پیروِ خطِ گلبدینِ مفعول،قطعأ چیزی وجود ندارد که درخور توجۀ انسانی باشد.باالاخره مرجعِ تقلیدِ تو؛ گلبدینِ بد اخلاق است،زهی افتخار بر تو و نیاکانت.
12 آپریل 2008, 11:05, توسط درویش
تمیم!
اگر بی غیرت ترین موجود رویِ زمین و یا حتی اگر حقیر ترین دلال ناموس(که تعداد شان در صف فاشیستان و گلبدینی ها کم نیست)عوض تو میبود؛بدون شک اکنون دیگر،زهر ننگین شکست را اطعام میکرد.اما تو از آنها نیز پست تری که هنوز نفس میکشی.
توجه کن به بی ننگیِ جدیدت:
«حالا یکی دو نمونه ازصدها اغلاط منطقی واننشائی تان از ترکیب جملات خودت درینجا مثال میاورم تا خودت نیز به بیسوادی خودت پی ببری»
جملۀ فوق از آن توست تمیم.وذیلأ جملۀ را از من بر سبیل نقد آورده ئی:
«"ببین باز به فروعات پناه میبری وبحث را از مسیر اصلی آن که در حالِ حاضر منعطف به ثبوتِ بیسوادی و سرقتِ ادبی ات میباشد،»
جملۀ فوق از من است و کاملأ در مطا بقت با اصول و قواعد نگارشی قرار دارد.اما تو نکتۀ را که بالایش میخواهی انتقاد کنی،برجسته نمیسازی و به یاوه گوئی میپردازی.توجه کن به گفته هایت:
«شما کلمه ثبوت این جا یکار گرفته برده اید که حتی یک طالب ابتدائی که نزد ملا منطق را شروع میکند این رامی فهمد که فرق بین "ثبوت" و"اثبات" چی است؟»
تمیم! حال ناگزیزم که ثبوت را برایت معنی کنم:
استوارشدن, برجایماندن, پابرجابودن, ثابت شدنامریبادلیلوبرهان, استواری, پایداری.
خوب حالا مرحمت بفرما توضیح بده که کاربرد واژۀ ثبوت به چه دلیل غلط است؟تازه آقای تمیم باید ممنون هم باشی که با چنین ادبیاتِ پخته ایکه از سطح درک و سویۀ سوادعلمی وادبی ات بلند است؛سر و کار داری.به مورد دیگری از جهل پروری ات نظری بیافگن تمیم:
«اگر سرقت ادبی وبیسوادی من نزد شما ثابت است پس چی تقلا دارید که یک چیز ثابت شده را دوباره ثابت میسازید؟»
انسانهائیکه فاقد عقل اند به واقعیت تن در نمیدهند و در این راستا علیۀ ثبوت و اثبات، شمشیر از نیام میکشند.تو آنقدر بیسواد هستی که تا هنوز مفهوم اتهام،ثبوت و توجیه پذیریِ ثبوت را درک نه کرده ئی.چون تو ثبوت ستیز هستی، در اینمدت من همیشه ناگزیر بوده ام که صحتِ ثبوت را برایِ عالیجناب نوجیه پذیر بسازم.
به مورد دوم از خرد ستیزی هایت توجه کن:
« 2 "سایت جز فرهنگ ستیزی چیزِ دیگری ساطع نمیشود". خوب آقای درویش شاید معنی ساطع را بدانید ویاهم شنیده اید که دیگران کلمه"ساطع" را استفاده میکنند ولی دقیق نمیدانید که ساطع اصلا اسم فاعل که معنی آن روشن کننده است میباشد.»
نخست اینکه در انتقال گفته هایم عمل نانجیبانۀ تزویر را بکار برده اید.جملۀ اصلیِ من ذیلأ شروع میشود:
«از جبین این سایت جز.....»
شما با حذف متن فوق از مبدای جمله، بار دیگر بی شخصیتیِ تانرا به اثبات رسانیدید.حال میپردازیم به کاربرد واژۀ ساطع.من با تمام نیرو از معقولیت کاربرد این واژه دفاع میکنم.دراین راستا ترجیح میدهم نخست این واژه را معنی کنم:
«ساطع
بر آینده, برافراشته, درخشنده, درخشان, پراکنده
1 - تابان درخشان . 2 - آشکار هویدا . 3 - افراشته افراخته بلند . 4 - پراکنده منتشر .»
باتوجه بمعنای لغوی واژه،جملۀ من معنی ذیل را در ذهن انسانهایِ با شرف تداعی میکند:
از جبین این سایت جز فرهنگ ستیزی،چیز دیگری آشکار و هویدا نمیشود.
ببین تمیم!تو با نقد و آنهم ادبی،از زمین تاآسمان فاصله داری.
کارهر بز نیست خرمن کوفتن
قلبۀ نر خواهد و مرد کهن
در ابتدا با راه اندازیِ بحثهایِ نا معقول بیسوادی ات را ثابت ساختی، بعدأ ضمن دفاع از بیسوادیهایت،حلقۀ ننگین بیسوادی را در گلویت تنگتر کردی وحال بخاطر نقد بی لزوم نگارش من،برایِ همیش رویت را سیاه ساختی.
12 آپریل 2008, 15:04, توسط تمیم
درویش جان کارملیست نمویه ئی!
اینکه بنده بعنوان یک طرف بحث توهین ها وتحقیرهای خودت راتحمل میکنم تا شمابیشتر تربیه فامیلی کارملیستی تانرا به نمایش میگذارید.
اما اینجانب به هیچ صورت حاضر نیستم که دشنام ب نبی زاده از تربیه فامیلی یک کارملی تعریف مشخص خودرا ارائه وشمارا شکست فاحش ومنطقی داد ورفت اما من میخواهم که تو بیشتر به دشنامهایت ادامه دهی تا خواننده گان عزیز درک کنند کسیکه آب دست کارمل را نوشیده است چگونه عقده مندانه دربرابر طرف مقابل خویش بحث میکند.
چه دشنامهای میدهد خودت حتی از پیام دومی کامران میرهزار نیز نه شرمیدی که گفت هرکسیکه به توهین وتحقیر یکدیگر بپردازد پیامش سانسور خواهد شد ولی بازهم خودت درهردو پیام خویش بازهم تربیه فامیلی کارملیستی خویش را به نمایش گذاشتی وبنده بحث خویش را باخودت ادامه میدهم.
موضوع پیام شما دشنام رکیک به گلبدین حکمتیار است. خیلی خوب. آیادرتمام پیامهای من وآقای نبی زاده ازگلبدین بعنوان دفاعیه خودت کدام جمله خواندی؟
اگر او بداخلاق است ویانیست این موضوع بمن وشما چی ارتباط دارد؟
اوبی خبر!!
مگر فراموش کردی که گلبدین اصلا در ابتدا پرچمی بود؟ مگر او شاگر استاد وفادارتان سلیمان لایق نبود؟
از چی وقت به اینطرف شما گلبدین را اخوانی میدانید؟
تاسیس شورای هماهنگی با جنرال های کمونیست کارملی برضد احمدشاه مسعود نزد شما کارملی ها چگونه توجیه پذیر است؟
مگر خود جنرال عظیمی خودتان درکتاب خویش اعتراف نکرده که آخرین جنگ حکمتیار علیه استاد ربانی حق بجانب گلبدین بود کجا بودید شما پرچمی های قوم گرا که از مسعود خودتان دفاع میکردید؟
مگر جنرال خلیل بایانی خلیل عامل شکردره ئی وغیره پرچمیها با حکمتیار بکجا کابل را راکت باران نکردند؟
شاید شما آنوقتها پا ها سبک کرده به سوسیال خوردن کشور آلمان تازه پناهنده شده بودید اما این را باید جواب بدهید که درمسکو مظاهرات کاویانی ومزدک به طرفداری از شورای هماهنگی به چی معنی بود؟
دو:
خودت به پیام قبلی من نیز جواب ندادی که آیا کارمل کمونیست بود یافاشیست؟
چرا وی بخاطر فریب مردم چندین بار هویت قومی خودش را تغیرداد؟
خودت از کشتار مردم بیگناه ولایت پروان بوسیله قوای روس وروسهای داخلی نیز هیچ چیز نمیگوئی فقط به زیر و زبر جملات مشغول میشی.
من گفتم نظرت راجع به صابر سنگر چی است کجا تشریف دارد؟ آیا متهم به نقض حقوق بشر است ویانه؟
امیدوارم که تیر خودرا نیاورده هرچه زودتر به پرسشهایم جواب بدهی ولو بادشنامهای رکیک هم باشد زیرا هم من وهم کامران میرهزار وهم تمام خواننده گان ارجمند سایت کابل پرس? از اخلاق مناظره پرچمی ها آگاهی تام داریم اما من جوابهای خودم را میخواهم
12 آپریل 2008, 15:11, توسط تمیم
من نقد خودرا کردم اینکه بازهم هر دو پارا دریک موزه میکنی که خدا یک خداست تو حق بجانب استی من هم مجبورم مطابق ایه قرانی به جاهلان سلام بدهم.
زیرا از نظر منطق جاهل دوقسم است یک جاهل بسیط ودیگری هم جاهل مرکب.
جاهل بسیط آن است که میداند وی جاهل است اما جاهل مرکب آن است که خودرا اعلم کل حساب میکند. ولی بازهم امیدوارم که پیام بالاترم درزمینه خیانت ها وقتل عام پرچمی ها جواب های خویش را دریابم.
والله یهدیک من کل داء یأتیک
12 آپریل 2008, 17:30, توسط درویش
آقای تمیم!
من بار بار ثابت ساختم که تو بیسواد هستی،علتش را آیا میدانی؟ اینکار من ناشی از اتهام بیسوادی بر علیۀ شخصیتهایِ بزرگ سیاسی-ادبی کشور،که تو ادعا نموده ئی میباشد.آیا تو تا امروز صحت اثبات من در رابطه به دهها مورد بیسوادی ات را پذیرفته ئی؟فعلأ همین قدر کفایت میکند.فردا بخدمت حاضر میشوم.
12 آپریل 2008, 18:56, توسط تمیم
واه واه!!!
مبارک ات باشه که خوب باسواد برامدی درویش بچیم. بخاطر فرونشاندن عقده های درونی خویش ودرعین زمان پنهان نمودن بیسوادی رفقای همرزمت میدان را رها کردی عجب عجب کارملی جانانه بودی مثل اینکه برعلاوه سوسیال کار سیاه هم میکنی ویا درکدام محفل شراب خوری همراه بارفقای انقلابی ات مهمان استی که سر را گرم کنی.
ای چالکک!!
فردا بازهم رخصتی است از وقت ات خوب استفاده بکن مثل اینکه رفیق فرزام ورفیق فرین هم از کشور سویدن تشریف آورده باشند زود گریختی بچیم وقتیکه بی شراب میشوی میدوی بطرف کابل پرس? وبعد از آن دنبال زیر وزبر میگردی ومرا بیسواد خطاب میکنی وچند دشنام را درقالب ادبیات داخل نموده نثار مخالفت میکنی خیرباشه خوب است که خواننده گان عزیز سایت کابل پرس هم پیام ترا خواندند وهم از مرا.
اما اینرابدان که بااین ترفندهای کهنه اذهان ملت را معشوش ساخته نمیتوانی.
برایم درپیام قبلی خیلی خودرا مدافع اقوام بومی سمت شمال نشان دادی.
ای چالا کک!
روی دروغگو سیاه وقتیکه همراه باقوای دوست مناطق سمت شمال را بمباردمان میکردی تورا به شرف لینین ومارکس قسم میدهم که آیا آنوقت ها درفکر مردم بومی کشوربودی؟
خودت از جابجائی قبایل هندی درسمت شمال حرف زدی اما اینرا نگفتی که رفیق کارمل دراصل خودش از کشمیر هندوستان بود ویانه؟
اگر جنرال محمدحسین خان پدر مرحومی رفیق کارمل به شمال کشور جابجامیشد آنوقت هم همین شعارهای عوامفریبانه میدادی؟
از همو رندی های پرچمی گری خودرا کردی فرار را برقرار ترجیج دادی درحالیکه تو خواهان بگیل ساختن من بودی چرا گریختی؟
امیدوارم باز بخیر بیائی اما دقیقا به پرسش های بنده که متن اصلی بحث را تشکیل میدهد جواب بدهی ولو اینکه دشنام بیسوادی را هم نثار بکنی.
من جواب میخواهم من ترا ماندن والا نیستم هر وقت که از محفل شب نشینی رفقا خلاص شدی باز کابل پرس واینجانب درخدمت ات استیم.
13 آپریل 2008, 07:13, توسط درویش
آقای تمیم!
من از بیقدریِ خار سر دیوار دانستم
که هر نا کس کس نمیگردد بدین بالا نشینی ها
اینکه به انترنت دسترسی داری به این معنا نیست که شخص با فرهنگی هستی.دلم به حال زبان مقدس فارسی میسوزد که توسط جاهلترین موجودات رویِ زمین مورد استفاده قرار میگیرد واین بی احترامیِ است به این زبان.زبانیکه فقیر وعقبمانده نیست،زبانیکه مالامال است از غنایِ علمی و ادبی.دردانگیز زمانی است که عدۀ لوث شیادی های فکریِ شانرا توسط این زبان مبارک،تراوش میدهند.
خان تمیم خان خان!
بدان و آگاه باش که تو در صدر چنین چنین هیولا ها قرار داری.
شیر نر بودن و در جلد خر ماده شدن
تن به بی غیرتیِ خاصِ عوام آوردن
تمیم تنها این شیران نر اند که عظمت زبان فارسی را میتوانند پاسداری کند.
زفاشیست پاچه گیر سگستان شدست شهر
شیران چه میکنند مگر در کنامها
تمیم خان!بااین زوزه کشیدنهایت نمیتوانی بیش ازین مقاومت نمائی.
نیست آسان به چنین ورطه دوام آوردن
توسن معرکه در زیر لگام آوردن...
آفتاب عمر ننگین ات دیگر بر لب بام رسیده است.اینرا هم باید بدانی که با کی طرف هستی. باربار پوزت را بخاک مالیده ام.بخاطر داشته باشی
که:
هرگز سر خود پیش مخنث نکنم خم
اینم من و گو جملۀ عالم عسسم باش
تمیم پوک!
میدانی هرآنچه که از لحاظ اخلاقی در کرکتر گلبدین وجود دارد، در عملکرد تو بطور محسوس آن متبلور است.گریز از معقولیت،فرار از نجابت،دروغگوئی،یاوه سرائی ،بی همتی،رذالت پرستی،ریاکاری،فتنه انگیزی،دیده درآیی،وقاحت پروری،جعل گرائی،جهل پرستی ووو...
حال بخاطر اختفای چهرۀ زشت فاشیستی ات بالای خون مردم شمال تجارت نکن،مردمی که توسط اجداد خدا نیامرز دیروزی و هم تباران فاشیست امروزی ات باربار غارت شده اند.
تشخیص هویت فاشیستان ساده است.تراکم عقده هایِ حیوانی نسبت به ببرک کارمل،محمود بریالی،اخگر کاویانی و فرید مزدک.
از طعنۀ دشمنان مرا باکی نیست
مستوجب رحم دوستانم نکنید
13 آپریل 2008, 09:16, توسط درویش
تمیم!
باز هم از ادعایِ باطل ات دست بر نمیداری.هنوزهم از توهم وقرینۀ شیطانی تمسک میجوئی.تداوم پافشاریِ تو مبنی بر عدم معقولیت کاربرد واژۀ ساطع شدن،جز اثبات هرچه بیشتر بیسوادیهایت چیزی دیگری را بازتاب نمیدهد.
تو تا هنوز درک نکرده ای که ساطع شدن فعل است نه فاعل.در آن جمله فعل ساطع شدن بکار رفته است،نه فاعل ساطع.من نوشته ام که ساطع نمیشود.ساطع نمیشود،صرف فعل است از مصدر ساطع شدن.خوبست یکمقدار بشرمی.
13 آپریل 2008, 11:34, توسط تمیم
درویش عزیز!
چقدر لذت میبرم که خواننده گان ارجمند کابل پرس? تمام توهین ها وتحقیرهای ترا نسبت به این بنده حقیر میخوانند.
هرقدر دشنام بدهی بازهم من در برابرت مودب تر وخونسردتر میگردم.
از قربانیان حوادث دردناک دهه تجاوز روس میخواهم تا تمام پیامهای من وترا از سر تاپا مرور کنند تا قضاوت خویش را درمورد توهین های که باکلمات پر زرق وبرق ادبی آراسته ئی مورد دقت قرار دهد.
والله قسم است که به هیچ وجه تو مرا احساساتی ساخته نمتیوانی تا خدای ناخواسته دشنامها بالمثل بدهم.
از توهین های شخصی ات بالای خودم میگذرم
که جنابعالی بنده را از بیسواد گرفته تا مادر زنا کلوخ استنجا خور تا مفعول بداخلاق وغیره خطاب کرده ئی من از همه اش میگذرم صرف بخاطر خواننده گان عزیز من ازتو پرسان کرده ام توکه اینقدر از گلبدین حکمتیار مینالی اورا مفعول وبداخلاق در پیامهایت توصیف کرده ای من سوال کردم که آیا وی شاگرد رفیق سلیمان لایق بود ویانه؟
در ابتدا آیا گلبدین پرچمی بود ویانه؟
اگر او پرچمی باقی میماند خودت اورا مفعول وبداخلاق میدانستی ویانه؟
من ازتو پرسان میکنم که خودت از جابجائی قبایل هندوستانی درشمال کشور مینالی پس رفیق کارمل ازکجابود؟ اگر فامیل مرحوم جنرال محمدحسین خان نیز مانند قبایل دیگر هندوستانی درشمال جابجا میشد خودت این داد و وایلا را براه میداختی یانه؟
چرا رفیق کارمل شما مجبور به تغیر قومیت خویش گردید اگر او بملت صادق بود چرا خودرا چندین بار تاجک وپشتون جلوه داد؟
من ازتو میپرسم درزمان اشغال افغانستان آیا شما درکنار قوتهای روس که علیه مردم بیدفاع شمال بمبارمانهای وحشیانه انجام میداد قرار داشتید یا درکنار مجاهدین صفحات شمال ؟
من ازخودت میپرسم که تشکیل شورای عالی هماهنگی بر ضد احمدشاه مسعود توسط پیروان رفیق کارمل با گلبدین را چگونه توجیه مینمایئد.
شما دشنام داده اید اما نه جواب امیدوارم درکنار دشنامهایت پاسخ هایم را ازخودت دریافت کنم.
13 آپریل 2008, 11:49, توسط تمیم
خودت اگر به عقیده خودت ثابت کرده باشی که من بیسواد هستم اما خواننده گان عزیز نیز ‘شخصیت’ اهلیت ‘منطق’ اندازه تحمل پذیری’ تظرات مخالف را توسط خودت ودرعین حال تربیه فامیلی ات از خلال دشنامهایت به این بنده فقیر را درک کردند که درکدام درجه قرار دارد ازخلال لغت پرانی هایت شخصیت ات را به نمایش گذاشتی وبنده این مسیر را ادامه میدهم
فکر کنم تربیه نسبت به تعلیم مقدم تر است.
ممنون
13 آپریل 2008, 13:13, توسط درویش
خان تمیم خان!
سکشت،رسوائی و سرافگنده گیهایِ تاریخی ات را با چنین ناله هایِ مزورانۀ طراز ابلیسی نمیتوانی کتمان کنی.هرچه بکنی اشمئزاز هار ات را نسبت تعقل و خرد گرائی نمیتوانی مستور بسازی.
این تو بودی که نخست تعرض را آغاز کردی نه من و این تعرض ات آگنده با اتهام،نیش زدن و ناسزاگوئی بود. درذیل به اولین حمله و دشنامهایت توجه کن:
«آیا محاکمه اعضای بلندپایه احزاب خلق وپرچم در اروپا وامریکا میسراست؟
4 آوريل 08:50, نويسنده: تمیم
درویش بچیم پرچمی بودن ات رادر دروغهای شاخدارت ثابت ساختی که 600ساعت رادربیست وچار ساعت گنجانیدی واقعا که روح کثیف کارمل دروجودت چنان حلول کرده که از مبالغه نمودن هیچ چیز پروای هم نداری.
آفرینت مردم برنامه های بی بی سی وصدای امریکا را شنیده بودند اما ششصد ساعت دیگر را از خودت شنیدم بخاطر گل روی خودت برنامه صدای اسرائیل صدای آلمان و پاکستان وایران را هم بیفزائیم آیا همه اینها ششصد ساعت میشود؟
بی حیائی هم ازخود یک حد دارد»
پیام فوق از خودت است و به محض ورود در مدخل آن، بی ادبی هایت آشکار میشود.تو چی حق داری که من را درویش بچیم خطاب کنی؟.آیا کثیف خواندن روح کارمل خود یک گستاخی نیست؟.اگر بی تربیه نیستی چرا نوشته بودی که: «بی حیائی هم ازخود یک حد دارد.» مرا که تا آن لحظه حتی با توهیچ دعوائی نداشتم ،چرا متهم به بی حیائی آنهم فراتر از حد نموده بودی؟
اما باالمقابل جواب من برایت چه بوده لطفأ به جوابم در ذیل توجه کن:
«آنچه به کاربرد الفاظ زشت نسبت به بزرگمرد تاریخ کشور زنده یاد ببرک کارمل ارتباط میگیرد،باید خاطر نشان بسازم که من از استعمال عین واژه ها نسبت به شما اجتناب میورزم زیرا در صورت ارتکاب به عین عمل شخصیتِ من با شما در یک سطح قرار میگیرد و من نمیخواهم درلجنزار بی شخصیتی ایکه شا غرق هستید،من نیز سقوط نمایم.»
من در جواب باالمقابل به تو بی حیا نگفته ام ویا روح رهبرت را کثیف نخوانده ام.
رسوائی هایت بصورت پیهم برجسته میشوند وهنوز هم از خدعه و نیرنگ کار میگیری.تو کارملی ها را متهم به فقدان تربیۀ فامیلی نموده ئی اما در عمل خودت فاقد تربیۀ فامیلی ثابت شدی.من هم بعد از این مینویسم که فاشیستان،گلبدینی های تروریست منجمله تمیم،فاقد شرافت ناموسی اند.
نزن به درِ کس به انگشت که نخوری به مشت.
13 آپریل 2008, 13:32, توسط درویش
تمیم!
تو خودت بیسوادیهایت را ثابت ساختی،نه من.ادعا کردی که دیگران بیسواد اند،قضیه بر عکس شد و خودت بیسواد بر آمدی. مرا متهم به ناسزا گوئی کردی،درحالیکه ثابت شد که برای اولین یار خودت از دشنام کار گرفته ئی.
13 آپریل 2008, 16:15, توسط تمیم
رفیق درویش!
بادرودهای رفیقانه!
مثلیکه فضا برای دشنامهای ایت درین ستون پایان پذیرفته است لطفا چند پیام پائین ترر متوجه شو که عبارات کفرشکن وتادیبی بنده را بخوانی
خودت هیچ جواب نداده ئی صرف مرا متهم به تعرض کرده ئی وآن اینکه من روح کارمل کثیف گفته ام.
خودت به قربانیان حوادث غمبارملت ات که از دست رفیق کارمل وشرکا جرمی اش زنده گی وخانه وکاشانه شان بربادشده چی جواب داری؟
مگر آرزو داری که آنهاهم کارمل را رفیق بگویند؟
من اگر تورا بچیم گفته ام خودت ازلفظ بچیم چی برداشت کردی؟
مگر خودت از بچه خوانده بودن کارمل عار داری؟
گیرم کلمات من باعث تحریک احساسات توشد اما آیا لازم بود که تومرا مفعول بداخلاق مادر زنا وکلوخ خور استنجای دیگر ان خواندی
درحالیکه خودت درپیامهای اولی من گفتی که من بهیچ صورت در مستنقای کثافت دشنام وبی شخصیتی سقوط نمیکنم .
چرا سقوط کردی؟
بهرحال من در پائین بار دیگر سوالات قبلی خویش را تکرار میکنم امید جواب بدهید.
13 آپریل 2008, 16:20, توسط تمیم
رفیق درویش کمی به پیام های پائین تر تشریف بیاور تا جواب هایت را بخوانی
13 آپریل 2008, 16:38, توسط تمیم
رفیق درویش!
مثل اینکه تمام منطق جنابعالی درهمین دشنام دادنها خلاصه میشد که همه گفتی من حسابی ازشما خواسته ام که به سوالات من بعنوان یک پرچمی مسؤول جواب بده.
اگر واقعا خودرا پرچمی حساب میکنی و به روح رهبر بزرگ ات وفادار استی.
اینکه من تعرض را شروع کرده ام منکر نیستم زیرا من درد دیده ام من از پرچم وخلق ونوکران حلقه بگوش کی گی بی جفا ها دیده ام سنگر به سنگر باشما مقابل بوده ام من باید تعرض کنم.
اما من ترا مفعول وبداخلاق خطاب نکردم من به خانواده ات دشنام نزده ام من ترا مادر زنا نگفته ام اما روح کارمل را همین اکنون لعنت میفرستم.
خودت گفتی که من به هیچ صورت در پرتگاه دشنام وبی شخسیتی سقوط نمی کنم اما کردی. چرا؟
بازهم من با خودت دعوای شخصی ندارم صرف از خودت پاسخ میخواهم که به پیامهای قبلی ام.
آیا کارمل کمونست بود یافاشیست؟
علت تغیرات در تذکره تابعیت اش تحت نام پشتون وتاجک چی بود؟
چرا از گلبدین نفرت دارید؟
چرا وی را بداخلاق ومفعول خواندید؟
آیا ازپرچمی بودنش درابتدای مبارزات سیاسی اش منکراستید؟
اگر او پرچمی باقی میماند آیا خودت بازهم وی را بداخلاق ومفعول میدانستی؟
تأسیس جبهه مشترک تحت نام شورای هماهنگی بین پیروان کارمل وگلبدین نزد خودت چه توجیه دارد؟
آیا دروقت اشغال افغانستان توسط قوای روس درکنار اقوام بومی صفحات شمال قرار داشتید یا همراه با قوای اشغالگر مشغول بمباردمانهای بیرحمانه بودید؟
من پاسخ میخواهم
14 آپریل 2008, 07:54, توسط درویش
خان تمیم خان!
من پاسخهای مقنع به هذیان گوییهایِ قبلی ات داده ام و لازم نمی بینم،بار دیگرخود را باآشغالهایِ فکری ات مصروف بسازم.
14 آپریل 2008, 19:29, توسط تمیم
رفیق عزیز درویش!
آیا همین قدر زور داشتی؟
تو که مرا بیسواد میگفتی درپیام قبلی ات بالاخره ناخود آگاه اعتراف کردی که من اینترنت وکامپیوتر بلدهستم اما فاقد فرهنگ هستم.
از نظر سازمان یونسکو باسواد کسی است که کامپیوتر بلد باشد وانترنت.
چگونه این تناقض گوئی ات را توجیه میکنی؟
تو مرا بی فرهنگ گفتی اما حالا تو بافرهنگ از جواب دادن طفره میروی چرا؟
بازهم بنده پاسخ طلب هستم.
15 آپریل 2008, 05:45, توسط درویش
خان تمیم خان!
من صحنه را ترک نکرده ام.این تو هستی که پس از اینهمه شکستهایِ مفتضح،عنان بحث را از دست داده ای و آشغالهایِ تفاله شده را بار دیگر نشخوار میکنی.زور من باید برایت معلوم باشد.همین منطق کوبندۀ من بود که خواب وقرارت را ربود و چهرۀ کریهِ فاشیستی ات را افشا نمود.
15 آپریل 2008, 06:26, توسط درویش
تمیم خان بی تذکره!
بستن اتهام تغییر ملیت نسبت به کارمل بزرک ناشی از توطئۀ ناموس فروشان امینی میباشد.عدۀ که امروز همه چیز را از دست داده اند با میل مدفوع حفیظ الله امین میخواهند کسب التذاذ کنند.
کسانیکه مفتخور و طفیلی بوده اند اکنون که تنبان از تن شان افتاده است،با پرداختن به چنین ترفند هایِ میخواهند داغ بی ننگی از جبین بزدایند.
آقایِ بی تذکره!
من در ابتدا باالمقابل به دشنامها گوئی نه پرداختم اما تو باگذشت هر روز هار وهار تر میشدی و مرا ناگزیر ساختی که باید هویتت را افشا کنم.دشنامهایِ من فقط تلاشی بوده در راستایِ افشایِ شخصیت واقعی ات.من زیاد حوصله کردم ،باالاخره مجبور شدم.در ذیل توجه کن به موردی که اصل و نسب ات را افشا میکند.این پیام را عنوانی نبی زداه ارسال و طی آن شدت رذال ات را افشا نموده ای :
«اما در آخرین پیامش کشف بنده این شد که وی یکی از فعالان دستگاه آدم کش خاد است که اصلا شرف و وجدان ندارد وشیوه کار این شخص اصلا همین کار است که فعلا ازطریق انترنت انجام میدهد.»
اینکه ریسمان دار ات (گلبدین)بنابه ضعف اخلاقی از حزب اخراج شده چرا ناراحت هستی.
2 آپریل 2008, 07:17, توسط سلطانمحمد
اسلام و علیکم دوستان و عزیزیان لینین پرست و مارکس پرست من نمی دانم که امروز شمااز کدام حزب دموکراتیک از کدام خلق و از کدام پرچم گپ میزنید تا دیروز دهنها و گلوها پاره کرده ادعای 17 اسلام را زیر نام یک اسلام گفته تبلیغ و پروپاگند میکردید مگر امروز شما خود الحمدلله در همان خارو خار زار تنظیم بازی و فرکسون سازی هجوبه گرانه تان غلطیده وافتیده روان و غرق استیداخر تا بکی به این حد بی حیائی و دیده درائی و تا به کی به این حد ظلم و بیداد گری به حق اولاد مظلوم ودرد دیده بی کس و کوی مان.
دین ایمان مذهب وجدان ضمیر احساس قوم خویش و خلاصه هیچ صفت نیک در وجود شما دیده نمیشود که شما را به همان وجیبه ودین قسم داد تا از بالای خر های خود کامه گری و خود فروشی تان پائین امده و راه انسانیت و ادم گریت را در پیش گیرید و چیز دیگی که قابل تذکر است ان اینکه حتی بالای حال و اولاد تان نیز باور قسم کردن را نمیتوان کرد زیرا با این رفتار زشت و خجالت اور شما خانواده های تان نیز از شما خسته و روگردان استند و روی همین دلیل و علت است که تقریبا 70-80 فیصد زنان تان امروز در اروپا وامریکا دست به عمل جداهی و طلاق زده وبا یک فامیل از اعضای 10-12 نفری بچه و دختر و با یک چنین سن و سال ترک و ترد تان میکند جای نهایت تاسف و شرم برایتان است که حتی فامیل های تان از شما گریزان اند دیگر ها خو چی. وسلام سلطان محمد
4 آپریل 2008, 06:34, توسط فرهاد
از همان دورانیکه این اشرار بی فرهنگ جهاد فی سبیل دالر و کلدار را برعليه نظام دموکراتيک و نوين افغانستان صادر وجنگ مسلحانه را بحمايت همه جانبۀ استعمارنوين ودرزيررهبری مستقيم ايلات متحدۀ امريکا ورهنماييهای مسلکی باداران نظامی شان چون: جنرال ضياالحق، جنرال عبدالرحمن اختر، جنرال حميدگل، دگروال يوسف وسايرارواح خبيثۀ پاکستانی، ايرانی، سعودی، مصری، چينايی وغيره برعليه جمهوری دموکراتيک افغانستان، راه اندازی نمودند، که نتايج فاجعه بار آن برای همه گان معلوم است.
ولی مردم و علمای متبحراسلامی افغانستان، جهاد نام نهاد آنهارا مخا لف اصول دين مبين اسلام وکالاهای وارد شدۀ غرب تصويب وانهارا بمثبۀ آلۀ دست استعمار وغارتگران بين المللی، بجامعه معرفی نمودند.
اعضا ح د خ ا و مردم، چهرۀ حقيقی دين فروشان تنظيمی وابسته به" آی ، اس، آی" و" سی، آی، ای " را، افشا نموده، باصراحت کامل اظهار ميداشتند، که اگر اين معامله گران دين و دالر قدرت را دردست گيرند، دين ودنيای تان ازدست رفته، وطن تان ويران وافغانستان بحمام خون تبديل خواهد شد.
سرانجام همانگونه، حزب ودولت آنوقت گفته بودند، با غصب قدرت دولتی بوسيلۀ اين تيکه داران دين ودالر، افغانستان، ازجمله شهر زيبای کابل همانطوريکه " سياف " فرمايش داده بود، به ويرانه تبديل ودر مسابقۀ انواع جنايت ريکاردی را قايم نمودند، که بجز دوران چنگيز، ديگر تاريخ کشور ما نظير آنرا ثبت نکرده است.
3 آپریل 2008, 03:35, توسط اسلام دوست
محو کمونستان جهان را زنده گیست
اسلام را کـامیابی و سازنده گیست
خویشتن را چــون هیولا ساختـنـد
تسمه خونین بـه دوش انداخـتنـد
کرده های شان بود بس زشت وناب
از کدامینــــش گویــم ای جنـــاب
بیائیــد بـس کنید لیـنـن پرستی
دهید مومـنـان را دست دوستی
مشوید غافل در این دنیای فانی
اختیار کنیداسلامیت رابار ثانی
به جواب همه لینن پرستان ، رفقای حزبی ، کمونستان خائین و سائر وطنفروشان و نوکران قشون سرخ!
به تاًکید گفته های قبلی ام باز میخواهم به تمام رفقای حزبی وانمود سازم تا فکر حکومت و حکومت داری را از سر شان دور نموده و بدانند که مردم مظلوم ما بار دیگر فریب سخنان عوام فریبانه شان را نخورده و نخواهند خورد.
رفقای محترم! بدانید که در افغانستان دیگر جای برای خائینان و قاتلان گذشته نیست و نخواهـد بود به همینطور ضرب المثل است که می فرماید: آزموده را آزمودن خطاســت.
جنایات شما مثل سایر جنایات دیگر به مثل آفتاب برای مردم مسلمان وستمدیده ما روشن و نابخشودنی است. وبدانید که هیچ جنایت دیگر جنایات شما را پرده پوشی نکرده و نخواهد کرد.
جناب رفیق درویش! قسمیکه قبلاً یاد آور شدم بنده اکنون 26 سال داشته و واقعاً در زمان جنایات خلقی ها و پرچمی من ایام کودکی خویش را طی مینمودم و چیز های خیلی کم را از آن زمان بیاد دارم.
اما افسوس به رفقای محترم که خویش را از تاریخ بی خبر انداخته و با بی حـد کودن هستنــد. تاریخ گواه همه تحولات و جنایات در افغانستان بوده و همه مردم حتی کودک 7 ساله این زمان میداند که در گذشته ها در افغانستان چی جنایات از دست وطنفروشان رخ داده و آنها چی ظلم های را بالای مردم مظلوم ما به نام این و آن رواه داشتند.
به هر صورت فکر کنم این گونه بحث ها جای را نگرفته جز ضایع کردن وقت است. چون همه میدانند که مفکوره و آیدولوژی رفقا توسط بادار سرخ شان تغیر خورده و به راه آوردن آنها کار ساده نیست.
به امید یک افغانستان واقعاً اسلامی ، آزاد و سربلند و نابودی همه احزاب جنایتکار مثل احزاب خلق و پرچم!!!!!!!!!
3 آپریل 2008, 12:51, توسط رزاق
این برای مجاهد کبیر اسلام دوست
ای وطنداران ببينيد ملک ما ويران شده است
#### مرد م آزا ده ما طعمه گرگا ن شده ا ست
آن يکی اسمش مجاهد , ليک دزد و قاتـــــل است
####ديگرش طا لب , و ليکن بدتر از حيوان شده است
ما ل مرد م را بنا م جزيه حق ميگير ند
####بی حيا يی شان نگر توهين بر قرآن شده است
قتل عام مرد م و و يرا نی شهر و دها ت
####ابتلاً و امر و تقد ير خدا عنوان شده است
بستن دروازه علم و هنر بر مرد و زن
####عامل تصميم امريکا و انگريزا ن شده است
زن , که نيمی پيکر اعضا ی هر کشور بود
####درمحيط ما ببين تحويل بر زندان شده است
دين حق بد نام کرد ند زير عنوا ن جها د
#### تک تک شان دشمن اسلا م وازانسان شده است
جای زيست باقی نماند درشهرو ده ا ففانستان
#### مرد و زن آواره مسکين و سرگردان شده است
هريکی شان صاحب زن های پنج و شش بود
####حرص غول آسای شان بين بد ترازشيطان شده است
سو سمار خوران عرب جشن شا دی ميکنند
####بر شب تار , که سهم ملت ا ففان شده است
حا فظِ د ين خدا و خا د م کيش يهود
####ازچنين اسلا م شان بين رازها عريان شده است
روح فردوسی و مسلم با عطار و بوعلی
####هم روان مولوی و شيخ ما نالا ن شده است
ميفروشند ميهن خود در بهای چند دلار
####مرکز بازار شان ا يرا ن و پاکستان شده است
ای جوانان وطن ! بر دور هم يکتن شويد
####فرصت کوبيد ن اين جمع لا شخوران شده است
3 آپریل 2008, 18:50
damad garm,,,,,,,,,,,, basyar aaliiiiiiiiii goftiiiiiii
4 آپریل 2008, 18:33, توسط AAZAADA
BA SHOMAA AALI JANAABHAA : ESLAAMDOOST - RAAZEQ - NABIZAADA --- DARWEESH - KOHESTANI --- FARID — WATANYAAR --- WA HERAWI
BAAYAD BEGOOEEM KE MEYAANE SHOMAA WA BERAADARE BOZORGETAAN YANEE TAALEBAAN KOCHKTARIN FARQY WEJOOD NADAARAD LEZAA SHOMAA RAA BAAYAD BA DAST AANHA BESPAAREEM TAA HAMAYETAAN RAA MAANAND DAAKTAR NJIBE GAAW BADAAR AAWEZAAN KONND
CHOONKE GOFTA AND :
SAZAAYE QOROOT AABE GARM
WA MEEGOYAND : GOOSHTE KHAR DANDAANE SAG
5 آپریل 2008, 02:38
جناب محتر م رفیق رزاق !
یک بار چشمان تانرا باز کرده و پیام های مرا به صورت دقیق خوانده بعداً مرا مجاهد کبیر خطاب میکردید.
اگر چه مجاهد کبیر واقعاً یک کلمه بسیار عالی است که بنده شایستگی آنرا نداشته اما همگی باید مجاهد بوده و جهاد علیه نفس داشته باشند.
همچنان باید دانست که در دوران جهاد مجاهدین واقعی در صف تنظیم های نام نهاد جهادی وجود داشتند که بدون مرام دنیوی و چوکی های بلند در مقابل روس های متجاوز و نوکران شان مبارزه نموده و واقعاً نمیدانستند که رهبران و حکمای شان نوکران امریکا و انگلیس بوده و یک روز وطن را از روس ها و نوکران روس (کمونست های خائین)گرفته و به بادارن خویش (امریکا و دیگر کشور های غرب) میسپارند.
بسیار جای تاًسف است که در آن زمان تعداد زیادی جوانان ما در عسکری به نفع رژیم کمونستی و تعداد دیگری در جبهات نام نهاد جهادی که فریب رهبران خائن را خورده بودند به شهادت رسیده و تعداد دیگری شان بعد از سقوط شوروی از افغانستان اسلحه خویش را به زمین گذاشتند که بنده به آنها همیش احترام داشته و برای شان دعا میفرستم.
خوب جناب رزاق خان ! باز برایت تاًکید میکنم که بنده به هیچ تنظیم جهادی ، طالبی واحزاب کمونستی ربط نداشته و کاملاً شخص بی طرف میباشم.
اما در اینجا بحث ها در مورد احزاب خلق و پرچم، کمونست ها و بادار شان (شوروی سابق) بود بنده نیز منحیث یک شخص کاملاً بی طرف نظریات خویش را بیان نموده ام.
بناءً شعر شما به بنده کدام ربط نداشته و من کاملاً با شعر تان در مورد جنایتکاران موافق بوده و آنرا منحیث یک شخص کاملاً بی طرف میپسندم.
به امید انصاف و محکمه تمام جنایتکاران (کمونست ها ، تنظیم های نام نهاد جهادی و غیره).
و من الله التوفیق
16 آپریل 2008, 12:44, توسط کامران ميرهزار
سلام،
متاسفم بايد بگويم که علی رغم فرصت کافی که به شما برای طرح نظراتتان داده شده اما شما بخوبی از آن استفاده نکرده ايد. پيام های شما تبديل به پيام های شخصی و محدود به خودتان شده و برای ساير خوانندگان مفيد نيست. از اين پس هيچ کدام از پيام های شما نشر نخواهد شد، مگر اينکه بدون دشنام توهين و تحقير يکديگر باشد.
با احترام
5 جولای 2008, 17:30, توسط طالب کاکو
درجملهء این اشخاص قاتل وبی شرم وبی آزرم، جلیل پرشور واقعا خیلی پررو است که از خیانتها وجنایات حزبش خم به ابرو نمی آرد. وی آنچنان بی باک مینویسد که گوئی وی هیچ جنایت را مرتکب نشده است هموطنان عزیز ما خوب میدانند که هدف از ظهور همچواشخاص درسایتهای انترتی ایجادشده ازطرف رفقای شان بخاطر مطرح شدن دوبارهءآنها بر روی صحنه سیاسی افغانستان وتبرئه جنایات کارمل است.
این انسان به حدی بی حیا است که آرزو دارد تمام مردم، همچو روزعاشورای حسینی سال یکبار بخاطر مرگ کارمل سیاه بپوشند ونوحه وزاری سردهند .}
24 اكتبر 2008, 15:57, توسط khan
شیر جان
ازعینک فاشستی قبیله پرچم وکارمل را تماشا فرمده اید مردم مارا همین قضاوت هایکه نه به قانون زمینی نه به قانون اسمانی عیاراست در بدر ساخته نوشته بودیدکارمل چهره..سیاسی وتاریخی... ویاجنرال مومن ودوستم را...
جناب پهلو بگردان صبح شده.برخلاف قضاوت شمااگر با دوچشم شخصیت ودوره های حاکمیت تره کی امین کارمل را مورد قضاوت قرار بدهم می بینیم که خلقیهای که خودرا نشءت کرده از عمق اجتماع میدانست با القاب نابغه شرق...قهرمان سپیده دم وامریکا دیده...(ده نشینان) کار های را انجام دادند که نه به مارکسیزم ولینینزم ونه به اسلام نه به عرف وعادات مردم حتی به انسانیت برابر نبود مثل عروسی بزوردختران بدون اجازه فامیل برهم زدن محافل عروسی اشتراک اجباری زن ومردبه کورس های سواد اموزی انهم پنجاه ساله هارا کشتار رحانیون واعظان بزرکان قومی همه وهمه بی گناه بدون محکمه.....توزیع زمین بی سُر بی پلان...تلاشی های شبانه وخودسرانه همه از بالا تا پاین خودقاضی خود پولیس خود جلاد.... مردم را اعمال وکردار ومظالم خلقی(بگفته حبیب اله رفیع خلقی های دلاورودهاتی)بکوه ها بالا کرد پرچمی ها دردوره کارمل فقد مخالفین مسلح اسلامی وغیر اسلامی را از طریق کانال های مربوط مورد تحقیب عدلی قرارمیداد نه هر بی گناه را بگفته شما مجاهدین بگفته ما کسانیکه باکمک دشمن قسم خورده ما( پاکستان) امریکا چین فرانسه ایران اسرایل وهابی ها... پلها مکاتب یایه های برقرا ...منفجر وحریق میساخت ویابگفته قوماندان عبدالحق افراد مشکوک را میکشتن را...
مردم خاد را با اگسا وکام اشتباه گرفته اند.چه فکر میکنیدکسانیکه ذخیره تیل بادام باغ را در زمستانهای سرد کابل با راکت های امریکایی حریق میساخت ویا کاروان های مواد ارتزاقیرا به یغما برده و درایوررا میکشتندویا با راکت های استنگر.. طیارات مسافر بری را سقوط میداندویا با راکت ها اطفال بی گناه را به ده افغانان علاوالدین...بقتل میرساند را با امیل گل پذیرایی میکردندیا با تناب دار .
امدن روس ها بخواست کارمل نه بلکه بمسایل استراتیژیک خود روس ها ارتباط داشت .خلقی ها به روس ها بسیار نزیک بودندتا پرچمی ها. پرچمیها از سفارت خانه به پراک جمع شده بودند ولی خلقی هارا به تابوت های زنده به مسکو بردند دهها بار تره کی و امین خواهش امدن روسها را نموده بودند اسناد بینی خمیری امدن روسها را هشت نفر چار خلقی چار پرچمی پنج پشتون سه تاجک امضا نموده است .حتی بعد از سقوط حاکمیت نجیب درمسکو پرچمی ها مخفی وخلقی ها وپشتونها علنی با دفتر دیوان بادیگارد های روسی چون گلاب زوی برادر وبرادزاده های تره کی غلام محمدوالی کنر وطنجار.....زندگی داشتند .
قبل از موضوع دوستم ومومن ...یا پرچمی ها اولین حرکت ضد نجیب را خلقی ها سور وزرغونی که حاضر نبودند چوکی های خود را برای مخالیفین رها نمایند بکمک حکمتیار وپاکستانی ها سازماندهی نمودند خلقی ها حاضر نبودند تا با افغان های ایران وپاکستان حتی با امینی ها رها شده از زندان کنار بیایند.
بایک نگاه سطحی اگر مغز انسان چار مغز لغمان واری هم باشداز اعمال کردار چندشخصیت خلقی وپرچمی تفاوت های زمین تا اسمانرا دیده می تواند تنی ونظیف اله نهضت والی هرات از ناقلین غاصب کندوز حالا ساکن بلجیم در یک روز در شهر هرات چه فاجعه افریدند تنی در روز کودتا چه کرد وبا چه کجا رفت والی قندهار انجیر ظریف چه نکردوالی های دیگررا.....سکرترحفیظ اله امین عبدالحکیم گوندی ساکن بلجیم حالا باتغیر تخلص به نورزی از دستیاران کرزی در دوره انتقالی ورهبر یک حزب سیاسی از گروپ ظاهر شاهی.صدها تن را با شفرامضا شده اوبه( پاکستان) روانکرده انداسناد به کندهار بغلان سمنگان تا حالا موجود است .هر پیشوا وهررهبر هر حاکم که عدالت اجتماعی را رعایت نکنند خا نجیب باشد خا کرزی خا پدر تو یا مه مردم برعلیه اوقرار خواهد گرفت .نجیب چرا ترک وطن مینمود هرگاه خارج شدن اش مطابق به پلان ملل متحد بود چرا حزب ودولت را در جریان نگذاشته بود.چرا از قبل فامیل خود را خاج ساخته بود . چرا باجه خودرا سفیر هند ساخته بود چرا برادر خودراریس گاردمخفی وزرات امنیت ساخته بود .چرا تنی نالایق را وزیر دفاع ساخته بود....چرا اقلیت ها را از خود میراند چرا به قبیله چسپیده بود.برادر کارمل قبل از حاکمیت ح د خ ا عضو حزب بود ولی در حاکمیت کارمل هیچگاه وطیفه دولتی نداشت پسر کارمل کاوه در یک بازار خورد در یک گوشه مسکو بالای کراچی دستی از صبح تا شام کار میکند فقد زندگی بخور نمیر را پیش میبردتمام سرمایه نقد وقرض اش پنجصددالر نمی شود درحالیکه پدر کلانش جنرال مشهور بوده کجاست زمین وقلعه قصر...شان در همان مسکو سه برادر زاده تره کی بردار تره کی دامادان برادر ترکی درحالیکه پدر کلان شان مزدور وعریضه نویس مقابل بلدیه کابل بود شرکت های جداگانه تجارتی دارند وهفته وار از چین...مال وارد میکنند.پول ها از کجا شده است ؟؟؟اینکه گویا پرچمی ها پول های سفارت ها را برده اند جز تبلیغات خصمانه گروه امین وخلقی ها وفاشیست های قبیله چیزی بیش نیست کارمل کهنه فروش نبود تا قالین های خاکپر سفارت را به بارزار قصه خوانی بفروش بفرشبرساند اسناد ارایه بدارید بی خلط فیر نکنید .کارمل انسان بی تعصب که هزاره ازبک تاجک ترکمن اهل هنود فزلباش... زن مرد را بیک نگاه میدید نه مثل خلقی ها که بمقام زنارزش قایل نبود فقد پشتون را میدیدند. یارزنده صحبت فاضل....
25 اكتبر 2008, 07:59, توسط بچه خاله
نبی زاده عزیز رسم دین و دنیاست که بز از پای خود گوسفند از پای خود ..اگر قرار باشد کسی رابجرمی جزا بدهند نباید مثل دوره ظاهر شاهی برادر وپدراعضا فامیل اورا...اگر جرایم وجنایات تنظیم های جهادی برسی شود انصاف نیست که جرایم حزب اسلامی را بالای حرکت واز جمعیت رابلای وحدت.... بارکنیم جنایات هر تنظیم به شمول طالبان وجنبش مسولیت خودشان است .خودت چند نفر عضو فامیلت را از دست داده یی مثل شما هزاران بیگناه حتی اعضا پرچم از طرف خلقی ها در دوره امین وتره کی شهید شده اند .باید کسانیکه عامل این فجایع بودندمحاکمه شوند.انصاف نیست که کار نکرده رایا اعمال وکردار خلقی ها را بر گردن پرچمی ها بارکنید. سلطانعلی کشتمند راهمین اسداله سروری برق داده بود بوتل شراب رابه( م ع ق...اش..)گذاشته بود سلطانعلی کشتمند در دوره پرچم بنا برمصلحت هاناگزیر بود جام زهررا سربکشدوباسروری بدور یک میز بنشیند.
وهر بیگناهی اذیت شده از جانب پرچم نیز حق دارند اقامه دعوا نمایندالبته بیگناه بیگناه.... نه کسانیکه فعالیت مسلحانه تخربی وتروریستی کرده اند.
زیراانان در برابر قانون بغاوت نموده بودند قانون هر قدر که ظالمانه باشدسر کشی از از ان جرم است وتطبق کننده ان عادل(طبق ازراه دوسیه بازرس قضا اسناد مادی جرمی...).این بیان من نه بلکه از قانون گذاران است.
نبی زاده عزیز من خودم شاهد هستم در زمان کارمل در یک شعبه دونفرحزبی یکی پرچمی دیگری خلقی باهم کار میکردندرفیق خلقی دوست پرچمی را برق داده بودکه اسداله امین را ترور میکردی دوست پرچمی به رفیق خلقی گفته بودفلانی جان من وتو در یک شعبه کار میکردیم چرا مرا اینقدر شگنجه میکنی من هرگز اسداله امین را ندیده ونمی شناسم حالا که قبول نمیکنی هر چه میگویی نوشته کن امضا میکنم (چون خوداش از اثر شکنجه نوشته نمی توانست)دوست شکنجه شده به لینن گرادورفیق خلقی کارمند ریاست دوازده استخبارات ربانی محصل فاکولته شبانه ادبیات کابل در زمان طالبان هم صاحب کش وفش هر دو در قید حیات اند . گاهی ما نه خودان مظلوم بخنده وشوخی ازسور خلقی میپرسیدیم که.. ناجوان چرا رفیق شبعه ات را شکنجه میکردی جواب او با سر خم ...شرایط همتو امده بود...از قضا قبل از شکنجه وبعد از ختم دوره امین هر دو در یک شعبه کار میکردند.این بود برخورد رویه کارمل وپرچمی ها...