صفحه نخست > دیدگاه > اگر عاشورا نمی بود؟

اگر عاشورا نمی بود؟

کیهان فرهمند
شنبه 24 نوامبر 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

قيام عاشورا يکي از ارکان اساسي فرهنگ تشيع را تشکيل مي دهد؛ در طول تاريخ تفسيرها و قرائت هاي گوناگون و گاها متضادي از فلسفه و ماهيت اين قيام مطرح شده است. گاه تفسيري صرفا سياسي و انقلابي و گاه قرائتي کاملا عاشقانه و عارفانه! جایی سوال اینجاست که با گذشت هزار اندی سال چطور است که محرم و عاشورا ادامه دارد؟ اما سوال سختتر این است که با گذشت این همه سال چرا هیچ تغیرات در زندگی پیروان حسین ابن علی نیامده است؟ و هنوز هم پیروان حسین ابن علی در وضعیت هستند که چهارده قرن پیش بودند؟ من قصد ندارم که جواب سوال اول را بدهم و به ماهیت و فلسفه عاشور بی پردازم، سخن در این مورد گفتن از توان من خارج است و میگذارم جواب آن را هرکس خودش برایی خودش بیابد. بخش را که من میخواهم بدان بی پردازم بر میگردد به سوال دومی و جنبه اقتصادی و درآمد زایی عاشورا. در این مورد هم پارسال نوشته کوتاه را در فیسبوک بنشر رساندم که نواقض زیادی داشت و اینبار قصد دارم از همان زاویه یک نگاه اجمالی به فرهنگ عاشورا و در امد زآیی بندازم. من در این نوشته مجبورم از مثال استفاده نمایم و قصد دارم یک منطقه کوچک را بعنوان مثال استفاده کنم. برایی اینکه دوستان فکر نکنند که بنده دیدگاه بسیار تنگ دارم و محدود فکر می کنم ، لازم است دوستان وقتی خواندن این نوشته اسم این منطقه را برایی خود شان تغیر بدهند، بگذارند منطقه که در آن زندگیی می کنند، یا هم اسم کشور که در آن زندگی می کنند بگذارند.

مالستان یکی از ولسوالی هایی ولایت غزنی است که مردم این ولسوالی صد درصد شیعه دوازده امامی است. این ولسوالی دارایی 273 قریه است که که در هر قریه 100 الی 300 خانوار زندگی می کند. برای اطلاعات کامل در مورد این ولسوالی به این لینگ میتوانید مراجعه نماید.این ولسوالی همانطور که ذکر شد دارایی 273 قریه است که در هر قریه یک منبر (حسینیه) وجود دارد. البته در بعضی از قریه ها سه تا چهار منبر وجود دارد. بطور مثال قریه بغرا دارایی سه منبراست. منبر به این معنی که ساختمان دارد و دارایی بهترین فرش و ظرف است. تمام این منبرها توسط مردم ساخته شده است و لوازم که در این منابر وجود دارد نیز از سرمایه مردم خریده شده است. بهترین فرش هایی قالین و تکیه و خروار هایی پارچه برایی تزِین این منابر با پول مردم خریداری شده است و در یک کلام میتوان گفت یک تالار به تمام معنی است. البته اگر بخواهیم این منابر را تالار بگویم هم بیجا نگفته ایم، موارد بوده و هست که مردم عروسی هایی شان را در این منابر گرفته ند. غیر از استفاده بعنوان تالار؛ تنها یازده شب محرم و سه شب قدر است که از این منبرها استفاده میشود و آخوند هایی آمده و مردم را از منکرات نهی و به معرفت تشویق می کند که نتیجه آن هم در اکثر موارد برعکس است.

در خارج از فغانستان نیز همین شکل است. باز هم مجبورم مثال بزنم مثلاً تهران؛ چون در تهران تعداد مهاجرین زیاد است. در این شهر از تمامی این 270 قریه مالستان شاید تعداد 50 منبر را در ایام محرم برپا شود. من چون خودم از بغرا هستم و زمانی نیز در تهران یکی از برگزار کنندگان عزادری حسینی در تهران بودم از تمام مسایل پیرامون مراسم عزاداری محرم خبر دارم. در تهران تعدا 300 و خرده مهاجر تنها از قریه بغرا زندگی می کند که در ایام محرم برایی برگزاری عزاداری محرم ملزم به پرداخت سی تا پنجاه هزار تومان بودند، که دربد بینانه ترین حالت مبلغ نه میلیون تومان جمع می شد. البته این اطلاعات مربوط به سه چهار سال قبل بود. زمانی که نه میلیون تومان؛ نه میلیون تومان بود. این مبلغ یک مقدارش برایی خرید نوشیدنی و مقدار دیگرش برایی غذا در ایام محرم به مسرف میرسید. مقدار باقی مانده را نیز به آخوند می دادند که آنها را از منکر نهی نموده و به معرفت تشویق می نمود. در مراسم مهاجرین دیگر قریه ها نیز داستان از همین قرار بود و است. شهرهایی چون تهران ، قم ، شیراز ، اصفهان ، یزد ، مازندران ، اراک ، مشهد ، میزبان مراسم عزاداری مهاجرین افغانستانی ( هزاره ) است که این موارد که عرض شد در همه آنها رعایت می شود. حالا خودتان محاسبه نماید که تنها مهاجرین مردم مالستان در ایام محرم در ایران چقدر هزینه می کنند، و تمام مهاجرین مردم هزاره چقدر هزینه می کنند. این تنها تهران بود و کشورهایی اروپایی و کانادا و استرالیا را نیز حالا می توانید به محاسبه تان اضافه نماید.

با هزینه هر منبر که در این قریه ها ساخته شده است می شد یک مکتب خوب ساخت، یا هم می شد یک شفاخانه ساخت. در یک جمع بندی ساده میتوان گفت که 273 منبر در این ولسوالی نبود و در عوض 273 مکتب می بود آنوقت چه می شد؟ خوب مسلم است که آن زمان دیگه از نبود آدم رنج نمی بردیم. دیگه از نبود معلم رنج نمی بردیم. دیگه از نبود دکتر رنج نمی بردیم. یا فرض کنید اگر جایی این همه منبر همین قدر شفاخانه می داشتیم چه می شد؟ خوب مسلم است که دیگه بیماری در راه رسیدن به شفاخانه از بین نمیرفت. مسلم بود که دیگه از نبود دکتر متخصص رنج نمی بردیم. خوب مسلم بود که دیگر هیچ مادر از درد زایمان از بین نمی رفت. دیگه مسلم بود که کودکان مان از مریضی تیماو (سرماخوردگی) از بین نمیرفت. اینها را من بطور مثال گفتم، در تمام هزارجات داستان از همین قرار است. چه دایکندی باشد، چه جاغوری باشد، چه غور باشد، چه بامیان باشد، چه شهرستان باشد، چه ناهور باشد، چه بهسود باشد، فرقی ندارد، شاید کم و بیش فرق داشته باشد ولی اصل قضیه همان است که گفتم. فرض کنید اگر مهاجرین مردم بغرا این مبلغ را که در ماه محرم برایی عزادری هزینه می کنند، برایی مکتب در طول این سالها هزینه می کردند چه اتفاق می افتاد؟ باز هم مکتب ُبغرا در همین وضعیت بود که است؟ و یا اگر از همین حالا چنین برنامه بریزند چه می شود؟ یا فرض کنید که تمام مهاجرین مردم مالستان این مبلغ را که در ماه محرم برایی عزاداری هزینه می کنند؛ برایی شفاخانه هزینه نمایند، نمیتوانند یک شفاخانه در مالستان بسازند؟ یا مثلاً این مبلغ را برایی بهبود وضعیت مکاتب مالستان به مسرف رسانند چه اتفاق می افتد؟ یا فرض نماید مردم هزاره و مهاجرین مردم هزاره مبلغ پول را که در ایام محرم برایی عزاداری هزینه می کنند برایی توسعه هزارجات هزینه نمایند چه اتفاق می افتد؟ نتیجه مثل روز روشن است؛ فقط کمی همت می خواهد.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • فرهمند عزیز !
    شمادرست تخلیل نموده اید من با شما موفق ام ایکاش همه روشنفکران وطن ما طرز تفکر شما را میداشت و همه مناطق هزاره جات در جهت ساختن مکاتب کلنیک وشفاخانه مانند جاغوری تلاش میکرد

    • اقای فرهمند سلام. از قدیم گفته اند تا احمق در جهان است، مفلس در نمی ماند. و من این مطلب را چنین میگویم که تا ملا است، خرافات است و تا جهالت و نادانی است ، خرافات بازار دارد. بازار یعنی خریدار دارد. خریدار خرافات و مزخرفات در کشور ما و محلاتی که شما فرمودید از بیچارگی و پاهین بودن سطح دانش اکثریت مردم و بالاخره ناتوانی ادم های چیز فهمی از قماش شما در فهماندن و روشن ساختن میباشد. چونکه در صورت مخالفت با این خرافات ، به یقین با شمشیر مواجهه خواهند شد.
      نویسنده گرامی! ادیان ساخته انسان است. اینکه هر کدام ان باشد فرقی نمی کند. خدا یا خدایان ساخته و مولود ذهن بشر است. پیامبران هم دروغگویانی بودند که خود را واسطه خدای ساختگی شان با مردم میدانستند. محمد عربی هم از همین جمله میباشد. در عصر محمد تنها این پیامبر دروغی نبود ، بلکه دهها نفر دیگر بودند که ادعای پیامبری مینمودند. منتها شمشیر محمد و یارانش بر انها غالب شد و انها از بین رفتند و پیروزان در جنگ متباقی را درغگویان نامیدند که البته خودشان هم راستی نگفته بودند.
      محمد در عصر و زمانش نتوانست جامعه ایده الی را که وعده داده بود بوجود بیاورد تا اینکه مرد. سیستمی را که انسان پسند باشد هم نتوانسته بود بنا بگذارد. چونکه این قسم مطالب بالا تر از درک محمد بود. در حالیکه در سرزمین های متمدن تر مثل یونان باستان ، فلاسفه زیادی وجود داشتند و مردمان ان سرزمین ها در هزار سال قبل از محمد، از مفاهیمی مثل دیموکراسی و حاکمیت مردم وغیره بحث مینمودند و یا رومیان سیستم های پیشرفته ای سیاسی و نظامی را بوجود اورده بودند.
      با مرگ محمد که اکثر پیروانش غافلگیر شده بودند که حالا چه کنند؟ چونکه یک عده کثیری از این افراد که بادیه نشینان ساده بودند باور داشتند که محمد نمی میرد. مگر با مرگ این فرد، اطرافیانش برای قدرت به کشمکش پرداختند و تا توانستند شمشیر کشیدند و انانی که شمشیر بران تر داشتند و خشن تر بودند و حامیان مقتدر تر داشتند از معرکه پیروز بر میامدند. کشمکش بالای قدرت همیشه در سیستم های استبدادی و یا غیر دموکراتیک ، بعد از مرگ دیکتاتور اتفاق میافتد. و یاران دیروز گردن یاران قدیم و رقیبان جدید را قطع مینمایند. تاریخ هزاران بار گواه این واقعیت است. حتی در همین عصر حاضر. خوب خلاصه اینکه محمد که نتوانسته بود با وجود کمک های بی شایبه الله ساختگی اش و با وجود استفاده محمد از قدرت و فهم الله اش یک سیستمی را بوجود بیاورد که به عوض انتصابات، مردم به انتخابات روی میاوردند. مشروعیت قدرت نه در زور و زر و قدرت وشمشیر میبود بلکه در رای مردم. همین بود که قدرت بدست ابوبکر با حمایت عمر رسید. علی هم با دروغ غدیر خم اش از ترس دست بیعت داد. علی هم چاره یی نداشت چونکه نه لیاقت داشت و نه حامی و نه از جانب بیت محمد مورد تائید قرار داشت. جزئیات را خودت نیز میدانی که چگونه بعد ها قدرت دست بدست شد و چقدر شمشیر ها از غلاف برامدند و چقدر سر ها از تن ها جدا شدند .البته به شمول خود همین خلفا و زورمندان. در مجموع میبینیم که چگونه تلاش هایی برای غصب قدرت صورت گرفته و کی ها بازیگران اصلی این همه ماجرا ها بودند.از یک طرف یاران زور دار و پرطرفدار محمد که خواهان قدرت بودند و از طرف دیگر علی پسر کاکایش هم خودش را متولی و میراث خوار طبیعی قدرت میدانست . از جانب اصلی مدعیان قدرت اهل خانواده ابوسفیان و بنی امیه که سالها از جمله بزرگان قریش بودند و سالها کاروان های تجارتی قریش را این سو و انسو میبردند خودشانرا صاحبان اصلی قدرت میدانستند که قدرت شان یک باره با نظامی که محمد بوجود اورده بود متزلزل شده بود. در همه ای این ماجرا نبود و یا عدم موجودیت یک رهنمایی واقعی است که مسبب اصلی اینهمه سیاه روزی شده بود. البته همان قسمی که در فوق هم عرض کردم. این جنگها ادامه یافت. از نسل اولی به نسل های بعدی رسید. گاهی جنگ بین خشو اندر و داماد بود ( جنگ جمل) و گاهی هم بین علی و معاویه پسر ابوسفیان. وگاهی قتل هزاران خوارج بدست علی قاتل بود. و در ادامه بعد از مرگ علی ، زورمند دیگری به غیر از معاویه نبود که بر مسند قدرت و به اصطلاح خلافت تکیه زد.
      ببین دوست گرامی! در هیچ یکی از این جنگها و دست بدست شدن قدرت ، فلسفه ای در کار نبود، فقط و فقط حرص رسید به قدرت و بودن در یک موقف فرماندهی و توانگری، برده داشتن و کنیز داشتن و تجاوزات جنسی بر کنیز کردن.
      در بین اینها، معاویه که چالاک و هوشیار بود و نمیخواست بار دیگر قدرت از دست خانواده اش خارج شود، پسرش را بعد از خودش وارث و ولیعهد خلافت ساخت. یک عده فرزندان علی که رقیب اصلی معاویه بود بیعت کردند و یکی شان گفت که نه من چرا به قدرت نباشم؟ همین بود که با فریب و وعده دروغین یک تعداد حامیانش راهی کوفه شد. این شخص همان حسین ابن علی بود که با یزید پسر معاویه و جانشینش جنگ و دعوی پدر کشی داشت. البته پدر کشی به این معنی که پدرش با پدرش جنگیده بود و جدش محمد با جد یزید یعنی ابوسفیان پنجه نرم کرده بودند. حالا نوبت خودش بود که در این کشمکش نقش خودش را ادا کند. هر یک از این افراد که با هم هم خون و اهل یک قریه بودند جنگ به اصطلاح " اودرزاده گی" داشتند. هیچ یکی از این جنگ ها یا به قول امروزی قیامها و غیره کدام فلسفه و تفسیر اضافی و لاف و گزاف کار ندارد. این حرفهای مفتی را که اخند شیعه در منبر میگوید، مزخرفاتی بیش نیست. اینکه ادعا میکنند قیام حسین ناجی بشریت است.( هه هه هه ) وغیره وغیره، اینها همه اراجیفی بیش نیستند. اصل قضیه قتل یک رقیب توسط یک رقیب دیگر بخاطر قدرت میباشد.
      و ایتی را که به اصطلاح امیر المونین خلیفیه المسلمین یزید ابن معاویه بر علیه حسین ابن علی استفاده کرد.از جمله یکی از غزلیات محمد، جد مادری حسین است که سروده بود " اطیعو الله و اطیعوالرسول و اولی امرمنکم..
      یزید هم با استفاده از همین ایت پدر کلان، گردن نواسه اش را برید و حسین را طاغی و باغی فاسق فی الاض و محارب با الله نامید. این حکم تنها یزید نبود بلکه این فتوا را همین علمای به اصطلاح دینی در همان عصر صادر کردند که پیروی از جد حسین میکردند." این است خلص ماجرا. داستان زیادی به درد ما نمیخورد.

    • جناب فرهمند ، بسیار معقول و مستند نوشته شده این مطلب متمم و پسوندی است به مقاله ( عاشورای سیاسی و معرکه گیری) خدا شمارا و جناب بهروز دانش را حفظ کند!

  • تشکرکیهان عزیزازتحلیل تان
    اگردرواقعت بنگریم مردم هنوزهم درقرن چهارده صد سال پیش زندگی میکنند. ای کاش که هرباشنده افغانستانی دراین باورمیبود که بجای این قدرپول رادربرابرمکتب ها ِ شفاخانه ها یا کدام کارخانه مصرف میکرد که آینده درخشان دارر. واقعا جای تاسف است که این مردم ازتاریخ هیچ چیزی پند نمی گیرد. بخدا باورکنید تا هروقت که یک بیسوادردرجامعه وجودداشته باشد آن جامعه همیشه بدبخت است. فکر کنید اگرامام حسین زنده میبود امروز باورکنید که برشما میخندید و میگفت ببین مردم احمق را!!!!!!!
    دست بردارید ازخرافات و به فکر اولادهای تان باشید که حیوانهای وحشی ایشان راخام میخورند. راه چاره برای شان پیداکنید !!! علم اسلحه اولادهای تان است!!!

  • با شما همنظرم. مردم ما اكثراً گوسفندي فكر ميكنند و تا حالا فلسفه عاشورا حسينى را درك نكردنند يا اجازه نداده شده تا درك كنند!

  • اگر همین امام حسین معجزه میداشت ، قبل از رفتن به کوفه ( عراق ) از همان مدینه پسر کاکایش « عقیل » را برای ارزیابی طرفدارانش ارسال نمی کرد . وختی برادر ناتنی اش « ابوحنیفه » برایش گفت : مردم کوفه در حرف با تو و در شمشیر با یزید هستند و از رفتنش ممانعت کرد ، حسین جاه طلب قبول نکرد و در جواب گفت که پسر عمویم عقیل نامه فرستاده که سی و پنج هزار نفر اهل کوفه حاضرند به من بیعت کنند . میروم و در کوفه اعلان خلافت می کنم . بلاخره ابوحنیفه به حسین گفت : حالا که در رفتن اصرار داری ، خودت تنها برو و زن و فرزند و حرم ات را با خود نبر . اگر مردم کوفه به تو بیعت کردند و تو به مسند خلافت نشستی ، بعداً اهل حرم را دعوت کن . حسین نه پزیرفت و با خانواده اش از صغیر و کبیر راهی کوفه گردید به امید خلافت . چون در مکه و مدینه و تمام شبه جزیره عرب ، مردم به یزید پسر معاویه بیعت کرده بودند . به شمول امام حسن که قبلاً به معاویه نیز بیعت نموده بود . فقط یکنفر باغی کله شق که همین حسین نوجوان جاه طلب بود که خلاف رأی اکثریت مردم عربستان راهی کوفه گردید و با نهایت تأسف و حیرت دریافت که حتی بیست نفر هم حاضر نگردیدند که به حسین بیعت کنند . و داستان عقیل را در تاریخ طبری آورده اند که از ترس گماشته گان یزید خانه به خانه فراری بود تا از بام منزل یکنفر خیاط پایین افتاد و جان سپرد . روز دیگر یزید به خیمه حسین آمد و خواهر زاده اش ابوالفضل را سه بار صدا زد که : « خواهر زاده بیعت کن » ، ابوالفضل از حسین مشوره خواست و حسین قبول نکرد . یکی از همسران امام علی دختر معاویه بود و از او صاحب یک فرزند گردید که نامش عباس بود . همین « ابوالفضل عباس » که تشیع او را قمر بنی هاشم مینامند . عباس خواهر زاده یزید بود و همه از یک خانواده عرب قریش بودند و پسران عم همدیگر .
    بعداً حسین از یزید در خواست برگشت به مدینه کرد که قبول نگردید ، بعدا درخواست رفتن به شام « سوریه » کرد ، یزید گفت : فقط بیعت و بس . حسین بیعت نکرد ، یزید بر گشت و به « شمر » که راهی یک ولایت بود امر کرد که حسین را از سر راهت بردار . و شمر همچنان کرد . و این داعیه فقط چند ساعت دوام کرد و چهل و چهار نفر همراهان حسین کشته شدند . قصه تمام . حالا معجزه این حضرت در کجایش بوده ؟!
    پنجه با شیر دادن و مشت بر شمشیر زدن ، کار خرمندان نیست .
    هر که با شمشیر بازو پنجه کرد
    ساعد سیمین خود را رنجه کرد
    منبع : تاریخ طبری جلد چهارم .
    تصحیح : اسم پسر کاکای امام حسین « عقیل بن جعفر » خوانده شود . و اشتباه تایپی سطر چهارم از طرف پایین ، « خرمندان » ، به « خردمندان » اصلاح گردد.
    سجره نامه خانوادۀ قریش :
    نیاکان آنان « قصی » نام داشت و دارای دو پسر بوده به نام های : کلاب و مناف .
    مناف دارای چهار پسر بوده به نام های :
    عبد شمس ، نوفل ، مطب ، و هاشم
    هاشم که در عربی به معنی استخوان شکن است . که استخوان شتر را با یک ضربه می شکستانده است . و پسرانش عبارت اند از : عبدالمطلب ، عباس ، حمزه ، و ابولهب .
    پسران عبدالمطلب : به نام های ابوطالب و عبدالله . .
    پسران ابوطالب : علی ، جعفر ، عبدالله و اسحاق نام داشتند .
    پسر عبدالله : محمد « پیامبر »
    و پسر عبد شمس بن عبد مناف ، « امیه » نام داشت و دارای دو پسر بود به نام های « ابوالعاص » و « حرب » .
    پسر ابوالعاص ، عفان نام داشت و دارای یک فرزند به نام « عثمان » همان خلیفه چهارم .
    « حرب » یک پسر داشته به نام « ابوسفیان » که پدر معاویه است و پدر کلان « یزید » .
    اولاده « شمس استخوان شکن » را به نام بنی هاشم مینامند که محمد و علی و ابوبکر و عمر اند
    و اولاده « امیه » که ابوسفیان ، ابوالعاص ، عفان ، عثمان ، معاویه و یزید ، به بنی امیه مسما اند .
    « بنی هاشم » و « بنی امیه » هر دو از یک خانواده « قریش » در جامعه کثیر الاقوام عرب آن روزگار بوده اند . شهرت آنان به خاطر پرده دار بودن بت خانه کعبه و سپس کعبه بوده و ازین بابت خیلی متمول و با نفوذ بوده اند . و اکثراً اولاده آنان عمو زاده ها و خواهر زاده های یک دیگر اند . چنانچه محمد پیامبر دو دخترش را به عقد عثمان خلیفه درآورد و ام گلثوم را به عقد عمر خلیفه در آورد و امام علی با دختران محمد و عمر و معاویه ازدواج کرد .
    تاریخ گردیزی ( زین الاخبار ) تعداد زنان محمد را بیست و یک تن ذکر کرده که از آنان 9 فرزند آورده به نام های : القاسم ، عبدالله ، الطیب ، الظاهر ، فاطمه ، زینب ، رقیه ، ام کلثوم الاکبر ، ابراهیم .
    فرزندان امام علی از بطن فاطمه : حسن ، حسین ، محسن ، ام کلثوم ، زینب . و از زنان دیگر :
    محمد ، عبید الله ، ابابکر ، عمر ، رقیه ، یحیی ، جعفر ، عباس ، عبدالله ، رمله ، ام الحسن ، ام کلثوم الاصغر ، حمامه ف میمونه ف خدیجه ، فاطمه ، ام الاکرام ، نفیسه ، ام سلمه ، امامه ، ام ایها . ( تاریخ گردیزی صفحه 131 ) مؤلف ابوسعید عبدالحی بن محمود گردیزی به سال 441 هجری نوشته و بیشتر روایاتش را که اصل باشد از سیره نویسان معتبر عرب مانند محمد بن اسحاق و واقدی و این سعد آورده است ..

    آنلاین : httbaran@yahoo.com

  • محترم کیهان فرهمند سلام .
    به فکرمن سبب پسمانی اقتصادی و مشکلات کم سوادی برادران قوم هزاره ، ملا ها هستند . خد ا وند انصاف د هد این ملا هارا
    عاید دست مزد کارکرد مردم را با برپا ساختن محفل های ضرورونا ضرور وبه عناوین مختلف به منافع شخصی خود ملا ها جمع
    کرده میگیرند برای بهبود آ ینده مردم و ضرورت مردم هیچ نیستند .
    ملا و عالم باید رهنمای د ینی و اقتصادی و بهبود زندگی مردم هم باشند ملا وعالم باید به مردم خدمتی انجام دهند ازدانش و از
    پیشرفت تخنیکی جهان بیاموزند و مردم را بیاموزانند نه اینکه تنها برای جمع کردن بول ودارایی به جیب شخصی شان باشند .
    مردم هم باید بفهمند دادن پول مفت به ملا هیچ فاییده ای ندارد زکات مال خویش را تنها به مستمندان بدهند رضای خداوند به آ ن
    هست والسلام و من الله توفیق

  • بله کاملن شماها درست میگویید ایا شما به راستی پیغمبر خدا راقبول داری نیرنگ باز ها یا نامتان را مسلمان ماندن تفکرتان بوی وهابیت میدهد یعنی انتی ایسلام چرا کسی که میلیاردها دالر پول خارجی هارا میخوره چوپ حستین انتهاری اگر میکرد مطمعنا شما خوش میشودین نه شما از اسلام چی فامیدین ایا درباره مذاهبتان تحقیق کدین پیرو کی هستین شما انسان نما ها شما پیغمبر قبول ندارین چون معاویه هم نداشت به دروغ اسلام اورده بود حاله نواسه پیغمبر کافر میکشین خاک بر سرتان از بد بختی و بی سوادی و نادانیتن است ای گپا

  • نمیدانم این حسین چه خدمت به بشریت کرده؟؟؟
    یک آدم بوده که سر قدرت با یک تازی به نام یزید درگیر شده و کشته شده
    معمول است ، و جایی عزا داری نیست

    • فرهاد عزیز !
      شما دقیق فرموده اید اگر حسین بزرگ بود1400سال است که شعیان وبخصوص هزاره ها بخاطر او در سر وصورت خود میزنند حال وروزگار شان روز بروز ابتر وزار میگردد امروز هزاره ها با ندازه ای زندگی سر شان تنگ شده است که در شهر کویطه پاکستان هزارن محصل هزاره دست از تحصیل کشیده و از بروری تا ماری اباد را رفت وامدکرده نه میتوانند بکلی تحت محاصره قرار دارند کجاست ان حسین بزرگ وعلی که طرفداران شان هر روز سر وصورت شان را خون الود میسازند بدرد شان بخورد وکجاست ان کشتی نجات که امروز کشتی شکسته یارانش را از ماری اباد تا بروری برساند ویا از بروری تا ماری اباد. به عقیده من چیزی به درد نمیخورند باید ان را ها کرد وبیهوده نباید وقت خود را در خرافات ضایع کرد .

  • برای بنده واقعه کربلا یک قصه جن و پری است که بسیاردلچسپ است که بشنویم وقتی که درک کنیم میخندیم! دوست عزیزاگرهمین حسین زنده میبود! مثالش کشورایران است که مردم شیعه ها حکومت میکنند . آیا اگردرایراق یا عربستان سعودی امام حسین زنده میبود وحکومت میکرد ! چی دررما ها را دوامیکرد. او مردم بیدارشوید!
    آیا درواقعت واقعه کربلا ازخون مردم بیگناه افشار بامیان مزارارزگان تیره تر است!!!!

  • اسلام درکل یک دین عربی وانهم عرب شبه جزیره حجاز است که بازور شمشیر ,جنگ ,خونریزی وقساوت حیرت انگیز به سایرملل ومردمان تحمیل شد وشد اسلام عزیزما!
    اما بامنطق خیلی ساده وعادی میشود گفت که دین زردشت بیشتر باروان واخلاق مردمان مانند آسیای میانه ,ترکیه ,عراق ,ایران ,افغانستان ,آذربایجان وقسمت های ازشبه قاره هند وبخشهای ازغرب چین مانند اویغورها و... همخوانی داشت وازدین زردشت که بگذریم ,ادیان دیگر مانند بودایی وکنفوسیوس به روان وسلیقه وجهان نگری مردمان فوق نزدیکتر بود ولی دین اسلام؟
    دین اسلام به یک وصله ناپسند وبیگانه میماند که حتی بعد ازچهارده قرن وبعد ازاین همه عزیزشدنش هنوزبوی عرب وبادیه وبیگانگی میدهد.
    خوب این ماتم وداد وبیداد ما (چون من هم دردایره شیعه ام)برای چندعرب ایکه باهم نزاع کردند وهمدیگر رابرای قدرت ویاهر دعوای دیگری که داشتند نابود کردند واقعا مضحک نه بلکه شرم تاریخی است .آخرشما خود قضاوت کنید کدام انسان باعقل سالم برای حادثه ای باقدامت یکهزاروچهارصدسال که هیچ ربطی هم به اونداشته باشد حالا میگریدو شیون سرمیدهد وبدترازآن با چوب وچماق به سروروی خود هی میزند ومیزند ؟
    چه عجوبه هایم ما!

  • دوستان عاشورا یک بزنس عزبی است که 1400 سال این تجارت پیش میرود و عرب های زن باره از این کار منفعت می برند مردم جهان اسلام که 99فیصد که معنی قرهان راهم نمی دانند طوطی وار انرا به زبان می اورند مردم بیسواد ما که همه خرد باخته اند و همه وقت باید در این روز نحس به سر وصورت خود بزند ووو حوادث را که ندیده و فقط از جند تا اخوند بی سواد زن باز و بچه باز شنیده باور کند و تعجب من در یان است که در این قرن 21 که زمان دانش تکنالوژ ی است مردم به این همه یاوه سرائی ها گوش کنندو اشک تمساح می ریزند.

  • khayer walade khayryeti mebood

  • به سوال اگر عاشور نمیبود چه میشد باید جواب بدهم که هیچ. حالا که عاشورا است چه شده است که عاشورا نه میبود.
    دستور بریدن گردن حسین را من مطابق شریعت محمدی دادم. چون که حسین یاغی و باغی و مباح الدم و مفسد فی الارض بود. من حسین را به دوزخ روان کردم تا منافقت و دروغ از جهان محو شده باشد. ها ها ها
    راستش اینست که ارزش حسین در این دنیای بزرگ به اندازه پشم پای یک مگس هم نیست. چند نفر اخند حقه باز از حسینک ، حسین جور کرده اند. در واقعیت نقش حسین در جهان به اندازه یی ناچیز است که گفته میتوانیم که بود و نبودش یکسان است. انهایی که مدعی هستند که حسین این بود و ان کرد و گپ های گنده گنده میگویند، به سفاهت خود مهر تائید میگذارند.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس