خورد و برد به اين ميگن !!!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
ديروز سرصبح يك نفردروازه را زد .
خودم رفتم در را بازكردم . مرتكه گفت گرسنه ام يك پياله چاي با يك تكه نان بيارين
.
نان وچاي را برديم پشت دروازه برايش . بعد از 15 دقيقه
فرزاد خبرآورد كه مرتكه رفته همراه چاي ونان ، فلاكس چاي وپياله ويك سفره نان را
با خود برده است . بدينوسله خواهشمندم اگر كسي مردي با ريش جو گندمي(به تقليد
ازبعضي رمان ها ) وفلاكسي دردست وپياله ي ديد با من تماس بگيره .
آنلاین : http://mosafeer.blogfa.com/post-727.aspx