قابل توجه آقاي شيرمحمد حيدري !!!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
آقاي شيرمحمد حيدري دروبلاگ زيبا يشان درباره آخرين پست وبلاگ مسافر كه درمورد شب يلدا نوشته بودم نقد كوتاهي كرده ، چنين نوشته اند :
عبدالواحد رفيعي در باره ای شب یلدا ویا همان شب چله، مطلبی دروبلاگش نشر کرده است.
دراین مطلب از خاطرات کودکی اش واینکه در شب یلدا چه میگذشته را، با قلم بسیار زیبایش تحریر نموده اند.
البته هستند دوستان دیگر که در فضای مجازی فرا رسیدن این شب را تبریک گفته اند.
از آنجایکه فرهنگ، رسم ورسومات ما هزاره ها تقریبا یک سان است، طبیعتا" در
چنین مواقعی باید بی نهایت همذات پنداری داشته باشیم، اما چنین نیست. علت
هم بیگانه بودن و نا آشنا بودن جامعه ای هزاره با گرامی داشت شب یلدا میباشد.
دوستان باید توجه داشته باشند که گرامیداشتن یک سنت قدیمی، زمانی مورد
استقبال قرار میگرد که در ذهن افراد وجود داشته باشد. این را عرض کردم که
بگویم؛ بنده با اینکه تقریبا" 8 پنج سال ازعمرم میگذرد، ولی هرچه که به
خودم فشار می آورم، در لابلای آت و آشغال که توی مغزم هست، چیزی بنام
گرامیداشت شب یلدا، در ایام کودکی، نمی یابم. بیشترین وقدیمی ترین تاریخی
که میتوانم بدست بیاورم مال 20سال قبل وزمانیکه در عالم مهاجرت ودر ایران
به تلویزیون سیاه وسفید دست رسی پیدا کردم میباشد. اینطور بود که کم کم یکی
از شبهای سرد زمستان شد شب یلدا.
البته ذکر یک نکته ضروری است اینکه شب نشینی های زمستان وقصه گوی پدرکلان ومادر کلان، جدای از گرامیداشتن شب یلدا میباشد.
به هرحال در اینجا سه حالت وجود دارد.
1- من اشتباه میکنم. یعنی گرامی داشتن شب یلدا در هزارجات بوده ومن فراموش کرده ام.
2- جناب رفیعی از تخیلات داستان نویسی اش استفاده کرده وبرای خونندگان ایرانی اش مطلب تحریر نموده اند.
3- قبولاندن شب یلدا به عنوان یک سنت در جامعه ای هزاره.
اول آنكه ؛ بايد بگويم كه تا حدودي حالت اول درست است . بله ، آنچه نوشته ام به قول شروود اندرسن در زواياي ذهن كودكي ام از آن سال ها مانده است . درآن سال ها من به خوبي يادم است كه حد اقل ما ودرمنطقه ي ما شب يلدا را گرامي مي داشتند وبرگزارمي كردند . ونيزدقيقا يادم است كه دراين مورد حرف وحديث زياد روايت ميشد و در بزرگي اين شب داستان ها گفته ميشد .
دوم اينكه ؛ من ازتخيلات داستان نويسي ام براي تحريف عنعنات وخلق يك عنعنه كه اصلا نبوده باشد براي يك ملتي با هويت خاص ، استفاده نميكنم كه اين كارشبيه به دروغ بستن به ملتي است . حتي داستان كه به گفته ي شما زاده ي تخيلات است نيز عاري ازحقيقت نمي تواند .
سوم اينكه من چكاره باشم كه رسم وعنعنه ي برملتي بقبولانم ؟ نه مفتي ام نه قاضي .
آنلاین : http://mosafeer.blogfa.com/post-733.aspx