صفحه نخست > فرهنگ، ادبیات و هنر > ضرورت آموزش وتوسعه علمی سینما و رسانه درافغانستان

ضرورت آموزش وتوسعه علمی سینما و رسانه درافغانستان

رحمان عالمی
شنبه 12 آپریل 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

اشاره :
جنجالهای رسانه ای وجدالهای همیشگی که بعضی وقتها، بین دولت وفیلمسازان وصاحبان رسانه شاهد هستیم ریشه در کجا می تواند داشته باشد؟ منشا اصلی این جنجالها ازکجا سرچشمه میگیرد؟ واساسا وظیفه دولت ورسانه چیست؟ تامل به این موضوع ، مرا برآن داشت تا کمی به جایگاه نقش ورسالت سینما وهم چنین رسانه درافغانستان فکرکنم که درادامه این دستنوشته می خوانید.

درباره رسانه های مثل تلويزیون ونقش وموقعیت ویا وظیفه های اساسی آن در جامعه بعدا خواهیم گفت اما نخست ببینیم که سینما در افغانستان چه موقعیت وجایگاه دارد؟
سال گذشته یکی از دوستان، تعداد از فیلم های به اصطلاح امروز ی افغانستان بعد از طالبان را از کابل با خود آورده بود که مدتی قرض گرفته وتماشا کردم، دیدن فیلمها وسبک وروش های فیلمسازی که درآن به کار رفته بود چندان جای امید به این نسل از فیملسازان واینده سینمای افغانستان باقی نگذاشته بودواما خوشبختانه این سال تعداد مجله های فیلم در باره سینما وفیلم وجشنواره های سینمای درافغانستان به دستم رسید که خواندن نقدها وموضوعات فیلم ها برایم امیدبخش بود.

اصولا تاریخ سینمای جهان در گذشته به ما می گوید که بعد از پایان هرجنگ ویرانگر، یکی از مقوله های هنری و فرهنگی که توانسته درفضای بعد از جنگ توسعه یافته ویا منشا برای تحول اجتماعی وفرهنگی تازه باشد رسانه سینما است.
شاید بهترین دلیل برای این ادعا تولد جنبش ها وسبک های ماندگار تاریخ سینما همچون رئالیسم ، نئورئالیسم وموج های وسبک های موثرهنری و سینمای است که امروز هنوز اصول ومعیار های آن سرمشق سینماگران وفیلمسازان امروزوآینده است.

اما چگونه میشود که سینما بعنوان هنرویا صنعت / ویرانی ها وخلا ناشی از بحران های نظامی را در عرصه های فرهنگی واجتماعی پرکرده وزمینه ساز تحرک وتوسعه در جامعه زمانش گردد؟ بدون شک یکی از مهمترین دلیل دراین زمینه وظیفه شناسی ودرک درست مسئولیت و موقعیت تاریخی ، نیازها وضرورت های زمان، توسط فیملسازان همان دوره وشرایط بوده است.

فیلمسازان ویا سینماگران پیشکسوت ، همیشه کسانی بوده اند که با روایت یک زندگی ساده ونمایش یک داستان گیرا آرمانهای بلند فرهنگی واجتماعی را تعقیب نموده و گره ها، مشکلات ،ومعضلات را به تصویر کشیده اند که دیگران یا از درک وتحلیل ان عاجز بوده اند و یا اینکه نمی توانسته آنرا با هیچ زبان بازگونماید
با اطمنان می توانیم بگویم که این یکی از تاثیرات ومیراث جادوی یک سینمای" مسئول وخردمندانه" است که امروز درکشوری مثل آمریکا از مردم یاغی ونژادپرست ومتجاوز به حقوق ساکنان بومی، ملتی میسازد متمدن و متفاهم وانساندوست که تمام مرزهای رنگ وپوست وقوم وقیافه درهم شکسته ومردم براساس احترام انسانی و اخلاقی باهم زندگی می کنند. بنا براین توسعه این ظرفیت ها وفرهنگ سازی روبه پیشرفت مسولیتی است که همواره فیلمسازان وهنرمندان وبویژه رسانه سینما عهده دار بوده اند.

بسیار از بحرانها وحتی جنگها ی زمینی وآسمانی که ما نمی توانیم تصورش را داشته باشیم موضوعاتی است که سالها پیش درفیلم های تخیلی وعلمی فیلمسازان هالیود پیش بینی شده ومردم آمریکا با ان زندگی کرده اند پس فیلمسازان به معنای مستقل خودش افرادی هستند، دارای توانای های علمی وهنری که همواره پیش از زمان حرکت کرده ،واز طرفی هم رهبری فکری و آرمانی جامعه خودرا می تواند عهده دار شوند.

حالا با این مقدمه به جامعه افغانستان برمی گردیم افغانستان کشوری که درگذشته های نه چندان دور سینما ورسانه بیشترین ستم هاو تکفیر ها را درسرنوشت خود شاهد بوده است واز طرفی هم نبود زمینه های فرهنگی برای پذیرش فرهنگ سینما در افغانستان، از کلمه" سینما گر وسینما رو" در ذهن عامه مردم الگوهای شیطانی ویا سرگرمی تصویر می شود و بیرون کردن این نوع برداشت از اذهان نسل که با همین تفکر بزرگ شده کاربسیار مشکل است.
اما با بازهم با پایان نسبی جنگ درافغانستان وظهور رسانه های عمومی تا حدود این فضا را دگرگون ساخت وما امروز شاهد تحولات چشمگیر وفراگیر دراین زمینه هستیم.

دراین موقعیت جای سوال این جا است که آیا مسئولیت را که فیلمسازان ونسل بعد از جنگ درافغانستان باید انجام میداد ، انجام داده اند یانه ؟ سینما ی افغانستان بعنوان سمبل موثر فرهنگ ساز وپیشرو چه دستاورد برای مردم داشته است که درانتظار تحول ورشد فرهنگی می باشد؟ واساسا فیلمسازان چه حرفی برای گفتن داشته و دارد؟ ایا سینماگران وظیفه ومسئولیت زمانی ومکانی خودرا درست انجام داده اند؟واساسا آیا ما فیلمسازانی داریم که همچون فیلینی ها وکراساوا ها اندیشه توانا وآرمان های بلند انسانی را داشته باشد؟

بهر حال من به اثر تمام فیلمسازان که دست به قلم ،ودوربین،وفیلم برده اند احترام می گذارم همه در جای خودش کوشش برای پرکردن خالیگاه جامعه ماست ولی می خواهم بگویم که دراین فرصت هفت ساله که ما بعد از جنگ داشتیم می شد که موتور سینمای افغانستان را با چهره بهتر وتوانای بیشتر به حرکت می آوردیم
آنچه که درحال حاضر در عرصه سینمای افغانستان شاهد هستیم نوعی هیجان است که به جان همه افتاده است واین عرصه نیازمند تحول درزیربناوتغییر درسیستم وساختار دارد .

امروز متاسفانه باید یادآور شد که سینمادرافغانستان تا حدودی اسیر در مرزهای قومی وقبیله ای وگرایش های تقلیدی وتضادهای درونی فیلمسازان است که نمی خواهند آنرادر قالب یگ نهضت فراگیر ملی تجربه نمایند.
فیلم سازوفقر اندیشه همانطور که درابتدا اشاره شد سینما برخلاف برداشت اولیه که مردم ما از آن دارند یک هنر پیش پا افتاده وتنها وسیله برای سرگرمی نیست. همیشه در تعربف هنر سینما از آن بعنوان سلاح وابزار برای حکومت براندیشه ها وافکار ملت ها یاد شده است وبراستی که سینما با جذابیت های های موثر وجلوه های مقتدر که دارد می تواند حکومت براندیشه هاوافکار ملت ها را رهبری آرمانی کند ودرافغانستان ما نیز این اسلحه وابزار حکمرانی را رهبران وتاجران بیشتر وپیشتر از فیلمسازان درک کرده اند که همه در جستجوی چگونه رسیدن به این ابزار است وآنچه که دراین میان بازهم ازکاروان عقب خواهند ماند فیلمسازان وسینماگران است که مجبورند تن به کار های سفارشی وفیلم های ازمایشی داده واز اهداف وآرمانهای تحول ساز که باید به آن می رسید باز میماند

***

اما مشکلات که می شود آنرا درفیلم های افغانی بررسی کرد به دو اصل اساسی برمی گردد یعنی مشکل تکنیک ودیگر مشکل محتوا. اساسا کسی که می خواهد در مقام کارگردان در وادی هنر هفتم فیلم بسازد باید قبل از هر جیز اصول وزیباشناسی حداقل 6 هنر عالم را آنچنان مسلط باشد که بتواند کارش با اصول همین هنر ها درابتدا خودش نقد کند. زیرا سینما وفیلم سازی هنری است که ازترکیب همین هنر ها بوجود آمده و شناخت هریک از هنر ها درساختن فیلم یک فیلمساز نقش حیاتی دارد.

فیلمساز که فیلم میسازد در حالیکه ازصنایع ادبی درادبیات ،وزیباشنای درتاتر،وتجسم ومفاهیم در رقص وموسیقی وگرافیک چیزی نمی داند حتما فیلم را خواهد ساخت که بار فرهنگی وارزش هنری را ندارد.

بنا براین یکی از مشکلات عمده در فیلم ها عدم توانای علمی وتسلط لازم فیلمساز بر زیباشناسی سینما است یعنی در بسیار از فیلم ها حتی فیلمساز کاربرد شات ها ودیالوگها وفضاهای مورد نیاز برای گذاشتن موزیک وحتی اصول اولیه زیباشناسی رنگ ونور را رعایت نمی کند ووقتی فیلم ساز دانش لازم برای ارائه کارش به زبان تصویررا ندارد مجبور به پیروی وتقلید از آنچه میشود که در فیلم ها ی وسریال ها دیده است.

در حالکه فیلمساز که فیلم میسازد ضمن شناخت کافی از ابزار کار وساختار وسبکهای رایج در عالم سینما باید بهترین شیوه بیانی برای سوژه خودرا انتخاب کند.

اما بخشی دیگری از فیلم ها دچار فقر اندیشه اند. یعنی کارگردان بدون آنکه فکر کند درکجا زندگی می کند ومخاطبش کیست و هدفش از ساخت فیلم چه بوده و حتی بدون آنکه بداند فیلمش دارای چه ارزشی برای جامعه ومردم است ، فیلم می سازد.

به نظر من درجامعه که نسل های ما ازانواع خشونت رنج برده ومی برند نمایش وتبلیغ از خشونتهای خانوادگی و یا تفنگ سالاری کار به دور از مسئولیت خواهند بود.

واز طرفی هم مردم وجامعه که سالها است قربانی جهالت شده اند ، قطعا می خواهند که ازچنگال سنت های خرافاتی که سالها زنجیر دست وپای شان بوده اند رهای یافته و به خود آگاهی برسند پس بنا براین نمایش وتبلیغ وترویج قصه های تاریخ گذشته به نظر می رسد دوای درد این مردم نیست واین خود نوعی در رکود وجمود نگهداشتن جامعه و مردم است .

این جا ممکن است این حرف هم در میان آید که خوب من فیلم" دشو دشو" میسازم برای مردم که فقط همان" دشو دشو" را می فهمند ودوست دارند ولی دراین صورت نیزفیلم ساز را ه را رفته است که را ه یک فیلمساز مسئول ووظیفه شناس نیست زیرا فیلمساز آنچه را میسازد که خودش به تاثیروارزش آن ایمان دارد نه آنچیزکه دیگران به اوتلقین می کنند.

ادامه دارد

موضوعات بعدی :

هویت محتاج ویا محتاج به هویت

سیستم تولید ناتوان

از سنگرداری تا سینماگری

آنچه باید باشیم}}

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • دوست گرامی اقای عالمی سلام

    از خواندن مقاله ات لذت بردم امیدوارم که مقالات دیگرت هم به تدریج نشر شود.

    در ادامه فرمایشات تان بعرض برسانم که چند سال پیش صدیق برمک یک فلم به نام ( اسامه )را روانه سینما کرد, در ان فلم از داستان حضرت رسول و عایشه الهام گرفته بود و در فلم مذکور اسامه همان عایشه و ملا نقش حضرت رسول را بازی میکند شخص ملا دارای یک حرم سرا از زنان بیوه با نژاد های مختلف را به تصویر کشیده ولی حال و هوای فلم در زمان حال به وضعیت افغانستان است داستان را بشکل که مردم متوجه اصل محتوای ان نشود ساخت ....

    من هم این فلم مرا در خارج از افغانستان دیدم, مردم این دیار به سرعت متوجه اصل داستان شدن و فهمیدن که این فلم از کجا الهام گرفته و منظور اصلی فلم چیست. بخاطر این خوش خدمتی به کفار ایشان را به اهدا چند چوائز تشویق هم کردن .. خلاصه این فلم ضمن اینکه یک توهین به بهترین عالم است یک مایه بد نامی برای کل جامعه افغانستان نیز است امید وارم که شما از ساخت این گونه فلم های تخلیقی پیشتیبانی نکنید همان فلم های تقلیدی بالیود خیلی بهتر است حد اقل اهانت به کسی و فرقه در ان دیده نمیشود و در اخر بچه و دختر بهم میرسد.

    نوشته بالا را بدون کدم غرض ومرض نوشته کرده ام امیدورام که شما هم بدون مرض و غرض بخوانید و اگر ممکن مرا از راهنمائی ات مستفیذ سازید

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس