دفاع از شجاعی وظیفه ی هر انسان آزاد اندیش است
شجاعی آزاده مردی ديگر، امتحان فراروی نسل امروز
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
عبدالحكيم شجاعی از آن دسته مردانيست كه بی عدالتی را بر نمی تابد!
عبدالحكيم شجاعی از آن دسته مردانيست كه بي عدالتي ها را هرگز بر نمي تابد و در مقابل بيداد گری ها عصيان و طغیان مي كند، اين گونه آدم ها پاسخ شان در برابر كين جويی و كينه توزیي خشم است و با دشمنان شان بيشتر معامله یي چشم در مقابل چشم را مي پسندد.
به تعبير ديگر اين ها همان راست قامتان تاريخ اند، آنهايی كه تمام قد در برابر آينه یي تاريخ با جسارت و شجاعت شان می ایستند و عرض اندام میي كنند.، تاريخ نيز با خصلت آينه گیي كه دارد، با صداقت تمام چهره و اندام اين گونه پاك بازان را یک به یک در حافظه اش جاويدانه وماندگار نقاشی می كند، تا نسل های آينده آنها را در صفحات زرين تاريخ به تماشا بينشينند و در باره یي هر كدام آنها و مردمان هم عصر و نسل شان قضاوت و داوری می كنند. همان گونه كه ما عملكرد قهرمانان همچون ابراهيم گاوسوار، مير يزدانبخش، شیرين هزاره، خالق شهید، مبلغ، بلخی، و بابه ي بزرك، و مردمان هم دوره و هم عصر شان را به قضاوت نشسته ايم، و باز هم این تاریخ است که یاری مان می کند تا با روشنی بیشتر، داوری و برداشت خود را از سرداران چون شفيع، نصير، قنبر، و اسماعیل جولی داشته باشیم، و آنچه را كه بر آنها رفت و روا داشته شد بررسی و تحلیل کنیم، پرواضح است همان گونه که تاریخ اینهارا به ما معرفی میکند و در معرض قضاوت ما ها قرار میدهد، فردا مارا نیز با همان چهره ی واقعی و عملکرد های خوب و بد ما، در معرض دید آیندگان ما قرار خواهد داد.
سخن به درازا نكشد موضع اصلي اين نوشته را كه همانا چيستي مسؤليت ما در برابر شجاعي هست مطرح می كنم:
شجاعي نيز همچون نياكان دلير و درد مند اش، ابراهم گاو سوار، و... به جرم هزاره بودن و دفاع از ملك و مردم و ناموس ایشان، برای قطع دستهای تجاوز گران و آدم كشان قبيله ي هميشه حاكم اين سرزمين نفرين شده، مورد خشم ارگ نشينان و هم تبارن شان قرار گرفته، آتش كينه نسبت به پليس وظيفه شناس هزاره، سينه و سوراخ زور مدارن پشتون را از ارگ و كرسی های وزارت خانه ها و پارلمان تا ارزگان هلمند و قندهار و وزيرستان و پيشاور مي سوزاند. آنها خشمگين اند كه چرا و به چه حقي يك پليس هزاره، طالب انتحاري پشتون را كشته، آنها و برادران راضی و ناراضی همه ی شان حق دارند بپرسند، كه فرمانده هزاره به كدام جرئت تفنگ اش را به سوی قاتلين مسافرين و مردمان عادی نشانه رفته است؟ از همین رو همه ی شان تشنه به خون شجاعی شده و کمر به نابودی اش بسته اند.
خوب حالا وقتي كه داستان از اين قرار باشد وظيفه من تو در اين ميان چيست ؟؟؟ برادر و خواهر هم سر نوشت بهتر نیست صادقانه از خود بپرسيم؟ آيا سكوت و دفاع نكردن از شجاعي كه زندگی اش را برای عزت من و تو به خطر انداخته جايز است؟ آیا اگر با سكوت ما شجاعي نيز خالق وار بر طناب خشم قبيله به دار آويخته شود جواب ما در مقابل آينده و تاريخ و از همه مهمتر وجدان ما چه مي تواند باشد، آيا اگر شجاعیي سزاوار سكوت امروز من و توست فردا ما نیز سزاوا افشار و ارزگان ديگری نخواهيم بود؟ مگر نديديم که از چرخيدنِ با سياف و رقصيدنِ به ساز همتباران ارگ نشين اش، چيزی جز غم و خانه های آتش گرفته یي بهسود، و جنازه های مسافرين بی گناه كه با كارد سلاخي شده بود نصيب مان نشد؟
سخن آخر اينكه، اگر همه با هم به پا نخيزيم و از مظلوميت و حقانيت شجاعي جانانه دفاع نكنيم و نتوانيم، آنگاه است كه تاريخ خود را بارديگر همان گونه كه لايق اش هستيم بر ما تكرار خواهد كرد، و در آن صورت قبول كنيم كه ماها همان مردمان كوفه ايم و تاريخ كوفه را زندگیي مي كنيم، و فردا نيز همانی خواهيم بود كه امروزيم. چنان که میگوید
آنكه ناموخت از گذشت روزگار// هيج ناموزد ز هيج آموز گار.
به اميد روز های بهتر و خالی از تعصب.
.
پيامها
7 جنوری 2013, 22:00, توسط FARID QASIMY
in wazifaee har insani azad andish ast ki az shojaee wa amsali on be towri kamil wa harchi dar tawan darad defa konad. agar moshkili brayee shojaee pish beyayad degar hich kas joraat namitawanad ki dar moghabeli in dowlati fashism estadagi konan
8 جنوری 2013, 10:40
آقای هجران ، به نظرم اینگونه مفت وارزان به هرکسی لقب شجاعت دادن بدور ازصواب است وکلمه شجاعت نیز چون نوبل پرایز غربی ها لگدمال حقارت میگردد . آیا واقعیت تاریخی غیر ازاین است که عبدالعلی مزاری ووندیهایش ازافشار مفتضحانه فرار نموده وگذاشت تامردم ما درزیر ساطور آدم کشان مسعود وسیاف بخون غوطه ورگردند وبخاک سیه نشینند؟ آیا این ببر کاغذین شما نبود که دریک معامله ننگین تاریخی دوباره مردم ما را به نیروی سیاه طالب تسلیم وخود وشرکا ازصحنه فرار نمودن تا صحیح وبسلامت به پابوسی برادر دینی شان ملاعمر مفتخر گردند؟ اگر شجاعت وایستاده گی همین است ؟ ازصمیم قلب آنرا به شما مبارک باد میگویم . " واقعآ راست گفته اند ( هستند کسانی که درخت درمقعدش سبزشد، درسایه اش می نشینند .) "
8 جنوری 2013, 14:16, توسط هجران
كمنت گذار بدون نام، اينكه هزاره ها در افشار شكست خورد و قتل عام شد يك حقيقت است، و نيز اينكه پيروزي و شكست از خصوصيات جنگ است، حقيقت ديگر، كسي را هم در رابطه با افشار آگر بخواهيم ملامت كنيم خيانت كاران چون انوري و سيد ها دي و امثالهم است نه مزاري، افشار وقتي در اثر خيانت افراد نام برده سقوط كرد مزاري بايد آنجا را تخليه ميكرد چون او رهبر مقاومت بود نه يك عسكر انتحاري، و اينكه با طالبان خواست مصالحه كند نيز پاي منافع مردم در ميان بود، خيانت و نا مردي طالبان را ديگر نبايد به پاي رهبر شهيد نوشت.
11 جنوری 2013, 12:52, توسط ت - زاهدی
اولآ نباید تصور شود که من از رویداد ویا حادثه افشار راضی وخرسندم . با آنهم شما اختیار دارید هر استنباطی که دارید . دومآ درست است که شکست وپیروزی درجنگ محتمل است ، برمنکر آن نفرین ! من هم ازشکست تلخ ، خونین وقابل جلو گیری میگویم ویاد آور میشوم که مزاری هرچی بود درنتیجه آخر رهبر شکست بود ، نه رهبر پیروزی ! دراین نیز تردیدی نیست که درشکست یاپیروزی ، فکتورهای وعوامل درونی تعیین کننده تر ازشرایط بیرونی است وبدین ترتیب شرایط داخل تحت رهبری ناآگاهانه وغیر مدبرانه مزاری واطرافیانش طوری بود که آن فاجعه وروزگار سیاه را در پی داشت . حالا شا بفرماٰیید که قوت وحسن قضایا درچیست ؟ تا مدیون مزاری باشیم ! دومآ برای عناصر وجریانهای واقعیت گریز معمول است که عامل رویدادها ووقایع را درخارج از محدوده زمان ومکان به تفسیر گیرند. مثلآ برای آخوند روضه خوان مهم است تا به مخاطب تفهیم نماید که شکست وکشته شدن حسین ابن علی مشیت الهی بود وازهیچ گونه قوانین وظوابط حاکم برشرایط جنگ پیروی نمیکند ، تابدین ترتیب حسین وحادثه کربلا را ماورای انسان وجغرافیای انسانی جاه بزند . درغیر آنصورت این همه کسبه کاری بنام حسین وبه یاد کربلا ازدایره محاسبات خارج میگردید . درحادثه افشار نیز بدبختانه مذبوحانه تلاش میگردد تا فکتورهای بیرونی را معیار قضاوت قرار دهد ! یعنی اگر مسعود ، انوری ، سید هادی ، سیاف ، و...... نمی بود حادثه افشارتحقق پیدا نمی کرد . نمیدانم براین طرز نگاه باید خندید یا زار زار نالید ؟ سوم بصورت خلاصه میخواهم ازشما بپرسم که شما بمثابه رهروان مزاری در وجود طالبان ویاگلب الدین ویا آی اس آی کدام وجوه مثبت ، سازنده وانسانی را سراغ دارید که برپایه ي آن ،مخاطبین این صفحه ومردم نیز در برداشتها وشناختهایش ازطالب تجدید نظر نمایند . درخاتمه، اینکه شما تا بحال کوشش داشته اید ازهرنظرمخالف ومنتقد در رابطه به حوادث غرب کابل جلو گیرید وعمل کرد مزاری ووندیهایش را به کربلای حسین بخیه زنید تا بانیروی اعتقادات ازگزند نقد درامان باشد ! فکر نمی کنم بیش ازاین کارساز باشد . امید باالهام از اندیشه وخرد انسانی لا اقل کمی بخود آیید وبیشتر از این از نا آگاهی مردم بهره نگیرید . ساده ترین کار سربازگیری میان مردم نا آگاه وعقب افتاده است . به گفته اندیشه مندان ( شما حیثیت کرم شب تاب را دارید ، که درتاریکی پرتوافگن میشوید .
9 جنوری 2013, 13:09, توسط مهدی
در این روزها خبر شجاعی در همه جه غوغا کرده مخصوصا فیسبوکها واقعا که دفاع از کسانی مانند شجاعی وضیفه همه
هست.
9 جنوری 2013, 23:59, توسط ppppp
Pashtun criminals kill Hazaras
10 جنوری 2013, 00:11, توسط ppppp
Pashtun opium
10 جنوری 2013, 02:23, توسط hazara
mmm you are right, the strugle of Afghanistan cuased by Hazaras becuose thy were in powr and policy maker through the history of this country, we should blame Hazaras becouse they are mostly Talib and terrorist , they think like living in the first century of Islam’s history, afer all this donki called Mullah omer is A Hasara, Najib wase a Hazara Karzai is A HAZARA.
In oposed Ruholla nikpai, Hamid rahimi Sima samar and......are all Pashton
11 جنوری 2013, 16:06, توسط هجران
ت- زاهدي، اينكه ادعا ميكنيد مزاري رهبر شكست بود، دقيقاً بر ميگردد به نوع نگاه و برداشت و تعريفي شما از شكست و پيروزي ، چنانچه كه اگر ارزشهاي پذيرفته شده ي انساني، نذير آزادي خواهي، حق طلبي و مبارزه براي بر قراري عدالت و .... را ناديده بيگيريم آن وقت ميتوان با شما موافق بود، و با اين گونه ترز تفكر ميشود ادعا كرد كه مزاري و در كل مقاومت غرب كابل حاصل ديگر جز شكست براي ما ها نداشته است، اما آگر همين ارزشهاي ياد شده را بيپذيريم، آنوقت تعريف ديگري از شهيد مزاري پيدا ميكنيم، و ياد ميگيريم كه تنها با پذيروفتن همين ارزشهاست كه ميتوانيم مرگِ آذادي خواهان چون امام حسين ، شهيد مزاري، چه گوارا، اسپارتاكوس و.... را شكست شان ندانيم و جاويدانگي شان را باور كنيم.
اما اينكه به نقش عوامل دروني شكست افشار اشاره كرده ايد تا حدودي با شما موافقم، به اين معنا كه سيد انوري، سيد هادي و قوماندان هاي معامله گر را همان عوامل دروني فاجعه ي افشار به حساب بياوريم،راستش من واقعاً نميدانم كه چرا نام بردن از مسببين اصلي فاجعه ي افشار شما را به مرز ميان خنيدن و گريه كردن ميكاشند.
كلام آخر اينكه مزاري در شرايط رهبري هزاره ها را بدست گرفت كه هزاره ها حد اقل در طول دو صد سال گذشته فاقد هر گونه تشكل سياسي و نظامي بود، و نسل اندر نسل تحقير و خود كم بيني شديد و پلان شده ي را تجريبه كرده بود، پس بايد قبول كنيم كه جامعه ي هزاره غرور و خودباوري امروزش اش را مديون مزاري وياران مزاريست
16 جنوری 2013, 07:54, توسط ق : ج
بازهم زنده باد هزاره های آزاد اندیش
مرگ بر آدم های انتحاری ( البته خودتان می فهمید که کی را میگویم )
مرگ بر مردم های پلچک پران ها
زنده باد مزاری کبیر