صفحه نخست > دیدگاه > سفر آقای کرزی به امریکا، گفتمان بر سر مسایل استراتژیک یا معامله گری های (...)

سفر آقای کرزی به امریکا، گفتمان بر سر مسایل استراتژیک یا معامله گری های سیاسی پشت پرده؟

محمد ادریس حسان بادغیسی
جمعه 11 جنوری 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

از آنجا یکه وضعیت سیاسی ، نظامی کشور مرحله حساس تاریخی را عبور میکند ، لذا در نوشتار مؤجز ، به مسایلی اشاره میکنم که به حساسیت موضوع قطعا تاثیر گذار بوده و می باشد . موضوعاتی از قبیل ؛ عدم پذیرش شرطهای طالبان توسط دولت و از دولت توسط آنها در نشست پاریس، نزدیکی گذاشتن سنگ پایان به دوره شاهی (!) کرزی، تکمیلی موعد خروج ناتو از افغانستان ، کاهش سر سام آور کمکهای مالی جامعه جهانی به افغانستان ، مخالفت جامعه جهانی به تک تازی های امریکا در منطقه و هم عدم اعتماد کشور های کمک کننده از کرزی نسبت به نا توانی و استفاده موثرش از این فرصت طلایی ده ساله برای احیای ورشد حقوق بشر، دیموکراسی و حکومتداری سالم ، کسب مقام اول فساد اداری دولت کرزی در سطح جهان و....از یک سو و ازجانب دیگر، افت شدید افتصادی امریکا ناشی از خسارات جنگی در افغانستان و عراق ، نگرانی مردم وسنای امریکاازاین بابت که دولت مردان امریکا باید جواب گو آن باشتند، وضع تحریمهای شدید اقتصادی بر ایران از سوی اتحادیه اروپا و درراس آن امریکا و دهن جنگی های کرزی برسری بعضی امیتاز خواهی ها ی وی از امریکا و درمقابل ، خواهشات امریکا از حکومت کرزی در منطقه و بخصوص ایران ودیگر مسایل در منطقه ، مقدمه ، پیش زمینه و فضای مناسبی برای معامله گری فراهم آورده است.

مکثی بردیدار کرزی از امریکا
سفر آقای کرزی به امریکا ، گفتمان برسرِ مسایل استراتژیک یا معا مله گری های سیاسی پشت پرده ؟

از آنجا یکه وضعیت سیاسی ، نظامی کشور مرحله حساس تاریخی را عبور میکند ، لذا در نوشتار مؤجز ، به مسایلی اشاره میکنم که به حساسیت موضوع قطعا تاثیر گذار بوده و می باشد . موضوعاتی از قبیل ؛ عدم پذیرش شرطهای طالبان توسط دولت و از دولت توسط آنها در نشست پاریس، نزدیکی گذاشتن سنگ پایان به دوره شاهی (!) کرزی، تکمیلی موعد خروج ناتو از افغانستان ، کاهش سر سام آور کمکهای مالی جامعه جهانی به افغانستان ، مخالفت جامعه جهانی به تک تازی های امریکا در منطقه و هم عدم اعتماد کشور های کمک کننده از کرزی نسبت به نا توانی و استفاده موثرش از این فرصت طلایی ده ساله برای احیای ورشد حقوق بشر، دیموکراسی و حکومتداری سالم ، کسب مقام اول فساد اداری دولت کرزی در سطح جهان و....از یک سو و ازجانب دیگر، افت شدید افتصادی امریکا ناشی از خسارات جنگی در افغانستان و عراق ، نگرانی مردم وسنای امریکاازاین بابت که دولت مردان امریکا باید جواب گو آن باشتند، وضع تحریمهای شدید اقتصادی بر ایران از سوی اتحادیه اروپا و درراس آن امریکا و دهن جنگی های کرزی برسری بعضی امیتاز خواهی ها ی وی از امریکا و درمقابل ، خواهشات امریکا از حکومت کرزی در منطقه و بخصوص ایران ودیگر مسایل در منطقه ، مقدمه ، پیش زمینه و فضای مناسبی برای معامله گری فراهم آورده است.
در چنین فضای پر آشوبی، رئیس جمهورکرزی ، به خواست اوباما عازم سفری سه روزه ای به امریکا میشود که این خود از لحاظ دلایل بالا اهمیت تاریخی وسیاسی پیدا کرده و دررسانه ها بطور گسترده انعکاس یافته و خبر داغ به هر محفلی چه در دنیا واقعی وچه در دنیای مجازی شده است .
گر چه هدف اصلی در این دیدار، طوریکه در رسانه ها انعکاس یافته است، گفتمان بر سرتوافق برمسایلی از قبیل راهبردهای امنیتی دراز مدت میان دو کشوروخروج نیروی ناتو بطور کل و ازامریکا بطور خاص عنوان شده است. اما حرفها ، گمانه زنی ها ، حدس ها و تحلیل ها از جوی حاکم ،قراین و شواهد ... ، متاسفانه از واقعیت تلخ دیگری در پشت پرده و پنهان حکایت دارد که خیلی بمراتب به همه گروه های ذیدخل در امر این نشست ، چه منطقه ای وچه فرا منطقه ای به دلایل مذکور، خطر جدی تر وتهدید کننده تر محسوب میشود .
خطری که هم برای امریکا و هم برای کرزی سر نوشت ساز پنداشته میشود .امریکا از آب گل آلود که خود موجد آن است ، میخواهد ماهی بگیرد . ماهی که امریکا هر بار خواسته است که آنرا به تور با اندازد اما از دستش در رفته است . این ماهی (افغانستان) ، عراق نیست که به سادگی شکار شود.
با اینکه امریکا در جنگ عراق، متحمل خساره های انگفت مالی و تلفات جانی شد ، باز هم توانست به مدت کوتاه تری به هدف خود برسد و حکومت دست نشانده و دلخواه خود را تعیین کند ، اما در افغانستان بعد از یازده سال تحمل خساره های بی بدیل مالی و تلفات جانی بخود وهم بهم پیمانان اروپایی خود با شعار دهست ستیزی ، تروریست زدایی و قلع و قم کردن ریشه های القاعده بوده و شده ، هنوز معلوم نیست که چه دست آوردی داشته و چکار کرده است ؟
به این اساس ، هم پیمانان اروپایی امریکا در امر مبارزه علیه تروریست که تا کنون نه اینکه نابود نشده ، بلکه لحظه به لحظه به شدت و قوت شان افزوده میشود ، وامریکا با متحدین خود در یک حالت ابهام برسر می برند و ازطرف امریکایی طالب خواسته ها و پاسخگویی های شفاف هستند . بهمین منوال؛ مردم و سنای امریکا از دولت امریکا ، که این خود چالش دیگری برای دولت امریکا و در راس آن اوباما است که وی را به معامله گری فراخوانده و وادار کرده که به آن تن دردهد تا که بتواند از این کار و زار و منجلاب خود ساخته خود بنوعی از انواع درآید و حقایق در خصوص اهداف شخصی دولت امریکا در افغانستان مثل دیگر پالیسی های خودکامه اش پهنان بماند که یگانه راه خروج ازین ورطه ، معامله گری با طرف افغانستانی است که در حال شکل گیری می باشد.
مقدمات و دلایل بر این معامله گری از آنجای عرض اندام کرد که تلفات امریکایی ها طی سالهای اخیر در جنگ با طالبان افزایش چشم گیری از خودرونما کرد ؛ دراین میان امریکا روحیه مقابله با طالبان را ازدست داد و خواهان کم کم موقف دادن سیاسی به آنان شد که همان طرح گفتگوهای صلح بین الافغانی ، مجال افتتاح دفتر سیاسی طالبان در قطر ، کشاندن پای سعودی ، پاکستان و ترکیه را به بهانه میانجی گری و نشست های مخفی خودرا با طالبان و القاعده در جای جای و از نشستی آخرکه متشکل از تمام گروهای درگیر درافغانستان به پاریس بود، اختراع کرد ، نام برد که تا جای هم کار گر واقع شد ولی نه آنقدر که امریکا ازآن راضی شود ، چون طالبان وحزب اسلامی با خواهشات و پیش شرطهای بلند بالای خود امریکا را- خلاف توقعش- غافلگیر کردند.
هدف امریکا از این نشست ، به دادن سهمی از قدرت به طالبان و هم حزب اسلامی فکر میکرد که گویا همه مشکلات حل خواهد شد وتوجیهی برای بیرون رفتش فراهم خواهد شد ، اما طالبان وحزب اسلامی و دیگرهدفمندان دخیل در این بازی، این سهم اندک را نه ، بلکه خواهان بُرد یکدفعه ای کل بازی شدند ؛ در این جا امریکا نتوانست دولت کرزی را هم نادیده بگیرد لذا در طرح نجاتش موفق نشد و بفکر راه و چاره دیگری شده که میتواند دلیل قانع کننده ای بر این معامله گری پنداشته شود.
حالا دراین نشست سه روزه ، طرف امریکایی میخواهد به نحوی کرزی را قانع کند که سهم بزرکتری را به مخالفین درنظر بگیرد ، اما تا چه اندازه بتواند این هدف تحقق یابد ،آن بستگی به خواسته های احتمالی کرزی دارد.
اما پا فشاری ها و دهن جنگی ها طی یک سال واندی اخیر کرزی با امریکا در خصوص حملات شبانه ناتو، انتقال امنیت ازنیروهای حافظ صلح به ارتش افغانستان ، تسلیمی زندانیان زندان های گواتنما ، بگرامی و آزاد سازی سیل آسای طالبان از محابس پاکستان و... همه بخاطر یک سلسله محرومیت های کرزی از سوی امریکا بود که طی همین مدت گلوی کرزی را سخت می فشرد . این محرومیت ها ازآنجای شروع شد که کرزی کم کم داشت دربعضی موارد از اوامر و خواسته های امریکا سرباز میزد و دست به سوی حریفان دیرینه امریکا ، ازقبیل روسیه ،چین ... دراز میکرد که میتوان بطور مثال به موارد از این محرومیت ها بشرح ذیل اشاره کرد ؛ یکی از این محدویت ها همان تصمیم پارلمان بریطانیا بود که اعلان کرد دیگراز ادامه کمک های مالی و نظامی خود به پولیس افغانستان به دلایل موجهی که ارایه داشتند ، خود داری میکند و همچنان کاهش کمک های نقدی و نظامی امریکا به این دولت وحتی گاهی اوقات این محرومیت ها به تهدید های ازقبیل فاسد خواندن حکومت کرزی ، تعییین ضرب العجل برای رفع ودقع پدیده فساد اداری به حکومت کرزی ، ناتوانی وی در امر اداره ای دارای مدیریت سالم ، روانی خواندن کرزی در بعضی رسانه و ارایه اسناد اختلاس و حیف و میل کردن دارایی های کابل بانک از سوی کرزی برای کمپاین انتخاباتی خود و... بود.
حال ، در این برهه حساس تاریخی ، از یک سو امریکا چار و ناچار باید از افغانستان بعد از ( 2014) ، طبق موافقات در جلسه بن2 و دیگرا کانفرانس ها، برآید وشدیدا برای نجات خود در جستجوی راه بیرون رفت می باشد وبه کرزی بحیث کلید ی به این مفر نگاه میکند و از این نقش کلیدی کرزی به نحوی احسن استفاده کند . لذا به کرزی یک سری نیازمندی های از قبیل سهم دهی بیشتری مخالفان را درپروسه قدرت را دارد تا بتواند هرچه زودترو به هر قیمت که شده از مصاف شخصی خود با طالبان سنگ تمام بگذارد و این فرصت میتواند برای کرزی هم ژانس مناسب جهت انتقام گیری از درد های گذشته و هم امیتازخواهی های نه به نوع سابق ، بلکه به نوع دیگری و تازه تری از امریکا باشد ، فراهم شده است .
این امتیازخواهی احتمالی فعلی کرزی در این وقت حساس که یک از سو دوره ریاست جمهوری کرزی روبزوال است واز سوی دیگر اوپازسیون –جبهه ائیلاف ملی – تقویه شده است ، نقش وی در سهم گیری قدرت و رئیس جمهوری آینده کشورمی باشد که گفتنی است یکی از کاندیدان احتمالی برادر کرزی ، محمود کرزی ، میباشد وگرفتن مهر تایید از امریکا در برنده شدن آن بحیث رئیس جمهوری آینده ، ضمن اینکه یک امتیاز است ؛ امر ضروری وکارساز برای کرزی پنداشته می شود. دوم با امضا ء راهبرد استراتژیک نظامی میان امریکا و افغانستان باید مواد این توافقنامه طوری باشد که نفع کرزی درآن بیشتر در نظر گرفته شود .یعنی؛ فشارهای کشورهای همسایه افغانستان از جمله ایران و پاکستان بر کرزی ؛ وی را به این امتیاز گیری واداشته است که منافع شان با امضای این راهبرد نظامی امریکا با افغانستان منافع این کشورها توسط کرزی باید حفظ و یا حد اقل کمتر در خطر بافتد.
از اینرو ، دادن چنین امتیازات به کرزی میتواند ایکسیر برای درد جانکاه امریکا که فعلا به آن مبتلا است ؛ مسکن خوب ، تجویز کم هزینه وکار ساز برای امریکا و فرصتی انتقام جویی سیاسی و شخصی کرزی پنداشته شود .
به نظر من محور اصلی این نشست سه و چهار روزه کرزی و اوباما در امریکا ، فرصتی مناسبی برای سبک و سنگین کردن همین مسایل و سنجش دقیق به جوانب مثبت و منفی یک معامله ای مفید باشد تا بتوانند طرفین قضیه به یک معامله گری نهایی که بقول کرزی که دو ماه پیش طی یک سخن رانی بیان داشت که درآن گفته بود : " با امریکا طوری معامله میکنیم که نه سیخ بسوزد و نه کباب " که این نشست به این سخنش ، جامه عمل پوشاندن و دادن جنبه ء عملی به همان نظریه " معامله " خواهد بود و نه چیزی دیگری .

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • نکات مهم توافق امریکا با کرزی
    برگرفته شده از سایت بی بی سی
    تاریخ: امروز 12 جنوری

    • "از بهار سربازان ما در افغانستان ماموریتی متفاوت خواهند داشت: آموزش، مشاوره و کمک به نیروهای افغانستان."
      (تبصره از پیامگذار)
      کدام موضوع تازه ای نیست. عساکر امریکائی تا ابد به این جنگ ادامه داده نمیتواند. حالا زمان آن رسیده که امریکا ثمره اشغال افغانستان را حاصل کند. یعنی منافع خود را توسط عساکر اردوی ملی افغانستان در خط مقدم جبهات تأمین کند و عساکر خودش در پایگاه ها مسؤن مستقر بماند.
    • "در عین حال باراک اوباما و حامد کرزی از مذاکره بین دولت افغانستان و رهبران طالبان در دوحه قطر حمایت کردند."
      (تبصره از پیامگذار)
      به مفهوم دیگر به طالبان و حکمتیار نیز سهم درین دولت مافیائی داده میشود.آیا این یک دستاورد بزرگ برای مردم افغانستان است، که در آینده نتنها زیر سلطه جنگسالان هفت و هشت ثوری، بلکه زیر سلطه حکمتیار و طالب نیز زندگی کنند؟
    • "سرپرستی زندانی های افغان به دولت افغانستان سپرده شود؛ اتفاقی که از نظر حامد کرزی برای استقلال دو طرف صورت گرفت."
      (تبصره از پیامگذار)
      اینهم چیزی تازه ای نیست. امریکا اینقدر ساده نیست، که چندین صد عسکر خود را تا ابد برای نگهداری زندانیان طالبان اجیر سازد. در حالیکه طالبان را در حکومت آینده سهیم میسازد.پس به مرور زمان تمام این زندانیان آزاد خواهند شد.
    • "آقای اوباما گفته، نیروهای آمریکایی می توانند بعد از سال ۲۰۱۴ در افغانستان باقی بمانند. ا لبته او تاکید کرده که این کار تنها با دعوت دولت افغانستان."
      (تبصره از پیامگذار)
      بلی، همه اشغالگران به "دعوت " دولت های دست نشانده خود به افغانستان هجوم آورده اند.
    • "فرماندهان آمریکایی پیشنهاد کرده اند ۶ هزار تا ۱۵ هزار سرباز آمریکایی برای مقابله با شورشیان و آموزش نیروهای امنیتی افغان در کشور بمانند."
      (تبصره از پیامگذار)
      بلی، جان این همه چانه زنی ها در همین موضوع خلاصه میشود، که امریکا این کشور را به این زودی ها رها نمیکند، تا تمام شیره و شربت آنرا نه مَکد.
    • ".... و با توافق درباره مصونیت حقوقی سربازان آمریکایی خواهد بود."
      (تبصره از پیامگذار)
      به مفهوم دیگر، عساکر امریکائی در آینده نیز هر جنایت که میل داشتند، به حق مردم این کشور روا میدارند، بدون اینکه کسی ازایشان بازخواست کند.
    • "پس از بهار نیروهای بین المللی و آمریکایی درروستاها مستقر نخواهند بود و نیروهای افغان امنیت مردم کشور را تامین خواهندکرد".
      (تبصره از پیامگذار)
      این هم چیز تازه ای نیست. عساکر امریکائی در پایگاه های شان مسؤن بمانند و عساکر اردوی ملی برای منافع امریکا قربانی دهند.
    • " آقای اوباما روز جمعه با تاکید براینکه آمریکا به دنبال پایگاه دائمی در افغانستان نیست، گفته، پیشنهاد ارتش را قبل از هرگونه تصمیم نهایی بررسی خواهد کرد."
      (تبصره از پیامگذار)
      اینهم یک دروغ بزرگ دیگر. پس اینهمه عساکر تان در خانه کرزی مستقر میشوند، یا در ستادیوم ورزشی کابل؟
    • آقای نادرسلام . سخن و فکرو اندیشه خود را درست سنجیده بنویسید ، دولت و عساکر ا مریکا ، قبلأ چه شیره و شربت
      ا ز افغانستان چشیده که حالا بچشد غیرا ز ا ز د ا د ن عساکرش ؟؟؟ چه شیره و شربت د ا رد افغا نستان به جز غیبت
      وطالبان انتحاری و کورنمکی ، فساد و خیانت ؟؟؟ آقای نادر پای خود را به اندازه گلمت درازکن . .والسلام

    • آقای نور سلام منقابل،
      آیا چیزی در باره منابع سرشار و دست نخورده طبیعی افغانستان شنیده اید؟ اگر نی، لطفاّ یکبار به گوگل مراجعه کنید، حتماّ ده ها صفحه معلومات از منابع امریکائی که خود شان محاسبه کرده اند، حاصل میکنید.
      اینهم نقل قول خانم کلینتون دررابطه با منافع امریکا در افغانستان:
      1391تابستان، هیلاری کلینتون چندی قبل در کنگره آمریکا گفت: "ما تنها یک دهم از آنچه که از افغانستان به دست می آوریم، درآنجا هزینه می کنیم".

  • ایران، روسیه و چین: فدرالیسم یا تجزیه
    مجید محمدی | 2013-01-10 ,17:52
    اگر غرور و احساسات ملی را که مبنای عقلانی ندارند و بالقوه می توانند بسیار خطر ناک باشند کنار بگذاریم و به سراغ معیارهایی مثل صلح، دمکراسی، توسعه و حقوق بشر برویم، دنیایی با واحدهای سیاسی کوچک تر شاید به نفع همه باشد. این واحدهای سیاسی کوچک تر، با تشکیل دولت- ملت‌های دمکرات و فدرال (مانند ایالات متحده، هند، آلمان، سوئیس) یا با تجزیه کشورهای بزرگ محقق خواهند شد. از همین منظر است که تجزیه ایران، روسیه و چین را در صورت مقاومت در برابر دمکراسی و فدرالیسم ناگزیر می دانم.
    کوچک زیباست، هم در اقتصاد و هم در سیاست
    فارسی زبانان احتمالا با کتاب "کوچک زیباست" اثر اقتصاد دانی به نام شوماخر آشنا هستند. عصاره آن کتاب این است که برای داشتن زندگی سالم، پویا و متلائم با محیط زیست هرچه تکنولوژی‌ها، شرکت‌ها و موسسات کوچک تر باشند و هرچه محیط کار معنابخش تر، دلپذیرتر و کرامت بخش تر باشد نتیجه بهتری خواهیم گرفت. او مخالف مصرف گرایی و مبلغ توسعه پایدار بود که با بنگاه‌های کوچک و فن آوری‌های کوچک محتمل تر می نمود.
    "لئوپولد کور" همین ایده را در عالم سیاست و دولت- ملت‌ها به کار می گیرد (در کتابی به نام "فروپاشی ملل"). او براین باور است که "تنها یک علت در پشت سر همه بدبختی ها وجود دارد: بزرگی".
    او می گوید "هرگاه چیزی اشتباه و خطاست، بیش از اندازه بزرگ هم هست." کشورهای بزرگ با قدرت مرکزی غیر دمکراتیک و فاقد حق خودگردانی واقعی (چین، اتحاد جماهیر شوروی و بعد روسیه، ایران) نه تنها برای مردم خود جهنم آفریده‌اند بلکه برای صلح بین المللی نیز در مقاطعی مخاطره آفرین بوده‌اند.
    بزرگی کشور در کنار تمرکز قدرت در دست حزب واحد یا گروهی محدود قدرت مطلق را به دست افراد جاه طلب می سپارد که برای همه خطرناک هستند. امروز حزب کمونیست چین، محفل امنیتی-اطلاعاتی پوتین و محفل امنیتی- نظامی آیت الله خامنه‌ای با کشورهای بزرگی که در اختیار دارند برای همه دنیا مشکل ایجاد می کنند. یک نمونه آن دفاع تمام قد آنها از خونریزی به نام بشار اسد است.
    اندازه اهمیت دارد
    کیسینجر در مورد آلمان و نقش مخرب آن در اروپا در دوران دو جنگ جهانی می گوید: "آلمان قدیمی بیچاره: برای اروپا خیلی بزرگ، برای جهان خیلی کوچک". آلمان پس از اضمحلال دولت شهرهای قرن هجدهم (حدود ۳۰۰ دولت مستقل) و تمرکز قدرت در دست گروهی اندک به غولی در اروپا تبدیل شد که دهها میلیون نفر را به کام مرگ کشاند. همچنین درست در زمانی که امپراطوری تمامیت خواهی و شکنجه و اعتراف گیری (اتحاد جماهیر شوروی) در حال فروپاشی بود هسته سخت آن به ۱۵ کشور تجزیه شد.
    اندازه جغرافیایی برای دول متمرکز و غیر دمکراتیک تصوری از خود ایجاد می کند که ممکن است بیش از ظرفیت ملی آن باشد و برای تحقق این تصور باید جنایت‌هایی صورت گیرد و دروغ‌هایی گفته شود و تقلب‌هایی انجام شود. هزینه بزرگی که مردم دنیا برای کمونیسم و فاشیسم پرداختند از یک جهت محصول بزرگی و غیر فدرال بودن دو رژیم فاشیستی و کمونیستی در دو کشور آلمان و اتحاد جماهیر شوروی بود. بزرگی ایران نیز خطر اسلامگرایی را دو چندان ساخته است.
    برای اضمحلال، خیلی بزرگند
    جمله فوق توجیهی بود برای کمک دولت به موسسات مالی خیلی بزرگ در بحران اقتصادی سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۸ در ایالات متحده. استدلال این بود که گرچه این موسسات خود مسبب بحران مالی و اقتصادی هستند، اما به علت بسیار بزرگ بودن نمی توان گذاشت ورشکسته شوند چون در صورت ورشکستگی آنها، همه آسیب خواهند دید. بر اساس همین توجیه بود که نیروهای منتقد همواره از شهروندان خواسته‌اند سرمایه خود را از موسسات بسیار بزرگ (مثل جی پی مورگان، سیتی بانک، مریل لینچ، چیس منهتن، بانک آمریکا) بیرون کشیده و در موسسات کوچک و محلی سرمایه گذاری کنند تا بزرگی، توجیهی برای کمک دولتی و سوبسید قرار نگیرد.
    دولت- ملت‌های بسیار بزرگ و غیر فدرال نیز در مراحلی به همین وضعیت "خودویرانگر" می رسند و کسانی با استناد به هزینه‌های فروپاشی به همین منوال استدلال می کنند که "برای فروپاشی خیلی بزرگند" یا هزینه فروپاشی آنها بسیار بالاست. برای پرهیز از آن وضعیت از همین امروز می توان به ایده کوچک سازی واحدهای اجرایی و اداری در قالب یک نظام فدرال اندیشید و از تجزیه‌های خونین مثل یوگسلاوی پرهیز کرد.
    غرور بی حاصل
    بزرگی کشورهایی که حکومت آنها ظرفیت حکومت فدرال و واگذاری قدرت به مردم را ندارند (مثل ایران، روسیه و چین) هم به حال مردم آن کشورها مضر است و هم به حال همسایگان و مردم دیگر کشورها. هند، آلمان، و ایالات متحده نیز کشورهای بزرگی هستند، اما مردمان این کشورها به تجربه یاد گرفته‌اند که با یک سیستم فدرال قدرت را میان مردم تقسیم کنند. امروز از جهت ازدواج همجنسگرایان، اعدام، سقط جنین، مالیات، نظام انتخاباتی، احزاب و گروه‌های سیاسی، ساختار اقتصادی و دهها موضوع دیگر ایالات گرد آمده در کشور ایالات متحده شرایط و قوانین متفاوتی دارند و افراد مجبور نیستند شرایط یک ایالت را تحمل کنند و دولت فدرال قادر نیست یک قانون را بر همه اعمال کند. همین موضوع است که پنجاه ایالت را در کنار هم نگاه داشته است.
    اما تبتی‌ها یا اویغورها در چین، چچن‌ها و اینگوش‌ها در روسیه یا کردها، ترکمن‌ها، بلوچ‌ها و عرب‌ها در ایران از چنین موقعیتی برخوردار نیستند. اگر مردم و نخبگان سیاسی چین و روسیه و ایران نتوانند فدرالیسم را در چارچوب ملتی بزرگ پذیرا شوند راه حلی که برای بسیاری باقی می ماند تجزیه است. کشورهایی که مانند کانادا و بریتانیا و اسپانیا و بلژیک ظرفیت سیاسی آزمون‌های فیصله بخش مثل همه پرسی (در کِبِک و اسکاتلند و کاتالونیا و فلاندرز) را ندارند، به تدریج به چند واحد سیاسی مستقل تقسیم می شوند، البته با هزینه بسیار زیاد.
    مانع تجزیه در نظام‌های اقتدارگرا و متمرکز نیز نه عرق ملی یا میراث فرهنگی بلکه زور قوای قهریه بوده است: ارتش‌ سرخ و حزب کمونیست در چین، ارتش شاهنشاهی و سپاه پاسداران در ایران، و ارتش روسیه. زور نمی تواند توجیه خوبی برای مشروعیت وضعیت موجود ایران، روسیه یا چین باشد. تمامیت ارضی‌ای که مستلزم اعدام های دسته جمعی و ریختن خون جوانان تبتی، ایغور، چچنی، کرد، ترکمن، ترک، عرب و بلوچ باشد چه ارزشی دارد؟
    ضرب در ده یا صد
    تصور کنید که در کره زمین به جای حدود ۲۰۰ کشور، ۲۰۰۰ یا ۲۰۰۰۰ کشور یا واحد سیاسی مستقل وجود داشت. در این شرایط، میزان سرکوب اقلیت‌های قومی و مذهبی و نژادی، احتمال جنگ‌هایی در مقیاس و مدت زمان جنگ‌های جهانی اول و دوم و جنگ ایران و عراق یا جنگ ویتنام، و امکان شکل گیری دولت‌های توتالیتر بسیار کاهش می یافت. احتمال تجمع قدرت در دست اقلیتی نظارت ناپذیر و فراقانون در دنیایی با ۲۰۰۰۰ یا ۲۰۰۰ ملت به شدت کاهش می یافت. تهدیدات امنیتی عمدتا ناشی از تمرکز قدرت در جمعی نامسئول یا سرکوب اقلیت‌ها بوده است. در میان این ۲۰۰۰ یا ۲۰۰۰۰ ملت آنها که ظرفیت همکاری با یکدیگر را می داشتند در قالب دولت های فدرال گرد هم می آمدند.
    در دنیایی با ۲۰۰۰ یا ۲۰۰۰۰ کشور بسیاری از آن اقلیت‌ها خود صاحب کشور می شدند و دیگر اکثریت بزرگی آنها را قربانی و سرکوب نمی کرد؛ قدرت در دست حکومت‌های مرکزی قلدر و غیر پاسخگو در آلمان نازی، شوروی کمونیستی، چین کمونیستی، و ایران اسلامگرا متمرکز نمی شد تا حکومت‌هایی تمامیت خواه را رقم بزند و دیکتاتوری‌های سرسخت را مستقر سازد و آنها با اتکا بر همان قدرت، جنگ و تروریسم به راه بیندازند یا دولت هایی را به صورت اقمار خود درآورند.
    دخالت محدود، حیطه محدود
    دولت‌هایی (تمرکزگرا، اقتدارگرا) که میزان دخالت آنها در امور مردم و حیطه عمل محدود شدنی نیست در نهایت به سوی تجزیه و کوچک سازی حرکت می کنند. دولت کوچک می تواند به بیان "کور" دولتی با قلمروی کوچک تر نیز باشد. اوج خلاقیت فرهنگی و علمی یونان و ایتالیا و ثروت و رفاه و سعادت شهروندان آنها زمانی بود که عمدتا در قالب دولتشهرها اداره می شدند. تجزیه یوگسلاوی به نفع مردم این سرزمین بوده است. دیوید ثارو مولف کتاب "نافرمانی مدنی" می گوید: "بهترین دولت، دولتی است که به نحو حداقلی حکومت کند." دولت‌های کوچک یا آنها که در قالب فدرال عمل می کنند با این معیار حکومت حداقلی بیشتر همخوانی دارند.

  • دوستان عزیز اقایان نادر و zh شما ها تعلیل خوبی نموده اید مرسی و سپاس, اما یک چیزی را نباید فراموش کردکه چیزی که اعتادیه اروپاو غرب بخواهد همان می شود این همه سیاست است که چه چه حرف بیش نیست .

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس