کامران میرهزار طلسم سده ها را شکست
کامران میرهزار مبتکر این اقدام عظیم تاریخی، توانست سکوت مرگبار را با همیاری همردیفان جهانی اش به شور و غوغا تبدیل کند و شیشه طلسم "جادوگران" خون و آتش در مورد قتل عام های سازمان یافته دو قرن اخیر را با سنگ مردانگی و تعقل بشکند.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
خاموشی سیاست مداران، نویسنده ها، شاعران و پژوهشگران افغانستان و جهان در مورد نسل کشی های پیاپی همچون نسل کشی در افشار طلسمی است به گونه افسانه های قرون پار که همواره قربانی های زیاد داشته ولی طلسم ناشکسته باقی مانده بود.
این قتل عام ها و نسل کشی ها با همه زدوبند ها، پهلو ها و عوامل داخلی و خارجی اش به طلسمی محکمی تبدیل شده بود که سیاست مداران را گنگه، تاریخ نویسان را گیچ و سرسام، شاعران را بی احساس و پژوهشگران را بی تفاوت ساخته بود.
این طلسم ننگین و شرم آور نتیجه کار دشمنان مردم ما در عرصه های نفاق ملی و عمیق سازی خصومت و نفرت میباشد که انسان را در مقابل انسان هم نوع اش بی تفاوت، بدون احساس و همدردی ساخته است. طلسم سازان ملی و جهانی بخاطر منافع مادی و اجرای پلان های شیطانی شان به تدریج همه مولفه های معنوی را از ذهن و حافظه جامعه ما می زدایند و بجای آن خصومت های ملی و بدبینی ها را با نشانه های قومی، مذهبی و فرقه یی به روال های مروج و مسلط جامعه تبدیل می کنند.
چطور می توان بی تفاوتی همگانی را در یک جامعه یا کشور طوری مروج کرد که جامعه قابلیت های دفاعی خود را از دست بدهد و انسان ها نتوانند انسانی باشند؟ اجرای این کار شیطانی مکانیزم نیرومند، مصارف هنگفت و اجرای برنامه های دوامدار می خواهد. در افغانستان چنین یک برنامه یی تحقق یافت. میان روابط و مناسبات انسان ها زهر را پاشیدند و حس همدردی و دلسوزی را قربانی نفرت نموده، گذشت و تحمل را به تعصب تبدیل کردند. در چنین حالتی انسان بخاطر انسان اشک نمریزد، زیرا قضاوت مسخ شده ی او جسد هموطن خود را جسد هزاره یا شیعه می بیند. مفهوم کلمه انسان و هموطن در ذهن انسان افغانستان انعکاسی از گفتار و عملِ مربوط به ذهنیت سازی دشمنان افغانستان است.
چرا چنین طلسمی در لندن، پاریس و واشنگتن نمی تواند بوجود آید، ولی در کابل تا این حد به عمق جامعه جاسازی شود و مردم هم آنرا بپذیرند و تاثیرات آن در کردار و پندار مردم دیده شود و حتی قشر منور جامعه را افسون کند؟ پاسخ چنین است که سطح آگاهی ملی مردم افغانستان آنقدر پایین و آسیب پذیر است که با اندک تحریک خصمانه دشمنان خارجی نمی تواند از خود دفاع کند و درمقابل تاثیرات غیر، مقاومت کند، اما برعکس به جزیی از پلان دشمن تبدیل می شود. محرومیت های سیاسی، فرهنگی، تعصبات مذهبی، غرور و خودخواهی های قومی، توهمات نژادی ماند (نژاد پاک و ناپاک) که مانند امراض ساری در ذهن مردم عقب نگهداشته شده و محروم داده شده و به عامل و انگیزه های برتری جویی ، نفاق، نفرت و تبارز اندیشه های فاشیستی منجرمی گردد. دشمنان مردم افغانستان همین احساسات پوچ را تشویق می کنند، عاملین آنرا با دادن قدرت سیاسی، تملک و تصاحب نعمات مادی و امتیازات در جامعه و دولت آنرا تقویت و حمایت نموده، به همکاری روحانیون مزدور و فروخته شده(آخوند، ملا و پیر و پیشوا) آنرا تقدیس می نمایند. این است فلسفه طلسم جنایات و جانیان، طلسم مقدس سازی جرایم و طلسم خاموشی روشنفکر. این است علت خاموشی روشنفکران، نویسنده ها، شاعران و پژوهشگران در مورد قتل عام هایی که در دو قرن اخیر پیاپی در جریان بوده است.
در همه عرصه ها اعم از جامعه ، طبیعت و تفکر هر پروسه از ظهور و پیدایش به رشد می رسد و سپس زوال به سراغش می آید. اما در افغانستان هر پدیده کهنه و زوال پذیر را دوباره زنده می سازند و انگیزه های جدید برای بقای آن بوجود می آورند، ولو اگر به جار شدن خون میلیون ها انسان هم تمام شود.
بی تفاوتی در مورد قتل عام افشار، قتل عام مزار شریف، قتل عام بامیان و یکاولنگ هم از طلسم های است که شکستاندن آن کار ساده نیست. ولی شاعران که طبیعتا احساس و عواطف قوی نسبت به دیگران دارند، در شکستن طلسم سده ها پیشقراول و پیشقدم شدند و انقلاب عظیمی را به راه انداختند. انقلاب در ذهن افسون شده مردم، هشدار به سرمداران قدرت و دسیسه های جهانی، انقلاب شکست سکوت های خریداری شده و سکوت های مرض آلود و پوسیده و انقلاب علیه تقدیس های کثیف.
کامران میرهزار مبتکر این اقدام عظیم تاریخی، توانست سکوت مرگبار را با همیاری همردیفان جهانی اش به شور و غوغا تبدیل کند و شیشه طلسم "جادوگران" خون و آتش در مورد قتل عام های سازمان یافته دو قرن اخیر را با سنگ مردانگی و تعقل بشکند.
اعتراض 273 شاعر نامدار جهان به تداوم ژینوساید مردم هزاره در امتداد سده ها، در ظاهر کار یک گروه در مقابل گروه های بزرگ، کار چند ماه در برابر پروسه ی که بعد زمانی آن به سده ها می رسد، کار کم مصرف در مقابل بودجه میلیونی است. ولی ماهیت و عمق این کار با بعد، تاثیرات و پیامد های عظیم دنبال خواهد شد که شرح آنرا در چند نکته بیان میدارم:
1. این اقدام شاعران جهان به گرداننده های ادامه قتل عام مردم هزاره هشدار میدهد که پلان آنها هر قدر موشگافانه، همه جانبه، قوی و مزورانه باشد، باز هم مردم از کار آنها با خبر هستند ، آنها هر قدر دیوار های بزرگ بخاطر اخفای جنایات شان اعمار کنند، این دیوار ها مانع حرکت مردم شده نمی توانند، اگر آنها میلیون ها و میلیارد ها دالر را در اجرای پلان شان به مصرف برسانند، با مصرف کم می توان با آن مخالفت کرد، آنها هرقدر رسانه ها را در انحصار داشته باشند، بازهم رسانه یی ظهور خواهد کرد که آزادانه عمل کند، آنها هر قدر مردم را مسموم، مصدوم، محروم و محکوم کنند، از میان آنها جرقه هایی بوجود خواهد آمد که طلسم شکن باشند.
2. نامه اعتراضی شاعران جهان مسولان سیاسی و دولتی را که قوم و مذهب بستری برای کار و فعالیت های سیاسی شان است، هشدار میدهد که در کار شان اصلاحات جدی را متحمل شوند.
3. نامه شاعران جهان منبع بزرگ الهام برای ذهنیت های خفته، افراد بی تفاوت و کسانی که تا حال زمینه های بلند کردن صدای اعتراض برای شان مساعد نبوده است، میگردد. در نتیجه صداهای نو در اعتراض با جنایات بالا می شوند.
4. این اعتراض در محکوم کردن قتل عام هزاره محدود نمیماند، به ساحات قابل اعتراض جامعه سرایت می کند.
5. این مساله مانند یک گره اجتماعی در ذهن شاعران و نویسنده ها ذخیره می شود و در اشعار و نوشته های آنها ظاهر میگردد و تاثیرات آنها در فالب شعر و ادب به مراتب بیشتر و موثرتر می گردد.
6. اعتراض شاعران جهان مهلت اجراکننده های جنایت را محدود می کند و فرصت قربانیان آنرا را بیشتر می سازد.
پس آفرین ، بر مبتکران و امضا کننده های نامه شاعران در محکومیت قتل عام که طلسم سده ها را شکستند و غوغا و هلهله زیبایی را سر دادند.