بازی در بن بست
نگاهی به جرگه ملی مشورتی صلح/ تمام راهکارهای یک طرفه توسط انگلیس، آمریکا و دولت کرزی مثل رشوت پولی، عفو، فراموش کردن عدالت انتقالی، حقوق بشر و آزادیهای مدنی و طالبانی ساختن ساختار دولت....
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
این حقیقت که طی سه روز برگزاری جرگه حتی به یک زن اجازهٔ صحبت داده نشد، مثالی کوچکی برای درستی این ادعا است
کرزی تا کنون ثابت کرده است که الترناتیفی کار آمد و قابل اعتمادی برای هیچ طرف نیست، نه برای مردم و قربانیان جنگ، نه برای طالبان و نه برای خارجی ها و اشغالگران. او نه تنها اعتماد مردم افغانستان را از دست داده بلکه مدتها است که هم، تحت سرزنش و بازجویی حامیان خارجی خود قرار دارد و هم با تحریم و کارشکنی همبازی هایش در درون شبکهٔ دولت رو به رو است، شبکه ای که- بگفتهٔ یک جنرال آمریکایی- یک "اتحادیهٔ جنایت" است، و طالبان نیز هر روز پیش تر می آید طوری که دیگر حتی ارگ ریاست جمهوری جای امنی برای او نیست. کرزی اکنون به هر کار و هر چیزی دست می اندازد که از این مخمصه بیرون شود. اما به نظر می رسد این تقلا ها خوب پیش نمی رود. این امکان که او در نهایت مغضوب هر سه طرف باقی بماند: نه مردم از او حمایت کند، نه مورد عفو طالبان قرار بگیرد و نه موفق به دریافت پناهندگی در آمریکا و انگلیس گردد، یک احتمال ترسناک اما واقعی برایش می باشد. سر نوشت ببرک کارمل و داکتر نجیب الله برای این نوع رییس جمهور ها نمونه هایی نیست که بشود به سادگی فراموشش کرد. برگزاری جرگهٔ مشورتی صلح توسط آقای کرزی، در کنار اهداف و انگیزه های دیگر، یک گام نومیدانه و کج برای بیرون رفتن از این بن بست بود.
اعلام برگزاری "جرگه ملی مشورتی صلح" از همان ابتدا هم بااعتراضات مردمی و فعالین حقوق بشر رو برو شد و هم از طرف طالبان و بخش از مجاهدین تحریم گردید. این جرگه که ظاهرا به منظو پیدا کردن راهکارهای جدید گفتگو و معامله با طالبان از ۲ تا ۴ جون (۱۲-۱۴ جوزا) در کابل برگزار شد، با یک قطعنامهٔ ۱۰۰ ماده ای که فقط ۱۶ ماده ی آن در اختیار رسانه ها قرار گرفته، صرفا با تکرار همان راهکارهای قدیمی که تا کنون بار ها یا ناکار آمد بوده و یا نتیجهٔ معکوس داده است، پایان یافت. پس سئوال این است: ایا این تکرار، هدف اصلی از برگزاری جرگه بود یا رو پوشی برای هدف اصلی؟
نه محرم نه برقه
از همان ابتدا، نهادهای مدنی و فعالین حقوق زنان با شعار «نه محرم و نه برقه» و "صلح بدون عدالت ممکن نیست" با سازمان دادن کانفرانسهای خبری و نشستهای مردمی نسبت به برگزاری جرگهٔ صلح اعتراض کردند و از این طریق خواسته ها و نگرانی های مرد م عادی و بازماندگان و قربانیان جنگ را نسبت به جرگهٔ صلح و روند جاری، به صورت سازمان یافته و هدفمندانعکاس دادند. به عقیدهٔ آنها چنین جرگه هایی افغانستان را پیش از آمدن طالبان، بسوی طالبانی شدن می راند.
این حقیقت که طی سه روز برگزاری جرگه حتی به یک زن اجازهٔ صحبت داده نشد، مثالی کوچکی برای درستی این ادعا است.
جرگهٔ قربانیان. به تاریخ ۹ می یک گردهمایی یک روزه ی تحت عنوان «جرگه قربانیان» در کابل برگزار شد. این نشست به اعتراض در برابر جرگهٔ صلح، توسط گروهی به نام «گروه هماهنگی عدالت انتقالی»- متشکل از ۲۴ سازمان مدنی و حقوق بشر، سازماندهی شده بود. در این گردهمایی که پوشش خبری نسبتا وسیعی در رسانه های بین المللی داشت برای اولین بار ۱۰۰ نفر از نمایندگان قربانیان و بازماندگان سه دهه جنگ و کشتار از سراسر افغانستان و اقوام مختلف به کابل آمده بودند. آنها در یک گرد همایی یک روزه ضمن تقسیم سوگ و روایت کردن خاطرات تلخ خود از دوران سه دهه جنگ و جنایت، خواستار محاکمهٔ جنایتکاران جنگی و مرتکبین جنایت علیه انسانیت گردیدند. آنهاهمچنین به صراحت اعلام کردند که صلح بدون عدالت ممکن نیست و جنایتکاران از هر ملیت و مذهبی، بدون استثنا، باید به چنگ عدالت سپرده شوند. آنها از جامعهٔ بین المللی در خواست کردند که برای مستند سازی ای گورهای دسته جمعی و سایر جنایت های ضد انسانی، کمک کند و از اجرای پروسهٔ عدالت انتقالی حمایت نمایند.
۲این فشار ها، احتمالا همرا با بعض فشارهای بین المللی، باعث شد که نقش این جرگه از "لوی جرگهٔ صلح" که تصامیمش می توانیست لازم لاجرا باشد به "جرگهٔ مشورتی صلح" تنزل یابد. این، شکست بزرگی برای کرزی و همراهان داخلی و خارجی اش و موفقیت امید بخش برای فعالین حقوق بشر، نهادهای مدنی و مردم کشور است.
جرگهٔ ناقص دولتی. اما جرگهٔ ملی مشورتی صلح نه تنها یک جرگهٔ مردمی برای شرکت نمایندگان مردم در نجات کشور از بحران موجود نبود، بلکه این جرگه حتی یک جرگهٔ دولتی درست که بتواند از تمام گرایشات داخل شبکهٔ حاکم نمایندگی نماید، نیز نبود: ۱) اجندای این جرگه به صورت سری توسط بعض نزدیکان آقای کرزی تهیه شده بود و تا روز برگزرای آن حتی در اختیار نمایندگان شرکت کننده نیز قرار نگرفت. ۲) شرکت کنندگان در جرگه فقط از میان نزدیک ترین حامیان کرزی «گلچین» شده بودند. حتی گفته شده است که بسیاری نمایندگان شرکت کننده در جرگه از میان کارمندان و ستاد انتخاباتی کرزی انتخاب شده بودند.
بخشا همین نا دیده گرفتن های همبازی ها و دوستان قبلی باعث شد که قسمتی از جبههٔ متحد ملی- جبههٔ مجاهدین- که هر روز مثل خلاف کاران برای پنهان کردن ردپای و هویت خود، بایک اسم و آرایش جدید ظاهر می شود و این بار تحت عنوان "ائتلاف تغییر و امید" اظهار وجود کرده است، این جرگه را تحریم کند.
طالبان که مخاطب اصلی این جرگه بود، از ابتدا آن را ابتکار آمریکایی دانسته و تحریم کرده بود و برای نشان دادن جدیت این تحریم، اولین روز برگزاری جرگه به آن حمله کردند.
چنانکه معلوم می شود این جرگه فقط جرگهٔ آقای کرزی و همراهانش بود که میخواست با استفاده از اعتبار اسم جرگه در تاریخ افغانستان، به هدف (یا هدف هایی) خاصی، رسمیت و واقعیت ببخشند.
هدف از جرگه. کرزی در سخنرانی افتتاحیهٔ خود، زمانی که شرکت کنندگان در پی حملهٔ راکتی طالبان برای فرار طرف دروازهٔ خیمه هجوم برده بودند، خطاب به آنها گفت: "چنان تصامیمی بگیرید و [چنان] مشوره های دهید که برمبنای آن صلح در کشور تامین، دوستی افغانستان با جهان محکم تر و [از] دست آورد های [معلوم نیست از کدام دست آوردها] محافطت شود۱". در این جملات بی سر و پای آقای رییس جمهور کرزی ظاهرا می شود هدف از برگزاری جرگه را پیدا کرد. البته با توجه به اینکه خود همین کلی بافی و گذاشتن این همه مسئولیتی که طی ده سال انجام نشده به دوش یک نشست سه روزه، هم نشان از بیکارگی و نومیدی است و هم انگار برای پنهان کردن چیزی می باشد.
اگر قطعنامهٔ پایانی جرگه را معیار سنجش اهداف و دست آوردهای آن قرار دهیم، این قطعنامه- حد اقل همین قسمتی که منتشر شده است- هیچ پیشنهاد و طرح جدیدی ندارد. غیر از، حذف نام طالبان از لیست سیاه، آزاد کردن زندانیان طالب و چند مورد اندک دیگری که قبلا بارها از زبان کرزی شنیده شده و در عمل برای جلب رضایت طالبان به گفتگو و پایان دادن به جنگ ناکام مانده بود، زبان قطعنامه کاملا کسل کننده، کلیشه ای، کلی و غیراجرایی می باشد.
طالبان تا کنون بارها و به روشنی اعلام کرده است که پیش شرط هرنوع گفتگویی خروج نیروهای خارجی از افغانستان است، و این تنها شرطی است که دولت کرزی نمی تواند بپذیرد چون در آن صورت کرزی و دارو دسته اش باید بدون هیچ گفتگویی پیشتر از نیروهای خارجی از افغانستان خارج شوند.
کانفرانس لندن مبنی بر پرداخت پول به سربازان طالبان در قالب "پروگرام جذب مجدد و صلح افغانستان" که تا کنون صد ها میلیون دالر کمک در یافته کرده و قرار است تا سقف یک و نیم بیلیون دالر برای مصرف در این پروژه در یافت کند، حتی نه تنها باعث کاهش جنگ نشده بلکه ظاهرا با عث تقویت و تشویق طالبان به جنگ گردیده است.
تا کنون تجربه نشان داده که تمام راهکارهای یک طرفه توسط انگلیس، آمریکا و دولت کرزی مثل رشوت پولی، عفو، فراموش کردن عدالت انتقالی، حقوق بشر و آزادیهای مدنی و طالبانی ساختن ساختار دولت، برای صلح باطالبان به خوبی ثابت کرده است که این اقدامات و چراغ های سبز نه تنها باعث کشاندن طالبان به میز مذاکره، ایجاد تفرقه میان آنها و یا جدا کردن جنگجویان آن از رهبری شان نگردیده بلکه برعکس برای آنها اعتبار سیاسی، پایگاه اجتماعی و امکانات اقتصادی تامین کرده است. افزایش جنگ و قدرت بسیج و سازماندهی طالبان این ادعا را به خوبی ثابت می کند. ادامه این روند نیز مثل گذشته به طالبان خدمت خواهد کرد. پس تکرار آن طرح های شکست خوردهٔ بی معنا چه به درد می خورد؟
این نظر که جرگه فقط برای این برگزار شده بود که آن حرفهای بارها جویده شده و ناکار آمد-که نه رو به طالبان بردی دارد و نه رو به مردم افغانستان-را با بسته بندی جدید تری مطرح کند، زیاد منطقی به نظر نمی رسد: آیا دولت آقای کرزی و حامیان خارجی اش این قدر دست-پاچه و سردر گم اند که نمی فهند چه می کنند، یانه، برگزرای جرگه بخشی از یک بازیی است که باید ادامه یابد و آنها به این خاطر خود را به نفهمی می زنند؟
فاکتورهای مؤثر. نکات زیر ممکن است برای یافتن فاکتورهای مؤثر در برگزاری جرگه کمک کند:
• در کانفرانس لندن قرار شده بود که یک "جرگهٔ صلح" پیش از "کانفرانس کابل"، در افغانستان برگزار شود. معلوم است که برای اجرای این طرح بودجهٔ هنگفتی در نظر گرفته شده بود و میدانیم که تمام برنامه های دولت کنونی افغانستان پیش از هر چیز دیگر یک کاروباری پولی برای دولتمردان است. رهبران و سیاستمداران افغانستان اگر نتوانسته اند طی این دو صد سال تماس با ابرقدرتها و امپراطوری های جهان، دانش و سیاست یاد بگیرند در شیادی های کوچک و دزدی و پول کندن از خارجی ها به قدر کافی رند و چالاک شده اند. اینکه همیشه طرح هایی برای صلح و سازندگی از ابتدا با طمطراق و هیاهو مطرح می شود و بعد از گرفتن بودجهٔ آن، برای همیشه فراموش می گردد، در حقیقت روش اصلی کاروبار دولت فعلی افغانستان است. اگر این جرگه برگزار نمی شد، نه تنها حساب پس دادن مصرف بودجه میلیون دالری آن مشکل بود، بلکه به زنجیره ای از طرحهای در آمد زا در آینده نیز آسیب وارد می گردید. البته عدم توانایی دولت برای تامین امنیت جرگه همین حالا هم به اعتبار آن از لحاظ بین المللی ضربه وارد کرده، اما ظاهرا دولت با برطرف کردن رییس امینت عمومی و وزیر داخله آن را فعلا ترمیم کرده است.
• صمنا برگزاری این جرگه از طرف آقای کرزی می تواند یک مانور سیاسی نیز باشد: ۱) مانور برای مصرف خارجی: کرزی مدتها است که به خاطر بی لیاقتی و بی درایتی بیش از حدش در امور دولتداری و کنترل اوضاع، مورد توبیخ و سرزنش حامیان و تمویل کنندگان خارجی اش قرار دارد. این جرگه یک مانور برای نشان دادن لیاقت و توانایی خود و برای ارسال این پیام بود که که: با من مهربان باشید، من هنوز پایگاه اجتماعی دارم و کار آمدم! ۲) مانور برای مصرف داخلی: کرزی می خواست از طریق برگزاری این جرگه به رقیبان داخلی عمدتا غیر پشتون خود که گاهگاه شاید سهم بیش از انتظار از درآمد پولی و قدرت سیاسی می خواهند، بگوید که من پایگاه اجتماعی خودم را دارم. اگر خیلی زیاده خواهی کنید دیگراصلا به شما ضرورت ندارم! فراموش نکنیم که مدتها است کرزی تلاش می کند تا از طریق وانمود کردن خود به عنوان میراث دار قابل اعتماد سنت سیاسی گذشته، از انزوای اجتماعی در میان پشتون ها نجات یابد.
• ترمیم «خلاء مشروعیت» ناشی از انتخابات پر از تقلب ریاست جمهوری، منحرف کردن ذهن مردم از آفتهایی مثل فساد، زور گویی و زور گیری که دیگر به خصلت اصلی ارگانهای دولتی تبدیل شده، کمرنگ ساختن خلاء اعتماد میان دولت و مردم و پنهان کردن اختلاف درون ارگانهای دولتی و حکومتی، می باشد، نیز شاید در برگزاری این جرگه نقش داشته باشند.
گرچه که اهداف بالا برای برگزاری جرگه تا حدودی منطقی تر و امکان دست یافتن به بعضی از آنها مثل ادامه پول و پروژه و مانور، واقعی تر به نظر می رسد، اما به نظر نمی رسد که این جرگه توانسته باشد گشایشی در بن بست ایجاد کرده باشد.
دست آورد. حقیقت ین است که تنها دست آورد نقد جرگه که قابل انکار نیست همان دست آورد نقدی ای آن است. ظاهرا تنها کسانی که ضرر کرده اند وزیر داخله و رییس امنیت عمومی است. این دو به خاطر عدم جلو گیری از حملهٔ طالبان در روز اول برگزاری جرگه مجبور به استعفا از وظایف شان شده اند و احتمالا با اعطای چوکی های دیگری دل آسایی خواهند شد. اما برای بقیه شرکت کنندگان و سازماندهندگان، که طی آن سه روز احساس کرده اند آدمهای مهم برای حل مشکلات مهم اند و در نتیجه با جیبهای پر از پول و شکمهای پر از پلو و گوشت به خانه های شان باز گشته اند، این جرگه بدون شک یک خاطره بیاد ماندنی است. این همه، فقط با سه روز کاری نه چندان سخت، چیزی کمی نیست در حالی که هزاران خوانواده در اطراف همان خیمه برای یافتن یک وعد نان خشک، فرزندان شان را بجای مکتب به خیابانها برای گدایی می فرستند، و احتمالا طی آن چند روز بخاطر حضور سنگین نیروهای امنیتی و راه بندانهای شهر، این امکان نیز از آنها گرفته شده بود!
باید یاد آوری کنم که انسانهای شریفی که اشتباهابه جرگه دعوت شده بودند و یا زنان و مادرانی که حضور شان در جرگه سمبلیک و فقط برای مصرف خارجی در نظر گرفته شده بود، شامل این سخن نمی شوند. گرچه که بهتر بود که این زنان و مردان شریف به چنین جرگه ی ناشریفی تشریف نمی بردند!
......
پاورقی:
۱. نقل قول از سخنرانی افتتاحیهٔ کرزی منتشر شده در وبسایت ریاست جمهوری افغانستان کاپی شده.
http://president.gov.af/Conten...
۲. http://www.watchafghanistan.or...
پيامها
14 جون 2010, 11:16, توسط abdullah
salam bari ama hamawatane aziz
ظاهــرشــاه: مــن از قبیــلۀ
بنیــامین یهــودی هســتم
وزارت خارجۀ اسرائیل تائید نموده است که دولت اسرائیل تحقیقات گستردۀ را جهت شناسائی قبایل پشتونهای افغانستان و پاکستان که اصلیت یهودی دارند آغاز نموده است.
سخنگوی وزارت خارجۀ اسرائیل به روز جمعه 15 جنوری 2010 به روزنامۀ لوفیگاروی فرانسه گفته است: دولت اسرائیل تحقیقات گستردۀ را جهت شناسائی قبایل پتان در افغانستان و پاکستان که یکی از ده قبیلۀ گمشدۀ یهودی اند از طریق تمویل مرکز تحقیقات ملی ممبی در هند رسماً آغاز نموده است.
وی می افزاید از اینکه در شرائط کنونی گشایش چنین مرکز تحقیقاتی در افغانستان و پاکستان امکان نداشت، ما تصمیم گرفتیم که این تحقیقات را در هندوستان که اکثراً میزبان پشتونها می باشد راه اندازی نماییم. قرار است که این تحقیقات از سه ماه الی یک سال کامل را در بر بگیرد... تحقیقات ما قبلا در بخشهای (ریشه یابی تاریخی، رسوم و عنعنات و تقارب در زبان) تکمیل گردیده است. بناً این مرکز این بار نتائج تحقیقات خویش را از آزمایشات خون (دی ان ای) به دست خواهد آورد. تا کنون هزاران سی سی خون از قبایل پشتون افغانستان در منطقۀ مالهباد ولایت اتوراپردیش در شمال هند جهت آزمایشات جمع آوری شده است...
بنا بر اظهارات سخنگوی وزارت خارجۀ اسرائیل، از لحاظ بیولوژی کارشناسان بیولوژیک اسرائیل تمام تلاش خودشان را به کار بسته اند تا ارتباط ژنتیکی میان پشتونها و یهودیان را به اثبات برسانند تا اینکه به این طریق مؤرخان اسرائیلی را یاری کنند که گویا پشتونها در اصل از ریشۀ یهودیان واسرائیلی ها اند. در این باره کارشناسان بیولوژی اسرائیلی در مرکز تحقیقات ملی ممبی از لحاظ ژنتیکی میان اسرائیلی ها و افرادی از قبایل پشتون آزمایشاتی را انجام خواهند داد و با توجه به نتایج این آزمایشات که گویا پشتونها از لحاظ ژنتیکی نزدیکترین ملت به یهودیهای سفاردیم (یهودیهای شرقی) می باشند و به این طریق می خواهند ثابت کنند که پشتون و یهودیان از یک نژاد هستند.
روزنامۀ لوفیگارو در ادامۀ گزارش خود می افزاید: از مدتها قبل واضح بود که قبایل پشتون که در جنوب و جنوب شرقی افغانستان و در غرب و شمال غربی پاکستان زندگی میکنند همه از یک نسل اند و مربوط به قبایل گمشدۀ یهودی میباشند. این روزنامه می افزاید: همنوای کامل در رسوم و عنعنات، نحوۀ پوشیدن لباس، عادتهای خوانوادگی و امورات فرهنگی وجود دارد که این همه بیانگر این است که پشتونها این همه را از اجداد یهودی شان به ارث برده اند.
این اولین بار است که وزارت خارجۀ اسرائیل رسماً تائید میکند که تحقیقاتی گستردۀ را در راستائی شناسائی اصلیت یهودی پشتونها آغاز نموده است که با این کار خود بر عمل کرد سازمانهای غیر دولتی یهودی که از سالیان درازی در جستجوی قبایل گمشدۀ یهود در قرن هشتم قبل از میلادی فعالیت داشتند مهر صحه گذاشت.
مؤرخین اسرائیلی میگویند: موسی علیه السلام حین خروج از مصر با دوازده قبیله از قبیلۀ بنی اسرائیل خارج شده و در فلسطین مسکن گزین شدند که این دوازده قبیلۀ بنی اسرائیل به نامهای (بنیامین، روبین، لاوی، یهودا، جاد، اشیر، زبولون، ساعر، یوسف، نفتالی، دان و شمعون) یاد می گردیدند و از این جمله دو قبیلۀ آنها (بنیامین و یهودا) در جنوب فلسطین جا بجا شده که یهودیان امروزی از نسل آنها می باشند ولی متباقی ده قبیلۀ دیگر در شمال فلسطین جا بجا گردیدند که بعداً از آنجا به مناطق دیگر مهاجر شدند که سپس به نام قبایل گمشدۀ یهودی مسمی گردیدند.
روزنامۀ لوفیگارو در تحلیل خود راجع به این مسئله میگوید پشتونهای افغانستان اکثریت در میان سایر قومیت های مطرح در افغانستان می باشند، همچنان نظریۀ اصلیت یهودی آنها در منطقه و در میان مردم به سطح قابل ملاحظۀ منتشر شده است، ولی تا هنوز کدام مطالعۀ علمی دقیق که ثابت کند که پشتونها در اصل یهود اند صورت نگرفته است اما اکثریت پشتونها ایمان دارند که آنها اصلیت یهودی دارند. حتی اخرین پادشاه افغانستان، ظاهر شاه، در جواب خبرنگار ایتالیائی در بارۀ نسبش گفته بود که من از قبیلۀ بنیامین یهودی هستم.
سایت انترنیتی شبکۀ خبری العربیه نیز به بررسی این مسئله پرداخته و گزارش داده است که اسرائیل تلاش دارد حوالی 15 ملیون پشتون افغانستان را دوباره به دین آبائی شان – یهودیت – برگرداند که متاسفانه تا هنوز تعداد از قبایل پتان را یهودی ساخته و آنها را به اسرائیل مهاجرت داده است.
همچنان این شبکۀ معتبر عربی زبان گزارش میدهد که در دهۀ هفتاد و هشتاد قرن بیستم سازمانهای یهودی فعالیتهای چشمگیری را در جهت کشانیدن قبایل پشتون افغانستان به آئین یهودیت از طریق استخدام و تربیۀ جوانان پشتون در بیروت، پایتخت لبنان و برخی کشور های غربی راه اندازی نموده بود. این شبکۀ خبری به نقل قول از برخی رسانه های اسرائیلی گزارش میدهد که سازمانهای یهودی توانسته اند برخی دانشجویان افغان در آن زمان (مانند زلمی خلیل زاد، اشرف غنی احمد زی و انوارالحق احدی) در بیروت را به دین یهودیت برگردانند. البته این دانشجویان کسانی بودن که بعدها پستهای مهمی را در حکومت کرزی به دست آوردند و زلمی خلیلزاد نیز شناخته ترین دپلومات امریکائی افغانی الاصل در افغانستان، عراق و سازمان ملل متحد ایفای وظیفه نموده است که خانم یهودی دارد.
این سه تن از نخبه گان تحصیل کردۀ پشتون وظیفه گرفتند تا حس نشنلیستی پشتون ها را تقویه نموده و بعد برای پشتونها توضیح دهند که اصلیت آنها یهود اند و باید به اصل خویش برگردند. این جوانان در ابتدای گرایش خود به دین یهودیت بیشتر احساساتی بوده و تلاش داشتند که به طور آشکار دست به فعالیت زنند ولی بنا بر تجارب سازمانهای یهودی و مطالعۀ آنها از اوضاع منطقه به آنها تعلیمات داده شد که باید از مهارت خود کار گرفته و مطابق برنامه های که برای شان داده میشود رفتار کنند. آنها باید اوضاع منطقه را دقیق ارزیابی کنند. آنها باید بدانند که درموقعیت بسیار حساس قرار دارند، آنها در میان دشمنان سرسخت یهودیت (ایران، پاکستان و عربستان سعودی) قرار دارند. اگر آنها با همکاری اسرائیل و برخی سازمانهای غیر دولتی یهودی دست به فعالیت آشکار زنند به زودی از طریق دشمنان اسرائیل و یهودیت در ایران، پاکستان، عربستان سعودی و حتی اقلیت های قومی غیر پشتون درافغانستان سرکوب میشوند. همین بود که آنها رسماً گرایش خود به دین یهودیت را اعلان ننموده ولی فعالیت های عمدۀ را در این بخش مخصوصاً در قسمت تقویۀ حس نشنلیستی پشتونها و داعیۀ برتری آنها از سایر اقلیت های قومی در افغانستان انجام داده اند.
همچنان چندی قبل سایت عربی زبان القدس العربی، چاپ لندن، در مصاحبۀ با داکتر جعفر هادی حسن، نویسندۀ برجستۀ جهان عرب و پژوهش گر مسایل یهود و یهودیت (دارندۀ درجۀ دکترا از دانشگاه مانچستر بریتانیا در یهود شناسی و نویسندۀ کتابهای فرقة الدونمة بین الیهودیة و الاسلام، فرقة القرائین الیهود، الیهود الحسیدیم و پیدایش، تاریخ، عقاید، فرهنگ و عنعنات یهود) به مسلمانان و عربها هشدار داده بود که متوجه باشند که اسرائیل به زودی افغانستان را توسط قبیلۀّ پتان تحت اشغال خود در خواهد آورد.
وی در مصاحبۀ خود می گوید: پروسۀ یهودی سازی قبیلۀ پشتون در افغانستان از چندین دهه بدینسو جریان دارد و ما شاهد روزی خواهیم بود که رسانه های خبری گزارش گرویدن ملیونها تن از پشتونهای افغانستان به آئین یهودیت را در اثر تلاشهای همه روزۀ اسرائیل به نشر خواهند رساند. تعداد زیادی از سازمانهای غیر حکومتی در اسرائیل همین اکنون مصروف جستجوی قبایل گمشدۀ خود اند. آنها میگویند که قبایل گمشدۀ یهود در قرن هشتم قبل از میلاد توسط آشوریها اسیر گردیده و بعد در سراسر جهان پراگنده شدند ولی هنوز آنها عادتهای یهودی خود را حفظ نموده اند. از جمله عادتهای یهودی: تندروی، تعصب، نژاد پرستی (پشتونوالی) عدم احترام به حقوق زن، به فروش رسانیدن زنها، خشونت قبیلوی، به نکاح در آوردن خانم برادر بعد از مرگ وی، علاقمندی به قتل و کشتار، حفظ آداب و سنت های گذشتۀ خود از قبیل لباس، کلاه جالی، رقص عنعنوی مردان در مراسم خوشی (اتــن) و برتری طلبی قومی می باشد که درمیان قبایل پشتونهای افغانستان هنوز حفظ گردیده است.
این پژوهشگر عرب می افزاید: سازمانهای یهودی از گذشته های دور سرگرم جستجوی قبایل گمشده اند، آنها قبایل گمشدۀ خود را در افغانستان، ایران، چین، هند و امریکائی جنوبی جستجو میکنند. تا کنون طبق آمار آنها قبایل پشتون در افغانستان و پاکستان شناسائی شده اند که اصلیت آنها یهود اند و بحث بالای کشورهای دیگر جریان دارد. اسرائیل با بهانۀ دریافت قبایل گمشدۀ خود میخواهد اسرائیل کبرا را از رود نیل در مصر الی دریای فرات در عراق که پلان ستراتیژِیک آن کشور است تشکیل دهد. یکی از حاخامهای (رجال دین) یهود بنام آبیحل در کتاب خویش تحت عنوان قبایل گمشده میگوید که تعداد آنها به 100 ملیون نفر خواهد رسید.
داکتر جعفر هادی حسن در ادامه می افزاید: اسرائیل نهایت تلاش دارد تا قبیلۀ پشتون در افغانستان را که نفوس آنها تقریبا 15 ملیون تن می باشد به دعوای اینکه اصل آنها یهود اند به آئین یهودیت برگرداند. تا کنون ده ها نهاد وسازمانهای یهودی تماسهای متعددی با سران قبایل و رهبران پشتون که در دو طرف مرز افغانستان و پاکستان قرار دارند انجام داده اند وهمچنان ده ها جلد کتاب یهودی را به زبان پشتو ترجمه گردیده و در آنها از اصالت یهودیت پشتونها و خصوصیت یهودی آنها توضیح داده شده است. همچنین در این کتابها توضیح داده شده است که پتانها نسب شان بر میگردد به (افغان بن شاوول) که در تورات از شاوول منحیث اولین پادشاه یهودی در سرزمین فلسطین نامبرده شده است. باید یاد آور شد که سازمانهای یهودی (مانند سازمان عامی شاب – بازگشت ملت) توانسته اند عدۀ از افراد قبیلۀ پشتون را به دین یهودیت برگردانده و آنها را به اسرائیل مهاجرت نمایند که این افراد به مرور زمان اقارب و خویشاوندان خویش را نیز به یهودیت دعوت نموده و آنها را به اسرائیل مهاجرت خواهند داد. و همچنان عدۀ دیگر از تکنوکراتهای پشتون که مخفیانه به یهودیت گرویده اند هنوز در افغانستان فعالیت دارند
از زبان خود پشتون ها بشنویند که میگویند
ما از اقوام یهود هستیم با معلومات بیشتر
لطفآ این ویدیو ها را نگاه کنیند
http://www.youtube.com/watch?v=_6Ue . . .
http://www.youtube.com/watch?v=LWHR . . .
http://www.bbc.co.uk/persian/afghan
14 جون 2010, 11:48, توسط abdullah
افغان یا اوغان یا پشتون این سه تا نام یک است ما می توانیم افغانستانی باشیم نه افغان میخواهد که هویت اقوام مختلف سرزمین مانرا نادیده بگیرد و همین هویت تحمیلی نا روای(اوغان) را بالای ساکنین سرزمین مان باز تحمیل کنند.به کسانیکه از قبایل پشتون نیستند دیگر تحمل این هویت برای شان ننگ است برینکه.حالا به همه روشن گردیده که اوغان یعنی تروریست، اوغان یعنی تولید کننده ای تریاک، اوغان یعنی فاشیستان قبیله،اوغان یعنی طالب فرزندا ن نا مشروع آی اس آی پا کستانی بی فرهنگ واعراب وحشی که در سوف های توره بوره تولید وبه .........
شما اوغان ها یک مردمی خود فروخته است بهمن دلیل تا دیرنشده هفت و هشت الایت پشتونها از نقشه سرزمین ما حزف شونده تا مردمی ما یک زنداگی انسانی داشته باشد دوصد هفتاد سال میشود که شما اوغان ها در این سرزمین حاکمیت کرده اند بجزدزدی و خیانت چه کرده اند ؟چرا مردمی غیر اوغان حق سیاسی نه ،دارنده ؟آیا مردمی غیر پشتون از این سرزمین نیست ؟و با آمد حزف هفت الایت پشتونها بگانه پراستان ومزدور که مردمی بیچاره ما یک زنداگی انسانی داشته با شند
18 جون 2010, 19:58, توسط hbibulla
سلام برای همه
اين سايتها حتمآ باز نموده مطالعه نمايد موفق باشيد
http://www.google.ru/search?hl...
20 جون 2010, 17:45, توسط hbibulla
سلام و احترامات
خواننده محترم اين سايتها حتمآ باز کرده مطالعه نمايد
سا ئینس گواه حقیقت قرآن مجید شده متن رامطالعه کنید
http://www.ustadfaizi.com/index.htm
http://www.google.ru/search?hl=ru&a... . .
http://www.azmoone-melli.com/index... .
http://www.islam411.com/library/