نظام غیر متمرکز در کانفرانس روند مونیخ
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
کانفرانس روند مونیخ تحت عنوان "طرح ایده های جدید" امروز یکشنبه 18 ماه اگست پایان یافت. این کانفرانس دو روزه در شهر "مونشن آلمان" برای دو روز برگزار شده بود و هدف اش جستجوی راه حل برای بیرون رفت از بحران های کنونی در افغانستان بود. افراد شرکت کننده گان این کانفرانس روی نظام غیر متمرکز به عنوان بهترین گزینه برای از بین بردن پدیده ی تبعیض، قبیله سالاری و خشونت به بحث و گفتگو نشستند.
در این کانفرانس، چهره های شناخته شده و تاثیر گذار که در جبهه ی اپوزیسیون دولت حامد کرزی شرکت نموده بودند و طرح های شانرا برای آینده ی بهتر افغانستان برای شرکت کنندگان ارئه شد.
احمد ضیا مسعود رییس جبهه ی ملی افغانستان، فیض الله ذکی سخنگوی این جبهه، امرالله صالح رییس سابق امنیت ملی، پروفیسور توردیقول میمنگی کارشناس مسایل سیاسی ساکن دانمارک، مایکل سمپل استاد دانشگاه "کوینز" و تحلیل گر مسایل سیاسی و کارشناس بحران افغانستان، داکتر روبرت کروز استاد دانشگاه استندفورایالات متحده ی امریکا، رفیق رجا کارشناس مسایل سیاسی و حقوقی ساکن کشور فنلاند، داکتر عبدالخالق لعلزاد کارشناس و تحلیلگر مسایل افغانستان، داکتر نظیف شهرانی استاد دانشگاه "ایندیانا" در ایالات متحده ی امریکا و یکی از کارشناسان مطرح مسایل افغانستان و خاور میانه، داکتر عالیه یلماز استاد دانشگاه سلیمانه از کشور ترکیه، آقای جاويد رضایت کارشناس مسایل سیاسی و رییس فدراسیون سراسری هزاره های استرالیا، بصیر آهنگ روز نامه نگار و فعال حقوق بشر از کشور ایتالیا، عزیز آریانفر نویسنده و مترجم ساکن آلمان، داکتر عبدالله رحیمی معاون حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان ساکن کشور آلمان، داکتر حسین یاسا تحلیل گرمسایل سیاسی افغانستان، داکتر امین طرزی استاد دانشگاه در امریکا و داکتر روح الله امین فارغ التحصیل از دانشگاه نیویارک امریکا روی مسایل چون: آشتی ملی، انتخابات آزاد و عادلانه، مدیریت منازعات انتخاباتی، تکثر گرایی و عدالت، چالشهای امنیتی موجود و پس از خروج قوای بین المللی از افغانستان، دموکراسی پارلمانی و تکثر، ثبات، نقش احزاب سیاسی در جریان دو روز به بحث و گفتگو نشستند.
این کانفرانس به روز شنبه 17 اگست سال 2013 با سخنرانی احمد ضیا مسعود رییس جبهه ی ملی افغانستان آغاز شد، آقای مسعود در سخنرانی اش به طرح های جبهه ی ملی برای آینده ی افغانستان اشاره کرد و افزود؛ "نظام ریاستی" نمی تواند پاسخ گوی نیاز های مردم افغانستان باشد، ایشان در سخنانش از بوجود آمدن سیستم حساب ده و برقراری توازن به عنوان فکتور های عمده و مورد نیاز در قضایای افغانستان نام برد و مشکلات فراه راه بوجود آمدن چنین سیستم مردمی را به بحث گرفت.
سخنران دیگر این کانفرانس آقای فیض الله ذکی سخنگوی جبهه ی ملی افغانستان بود. آقای ذکی که به نیابت از جنرال عبدالرشید دوستم بنیانگذار و رهبر حزب جنبش ملی اسلامی افغانستان و عضو ارشد جبهه ی ملی افغانستان سخن می گفت به مسئله ی تمرکز زدایی قدرت در افغانستان پرداخت، آقای ذکی در سخنانش به مشکلات و جنگ های تبلیغاتی اشاره کرد که به گفته ی او مانع رسیدن به یک راه حل و گرد هم آیی ملی شده است. فیض الله ذکی افزود هدف از نظام غیر متمرکز به عنوان تجزیه ی افغانستان نیست بلکه سهیم ساختن مردم در قدرت سیاسی در کشور می باشد.
درقسمت دیگر این کانفرانس پیام استاد محمد محقق رهبر حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان و عضو ارشد جبهه ملی توسط آقای حبیب احمدی نماینده ی حزب وحدت مردم افغانستان در انگلستان برای حاضرین قرائت شد. در پیام آقای محقق از ناکامی های که مسبب آن حکومت دولت حامد کرزی می باشد به شدت انتقاد شده بود، آقای محقق در پیامش از ناامنی سراسری و کشتار مردم بی گناه، رکود سرمایه گزاری، نبود کار ورشد سرسام آور اعتیاد و زرع مواد مخدر به عنوان چالش های عمده یاد آور شده بود.
آقای محقق همچنان در پیامش از اشتباهات جامعه ی جهانی نیز یاد آور گردیده بود، آقای محقق از اشتباهات ناتو که باعث به انزوا کشانده شدن نیروهای سیاسی و اجتماعی مخالف تروریزم شده انتقاد نموده و افزوده بود که به همین خاطر مبارزه با تروریزم به شکل قوی پیش نرفته است.
در روز دوم کانفرانس مونیخ آقای امرالله صالح در سخنرانی اش از چالش های امنیتی در افغانستان سخن گفت و در باره ی صلح با طالبان گفت، طالبان ابزار مصرفی پاکستان و برای رسیدن به صلح نه با طالبان بلکه مستقیما با پاکستان باید وارد گفتگو شد.
گزارش تکمیلی این کانفرانس به زودی تقدیم خواهد شد.
پيامها
19 آگوست 2013, 08:51, توسط .
هرکدام به خاطر رسیدن به قدرت در فروش افغانستان از همدیگر پیشدستی میکند.
ننگ و نفرین باد بر همه ای تان!
19 آگوست 2013, 11:05, توسط +
راه نجات این تن از غده سرطانی مرکزی تنها فدرالی شدن است. اما تعدادی از نظام فدرالی بسیار میترسد. چون در نظام فدرال قدرت به طور منصفانه تقسیم میشود و هر کوچی پاکستانی نمیتواند صاحب چوکی شود.
19 آگوست 2013, 16:39, توسط jiran
دوستان ، این کنفرانس ها جز نمایش بیش نیست به چه هدرد می خورد به مردم بیچاره نان ابی می شود؟؟که نه . این خاینی باید خودشان را مطرح کنن
ما هستیم بخاطر قدرت سبقت گرفتن از هم دیگر احمد کلبی مقصود این هنر پیشه های موفق هستند میتوان چطوری نقش بازی نمایند. جالب این است که این کنفرانس در شهر مونشن المان بر گذار میگردد حالا انکه کشور افغانستان لویه جرگه دارد این ان دارد و مشکلات کشور را در کشور بیگانه انجام میدهید ؟ این بیگانه ها حتی قدرت همچون کفرانس ها را از جنابان گرفته اند باید دعواهای فامیلی را همسایه ها حل و فصل کنند؟؟
20 آگوست 2013, 06:57
مشترکین این گردهمای همان جنگ سالاران دهه 70 است که شهر زیبای کابل را به ویرانه تبدیل کرد و 65000 هزار انسان بیگناه ومظلوم رابه شهادت رساندند همه دار ونه دار مملکت را چور وچپاول کردند شهراز ساکنین ان تخلیه گردید به ناموس مردم تجاوز صورت گرفت وهزارها مصایب دیگر ازجمله شیرازه وحدت ملی بین اقوام شریف افغانستان از هم گسیست این خاینن به ان اکنفا نه کرده در صدد ان اند که افغانستان را به کمک خارجها تجزیه کنند واز افغانستان لابراتوار بسازد جای تعجب است چرک کوه تلویزون اقای امرالله که هنوز به شیر چوشک نیاز دارد اکتهای پاچهی میکنند خوابهای ارگ می بیند که خیال است ومهال من برای شان یاداوری می کنم که اقای امرالله پایت از گیلمیت بیرون کشیده اید نه شود که مانند اسلافیت به جهنم بروید به این اقایان میگویم غلامی بس است روسها به شمایان وفا نه کرد ایران هم منافع خو را ار جحت میدهد این اقایان به زور ب 52 بیشتر از70% چوکی های دولتی را غصب کردند هنوز هم میخواهد که کل کشور را درتصرف داشته باشد
20 آگوست 2013, 12:16, توسط +
راه نجات این تن از غده سرطانی مرکزی تنها فدرالی شدن است.
20 آگوست 2013, 17:51, توسط پرویز "بهمن"
راه حل ایجاد یک کشور پشتونستان مستقل برای اوغانها می باشد. این پشتونستان میتواند در چارچوب پاکستان فعلی ساحات هم مرز افغانستان یعنی ولایات جنوبی را دربربگیرد. ویاهم درصورت امکان خیلی بعید ومحال جدایی مناطق ایالت پشتونخواه ومناطق قبایلی ازپیکر پاکستان فعلی وتشکیل یک دولت مستقل پشتونی بشمول ولایات جنوبی افغانستان می باشد. مناطق هزاره وتاجک نشین باید ازبدنهء دولتهای جدید کاملا جدا ساخته شوند. اگر چنین امری تحقق نیابد نسلهای آینده بازهم درین زندان قبایل خواهند سوخت وبر نسل کنونی لعنت خواهند فرستاد.
هرکسی خودش را افغان یا اوغان میداند باید درکشور جدید التشکیل خویش زنده گی کند همانطوری که در قبرص میان ترکها ویونانی ها ادامهء حیات مشترک ناممکن گردید باهم توافق کردند تا ساحات زنده گی شان را ازهم دیگر جدا سازند وباوجودیکه درسازمان ملل متحد قبرص یونانی تبار ازمجموع قبرصی ها نماینده گی میکند ولی قبرص ترک تبار حد اقل درساحات زنده گی شان آرام می باشند. سودان جنوبی نیز بعداز کسب استقلال از سودان شمالی حالا بطرف ترقی وبیشرفت درحرکت است. تیمور شرقی بعداز مبارزات خونین وطویل المدت از اندونیزیا جدا گردید وفعلا بطرف ترقی وبیشرفت درحرکت است. من نمیدانم ما شهروندان کشور کنونی افغانستان را چه خدا زده است که هم با یکدیگر مان جور نمی آئیم وهم طرفدار حفظ ساختارهای جغرافیوی گذشته می باشیم. این یک بیماری روانی است.
حد اقل مردی ازتبار جون گرنگ رهبر فقید سودان جنوبی یا شیخ مجیب دربنگلدیش در افغانستان درمیان هیچیک از اقوامی که خودشان اقوام تحت ستم می نامند تاکنون جرات بخرچ نداده اند تا صاف وروشن حرف دل خودرا بیان کنند که ما تجزیه می خواهیم. هرقدر لفافه گویی شود بهمان اندازه بحران افغانستان بدارازا کشانده میشود. راه حل ایجاد یک کشور مستقل پشتونی وبلوچ درین گوشه پ از آسیا می باشد.
20 آگوست 2013, 18:11, توسط +
اگر برادران پشتون نظام فدرالی را جدی نگیرند پس این تن خود به خود تجزیه میشود. اگر خواب پشتونستان را در سر دارند پس این را هم بدانند که پشتونها پاکستان را خانه خود میدانند و نه افغانستان کنونی را. متاسفانه سران پشتون با از بین بردن سران اقوام غیر پشتون سیاست خود را به پیش میبرند. اما پاکستان خود انها را تا لب دریا میبرد و هلاکتر باز میگرداند. نمیدانم که انگلیس چه قولهای نو به این تیم ارگ نشین داده که کون خود را بالاتر از شاهان سابق میگیرند.
20 آگوست 2013, 20:13, توسط بهار
نکات آتی را خدمت بهمن تقدیم میدارم. اګر چه میدانم دردی را که او به آن ګرفتار است این حرف ها به هیچ وجه نمی تواند مدوا کند اما به هر حال:
پشتون ها ضرورت به تشکیل کشور دیګری به هیچ عنوان ندارند اما چلنج بزرګی که در مقابل آنها قرار دارد عبارت از ادغام خاکهای پشتون نشین آنطرف خط مرده دیورند به پیګر اصلی آن یعنی افغانستان میباشد. بهمن، نه تو و نه مسعود خیلی ها و نه محقق و نه هیچ نماینده او و نه دوستم و نه هیچ ګلم جمع دیګری این حق را دارد و نه کسی شما را نماینده خود ساخته که به نمایندګی آنها در مسایل مهم کشوری صحبت نمایید. مردمی که فعلا در همین جغرافیا فعلی افغانستان زیر نام مبارک افغان زندګی میکنند هیچ ګونه مشکلی با هم ندارند تنها تعدادی از تحصیل کرده ها و خودفروخته های این اقوام به منظور و مقاصد مرعی و نا مرعی دست به این ګونه تبلیغات میزنند. اما اتحاد قوام یافته این ملت را هیچ کسی نمیتواند تخریب کند.
تا یک نفر افغان است زنده افغانستان است!
بهار
20 آگوست 2013, 22:01, توسط پرویز "بهمن"
اولا خدمت آقای بهار اوغان احترام تقدیم باد. دوم اینکه بعدازین باید مرئی ونامرئی را مرعی ونامرعی ننویسند تا کدام طفل صنف اول مکتب بالایشان نخندد. سوم اینکه: باشنده گان متعدد القومی ومتکثر افغانستان اگر باهم در ظاهر امر مشکل نداشته ویا ندارند؛ روی دو علت می باشد که ازین دو علت حتما یکی آن واقعیت دارد وآن دوعلت عبارت اند ز: جهالت ویا منافقت. جهالت ونادانی به عملکرد حکام وسلاطین اوغان خر بر میگردد که طی دوصد سال حاکمیت اشغالگرانهء شان مردمان غیر اوغان وبومی این سرزمین را مانند خودشان نادان واحمق وخر نگهداشتند واز بیداری آنها همیشه هراس داشتند. تمام قتل عامها ونسل کشی های که سلاطین پشتون علیه مردم غیر پشتون براه انداخته علت اساسی آن ترس آنها از بیداری این اقوام بوده است. منافقت هم توسط کسانی صورت میگیرد که در پوشاندن حق وحقیقت نفع مادی ویا سیاسی دارند وبخاطر مصلحتهای شخصی ویا خانواده گی شان میخواهند هویت همهء باشنده گان این سرزمین را جعل وتحریف کنند ونام کثیف افغان را که درانگلیسی معنای سگ شکاری را میدهد بالای همه اطلاق نمایند واین منافق ها با وجود دانستن حقیقت لب به اعتراض نمی گشایند وشوله ء خودرا خورده وپردهء خودرا میکنند. حقیقت مسلم آن است که سرزمین کنونی افغانستان هرگز مال پشتون یا اوغان نبوده بلکه سرزمین پشتونها یا اوغانها همین پشتونستان پاکستان می باشد که اکثریت این گروه قومی نیز درهمین کشور زنده گی میکنند. سی ملیون پشتون پاکستان مساوی به تمام نفوس افغانستان است. بناء آنچه که اینطرف مرز باقی مانده نه ازلحاظ عقل میتواند مربوط افغانستانی ها شود ونه هم ازنظر شرع.
حاکمان اوغان انگلیسی تبار از هندوستان توسط انگلیس وارد شدند بنام پشتون واوغان بالای همهء باشنده گان این سرزمین حاکمیت چلاندند با فرهنگ وزبان بومی مردمان این سرزمین یعنی فارسی عادت گرفتند ولی حالا مثل گوساله های دو مادره میان پشتون وفارسی گیر آمده اند وبخاطر اینکه در هردو طرف منافع خودشان را از دست ندهند نام جعلی واسعتماری افغان را بلند کرده اند تا نسل های بعدی را کما کان تخدیر نمایند. بناء این موضوع ازنظر حقوقی نیز قابل بحث است. امروز عبدالباری جهانی تمام مناطق شمال را درقبالهء بابای خود درآورده است حال آنکه این قباله جعلی است وبه زور واجبار بالای مردم امضا شده است. تا چه وقت باید دربرابر این جعلکاریها و زورگوی های ظالمانه که حتی درحق خود پشتونها نیز طلم روا میدارند سکوت اختیار شود وهم پشتون وهم غیر پشتون در روشنایی حقایق تاریخی قرار نگیرند. بیائید که حقایق را برای نسل کنونی آشکار سازید وازگفتن حق نهراسید. افغانستان از بدو نامگذاری اش بنام افغانستان کشور اشغالی بوده ومردم غیر پشتون این کشور هویت شان را درین کشور از دست داده اند. وحالا هویت زبانی وحتی مکان زیست شان نیز توسط پیامهای حکمتیار وملاعمر وآمر لالی نیز زیر سوال رفته است. تاجیک به تاجکستان ازبک به ازبکستان وهزاره به گورستان
21 آگوست 2013, 08:13, توسط نادر
یک خبر جالب برای چوکره های قاتلان 65 هزار کابلی. بادران تان تمام خواب های خیالی تانرا فدای قدرت و دالر کردند. شرم و خجالت برشماست.
منبع: سایت افغان پیپر
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۳ ۱۳۹۲/۵/۲۵
احمد ضیا مسعود، رییس جبهه ملی گفته است که سران ایتلاف ملی، جبهه ملی، روند سبز، حزب اسلامی به رهبری ارغندیوال، جمعیت اسلامی، حزب وحدت و حزب جنبش مشترکا توافق کردهاند که به خاطر معرفی یک نامزد واحد در انتخابات ریاست جمهوری یک ایتلاف بزرگ را ایجاد کنند.
آقای مسعود گفته است که گفتگوها در مورد ایجاد یک ایتلاف جدید با سران حزبهای حق و عدالت و افغان ملت نیز جریان دارد.
شخصیتهای با نفوذ مانند عطامحمد نور، اسماعیل خان، زلمی خلیل زاد و برخی از سران جهادی درصدد ایتلاف نیستند؛ بل خواهان اجماع سیاسی با اپوزیسیون و تیم حاکم هستند.
21 آگوست 2013, 10:16
به +
فدرالی فدرالی گفته و مردی و مردیم.
21 آگوست 2013, 10:50, توسط .
بهمنک نظر بته. حالی از کی طرفداری میکنی؟ همه به دانت شاشیدن.
21 آگوست 2013, 13:19, توسط +
به ،
بله پیش گوش خر یاسین خواندن است. حالا من هم پیش گوش شما نشسته ام . امید که ثمره داشته باشد.
راه نجات این تن از غده سرطانی مرکزی تنها فدرالی شدن است
راه نجات این تن از غده سرطانی مرکزی تنها فدرالی شدن است
راه نجات این تن از غده سرطانی مرکزی تنها فدرالی شدن است
21 آگوست 2013, 13:25, توسط +
سایت افغان پیپر یک سایت ایرانی هست که از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران کنترل میشود.
کسانی که منبع اطلاعاتشان این سایت است باید تغییر سرچشمه دهند.
21 آگوست 2013, 18:07, توسط afghan
چنگیز،چغتای و هلاکو از صحراء های سرد مغولستان به سرزمین طلائی خورشید حمله کردند و کشتند و سوختند و بعد از مردار شدن هلاکو و شکست مفتضح شان بدستان عقابان و شیران افغان پا به فرار گذاشتند و عدة را در کوهپایه های (بابا) بی سرنوشت رها نمودند.افغانها به این تجاوز گران شکست خورده رحم و شفقت کردند و برای شان اجازه زندگی و زیستن دادند.
در زمان امیر عبدالرحمان ده هزار سپاه هزاره تحت فرمان جنرالان هزاره بر غازیان میوند حمله کردند و عده ای را به شهادت رسانیدند و بعد به هزاره کشی پرداختند که کاتب هزاره نیز از جنایت هزاره نتواسته است که انکار نماید و در کتاب تاریخش این حقیقت تاریخی را درج نموده است.
در ۱۹۹۲-۱۹۹۶ دودمان چنگیز همچو مزاری-خلیلی-محقق-اکبری و .....کابل را وحشیانه ویران و هفتاد و پنجهزار کابلی را کشتند!!!
حالا در زیر چتر حمایت ناتو-ایران و پاکستان مسأله زبانی و لسانی را دامن می زنند و به ولایت سازی مشغول بوده تا قدرت دولت مرکزی را تضعیف و راه را برای تجزیه کشور هموار سازند!
حالا نطفه های حرامی چنگیز،چغتای و هلاکو از آدرس «کابل پرس?» در اصل (چنگیز،چغتای و هلاکو پرس)عف و جف و غر وپف را به راه انداخته اند که میهن تاریخی بیش از هفتهزار سالة ما باید تجزیه شود تا (خارش) های تاریخی این نژاد متحجر مغولی مرفوع گردد!
فکر کنم مادینه گاو هزارگی کنجاره در خواب دیده است!
21 آگوست 2013, 19:38, توسط نادر
خبر ائتلاف جنگسالاران تنها در سایت افغان پیپر نشر نشده، بلکه در تلویزیون طلوع، روزنامه
هشت صبح، بی بی سی و ده ها سایت و روزنامه های دیگر نیز نشر شده.
خود این قاتلان 65 هزار کابلی در کنفرانس های مطبوعاتی از ائتلاف 20 حزب
با ترکیب های مختلف صحبت کرده اند.
دل هواداران شان سیاه!
21 آگوست 2013, 21:13, توسط پرویز "بهمن"
سلام به نادر جان اوغان وهمچنان دوستی که خودش را افغان نامیده است!
اول میخواهم راجع به پیام نادرک اوغان باید بگویم که اگر خودت از زیر پردهء نام مستعار بیرون بدر آیی حتما معلوم می شود که درسالهای راکت پرانی گلبدین درکدام صف قرار داشتی، تا وقتیکه ازچنین پردهء ضخیم عصمت بیرون نیامده ایی اتهام بستن جمعی به یک جریان یا یک ائتلاف سیاسی با هیچ منطق سیاسی ودینی همخوانی نداشته وکسانیکه به شکل دسته جمعی همه را بدون استثناء بنام قاتلان وجنایت کاران حکم میدهند آبشخور فکری شان کتابهای هتلر وموسیلینی وگوبلز است، چنین برچسب زدنها نزد اهل تحقیق به اندازهء( گوز خر) هم اهمیت ندارد، من ازخواننده گان سایت کابل پرس? خیلی معذرت میخواهم که چنین عبارت سخیف را دربرابر نادرک اوغان استفاده کردم، چون چارهء دیگر نداشتم وزبان محاوره ودیالوگ با اوغان ادبیات خاص را تقاضا میکند. دیالوگ با افغان ازهرقماش که باشد متاسفانه تا حدی حوصله گیر می شود و ناچار پیام گذار را مجبور به استفاده از کلمات نا شایست می کند. چون نسل اوغان نسل خربوده وبرای اولین بار در تاریخ انسانیت خویشاوندی میان انسان وخر با همین ایل جلیل صورت گرفته است، تازه ترین تحقیقات باستانشناسی نشان میدهد که درطویلهء حیوانات دراثر مقاربت جنسی یک دختر اصیل افغان باخر موجودی بنام ( افغان) درمیان کوه های سلیمان پیدا شد که نامش را در ابتدا ( خروتی) یعنی (خرک کوچک) گذاشتند، واین خرک کوچک آهسته آهسته رشد کرد ونام مبارک ( افغان) را صاحب شد. بناء با این جلیل با همان ادبیات خاص خودش باید برخورد کرد. درادبیات مردمی این ایل جلیل ذکر آلات تناسلی مردانه وزنانه ، یک چیز عادی وقبول شده است، چنانچه اگر به مضامین ومقالات ماکسیم گورکی این ایل جلیل یعنی محترم عصمت قانع توجه کنیم، کلماتی چون : (غین)،( کونه)، (غوٌل گائیدن) را به وفرت میتوان یافت. دراشعار حماسی وعشقی بچه باز مشهور (حمید ماشوخیل) الفاظ توصیفی برای مقعد پسران جوان وسورین وکمر آنها خیلی ها به وفرت یافت میشود.
درعکس های تاریخی که بنده چندی قبل درسایت کابل پرس گذاشته ام بوضاحت نشان میدهد که پشتونها اولین انسانهای روی زمین بوده اند که درقدیم با خر ها مقاربت جنسی می کردند. پیکره های باستانی که توسط حفریات باستانشناسان از حول وحوش پشاور بدست آمده نشان میدهد که اجداد پشتونهای اصیل از عملیهء سکس با خر بیشتر لذت می برند تا سکس با انسان. این پیکره ها حالا هم درموزیم پشاور موجود است وافغانهای آندیار به اجداد خرگای شان افتخار میکنند. پیکره های که اجداد پشتونها را درحال سکس با خرها نشان میدهد درحقیقت نشاندهندهء یکی از قدیمی ترین میراثهای فرهنگی جهان بشما میرود که از عادات وتقالید پشتونها در عصر باستان پرده برداشته است ودرحقیقت جزو فرهنگ افغانی یا پشتونی می باشد که درمراجع بزرگ فرهنگی چون یونسکو بحیث میراث فرهنگی گندهارا ثبت گردیده است .
بناء عقده ایی بودن نادرجان ویاهم شخصی که خودش را با افتخار افغان معرفی کرده است ریشه درهمین پیوند خونی میان خر واجداد بزرگ شان دارد. طوریکه هردو این عالی جنابان بی جهت مانند خر هر دوپایشان را دریک موزه کرده وهمه را مانند ملاعمر به یک چشم دیده وبدون فیصلهء دادگاه ویا محکمه ویا کدام سند علمی وتاریخی یکی آن همهء هزاره ها را بخاطر تشابهات ظاهر ی شان اولادهء مغول وچنگیز معرفی میکند ودیگرش هم بدون کوچکترین ملاحظهء حقوقی وکیفری با دل خیلی باز همه را قاتل شصت وپنج هزار انسان کابلی معرفی کند تا انظار را از دیدن قاتلان فعلی منحرف نماید . این نوع حکم کردن واین چنین فیصله از اشخاصی بر می آید که ازنسل خر می باشند وعقده های حقارت درونی تا مغز استخوان ایشان را اذیت میکند وطوریکه دربالا نیز اشاره شد از تاکتیک همان استادان بزرگ شان کار میگیرند .
اما پاسخ بنده به هردوی این جوانان اصیل اوغان این است که : کسانی را که شما قاتل میدانید من آنها را قاتل نمیدانم واینکه کیها با کی ائتلاف میکنند روی کدام اصول ومبادی سیاسی باهم توافق کرده اند اطلاع چندانی ندارم وتاکنون نیز ازهیچ ائتلافی دفاع نکرده ام.. به جناب افغان محترم نیز گوشزد میکنم که هزاره ها ازنسل مغول وچنگیز نیستند. قدامت تاریخی هزاره ها حتی قبل ازهجوم چنگیز وهلاکو وتیمور لنگ درهمین مناطق غرجستان وبامیان وارغنداب وزمینداور وبست واروزگان ودیراووت وتیرا نظر به اسناد موثق بزرگترین مراکز تحقیقاتی بین المللی چون یونسکو ثبت شده است، اولاده های مغول را بیشتر درمیان پشتونها میتوان یافت.
درقسمت ایجاد تغیرات جغرافیوی من نظر قبلی ام را اینجا دوباره نمیخواهم تکرار کنم. دوستان موفق باشند
22 آگوست 2013, 09:34, توسط نادر
بهمنک که خودت از نام مستعار استفاده میکنی، نباید از دیگران تقاضا کنی که به نام اصلی خود پیام بگدارند.
بقیه نوشته ات (به گفته خودت) برابر گوز خر اهمیت ندارد. نه برای من و نه برای بادارانت، که همه با ائتلاف که
قاتلان 65 هزار کابلی با هم کردند، برای چوکره های مانند تو نشان دادند، که دهن پاره کردن های تو برای شان
به انداره گوز خر اهمیت ندارد. تو دستپرورده ک.جی.بی حتی میدانی که رقیبان خلقی ات دیشب چه نوع غذا خوردند،
چطور خود را به خبری میزنی،ازین ائتلاف بزرگ جنگسالاران دوست داشتنی ات؟
حالا یک خبر خوش دیگر را برایت اینجا پیشکش میکنم. با حوصله آنرا بخوان و لذت ببر. اگر به کسی فحش میدهی،
باید به رهبرانت فحش دهی، که به دهن چوکره های مانند تو شاشیدند، نه به کسانیکه ازآنها همیشه بحیث جنگسالارانتقاد کرده است.
در جلسه سران جمعیت اسلامی و تاجیک ها چه گذشت؟
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۲ ۱۳۹۲/۵/۲۴
منبع: سایت افغان پیپر
چندی قبل به ابتکار عطا محمد نور والی بلخ و امیرصاحب اسماعیل خان مذاکراتی بین اعضای ارشد جمعیت اسلامی افغانستان و شخصیت های مستقل و ملی کشور در کابل براه انداخته شد. این مذاکرات به مدت یک هفته ادامه یافت که در خاتمه در نتیجه مطلوبی دست یافتند.
در روز دوم مذاکرات والی بلخ به همراهی امیر اسماعیل خان و صلاح الدین ربانی به ملاقات مارشال فهیم خان رفته و برایش و طور واضح و روشن خاطرنشان ساختند که دیگر وقت معامله گذشته و باید بالای یک کاندید واحد توافق کرد. در غیرآن با واکنش جدی ملت بزرگ تاجیک و بخصوص جمعیت اسلامی مواجع خواهند شد.
در روز سوم مذاکرات که در منزل صلاح الدین ربانی برگزار گردیده بود اتفاق نا خوشایندی افتاد. زیرا امیراسماعیل خان و تعدادی از مجاهدین و شخصیت های ملی از عملکردهای دوازده سال اخیر سران جمعیت اسلامی بخصوص برادران پنجشیر ناراض بودند و چنین استدلال می کردند که برادران پنجشیر در وقت تقسیم قدرت به جز خود، فامیل خود، ولسوالی و ولایت خود دیگران را نمی بینند و همه قدرت را به قبضه خود گرفته دیگران را فراموش می کنند.
امیراسماعیل خان چنین گفتند که به جز از آمرصاحب شهید تمامی پنجشیری ها بی اعتماد اند و خود خواه هستند و تنها در روز بد دیگران را میشناسند و اینها اشتباهات زیادی نمودند به عنوان مثال از آغاز اداره موقت پست های معاونیت اول ریاست جمهوری، وزارت دفاع، وزارت داخله، وزارت خارجه، ریاست عمومی امنیت ملی، وزارت حج، معاونیت اول وزارت دفاع، ریاست عمومی اداره امور، ریاست سره میاشت و غیره ادارت دولتی به برادران پنجشیری خطای بزرگی به حق دیگر تاجیکها بود وباید تمامی ولایت بخصوص هرات، بلخ، بدخشان، کابل و غیره در نظر گرفته می شدند. که نشدند و بزرگان دیگری مانند جنرال صاحب دوستم و استاد محقق را از ما آزرده ساختند که تا اکنون اثرات منفی آن را می بینیم.
گویا انتخاب دو نفر به نمایندگی از تاجیکها از ولایت پنجشیر در کمیسیون مستقل انتخابات باعث نارضایتی اکثریت حاضر در نشست گردیده بود.
بیان این چنین سخنان امیرصاحب اسماعیل خان واکنش تند یونس قانونی را درپی داشت و محفل برای چند ساعت به تشنج کشانیده شد تا بلاخره والی بلخ و صلاح الدین ربانی مداخله نموده و اسماعیل خان را حق به جانب دانستند و گفتند که شما (پنجشیری ها) همه داشته های جهاد و مقاومت را به قمار زدید و حالا همه چیز تمام شده و شما دیگر نمی توانید به نمایندگی از تاجیکها صحبت کنید و یا کدام تصمیمی بگیرید. و در حکومت آینده همه باید سهم داشته باشند نه آنکه از یک ولسوالی و یا یک ولایت مشخص.
اشتراک کنندگان مذاکرات اشخاص ذیل بودند:
عطا محمد نور،امیراسماعیل خان،احمدضیا مسعود، صلاح الدین ربانی، داکتر عبدالله عبدالله، استاد محقق، عرفان علی عرفانی، حضرت علی، احمد ولی مسعود، محمد یونس قانونی، سیدحسین انوری، نورالحق علومی، همایون شاه آصفی، سید علی کاظمی، اشراق حسینی، انجنیر محمد عاصم
فضل الکریم ایمان، فاضل سانچارکی.
نماینده جنرال صاحب دوستم و غیره بزرگان و سیاسیون کشور که از قید قلم بازمانده اند اشتراک داشتند و در خاتمه تصمیم اتخاذ گردید که به زودی بالای یک کاندید خوشنام و کسی که قابل قبول و اعتماد به همه باشد و در تقسیم قدرت همه اقوام و ولایت را در نظر داشته باشد بزودی (الی اول سنبله) تصمیم نهایی اتخاذ گردد.
با احترام
عبادی
یکی از اشتراک کنندگان
22 آگوست 2013, 10:20, توسط afghan
for Bhman mordar khor:اولاده و کثافت وحشت چنګیز به هیچ صورت وفادار به خاک و ملت افغان نخواهند شد !! در خون این چنګیز زاده ها و موطا زاده ها مکروب وحشت چنګیز تا هنوز ګردش می کند !!!! این مکروب چنګیزي یکجا به مکروب اخوندی بد ترین و خطرناک ترین مکروب کره زمین است که به جان افغان نیش زده !!!!!!!!هزاره معنی چنګیزیت ،معنی وحشت ، سر میخ زدن رقص مرده و سینه بریدن ، معنی اخوندیت ، معنی جنایت ، معنی خیانت ، معنی موطا زادګی ، معنی دشمنی به خاک و ملت افغان بوده و هنوز هم هسته !!! مرګ به قومو و نسل کثیف چنګیز باد.....................
22 آگوست 2013, 11:27, توسط نادر
آقای افغان،
با این کلی گوئی و محکوم کردن تمام یک قوم به خاطر جنایات رهبران جنایکار شان، تو عین اشتباه
را مرتکب میشوی، که بهمنک فاشیست قومی میشود.
از نظر من انسانهای وطنپرست و مردم دوست نباید به اقوام شریف افغانستان توهین کنند. باید بین رهبران جنایتکار و قوم ِ
که به او منسوب میشوند، یک خط درشت فاصله قایل باشد. به اصطلاح عوام، نباید به خاطر چند تا شُبش تمام پوستین را آتش بزند.
در غیر آن بین خودت وبهمنک هیچ تفاوتی وجود نخواهد داشت. هردوی تان دو روی یک سِکه خواهید بود.
22 آگوست 2013, 12:30, توسط سنگ شکن
قابل توجه نواده گک غووول بابا احمق شاه توفدانی ملتانی بنام افغان و دیگر غولان نیمه وحشی قبیله! عصاره هویت پشتونی شما غولان قبیله خواستگاه مغولی دارد. اگر لغات مانند خان، زی و زوی ، جرگه، شاغلی، منگل، جاجی و ده ها لغات دیگر که در نوشته زیر آمده است را حذف کنیم چیزی مهیم دیگر از هویت پشتونی برای شما نمیماند. بجای بد و بیرا به خان خانان چنگیز خان شما باید از مغولان و چنگیز خان سپاس گزار هم باشید.
Mongol Influences Over Pashtuns
It is no secret that the Hazaras of Afghanistan have been belittled and ridiculed for many reasons, especially by the Pashtuns. The Pashtuns have shamelessly mocked Hazaras for being descendants of the Mongols, something that no one can control. For years they have called Hazaras "foreigners," "invaders," etc. There really is no way to pinpoint just where the origins of the Hazaras started and there have been many speculations but one thing is clear—the Hazaras have longer, stronger, and more solid ties to the region than the Pashtuns have. For years, however, the Pashtuns have held the Mongols’ past as a shameful pall over the Hazaras. Now, there is major irony here once this matter is deeply delved into. The Hazaras might share physical features but it isn’t anything significant because the Uzbeks, Turkmen, and other people like the Chinese, Vietnamese, Philippines, and Japanese have the same features. Whereas the Hazaras might share their physical features with the Mongols at the most, it is the Pashtuns who actually have more in common with the Mongols than any other ethnicity—in fact, they actually owe many of their terms and parts of their culture to the Mongols.
The information for this article was provided by the book The Secret History of the Mongols by Paul Kahn. I was very fascinated by this book because it was to be an assembly of the ruling families during the time of the Mongols and it was made only for the royal families to read and possess. Their history and what they left behind is an interesting one. The Mongols ruled over the region for nearly a century. And then their Persianized descendants continued to rule for hundreds of years later—they were the Uzbeks and other descendants that had converted to Islam and had adopted the nature and culture of the region they were in. They were known as looters, destroyers, barbarians—ironically the very same words have been used to describe the Pashtuns, signaling another thing they have in common. The Pashtuns do not hesitate to throw this in the face of the Hazaras when in fact they should probably thank the Mongols because if it wasn’t for them, they would be missing half their tribes and culture. Pashtuns are known for their stubbornness and pride. What they have pride over is questionable. They are not as original or established as they like to believe they are. They have many borrowed terms and words from the Mongols.
One of the major words borrowed by the Pashtuns from the Mongols is the word "Khan." Khan is a Mongolian title that originally meant commander, leader or ruler. Khan also means a leader of a tribe now, giving the word connotations of honor. Though the title is very common all over Central Asia, it is the Pashtuns who use it more than anyone else. They even use it twice in their names i.e. Khan Abdul Ghafar Khan. If it weren’t for this title, the Pashtuns wouldn’t know how to label their own leaders. And there are plenty of other terms and words.
Many of the Pashtun tribes are derived from Mongolian names and terms. "Zadran" and "Zazai" are Pashtun tribes in Paktia, Paktika, and Khost. Their roots are from "Jadarin" and "Jaji" two Mongolian terms. "Zadran" and "Zazai" are also known by non Pashtuns in Afghanistan as "Jadran" and "Jaji". Jadarin is the name of the clan that Changiz Khan was from. Jaji was the name of Changiz’s grandfather and he was the leader of the Jadarin clan. In the Mogolian language "Jaji" means "foreigner" so the Zazai’s are basically calling themselves foreigners. "Khil" means "clan" in the Mongolian language, a term very much familiar with the Pashtuns. "Orya" is the name of one of Changiz’s grandson and "Oryakhil" is a name of a Pashtun tribe. "Zay" means "son" in the Mongolian language. The very-similar Pashto word "Zoy" also means "son." The Pashto words "Zai" and "Khil" signifies groups in Pashto and they were obviously taken by the Mongolian words mentioned earlier—"khil" and "zay." A few other words that are copied or "borrowed" are the Mongolian words "Wolos" which means "people," "Jerga" which means "council," and "Shahghalay" which means "mister." Changiz’s first wife, Borte Ujin, came from the Karot tribe and "Kharot" is the name of a Pashto tribe. This is obviously not a mistake or a coincidence. The Pashtuns basically "borrowed" or stole these name and applied them to themselves, illustrated just how obsessed they were with the Mongols.
Karo was the title of a spiritual man in the clan of Changiz Khan’s first wife. And now, Karokhil is the name of a Pashto tribe. Also, another major source of pride for Pashtuns is the Mangal tribe from Paktia, Khost, and Paktika. I have seen many Pashtuns proudly proclaim themselves as mighty and proud Mangals. Interestingly enough the Mongols called themselves "Mangals." "Mongol" itself is an English word and "Mangal" is the Mongolian term just like "Mughul" is the Farsi word for Mongols. For example, Americans call the people of Germany as "Germans" but the Germans call themselves "Deutsch." There is also an island in Mongolia called Talkun which has two rivers that run through it. The names of the rivers are Selenge and Orgon. Changiz Khan’s clan was based right next to the Orgon River. Now, in Paktika, there is a place called Urgun.
These were just some of the major terms and names that the Pashtuns took from the Mongols. I know that not a lot—if hardly anyone—is aware of the origins of some of the Pashto names and terms but they were obviously taken from the Mongols, a group of people that the Pashtuns have spent years making fun of. This exemplifies just how little claim the Pashtuns have over their own culture and names—what makes them think they can have any legitimate claim over anything else like the land? At the most, the Hazaras and others with similar features just share an outward appearance of the Mongols which is shared by probably one-third of the world. The Pashtuns’ resemblance to the Mongols goes deeper than just features. They have mentally and historically copied the Mongols in acts of savagery and barbarisms. Whereas the Mongols committed horrific acts in the 13th Century, the Pashtuns have and are committing horrific act to the present day in the form of Abdali, Abdul Rahman , the Taliban, and political oppression. Another thing the 13th Century Mongols and the present-day Pashtuns have in common is the fact that they both had tribal systems. The 13th Century Mongols were all different tribes which Changiz Khan united them all and became the Khan over them. Modern-day Mongolia is no longer tribal but the Pashtuns still hold unto their tribal system to this day—just like Changiz Khan’s people. For more on the Pashtun tribal system please refer to the article titled "Baba-ocracy."
22 آگوست 2013, 13:15, توسط +
نادر و دوست افغان نام یا هر چه که هست
اگر سران قوم پشتون جرات گرفتن یک دادگاه را ندارد که در ان خواهر و مادر دوست افغان Afghan شکایت از سوته چنگیز کند. پس بیخود پروپاگند نکنید. سران پشتون خوب میدانند که در تمام قتلها و تاراجها در تاریخ این کشور سهمه بزرگی داشته اند.
دوست افغانمان مادر و خواهرشان را پیش یک داکتر روان کنند تا معایینه های لازم انجام شود. اگر جای دست سربازان چنگیز در .... خواهر و مادرشان بودو باید چنگیز را محکوم کرد. لول
22 آگوست 2013, 15:32, توسط پرویز "بهمن"
سلام به نادر ک اوغان ونیز سلام مجدد به آقای افغان دشنامزن!
اول خدمت نادرک باید عرض کنم که من هرگز تا کنون از اشخاص وجریانهای که خودت نام برده ایی بحیث کاندید های مورد نظر شخصی ام دفاع نکرده ام ونه هم خودم را سخنگوی آنها قرار داده ام. مضامین ومقالات من همیشه درمحور مسایل تاریخی وحقوق غصب شدهء اقوام وملیتهای محکوم میچرخد نه درمحور اشخاص ورهبران واحزاب وگروه های سیاسی.
من تنها این را گفته ام که بررسی مسایل جنگ های تنظیمی درزمان بغاوت اوغانها تحت زعامت گلبدین خان بعداز سقوط رژیم جنرال نجیب الله احمدزی از صلاحیت تو وامثال تو بیرون است وبا برچسپ زدن بر این اشخاصی که خودت آنها را دریک قلم خیلی آسان وبی درد سر قاتل شصت وپنجهزار انسان میدانی امکان ندارد. اولا بفرما رقم شصت وپنجهزار مقتول را برایم ثابت بساز که این رقم را از کدام منبع معتبر بدست آورده ایی؟ دوم اینکه کی ها درین جنگ ها درحالت تدافعی مشروع قرار داشتند وکی ها مانند خودت بیدریغ راکتهای دور برد را ازساحات کوه زنبورک وچهلستون و چهار آسیاب بر کوی وبرزن کابل بدون درنظر گرفتن کوچکترین ملاحظهء انسانی فیر میکردند؟
اما تو مثل ملاعمر کور فقط یک چشم داری وهرکی که کوچکترین پیوندی با تنظیم های جهادی داشته باشد ازنظر تو قاتل شصت وپنجهزار انسان تلقی میشود. به نظر تو صلاح الدین ربانی قاتل شصت وپنجهزار انسان است. امیر اسمعیل خان که درآنوقت درهرات بود قاتل شصت وپنجهزار انسان است. عطامحمد نور هم ازنظر تو قاتل شصت وپنجهزار انسان است. حالا بیا بفرما برایم بگو فرق میان این نظر مزخرف تو با راوایی های که گاه گاهی برسبیل تفنن با آنها جنگهای زرگری را هم درکابل پرس براه می اندازی درچی است؟ آیا چنین حکم صادرکردنهای من درآوردی ازنصایح گوبلز نیست که گفته است یک دروغ را آنقدر باید تکرار کنید تا مردم آنرا بحیث یک حقیقت مسلم قبول کنند؟ آیا همین روش تو وسازمان همبستگی وپسمانده های راوا ودیگر طفاله خورهای رژیم های فرتوت خاندانی الهام گرفته از نصایح گوبلز نیست که پیروانش را به تکرار یک دروغ تا حد قانع ساختن مردم به راست بودن آن توصیه کرده است؟ خودت کی هستی که هرکس را بزعم خودت قاتل شصت وپنجهزار انسان تبلیغ میکنی؟ مثل اینکه جنابعالی هم درمقام دادستان کل قرار گرفته ایی و هم درمقام قاضی. ازهمه بدتر ورسواتر اینکه با این دیده درایی وبی حیایی خیلی زیرکانه وریاکارانه میان شخصیتهای مطرح واقوام شان خط فاصل هم ایجاد میکنی پرسش این است که ازکجا کشف کردی که عطامحمد نور یا اسمعیل خان ویا جنرال دوستم ویا محقق از اقوام شان نماینده گی نمیکنند؟
باهمه حال من درین موارد منتظر جواب جناب عالی می مانم تا بدانم که آیا ازین هرزه سراییهایت بصورت منطقی دفاع کرده میتوانی یا خیر. تا وقتیکه به این پرسشها جواب نداده ایی همان حکم (گوز خر) همچنان بالای نظریه ها وکامنتهایت باقی می ماند.
ولی آنچه ازجلسهء سری رهبران سیاسی شمال مربوط حزب جمعیت اسلامی ازقول افغان پیپر روایت کرده ایی قابل دقت و تامل است نه قابل تائید کورکورانه. شاید این موضوعات درست باشد ویا شاید هم نباشد. چندان موضوع مهم را جنابعالی کشف نکرده ایی.
خداوند انسانها را چنانچه ازنظر قواره وچهرهء ظاهری متفاوت خلق کرده است در افکار واندیشه نیز انسانها باهم متفاوت می باشند.
درعصری که ما زنده گی میکنیم هرشخصی راجع به هرپدیدهء جدید نظر خاص خودرا دارد وحتی احتمالا میان افکار وعقاید مختلف تصادمات هم ظهور کند که زیاد قابل تشویش نیست.
دوصد سال حاکمیت اوغان خر بالای این کشور باستانی همه چیز را از مردم بیچارهء این کشور گرفته است. بنابه قول سید انور سادات که گفته بود: زمانیکه ما درین کشور حاکم بودیم این کشور را به رنسانس شرق تبدیل کرده بودیم ولی زمانیکه زمام امور بدست شما رسید این کشور بیچاره را به قرن حجر به عقب برگشتاندید. بناء حدوث همچو تضادها ومحل گرایی ها درمیان سایر اقوام غیر پشتون این کشور اگر به ظهور هم برسد نتیجهء حاکمیت دوصد سالهء اوغان خر می باشد که باشنده گان این کشوررا میان پشتون وتاجیک وازبک وهزاره وشیعه وسنی و تاجیک پنجشیری وتاجیک کابلی وتاجیک بدخشانی تقسیم کرده است.
مگر حدیث پیامبر اسلام را نخوانده ایی که گفته است ( الناس علی دین ملوکهم) مردم عادی همیشه بردین پادشاهان شان گرایش دارند. ازآنجاییکه درطول دوصدسال طوایف مختلف این سرزمین خصوصا غیر پشتونها زیر سایهء پادشاهی خر گذرانده اند مسلما که یک سلسله تاثیرات .منفی ازعادات وخصایل خر در وجود آنها نیز باقی مانده است بلاخره دوصد سال عمر کمی نیست. مردمان تاچکستان وازبکستان درطول هفتاد سال با تمدن اروپا ازراه فرهنگ روسی آشنا گردیدند وکلا اروپایی شدند ولی مردمان این سرزمین چه گونه میتوانند خودشان را درطی دوصد سال حاکمیت خر از تاثیرات منفی پادشاهان شان مصون نگهدارند؟
23 آگوست 2013, 07:24, توسط نادر
بهمنک فاشیست قومی که از استاد بزرگت گوبلز پس نمانده ای!
تو بدبخت هنوز هم از قاتلان 65 هزار کابلی دفاع میکنی و خود را وکیل مدافع آنها میسازی، در حالیکه آنها از موجودیت
چوکره های مانند تو خبر ندارند. هنوز هم نمیتوانی بپذیری که جنگسالاران به خاطر رسیدن به قدرت یا به معنی دیگر
به خاطر دالر اندوزی حاضراند حتی مادر خودرا بفروشند، چه رسد به چند تا تفاله مانند تو.
بادارانت دارند، با کسانی ائتلاف میکنند، که تو به آنها فحش میدهی و فاشیست مینامی شان، اما تو هنوز هم از آنها دفاع میکنی.
من دو پیشنهاد برایت دارم: یا به خود بیا و بپذیر که بادارانت همیشه خائن بوده اند و به هیچ ارزش ِ پابند نیستند، جرء به دالر.
یا از شرم و خجالت خود کشی کن!
23 آگوست 2013, 09:31, توسط بیدار- قره باغ
برادران گرامی خدا وند درقران کریم در سوره مایده آیه 1الی 7 . فرموده : ای کسانیکه ایمان آورده اید یهود ونصارا را دوست خود مگیرید زیرا آنها دوست یکدیگرند ودوست شما نمیشوند وهرکسیکه با اینها دوست شود ازهمان قوم(یهود ونصارا) حساب میشوند . استغفرالله . حالا ببینید که چه کسانی همیشه سنگ یهود ونصارارا بر سینه میکوبند ؟؟؟ در پهلوی کرزی فقط پنجشیریهاست که نوبت به نوبت غلامی یهود ونصارا رابا افتخار میپذیرند ربانی درپاهای امریکاییها افتاد که من رییس جمهور شوم همه خندیدند فقط غلامی را قبول کرد عبدالشیطان(عبدالله عبدالله) وزیرخارجه حکومت دست نشانده کفار قانونی فهیم همین ضیا مسعود وهمه دارودسته اش معاون کرزی چاکر یهودیها ونصرانیها برادرش وبسم الله وزیر دفاع بچه های ربانی کریم خلیلی محقق کدام اینها سگهای زنجیری یهود ونصارا نیستند؟؟؟ وخدا وند در سوره بقره آیه14 میفرماید: وقتیکه منافقین با مسلمانان روبرو میشوندمیگویند ماکه مسلمان هستیم واز شما هستیم اما وقتیکه باسران کفار ومنافق خلوت میکنند میگویند ما که از شما هستیم مافقط اسلام را مسخره میکنیم . این آیت دقیقا درمورد همین سربازان ابلیس (مسعودیها فهیم قانونی عبدالله سیاف بسم الله خلیلی محقق ودیگر همکارانشان) کاملا صادق میباشد وقتیکه با مسلمانان روبرو میشوند خودرا مجاهد میخوانند . وخداوند در سوره بقره آیه 28 تا 32 فرموده : مومنین به هیچ بهانه یی نباید کفار ومنافقین را ولی وسرپرست خودبگیرند . دربین خود کسانی را دارند که ولی یا سرپرست بگیرند وهرکس چنین کند دیگر نزد خدا هیچ ارزشی ندارد . صدق الله العظیم . پس برادران مسلمان هرکس با اینها همکار باشد از همین گروه (منافق ومرتد) حساب میشوند . از همکاری با اینها خودداری کنید . به انسانهای پاک رای بدهید نه به مرتدین . والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته
23 آگوست 2013, 09:34, توسط بیدار- قره باغ
ببخشید در سوره مایده آیه 51 تا 57 در مورد همین گروهای وطنفروش فرموده برای تصحیح شماره های یات که دربالا اشتباه صورت گرفته بود نوشتم . موفق وموید باشید
23 آگوست 2013, 12:38, توسط پرویز "بهمن"
نادرجان!
باز هم از اصل بحث فرسنگها دور شده ایی ویک مشت عبارات غیر مسوولانه را نشخوار کرده ایی. من دراول برایت گفته ام که بنده مدافع اشخاص نیستم بلکه مدافع افکار می باشم. هر شخص ویا هرگروه سیاسی وقومی که با افکار وعقاید وباورهای من در تضاد واقع شود من آنرا نقد میکنم. اما خودت باوجود تظاهر به مخالفت با گوبلزبازهم نتوانسته ایی خودت را ازچنگال اهریمنی افکار مزخرف گوبلز برهانی . آنجه بنده از سیاق کلام جنابعالی درک میکنم هو بهو تطبیق کنندهء ارشادات گوبلز است. من ازخودت پرسیده بودم : رقم شصت وپنجهزار مقتول را درشهر کابل برای من وبرای خواننده گان ازیک منبع معتبر وثقه مستند بساز. دوم اینکه من برایت قبلا هم عرض کردم که غریزهء قدرت طلبی به قیمت بردن خواهر ومادر نزد خارجی ها بخاطر رسیدن بقدرت درین کشور از رسوم جا ماندهء پادشاهان عنعنوی و سنتی افغانستان می باشد که طی دوصد سال این خاندانهای سلطنتی از عرضه کردن خواهر ومادر وزن خود گاهی به انگلیس وگاهی به روس دریغ نکرده اند وحالا این سنت سیئه امکان دارد نظر به ادعای خودت ازقول افغان پیپر مانند ویروس در وجود بعضی از افراد ونخبه های غیر افغان نیز سرایت کرده باشد که من هرگز چنین ادعایی را تائید نمی کنم، اما فرض محال گیرم که ادعای جناب عالی این موضوع درست هم باشد چندان جای تعجب ندارد. زیرا کسانیکه دوصد سال زیر لوای بزرگترین ناموس فروشان جهان زنده گی کرده باشند خواهی نخواهی از تاثیرات روحی وروانی ملوک وپادشاهان ناموس فروش سرزمین شان متاثر میگردند. اینجانب از قول پیامبر بزرگ اسلام برایت روایت موثق را عرضه کردم که فرموده بود: ( الناس علی دین ملوکهم) مردم عوام همیشه بر دین پادشاهان شان اتکا میکنند.
دوصد سال وطنفروشی، دوصد سال فرهنگ ستیزی، دوصد سال زبان ستیزی دوصد سال جنگ سالاری، دوصد سال نسل کشی وکوچ اجباری اقوام غیر افغان، دوصدسال اختلافات وبرتری جویی های قبیلوی درانی وغلجایی، دوصد سال معامله گری با روس وانگلیس وحالا امریکا وپاکستان وایران ، دوصد سال محروم ساختن مردم غیر افغان ازسواد ومکتب وقلم وکاغذ، دوصد سال زن ستیزی، دوصد سال جاهل نگهداشتن مردم، دوصد سال دشمنی ورزیدن وخصومت با فرهنگ وزبان مردم، دوصد سال محو نمودن آثار تاریخی وباستانی زیر نام دین ، دوصد سال مسخ نمودن تاریخ، نتیجه اش را امروز باید درعملکرد های افراد وگروه های سیاسی برخاسته ازمتن ملیتهای افغان و غیر افغان جستجو کرد. بدون شک درچنین شرایط دشوار توقع اینکه همهء این نخبه گان ازخطا واشتباه معصوم باشند یک تصور خیالبافانه است. حتما آنانیکه میخواهند بعدازین زنجیر غلامی وبرده گی اوغان خررا ازگردنهای شان بدور افگنند، در خلال طی نمودن این راه پرپیچ دچار اشتباهات ولغزش ها خواهند شد. ولی مهم آن است که همهء ملیتهای غیر افغان وافغانهای آگاه وغیر فاشیست باید باهم متحد ویکپارچه شوند واختلافات سلیقوی وفردی شانرا کنار گذاشته وبسوی فرداهای روشن که درآن دیگر از حاکمیت های قومی وقبیلوی اوغان خر اثری باقی نمانده باشد گام بردارند.
با استفاده از فرصت میخواهم چند نکته ای را خدمت بیدار قره باغ نیز عرض نمایم:
بیدار جان قره باغ سلامتی باد بر اهل هدایت!
پیامهای شما را جسته وگریخته درکایل پرس در دفاع از گلبدین وتعرض بالای بخشی ازمردم تاجیک یعنی پنجشیریها همیشه خوانده ام. دشمنی خودت نه تنها با مسعود شهید و شورای نظار متوفای اوست بلکه با تمام پنجشیریها برای من قابل درک است. این دشمنی و کینه ورزی خودت بحیث یکی از تربیت یافتگان مکتب ابلیسی گلبدین ریشه در استقلال طلبی وطبعیت سرکش پنجشیریها دارد که رهبری شخص بدنامی مانند گلبدین را برخویش ننگ میدانند.
زیرا پنجشیریها درهمان اوائل به اصطلاح جهاد فی سبیل الله به گلبدین وگلبدینی ها (نه) گفتند وهمه یکپارچه قیادت ورهبری صالح وهدفمند فرماندهء افسانوی شان مسعود قهرمان را با جان ودل قبول کردند. بناء برای خودت می سزد که همهء مردم پنجشیر را به باد ناسزا بگیری همه را یکسره ودریک قلم از دایرهء امت اسلامی که خودت بزرگترین ضربات را ازپشت به آن وارد میکنی خارج سازی. . اما دشمنی ورزیدن با یک گروه قومی ویا مذهبی مردم بدلیل تعلقات قومی ویا محلی شان ، هم درغرف قوانین غربی وهم درشریعت غرای محمدی بنامهای فاشیزم قومی وهمچنان عصبیت کورجاهلانهء قومی نکوهش شده است ، و پیامبر گرامی اسلام به دارندهء چنین افکار وعقاید لعنت فرستاده است.
شاید در ذهن جنابعالی این سوال خطور کند که: درصورتیکه من ازچنین احادیث وآیات خبر دارم جرا اصطلاح اوغان خر را درسایت کابل پرس? بکار می برم؟
هرچند من این جواب را قبلا نیز به نادرک عرض کرده ام ولی برای تکرار آن به شکل خلص عرض میکنم که نزد من همان اوغانها ( خر) تشریف دارند که با لطایف الحیل در پی تثبیت برتری خود نسبت به سایر ملیتهای گشن بیخ این سرزمین می باشند. نزد من همهء افغانها (خر) ویا (غول) نیستند بلکه همان طایفهء مشخص بیمار روانی وعقده ایی که باهزار ویک دلیل کوشش میکند تا اصالت وبرتری خودرا نسبت به دیگران ثابت کند خر مجسم می باشد. ومن با اسناد وشواهد علمی و عینی ثابت میکنم که چنین اشخاص ازنسل خر می باشند. هدف از ارائهء چنین اسناد برحذر داشتن دیگر افغانها یا پشتونها از افتادن در دام فاشیزم قومی است، هرکی کوشش کند که خودش را افغان اصیل ودیگران را مهاجران آنطرف دریا آمو معرفی کند نظر به اسناد واقعی من خر بودن او واجدادش را ثابت میکنم.
واما دربارهء شماره های آیات قرآنی که جناب عالی از سورهء مائدهء ذکر کرده اید باید بگویم :
سر ما فدای تک تک آیات وسوره های قرآن، ما به همهء این آیات وسوره های منزل ازجانب پروردگار به رسول برحق او ایمان داریم واین قرآن برای ماحجت آشکار است. ولی ایمان ما با ایمان خودت وگلبدین وملاعمر نسبت به این آیات وسوره ها فرق دارد. یعنی چی؟
یعنی اینکه: ایمان تو نسبت به قرآن مانند ایمان عبدالرحمن بن ملجم خوارجی است که درماه مبارک رمضان باشمشیرش حضرت علی بن طالب علیه السلام را درمسجد کوفه زخمی ساخت که به اثر همان جراحات آنحضرت کرم الله وجهه به شهادت رسید. ایمان خودت نسبت به آیات قرآن واستفادهء ابزاری تو از آیات قرآن دقیقا همان ایمان خوارج است. خوارج یعنی کسانیکه مانند تو وگلبدین وملاعمر آنقدر درظاهر امر تظاهر به تقوا وپرهیزگاری می نمایند که حتی تقوای پیامبر ویاران با وفای اورا نیز تحت الشعاع قرار میدهند.
امروز تو وگلبدین وملاعمر نیز درمقام همان خوارج قرار گرفته اید. برای غلبه بالای مخالفان مسلمان تان همیشه آیات قرآن را دستاویز قرار میدهید ولی زمانیکه عملکردهای خودتان ورهبرگرانقدر تان را با همان آیات قرآن محک میزنیم متاسفانه نه تنها که با آیات قرآن هیچگونه همخوانی ندارد بلکه آنگونه اعمال را حتی یهود ونصارا نیز اجرا نمیکنند.
از دشمنی با کمونیستان می لافید ولی با شهنواز تنی ائتلاف را جایز می شمارید، دیگران را متهم به قومگرایی وعصبیت جاهلانهء قومی میکنید ولی هرگز از ائتلافهای قومی با جانی ترین خلقی های غول اوغان بخاطر رسیدن بقدرت انحصاری شرم وحیا ندارید. بخاطر موجودیت( به اصطلاح آنوقت خودتان) ملیشه های قاتل وبدنام کمونیست؛ کوی وبرزن کابل را راکت باران کردید ولی روزی رسید با همان ملیشه ها شورای عالی هماهنگی را ساختید و وحشیانه تر از گذشته برمردم بیدفاع کابل بم وباروت ریختید. فکر میکنید که همهء مردم باید چشمان بسته ادعاهای شما را قبول نمایند؟
دیگران را از دوستی با یهود ونصارا برحذر میدارید ولی خودتان بخاطر کسب رضایت یهود ونصارا حتی حاضرید که حلقهء غلامی نوکران یهود ونصارا یعنی جنرالان آی اس آی را که خود زادهء پدران انگلیسی هستند بگردن انداخته وبرای رفع سوء تفاهمات هیئت های صلح را به کشورهای امریکا وناروی وفرانسه وآلمان اعزام میکنید.
پرسش دیگری را که باید ازشما مطرح نمایم این است که جناب رهبر گرانقدر شما درسالهای هشتاد میلادی یکی از با اعتماد ترین رهبران درمیان سایر رهبران تنظیم های پشاوری نزد لابی های محافظه کار صهیونیست درامریکا بود که بیشترین کمکهای تسلیحاتی ومالی امریکا وسعودی را در وقت وزمانش نصیب میشد. ازخودت می پرسم که آیا درآنوقت گلبدین خان از وجود این آیات قرآن درسورهء مائده اطلاع نداشت؟
چگونه وبکدام اعتماد مخوف ترین سازمان جاسوسی دنیا مربوط یک ابرقدرت صلیبی، یعنی سی آی ایه بیشترین کمک های تسلیحاتی خودش را به یکی ازبه اصطلاح اصولگرا ترین رهبر جهادی ارزانی میفرمود کسیکه هم درهمان زمان وهم حالا برضد گرفتن کمکهای تسلیحاتی ازیهود ونصارا شعار میداد ومیدهد؟
درینجا دومسأله وجود دارد یا اینکه آن شعار های گلبدین خان مبنی برضدیت با یهود ونصارا از ته دل نبود وبه آن کوچکترین باور قلبی نداشت ویا اینکه سی آی ایه درشناخت گلبدین خان اشتباه کرده بود. کدامش را خودت قبول داری؟
اینکه جناب عالی دکتر عبدالله عبدالشیطان خوانده ایی مربوط خودت است ولی قدر مسلم این است که همین عبدالشیطان نه درسالهای هشتاد برضد امریکا شعار داده ونه حالا شعار میدهد، اما خودت این مسوولیت را بعهده داری که از موضع حزب اسلامی شاخهء گلبدین که حالا نیم اش در آخور امریکا سرش بند مانده ونیم دیگر شعار جهاد علیه یهود ونصارا را بلند کرده است دفاع کنی وخوانندهء کابل پرس را قناعت بدهی که مردم به کدام شعار شما باور کنند وبه آن عمل نمایند، آیا مانند ارغندیوال وهمایون جریر و وحیدالله سباوون و فاروق وردک وکریم خرم وآصف ننگ وحید مژده زیر بیرق قوای اشغالگر به جمع کردن وذخیره نمودن دالر وکلدار اقدام کنند ویا اینکه مانند شخص گلبدین درمهمانخانه های آی اس آی پاکستان پنهان گردیده وازآنجا به نوشتن لاطائلات وارسال آن لاطائلات به سایت های انترنتی مبادرت ورزیده به این ترتیب شب وروز را به کثافت کاری وذلت وغلامی پنجابی های انگلیسی زاده گذرانده و به بهانهء جهاد علیه قوای اشغالگر ناتو به قتل وکشتار مردم بیگناه اقدام نموده ومردم هزاره وشیعه را تهدید به کشتار دسته جمعی نمایند؟
خودت بحیث یکی از راهیان حزب اسلامی شاخهء حکمتیار کدام عمل را بخوانندهء کابل پرس تجویز می نمایی، آیا خوانندهء کابل پرس مثل گلبدین خان عمل کند یا مثل بقایای او در رژیم کرزی؟
بندهء منتظر جواب هردوی شما عالی جنابان می مانم.
این هم یک تصویر دوستی ومودت رهبر گرانقدرت با یهود ونصارا
23 آگوست 2013, 12:48, توسط نادر
این افسانه سر مگسگ را کسی حوصله ندارد که بخواند.
دارو هایت را منظم بخورو اینقدرسر و کله ته به در و دیوار مکوب.
23 آگوست 2013, 14:03, توسط پرویز "بهمن"
نادرک!
من که تا حال افسانه های سرمگسک خودت را با حوصله مندی وسینهء فراخ بدون خستگی خواندم وجواب دادم ولی تو نتوانستی آسان ترین پرسشهای مرا جواب بدهی حالا بگو که کدام یک ما به دارو های منظم ضرورت داریم وکدام یک ما سر وکلهء مانرا به در ودیوار می کوبیم؟ توکه نتوانستی قاتلان شصت وپنجهزار مقتول کابلی را ثابت کنی آیا ضرورت به استراحت دوامدار نداری؟
24 آگوست 2013, 02:17, توسط محمد
قاتل شصت پنجهزارمردمان کابل گلبد ین حکمتیارا ست هزاران شاهد زنده و اسناد زنده د ر د ا خل و خارج افغانستان موجود هستند گلبدین
حکمتیار به حکومت مجاهدین مخالفت ورزید چون در رأس آن جمعیت تاجیک بود بنا برآن گلبدین کابل را راکت با ران کرد 65 هزاراهالی
کابل در اثر آن شهید شدند . گلبدین همچنان مسبب مخالفت های حکومت مجاهدین آن زمان ا ست . د ر زمان جهاد علیه شوروی بیشترین
کمک امریکارا به شمول بیشترین راکت استنگر را گلبدی حکمتیار گرفته است . نادرنام و افغان نام و قره باغی نام دشمنان اتحاد مرد م هستند
لفغان نام مستعار جاهل نادان بداند اول دهنش را با آب تازه بشوید بعد نام چنگیز، چغتای ، هلاکورا برزبان بگیر آنها در ممالک اسلامی
صد ها آثارازخود گذاشته اند د ر دنیا بیش ازسه صد ملیون نفوس دارند د ر تمام نقاط دنیا موجود اند توافغان نام اول سواد آموز فرق قوم چنگیز
و چغتای را بفهم ، تو خود را به هرآش قاشق نساز د و صد سال پیش نام تو افغان دردنیا موجود نبود تو در افغانستان چه داری چه تاریخ
داری ؟؟ پایت را به اندازه کپنک ات دراز کن گپ کلان نزن خراسان ازتو نبوده است . توبه کوه سلیمان فکرکن
آقای بهمن نوشته های شما کاملأ درست است .
24 آگوست 2013, 08:38, توسط نادر
آقای محمد،
من هرگز از گلبدین یا از دیگر جنگسالاران و قاتلین 65 هزار کابلی حمایت نکرده ام.
این بهمن است که بین جنگسالار تاجک، پشتون، هزاره، ازبیک وغیره تفاوت قایل است.
از نگاه قانونی واز نگاه وجدانی، بین قاتل یک انسان بی دفاع یا 65 هزارانسان هیچ تفاوتی وجود ندارد.
قاتل، قاتل است، اگر یک نفر را کشته باشد یا 65 هزار را، باید محاکمه شود.
از همین لحاظ تمام رهبران ِ که در سگ جنگی های کابل دخیل بودند، بدون تعلقات قومی شان جنایتکارو قاتل اند
و باید محاکمه شوند. اگر من قدرت میداشتم، در قدم اول گلبدین، سیاف و ملا عمررا به دادگاه میکشاندم،
بعد دیگران را یکی پی دیگر(خوشبختانه رهبران پرچمی/خلقی بهمنک قبلاّ رهسپار جهنم شده اند و در
دادگاه خداوند جوابده خواهند بود).
بهمنک برای اینکه بحث را از ائتلاف جنگسالاران دوستداشتنی اش با کسانیکه بهمن آنها را فاشیست مینامید،
به جای دیگر بکشد، با همان مهارت که در دستگاه ک.جی.بی آموخته، مخالفین خود را متهم به این و آن میکند.
چون بهمنک یک مریض روانی ست، مانند عنکبوت جال ِ از اتهام ها و دشنام ها را در پیام های طولانی اش
پهن میکند، تا باشد، که مخالفین نظریات فاشیستی اش درین جال گیر آیند، از خود دفاع کنند و ازموضوع اصلی
مورد بحث بکلی فاصله بگیرند. این مِتود را کج بحثی گویند، که بیماران روانی با زیرکی تمام از آن استفاده میکنند.
یگانه برخورد منطقی با این نوع بیماران روانی قطع کردن بحث و گفتگوست.
24 آگوست 2013, 14:36, توسط پرویز "بهمن"
سلام به همهء کابل پرسیان وسلام خاص به آقای محمد وهمچنان سلام به نادرک افغان یا اوغان!
اولا جهان سپاس از آقای محمد که هدف ومرام اصلی مرا از مناظره ام با آقای نادر خیلی درست درک کرده اند که هدف بنده از توضیح وتشریح اصطلاح قاتلان شصت وپنجهزار کابلی چی است.
دوم اینکه نادرک برسبیل عادت همیشگی اش بار دیگر برمن تهمت جاسوسی کاگی بی را بسته است درحالیکه بنده درزمانی که قوای شوروی به افغانستان هجوم آورد ورژیم منحوس وفاشیستی حفیظ الله امین را سقوط داد طفل خورد سالی بیش نبودم، اما نادرک خیلی خوش دارد که به سان دیگر فاشیستان قومگرای دگم اندیش قبل از ارائهء هرگونه دلیل وبرهان با برچسپ زدنهای میان تهی رقیب را ازصحنهء مناظره خارج سازد ؛ اگر درین کار هم موفقیتی بدست نیاورد، خودش را درجایگاه طبیب روانی قرار داده وطرف مقابل را متهم به بیماری روانی میکند وبا این نوع تاکتیک های کهنه واز مود افتاده فکر میکند که تمام خواننده های کابل پرس? را قانع ساخته است. غافل ازآنکه انتخاب چنین روش های غیر عقلانی دربحث های جامعه شناسی از ارزش علمی پیامهای یک پیامگذار می کاهد.
من به نادر نوشته ام که بنده وکیل مدافع هیچ یک از شخصیتهای که از آدرس جمعیت اسلامی ویا جبههء شمال برخاسته اند وفعلا در فضای مطبوعات افغانستانی مطرح استند نیستم ولی درمورد استعمال واژهء جنگ سالار وقاتلین شصت وپنجهزار انسان کابلی هرگز کورکورانه نمیتوانم بی تفاوت باقی بمانم. من درین مورد خواهان وضاحت می باشم. اما نادرک به عوض اینکه درین مورد در پی اثبات ادعایش باشد برعکس بر اتهام زنی وتحقیر وتوهین وتعجیز من ادامه داده ومرا وکیل مدافع اشخاص معرفی میکند ودرنهایت به بهانهء اینکه اینجانب مریض روانی استم از دادن جواب خود داری می ورزد. اما من باچنین تاکتیک ها ازمیدان خارج نمیشوم.
درجوابیهء اخیر نادرک به آقای محمد نوشته است که : او خواهان محاکمهء گلبدین نیز می باشد وهیچ فرقی میان گلبدین وسایر جنایت کاران شمال نمی بیند. به نظر من این نوع قضاوت کردن ازنوع قضاوت های قاضی های آلمان نازی درعهد هتلر می باشد که بخاطر بحران اقتصادی ومالی همهء یهودان را بدون هیچ نوع شاهد وقرینه ایی قابل مجازات میدانست؛ اینکه نادرک خواهان محاکمهء گلبدین درپهلوی دیگر جهادی ها می باشد دلیل برآن نمیشود که نادرک قضاوت عادلانه ای فرا قومی نموده است، زیرا فاشیستان پشتون همیشه ثابت کرده اند که هروقتیکه برسر دو راهی میان بد وبدتر قرار گرفته اند ترجیح داده اند که یک هم تبارشان را نیز به قربانگاه بفرستند، اما تاوقتیکه برسر این دو راهی قرار نمیگیرند تا وقت مرگ ازهمان عنصر وطنفروش وقاتل خویش به لطایف الحیل بدفاع برمیخیزند ویا حد اقل از یاد آوری جنایات شان خود داری میکنند.
اینجا من خدمت خواننده گان عزیز مثالی ارائه میکنم که اصلا با جنگهای کابل یا به اصطلاح نادرک سگ جنگی های کابل هیچ رابطه ندارد.
مثلا همین اشخاص فاشیست پشتون را درنظر بگیرید هرزمانیکه بحث قیام علیه رژیم سردار داوود مطرح میشود، گلبدین واحمدشاه مسعود وبرهان الدین ربانی را با یک قمچین شلاق میزنند، همهء شانرا دریک قلم نمک خوران آی اس آی معرفی میکنند؛ همه را مزد بگیران ودستپختهای نصیر الله بابر وبوتو معرفی میکنند.
اما زمانیکه بحث خیزش های مردمی علیه تره کی وبعدا رژیم زنده یاد ببرک کارمل مطرح میشود آنجا گلبدین حکمتیار است که بحیث آغازگر و بنیانگذار جهاد ومقاومت علیه به اصطلاح کمونیزم ازطرف همین اشخاص تقدیر وتجلیل میشود و امتیاز میگیرد؛ نود درصد افتخارات بار جنگ وجهاد علیه شوروی را بالای شانه های حکمتیار می اندازند که اگر حکمتیار وحزب او وسایرتنظیم های جهادی عمدتا پشتون نمی بود افغانستان به کام روس فرو میرفت، درینجا دیگران یعنی حزب جمعیت اسلامی وشورای نظار وگروه های شیعه مذهب مستقر درایران ؛ درصف سازشکاران وخیانتکاران به جهاد و وابستگان ادارهء کاگی بی وایران وضد منافع ملی افغانستان کوبیده میشوند. بار دیگر زمانیکه بحث جایگاه مجاهدین بحیث یک کل در ساختار های دولت مطرح میشود اینجاست که فاشیستان پشتون گلبدین وسیاف وحقانی را بخاطر جمعیت اسلامی وشورای نظار واحزاب جهادی شیعه قربانی میکنند واز خیر جهاد شان بار دیگر میگذرند. ازنظر ریاضی این معادله را میتوان چنین تشریح کرد:
سیکولارهای قومگرای پشتون ازهر قماش آن چه چپی وچه راستی وچه غربگرا وچه شعله ایی ومائوویست با احزاب جهادی نظیر جمعیت اسلامی وبازمانده های شورای نظار واحزاب شیعه دو دشمنی دارند؛ یک : دشمنی ایدیالوژیک دو: دشمنی قومی
اما با گلبدین حکمتیار وسیاف وحقانی فقط دشمنی ایدیالوژیک دارند نه قومی.
بازهم ازنظر ریاضی:
درحالتی که منافع انحصاری قدرت پشتونها توسط غیر پشتونها درخطر قرار میگیرد معادلهء ذیل قابل تطبیق است:
گلبدین حکمتیار+ سیاف + حقانی + ملاعمر+ شعله های پشتون + پرچمی های پشتون + خلقی ها+ بقایای رژیم های سلطنتی = دوست وفرزندان اصیل میهن ومدافعان اصلی آب وخاک.
واما هرباری که کدام ائتلاف ویا اتحاد موقتی میان همهء احزاب جهادی بوقوع می پیوندد معادلهء زیر قابل تطبیق است:
گلبدین حکمتیار+ سیاف + حقانی + بقایای جمعیت اسلامی وشورای نظار+ احزاب شیعهء جهادی+ جنبش جنرال عبدالرشید دوستم + همهء سیکولارهای غیر پشتون چه پرچمی چه خلقی چه غربگرا وچه شعله ایی ومائوویست + طالبان+ القاعده = جنگ سالاران وجانیان وناقضان حقوق بشر؛ تجزیه طلبان؛ روشنفکران تنگنظر وانتی پشتون وستمی ؛ دشمنان منافع ملی ؟ افغانستان ومزدوران کشورهای خارجی درنهایت قاتلان شصت وپنجهزار انسان کابلی.
حالا نادرجان بفرماید خلاف این معادلهء ریاضی را برایم تشریح کند که من درکدام قسمت این تشریح غلط کرده ام.