صفحه نخست > دیدگاه > یاوه گویی آن بی هویت و جنون این مجاهد بیکار

یاوه گویی آن بی هویت و جنون این مجاهد بیکار

نور احمد رجاء و احمد علی کوهستانی
حسين زاهدی
يكشنبه 25 می 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

مطمئن باشید که شعور سیاسی مردم به حد رسیده است که به نجوا های مضحک امثال شما گوش ندهند و شعار الله اکبر که شما در پی سوء استفاده کردن از آن هستید به این سادگی ها از زبان مردم دانا و با تجربه ما نخواهی شنید مردم خود میدانند که دین و ایمان شان در قلب هایشان محفوظ است و مثل شما در جبین شان نوشته نشده است که باباریدن بارانی از پیشانی شان محو شود و نه نیازی به چتر و چادری دیده میشود.

در لابلای صفحه های انترنیت دنبال مطالب برای خواندن بودم که با مضمونهای یک بی هویت دگم اندیش و یاوه سرای هزارنام نقاب بر چهره و دیگری قوماندان تاریخ تیر شده و سفیر بیکار دوران سیاه حکومت چهار ساله جهادی برخورد کردم که لازم دیدم تا نکات را یاد آور شوم.

نور احمد رجاء قوماندان تاریخ تیرشده و سفیر برکنار شده دوران جهاد و حکومت مجاهدین در نوشته تحت عنوان (گفته های ازجهاد و خاطراتی از پارنده ی پنجشیر ) نوشته است " ... بابیان قاطع درد دلم را باخوانندگان مسلمانی درمیان میگذارم که میتوان آنهارا امت بپا خاسته نامید وبهرنحوی اندیشه ای مرادرک میکنند وباوردارند آن ستم ومظلومیتی که بر جهادی رفته است ..."

نمی دانم چه ستم و چه مظلومیت بر جهاد جهادی رفته است که ایشان نخواستند به صورت مفصل به آن اشاره کنند تا ما هم میدانیستیم اما ظاهرا قضیه بر عکس آن است ٬ سود بیشمار که جهادیون از این بحران سازی ها برده اند نمیشود به این ساده گی چشم پوشی کرد از وزارت خانه ها گرفته تا نماینده گی پارلمان و کمپنی های تجارتی و خانه های مجلل شیرپور و زمین های غضب شده و پولهای باد اورده که در اختیار قوماندانان جهادی قرار گرفته است نمیشود چنین حقایق را انکار کرد یادتان نرود که جهادتان در راه خدا بود نه در راه دنیا٬ اگر داشتن این همه مزایا که مطمعنا شخص شخیص ایشان هم از آن بی بهره نیستند ظلم و ستم محسوب شود کاش گوشه ی از این ظلم و ستم بر مردم گرسنه ما نیز روا داشته میشد.

در قسمت دیگری از سیاه نامه شان چنین نوشته اند ""منی درمانده ودرغم مانده جهادی ها که باخدایم عهد دارم که تاآخرين رمق حیات باهر قشر وطبقه ای که برمحورحاکميت کشور حاکم گردد وحق مشروع ومسلم جهادی را با جانفشانی های که داشتند برسميت نشاسد وبجهت برگرداندند حق شان اقدام اصولی واساسی نداشته باشد دست ازنگارش ؛ سخنرانی ؛ دعوتگری ودرمجموع مبارزات بهرگونه ای که لازم افتد دریغ نخواهم کرد . بدون شک این باوریت در وجود هر موافق ومخالفی نهفته است که جهادی بیش ازهرکسی دیگر میتواند دست بقبضه سلاح ببرد واین برگ برنده درصفحات تاریخ به ثبت رسیده است واین توان درجهادی موجود است که نیروهای خارجی را بسرنوشت نیروهای خارجی زمان گذشه دچارسازند""

جناب ایشان که دست کم از صدیق چکری آن نامرد پررو ندارند از اینکه دوران بساط چپاول گریهایشان به پایان رسیده است به نقل از شخص خودشان به بیماری روانی مبتلا شده اند و اگر دست باز داشتند که دست شان برای همیش کوتاه باد! از هرگونه اقدام و فجایع دریغ نمیکردند٬ همچون فجایع حکومت چهارساله مجاهدین. کاش جناب ایشان فراتر از یک جهادی قلم و قدم بردارند و بر محور منافع ملی و برای مردم رنجدیده اشک بریزند که این هدف از سوی تشنه گان قدرت و شهرت چون جناب ایشان بعید بنظر میرسد٬ آیا نمیشود بدون تفکر تحجرگرایانه و بدون اندیشه جهادی زیست؟ آیا نمیشود بدون تهدید و دست بردن به اسلحه به آرزوهای خویش نایل شد؟ پاسخ آن خیلی ساده است! کافیست فراتر از خود٬ فراتر از تنظیم و حزب خویش و فراتر از قوم و زبان و مذهب و دین خویش نظر افکنیم و همه را برابر بدانیم اگر یک چنین نگرش داشته باشیم باور دارم که به نتیجه مطلوب میرسیم اگر چنین مسیر را تا حالا تجربه نکرده ایم و بلد نیستیم به کشور های که از موهبت این افکار انسانی برخوردار است نظری بیاندزیم ببینیم اینان چه گونه با همه اندیشه های چپ و راست با هر رنگ و قوم در محور یک قانون انسانی البته نه اسلامی در کمال رفاء و آسایش و در کنار هم به زندگی شان ادامه میدهند. هم بدین شان میرسند و هم به دنیای شان.

احمد علی کوهستانی٬ سلطانعلی بامیانی اینها اسامی هستند که صاحب اش هزار چهره دارد دقیقا برایم مفهوم نیست که چرا بعضی از هموطنان ما از پشت اسامی مستعار کلوخ پرانی میکنند یا از زیر چادری (برقه )دهنکجی ! اما آنچه مسلم است بی هویت بدون شخص از چند نکته فارغ نخواهد بود یکی اینکه شخص بی تذکره (شناسنامه) ترس از آشکار شدن اعمال و گذشته و حال خودش داشته باشد دوم اینکه با پنهان شدن و نعره کشیدن بز دلانه نمی خواهد آینده و جایگاه اجتماعی اش را از دست بدهد٬ بهر صورت قسمت های از گفته این یاوه گوی بی هویت را در ادامه میاورم مضمون نشر شده بود تحت عنوان (وزیر با فرهنگ و رسانه های بی فرهنگ) در یکی از قسمت های نوشته این هموطن بی هویت ما آمده است که "هدف سومی مطبوعات و رسانه های مورد نظر ما که البته همه را شامل نمیشود به تمسخر گرفتن مقدسات، عنعنات و فرهنگ پربار کشور ما است. آنها این برنامه خود را با پخش پروگرام های ضد دینی و ضد فرهنگی و حمایت از افراد خاصی که مقدسات و شخصیت های کشور ما را مورد حمله و استهزاء قرار میدهند به پیش میبرند که یک نمونه بارز آن حمایت جمعی رسانه ها از علی محقق نسب ، پرویز کامبخش و .... میباشد.ما در هیچ جای از دنیا سراغ نداریم که یک عده افراد مزدور در زیر نام آزادی بیان به مقدسات و عنعنات تاریخی یک ملت بزرگی توهین نمایند. اگر چنین آزادی بیانی وجود دارد و اهانت به رجال و شخصیت ها ، عقاید و فرهنگ مردمان دیگر بر مبنای دموکراسی وارداتی آقای کرزی حق مسلم افراد بشمار میرود".

از دیدگاه این هموطن بی هویت ما که نمیتوانم با اسم احمدعلی کوهستانی و یا سلطانعلی بامیانی مورد خطاب اش قرار دهم حمایت از محقق نسب و پرویز کامبخش عملی است ضد دینی و ضد فرهنگی اگر چنین نظریه را قبول کنیم دین که ایشان از آن نام میبرند دین است انسان ستیز و فرهنگی که ایشان از آن یاد اوری کردند٬ فرهنگ است انسان کش و متحجر من هیچ فرق بین اندیشه های ایشان با طالبان قرون وسطایی نمی بینم٬ اما ایشان شایسته گی این را دارند که به ایشان مدال افتخار پرروی را داد که در برابر این همه حقایق علمی و اندیشه های انسانی چشم پوشی نموده و حمایت از دو انسان که در بند تحجر گرایان دگم اندیش قرار دارند٬ این عمل را غیر دینی و فرهنگی بخواند. این فرهنگ و این دین که شما از آن با بزدلی در زیر چادری از آن دم میزنید به خودتان ارزانی میداریم و مطمئن باشید که روزی این دو انسان دربند رها خواهد شد چرا که هیچ جرمی را مرتکب نشده اند و تنها سیاه روی و شرمندگی اش به شما خواهد ماند.

آقای خرم را رجال خواندن نیز یکی از معایب است که در اندیشه ایشان دیده میشود مطمئن باشید اگر زدو بندهای سیاسی وجود نمیداشت آقای خرم و رجال خوانده ی شما شایسته گی چنین مقام مهم فرهنگی را نداشتند دلیلش هم کار کردها وهیاهوهای است که ایشان در برابر فرهنگ و زبان مردم این سرزمین بر پا کردند.

و در بخش دیگر از این مضمون چنین میاید
"همه اطلاع دارند که اخیرا مقابله وزیر با فرهنگ اطلاعات و فرهنگ با رسانه های مزدور و بی فرهنگ بر سر پخش سریال های هندی که مصیبت عظیمی را در کشور ما به پا کرده است به پارلمان کشیده شد و در نتیجه فیصله عمومی پارلمان ، شورای علماء و وزارت اطلاعات و فرهنگ پخش سریال ها ی مذکور که مغایر فرهنگ، عنعنات و عقاید دینی مردم ما بوده ممنوع قرار داده شد تا سر از تاریخ 26 حمل سال جاری پخش این سریال ها متوقف گردد اما تا کنون که چندین هفته از ضرب الاجل تعیین شده میگذرد هنوز هم میبینیم که پخش این سریال ها ادامه دارد.

اگر این رسانه ها و تلویزیون ها بخاطر مردم افغانستان نشرات مینمایند بوضاحت دیدیم که مردم افغانستان از طریق پارلمان ، شوری علما و وزارت اطلاعات و فرهنگ فریاد های توام با خشم و نفرت خود را برعلیه پخش این سریال ها و ناشرین آنها سردادند و آنها را مغایر دین ، فرهنگ و عنعنات خود دانستند. پس پخش و انتشار کنونی این سریال ها همراه با برنامه های مزخرف و مبتذل دیگر این رسانه ها برای چه کسانی است؟ درین جا بخوبی مشخص میشود که پخش این سریال ها بخش عمده از یک تهاجم فرهنگی بر علیه عقاید، مقدسات و عنعنات مردم ما بوده و برای درهم شکستن و متلاشی ساختن عقاید و سنن چندین هزار ساله جامعه ما برنامه ریزی گردیده است. همه شاهد بودیم که رسانه ها بعد از آنهمه اعتراضات مردمی و فیصله های مشترک پارلمان ، شورای علمای افغانستان و وزارت اطلاعات و فرهنگ از بخطر افتادن آزادی بیان و مطبوعات ابراز نگرانی کردند و کوچکترین ارزشی هم به خواسته های مردم ،پارلمان، شوری علما و وزارت اطلاعات و فرهنگ قایل نشدند.

از اینها باید پرسید : کدام آزادی بیان و کدام آزادی مطبوعات؟ همان آزادی بیانی که چند نفر مزدور بیگانه ، عقیده و فرهنگ 24 ملیون انسان را مورد حمله قرار میدهند و 24 ملیون انسان باید در مقابل چند انسان مزدوربیگانه و بی وجدان حرفی را بمیان نیاورند؟ اگر آزادی بیان همین است که عده کمتر از انگشتان دست های ما به عقیده و فرهنگ 24 ملیون انسان تاخت و تاز نمایند و 24 ملیون انسان حق دفاع از خود را نداشته باشند بیجا نخواهد بود که بگوئیم لعنت بر این آزادی بیان و لعنت بر این دموکراسی و لعنت به همه ء انسان های کثیفی که از نام آزادی و دموکراسی سوء استفاده مینمایند!

کسانی که خواب اهانت و درهم شکستن فرهنگ و مقدسات ما را می بینند باید بر اساس تجارب تاریخی بدانند که دیر یا زود در آتش خشم این ملت خواهند سوخت و اگر به اراده مردم ما احترام نگذارند ، همه توطئه ها و لانه های شیطانی ایشان با اولین فریاد های تکبیر مردم مسلمان افغانستان همچون لانه های عنکبوت از هم خواهد پاشید و ایشان به هیچ دست آوردی به جز از مرگ آرزو های شان نخواهند رسید.

چرا امروز که ملت ما ، پارلمان ما ، شورای علمای ما و وزارت اطلاعات و فرهنگ ما ، همه با یک صدا خواستار توقف سریال های هندی و مبارزه با فرهنگ ها ی بیگانه در کشور شده اند فرهنگی نماهای بی فرهنگ ما که تا دیروز بخاطر یک کلمه دانشگاه حنجره های خود را پاره نموده بودند هیچ عکس العملی را نشان نمیدهند؟ آیا فرهنگ های هندی و انگلیسی از پدران شان برای ایشان به میراث رسیده است که خاموش نشسته اند و از پخش و ادامه آن دفاع میکنند؟ و یا اینکه فرهنگ ها و اصطلاحاتی که با منافع و اصطلاحات ایرانی ها تصادمی نداشته باشد قابل تحمل است؟

از دیدگاه ایشان فیلم ها و سریالهای هندی مصیبت عظیم است که گریبان مردم افغانستان را گرفته است٬ چگونه شد که چشمان ایشان مصیبت و مشکلات های مثل فقر و جنگ دزدی های گوناگون را نمیبیند و تنها به فیلم های هندی خلاصه شده و از اینکه مردم را با پارلمان و شورای علما(غلاما) مرتبط میدانید نظری است بس کودکانه که هر خواننده ی را به خنده وامیدارید اکثر کرسی های پارلمان یا حزبی هستند یا قومی و یا هم خریده شده است و ای یا اینکه بزور گرفته اند تعداد اندکی که واقعا نمایندگی از مردم را میکنند صدای شان همیشه در گلو خفه شده و میشود از شورای علمای که شما از آن نام بردید و این شورا را پاسدار دین و مذهب میدانید تعداد بنیادگراهای فروخته شده و وابسته به ممالک عربی و همسایه و مکاتب اخوانیزم در خارج از کشور هستند که فقط به اشاره انگشت اعراب میچرخند و بنام دین و این آن هرزگاهی بحران سازی میکنند.
بر عکس گفته های ایشان مردم هر گز اعتراض به نمایش سریالهای هندی از طریق تلویزیونها نداشته اند بلکه این مردم هستند که و ابسته و شیفته این نوع سریالها شده اند هر چند نمایش این نوع سریالها جنبه آموزشی ندارد اما مردم برای سرگرمی و تفریح به این نوع سریال ها علاقه مند هستند و با این اشاره که این سریالها هرگز به دین و ایمان مردم هیچ تاثیر منفی ندارد شما در فکر ایمان متزلزل خود باشید دین مردم را به خود مردم واگذارید.

مطمئن باشید که شعور سیاسی مردم به حد رسیده است که به نجوا های مضحک امثال شما گوش ندهند و شعار الله اکبر که شما در پی سوء استفاده کردن از آن هستید به این سادگی ها از زبان مردم دانا و با تجربه ما نخواهی شنید مردم خود میدانند که دین و ایمان شان در قلب هایشان محفوظ است و مثل شما در جبین شان نوشته نشده است که باباریدن بارانی از پیشانی شان محو شود و نه نیازی به چتر و چادری دیده میشود.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • میان بی هویت ها، مجاهد بیکار و آقای زاهدی فقط این تفاوت وجود دارد که آنها از عقب شعار (الله اکبر!) (که در اصل نه با خدا کاری دارند و نه هم با بزرگی اش) سنگ اندازی میکنند و آقای زاهدی از عقب شعار های عوام فریبانۀ (پیشرفت های علمی!)، (دیموکراسی!) و (حقوق بشر!). قضاوت بدوش خواننده گان عزیز باشد.

    • هردو شعار فقط یک براند( علامه) تجارت شده است. همین میر هزارخان و اطرافی هایشان نیز از دریچه ازادی مطبوعات و کلمات مانند حقوق بشر، جنگسالار، ..... چند درهم و دیناری به دست می آورد. کسی را تاحال دلسوز به افغانستان و هویتش که همانا اسلام است، نه دیدم ...

  • این قومندانک های بی غیرت را که وطن را برباد کردند و حال خود فرار کرده در غندی خیر نشسته اند و دالر جمع میکنند، با این صورت نمیشود و لازم نیست نقد کرد، بگذار اینان بیشتر از این چتلی و مرداری بپاشند. با این کثافت ها و رهبرانشان که امروز در زیر بغل امریکا آرام گرفته و کیف میکنند، باید با تقنگ و گلوله صحبت کرد، اینان باید یک یکی بدست همان مردمی که تیغ جنایت شان هنوز هم قلب شان را جریحه دار میسازد به گورستان تاریخ سپرده شوند.

    این قومندانک های خونخوار با رهبران خونخوارتر و پلیدتر شان مثل سیاف، ربانی، گلبدین، ملاعمر، دوستم، قانونی، محقق، علومی، خلیلی، اسماعیل، فهیم، چکری، عطا محمد، گلابزوی، حضرت علی، دین محمد و غیره سگ و سگور شان همه باید در فضله سگ و خر سوختانده شوند تا وطن بیمار ما از ویروس کشنده این درندگان وطنفروش و فاسد رهایی یابد.

  • فقیه مدرسه، دی مست بود و فتوا داد

    که می حرام، ولی به ز مال اوقاف است

    حالا این سریال های هندی هم حرام، ولی آیا بهتر از آن حرام هایی نیست که هر روز در ملای عام و بدون شرم، ارتکاب می شود؟ دزدی از بیت المال، غصب ملکیت های دولتی، چپاول دارایی های عامه، اعمار بلند منزل ها بدون مدرک روشن پولی، تجاوز به حقوق مردم و حتی بعفت مردم کشور، کدام بدتر است؟

    هر چه می خواهند می کنند و اگر چیزی بگویی می گویند ما جهاد هم کردیم.

  • برادرمحترم وقت خود را درگپ های بیهوده به مصرف نرسانید اولاً باید بدانیدکه مردم ما گشنه هستند ومردم ما هرروزاولاد خود را میفروشند ونان میخرند همچنان امنیت وجود ندارد . درشهرکابل کسانی اندکه بخاطر پول ناچیزدست به کشتن بیوه زنان میزنند ترس ووحشت را دربین فامیل هاانداختند وپولیس همچنان چیزی از دستش نمی آید وهر روز اوضاع بدترمیشود ودزدان با دریشی پولیسی هر ظلمی که ازدست شان می آید برسرمردم زنجدیده ومظلوم وبیچاره ما میکنند . برادرمحترم خداکندمرا ببخشید اولاً امنیت وشکم مهمترازهمه چیزاست هروقت که این گپها به واقعیت پیوست ومردم ازگرسنگی خلاص شدند بعداً متوجه تلویزیون وسریال و پوهنتون ودانشگاه شوید.بااحترام

  • نویسده عزیراین مقاماله سلام برشما وسایرین خواننده گان این نوشته ها.
    آنانیکه مدعی اند جهاد کرده اند تا کنون ثابت شده وهمه شناخته اند کی هااند وجهاد که آنان میگویند چه معنا دارد معنای جهاد به تعبیر جهادی های افغانانستان : قتل ، تجاوز به حریم وناموس مردم ، غارت اموال بیچاره گان اما دوست تان تا حال نیزجهاد آنان خاتمه نیابفته جهادگران که امروز جسما درپارلمان وزهنا در بازارهای تجارتی دوبی وکشورهای اروپائی گام برمیدارند لاشه خورانی اندکه فقط فکرمی کنند که چگونه خون ملت بچاره را بمکند. بهرصورت مردم افغانستان همه جهادی راشناخته اند و می شناسند البته نوشته مثل مقاله شما مردم بهتر خوبتر آنان می شناسند.
    تشکر خیلی زیبا نوشته اید عزیزم حسین زاهدی .

  • بی چاره زاهدی،

    شما هم نام و عکس تان مستعار است، به کدام جرئت میخواهید جهاد بزرگ ملت افغانستان، که در ان غیر از بی ناموسان کمونست و یک تعداد جیره خوران شاه سابق و پیروان راوا همه ملت بخصوص روشنفکران، علما، دانشمندان، جوانان، زنان و حتی دهقانان کشور حضور فعال داشتند، به کدام جرئت بی خردانه شما ان را نادیده می گیرید.

    به جهاد ملت افغانستان همه ملتهای غیور دنیا باور دارند، حتی روسها و کمونستان جهان، بجز از کمونستان بی منطق افغانستان، به حقانیت آن باور کامل دارند.

    گرچه ثمره جهاد توسط فتنه انگیزی کمونستان، قدرت طلبی وارثین جهاد و مداخله کشورهای خارجی از بین رفت ولی این به این معنی نیست که جهاد عظیم ملت افغانستان نادیده گرفته شود و یا به ان توهین صورت گیرد.

    شما که خود را پیرو دموکراسی و حقوق بشر می شمارید به چه دلیل خون یک و نیم ملیون شهید افغان را نادیده گرفته زمانیکه میخواهید به یک فرد که خود را از وارثان جهاد قلمداد نماید بی باکانه توهین نمایید.

    آیا شما کور هستین که 14 سال جهاد و یک و نیم ملیون شهید را نادیده گرفته از ان انکار میکنید و یا اینکه بی منطق و از خوانواده کمونستان، این پلیدان قرن بیست، هستید که که امروز در جامه دموکرات داخل شده میخواهید ارزشهای ملت افغانستان را زیر پا کنید.

    با این کار اگر شما پول هم بدست اورید هرگز نویسنده و شخصیت نمی شوید، جوان هستی کوشش کن آدم شوی بیاموز انسان آموزش یافته هیچگاه به دیگران توهین نمی کند و هیچگاه ارزشهای یک ملت را زیر پا نمیگذارد.

  • عاقل همانست که اول خود را بشناسد:
    ـ اینکه آنها چه گفته اند، نمی خواهم بگویم درست است یا غلط. چون خود من هم شاید بسیار نواقصی داشته باشم.
    اما شما که اینقدر طمطراق کرده اید خصوصیت های ذیل را از خود به نمایش گذاشته اید:
    1ـ شما جوان نهایت بی تجربه، عقده ای و کور دل معلوم میشوید. چون هر جمله و پاراگراف تان از دشنام، بی ادبی و احساسات جاهلانه که خود آنرا بد گفته اید خالی نیست.
    2ـ شما معلوم میشود که نصف خالی پیاله را می بینیدو نصف مملوی آن را چشم تان کور است.
    به هر آنچه از جهاد و مجاهدین منفی بوده چشم دوخته اید، ولی افتخارات جهاد ملتی را که نه تنها خود را بلکه جهان را از شر شریر ترین مردم مثل تو نجات داده است نمی بینید.شما حتما در کمپ هایی آوارهء شش ملیونی در دشت های سوزان پاکستان و ایران نبوده ایت و در سایه تجاوز روسها کمک هایی انترناسوسیالست شوروی وقت راماهانه در یافت میکردید. از ویران شدن 34 هزار قریه و قصبهء افغانستان در زیر چین تانکهای روسی خبر ندارید. البته که دارید و لی احساسش را ندارید!
    3ـ شما یا نهایت کودن هستید، و یا هم مطالعه و تحقیق را به رسمیت نمی شناسید. چون انسان هر قدر بر حق باشد، اگر سخنان خود را آمیخیته با دشنام و بد گویی کرد و در خلال سخنان خود مفکوره ای را به نمایش گذاشت که خود از آن بد گویی میکند، نشانهء کودنی است. مقالهء شما نشان میدهد که؛اگر شما در مقام جهادی هایی دیروز و یا امروز باشید نصف کشور را زنده بگور میکنید. چون حالا که دست تان به هیچ جایی بند نیست، همین دو دشنام که از شما بر می آید یک خروار غیر عادی نثار دیگران میکنید. معلوم میشود که در حالت قدرت چه عجوبه ای خواهید بود؟! شاید فکر کرده اید نکتایی زده اید و با پتلون اوتو کرده نشسته اید، بسیار متمدانه فکر میکنید، حال اینکه فکر و اندیشه شما بحدی قهقرایی است که من تا حال هیچ قومندانی حتی بی سواد و ظالم را بحدی شما آشفته و بی خرد ندیده ام. یکبار دیگر نبشتهء خود را بخوانید، میدانید که من چقدر راست میگویم.
    شما در گوشه هایی از نامهء خاکستری خود چندین جای به چادری، برقه و الله اکبر هم که اگر در ظاهر نگاشته شود، بد حمله کرده اید و ضمانیت نموده اید که، عقیده اسلامی در دل است و به باران شسته نمیشود.
    الف: اول به فرهنگ اجدادی و از همه بد تر به چادر که حتما مادر محترمه شما هم بعنوان سمبول عزت خود از آن استفاده کرده است.استخفاف کرده اید. شاید مفکوره شما مخالف برقع باشد، ولی انسان واقعا متمدن حق ندارد به سمبول های مقدس دیگران حمله ور شود و دشنام بدهد. شما که حق دارید سکولار باشید او هم حق دارد که الله اکبر را در پیشانی اش بنویسد. شما که دعوایی داشتن اسلام در دل را دارید، او هم مطابق حکم شرع میخواهد باطن و ظاهر خود را هم آراسته به اسلام بسازد، و هیچ یک ما از قلب شماسه نفر آگاهی نداریم که در آن چه است؟ شاید آنها قلب شان از قلب شما پاکتر باشد؟
    ب: کسانی که تا حال در طول این صد سال اخیر در کشور های اسلامی این شعار«اسلام در دل است» را زمزمه کرده اند، بدون شک دست نشاندهء غرب استعمار گر و یا هم شرق متجاوز بوده اند. از کجا بدانیم که شما هم از یکی نباشید و راست میگویید؟ حال اینکه دلیل تاریخی وجود دارد که این نوع اشخاص تحت این شعار های دزدیده از دشمنان میخواهند مردم را اغفال کنند و به آنها نشان بدهند که چگونه مسلمان باشند!
    ج:شما که از ساحهء آزادی انترنت این قدر سوی استفاده میکنید و به دشمنام دیگران می پردازید، معلوم میشود که چه اندازه متمدن و چه اندازه از اخلاق ژورنالیزم و یا هم فرهنگ غربی آگاهی دارید! اگر آن قدرت جهادی قومندان را می داشتید مردم را نعل می بستید!
    گفته اند:
    کاسهء چینی که صدا میکند
    خود صفت خویش ادا میکند
    همین عکس تو نشان میدهد که تو چه قدر متکبر، مغرور و خود نما هستی. شاید که دیروز نان خوردن و کلوسوک را نداشتی، امروز از خیر سر سوسیال یک جوره دریشی پیدا کرده ای، ماشاء الله که خط نویسی یا سیا نویسی هم بلد هستی، امروز اینقدر مغرور هستی، معلوم میشود که چه اندازه ظرفیت داری؟ این را بخاطر مخالفت با ظاهر پاک شما نگفتم، بخاطر گفتم که اول به خود ببینی وظاهرت نشان میدهد که گچه هستی!
    در هر صورت قضاوت من به عنوان یک انسان بی غرض و محقق این است که: نه تو میتوانی یک ژورنالست خوب باشی، نه میتوانی یک سیاست مدار خوب باشی، نه میتوانی یک مبارز خوب باشی، نه میتوانی یک محقق خوب باشی و نه هم..... پس بهتر است، با صدای خود را خود را از این بیشتر سبک نسازی!

    • اذادی محترم تمام گپ های تورا تائید میکنم ای جوان سره مثل که باید یک چند سال از سن اش تیر شوه باد ازو خواد فامید که ثلور چند است خیلی ادم ها تنها کلان میشه ولی به بلوغ نمیرسه همیشه کوشش میکنند که عقده خود را به نام هرچیز و سر کس خالی کنه امید ورام که ذاهدی جان کوشش کنه که با خواندن کتاب های سودمند فکر شه جور کنه و شخصیت خود را ام ازی طریق پر کنه باد ازو امیدورام که تمام گیلاس را بیبینه اگر نه خرد اش دال خود را از دست خواد داد

    • aaqai zahedi bad az een az naweshtan maqala hai be mohtawa sarf nazar kun

  • سلام به همه،
    من با آقای کاظم موافقم. گقته اند (گوشت خر دندان سگ) حساب این دزدان جهادی را کسانی خوب میفهمند که با زبان زور آشنایی داشته باشند مثل طالبان. من از خداوند میخواهم که بالای این دزدان کسی مثل عبدالرحمن خان یا هاشم خان را نازل کند تا تمام شانرا به کثافت دانی تاریخ بسپارد.

    • جناب رستم کاذب!

      شما بهتر است که استم مستعار (دیوسپید) را انتخاب کنید چونکه (رستم) قهرمانی بود دیو و اهریمن ستیز. اینرا به این دلیل میگویم که شما برای نشان دادن نفرت تان از جنایت کاران فعلی از افراد پلیدی چون عبدالرحمن، هاشم و ملاعمر دفاع میکنید که نشاندهندۀ اصلیت تان است.

      پیشنهاد شما شبیه به خیستن از زیر باران و نشستن زیر ناودان بوده که بسیار احمقانه و جاهلانه است.

    • سلام به همه
      دوستان عزیز جهادی صادقی و آزادی چرا بر آشفته میشوید در برابر قلم جهادی های غارتگر باید کسانی باشند که جواب بگویند اگر زاهدی چنین احساساتی بر علیه این جهادی ها و دیگر بنیادگرا ها در این سایت موضع میگیرد همانقدر حق دارد که این دوستان جهادی با بی حیایی های که از سر رویشان میبارد به خود حق میدهند به گفته زاهدی کلوخ پرانی کنند.
      دوستان عزیز این درست نیست که هدف را برای وسیله توجیه کنیم ممکن هدف نیک بوده است اما مهم اینست که هدف نیک با چه قیمتی بدست میاید به قیمت جان میلیونها انسان که خود شما اشاره کردید
      دزد هم هدف اش نیک است میخواهد خود و خانواده اش را تامین کند اما قرار نیست که با دزدی و از دیوار مردم بالا رفتن به این هدف برسد جهادی های محترم نیز ممکن در اوایل هدف نیک داشتند آزادی وطن و جهاد در راه دین اسلام اما آخرش چی شد.
      بعد از رفتن روس ها دولت وقت به ریاست نجیب الله بارها از اینان خواستند تا بیایند یک حکومت مشترک درست کنند مگر این این تنظیم ها قبول کردند؟ بعد از ورود مجاهدین به کابل که خودتان شاهد هستید به بهانه های مختلف چه خون های بیگناه که ریختانده نشد اگر این جهادی بر سر قدرت نمیجنگیدند طالبان نمیتوانست پنج سال تمام روزگار مردم را سیاه کند و به قتل عام بپردازد در هیچ جای از این نوشته زاهدی من چیزی را پیدا نکردم که به اصل جهاد توهین و اشاره شده باشد بنا براین نمیتوانیم بگویم که ایشان جهاد را مورد توهین قرار داده است.
      ایشان هم اگر احساسات شان را به نوع تندتر تبارز میدهند ناشی از همین جو است که دوستان جهادی به وجود آورده است اینکه میگوید قبل از هرچیز بیاید انسان باشیم حرف معقول است مگر انسان بودن توهین است اینکه میگوید هویت تان را مشخص کنید حرفی بدی نیست حمایت از دو انسان در بند مگر جرم است؟ اینکه میگوید بیاید یاد بگیریم با هر رنگ و نژادی در کنار هم زندگی کنیم اشتباه است؟ میگوید اگر بلد نیستم از دیگران یاد بگیریم غلط است؟ من نه به نکتای این ادم کار دارم و نه به ریش آن آدم اما مهم اندیشه است که کدام انسانی تر است اگر اندیشه ی ملا عمر هم انسانی می بود به ایشان اقتداع میکردیم.
      به راستی از جهاد گفتید فراموش نکنید که امروز طالبان همان جهاد را میکنند که جهادی های محترم در چند سال پیش میکردند اگر جهاد یک جهاد است و همان جهاد در راه دین باشد پس به طالبان هم حق بدهیم چرا طالبان را بد میبینیم و خود را خوب .
      هر که سخن حق بر زبن راند چه با نکتای و چه با ریش فرق نمیکند او قابل احترام است.
      لطفا این عینک قومی و این چپن مذهبی را برای لحظاتی از خودتان دور سازید بعد ابراز نظر کنید.
      خرد و اندیشه نگهدارتان باد

  • هم وطنان عزیزمن مقاله اقای زاهدی تائید میکنم من گاهگاهی سایت خاوران را می خوانم شخصی بنام نوراحدرجا درسایت خاوران بجز فحاشی ودشنام وتهمت چیزی دیگر نمی نوسد اگر انسان یگ قضاوت وجدانی داشته باشد چنین چیز های بهوده را نمی نویسد معلوم است ایشان مرض روانی دارد چون در نوشته های اقای رجا معلوم میشود که با همه دشمنی دارد حتی با فامیل خودش وگذشته ازینها ایشان ادعا میکند که مجاهد است نمیدانم ایشان ازکدام قشری از مجاهدین میباشد یگ قشر از مجاهدین جهاد کردند شهید شدند قشری دیگری ماندند وطن را ویران کردند گور های دسته جمعی ساختد شهر هارا به ویرانه تبدیل کردند هزاران انسان را اعم از پیروجوان مردوزن کشتند وهزان های دیگر اواره ودربدر شدند ودارائی های انها غرت شدند وحتی دروازه وکلکین خانه هاراکندند وبردند وقتکه بر اریکه نشستند بازهم علیه همدیگر اعلام جهادکردند وبالاخره وطن از دست شان فروخته شد و باز هم نه شرم از خدا نه حیا ازرسولش دارد وخودرا مجاهد میگویند

  • آفای فرید خدا کند خوب باشید. از طریق استعمال کلمات توسط تان معلوم میشود که آدم محترمی استید. صرف کمی در باره فلسفه دفاع کردن یا طرقداری عمیق شوید به مفاد تان خواهد بود. حرفهای من به طرفداری ملا عمر. هاشم خان و عبدالرحمن خان نیست و در باره داستان باران و ناوه باید به حضور تان عرض کنم که هیچ حگومتی فاسد تر از حگومت چهار ساله جهادیان نبود و هیچ دورانی سیاهتر از دوران ربانی/مسعود نبود به جز دوران چنگیز.

    • رستم جان ساختگی

      بسیار جای شکر است که شما در واقع از افرادی چون ملا محسود و ملا عمر دفاع نمیکنید... اما باید خدمت تان واضح گردد که در همان حکومت 4 ساله سیاه و تاریک پای همتباران تان نیز دخیل بود شاید منظورم را گرفته باشید که راکتیار، خالص، محمدی، و سیاف را میگویم که بعداً با آمدن الاغ ابن لاغ (عمر یک چشمه) روی هر چه کثافت کار در دنیا بود تا به امروز شسته شد و از انتحار و انفجار وجود کثیف آنها تا به امروز نیز خون مردم بیگناه افغانستان جاریست.... و اگر به کتاب چنگیز (یاسا) مراجعه کنید در آنجا بنابر اعتراف خود چنگیز، خواهید یافت که این هزاره های چشم بادامی بودند که قشون چنگیز را در وادئ بامیان شکست دادند نه آن خشتک کشال های قبایلی که مانند امروز مصروف غارت و کشتار مردم بیگناه دراین سو و آن سوی کوه های مرزی بودند. امید حقایق تاریخی ذهن شریف تانرا نرنجانده باشد.

      یاهو

  • برادر حسین زاهدی!
    من به نظر شما در این ارتباط که یک عده قوماندان ها در زمان حاکمیت ربانی و سیاف از جهاد سو استفاده نموده وخون مردم بیگناه را جاری ساختند موفق و هم نظر می باشم.
    گرانه وروره زاهدی صاحب! دا ملت وحدت ته ضرورت لری او تاسو غوندی ملی او با احساسو وطنوالو ته ددی وطن خلکو د قدر په سترگو گوری. جلال ابادی

    آنلاین : برادرحسین

  • فرید جان (منطق). خدا کند خوب باشی.
    گفته اند (ده کجا و درختها کجا) و یا هم ( مه چه میگوم و دنبوریم چه میگه) بحث را رنگ قومی دادن یعنی چه؟ آنهم به شکل بی منطق. باز برادران هزاره را در این بحث دخیل کردن چه؟ و.......مشکوکم که از منافقین شورای نظار باشی. و باز هم کوششهای افروختن جنگهای قومی را داری. مگر باید این را خوب بدانی که برادران هزازه فعلا از شعور سیاسی بالایی برخوردار اند و قبل از دویدن بدنبال سگ اول گوش خود را دست میزنند.
    در اخیر باز هم عرض کنم که اسمهایکه شما ذکر کردید همه نزد بنده قاتلین و خاینین اند و خدا نکند که من هم از افراد مثل ایشان طرفداری کنم.

  • برادر عزیزآقای زاهدی ،احترامات به شما و اقای میرهزار تقدیم باد .
    با پشتیبانی از نوشته شما میخواهم چند نکته را خدمت ازادی صاحب تقدیم نمایم که باافتخار سنگ جهاد و مجاهدین را به سینه مکوبند .
    من در کودتای ثور شاگرد صنف نهم لیسه باختر مزارشریف بودم تقریبأ تمام رهبران مجاهدین؟ شهر و دیار خود را میشناختم . اینک کاروائی چند رهبر بر جسته جهادی ان دیار را خدمت شما که فکر میکنم همه یکسان بودند بعرض میرسانم .
    1 - استاد قادر (ذبیح الله ) - معلم دینیات و صرف نحو لیسه باختر شخص مریض ، عقده مند، افراطی، بی دانش و خود پرستی بود که شاگردان را بخاطر تلفظ کمی نادرست گردان افعال عربی چنان شکنجه میکرد که شاگرد بی چاره روزها را به خاطر تداوی مجبور بود به شفاخانه بگذراند . بعد از چپه گرمک های سیاسی موصوف مجاهد شد .در شروع جهاد چنین وحشت افرید که از کشته پشته ساخت . استادان ، معلمین ،شاگردان مکتب اعم از پسر دختر ، کارگران موسسات ، پدران ومادران که فرزند شان سرباز بود ،دشمنان شخصی مجاهدین همه زیر ساطور مجاهدین جان باختند و حلق اویز و یاهم مانند حیوانات ذبح شدند . به پاس این خدماتش در راه اسلام ملقب شد به ذبیح الله .
    از مسلمانان هم دیار خود جزیه میگرفت ومتخلفین را که توان پرداخت نداشتند بنام کمونست راهی عدم میکردند . آیا از همین جهاد شما صحبت میکنید اقای ازادی؟
    2 - معلم عطا فرزند نور محمد لوگری گدامدار فعلأ والی ولایت بلخ - نور محمد به اختلاص گدام های فرقه18 دهدادی محکوم شد و خط مفلسی داد . با پول های دزدی شده راهی پاکستان شد و عطا از طرف گروپهای جهادی مقیم پاکستان به منظور فرا گیری دروس تروریستی راهی دیار اعراب شد و بعد فراغت شد استاد عطا. مانند صلف خود ذبیح الله میکشت وذبح میکرد . معلم عطا شهر مزارشریف رابارها بار هابه راکتهای کور بست ، او اولین مجاهدی بود که بالای تظاهرچیان بی دفاع در شهر مزارشریف آتش گشود و چندین تن را کشته و زخمی نمود. این مجاهد فی سبیل الله فعلا ملیونر است ، یکی از خبر نگاران از وی پرسیده بود این همه ثروت را از کجا کرده اید ؟ در جواب فرمود : از پدرم میراث مانده ! هههههه از پدر شرابی و مفلس ؟
    3 - علم ازادی مشهور به (علم سیاه) فعلا نماینده در مجلس نمایندگان - وی قبل از جهاد و بعد از جهاد در قریه لنگر خانه ولسوالی نهر شاهی پر خانه داشت و هر چند روز مجلس رقص فاحشه ها را بخاطر جلب مشتریان در منزل خود راه اندازی میکرد . در زمان جهاد بچه های نا بلغ رادر گروپ خودبه همراه داشت که انسانهای دارای عقل سلیم علت را درک میکنند . کشتن وبه اتش کشیدن که فرهنگ مجاهدین بود ضرورت نمیدانم به تفصیل بیشتر. نا گفته نماند که او هم ملیونر شده .
    4 - جمعه خان فعلا والی در یکی از ولایات - سچه راه گیر مسلمانان در راه بلخ و چاربولک در زمان جهاد بود . شمارا بخدا اقای ازادی یک بار از دل مردم بلخ و چاربولک جویای احوال شوید و باز از مجاهدیندفاع کنید .گروپ وی از جمله گروپهای پروتوکولی با دولت بود . می بخشید شاید شما هم از همان قماش باشید .
    5 - صدیق موش بعد ها در زمان جهاد صدیق توفان - شخص مفعول ، عسکری گریز ، دزد و دارای صدعیب شرعی . موصوف شده بود مجاهد فی سبیل الله . به اساس عقدیی که داشت چه فجایحی را که در حومه گذر مارمول نکرد از جمله یکی تباه کردن فامیل محترم قاری عبدالطیف خان شریفی . چه فرزندان بادانش وبرومند شهرمارا که ترور نکرد . ایا از همین مجاهدین؟ سپاس گذار باشیم؟ میبخشید ... هرگز نه !!
    6 - انجنیر داود - او مجاهد بود که فعلا در انگلستان مهاجر است و از کردار امروز مجاهدین شرم دارد .
    7 - قدوس گادی وان مشهور به (قدوس کل) - واقعأ مجاهد بود . به اساس توطعه مجاهدین پروتوکولی بادولت به شهادت رسید که خدایش بیامرزدا .
    آقای ازادی ، حالا مردم رنجدیده سرزمین ما خوب و بسیار بهتر از شما درک کرده اند که کی ها شمشیر زن ها بودند و کی ها .........
    امروز هم همان آش است و همان کاسه . منتها روس ها رفتند و امریکایی ها را اوردید ، وطنفروشان از صحنه بر امدند و وطن خر ها در صحنه امدند .
    بگفته حافظ بزرگ که ( چنان نماند چنین هم نیز نخواهد ماند )
    امید وارم اقای ازادی رنجیده خاطر نشده باشید . کمترین بنده گان خدا (مزاری)

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس