هزاره ها، در برابر تعصب مهندسي شده
حكومت (كرزي) با تيم هزاره گي اش، يك بازي فرسايند را به راه انداخته است؛ بازي كه با اسپنتا به راه انداخته بود كه در نتيجه آن بازي، اسپنتا به گروگان حكومت رفت. اما حكومت بايد بداند كه در اين بازي، طرف اش نه يك فرد بلكه يك مليت بزرگ اين كشور يعني هزاره قرار دارد.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
پيش گفت
انسان هزاره، و هزاره به عنوان يك مليت هيچ نيست مگر زندگي، مبارزه و مرگ يك انسان بزرگ؛ عبدالعلي مزاري.
انسان هزاره، با مبارزه مزاري در موقعيت قرار مي گيرد و با مرگ مزاري، روح يك مليت در ذهن انسان هزاره به عنوان يك مفهوم كلي، جان مي گيرد.
درست است كه قبل از مزاري، انسان هاي تحقير شده، بي آن كه در موقعيت باشند به نام هزاره، وجود داشتند اما مزاري اين انسان ها را در موقعيت قرار داد (موقعيت، به مفهوم سارتري آن به اين معنا است كه انسان، وارد تاريخ مي شود، سهم تاريخي پيدا مي كند، مسوول سرنوشت خويش مي شود و با ديگران در يك ارتباط حسابي قرار مي گيرد).
مرگ مزاري حادثه اي بزرگ، براي اين قوم به عنوان يك حافظه تاريخي بود؛ حافظه اي كه با آن گروهي از مردم تحقيرشده و گم شده، به خودآگاهي مي رسيد، و از اين حادثه، ماهيت اسطوره اي و تاريخ در موقعيت بودن شان آغاز مي شد.
بنابراين، نبايد فراموش كرد كه ما از كي (كدام شخص) آغاز مي شويم و كي (كدام شخص) ما را در موقعيت قرار داد، چگونه صاحب نام ونان شده ايم! هنوز اگر حضور مزاري از افق، نظاره گر سرنوشت ما نباشد، اين كساني كه نان به نرخ روزگار مي خورند، و مهره هاي بازي براي ديگران شده اند، در يك لحظه نابود مي شوند و از موقعيت بيرون شان پرتاب مي كنند.
شهيدان اقوام ديگر در افغانستان بنياد دارند اما هنوز كسي پيدا نمي شود تا بنيادي را به نام عبدالعلي مزاري تاسيس كند، فقط موقعي كه منافع شان در خطر باشد از نام مزاري استفاده سياسي و مقطعي كرده، مليت را به سوي شان مي كشانند.
اين نوشته براي اين با نام مزاري آغاز شد كه انسان هزاره با مزاري آغاز مي شود. پس، هرآنچه در باره سرنوشت انسان هزاره، گفته مي شود بايد از نام مزاري شروع كرد.
هزاره، در برابر تعصب مهندسي شده
سرنوشت سياسي و شهروندي انسان هزاره در حاكميت فعلي وارد يك مرحله مهندسي شده قرار گرفته است، به اين معنا، تعصبي كه ضد انسان هزاره در حكومت و پارلمان وجود دارد، يك تعصب سنجيده شده و سازمان دهي شده، از قبل مشخص شده و مهندسي شده است. قبل از اين هم، انسان هزاره مورد تعصب بود؛ آن تعصب سليقه اي بود، يعني از چهره و گويش و برخي ويژه گي هاي ديگر ما خوش شان نمي آمد. اما تعصب امروزي، يك تعصب مهندسي شده و با نتيجه مشخص و از قبل ارزيابي شده، در برابر انسان هزاره، مي باشد.
حكومت (كرزي) با تيم هزاره گي اش، يك بازي فرسايند را به راه انداخته است؛ بازي كه با اسپنتا به راه انداخته بود كه در نتيجه آن بازي، اسپنتا به گروگان حكومت رفت. اما حكومت بايد بداند كه در اين بازي، طرف اش نه يك فرد بلكه يك مليت بزرگ اين كشور يعني هزاره قرار دارد.
حكومت با اين كار سازمان دهي شده در برابر هزاره ها، مي خواهد به هزاره ها آسيب خطرناكي را وارد كند، زيرا مليت هزاره، مثبت نگر، صلح خواه، آزاد انديش و هماهنگ با جريان بين المللي در اين كشور حركت كرده است و بعد از فروپاشي طالبان، بنا به تلاش خود شان، زندگي هزاره ها از نظر فرهنگي و اجتماعي رو به رشد بوده كه گاهي مورد توجه جامعه بين المللي و رسانه ها و نهاد هاي بين المللي قرار گرفته است. بنابراين، قوم حاكم، نسبت به مليت هزاره، موضيع گيري اش را به طور سيستماتيك به راه انداخته است، تا مليت هزاره را از موقيعت تاريخي فعلي بيرون بزند.
حكومت، براي تطبيق تعصب مهندسي شده اش با هزاره ها بازي اي را شروع كرده است كه در نتيجه، بازي به حقارت و حقير شدن هزاره انجاميده، و حكومت، يك موقعيت نوازش گرانه را در برابر هزاره اختيار كند؛ نوازشي كه توام با توهين طرف است، يعني طرف، در گروگان اش قرار بگيرد، و به طرف بفهماند كه اگر حمايت من نباشد، چه روزي به سرت خواهد آمد! در نهايت، طرف با ذلت وخواري، فاقد اراده در اختيار حكومت، قرار بگيرد.
حكومت (كرزي)، بيش از صد وكيل خريده شده (طرفدار) در پارلمان دارد، بنابراين، به هركس بخواهد راي مي دهند و به هر كس كه نخواست راي نمي دهند. بازي با نامزد وزيران هزاره از قبل مشخص است و نتيجه معلوم است. تكرار معرفي نامزد وزيران هزاره، يك بازي است با نتيجه از پيش تعيين شده. اين بازي براي اين صورت مي گيرد تا بيشتر به هزاره ها توهين شده باشد، و به نوعي اقتدار رواني هزاره ها را صدمه زده باشد و حقارت رواني را براي انسان هزاره فراهم كرده باشد. سرانجام، يك يا دو نامزد وزير هزاره را به عنوان سرپرست نگاه كند، تا آنها هيچ صلاحيتي نداشته باشد و هميشه براي شان گفته شود كه شما را چندبار به پارلمان معرفي كردم، راي نبرديد. من همين قدر مي توانم كه شما را به طور غير قانوني حفظ كنم. اين كار نوعي از گروگان گيري است. اين بازي با هزاره ها، وسيله اي است براي تحقق اهداف متعصبانه مهندسي شده كه نتيجه اش مي تواند اين موارد باشد:
1
- به اقوام ديگر در افغانستان مي خواهد، كاذبانه نشان دهد كه هزاره ها اقليت است، در نهايت مي خواهد باز اين تصور غلط را به هزاره ها بقبولاند كه هزاره ها در افغانستان اقليت است. در حالي كه آمارگيري هاي غير حكومتي، سنجيده اند كه هيچ قومي در افغانستان اكثريت را پره نمي تواند. بنابراين، قومي كه خود را اكثريت تلقي مي كند يا پارلمان را تصرف كرده اند نه به دليل اكثريت بودن بلكه به دليل يك اقتدار مهندسي شده است، كه ارتباط به اكثريت ندارد.
2- امروز، هزاره ها در افغانستان، مدني ترين مردم است، و بر اطلاعات بخشي، از نظر رسانه اي تسلط دارند. همين طور در زمينه اطلاع بخشي رسانه اي در رسانه هاي جهاني نيز راه پيدا كرده اند. بنابراين، مي توانند واقعيت افغانستان را از هر نگاه به طور حقيقي به جهانيان، آشكار كنند. از اين روي حكومت، مي خواهد با اين تعصب مهندسي شده به جهانيان از واقعيت افغانستان، مثل هميشه اطلاع كاذب را ارايه بدارد. با اين بازي معرفي و رد نامزد وزيران هزاره، به جهان مي خواهد وانمود كند كه هزاره ها اقليت محض است و از طرف ديگر، به حكومت مي خواهد يك چهره حق به جانب و دموكرات در برابر جهانيان، با اين بازي معرفي و رد، بدهد. به اين معنا كه حكومت مي خواهد با اين كار به جهانيان به طور كاذب بفهماند كه حكومت، در هر صورت از اين قوم اقليت حمايت مي كند!
3- سرانجام، حكومت با اين بازي، مي خواهد هزاره ها را به گروگان بگيرد و بر همه روابط سياسي اين مليت كنترول داشته باشد و با اين كار، اقتدار قومي اش را در قدرت افغانستان، حفظ كند.
4- در نهايت، حكومت با اين بازي مي خواهد، تحقير رواني، كمرويي، خود كم بيني قبل از مزاري را به روان انسان هزاره برگرداند و از روان انسان اعتماد به نفس هزاره، اقتدار زدايي كند. بنابراين، اين بازي يك بازي سياسي محض نه بلكه يك بازي مهندسي شده با عواقب رواني است كه مي خواهد انسان هزاره را از نظر رواني هم، از موقعيت بيرون بكشد.
طوري كه امروز، هم مردم افغانستان و هم جهانيان مي داند كه اطلاعات حكومتي در باره افغانستان و اقوام افغانستان و نفوس افغانستان، يك اطلاعات كاذب است. تقسيم قدرت، واحدهاي اداري (ولايت ها و ولسوالي ها) و در نظر گرفتن تعداد نماينده به پارلمان از هر ولايت؛ يك امر اقتداري و مهندسي شده است كه ارتباط به نفوس اقوام افغانستان ندارد.
آنچه را که هزاره ها در برابر این تعصب می توانند انجام بدهند:
1- حزب هاي بر سر قدرت هزاره، بايد در ايتلاف هاي سياسي و در روابط سياسي شان با ديگران، حسابي شده برخورد كنند، و آنچه را كه با ديگران مورد زد وبند سياسي قرار مي دهند، بايد در اين زد وبند به عنوان يك طرف، حق تصرف داشته باشند.
پيش از انتخابات رياست جمهوري، حزب هاي بر سر اقتدار هزاره، به كرزي كمپاين كردند و كرزي با راي هزاره رييس جمهور شد. اين كار، روي يك ايتلاف سياسي صورت گرفته بود: گويا كوچي ها ديگر به سرزمين بومي هزاره هجوم و يورش نمي برند و بنا به ادعاي محقق، پنج وزارتخانه را كرزي به هزاره ها مي دهد. پس از انتخابات و با به قدرت رسيدن كرزي، برخورد با هزاره ها طوري ديگه شد: كوچي با سلاح هاي سبك وسنگين به سرزمي بومي هزاره ها هجوم بردند و به قتل وتارج مردم هزاره پرداختند.
حکومت (کرزی) و پارلمان (طرفدار کرزی) یک بازی مهندسی شده با نامزد وزیران هزاره آغاز کردند،که به نتیجه این بازی پیشتر اشاره شد.
2- حزب های سیاسی بر سر اقتدار هزاره، روابط بعد از طالب شان را با دیگران به ارزیابی بگیرند، در صورتی که در این ایتلاف و روابط، هیچ دستاوردی نداشته باشند، بایسته این است تا دنبال یک ایتلاف و روابط سیاسی پایدارتر و ملموس تر بروند تا حق سیاسی شان در قدرت، با ایتلافی که می کنند، برای شان قابل تصرف باشد.
3- جزب های بر سر اقتدار هزاره باید به این بازی پشک و موش (بازی حکومت با حزب های بر سر اقتدار هزاره) پایان ببخشند زیرا این بازی، دارای عواقب روانی است، روان هزاره در این بازی آسیب می بیند و در بیرون نیز طوری دیگر نسبت به هزاره ذهنيت سازی می شود، که در نتیجه به حقارت انسان هزاره می انجامد.
4- روشنفکران هزاره، تدبیری را روی دست بگیرند، برای معرفی تعداد بیشتر هزاره، به پارلمان. این کار در صورتی امکان دارد که ما با رای هزاره مهندسی شده بر خورد کنیم و رای هزاره را مدیریت کنیم.
ولایت غزنی بیشتر از نصف هزاره است اما تعدد کاندیدا و مدیریت نشدن رای، سبب می شود که ما از غرنی هیچ وکیل هزاره نداشته باشیم. در صورتی که بتوانیم بر تعدد کاندیدا و رای، مدیریت کنیم، می توانیم وکیل بیشتر به پارلمان معرفی کنیم، به ویژه از کابل. با این کار می توان اقتدار های کاذب را شکستاند.
5- تعدد حزب ها یک امر دموکراتیک است اما رهبران این حزب ها نباید علایق شخصی شان را با منفعت مردمی، یکی بدانند. همیشه پیش چشم شان، منفعت مردم به عنوان خط قرمز ترسیم شده باشد، هیچ گاه از آن نباید عبور کرد. این تعدد حزب ها باید برای منفعت مردم و تصرف بیشتر قدرت باشد نه برای تبارز اختلاف سلیقه و علایق شخصی در برابر یکدیگر و با این اختلاف علایق، منفعت کلی مردم را به زیر پا گذاشت.
6- نهادهای اجتماعی، کوشش کنندکه مردم را به هم نزدیک کند و روحیه هزاره گی را در بین مرد تشویق کند، تا وقتی که حاکمیت از لاک اقتدار اش به در آید و به ارزش های فردی و شهروندی ارج بگذارد.
استفاده از این روحیه هزاره گی، قدرتی باشد برای ارزش شهروندی، تا دیگران را وادار به ارزش شهروندی كند. قبل از اين كه ديگرا را نتوانيم به ارزش شهروندي باورمند كنيم، نبايد هزاره ها را با کلمه هاي دموکراسی و شهروندی و برابرای اغوا كرد. يرا با اين اغوا، هزاره ها، گم خواهد شد. این گم شدن برای هزاره ها خطر ناک تمام مي شود.
7- نباید در هراس بود که هزاره چرا وزیر نیست، و برای این کار وسوسه شد و همه انرژی را مصرف كرد. هزاره ها در صورتی که مدیریت شود و انسجام داشته باشند، قوی ترین قدرت مردمی استند که با هر گروهی ایتلاف کند، آن گروه به قدرت می رسد پس چه نیازی است که ما هزاره را در یک بازی فرساینده و روانی قرار بدهیم بهتر است در روابط سیاسی و ایتلاف سیاسی خود باز بینی کنیم و ایتلافی را به وجود بیاوریم که ما خود آن ایتلاف باشیم نه حاشیه و بازیچه ایتلاف.
دیگر این که برای رسیدن به قدرت نباید ذوق زده و وسوسه شد، بهتر این است که راهکارهای اساسی تری را سنجید، تا قدرت به مردم بومی این سرزمین باز گردد و انسان هزاره به طور بنیادین وارد موقعیت شود
8- مردم و افراد صادق هزاره، بنیادی را به نام عبدالعلی مزاری تاسیس کنند و این بنیاد به امور فرهنگی، اجتماعی و تاریخی هزاره بپردازد. با این کار می توان مزاری را ازا استفاده مقطعی جریان های حزبی و سیاسی، وارد جریان فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و مردمی کرد. در این صورت، این بنیاد می تواند منافع کلی مردم هزاره را مشخص و ترسیم کند. بنابراین حضور مزاری در میان مردم می تواند سرنوشت ساز برای مردم عمل کند و مردم را وارد موقعیت بسازد. از طرف دیگر، با این کار، مزاری به عنوان حافظه تاریخی در ذهن یک ملیت باقی می ماند. با این کار هم ملیتی خودش را گم نمی کند و هم به انسان بزرگی چون مزاری ارج گذاشته می شود.
پيامها
2 جولای 2010, 17:53, توسط khorasan
تجاوزگر اوغانها در خاک پاک خراسان
از زمانی که اوغانها از کوه سلیمان به سرزمین های اطراف آن سرازیر شدند ، سلسله ی تجاوزگری و اشغالگری و چپاولگری ایشان تا به همین امروز ادامه دارد و مردمان غیر پشتون از دست آنها در رنج و عذاب می باشند . به ویژه پس از آن که دو صد شصت سال پیش قبایل اوغان ( پشتون ها ) موفق به ایجاد یک دولت غاصب و تجاوزگر در خاک پاک خراسان شدند ، دیگر کسی رنگ آرامی و خوشی و پیشرفت و ترقی را در ساحه ی جغرافیایی تحت حاکمیت منحوس اوغان ها ندیده است .
یکی از ارمغان های شوم و مصیبت بار حاکمیت اوغانشاهان پدیده ای به نام " ناقلین " بوده است . شاهان جنایتکار پشتون برای تحت فشار قرار دادن و سرکوب و بی خانمان ساختن مردمان تاجیک و اوزبیک و هزاره ، هزاران هزار پشتون را از مناطق شرق و جنوب اوغانستان و همچنان از آن سوی خط مرزی دیورند ، به مناطق شمالی ، ساحات مرکزی و تخارستان ( بخش شمال کشور ) ، انتقال دادند و برای شان زمین های مردمان بومی آن جا ها را تقسیم کردند و خود مردمان تاجیک و اوزبیک و هزاره را بی خانمان ساختند . داستان های ظلم و جنایتکاری شاهان خاین اوغان صرف در همین مورد بی شمار است .
حقیقت این است که بخش زیاد زمین های که پشتون ها در ساحات زیست کنونی شان در دست دارند ، غیر از بخش های کوه سلیمان ، دیگر همه زمین های اشغالی تاجیکان و مردمان بومی دیگر می باشند که در اثر تجاوزگری ها و جنگ های متوالی در طول چند قرن به زور غصب کرده و در آن جا ها ساکن شده اند . اما مسکن گزین شدن پشتون ها در مناطق مرکزی و شمال اوغانستان به صورت برنامه ریزی شده از طرف دولت های اوغانی به طور گسترده در صد سال اخیر انجام شده است که این ها به نام " ناقلین " یاد می شوند . یعنی کسانی که از شرق و جنوب به مناطق مرکزی و شمال اوغانستان نقل داد شدند و خانه و زمین و زنده گی مردم بومی را به زور و جبر اشغال نمودند و از همان وقت تا کنون به مکیدن خون مردم غیر پشتون در آن مناطق مشغول می باشند .
کوچی های اوغان نیز یک بلا و مصیبت دیگری اند که بالای مردم غیر پشتون هر سال نازل می شوند و زنده گی مردم را تیره و تار می سازند . هم ناقلین غاصب و طفیلی ، هم کوچی های تجاوزگر و وحشی ، همیشه از طرف دولت های پشتونی مورد حمایت عام و تام قرار گرفته اند و به همه جنایت ها و بیرحمی ها و وحشی گری های شان از جانب دولت ها مهر تایید نهاده شده است .
ما به این باوریم که مردمان تاجیک و هزاره و اوزبیک و دیگرانی که مورد ظلم و بی رحمی ناقلین و کوچی ها قرار گرفته اند ، برای دفاع از خود و برای بازپس گرفتن زمین و جایداد خود ، دیگر هیچ راه ندارند جز این که مصیبت ناقلین و کوچی ها را به زور دفع سازند و از میان بردارند .
ما تجاوزگری و وحشت افگنی کوچی های ظالم را در مناطق مرکزی و دیگر بخش های کشور نکوهش می کنیم و موجودیت ناقلین طفیلی و غاصب را در زمین های مردم غیر پشتون یک لکه ننگ می دانیم . از نظر ما ، مردمان غیر پشتون این حق را دارند که ناقلین را دو باره به جایگاه اولی شان برگردانند و زمین و جایداد خویش را از چنگ شان رها سازند و همچنان این را حق مسلم مردم غیر پشتون می دانیم که نگذارند پای کثیف کوچی های تجاوزگر و قاتل به خاک شان نهاده شود . وقتی که دولت پوشالی و مزدور پشتونیست های غدار از ناقلین و کوچی ها به مثابه ابزار فشار و سرکوب دیگران کار می گیرند ، دیگران هم باید از چنان یک دولت سیاهکار هیچ توقع برای تامین عدالت و انصاف نداشته باشند . امید بستن به تامین عدالت از جانب دولت اوغان سالار که خود حامی و تجهیز کننده ی کوچی ها و ناقلین می باشد ، یک کار نادرست می است . همان گونه که دولت پوشالی کرزی در سال های گذشته هیچ کاری برای جلو گیری از فاجعه ی تجاوز کوچی ها نکرد ، امسال و سال دیگر نیز هیچ کاری به سود مردمان غیر پشتون در این زمینه انجام نخواهد داد .
اوغان ذلتی ها ، سورخلقی ها و دیگر پشتونیست های دزد و قاچاقبری که در اوغانستان حاکمیت را به دست دارند ، نه تنها هیچ تمایلی به جلو گیری از تجاوز کوچی ها ندارند ، بلکه کوچی ها را تقویت ، حمایت و تشویق می کنند که هر سال بیشتر از پیش بر شدت کشتار و وحشی گری خویش بیافزایند . همچنان ، دولت کرزی و پشتونیست های رنگارنگی که با آن همپیمان اند ، از اوغان ذلتی ها گرفته تا گلبدینی ها و طالب ها ، همه بر اساس دستورات کتاب مقدس شان ( دویمه سقوی ) به صورت بسیار جدی و قاطعانه خواهان این استند که ناقلین رانده شده از شمال را به آن جا برگردانند و در عین حال صد ها هزار نفر دیگر از پشتون های مناطق شرق و جنوب و حتی پشتون های آن سوی مرز دیورند را به مناطق تاجیک ها ، اوزبیک ها و هزاره ها در شمال ، مرکز و غرب اوغانستان ، سرازیر سازند و همان طرح " ناقلین " دولت های پشتونی قبلی را به شدت و قوت بیشتر ادامه دهند .
مردمان غیر پشتون باید در برابر این توطئه ها هوشیار باشند و از خود واکنش های مناسب نشان دهند و نگذارند که همان اندک زمین و جایدادی که در اختیار شان قرار دارد مورد چپاول و تاراج اوغان ها قرار گیرد . ما این را به خوبی میدانیم که تجاوزگران اوغان ، زبان نرم را نمی فهمند ، کسی نمی تواند آن ها را با سخن خالی ، با گریه و زاری ، با عریضه نویسی و گردن پتی به جاده ی خردمندی و عدالت و انصاف رهنمون گردد . تنها زبانی را که آنها می فهمند و بالای شان تاثیر دارد ، زبان زور است . تا وقتی که خوب محکم و پخته بر دهان شان کوبیده نشود ، به هوش نمی آیند و در همان شتر جهل و خودپرستی و افزون خواهی و فاشیزم سوار استند و هر کسی که در دم شان بیاید زیر پا می کنند .
برای دفع تجاوز کوچی ها و شکست برنامه ی ناقلین و پایان دادن به حاکمیت ظالمانه ی تک قومی و اوغان سالاری، ما به یک مبارزه و مقاومت گسترده و همه جانبه نیاز داریم . برای اینکه بتوانیم حقوق مردم خویش را به دست آوریم ، باید توانایی به کاربست تمامی اشکال مبارزه و مقاومت دادخواهانه را داشته باشیم . تا زمانی که اوغان سالاری در کشور ما حاکم باشد ، تا زمانی که مردمان غیر پشتون در اسارت قرار داشته و گروگان قبیله و قبیله پرستان باشند ، تا زمانی که مشکلات حاکمیت سیاسی و مناسبات قومی و اجتماعی به صورت عادلانه و شایسته حل نگردد ، همین اوغانستان خواهد بود و همین اوغوکراسی و کشور توسط اوغان ذلتی ها و پشتونیست های تمامیت خواه و فاشیست به سوی ازهمپاشیده گی بیشتر ، به سوی بی ثباتی بیشتر و سر انجام به سوی تجزیه و چند پارچه شدن سوق داده خواهد شد
3 جولای 2010, 04:16, توسط تنویر
آقای خرستان
طوریکه قبلا ً خدمت شما عرض کردم شما از جمله گوسفندان درجه سوم هستید و فکر میکنید هر چه را از شکم تان بیرون کنید قابل پذیرش است.
برای معلومات شما در قوای احمد خان درانی و در اولین دولت افغانی او تمام ملیت های با هم برارد افغان حضور داشتند و همین احمد شاه درانی بود که اساس وحدت افغانستان را گذاشت که تا اکنون به غیر از یکی چند دوره سیاه کوتاه مدت بر همان منوال ادامه دارد. قزلباش های ترکتبار قسمت بزرگ قوای او را تشکیل میدادند.
دوم این تاجک بچه سقاو و تاجک احمد شاه مسعود بودند که بیشترین ظلم را بر هزاره ها روا داشتند. بچه سقاو ک اصلا هزاره را انسان نمیشمرد. از اینرو اگر واقعا ً به هزاره ها اینقدر دلسوزی دارید پس این دو جنایتکار خبیث را قبل از همه محکوم کنید.
بلاخره مشوره من به شما این است که به جای نشان دادن این قدر تنفر و نگارش این همه مقالات تکراری قدری وقت خویش را به فرا گیری زبانی که مصرف کنید که آنرا زبان مادری خود خطاب میکنید و قدری تاریخ افغانستان را مطالعه کنید.
3 جولای 2010, 08:05, توسط khorasan
نظر کسی برای مااهمیت دارند که از امین سر زمین با شد
نه چند تا دزد هویت زبان تاریخ ما
http://www.youtube.com/watch?v...
http://www.youtube.com/watch?v...
بگذار یک چیزیرا برایتان درست تعریف کنیم
وقتیکه ما میگویم فارسی زبان هستیم
یعنی هزاره تاجک وجود ندارد
همه یک فارس هستیم این دشمنان
ما است که میگویند این هزاره است
واین تاجک است یعنی میخواهند که تفرقه
اندازی کنند که فارسی زبانها را پارچه پارچهکنند
khub migoyend ke ein pansheri ast wa ein mazari ast wa ein harati ast yane tajik ha ra eintawari parcha porcha mikunend wa hazara ha ra migand ke ein bamyane ast wa ein az ghazni ast wa eintori tafraqa andazi mikunend wa az mazhab ma tajikan bar alia ham zaban hai aziz man astifada mikunend basyar metawaji ein begana perastan bashind ham watan hai farsi zaban ya azbak ya turkmen wa etahad yak porchake khuda hefz kunim
3 جولای 2010, 08:44, توسط تنویر
آقای خرستان
شما ادعا دارید که فارس هستید ؟
این را میگویند فکاهی قرن.
شما تاجیک استید که در شمال دریای آمو نسبت مخلوط شدن با ازبکها و ترکتباران چهره های ازبکی دارید و در جنوب دریای آمو به علت آمیخته شدن با پشتونها ، مشابه به پشتونها هستید. البته آمیخته شدن تاجیکها با تورک تباران در افغانستان نیز خیلی برازند است.
به طور مثال اگر شما تاجیکهای مناطق نوار دریای آمو را با تاجیکهای پروان، کاپیسا، پنجشیر مقایسه کنید شما خواهید دریافت که مردمان اخیر الذکر بیشتر پشتون نما شده اند تا ازبک نما.
همچنان اگر منطق شما گوسفند عزیز را اساس قرار بدهیم پس امریکایی ها، کانادایی ها، مردم زیمبیا، افریقای جنوبی چون به انگلیسی یا به زبان های نزدیک آن صحبت میکنند انگلیس اند و تمام امریکای لاتین هسپانیوی اند.
شما همچنان باید بدانید که یکی از زبانهای رسمی کشور ما دری است که در تاجکستان تاجیکی یاد میشود.
طوریکه دیگران در این کابل پرس? با منطق استدلال کردند نامیدن یکی از زبانهای رسمی کشور به نام یک ملیت ایران یعنی فارسها که اکثریت شان فاشیت های احمق اند و تورک ، کرد و عرب را از تمام حقوق شان از جمله تحصیل به زبان مادری شان منع میکنند ، جفا به تمام مردم کشور ما است.
5 جولای 2010, 19:12, توسط khorasan
http://www.youtube.com/watch?v...
8 جولای 2010, 11:00, توسط khorasan
ما ازقوم تا جیک هستیم اما از زبان ما فارسی زبان هستیم
وبرادرهای هزاره هم زبانی مااست وهویت ما یک است نه !!افغان!! یم و نه او!! غان !!یم از خا ک پا ک خراسان یم این ویدئو در باره زبان است http://www.youtube.com/watch?v...!
شما اوغنها از قوم 44 است ولی زبان یک پشتون است
قبیلههای پشتون به چهار گروه اصلی سربان، بتان، غرغوشت و کرلان تقسیم میشوند.
در زبان پشتو خِیل به معنی ایل ( و احتمالاً همان واژه خیل ) و زَی به معنی «زاده» است.
آخونزاده
آکاخل
ابراهیمخیل
احمدزی
اچکزی
ادوخیل
ارکزی
اروکزَی
استانکزَی
اسحقزَی
افریدی
اکبرزی
الکوزی
امرخیل
امینزی
اوریاخیل
اوان
بابورخیل
بارکزای
بازی
بنگش
بوندچتنا
بهادرزی
بهیتانی
پودی
پوپلزَی
پیاروخیل
تبیوال
تنولی
تارینها
ترکانی
ترهکی
جبارخیل
جهانگیری
حکیمزَی
ختک
خروتی
خلیلها
چمکنی
داودزَی
درانی
درپهخیل
دفتانی
دلازک
دوستیخیل
دولتزَی
زدران (پشتو: ځدران)
زازَی (پشتو: ځاځی )
سالارزَی
سپای
سلیمانخیل
سواتی
سوری
سومیزکیکوی
شتک
شملزی
شلمانی
شهبازخیل
شیرانی
شیرزَی
شینواری
صافی
عثمانخیل
علیزی
عمرخیل
عمرزَی
غلزَی/غلجی
فیروزخیل
کاکَر
کتوازی
کریمزَی
کاکهزَی
کوندی
گادون/جادون
گندهپور
گیگیانی
لودی
محبت
محمدزَی
مروت
مشوانی
ملاگوری
مانگل
موسیزَی
موسیخیل
مومند
مهسود
مهمند
میاخیل
میرزاخیل
ناصری
نایب خیل
نورزَی
نهانی
نیازی
ور
وردک
وزیری
یوسفزَی
8 جولای 2010, 17:52, توسط khorasan
قتل عام مردم هزاره ومعضلهء کوچیها درین ساحه
تاریخ افغانستان از واقعیت های ظالمانه مشبوع است - زمامدار در جامعه قبیلوی مظهر وخلیفه دین و روحانی مجری احکام � تلقین گروتفسیر کننده دین است تا ریخ قبیلوی گنجا یش نو پذیر ی را ندارد ومعبد کهنه ها و مدفن نو ها است. بایاد آوری این رویدادهای تلخ تاریخ به این نتیجه روشن میتوان دست یافت که بدون تأمین برابری حقوق سیاسی میان گروههای قومی واقلیتها ی ملی ومذهبی افغانستان جامعه ء بلادیده ما از ستم اجتماعی ونابرابری ملی نجات ورهایی نمی یابند فرآیند رشد مستقل ملی ووحدت ملی کشور کثیرا لملة ما کند و رنجهای مردم ما دراز تر میشود. - رویدادهای چنددهه اخیر بوضوح کامل آشکار ساخت که سلاطین، شاهان وامیران به مقصد جاودانه ساختن تاج وتخت و قدرت برای خاندان خود ها و برای بهره کشی ازتوده های مردم کشور، فرزندان وطن را در جهل وتاریکی قرون وسطایی نگه میداشتند.
طوریکه امیر عبدالرحمن بیش از شصت ودو فیصدنفوس مردم هزاره را قتل عام کرد و عده کثیری خانواده های مردم هزاره را از مناطق هزاره نشین ولایات ارزگان � زابل - قندهارو هیلمنداز زاد گاه وسرزمین آبائی شان مجبور به کوچ اجباری نمودند. بدون شک امیر عبدالرحمان سیاه ترین چهره و جابر ترین فرد در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان است.او برای تثبیت و استحکام قدرت خویش بیشترین کشتار و بد ترین جنایات را مرتکب گردید. 62فیصد جامعه هزاره به دست او قتل عام گردید. هزاره جات با تمام منابع اقتصادی، انسانی و فرهنگی آن نابود و تاراج شد و بیشترین ساحات و زمینهای های حا صل خیز آن توسط لشکر امیر پس از نابودی و فرار ساکنان آن برای همیشه غصب شد. � نسل کشی و بدرفتاری عبدالرحمن خان در مقابل مردم زحمتکش هزاره و آواره ساختن آنها از محل بود و باش شان و مباح ساختن تصاحب دارايی منقول شان بنام غنيمت و توزيع زمين مزروعی وعلفچر آنها به فاتحين، گناه نابخشودنی و خصومت نژادی است و چگونه اين زيان به بازمانده گان آن مردم جبران می گردد ؟! چنانچه که اکنون هم تنازعات و اختلافات برسر همان علفچرها که پيامد عملکردهای زمامداران پيشين است وجود دارد. جنون و جنایت عبدالرحمان تا آن حد بوده که از سر انسان کله منار بسازد.در کتاب" کله منار ها در افغانستان" موارد متعدد از کشتار و کله منار های که توسط امیر عبدالرحمان بنا شده ذکر گردیده است ولی عبدالرحمان در خاطراتش فقط به یکی از آنها اعتراف نموده است.در جنگهای هزاره جات "از طرف دشمن سه هزار نفر درمیدان جنگ کشته شد...من حکم دادم منار از سر های مقتولین دشمن سا زند تا بقیه خائف شوند."(تاج التواریخ ص 39)
در زمان نادر خان نا رضایتی ها بالا میگرفت و اژدهای خون آشام خانواده نادری سردار محمد هاشم صدر اعظم هر روز سرهای مبارزین ضد استبداد ووطنپرستان و بخصوص مبارزین مردم هزاره رااز تنها ی شریف شان جدا میکرد و بازار چوب زدن ها � قین وفانه ها � روغن داغ کردن ها- واسکت بریدن ها- ناخن کشیدن ها � چانواری کردن ها و به دار آویختن ها کاملآ گرم بود. درین بازار خونین - فقط تاجران خون و جواسیس نفع سرشاری بدست می آورد وبه مقام وجا ه و جلال دست می یافتند.براساس مشوره انگلیس ها خانواده ء نادر خان مثل دیوانه کور شمشیر بدست برجان روشنفکران انقلابی افتاد و تا توانست کشت.وبسیاری را توسط زهر مسمو م میکر د واز بین می برد و کشور را به گورستان بزرگ تبدیل کرده بود..
ماه ثور سال 1358 �ش. عبدالله امین رئیس تنظیمیه شمال دولت وقت در هنگام قیام مردم هزاره برضد دولت وقت در دره صوف - با میان و تاله وبرفک گفته بود که سر مردم هزاره از من ومال وناموسش از شما سپاهیان دولتی است بر اساس همین شعار خا ینانه و ضد بشری صد ها تن از قیام کننده گان ومردم ملکی بی گناه در ولسوالی دره صوف ولایت سمنگان � در ولسوالی تاله وبرفگ ولایت بغلان وهم چنان در مرکز ولایت بامیان بطور جمعی قتل عام گردیند. و مطابق همین شعار کشتار جمعی که در ین مناطق انجام شد هر گز فراموش مردم هزاره نمیگردد. این همان اعلان امیر عبدالرحمن خان که تقریبآ یک قرن پیش در باره مردم هزاره کرده بود که توسط عبدالله امین تکرار گردید