صفحه نخست > دیدگاه > یاری اندرکس نمی بینم یاران را چه شد!

یاری اندرکس نمی بینم یاران را چه شد!

حالا برای آقای رضایی باید عرض شود که تاختن برحریم مسعود، آزردن صد ها هزار انسانیست که مسعود را باور دارند و حرمت می نهند.
ا. بلوط
جمعه 2 جولای 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

نبود مسعود بزرگ؛ اینک به ده سالگی نزدیک میشود.

اما با گذشت هر روز برای آنانی که چشم روشن بین و وجدانی بیدار دارند،و حضور او را در ماندگاری اندیشه ها، کارکرد ها، دستاورد ها و استراتیژی هایش همیشه جاری می یابند، جای خالیش تاسف بار است و دردی به درازای تاریخ.

مسعود مثل همۀ بزرگان عالم؛ در میان عالمیان مخالفین و موافقین ، دوستان و دشمنان و پیروان و عاشقانی داشت و دارد که این امر نمایانگر اثر گذاری و کاریزمای اوست.

تعدادی از دشمنانش با حق و انصاف اند؛ و در حالیکه مسعود سالها با ایشان در جنگ رویا رو بوده اما وقتی نوبت به برخورد منطقی ، علمی و تحلیل های استوار بر حقایق تاریخی میرسد، از مسعود با قدر دانی یاد میکنند و در محل مناسب اشتباهات، خطا ها و نقاط ضعف اشرا نیز میگویند.

اما تیپ های خاصی در میان اقشار اجتماعی اوغانستان هستند، که در سایۀ دشمنی با مسعود؛ میزیند و به همین وسیله گویا " مطرح " میشوند!

مسعود افسانۀ از جنس امیر ارسلان رومی و یا هم شاهزادۀ مبرا از هر گونۀ زشتی و پلشتی در قصه های مادر بزرگان نیست، بلکه مرد خود ساخته و کوره گذشتۀ بود که در بدترین ایام در همراهی و همقدمی با مردمش حماسه ها آفرید و برتر از اساطیر برتارک تاریخ معاصر ما فراز آمد.

مسعود؛ به یمن مردانگی ها و خرد ورزی هایش بسیار پیشتر از آنکه در قانون اساسی خود ساختۀ دولت دست نشاندۀ " کران و کوران " به لقب قهرمان ملی نایل آید، در پیشگاه مردم قدر شناسش به این درجه رسیده بود.

وقتی کسانی چون جعفر رضایی، خلاف تمام اصول اساسی کار فرهنگی و فکری، در بیان عقایدش ، عقده هایش را بالا تر از استدلال منطق پذیر می نشاند، مثل آنست که به " هندو کش سنگ بزند" !

یا در برابر آفتاب و به کوری چشم او " چراغ افروزد" !

شکستن تمام کاسه کوزه های واقعات پس از سقوط رژیم پوشالی - قومی نجیب، بدون مطالعه پیش زمینه های اجتماعی - تاریخی و با انکار ابعاد پیچیدۀ مسایل اوغانستان، و نقش پاکستان و ایادی داخلی آن کشور در حوادث کابل،برسرمسعود؛شگردیست که دیگر کهنه شده و جز به خطا رفتن چنین نظریه پردازان یکسویه نگر چیز دیگری را ثابت نمی سازد.

مطالعۀ کارنامه مسعود؛ نیازمند مطالعه و کاوش دقیق رویداد های تاریخی کشور، منطقه و حتی جهان است.

در این میان پاکستان به عنوان جانشین انگلیس در نیم قارۀ ما و تلاش های آزمندانه سران سیاسی آن کشور برای بدست آوردن " عمق استراتیژیک " در افغانستان، نقش اساسی یی در تمام رویداد های ناگوار دوران جهاد و در سالهای حاکمیت ظاهری مجاهدین و بعد در ایام پرافتخار مقاومت داشت و اینک حتی ده سال پس از مرگ قهرمانانه مسعود، میتوان رد پای پاکستان و سازمان استخبارات آن کشور را در هرانفجار و انتحاری، و در هر تقرر و استعفا و رد و تائید وزیران به صورت آشکار مشاهده کرد.

مسعود به دلیل تن در ندادن به حیله های دو پهلوی سازمان استخبارات پاکستان، و انتخاب راه مستقل و منطبق با خواسته های مردم، تا آن حد مورد نفرت و دشمنی کرنیل های نظامی پاکستان بود و است، که پرویز مشرف حتی از دیدن عکس های پس از مرگش نیز ابراز نا خوشنودی میکند!

مسعود نماد مقاومت دلیرانۀ مردم است در برابر تجاوزگری و زیاده خواهی.

با سیاه نمایی؛ ایجاد شبهه و حرمت شکنی نمیتوان گرۀ از جمع کور گره های اجتماعی ما که بیشتر دلایل و عوامل سیاسی تاریخی دارند، باز کرد.

امروزه که سوگمندانه مسعود و مزاری در جمع ما نیستند؛ مگر ما شاهد استقرار حاکمیت قانون و دولت ملی هستیم؟

متاسفانه که نه!

زیرا عوامل و زمینه های این همه نا به سامانی هنوز بصورت بالقوه موجود اند و هر ازگاهی با تبدیل شدن از بالقوه به بالفعل فاجعه می آفرینند.

تبعیض؛ بیعدالتی، زیاده خواهی و سلطه گری کمترین بدبختی های دامنگیر اجتماع ما از دور های تاریخ تا امروز است.

در اجتماع ما هنوز تفکر ملی و احساس ملی شکل نگرفته و نظریۀ اقلیت و اکثریت و خودی و غیر خودی مغز ها را چنان تسخیر کرده است که برای سالهای متمادی مانع و سد جدی در راه رسیدن ما به تفکر و احساس ملی و جامعه شهروندی - مدنی خواهد ماند!

نباید با قضاوت عقده محورانه؛ گناه اشتباهات و محاسبات نادرست سیاسی حاج آقای محقق را برگردن مسعود یا هر کس دیگری بار کرد و انتظار تغیر وضعیت امروز اجتماع را داشت.

اگر قرار باشد حاج آغای محقق برای پنج یا پنجاه سال، " خط امانی " از کرزی و کور زی بگیرد، و رای هزاره ها را به صندوق آنها بریزد بدینگونه سرنوشت هیچ هزاره و غیر هزاره یی تغییر نخواهد کرد!

بلکه در قایم شدن پایه های استبداد بر روی شانه های زخم دیدۀ ملت هزاره کمک کرده است.

باری حاج آقای استاد خلیلی و در هنگامی که آتش جنگ میان هزاره ها و تاجیک ها، آی. اس.آی پاکستان و ایادی داخلی آنها را به مراد میرساند، گفته بود" اگر گلبدین با مسعود می جنگد دعوای میراث دارد. ما که با مسعود جنگدیم مسعود ضعیف میشود و شکست میخورد. آنگاه گلبدین پیروز میشود. همرای مسعود که برای بدست آوردن حق مان جنجال می کنیم، ولی اگر گلبدین پیروز شود دیگر حقی برای هزاره ها مطرح هم نخواهد بود و اگر حرف از حق بزنیم دهان مانرا خواهند شکست" 1

حالا برای آقای رضایی باید عرض شود که تاختن برحریم مسعود، آزردن صد ها هزار انسانیست که مسعود را باور دارند و حرمت می نهند.

اینک حقانی و کر و کور در حال گرد آمدن هستند؛ و ضرورت تاریخیست تا غیر اوغان ها هوشیارانه صفوف سیاسی مشترک تشکیل کنند و در برابر توطئه های خطرناک داخلی و خارجی بایستند.

ورنه اگر دو سر طیف افراطی یعنی گروه های تمامیت خواه به رهبری " کر زی " و آدمیخواران مسلح به رهبری " کور " نا ملا عمر بهم پیوستند آنگاه دیگر دشت لیلی و یکاولنگ و دو راهی حیرتان و پشته های از کشته گان هزاره ها،حادثۀ بسیار غیرقابل پیش بینی نیست!

همین حالا پیشقراولان آدمیخواران مسلح طالبی؛ در جامۀ کوچی برسرمردم بومی بهسود روز روشن را به شب تار مبدل ساخته اند و این آغاز کار است.

اوغان زاده ها؛ در تمام طول دوصد و شصت و چند سال ثابت ساخته اند که با غیر اوغان ها سازش ندارند.
از محمد گل مومند تا عبدالرحمان و کر و کور همه در یک خط حرکت کرده اند و خواهند کرد.

یک حقیقت آشکار و عبرت انگیز باید برای همۀ ما آموزنده باشد که قاتلین استاد مزاری شهید، و مسعود یکی اند و اهداف شان هم از زمان رفتن آن بزرگان هیچ تغییری نکرده!

مسعود و استاد مزاری با هم جنگیدند اما همدیگر را به قتل نرسانیدند!

امروزه هم در تلاش اند تا محقق ها و ربانی ها و قانونی ها را به هر اسمی از سر راه شان دور کنند !

بیانیۀ مورخ 9 میزان سال قبل گلبدین حکمتیار؛ که طی آن واضحا به اقوام شریف هزاره هوشدار میدهد گواه این مدعای بنده است.

پس از شما و هر انسان آگاه و با درد جامعۀ هزاره و تاجیک و ترک ،خلاصه غیر اوغان ها انتظار آن میرود که استعداد و دانش شانرا برای وصل کردن و بهم گره زدن محور های گسیخته مان بکار گیرند تا شاید زمینۀ بقا و به حق رسیدن همگانی ما در پناه با هم بودن میسر شود.

فرصت های بدست آمده در دولت مستعجل مجاهدین که نگذاشتند خوش بدرخشد، در بهای رسمی شدن فقه جعفری و وزارت خانه های کلیدی از دستمان رفت و اینک با چنین طعنه بازی و تحقیر و توهین و حرمت شکنی پیش زمینه های کار و مبارزه مشترک را نباید محدود و مسدود کرد.

از سوی هم به قول حضرت حافظ که :

گوی توفیق و کرامت در میان افگنده اند

کس بمیدان در نمی آید سواران را چه شد

سوء مدیریت یاران مسعود؛و خود خواهی در میان رهبری مقاومت ضد طالبی پس از شهات مسعود، که اسباب فتور و قصور در میان آنان گشت تا هنوز ادامه دارد.

حلقه زدن بر محور کسی چون " کر زی " و بار بار فریب دغل بازی های تیم دولت فاسد را خوردن بسیار بیشتر قابل توجه است تا گذشته!

گذشته قابل تغییر نیست ولی آینده را امروز باید مدیریت کرد، متاسفانه که رهبران اقوام غیر اوغان از عهده این مهم در 9 سال گذشته برنیامدند.

در شمار آن رهبران حاج آقایون محقق و دیگر بزرگان جامعه هزاره نیز شامل میشوند.
اینها بار بار از همان یک غار گزیده میشوند؛ ولی باز هم انتباه نمی گیرند.

در عوض گله و گزاری کردن و چانه زدن بر سر دو یا چند وزارت چه خوب میشد اگر برای آینده های دور و نهادینه ساختن حقوق " شهروندی " مبارزه مشترک صورت میگرفت.

دیده شد که " خط امان " کرزی هیچ تفاوتی از مهر در برگ قران آن جلاد تاریخ نداشته است!

پس بهتر است به دل جویی همدیگر بپردازیم و به همسویی و همدیگر فهمی بیندیشم تا حق و حقوق فرد فرد مان را برای آینده بیمه کرده باشم.

تنها در سایۀ با همی است که میتوانیم کمر ظالمان و تمامیت خواهان را خم کنیم.

یاری اندر کس نمی بینم یارانرا چه شد

دوستی کی آخر آمد دوستدانرا چه شد

کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی

حق شناسانرا چه حال افتاد یارنرا چه شد

ا. بلوط

احمدشاه مسعود قهرمان ملی و یا جنایتکار پرآوازه؟

مسعود میراث هفتاد سال دولتداری افغانستان را غارت، ومدنیت کابلی را نابود نمود. اوطراح قتلعام افشار و عامل عمده ای ویرانی پایتخت افغانستان است. آیا هنوز می توان مسعود را قهرمان ملی خواند؟

چهار شنبه 30 ژوئن 2010, نويسنده: جعفر رضايی

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • دشمنان مسعود عزیز دشمنان هویت زبان تاریخ و فرهنگ ما است مسعود بزرگ مرد تا ریخ ما او یک مکتب ویک پدر این ملت بود تخم که قهر مان ملی کا شتن با تمام قدرت باقی ماندن مرگ انسانیت با مرگ مسعود انسانیت بگونه یی مرد، یک جنبش به لجن کشانیده شد، چکمه پوشان اجنبی باغرش جیت های جنگی از فراسوی اقیانوسهای دور بر سرزمین ما فرود آمدند وبر انسان وکوه وبیابانش بیرحمانه تاختند٠

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس