برخی از واژه های فارسی در قرآن مجید
روش های درست نویسی ودرست گویی در زبان/ بخش هشتم
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
نشان دادن واژه های دخیل فارسی درقرآن مجید- با توجه به روش ریشه شناسی واژه ها- کار تازه ونخسیتنی نیست. پیش از این نوشتار، بزرگانی مانند: دکتر آذرتاش آذرنوش، محمدعلی امام شوشتری، ادی شیر،دکترمحمدالتونجی، موهوب بن احمد، مشهور
و... به گونه ی فراگیرArthur jeffery به ابی مقصورجوالیقی،آرتور جفری
دراین مورد (واژه های فارسی در قرآن مجید) پژوهش های گسترده یی را انجام داده اند.
دکتر "آذرتاش آذرنوش"در کتابی به نام "راه های نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان تازی "، خاستگاه های اصلی ورد واژه گان فارسی را درزبان عربی شناسایی کرده است.
پیش از دکتر"آذرنوش"، پژوهشگرانی مانند: "محمدعلی امام شوشتری" (1351-1381) در کتاب "فرهنگ واژه های فارسی در زبان عربی"، "ادی شیر" (1910-1867) زبان شناس سریانی در کتاب "الالفاظ الفارسیه المعرب" وپس ازوی "دکترمحمد التونجی " در کتابی زیرنام "معجم المعربات الفارسیه" واژه نامه هایی از واژه گان فارسی راکه در عربی موجود است، تهیه نموده است.
نخسیتن پژوهش سامانمند در این باره را"موهوب بن احمد" مشهور به "ابی مقصور جوالیقی (539 هجری) درسده ی ششم هجری خورشیدی ،انجام داده است.
"جوالیقی"در کتاب"المعرب" خود بیش از هشتصد واژه ی فارسی را در زبان عربی شناسایی کرده است.
در دوره های نزدیک وکنونی، "ادی شیر" نزدیک به یک هزاروهفتاد واژه و دکتر"محمد التونجی" بیش ازسه هزار واژه ر ا در زبان عربی،فارسی دانسته اند.
"آرتورجفری" زبان شناس واسلام شناس انگلیسی نیز در کتاب خود"
تلاش نموده تا واژه های راه یافتهThe foreignvocabalary of the quran
، شناسایی کند.Etymologic سایر زبان ها درقرآن را از نگاه ریشه شناختی
دراین بخش می کوشم به استناد از مقاله ی "واژه های فارسی به کاررفته در قرآن
" نمونه هایی از واژه های فارسی در قرآن را این جانقل کنم:
ابریق به معنای آفتابه: از آبریز فارسی.
استبرق نام گیاهی است: از استبرک پهلوی.
برزخ به معنای فاصل ومانع میان دوچیز: ازبرسنگ فارسی.
برهان به معنای دلیل: از پروهان فارسی.
تنور به معنای جای پختن نان: از تنور پهلوی.
جزیه به معنای مالیات: ازگزیت فارسی.
جناح: ازگناه فارسی.
پهلوی. Draham درهم به معنای سکه ی نقره و پول: ازدرهم
پهلویDen دین به معنای ملت ودین: ازدن
رزق به معنای نان وغذای روزانه: ازروجیک پهلوی.
پهلوی. rodah روضه به معنای باغ: ار رودا
. پهلویsangipel زنجبیل به معنای گونه یی از خوردنی: از شنکیپل
. پهلویzur زوربه معنای دروغ: از زور
سجیل به معنای سنگی ازگل پخته: از دو واژه ی سنگ و گل فارسی.
سراج به معنای چراغ ومشعل: از چراغ فارسی.
سربال به معنای شلوار: از شلوار فارسی.
. پهلویShoka سوق به معنای بازار: ازشوکا
. پهلویPil فیل به معنای فیل: از پیل
پهلوی.Ganj کنز به معنای گنج: از گنج
پهلوی.Mashk مسک به معنای ماده ی خوش بو: مشک
اوستایی Naska پهلویNask نسخه به معنای رونوشت و کتاب: ازنسک
(به معنای یک کتاب اوستا).
پهلوی.Varda ورده به معنای گل: ازورذ اوستایی و ورد
یاقوت به معنای نوعی سنگ گران بها: از یا کند فارسی.
ادامه دارد
بخش اول | بخش دوم | بخش سوم | بخش چهارم |بخش پنجم | بخش ششم| بخش هفتم | بخش هشتم
پيامها
8 جولای 2010, 17:58, توسط khorasan
قتل عام مردم هزاره ومعضلهء کوچیها درین ساحه
تاریخ افغانستان از واقعیت های ظالمانه مشبوع است - زمامدار در جامعه قبیلوی مظهر وخلیفه دین و روحانی مجری احکام � تلقین گروتفسیر کننده دین است تا ریخ قبیلوی گنجا یش نو پذیر ی را ندارد ومعبد کهنه ها و مدفن نو ها است. بایاد آوری این رویدادهای تلخ تاریخ به این نتیجه روشن میتوان دست یافت که بدون تأمین برابری حقوق سیاسی میان گروههای قومی واقلیتها ی ملی ومذهبی افغانستان جامعه ء بلادیده ما از ستم اجتماعی ونابرابری ملی نجات ورهایی نمی یابند فرآیند رشد مستقل ملی ووحدت ملی کشور کثیرا لملة ما کند و رنجهای مردم ما دراز تر میشود. - رویدادهای چنددهه اخیر بوضوح کامل آشکار ساخت که سلاطین، شاهان وامیران به مقصد جاودانه ساختن تاج وتخت و قدرت برای خاندان خود ها و برای بهره کشی ازتوده های مردم کشور، فرزندان وطن را در جهل وتاریکی قرون وسطایی نگه میداشتند.
طوریکه امیر عبدالرحمن بیش از شصت ودو فیصدنفوس مردم هزاره را قتل عام کرد و عده کثیری خانواده های مردم هزاره را از مناطق هزاره نشین ولایات ارزگان � زابل - قندهارو هیلمنداز زاد گاه وسرزمین آبائی شان مجبور به کوچ اجباری نمودند. بدون شک امیر عبدالرحمان سیاه ترین چهره و جابر ترین فرد در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان است.او برای تثبیت و استحکام قدرت خویش بیشترین کشتار و بد ترین جنایات را مرتکب گردید. 62فیصد جامعه هزاره به دست او قتل عام گردید. هزاره جات با تمام منابع اقتصادی، انسانی و فرهنگی آن نابود و تاراج شد و بیشترین ساحات و زمینهای های حا صل خیز آن توسط لشکر امیر پس از نابودی و فرار ساکنان آن برای همیشه غصب شد. � نسل کشی و بدرفتاری عبدالرحمن خان در مقابل مردم زحمتکش هزاره و آواره ساختن آنها از محل بود و باش شان و مباح ساختن تصاحب دارايی منقول شان بنام غنيمت و توزيع زمين مزروعی وعلفچر آنها به فاتحين، گناه نابخشودنی و خصومت نژادی است و چگونه اين زيان به بازمانده گان آن مردم جبران می گردد ؟! چنانچه که اکنون هم تنازعات و اختلافات برسر همان علفچرها که پيامد عملکردهای زمامداران پيشين است وجود دارد. جنون و جنایت عبدالرحمان تا آن حد بوده که از سر انسان کله منار بسازد.در کتاب" کله منار ها در افغانستان" موارد متعدد از کشتار و کله منار های که توسط امیر عبدالرحمان بنا شده ذکر گردیده است ولی عبدالرحمان در خاطراتش فقط به یکی از آنها اعتراف نموده است.در جنگهای هزاره جات "از طرف دشمن سه هزار نفر درمیدان جنگ کشته شد...من حکم دادم منار از سر های مقتولین دشمن سا زند تا بقیه خائف شوند."(تاج التواریخ ص 39)
در زمان نادر خان نا رضایتی ها بالا میگرفت و اژدهای خون آشام خانواده نادری سردار محمد هاشم صدر اعظم هر روز سرهای مبارزین ضد استبداد ووطنپرستان و بخصوص مبارزین مردم هزاره رااز تنها ی شریف شان جدا میکرد و بازار چوب زدن ها � قین وفانه ها � روغن داغ کردن ها- واسکت بریدن ها- ناخن کشیدن ها � چانواری کردن ها و به دار آویختن ها کاملآ گرم بود. درین بازار خونین - فقط تاجران خون و جواسیس نفع سرشاری بدست می آورد وبه مقام وجا ه و جلال دست می یافتند.براساس مشوره انگلیس ها خانواده ء نادر خان مثل دیوانه کور شمشیر بدست برجان روشنفکران انقلابی افتاد و تا توانست کشت.وبسیاری را توسط زهر مسمو م میکر د واز بین می برد و کشور را به گورستان بزرگ تبدیل کرده بود..
ماه ثور سال 1358 �ش. عبدالله امین رئیس تنظیمیه شمال دولت وقت در هنگام قیام مردم هزاره برضد دولت وقت در دره صوف - با میان و تاله وبرفک گفته بود که سر مردم هزاره از من ومال وناموسش از شما سپاهیان دولتی است بر اساس همین شعار خا ینانه و ضد بشری صد ها تن از قیام کننده گان ومردم ملکی بی گناه در ولسوالی دره صوف ولایت سمنگان � در ولسوالی تاله وبرفگ ولایت بغلان وهم چنان در مرکز ولایت بامیان بطور جمعی قتل عام گردیند. و مطابق همین شعار کشتار جمعی که در ین مناطق انجام شد هر گز فراموش مردم هزاره نمیگردد. این همان اعلان امیر عبدالرحمن خان که تقریبآ یک قرن پیش در باره مردم هزاره کرده بود که توسط عبدالله امین تکرار گردید
8 جولای 2010, 18:31, توسط khorasan
بتاریخ هفدهم ماه اسد سال 1377 �ش. اشغال شهر مزارشریف بوسیله گروه متحجر طالبان بقول شاهدان عینی تهاجم طالبی بیش از هزاران تن از افراد ملکی مردم هزاره اعم از اطفال � زنان وپیر مردان ساکن در مناطق هزاره نشین این شهر بطور وحشیانه وغیر انسانی و بی رحمانه قتل عام گردیدند. وصد ها خانواده مردم هزاره ای شهر مزارشریف که از خطر تیغ جلادان طالبی نجات یافته بودند مجبور به ترک اجباری خانه و کا شانه خود ها شدند. در مورد شهدای این قتل عام دو احصائیه به نشر رسیده است که ارقام شهداء این کشتار جمعی در حدود پنچ الی هجده هزاره نفر به رسانه های جمعی قسمآ انعکاس یافته است.
�سال های 77 13 و 1378 شمسی در هنگام دست بدست شدن شهر بامیان وحومه آن میان نیروهای متجاوز طالبان ونیروهای مقاومت مردم هزاره زیررهبری حزب وحدت اسلامی افغانستان � تفنگداران طالبی هر بار صد ها تن افراد ملکی وبیگناه مردم بامیان اعم از اطفال � زنان وپیر مردان را بصورت دسته جمعی به قتل رسانیدند.که این قتل عام از کشتار جمعی در زمان امیر عبدالرحمن زشت تر و بی رحمانه تر بوده است.
افغانستان در طول تاریخ خود فجایع، قتل عام ها و جنایت های ضد بشری زیادی را شاهد بوده است و تنها در سه دهه اخیر این کشور قتل عام های هرات، یکاولنگ، مزار، بامیان و به آتش کشیده شدن خانه ها و تاکستان های شمالی و... بوقوع پیوسته است اما هیچ یکی از این فجایع آن سنگینی و گستردگی که در قتل عام وزمین سوخته ء یکاولنگ دیده می شود، ندارند.
بیش از شش سال قبل در آن شب و روزی در آن دورانی که گرگان بين المللی سرنوشت ميهن و ملت ما را به کفتار منطقه سپرده بودند، در چنان اوضاع و احوال، طالبان ترور و تعصب و مناديان جهل و جنايت سر بر داشتند تا در جان پا برهنه ترين و فقير ترين و شکم گرسنه ترين مردم کشور افتيده و عطش انتقام خويش را با خون آن بی گناهان فرو نشانند. در آن روز کلاغان لاشخوار طالبی از گردنه ها بلند شده و همراه با باران گلوله و رعد ويرانی و طنين طبل جنگ از مرگ و تباهی و نسل کشی و زمين سوزی خبر دادند. شايد خواننده اي بگويد كه تاريخ معاصر افغانستان، حوادث خونينی را در سينۀ خود ثبت نموده است ولی آنچه آن روز در يکاولنگ و بر يكاولنگيان گذشت چيزی بود که زبان قلم از تصويرش عاجز است. در آن روز، اجساد کشته شدگان را يخ زده بود و مرده ها به اشکال مختلفی خشک شده بودند. راست کردن دست و پای کشته گان کار آسانی نبود. از شدت رگبار در دهان برخی از اين کشته شدگان دندانی نمانده بود و در اثنای انتقال دادن به گورستان از زخمهای برخی ديگر سرگلوله ها به زمين می ريخت. جنازهها برای نه شبانه روز تمام بدون دفن ماندند. هر باری که مي آمديم تا آنها را دفن نمایند می ديديدند که سردی طاقت فرسای زمستان از يک طرف و نداشتن و سايل حمل و نقل از طرف ديگر مانع دفن آنها می گرديد..يکاولنگ يکبار ديگر ويران گشت و فرزندانش در شطی از خون غلطيدند، فرياد بينوايان بيگناه آن همراه با بوی خون و باروت به هم آميخت و در هوا پيچيد و خون سرخ بر روی برف سفيد تابلوی هولناکی از حکايت ستمديدگانی را ترسيم نمود که از قرنها بدينسو از تبعيض و تعصب مضاعف رنج می برند. دشمنان افغانستان توانستند يکاولنگ را ويران و جغرافیايش را به زمين سوخته مبدل نمايند ولی نتوانستند هويت پايدارش را از هستی ساقط سازند. اگر خواسته باشيم غمنامۀ یکاولنگ را در قالبی موجز بيان نمائيم بهتر از اين نمی يابيم که تقريری کهن را به عاريت گرفته و بگوئيم که طالبان �آمدند و كندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند�. امروز مؤسسات بدنام حقوق بشر از صوفی گرديزی و ملا ستار و ملا لنگ و حاجی معاون و ديگر مسئولان آن فاجعهء هراس انگيز که فرزندان بی دفاع و بی سلاح يکاولنگ را قتل عام نموده، خانه ها و مغازه های شان را به آتش کشيده و حيوانات شان را چپاول نمودند اسمی بر زبان نياورده ولی بر عکس نام مدافعان نامدار يکاولنگ را که در سخت ترين شرايط از مردم مظلوم شان دفاع نمودند، در لست ناقضان حقوق بشر ثبت می نمايند.
تروریسم آثار باستانی و فرهنگی با دید گاه هویت زدائی قومی جامعه هزاره:-
�انهدام و تخریب تندبس های بو دا این آثار گران بهای فرهنگی و با ستا نی افغانستان وجهان بوسیله رژیم بنیا گرای طالبا ن تروریسم فرهنگی بوده است. در حقیقت این اقدام ضد ملی طالبان ترور و نابودی افتخارات تاریخی وفرهنگی جامعه هزاره وجهانیان بوده که بدین وسیله آنان خواست تا آ ثار گرانبها ی باستانی که از لحاظ چهره و ساختمان فزیکی شباهت های نژادی و ظاهری را باچهره وقیافه ء مردم هزاره ثابت میساخت منهدم وتخریب کرد. بزعم طالبان تا از قدامت تاریخی سه هزار ساله جامعهء هزاره در افغانستان کنونی و بومی بودن این گروه قومی جلو گیری کرده باشد. صرف نظر از انگيزهای مذهبی سه عامل اساسی ذيل در تخريب مجسمه های بودا نقش داشتند:
8 جولای 2010, 18:32, توسط khorasan
�اول، عقده وحقارت فرهنگی طالبان- عقده و حقارت فرهنگی در واقع نقش تعين کننده در فاجعه بودا بازی نمود. زيرا طالبان در مدارس دينی پاکستان شستشوی مغزی شده بودند
دوم، انگيزه های سياسی پاکستانی ها: حسا دت فرهنگی پاکستان تازه تشکيل نسبت به عظمت تاريخی سر زمين افغانستان، نشان داد مردم افغانستان در انظار جهان و تحريک تنش ها ميان مسلمانان و بوديستها بخصوص در هندوستان می تواند از جمله مهمترين انگيزه های سياسی برای پاکستان باشد.
سوم، نقش تند روان عرب- نفوذ افراطيون عرب بخصوص تاثير شخص بن لادن بر ملا عمر و همچنان نفرت از فرهنگ غرب بر اساس انگيزه های مذهبی، سياسی و فرهنگی باعث تقويت روحيه تخريب در ملاعمر و همه پيروان وی گرديد.. به بيان ديگر همه عوامل ازعقده حقارت فرهنگی طالبان گرفته تا اهداف سياسی پاکستان و روحيه نفرت تندروان بن لادنی از غرب در يک جبهه نامقدس باعث شد که بودا های بی گناه قربانی شوند
. روز جهانی مبارزه با تروريسم فرهنگی-.روز سوم مارچ را سازمان يو نسکو بحيث روز مبارزه عليه جنایات فرهنگی به رسمیت شناخته و سالانه باید جنایت فرهنگی از تخريب مجسمه های بودا بدست طالبان در افغانستان محکوم شود. افزون بر آن درين روز هر نوع تخريب و غارت داشته های فرهنگی و مذهبی در هر جای دنيا به شمول تاراج موزيم ملی عراق در حضور قوت های اشغالگر نيز محکوم شوند. بدين ترتيب درين روز جهانيان نفرت خود را از دشمنان فرهنگ ها و ارزشهای مشترک بشری ابراز نموده و در همگرايی و کثرت گرايی فرهنگی يک حرکت نمادين را انجام دهند.
مردم مناطق هزاره نشین کشور از زمان امیر عبدالرحمن تاکنون بیک آفت وبلای بنام سیلاب کوچیها مواجه است که این معضله بردوش مردم این سر زمین سنگینی دارد. در اثر این معضله میان مردم بی دفاع ودست خالی هزاره و کوچی های مسلح با حمایت دولت های وقت طی مدت یک قرن اخیر بارها برسر علفچر های مناطق هزارستان که از طرف رمه کوچی ها خورانده میشدند برخورد های خونین صورت گرفته است ودرین برخورد های خونین هر دو جانب وبخصوص مردم هزاره ء محلات گونانگون هزارستان تلفات انسانی و اقتصادی فراوانی را متحمل گردیده اند. ومیتوان از برخورد سال 1334—شمسی در ولسوالی جاغوری ولایت غزنی یاد آوری کرد که در اثر این برخورد خونین میان جانبین بیش ازسه صد نفر از مردم هزاره جاغوری از طرف کوچیهای مسلح با پشتیبانی دولت وقت کشته شدند.
چنانچه محترم عبدالجلیل بینش مینویسد:-
سیلاب کوچی دامنگیر بسیاری از مناطق افغانستان است. اما هزارستان بیشتر از هرجای دیگر از این سیلاب وحشت زا آسیب می بیند. کوچی گری و رفتن کوچی ها در هزارستان یک پروسه سیاسی است، دقیقاً پس از قتل عام عبدالرحمن خان، سیاست سرکوب و غصب اراضی هزارستان از طریق های گوناگون تعقیب شد. خطر ناکترین سیاست که نزدیک به یک قرن مردم هزارستان را تحت شکنجه و فشار قرار داده است پروسه آوردن کوچی ها است. واقعیت امر این است که از مجموعهء بنام کوچی، بهره برداری سیاسی می شود و این يك ستمي بزرگ به حال هزاره های ده نشین و هم به پشتون هاي کوچی است. سود این برنامه ظالمانه را فقط گردانندگان اصلی پروسه به جیب می زند. کسانیکه نه معتقد به منافع هزاره های ده نشین هستند و نه به منافع کوچی های پشتون بلکه آنها به سیاست تفرقه بی انداز وحکومت کن، باو رمندند. امسال نیز کوچی ها در موسم سر سبزی و گرمی، شتابان و با غرور و غرق در تسلیحات و تجهیزات نظامی وارد دروازه های هزارستان شدند. فیرهای شادیانه و تهدید آمیز کوچی ها مردم را به وحشت انداختند. فصل عریضه بازی وعریضه نویسی به مقامات مختلف دولتی که متاسفانه هیچ کدام عادت به شنیدن حرفهای آزار دهنده مردم مخصوصاً در قبال کوچی ها را ندارند، بار دیگر آغاز شد. هر کس درد هایش را به کاغذ ها نوشتند و به سوی دروازه های دولت با امیدهای زیاد پرتاب کردند و هیچ کسی هم نشنید، نه ریاست جمهوری نه پارلمان، نه وزارت داخله و ولایت و ولسوالی ها نه تنها نشنیدند که بعضاً خود را مدافع حریم بی گناه کوچی ها نيز قلمداد کردند.
سال گذشته هیئت عالی رتبه دولتی که مرکب از چهار نفر وزرای مشاور رئیس جمهور بودند بعد از بررسی مناطق هزاره نشین واضحاً گفتند که هزارستان گنجایش کوچی ها را ندارد و کوچی ها نباید وارد این ساحه گردد و به همین خاطر امسال خیلی ها فکر می کردند که کوچی ها نمی آیند. اما سهل انگاري وتعلل دولت و لجاجت کوچی ها بالاخره آنها را امسال هم وارد هزارستان ساخت. ولی همچنان بامخالفت جدی مردم مناطق مختلف رو به رو گردیدند. در قسمت هایی از بهسود این مخالفت از هرجایی دیگر جدی تر بود. ماه ها پیش در منطقه "میرهزار" بهسود با تلاش مردم و جمعی از متنفذین منطقه، کوچی ها را واداشتند به اینکه تعهدنامه اي به ولایت بدهند و از این منطقه پیشتر نروند و به مردم خساره وارد نکنند ولی مدت چندی نگذشت که کوچی ها با تلاش و معامله این مرز را شکستند و وارد ولسوالی مرکز بهسود شدند. پس از سپری کردن حدود یک ماه در چراگاه ها و بالای کشتزارهای مردم مرکز بهسود، تصمیم برگشت از بالای سرزمین مردم حصه اول بهسود را گرفتند. اما این بار مخالفت مردم جدی تر شد و تمامی مردم حصه اول بهسود از دایمرداد گرفته تا خالق و دوستدار و میر بچه و... این ولسوالی با جدیت تمام گفتند کوچی ها جنایت کرده و همین ها در زمان طالب مال و مواشی ما را بردند و سال گذشته نیز در مرز ولسوالی ما نفر کشته و اینک نیز مسلحانه وارد منطقه شده است و امنیت ساحه را مختل کرده است. به هیچ وجه به صلاح مردم افغانستان نیست که پروسه خصومت سازی ملی توسط کوچی ها دامن زده شود. در اثر پا فشاری مردم و همکاری مقامات ولسوالی حصه اول بهسود و مذاکره فی مابین کوچی ها و مردم این مناطق جریان پیدا کرد.
در اولین جلسه 14 نفر نماینده اقوام مختلف کوچی و 30 نفر از نماینده های مناطق مختلف ولسوالی حصه اول بهسود در منطقه "سرتاله" تجمع نمودند. بگو مگو ها به شکل بسیار جدی برای یافتن راه حل ساعتها ادامه یافت. قربان علی فصیحی یک تن از نماینده های حصه اول بهسود برای کوچی ها گفت شما اگر خود را افغانستانی و پابند ارزشهای افغانستان می دانید باید مطابق حکم قانون اساسی که صریحاً خاتمه یافتن کوچی گری و اسکان کوچی ها را حکم کرده است، احترام بگذارید. به دنبال آن فیصله هیئت عالی رتبه دولتی متشکل از چهار نفر وزرای مشاور را قبول كنيد که گفته اند هزارستان گنجایش کوچی ها را ندارد. این ظالمانه است که شما به فرمان یک رئیس بلدیه که حیثیت حقوقی پایین تر از یک والی را دارد تکیه می کنید ولی فیصله چهار وزیر مشاور و احکام قانون اساسی را قبول ندارید. پیشنهاد ما این است که شما از همان راه که آمده اید برگردید. بیش از این به صلاح نیست که مزارع مردم را بخورید و بر مردم ستم روا دارید. به يقين امنیت منطقه مختل مي گردد و بیمی آن می رود که آدم های ماجراجو از مناطق دیگر وارد شوند و برای مردم مشکل خلق نمایند.
جلسه 10/5 /1385 با تندی و خشونت پیشرفت و نتیجهء مثبتی در قبال نداشت. کوچی ها اصرار به رفتن از بالای مزارع مردم را داشت ولی مردم منطقه مخالفت می کردند و این باعث شد که برای روزهای متوالی جلسه باحضور نماینده های طرفین ادامه یابد. بالاخره روز سوم یعنی 13/5/1385 کوچی ها به خواست مردم منطقه تن دادند و پذیرفتند که باید از راه که آمده اند برگردند. اما متاسفانه کوچی ها بازهم نقص پیمان کردند و به آرامی برنگشتند و در قسمت "بادآسیاب" در مسیر برگشت خانه های مردم را چور و یک نفر را رخمی کردند و مزارع مردم را کاملاً خوراندند.
این زد و خوردها، جنگ ها و مذاکره ها راه حل اساسی معضل کوچی گری نیست. راه حل اساسی عمل به قانون اساسی و پایان دادن به کوچی گری می باشد. دولت اگر اقدام نکند وهمچنان در سیاست دو پهلوی خود باقی بماند، کوچی گری خاتمه پیدا نمی کند. و بدون شك، تداوم کوچی گری در افغانستان یکی از سرچشمه های خصومت زا و بحران آفرین براي آينده افغانستان خواهد بود. بنا بر اين بی توجهی دولت نسبت این پدیده خیانت آشکار به وحدت ملی و پروسه ملت سازی در افغانستان می باشد.
نتیجه گیری
در باره قتل عام ها تذکر مختصر ازین حوادث دلخراش وخونین که بالای مردم هزاره درطی مدت یک ونیم قرن اخیر تحمیل گردیده است یا د آوری کوتا ه بعمل آمده اند تخریب و انهدام تندیس های بودا در حقیقت قتل عام فرهنگ تاریخی و با ستانی سر زمین هزارستان بحساب میآ ید. که نسل کنونی مردم هزاره از آن آگاهی داشته باشند و در تصامیم سیاسی کنونی وآیندهء خود ها از آن پند بگیرن
�قبول این واقعیت که کوچاندن گروه هائی از قبایل به بخشهای دیگری از کشور، بویژه درشمال و غرب وعدم اسکان کوچیها و تشویق کردن آنان به پایمال کردن حقوق و ملکیتهای دیگران، بویژه در مناطق مرکزی (هزارستان) از لحاظ تاریخی موجب نارضایتی شدید وبروز تشنج درمیان مردم در مناطق وسیعی از افغانستان گردیده است.
دولت کنونی باید بخاطر حل معضله کوچیها تدابیر موثیر وعملی را بدون کدام سیاست بازی قومی روی دست گیرد تا این مشکل از ریشه و اساس حل گردد و بد بینی ها میان مردم هزاره و اقوام کوچی پشتون رفع ودوستی وبرادری میان آنان بوجود آید.
�در باره باز سازی تندیس های تخریب شده ء بودا نیز تدابیر عملی از جانب دولت افغانستان و موسیسه یونسکو اتخاذ شود نباید این موضوع به فراموشی ودر تاق نسیا ن گذاشته شود وتمام مسایل تا هنوز گفته شده درین زمینه تحقق یابد و صرف در حرف وشعار باقی نماند.
�
�روی کرد ها
�سایت اریا ئی تخریب بودا نویسنده هارون امير زاده چاپ لندن-
�-سایت اریا نا نت زخم خونين يكاولنگ؛ گل سرخی برسينۀ عاشورا نویسنده خواجه بشیراحمد انصاری
ماه- مارچ - سال-2007- میلادی
8 جولای 2010, 22:18, توسط jawid
سپاس از جاوید فرهاد جان
البته امروز جای خوشحالی است که جوانان همه بدنبال ریشه یابی در تاریخی ما شده اند . البته یکی از افرادی که مدت 30 سال برای تحقیق به کشور های عربی بسر برد و تحقیقاتی زیادی نمود و دلاور مردان سرزمین های اهورایی ما از بین پاره ورق های کهنه کتاب های عربی بیرون آورد . ولی ترجمه تازینامه بدون غرض هم از شاهکار های اوست .
http://www.tebyan.net/index.as...
میخواهم این را بگویم که بدترین خیانت را برای ایران و افغانستان سلمان فارسی انجام داده . . حتا گمان براین است که که قرآن را سلمان نخست به فارسی نوشته و بعد که خودش عربی و عبری را هم میدانست . آنرا بقه عربی ترجمه کرده و قرآن ابتدائی مثل چتل نویس بچه های صنف 4 بود و بعد ها استعمار قیزه آنرا در دست گرفت و تا حالا میتازد.
و خرد بچه های سرزمین مارا جویده و نگذاشته مغز اینها باز شود و راه را همیشه گم کرده اند.
مردم ما و ایرانی ها تا به حالا اسلام را نپذیرفته اند . و عمل هم نمی کنند. و اسلام با قهریت و اختناق و فشار و کشتار تا حالا به پیش رفته . و موضوع دیگر هم وجود نفت در سرزمین های اسلامی باعث استقرار آن شده وگرنه اگر از نظر جوامع بشری حساب کنیم . اسلام در زمان خود محمد چندین دهه از جامعه کفر عرب عقب بود.
و درگیری دو قبیله بر سر قدرت و حکومت قرنهاست که ادامه داد . گاو مرد و گاو دوشه شکست . اما غلامان حلقه بگوش مثل همین جنگسالاران هنوز هم نمیگذارند که افغانستان پیشرفت کند.
قبلی سلمان با با آتش آتشکده زرتشتیان و درج آن درج قرآن مسلمان ها را به سوختن در آن دعوت کرد که همه بدون درنگ تو سط محمد پذیرفته شد .و برای اینکه اجداد ما را از راه بشریت وپاسداری از پاکی آتش به آتش پرستی محکوم کردند و هر چه خرافات بود بکار گرفتند . اما آفتاب را هیچ وقت به دو انگشت پنهان کرده نتوانستند و امروز که این معلوم است که تمام آیت های تازینامه توسط سلمان و محمد بطور سری ساخته شده وم جاهلین بی خبر آنرا پیراهن عثمان ساخته و در هر تلویزیون جار می زنند و میترسند که مردم حقایق را بدانند .
پیش از مسلمان شدن خود محمد کلمه طیبه بسیار کوتاه بود ( لااله الا الله ) و خانه کعبه هم دارای 360 بت بود
که حتا از دین این بت ها محروم بت . یتیم بچه ، پدر مرده ، مادر مرده کفالت بدوش جد و همین ابولهب که داری سرمایه زیاد بود . از کار ها و عقده های و محرومیت های و هزیان گویی های محمد نفرت داشت . این شخص به کمک سلمان برای او هم یک آیت آورد ( تبت یدا ابی لهب ) این الله اگر ابولهب بد بود چرا به اراده الله به دنیا آمد . پس زور الله به ابولهب و زن شاعره اش نمی رسید و محمد مجبور به گله از دست او بود.
http://ali-dashti-23-years.tri...
و بار ها ابولهب پرسش ها نمود و محمد نمیتوانست پاسخ دهد و زود فرار می کرد.
محمد آدم زرنگی بود. در سفر شام عرب های پولدار را در شام دید و عقده هایش یکبار طغیان کرد و به فکر افتاد تا پولدار شود بهترین شعل در آنوقت در عربستان پیغمبر شدن بود . و در زیر هر سنگ هزاران پیغمبر بود . ولی محمد دانست که چطور از مهارت ها و تجربیات سلمان استفاده کند و چطور در نخست با زدن کاروانها به کمک پسر کاکایش علی سگ کش اقدام نمودند . که نخستین بار به کاروان ابوسفیان حمله و تاراج کردند وچون قافله ها سگ داشت و علی خپ خپ مرفت و سگ را می کشت تا عو عو نکند.
و محمد بعد آنکه خدیجه پولدار را گپ داد .و رقاقبت را با ابو لهب شروع کرد . بچه بازی هم می کرد و هر روز یک بچه 7-8 ساله را در اتاق کوچکی که در کنج حویلی داشت میبرد و و اگر کسی جرئت می کرد و می پرسد . میگفت من به او نماز و تعالیم دین را خصوصی انجام می دهم و ابوبکر هم تصدیق می کرد.که به صدیق معروف شد.
محمد که بچه را می برد برای نماز
نماز نه بچه را می کرد آن بچه باز }
http://www.iranianuk.com/artic...
امروز مرد و زن و دختر و پسر افغان باید چشم های شان باز شود و حقایق تاریخ و بدبختی خود را بدانند. و این سنت های محافظه کاری ملا ها بشکنند . تا رهایی یابند.
http://www.ogrish.tv/play.php?vid=795
10 جولای 2010, 05:54, توسط hbibulla
پيامبر صلی الله عليه وسلم فرمود: در زمانهای پيش از شما مردی بود که 99 نفر را کشته بود. از مردم پرسيد که داناترين شان کيست؟ وی را به راهبی رهنمائی کردند، نزد راهب آمده اعتراف نمود که او 99 نفر را کشته، آيا توبهء برای او وجود دارد؟ راهب گفت: نه! آن شخص راهب را هم کشت و صد نفر را تکميل کرد. آنگاه از عالمترين مردم پرسيد او را به عالمی راهنمائی کردند. نزد عالم آمده، اعتراف کرد که 100 نفر را کشته است، آيا راهی برای توبه اش وجود دارد؟
عالم گفت بلی. چه کسی می تواند که بين او و بين توبه مانع شود؟ برو به سرزمين فلان و فلان در آنجا مردمی هستند که خدا را می پرستند، تو هم با آن مردم عبادت کن و به سرزمين خويش ميا، زيرا اين سرزمين جای بدی است، آن مرد رفت و در نيمهء راه مرگش فرا رسيد. فرشتگان رحمت و عذاب بر سرش اختلاف کردند. ملائکهء رحمت گفتند: اين شخص توبه نموده و از دل بسوی خدا روی آورده است. و ملائکهء عذاب گفتند که هرگز او کار خوبی انجام نداده. فرشته ای بصورت آدمی از راه در رسيد، و او را حکم در ميان خويش قرار دادند، وی گفت: هر دو زمين را اندازه بگيريد به هر کدام که نزديکتر بود از آنش بحساب آوريد، آنها هم هر دو زمين را اندازه گرفتند ديدند به سرزمين مطلوبش که قصد آن را داشته نزديکترين است و ملائکهء رحمت روحش را قبض کردند.
در روايتی در حديث صحيح آمده: که وجبی به ده نکوکاران نزديکتر بود. از اين رو از جملهء مردم آن بحساب رفت.
در روايتی در صحيح آمده: خداوند به اين سرزمين گفت که دور شو و بديگری گفت که نزديک شو و گفت بين آن را اندازه بگيريد. چون آنها اندازه گرفتند يک وجب به اين قريه نزديکتر بود، پس خداوند گناهانش را آمرزيده او را مورد رحمت خويش قرار داد.
در روايتی آمده که وی سينهء خود را به طرف آن سرزمين گردانيد.
ش: در اين حديث اشاره بر اين رفته که برای انسان ضروری است تا از گناهی که کرده توبه نمايد هرچند که کبيره باشد، و از رحمت الهی مأيوس نباشد. زيرا خداوند پذيرندهء توبه و مهربان است، و هرچند گناهان زياد و بزرگ باشد در مقابل پذيرش توبه از سوی باريتعالی کوچک شمرده می شود فرمودهء خداوندی است "ان ربک واسع المغفرة" و هم فضيلت علم بر عبادت توأم با جهل از آن دانسته می شود و اشاره است بر اينکه برای شخص توبه کننده لازم است از حالاتی که در هنگام معصيت بدان خوی گرفته دوری جويد.
10 جولای 2010, 05:59, توسط hbibulla
قال الله تعالی: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ آل عمران: ٢٠٠
قال تعالی: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ البقرة: ١٥٥
قال تعالی: إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ الزمر: ١٠
قال تعالی: وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ الشورى: ٤٣
قال تعالی: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ البقرة: ١٥٣
قال تعالی: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ محمد: ٣١
وَالآياتُ في الأمر بالصَّبْر وَبَيانِ فَضْلهِ كَثيرةٌ مَعْرُوفةٌ .
خداوند می فرمايد: ای کسانی که ايمان آورده ايد صبر کنيد و همديگر را به صبر دعوت نمائيد. آل عمران: 200.
و هم می فرمايد: همانا شما را به چيزی از ترس و گرسنگی و کمی مالها و جانها و ميوه ها آزمايش می کنيم و مژده بده صبر کنندگان را. بقره: 155
و هم می فرمايد: همانا مزد صبر کنندگان بيشمار داده می شود. زمر:10
و هم می فرمايد: هر آئينه آنکه صبر کند و بيامرزد همانا اين کار از زمرهء کارهای مقصود ايست. شوری: 43
و هم می فرمايد: هر آئينه شما را آزمايش می کنيم تا مجاهدين و صابرين شما را بدانيم. (به علم ظهور). محمد: 31
25- وعن أبي مَالِكٍ الْحَارِثِ بْنِ عَاصِم الأشْعريِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قال: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم: « الطُّهُورُ شَطْرُ الإِيمَان، وَالْحَمْدُ للَّه تَمْلأَ الْميزانَ وسُبْحَانَ الله والحَمْدُ للَّه تَمْلآنِ أَوْ تَمْلأ مَا بَيْنَ السَّموَات وَالأَرْضِ وَالصَّلاَةِ نور، والصَّدَقَةُ بُرْهَان، وَالصَّبْرُ ضِيَاء، والْقُرْآنُ حُجَّةُ لَكَ أَوْ عَلَيْك. كُلُّ النَّاس يَغْدُو، فَبِائِعٌ نَفْسَهُ فمُعْتِقُها، أَوْ مُوبِقُهَا» رواه مسلم.
25- از ابو مالک حارث بن عاصم الاشعری رضی الله عنه روايت است که:
رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود: پاکی نصف ايمان است. الحمد لله ميزان را پر می کند و سبحان الله و الحمد لله پر می کنند هردو و يا پر می کنند بين آسمانها و زمين را، و نماز نور و روشنائی است و صدقه دليل است و صبر روشنی است و قرآن دليل است بنفع يا به ضرر تو، هر انسان صبح می کند و سپس خويشتن را می فروشد، يکی نفسش را آزاد می کند (از عذاب) و ديگری هلاکش می کند.
10 جولای 2010, 06:02, توسط hbibulla
26 – از ابو سعيد سعد بن مالک بن سنان الخدری رضی الله عنهما روايت است که:
مردی از انصار از پيامبر صلی الله عليه وسلم چيزی درخواست کرد، پيامبر صلی الله عليه وسلم حاجت او را برآورد. باز سئوال نمود، باز برايش داد، تا اينکه همهء آنچه که نزد شان بود تمام شد و بعد از آنکه تمام آنچه را که در دست شان بود نفقه دادند، فرمودند: اگر مالی در دستم باشد آنرا از شما دريغ نمی کنم، و کسی که سئوال نکند خداوند او را عفيف نگه می دارد، و کسی که خود را به صبر وادارد، خداوند به وی توفيق صبر می دهد، برای هيچکس بخشش و عطائی بهتر و وسيع تر از صبر داده نشده است.
ش: معنای حديث چنين است که آنکه از سئوالگری امتناع ورزد، خداوند در عوض آبرويش را حفظ کرده و مشکل فقرش را چاره سازی می کند، و آنکه با نياز به خدای تعالی از غير او بی نيازی جويد، خداوند به وی می دهد آنچه را که بدان از سئوالگری بی نياز شود وبه وی غنای نفسی ارزانی می کند و کسی که خود را با ترک سئوال عادت دهد و صبر کند تا رزقی به وی فرا رسد، خداوند وی را توانائی دهد و وی را برای تحمل سختی ها آماده نموده و کمک خدا يار و مددگار وی شود و به مقصودش رسد.
27- وَعَنْ أبي يَحْيَى صُهَيْبِ بْنِ سِنَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قال: قَالَ رَسُولُ الله صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم: «عَجَباً لأمْرِ الْمُؤْمِنِ إِنَّ أَمْرَهُ كُلَّهُ لَهُ خَيْر، وَلَيْسَ ذَلِكَ لأِحَدٍ إِلاَّ للْمُؤْمِن: إِنْ أَصَابَتْهُ سَرَّاءُ شَكَرَ فَكَانَ خَيْراً لَه، وَإِنْ أَصَابَتْهُ ضَرَّاءُ صَبَرَ فَكَانَ خيْراً لَهُ » رواه مسلم.
27- از ابو يحيی صهيب بن سنان رضی الله عنه روايت است که:
آنحضرت صلی الله عليه وسلم فرمود: کار مسلمان انسان را به شگفتی و تعجب وا ميدارد. زيرا همهء کارش برای او خير است، و اين امر برای هيچکس جز مسلمان ممکن نيست. اگر به وی فراخی و آسانی روی دهد شکر کند، برايش خير است، و اگر به او سختی برسد هم صبر کند برايش خير است.
11 جولای 2010, 06:40, توسط بابک روشن ضمیر
آقای حبیب الله سلام!امیدوارم صحتمند باشید.تا جایی که نوشته های شما را که از کتب دینی تان نقل نموده اید مطالعه نمودم،به این نظر رسیدم که متاسفانه اکثر شان از فقدان و یا ضعف خرد،منطق و عدالت خیلی رنج میبرند.دوست گرامی! قبل از اینکه با چشمان بسته این نوشته ها را پذیرفته و به کابل سایت تحریر نمائید،برای یکبارهم که شده به خرد و منطق تان مراجعه فرموده و ببیند که آن چیزی که مینویسید چقدر درست و با مفهوم میباشند.
اجازه بدهید که یکی از نوشته هایتان را مورد ارزیابی کوتاهی قرار بدهم:توجه فرمائید به نقل قول تان از جناب ابوسعید سعد بن مالک که خودش به نوبت خود یکی از احادیث پیامبرش را نقل میکند.چند سطر مختصر تحریر نمایم.شما یکبار دیگر نوشته تان را مرور نمائید.خلاصه اش اینست که کسی بعد از قتل 99 نفر پشیمان شده و برای رهایی از عذاب وجدان یا عذاب الهی در صدد توبه و استغفار میشود.با مراجعه به راهب دوباره مایوس شده و با قتل راهب مذکور شماره مقتولین خود را به صد میرساند.با مراجعه اش به یک عالم(؟؟!!) راهی شهر انسانهای عابد شده ودر مسیر راه میمیرد. نظر به مسافت راهی را که تا شهر مورد نظرش پیموده ، نظر به اظهارات ملائیکه رحمت از جمله عابدان شهر مورد نظرش محسوب گردیده ،یعنی توبه اش پذیرفته شده است.اول اینکه این حکایت مجهول و غیرموثق با افراد نامعلوم و سیستم عدالت مجهول ،یک افسانه خیالی بیش نبوده و مربوط اطفال زیر هفت سال میباشد.اگر باز هم آنرا بخاطر شما و جناب ابوسعید تان بپذیرم،باز هم دارای نکات ضعف منطقی و عدالتی میباشد.
دقت کنید ! در این داستان شما، متضرر واقعی کی ها اند؟الله و یا آن صد نفری که بدست این مرد از نعمت حیات محروم گردیده اند؟ این قاتل باید ازمقتولین خود و یا وارثین شان طلب عفو میکرد و یا از الله؟ بالاخره حق بخشیدن خون این مقتولین بدست خودشان و یا وارثین شان میباشد و یا بدست الله؟ فکر نمیکنید که الله با قبول توبه آن مرد قاتل ،و بخشیدن او ،حقوق آن صد نفرمقتول را پایمال کرده باشد؟حال آنکه از نگاه احکام شرعی دین اسلام ، این نوع حقوق به دو حصه تقسیم میگردند.حق الله و حق العبد.پس باید حق الله تنها مربوط باشد به بخشیدن صرف حق خود الله و نه حق العبد.وارثین آن صد نفرمقتول حق ادعای حقوق العبدی خود میباشند و باید آن فرد قاتل علی الرغم استغفارش مورد مجازات قرار بگیرد.اگر شما ادعا میکردید که مثلآ به جای آن فرد قاتل ،شخصی که نماز نمیخوانده ،از الله طلب مغفرت کرده و الله او را بخشیده است.من در قسمت حق بخشیدن آن فرد با شما مشکلی نمیداشتم.پس این حکایت با متن احکام شرعی در تضاد قرار دارد.
دوم اینکه چرا برای بخشیده شدن و بخاطر توبه به یک شهر دیگری رفت؟چرا باید به شهر مردمان خداپرست رفت؟مگر در شهر گنهکارن الله وجود ندارد؟یا اینکه گوشهای الله از شنیدن توبه افراد در شهر های گنهکاران عاجز میباشد؟آیا زمین و محل توبه هم باید معلوم و یا مشخص باشد؟ و یا اینکه هر کس بتواند در هر مکانی طلب مغفرت نماید؟این نکته را من دور از منطق میدانم.اما اگر هدف از این داستان و از شهر عابدان ،شکل سمبولیک بوده و معنی مراجعت به قول شما مدعیان ایمانداری به اعمال صالحه دینی باشد باز هم این موضوع را با طی مسافه که نوشته اید بدون ارتباط منطقی میدانم.
سوم اینکه این مرد قاتل و توبه گار باید از سرعت حرکت خود نیر مرهون باشد.اگر سرعتش کمتر از سرعتی که داشت میبود ،مسافت اش به شهر گنهکاران نزدیکتر بوده و باوجود توبه اش باز هم از جمله افراد عابد و توبه گار شهر نیکان محسوب نمیشد.چقدر فقدان خرد در این نقل قول و داستان وجود دارد.در این داستان هم الله محکوم به بی عدالتی شده است و هم معیار بخشش تنها مربوط به استغفار نه بلکه مربوط به سرعت راهپیمایی میباشد.چه منطقی در دوری و یا نزدیکی از شهر مورد نظر با بخشیده شدن و یا قبول توبه وجود دارد؟
هدف کلی این داستان تان عبارت از تبلیغ در باز بودن دروازه" قبول توبه" میباشد.این نوع حکایات جنایتکارانی مثل ملاعمر و گلبدین و خمینی وخامنه ای را تشویق بیشتر به قتل انسانهای مظلوم مینماید.به این قاتلین و امثالهم این امیدواری را میدهد که : از کثرت قتل انسانهای مظلومی که بدستان ناپاک شان صورت گرفته هراس نکنند.صرف کمی زحمت کشیده و توبه نموده و به شهر عابدان؟؟!! سفر نمایند.خاطرجمع باشند که نظر به سرعت حرکت شان که با وسایل نقلیه معاصر بهتر از گذشته میباشد، مشکلی در قسمت بخشیده شدن و مورد عفو قرار گرفتن ندارند.تمام آن خونهایی که ریخته شده هم زاید و عبث میباشد.زهی منطق!
خطاب به سایرین! دوستان گرامی ما باید به صفت یک انسان ،از رسانیدن هر نوع ضرر به همنوع خود و سایر موجودات اجتناب نمائیم.چیزی را که به خود نمیپسندیم، باید به دیگران هم نه پسندیم.همان سه کلام برای زندگی بهتر اجتماعی ،ما را کمک میکند.پندار نیک،گفتار نیک،کردار نیک.البته این مهم نیست که گوینده این کلام کی میباشدو یا مربوط کدام آئین است.متباقی تمامی انواع عبادات و امثالهم،اعمال زاید و ضیاع وقت میباشد.به عوض گرسنگی کشیدن و یا سینه زنی،و یا روزانه دهها بار خم و راست شدن ،بهتر است به فکر کمک به همنوع باشیم.به عوض امید بستن به توبه نزد الله که ساخته خیالات بشر میباشد ،به فکر طلب عفوو جبران خسارات از کسی باشیم که برایش ضرری رسانیده باشیم. با عرض حرمت، بابک روشنضمیر!
12 جولای 2010, 07:02, توسط Fahim
قرآن (تازینامه) کتابی است جنایی و جز آیات جنایی و آدمکشی چیز دیگری برای بشریت ندارد. امیدوارم که مدیر وبسایت کابل پرس? برای خشنودی حبیب الله تازی زاده، مطلب مرا سانسور و حذف نکند.
12 جولای 2010, 20:13, توسط Fahim
محترم بایک روشن ضمیر
تشکر از نوشته های مفیدتان. از مطالعه مطلبتان بسیار لذت بردم. چقدر خوب و منطقی نوشته کردین. بیشتر اوقات دین با انسانیت در تضاد است. یعنی یک انسان متدین و مذهبی بسیار خشک و متعصب و شاید بهتر باشد بگویم خودخواه است. انسان مومن مسلمان مانند حبیب الله تازی زاده و امثال ایشان، همیشه فکر میکنند که یک متر بیشتر با خداوند فاصله ندارند و انسانهای دیگر ناپاک و گناهکار هستند.
متاسفانه افکار حبیب الله و امثال ایشان همیشه بر روی یک چیز تمرکز یافته و آن چیزی جز مسائل قرون وسطائی دینی نیست. از نظر ایشان، همه ما گناهکار و کافر هستیم. افکار یک شخص مسلمان بر روی یک محور میچرخد و آن دین و مسائل دینی و خرافات است. اگر ما هم مانند اسپانیا اسلام را از سرزمین مان بیرون میکردیم، امروز مانند اسپانیا و کشورهای پیشرفته دیگر، نتنها به خودمان، بلکه به بشریت خدمت میکردیم. اگر اینطور میشد، دیگر دزدی، جنایت و چور و چپاولی در کشورمان وجود نداشت. خودتان لطفا بالای نوشته های من و محترم روشن ضمیر فکر کنید و سپس نتیجه گیری نمائید.
با احترام فراوان
14 جولای 2010, 01:48, توسط hbibulla
بابک ضمير
سلام برای همه
تشکر از توضيعات تان دراين روايت اول مقصد از بخشاينده گی و مهربانی الله (ج) ميباشد که بی حد است که تنها خودش میداند اندازه اش را. دوم امید به الله(ج) که او توانا به همه چیز میباشد بخواهد میبخشد نخواهد نمی بخشد اما انسان هر قدر که زیاد امیدو ایمان داشته باشد انشاالله که الله (ج) اورا میبخشد به خاطرییکه هرکسی به او رو بیاورد اوآن را نمیراند و دیگر هست کننده تمام کاینات او است زنده میکند میمیراند و باز زنده میکند هرلحظه یی که بخواهد .سوم اینکه آن شخص متوجه اعمال زشت خود شده نمیفهمید که آینده چی کار کند به این خاطر پیش راهب رفت چون راهب هم ایمان ضعیف داشت قاتل را ناامید ساخت هيچ کس اختيار ندارد که از طرف الله(ج) فيصله کند.اما راهب بيعقل اين کار را کرد. قاتل چون راه نجات برای خود میپاليد دیدکه راهب راه را برایش بند کرد غضب شده آنرا به قتل رساند .عالم او را بجاییکه فسق فساد دزدی قتل وغیره نبود فرستاد همان ضرب المثل که میگویند بامانشینی ما شوی بادیگ نشینی سیاه شوی به همین خاطر قاتل راگفت که ازين شهر (مثلش افغانستان است) خارج شو پيش مردم اهل صالح برود تاکه آنجا عبادت کند و اعمال صالح انجام بدهدواز قتل کردن دست بکشد اگرعالم هم مثل راهب برایش جواب میداد پس قاتل ۱۰۰ یا بیشتر دیگررابه قتل میرساند خوب به فکرشما کدام کار بهتراست کار راهب یاکارعالم .الله(ج) حق هيچ کسی را تلف نکرده ونميکند به همين خاطر شريعت اسلام را برای ما قانون گذاشته .اول ما نميدانيم که آن۱۰۰مقتول چی نوع انسانها بودند شايد آنها هم بدتر از قاتل بودند ياخيردوم حسابيهای اصلی در روز محشر است الله(ج) درروزحشر چيزهای بهتری برای آنها ميدهد که ازین که وارثین آنها دردنیا از قاتل میگرفتند خوشنود شوند يا برعکس.
الله(ج) همه جا شنوا است هر جا که بخواهد توبه را قبول میکند اما انسان ضعيف است مثلآ بسياری مردم افغانستان در افغانستان شراب نمیخورند زنا نميکنند ..اما در ممالک ديگر که ميروند همه اين کار هارا ميکنند محيط بالای انسان بسيار تاثير دارد به همين خاطر قاتل را گفت که ازين شهر برو .
محترم بابک ضمير شريعت اسلام بالای امت محمد (ص) قانونی است از طرف الله(ج) ودر مقابل شريعت همه گی يکی استند مثلآ يکی از روزها زنی دزدی کرد اقارب دزد کسی را مثل واسطه پيش مبارک (ص) فرستادند که شريعت اسلام را بالای زن جاری نکند محمد(ص) بالای منبر برآمد وفرمود قسم به الله پاک که جان من دردست اوست اگر دخترم دزدی کند شريعت اسلام را بالايش جاری ميسازم آن زمان گذشت که پولدار واسطه داريا زوردار هر کاری که ميخواستند ميکردند وبازخواست ازشان نميشد حالا درمقابل شريعت اسلام همه یکی استند .درباره خمینی خامنه ای گلبدین بوش کرزی شارون وغیره نوشتید قاتل قاتل است حالا که زیر ریش و بروت یا دریشی ونکتایی خود راپت کنند پیش شریعت یکی استند شما میفهمید که در شریعت اسلام کبیر در باره قاتل چی حکم شده. الله (ج) میفرماید هرکس که یک نفس را نا حق بکشد تمام نفس های دنیا را کشته هرکس یک نفس را نجات بدهد تمام نفس های دنیا را نجات داده .خلاصه برایت نوشتم اگر درباره یی شریعت اسلام سوال داشتی بفرما موفق باشی .
14 جولای 2010, 02:15, توسط hbibulla
ُفهيم
سلام برای همه
دفعه قبل هم برايت نوشتم بار آخر هم برایت مینوسم اگر ميخواهی جر بحث بامن داشته باشی اخلاقت را خوب کن. انسانهای چتيات مينويسند که غير از چتيات در مغزشان چيزی ديگر نيست
باز خواهش ميکنم که توعين ودشنام به کسی ننويس اين راه انسانيت نيست
مزن به دروازه يی کسی به انگشت که نزنت به دروازه ات به مشت
موفق باشی
14 جولای 2010, 02:37, توسط hbibulla
مردی به پيامبر صلی الله عليه وسلم گفت: مرا توصيه کن. ايشان فرمودند: خشمگين مشو. آن مرد چند بار سؤالش را تکرار کرد. رسول الله صلی الله عليه وسلم در هر بار فرمودند: خشمگين مشو.
بخاطرييکه آن مرد انسان خشن بود
رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود: نيرومند کسی نيست که زياد کشتی بگيرد. نيرومند کسی است که در هنگام خشم بر خويش تسلط داشته باشد.
رسول الله صلی الله عليه وسلم فرمود، از خدا بترس هر کجايی که بودی و در مقابل بدی نيکی کن تا آنر محو نمايد، و با مردم به شيوهء نيکو و اخلاق حسنه رفتار کن.
14 جولای 2010, 15:16, توسط Fahim
حبیب الله تازی زاده
من بسیار آرام و با شخصیت هستم، اما چتیات شما چاپلوسان عرب پرست، مرا ناراحت میکند. بنابراین من هم تصمیم میگیرم که حقایق ناگفته اسلام و تازینامه شما را بیان و افشا کنم. من جز حقیقت چیزی نوشته نمیکنم. اما اینکه از نظر شما چتیات است، این بسیار بی انصافی میباشد. من از عقل و منطق خودم که خدا برایم عطا نموده استفاده میکنم، اما شما سخنان و افکار پوچ یک عرب جنایتکار را بازخوانی میکنید. من حق دارم که جلوی چتیات تو را که باعث کشتار و قتل عام مردم ستمدیده افغان ما شده بگیرم. شما با این خرافه پراکنی میخواهید مردم بدون مطالعه ما را گمراه و خشن بسازید. جنایات را متوقف کنید و بیش از این خشونت و قتل عام را ترویج نکنید. شما صرفا میتوانید داخل مسجد همانطور که خودت زیر دست ملا سبق خواندی، به دیگر کودکان هم درس تازینامه و وحشیگری یاد بدهی.
لطفا از اینترنت که ساخت کافران است استفاده نکن. برو و دندانهایت را با مسواک (برس) چوبی سنت پیغمبر برس کن تا ثواب آخرت نصیبت شود.
حبيب الله الغباء ، لا تكتب شيئا عن الآيات الشيطانية
15 جولای 2010, 04:11, توسط hbibulla
فهيم
سلام برای همه
تا ديروز از خدا(ج)منکر بودی امروز ميگويی که عقل خدا(ج) برايت داده بيشک دهنده همه چيز خدا(ج)است.
يگانه چيزييکه همه انسانها قناعت دارند که الله(ج) برايشان تکميل داده اين عقل است بخاطرييکه همه خود را با عقل حساب ميکنند.
و هنگامى كه به آنان گفته شود: «در زمين فساد نكنيد» مىگويند: «ما فقط اصلاحكنندهايم سذللّه! (11)
آگاه باشيد! اينها همان مفسدانند; ولى نمىفهمند. (12)
و هنگامى كه به آنان گفته شود: «همانند (ساير) مردم ايمان بياوريد!» مىگويند: «آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!» بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمىدانند! (13)
و هنگامى كه افراد باايمان را ملاقات مىكنند، و مىگويند: «ما ايمان آوردهايم!» (ولى) هنگامى كه با شيطانهاى خود خلوت مىكنند، مىگويند: «ما با شمائيم! ما فقط (آنها را) مسخره مىكنيم!» (14)
خداوند آنان را استهزا مىكند; و آنها را در طغيانشان نگه مىدارد، تا سرگردان شوند. (15)
آنان كسانى هستند كه «هدايت» را به «گمراهى» فروختهاند; و (اين) تجارت آنها سودى نداده; و هدايت نيافتهاند. (16)
آنان ( منافقان) همانند كسى هستند كه آتشى افروخته (تا در بيابان تاريك، راه خود را پيدا كند)، ولى هنگامى كه آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفانى مىفرستد و) آن را خاموش مىكند; و در تاريكيهاى وحشتناكى كه چشم كار نمىكند، آنها را رها مىسازد. (17)
آنها كران، گنگها و كورانند; لذا (از راه خطا) بازنمىگردند! (18)
15 جولای 2010, 04:25, توسط hbibulla
فهيم
سلام برای همه
شما با این خرافه پراکنی میخواهید مردم بدون مطالعه ما را گمراه و خشن بسازید. جنایات را متوقف کنید و بیش از این خشونت و قتل عام را ترویج نکنید.
بلی من ميخواهم که مردم ديگر جنايت وقتل عام نکنند شما مرا درست درک کرديد .پاک کردند دندانها برای شما عيب است معلوم است که شما کی استید ما همیشه دندانهای خودرا انشاالله که پاک کرده ومیکنیم پاکی و نظافت نصف ایمان مسلمانان است ما به این افتخار میکنیم
15 جولای 2010, 04:05, توسط hbibulla
فهيم
سلام برای همه
تا ديروز از خدا(ج)منکر بودی امروز ميگويی که عقل خدا(ج) برايت داده بيشک دهنده همه چيز خدا(ج)است.
يگانه چيزييکه همه انسانها قناعت دارند که الله(ج) برايشان تکميل داده اين عقل است بخاطرييکه همه خود را با عقل حساب ميکنند.
و هنگامى كه به آنان گفته شود: «در زمين فساد نكنيد» مىگويند: «ما فقط اصلاحكنندهايم سذللّه! (11)
آگاه باشيد! اينها همان مفسدانند; ولى نمىفهمند. (12)
و هنگامى كه به آنان گفته شود: «همانند (ساير) مردم ايمان بياوريد!» مىگويند: «آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!» بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمىدانند! (13)
و هنگامى كه افراد باايمان را ملاقات مىكنند، و مىگويند: «ما ايمان آوردهايم!» (ولى) هنگامى كه با شيطانهاى خود خلوت مىكنند، مىگويند: «ما با شمائيم! ما فقط (آنها را) مسخره مىكنيم!» (14)
خداوند آنان را استهزا مىكند; و آنها را در طغيانشان نگه مىدارد، تا سرگردان شوند. (15)
آنان كسانى هستند كه «هدايت» را به «گمراهى» فروختهاند; و (اين) تجارت آنها سودى نداده; و هدايت نيافتهاند. (16)
آنان ( منافقان) همانند كسى هستند كه آتشى افروخته (تا در بيابان تاريك، راه خود را پيدا كند)، ولى هنگامى كه آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفانى مىفرستد و) آن را خاموش مىكند; و در تاريكيهاى وحشتناكى كه چشم كار نمىكند، آنها را رها مىسازد. (17)
آنها كران، گنگها و كورانند; لذا (از راه خطا) بازنمىگردند! (18)
15 جولای 2010, 19:04, توسط Fahim
ملا حبیب الله
من چندین مرتبه در نوشته های قبلی خودم نوشنه کردم که من به آفریننده ایمان دارم، اما خدائیکه من قبول دارم الله جنایتکار تو نیست، بلکه خدای واقعی و مهربان است. من هزاران بار دیگر میگویم که الله تو را قبول ندارم. الله ای که محتاج تقسیم غنیمت باشد. سوره الانفال آیه 41
غنیمتی که با هجوم و تجاوز به غیر مسلمانان بدست می آمد.
در سوره الزمر آیه 36 نوشته شده که الله تو انسانها را گمراه میکند! معمولا شیطان انسان را گمراه میکند. چطور میتوانم الله گمراه کننده تو را قبول داشته باشم؟
در سوره المائده آیه 38 الله تو (محمد) میگوید: دست زن و مرد دزد را به کیفر اعمالشان قطع کنید .....
این الله نادان تو چرا فرصت دیگری به این دزدان که از روی مجبوری دست به دزدی میزنند نمیدهد تا اصلاح شوند؟ یا اینکه آنها را تربیت کند و برایشان شغل و کار فراهم نماید تا مجبور نباشند دزدی کنند.
این الله نادان و عرب تو نمیداند که وقتی دست و پای کسی را قطع میکنی، این شخص دیگر نمیتواند امرار معاش کند و باز هم مجبور میشود دزدی کند.
در سوره آل عمران، آیه 54 تازینامه (قرآن) نوشته شده که: الله مکار و فریبکار است! چطور خدا میتواند فریبکار (مکار) باشد؟ معمولا این شیطان است که انسان را فریب میدهد و خدا باید منشآ خوبیها باشد، بنابراین چرا فریب دهد؟ من الله فریبکار و مکار تو را قبول ندارم ملا جان.
بلی ملا حبیب، من هرگز الله تو را بعنوان خدا قبول نداشته و نخواهم داشت. تو در انتظار فرصتی هستی که چرندیات قرآنت را به خورد ما بدهی و تحمیل کنی. برو مسجد. گفتم که کامپیوتر را کافران اختراع کردند، برو داخل مسجد را پاک کن.
15 جولای 2010, 19:20, توسط Fahim
ملا حبیب الله بی منطق
دندان پاک کردن برای هر شخصی لازم و ضروری است، اما نی با مسواک چوبی سنی 1400 ساله، آنهم بخاطر ثواب. بلکه دندان را باید نه بجهت ثواب، بلکه به جهت نظافت و پاکی باید برس کرد. بخصوص که شما نسوار هم استفاده میکنی.
هر انسانی موظف است که پاک و تمیز باشد، لطفا به اسلام ربط ندهید. ملا حبیب الله شما مانند طفلان مطلب نوشته میکنی. فکر کنم فقط سواد مسجدی داشته باشی. شما در ترویج خرافات اسلامی بسیار زیاد زحمت میکشی، خوب فایده ای که ندارد، اما تو کوشش خودت را انجام میدهی.
آنقدر از تازینامه تو میدانم و اطلاعات دارم که میتوانم آبروی تو را در بین خواننده هایت ببرم تا سفره شریعت اسلامی خود را جمع کرده و به مدینه نقل مکان کنی.
16 جولای 2010, 05:28, توسط hbibulla
فهيهم
نميخواهم ديگر پيش کله ات ياسين بخوانم. مثل خود يکی ديگر را پيدا کن
16 جولای 2010, 17:12, توسط Fahim
حبیب الله تازی نژاد
لطفا یاسین را برای اجداد تازی (عرب) خود بخوان تا ثواب بسیار نصیبشان شود. یاسین را به گوش مریدان و کاسه لسان اسلامی خود بخوان. من شخص ازادی هستم و نیازی به تازیان وحشی با آیات شیطانی شان ندارم.
تو قادر نیستی با من مجادله کنی، میدانی که تو و آیات شیطانی تو را زیر سوال خواهم برد.
من باید بگویم که هرچقدر یاسین به گوش تو میخوانم، اما هنوز همان مسلمان بیسواد و جاهل هستی!!!!
من ایات و نشانه های زیادی از تازینامه تو دارم، اگر درباره هرچیزی بخواهی برایت آیه نوشته میکنم.
بهتر است در جایی که من کمنت نوشته میکنم، تو موعظه اسلامی نکنی.