صفحه نخست > خبر و گزارش > برق شادی در بازخوانی هم‏تباری

برق شادی در بازخوانی هم‏تباری

گزارش مختصر از فستیوال مشترک ترک‏تباران در آلماتی قزاقستان
مهدی زرتشت
دوشنبه 2 دسامبر 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

شنبه 30‏ام نوامبر فستیوالی از سوی جامعه ترک تباران مقیم قزاستان با عنوان "همه‏ی ما یک ترک هستیم" (тубі бір туркіміз) با حضور صدها مهمان برگزار شد.

فستیوال در دانشگاه دولتی تعلیم و تربیه دختران واقع در شهر آلماتی تدویر یافت.
دانشجویان و فعالین فرهنگی از کشور ترکیه، دانشجویان و فعالین قزاقستان، ازبکستان، آذربایجان و از افغانستان هزاره‏ها و ازبک‏ها در این فستیوال حضور گرم و صمیمانه‏ای داشتند.

در این فستیوال، گروه‏های مشخص هریک با نمایندگی از مردم‏شان، هنر و آثار فرهنگی خودشان را به نمایش گذاشتند. رقص‏های گروپی، اجرای تئاتر و نمایش، نمایش لباس سنتی و ملی، موسیقی و ترانه‏های ملی، غذای ملی و عمده شئونات ملی هریک از ملیت‏های ترک‏تبار را به نمایش گذاشتند.

جذابیت فستیوال تنها در اجرای بی‏عیب و نقص اجراکنندگان و گروه‏های هنری خلاصه نمی‏شد؛ بلکه فضای خودمانی و صمیمانه و دوستانه مضاف بر حس گرم هم‏تباری میان تُرک، هزاره، قزاق، ازبک، ترکمن، تاتار و...، به جذابیت و گرمی برنامه افزوده بود.

در این فستیوال نمایندگانی از نهادهای مختلف جامعه ترک‏تبار به شمول احمدبی رئیس انجمن فرهنگی کشورهای ترکت‏بار شاخه قزاقستان و همین‏طور دانشجویان و فعالین فرهنگی هزاره‏ها و ازبک‏های افغانستان و دانشجویانی از کشورهای ترک‏تبار، شرکت داشتند.

اجراکنندگان فرهنگ و سنت هزاره‏های افغانستان با لباس ملی هزارگی و دمبوره، با نمایش زیبا بر چهره‏های همه‏ی مهمانان و بخصوص مهمانان ترک، گُلی از شادی و لبخند و رضایتمندی افشاندند.

در دقایق اخیر، ملیت‏های ترک‏تبار هرکدام غذاهای ملی‏شان را جلو هیئت داوران روی میز چیدند. فستیوال با فریادی از شور و شوق و شادی با عکس‏های دسته‏جمعی و اعطای تقدیرنامه از سوی دانشگاه میزبان به تمام گروه‏های هنری ترک‏تباران، پایان یافت.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • فیستوال خوبی بوده، در نوع خود بی نظیر بوده و این یکی از راه های خوبی برای شناخت و نزدیکی ملیت های ترک تباران است که باعث شناخت همدیگر گردیده و نوعی همدلی و همیاری بین ملل چشم بادامی ها ایجاد می نماید، کاش ازینگونه برنامه ها مداوم برگزار گردد، در ضمن از هنرمندان قومای هزاره دقیق ذکر نشده که کیها در این فیستوال هنرنمایی نموده است... دوست گرامی زرتشت عزیز موفق و ماندگار باشی.

    آنلاین : http://goligandom.wordpress.com

  • به نظر دهنده دوم!
    هرجای که بینی پچق و چشم تنگ دیدی خیال هزاره نکن.
    اینها دختران کشور های آسیای میانه از قزاقستان، ازبکستان، ترکمنستان و قرغیزستان هستند.
    تنها در چین یک ونیم ملیارد بینی پچق و چشم تنگ هستند . آیا همه آنها هزاره هستند؟

  • این خبر شووینیسم پارس و نوکران آن در افغانستان را به لرزه درآورده است که چتیات میگویند.
    هموطن ; اگر دیروز ترک هاى هزاره بار مشقت جوالى گرى را به عهده داشتند , اما امروز هزاره هاى ترک تبار٬ بار پیشرف و تمدن افغانستان را به دوش دارند .
    اگر کسى بخواهد ویا نخواهد ترک هاى افغانستان پیشقراول مدنیت نه تنها در افغانستان بلکه در منطقه هستند . به جاى آنکه ستیزه جویى بر علیه هزاره و دیگر ترکتبار ها کنید , بهتر است با کاروان تمدن و نهضت یکجا شوید .

  • Hahahaha Jan ali jan

  • به وجیهه نظرعلی!
    تو اگر مردی هستی یا زن، اما یک فاحشه ی بی عقل حرامزاده بیش نیستی. سگ هزاره را در راه تو حرامزاده نبرد. هیچ هزاره مثل تو خر نیست پس از نام هزاره برای نظر کثیف ات استفاده نکن. کلمه هزاره مقدس است در حالی که زبان و ذهن و روح تو و اصلاً ذات تو نجس و پلید است و خون الاغ در رگ های تو جریان دارد. هزاره ها به نظرم خار چشمت شده. نکند از اتحاد ترک تباران شاشت میان تنبانت ریخته!!

  • به همه ی کسانی که زبان توهین باز می کنند!
    شما به توهین به کسی یا ملیتی، هیچ چیزی را بر نمی تابانید جز خاری و ذلت و بیچارگی خودتان را. پس اگر یک ذره عقل و شعور و منطق و انسانیت در رگ و روح تان است، توهین نکنید. بدانید با توهین شما هیچ خاری به هزاره یا ترک نمی خورد؛ بلکه عمق حماقت و رذالت خودتان را به نمایش می گذارد. متوجه پشتون و تاجک

  • به دوستان توهین گر و بد زبان!
    مطمئن ام از سواد ندارید، اگر از فرهنگ و علم و اگاهی و منطق بهره ای نبرده اید، اگر یک ذره چشمان تان باز است و از کوچه انسانیت گذشته اید، این را می فهمید که توهین و بد زبانی، خواری و ذلت و بیچارگی خودتان را نمایش می دهد. پیش چشم هزاران انسان. بدزبانی شما، راه هرگونه گفتمان را می بندد و ما را در وحشت فقدان آگاهی و انسانیت فرو می برد. پس یک کمی عاقل باشید. اگر نقد داری، مثل یک انسان نقد کنید و بنویسید. توهین و دشنام، هیچ وقت پاسخ نیست و کار انسانی نیست.

  • گزارش عالی است ولطفا بیشتر چنین گزارشها را انتشار بدهید. قافله به پیش میورد سک ها غو غو میکنند. ترک وتاجیک وهزاره همگی یک برارند(برادرند).خواهشمندم از سخنان لچکی و شرم آور دوری جویید هیچ فایده ندارد. اخلاق حسنه ونیک پیشه نماییدوبالاخره خدا کند ازاین زیبا رویان ترکتبار چیزی هم برای ما برسد. چشم حسود کور کور

  • اگر ما بخواهیم و یا نخواهیم نمیتوانیم تاریخ را تغیر دهیم و این که هزاره ها از نسل بازماندگان چنگیز در افغانستان هستند و چنگیز تمام شهر ها و تمدن های وقت را در سرزمین های مفتوحه خویش به شمول آسیای میانه و افغانستان و ایران و عراق و هند و چین تا اروپا رابه خاک و خون کشید.

  • فقط همین تورکه های لوده ، مغز خر خورده را کم داشتیم
    در آخر زمان ، زنان ریش می کشند
    ایرانی به تورکه میگه : خر
    خاک عالم بر ایل و تبار شما اجنی قوم قزاق ،
    نواده های تیمورلنگ
    شما از ما چه میخواهی ؟ چه گهُ میخوری اینجا
    پس خورده های سه صد ساله ای روس
    کارد به استخوان ما رسیده است میدانی ؟
    الله اکبر
    شما و زنان شما را در بلا روس ( روس های سفید )
    با شراب وودکا ، خیار شور
    الهی بر پدر هرچه اجنبی است
    بروید ، شما گم شو
    سر دردم

  • ادبیات این ناانسان رذل را نگاه کن!! ای موجود! دوستانه ازت تقاضا می کنم برو کمی درس بخوان، مطالعه کن، کتاب بخوان، بنویس، فرهنگ ها و تمدن بشریت را ببین و مطالعه کن تا چشم و قلب ات به روی دنیا باز شود. تو شدیداً کور و احمقی. از ذره ذره کلمات ات پیداست که بی اندازه بی فرهنگ و بی سواد هستی. گیرم که هزاره ها اولاده چنگیز باشد، اما امروز از هند تا همین افغانستان، تمام آثار بجامانده تمدنی، از نوادگان چنگیز است. چرا منطق را زیر پای می کنی چنین بی شرمانه. یک ذره عاقل باش هم کافی است. تمام شهر کابل را بگردی، مکان تاریخی تر و زیباتر و متمدن تر از باغ بابر نمی بینی. یکبار از خودت سوال کن باغ بابر را کی ساخته و چرا به این نام مسمی است. من توقع بیشتری از تو ندارم. فقط فریاد می زنم امان از جهالت و کوری و بی سوادی امان امان. بدترین مرض، جهالت و نافهمی و بی سوادی است.

  • راستی هیچ کس نگفت که در تصویر شماره هفت دختریکه خود را لوچ کرده است از کدام قوم نمایندگی می کند .
    به نظر شما دختر خود را سکس کرده ویا هنر نمی می کند به نظر من هنرمندان دنیا در این زمان بزرگترین هنر شان لچ کردن وبی عفت شدن است دیگر کدام هنر یاد ندارند

  • مجاهد تاتار
    بين کلمه لوچ و سکس فرق وجود دارد. واژه لوچ سکس

    معنى ندارد. سکس

    واژه لاتينى است که از واژه دستور زبانى يعنى جنس آمده است. جنس, شمار و حالت در کليه زبانها وجود داشت. جنس سه گونه است: مذکر (نر براى مرد), مونث( ماده براى زن) و مخنث (براى کودکان ويا جوانان نابالغ).

    آمیزش جنسی در انسان یا سکس و یا خفت ‌و خیز معمولاً به ورود اندام تناسلی مرد در اندام تناسلی زن گفته می‌شود. براى سکس لوچ شدن ضرورت نيست. در گرمابه هاى مردمان آسيا واروپاى شمالى تاتارها زن ومرد وپيروجوان لوچ مى روند ولى ادب واحترام متقابل زياد تر کشور هاى اسلامى اند. زن ستيزى وزن آزارى اصلن درآنجا با وجود لوچ بودن از سر تا پا وجود دارد.
    پوليس هاى مرزى در تمام کشور ها بدن هاى زنها را بدون لوچ شدن توسط کمره هاى مخصوص مى بيند. حتى در کشورهاى اسلامى

    هزاره ها از نسل بازماندگان چنگیز در افغانستان هستند اى مرد دروغگو! آيا اين فرد نمى داند که قدامت مردمان تورانى ويا مغلى
    پيشينه شش هزار ساله در سرزمين هندوکوه آيا سرزمين خورشيد دارد .

    خورشيد نام ممالک لاچينى وماچينى وتورانى وايرانى بود. مجاهد تاتار!!
    ببين درفشها و نشانهاى کشورهاى هندوچين و توران. مينگ (هزار) سلطنت مغلى- تورانى بود. نفوس تورانى ها در چين زيادتر است نسبت به منگوليا!!!
    کلمه ژاپان ويا جاپان چه معنى مى دهد?
    جاپان = خورشيد

    خراسان?
    خراسان = سرزمين خورشيد !!!

    در سمنگان توراندخت سابقه اسطوره اى اش پش از گاهشمارى مى باشد
    چنگیز خان - که خان و جرگه اش را پشتون به خود گرفت هشتصد سال پيش در جرگه (چاد رو يا گير دايره وى) به عنوان خان بزرگ تعين شد.
    آيا مسند نيست که اذهان کنى که چنگیز خان از نسل مغل است .

    آيا مى دانى که دولت اسرايل دانشمندان اسرايلى را موظف ساخته تا خون و تف آب دهن افغانان را (پشتونهاى ) دورا دور پشته کوه سليمان را تحقيق وتحليل و تجزيه مى کنند

    حاکمان پشتون ويا افغان= جعل واقعیت, دروغ هاى پى درپى, نيرنگ , فريب, چال, بازى دادن, جهل ودرجهل نگاشتن مردم شريف پشتون, شادى بازى فرهنگى, تخريب , ويرانى, آوارکردن آبادى ها, کشت نفرت, جنگ انداختن بين ملتها, سوزاندن, تاخت وتاز, کشتن حيوانات, ريش کن جنگلها, کاريدن نباتات براى مواد, کاشت نباتات براى مواد مخدر, آزاردادن, زنستيزى, غارت , غصب چمندزارهاى غير پشتون بويژه درهزارستان , ونسل کشى

    وحدت ملى در ستان افغان سراب است
    حاکمان اوغان در پشت آن دوان دوان است

    تغيرنام افغانستان ضرور است
    تا که نام افغان است ملک درفغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

  • دوستان!
    توهین کردن، کار یک انسان نیست. احمقانه است. توهین به دیگران، یعنی توهین به خود.
    گذشته از آن، من بگذار من پاسخ تو را بدهم. تو انسانیت را به لنگی و چادری خلاصه کرده ای. من درک ات می کند. این ناشی از نافهمی توست. تو از فرهنگ و تمدن و زندگی انسانی دور بوده ای و هنوز در زنجیر جهالت خویش اسیری دوست من. شما از بانوان همان فرهنگی هستید که دختری مثل تصویر شماره هفت را قضاوت اینگونه دارید در حالی که خود در همجنس گرایی، بچه بازی روی آورده اید، شما کسانی هستید که به خواهر خود تجاوز می کنید، به کودک سه ساله تجاوز می کنید و خلاصه کارهایی را می کنید که وحشی ترین مردم دنیا نمی کند. دل تان به همان چادری و لنگی تان خوش است. تو هرچه باشی، اما در نظر همین مردم (تصویر شماره هفت) یک وحشی بیش نیستی. باور کن تو را اینها به عنوان یک انسان قبول ندارند. دلت خوش است احمق جان.

  • نظر من در پاسخ به یک نظر دهنده وحشی بی سواد دور از فرهنگ و جامعه به نام "مجاهد تاتار" بود. تو با این نام، کلمه مقدس تاتار را کثیف کردی حیوان پست و رذل

  • سلام و درود خدمت خوانندگان سایت کابل پرس? و همین طور سلام ویژه به کسانی که گزارش را خواندند و لایک کردند.
    خیلی کوتاه عرض کنم؛ در خیلی جاها با دوستانم گفته ام، در افغانستان هرنوع اتفاق که می افتد، غیر منتظره نیست. این واقعیت در برخورد افراد جامعه افغانستانی البته که می کند. گاهی می اندیشم، وقتی منطق به بن بست رسید، خشونت و دشنام شروع می شود. اما در سرزمین که هیچ منطقی وجود نداشته، هم باید این انتظار را داشت؟ نه، نباید انتظار داشت. به همه احترام دارم. به نظریات شان. حتا به آنهایی که زبان به توهین و دشنام دراز کرده اند. من توقع ندارم به بنده احترام کنند. نه، فقط به خودشان احترام کنند. خواهر من یا مادر من، شخصیت و هویت جداگانه از من دارند و این منطقی نیست که آنها نیز مورد دشنام قرار گیرند. مطمئن ام خود دشنام دهنده هم به خاطر این کار، احساس گناه می کند چرا که توهین به خواهر من، توهین به خواهر خودش است که خواهر همه ی ماست. پس باز هم بی انتظار نیستم. حد اقل انتظار دارم کسانی مثل "تاتار مجاهد" به من نه، به خواهر من نه، بلکه بخودش و خواهرش احترام بگذارد و حرمت انسان و ارزش انسانیت را فدای احساسات خود نکند.
    با همه ی این حرف ها، اما بازهم یک چیز برایم غیر منتظره است. این گزارش که یک گزارش است. نفس کار هم هیچ جرم انسانی نیست. نمی دانم چرا و چگونه و به کدام دلیل خشم برخی ها را برانگیخته است؟ کسی است که به بنده ی حقیر، پاسخی بدهد؟

  • من هم با نظر کسانی که مغول ها و ترکان را وحشی می دارند موافقم و افتخار ما هزاره ها به زبان پارسی و شیعه بودنمان است

  • آقای محترم مهدی زرتشت سلام ، پاسخ به سوال نوشته شما ، بعضی پارسی ها و پشتون ها با خواندن یا شنیدن نام تورک ها حساسیت تعصبی جاهلانه دارند ازیکطرف چون کله بی مغزشان پخته بریان شده شاریده سنگگ شده ازکارافتیده ازآن سبب
    معنی ومفهوم گفتارو نوشته خود را نمیدانند استدلال ندارند همچنان که مغزشان خالی است تاریخ وفرهنگ شان هم چیزی
    ندارند ، تاریخ درخشان وتمدن جهانی تورک هارا ، بازاینهارا یعنی پارسی وپشتون ها آتش میگیرد کونش می سوزد د رمیگیرد
    واویلاسرمیدهد فغان میکند چه کردن خود را نمیداند بازبه شخص یا اشخاص یاقوم بی گناه ، ناسزا میگویند توهین مینمایند
    چون منتق ندارند ، و ازجانب دیگربه هدایت باداران شان آخوندهای پارسی ایران و آی اس آ ی پاکستان اجرامیکنند آنهارا
    هم خوشنود میسازند . این اشخاص بی هویت حتی جرات نام ماندن خودرا هم ندارند چون د ر بساط شان د ر گذشته وحال
    چیزی ندارند و بعضی شان ازدروغ به نام مستعار تاتارمجاهد و خموش نام مانده است ازترس غریبی ازبی فرهنگی نام
    خود را نوشته نمیتوانند و ازجانب دیگر اینها وظیفه دارند تا بین اقوام درافقانستان با منافقیت تفرقه و اختلاف اندازند چنانچه
    بادارهای شان پارسی های ایران درین راه تجربه کافی دارند بعدازاستقلالیت تاجکستان درسال 1991 به آنچا رفته بین
    اقوام تورک و تاجیک تفرقه اندازی کردند مناسبات خوب و برادری هزاران ساله دو مملکت تاجکستان و اوزبیکستان را خراب
    ساختند امروزبین این دومملکت رفت و آمد وجود ندارد این است نمونه حرکات منفی جمهوری اسلامی ایران .

  • به خانم تهمینه!
    شما به کدام شیعه بودن افتخار میکنید؟ علوی یا صفوی
    بد نیست یکم مطالعه کنید باز خواهید دانست معنی افتخار را و افتخار نمودن به بخصوص به صفویت یعنی چی.

  • به 3 دسامبر!
    آیا می توانی یک تعریف از وحشی و اهلی بدهی؟ به نظر تو، همسویی با فرهنگ جهانی، مدرنیت، کثرت گرایی، سیکولاریسم، صلح گرایی و دوری از خشونت، وحشی گری است؟ هزاره ها با همین خصوصیات خود تعریف می شوند در حالی که بقیه مردم افغانستان هرگز چنین صفاتی را ندارند. گذشته از آن، در هرجای، این هزاره بوده که پرچم افغانستان را به نیکی بلند کرده (ورزش، حقوق بشر، علم و...) اما شما چه کار کردید؟ شما چگونه اسم افغانستان را جهانی ساختید؟ شما با تریاک و تروریست و انفجار و وحشت و آدمکشی و اوباشگری نام افغانستان را جهانی ساختین. آفرین به منطق و شعور تان گرچه یک مثقال منطق و شعور در کله خام تان نیست. فقط برای تان دعا می کنم یک کمی معرفت و سواد و ادب خدا بدهد. در حالی حال شما نه سواد دارید، نه معرفت و نه ادب.

  • از بسکه ریشه ای خود را به این و آن تبار نسبت دادیم، در اخیر ندانستیم که کی هستیم
    و از کجا آمده ایم. در حالیکه
    آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم/ یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم.

  • به پیمان خاوری!
    باغ بابر را هزاره ها نساخته اند، بلکه به فرمایش بابر توسط مردمان کابل و هندی ها ساخته شده است.
    بزرگترین تولید هزاره ها در افغانستان عبارت است از پتک کلوش و همچنان از تایر های کهنه چپلک و دوله چاه میسازند.
    اما در زمان حمله چنگیز تمام شهر ها و کتاب خانه ها و دستاورد های علمی شرق و غرب به خاک و خون و نیستی کشانده شد و همه جا را به چراگاه های اسپ های خویش تبدیل کردند. همین بزکشی از باز مانده های چنگیز در افغانستان است.

  • دلم به بیچارگی و این همه حماقت ات می سوزد. سر فرصت پاسخ ات را می دهم.

  • آقای زردشت، هیچکس بر ضد برگزاری اینچنین محافل نیست، ولی سوال درینجاست که به کدام دلیل هزاره هارا ترک میگویید؟ اگر کدام اسناد دارید لطفن بگزارید، تنها به ترک ترک گفتن که نمیشود. به نظر بنده این عقده تاریخی بعضی روشنفکران هزاره است که منجر به چنین ادعا های هوایی میشود.

  • به کامنت 4 دسمبر 2013 شخص بی نام دروغ گو ی ترسو ، ا ز کتاب سوزی کتا ب خانه ها و تخریب آ ثار و بنا
    های تاریخی ، وزیرمحمدگل مهمند د ر تورکستا ن ( شما ل ) مملکت هم بنویس از زمین سوزی و تاکستان های با غ
    مثمر سوزی و قتل عا م مسلمانان که پشتون نبودند توسط گروه طالبان پشتون صورت گرفته هم بنویس ا زجهالت خود
    هم بنویس .

  • به نظر من دوستان نفهمیدند که من چه گفته ام ناحق ونا روا بروی موضع چسپیده اند.
    تصویر شماره هفت را که شما هنر میدانید من اورا وکسانیکه طرف دار او هستند شاگردان فروید میدانم وکسانیکه به برهنه کردن بدن میخواهد خود فروشی کند واژه بچه بازی دقیقاً با دخترانیکه رقص می کند یک معنی دارد چه بچه را رقصاندن وچه دختر را رقصاندن هردو استفاده کردن از جنس های مذکر ومونث به صورت تجاوز است.
    خواهید قبول کنید وخواهید گوه بخویرد

  • به امید روزی که ترک‌های ترکستان شرقی‌ یا همان ترکستان چین، ترک‌های آذربایجان ایران، ترک قشقا ئی ایران، ترک‌های عراق، ترک‌های بلغارستان، ترک‌های یونان، ترک‌های بوسنی، ترک‌های ملداو در این مراسم شرکت کنند. فارس‌های ایرانی‌ بعد از به گند کشیدن ایران، میخواهند در افغانستان نفوذ کنند و اینجا را نیز مثل ایران به گند بکشند، یک کشور پیشرفته فارس زبان وجود ندارد، ایران را این فارس‌ها به این روز سیاه کشانده اند. من هم به کشور آذربایجان رفته ام، آن هم زمانی‌ که مسابقات موسیقی یورویژن در این کشور در جریان بود، هم به ترکیه رفته‌ام که خیابان‌ها مملو از توریست‌های اروپا ئی است، هم به قزاقستان رفته‌ام که کشوری پیشرفته است، و هم به ایران رفته‌ام که یک مشت آدم خوار در این کشور زندگی‌ میکنند، باور کنید حتی همان مغولستان از این ایران فارس زده بهتر است.

  • مجاهد تاتار تو یک آخوند هستی‌، تاتار مگه از جونش خسته شده که تاتارستان را رها کند و به مرکز گند بیاید، تو یا یک آخوند هستی‌ یا یک فارس ایرانی‌ که از پیشرفت جهان ترک هر روز نماز وحشت می‌خوانی.

  • اتروسکها سازندگان تمدن روم و یونان باستان
    ترک های اتروسک,
    در مطالعه تاریخ از منابع مختلف، انسان گاه به مطالب جالبی بر می خورد که هم باعث تعجب است، هم گاه باعث شادی و لذت. تاریخ نویسان غربی در تمام کتاب های خود شروع تمدن را، با آنکه گوشه ی چشمی به سومری ها داشتند ، اروپا، و بخصوص یونان می دانستند و در تمام کتاب های تاریخی خود با افتخار به آن اشاره میکردند. بعد از یونانی ها ادامه ی تمدن غرب را در روم باستان جستجو کرده، و دیگر ملل را بربر خطاب نموده، سهمی از پیشرفت بشریت را برای آنها در نظر نمی گرفتند. با اینکه قرنها کتابهای دانشمندان ملل مسلمان را در دانشگاه هایشان تدریس کرده و از پیشرفت های علمی آنها استفاده میکردند با غروری کاذب خود را از نظر علمی بالاتر می دانستند. تاریخی که برای ملل مختلف تنظیم کرده بودند بر پایه برتری ملل غرب بر ملل بقول آنها عقب مانده شرق بوده است. چون بسیاری از بررسی ها عکس آنرا نشان می داد با اختراع ایده هندو اروپائی ریشه ی آسیائی بسیاری از اقوام را به خود نسبت دادند. وقتی تمدنی در ناحیه اروپا با ریشه شرقی یافت می شد و با مدارک تاریخی، می بایست آنرا به شرق مربوط می کردند با ادعای اسرار آمیز بودن، سعی می کردند نگذارند ریشه ی شرقی آن تمدن بر همگان ثابت شود ولی تا کی میتوان چنین کرد!؟

    پیش از پیدایش روم باستان در ناحیه شمال غربی سرزمین فعلی ایتالیا حکومت بسیار پیشرفته ای بود که آنرا حکومت اتروسک ها و سرزمین شان را "اتروریا" می نامیدند. آنها از هزاران سال پیش تمدن بسیار درخشانی را پایه ریزی نموده بودند، که در ، هنر، علوم ریاضی، مهندسی، فلزشناسی، نقاشی، مجسمه سازی، ساختمان، آبشناسی و سایر علوم پیشرفت قابل توجه ای پیدا کرده بودند.
    شهر باستانی اتروسک ها
    اتروسک ها در هزاره اول قبل از میلاد در قسمت شمال غربی شبه جزیره اپونین (ایتالیا فعلی) زندگی می کردند . حکومت آنها از شمال و جنوب رودخانه ی تیبر و در شرق تا دریای آدریاتیک گسترش داشت. اتروسک ها که بوسیله یونانی ها به اسم "تیرن"شناخته میشدند تمدن بسیار پیشرفته ای داشتند (در ایران باستان ترک ها را "تور" و سرزمین آنها را "توران"مینامیدند. در یونانی توران را" تیرن" می نامیدند). آنها در توسعه ی فرهنگی رم و ایتالیا بطور گسترده ای دخالت داشتند. ولی بعلت تعداد کم خود بتدریج در بین اقوام "لاتینو-روم" حل شدند.
    تحقیقات زیادی در مورد اینکه اتروسک ها که بودند؟ چه زبانی داشتند؟ از کجا آمده بودند؟ چگونه چنان تمدنی را بوجود آورده اند؟ شده است. محققین اروپائی در ابتدا آنها را از نژاد هند و اروپائی فرض کردند. زبان آنها را به نحوی غیر اصولی رمز گشائی نمودند. بعدها زبان آنها را جزو زبان های وابسته به زبان های هند و اروپائی، ولی از نوع خاص معرفی کردند. عده ای از محققین آنرا جزو زبان هائی که به هیچ یک از زبان ها وابسته نیست، یافتند. بسیاری از تاریخ دانان در صحبت از اتروسک ها از کلمه ی قوم اسرار آمیز استفاده کردند. بالاخره در بین محققین کسانی پیدا شدند که واقع گرا تر بودند. در زیر مطالبی از کتاب" ریشه ی ترک ها و تاتارها "، اثر آقای میرفاتح زکیف تاریخ دان و استاد دانشگاه غازان در روسیه فعلی می آورم.
    " و. براندن اشتاین" برای مدت های طولانی در مورد ریشه اتروسک ها مطالعه نمود. با در نظر گرفتن پیش کسوت های او می توان براندن اشتاین را حامی نظریه شرقی بودن ریشه اتروسک ها دانست. او آثار زبان های هند و اروپائی در زبان اتروسکها را در نتیجه ی تاثیر زبان های هند و اروپائی بر آن زبان می دانست. "او در این زبان ریشه ی ترکی را کشف کرد". و به این نتیجه رسید که اجداد اتروسک ها در هزاره دوم قبل از میلاد در آسیای مرکزی می زیسته اند. از آنجا، آنها به قسمت شمال شرقی آسیای صغیر مهاجرت کرده، و از دامداری به راهزنی دریائی روی آوردند. آقای و. براندن اشتاین، مهاجرت اتروسک ها به ایتالیا را سالهای 900-800 قبل از میلاد در نظر می گیرد. (نمیرفسکی ا. ای، 1983، 13 ). البته باید قبول کرد که آقای براندن اشتاین بعلت فشار دانشمندان ایتالیائی که می خواستند، حتی از نظر زبان هم جزو اخلاف اتروسک ها باقی بمانند، نظریه ی خود را پس گرفت.
    آقای ا. ای. نمیروفسکی نتیجه گیری کرده است که زبان اتروسکی، به هیچکدام از گروه های مختلف زبانها ارتباطی ندارد و زبان مستقل غیر هند و اروپائی است.
    آقای سلیمانوف در کتاب خود به نام "زبان سنگ نبشته ها"، در بررسی ریشه شناسی کلمات مربوط به زبان اتروسکی ، به این نتیجه رسیده است که در فدراسیون اتروسک ها ، سنگ نبشته های اتروسک ها، به زبان تمام مللی که در آن فدراسیون زندگی می کرده اند نوشته دارد.
    آقای ف. لطیپوف (لطیپوف، 1994)، تلاش موفقیت آمیزی در کشف رمز از سنگ نبشته های اتروسک ها با استفاده از زبان ترکی باستان داشت. ایشان عقیده داشتند که زبان اتروسک ها یک زبان ماقبل ترکی است. این ایده بنظر کمی عجولانه است. بنظر می رسد که این زبان، زبان ترکی در حال حل شدن در زبان رومی است. دانشمند ترک شناس، آقای کاظم میرشان هم، زبان اتروسکی را با زبان ترکی مرتبط می داند، ولی در عین حال اعتقاد دارد که در نتیجه ی تاثیر زبان رومی انحراف زیادی از زبان معمولی ترکی پیدا کرده است.
    در مورد ارتباط زبان اتروسک ها با ترکی تحقیقات دانشمند ترک- تاتار بنام ادیلیا ایدا، باعث ایجاد علاقمندی زیادی می شود. او فرزند دانشمند دیپلمات معروف تاتار آقای صدری مقصودی است. او هم مثل پدرش از دانشگاه سوربن در فرانسه فارغ التحصیل شده است. او یک دیپلمات شناخته شده ترکیه شد که در رم بصورت سفیر ترکیه در ایتالیا مشغول به کار گردید.

  • کتیبه های ترکی اتروسکی -ترجمه شده با الفبای رونی ترکی
    او تحت تاثیر عقاید پدرش ، که احساس می کرد، زبان اتروسکی با زبان ترکی ارتباط دارد( و در ان مورد تحقیقات گسترده ای را شروع کرد ، که مرگ زودرس مانع از ادامه ی آن شد. او در عرض سه سال تمام منابع مربوط به اتروسک ها را مطالعه کرد. و در سال 1971 کتابی به زبان فرانسوی با عنوان "ایا اتروسک ها ترک هستند "منتشر کرد. از آن سال تا 16 سال خانم ادیلیا ایدا با جدیت تمام روی این موضوع کار کرد ، و در سال 1985 کتابی تحت عنوان "اتروسک ها ترک بودند" چاپ کرد.
    او اتروسک ها را قوم ماقبل ترک معرفی کرد. این عقیده ی ایشان توسط دانشمندان انگلیسی، فرانسوی، و اطریشی، به نام های ، ایساک تیلور، بارون کاررا- دی- ووک، و ویلهلم برندن اشتاین(ادیلیا ایدا، 1992، 11) تأئید شده است.
    زبان اتروسک ها، در مرحله ای که مورد مطالعه قرار گرفته، یک زبان ترکی معمولی از نوع اغوز –قبچاق نبود. آن زبان تحت تاثیر تعدادی از زبان های اروپائی غربی، از زبان اصلی ترکی بمقدار زیادی انحراف پیدا کرده و تغییر یافته بود. در ضمن زبان ماقبل ترک (پیرا ترک) هم نبوده است ، زیرا از زبان اتروسک زبانی منشعب نشده است. ولی در هزاره ی دوم قبل از میلاد انحراف شدیدی نسبت به زبان ترکی عادی پیدا کرده است.
    مطالبی که در بالا و از کتاب آقای زکیف، به آن اشاره شد بیشتر برای این بود که بگوئیم اصولا اروپائی ها در مورد قبول ریشه ی ترکی و یا شرقی تمدنشان، مقاومت نشان می دهند. ولی در نهایت نمی توانند مدارک تاریخی را تا ابد مخفی نگهدارند. و در جائی مجبور به قبول واقعیت می شوند. همانطور که در مورد تاریخ اتروسک ها اتفاق افتاد.
    مطالبی که در زیر ترجمه می کنم مربوط به تئوری آقای" گرازیانو بوچولینو" محقق و اتروسک شناس ایتالیائی است که ریشه اتروسک ها را از شرق میداند.

    عقیده من در مورد ریشه تمدن اتروسک ها
    نوشته: گرازیانو بوچولین
    ●ترجمه: دکتر رحمت قاضیانی
    حالا، تصمیم دارم که عقیده خود را در مورد ریشه فرهنگ اتروسک ها گزارش کنم. این اعتقاد یا تئوری جدید، در طول مطالعات من در محل مونتوولو(کوهی در شمال و مرکز ایتالیا که آثاری از اتروسک ها در آن پیدا شده است:مترجم)، احتمالا معبد اصلی، و یا ناف دنیای اتروسک ها که هنوز برای دانشمندان ناشناخته است به بلوغ رسید و شکل گرفت. علاوه بر این، تحقیقات من باعث شده است که علائم باستانی، مثل سنگ بیضی شکل، و صلیب، بعنوان یکی از علائم اولیه ی دین اتروسک ها کشف شود (اینها علائمی هستند که در دین مسیحیان بعنوان علائم مذهبی استفاده می شوند. مترجم). من فکر می کنم که اطلاعات من روشنائی جدیدی به تحقیقات مربوط به اتروسک ها می دهد و به تئوری من استحکام بیشتری ببخشد.
    من فکر می کنم، اسرار این ملت، بیشتر بعلت این است که امپراطور" تیبریوس کلاودیوس"، در سالهای اولیه رواج دین جدید مسیحیت در غرب، احتمالا برای حفظ دین جدید بسیاری از آثار فرهنگی، مثل 20 جلد تاریخ نوشته شده ی اتروسک ها، آثار بسیاری از معاصران آنها و بسیاری از آثار ادبی اتروسک ها را نابود کرده است. دلیل این ادعا نوشته های "تئودوسیو" (391-392 بعد از میلاد) است که از وجود چنین آثاری یاد کرده است . ولی تاریخ دانان تا کنون با حسن نیت ادعا کرده اند که متاسفانه هیچ اثری از آن نوشته ها یا آثار همدوره های آنها در مورد اتروسک ها باقی نمانده، و یا از بین رفته است.
    وقتی ما در مورد اتروسک ها صحبت می کنیم اغلب از کلمه ی" تمدن اسرار امیز اتروسک ها" که ریشه تمدن آنها برای محققین و دانشمندان نامشخص است صحبت می کنیم. از طرف دیگر، بسیاری از اتروسک شناسان این ادعا را بی پایه می دانند.

    کتیبه ای مشهور اتروسکی نوشته شده با طمغای تر
    امروزه سه نوع فرضیه مخالف هم در مورد ریشه اتروسک ها وجود دارد. فرضیه اول ریشه شرقی اتروسک ها است که اولین بار توسط هرودوت مطرح شده و توسط بسیاری از معاصران و دانشمندان بعد از او تائید شده است. در حال حاضر این تئوری توسط بسیاری از دانشمندان غیر ایتالیائی تائید شده است. در مقابل، فرضیه دیگری وجود دارد که ابتدا توسط "لی ویو"، با احتمال ریشه ی شمالی برای اتروسکها، که قبایل رتی و وینتی، میتوانند اخلاف آنها باشند مطرح شده است. این فرضیه توسط تاریخدانان معاصر رد شده است. سپس تئوری منطقه ای بودن ریشه اتروسک ها توسط ، "دیوسینیوس" از هالیکارنوس، چهار قرن بعد از هرودوت مطرح شده، و ان تنها صدای مخالف در قرون گذشته است که احتمالا علت ایدئولوژیک داشته است. این ایده در سال 1942 توسط "ماسینو پالاتینو" بازسازی شده است. او با هدف حذف بحث در مورد ریشه اتروسک ها، آنرا مطرح کرده است، ولی این بحث را پیش کشیده که اتروسک ها فقط در محدوده ی" اتروریا" رشد کرده اند.
    من فکر می کنم این ابداعات ایتالیائی ها، فقط مشخص شدن ریشه اتروسک ها را به تاخیر بیندازد. زیرا تمدن فوق نمیتواند فقط در محدوده ی اتروسک ها با ارتباط اقتصادی بسیار کم با شرق و یا ارتباط با تعداد کم مهاجرین از شرق، که در زمانهای بسیار قدیمی به منطقه آمده اند ایجاد شده باشد. بعلاوه، با دانستن اینکه بعد از اعلام این نظریه توسط پالاتینو بوسیله "هوئه پلی" در یک مجموعه چاپ و به موسولینی اهدا شد می توانیم نتیجه بگیریم که برای تحریکات احساسی و بزرگ نمائی تمدن درخشان روم باستان این فرضیه ایجاد شده است. او با این کار طرز فکر بخصوصی را بوجود آورد که هنوز هم بعضی از تاریخ دانان ایتالیائی دنباله رو آن هستند. بهرحال، خواندن کتاب اخیر" م. توره لی"، که از پیروان پالاتینو است این احساس را بوجود می آورد که تئوری پالاتینو به سوی تئوری شرقی بودن ریشه اتروسک ها تمایل پیدا می کند. در واقع توره لی می گوید که، "آمدن یک گروه از افراد با تمدن بالا، و هم زبان با اتروسک ها، باعث پیشرفت آنها شده است، ولی برای آقای توره لی آمدن این مهاجرین یک مسئله ی جانبی است. شخصا من فکر می کنم که تئوری های فوق وقتی درست است که بطور کلی در نظر گرفته شود. بعبارت دیگر، باید گفت که گروهی که تمدن اتروسک را بوجود آورده اند، مردمانی با ریشه ی شرقی و متاثر از تمدن آناطولی و بین النهرین، بوده اند. در دوره ی برنز آنها بتدریج از طرف شمال، احتمالا از طرف رودخانه ی دانوب، و بعدا از طریق رودخانه ی پو و رنو و گذشتن از دریای آدریاتیک، و در نهایت با گذشتن از دریای " تیره نیان" و دریای مدیترانه ی شرقی، در طی چندین قرن به ایتالیا وارد شده اند. به روشنی می توان گفت که تمدن این گروه مهاجر در غنای سرزمین جنوب رودخانه ی" پو" که بعدا "اتروریا" نامیده شده، رشد کرده است. بنابراین اگر این نظر درست باشد نمی توان ریشه ی این تمدن را ایتالیائی نامید بلکه تمدنی با ریشه ی شرقی خواهد بود. بعلاوه، وقتی ما از تمدن اتروسک ها صحبت میکنیم، بهتر این است که از ریشه ی تمدن پیشرفته ی آنها در مقابل تمدن ابتدائی دیگر مردمان ایتالیائی آن زمان صحبت بکنیم. از طرف دیگر دلیلی بر مهاجرت گسترده ی مردم در منطقه ی اتروسک مثل آنچه در جنوب ایتالیا توسط یونانی ها شده است وجود ندارد، بلکه بیشتر بنظر می آید که گروه های کمی از مردم با تمدن مشابه، احتمالا از ریشه ی مردم آناطولی(قبل از تسلط هلنی ها بر یونان و آناطولی، ساکنین آن مناطق را تیرن و یا پلاسگی ین خطاب می کردند، که آنها هم ریشه شرقی داشته اند و در واقع تمدن یونانی دنباله تمدن اژه ای این اقوام است:مترجم) و یا از بین النهرین بتدریج به آنجا مهاجرت کرده اند. در زیر من به علل و دلایلی که به این مهاجرت های تدریجی ختم شده است می پردازم.
    احتمالا، این مهاجرت ها درست بعد از پایان دوره مفرغ در زمانی که انسان های کمی در ایتالیا زندگی می کردند، اتفاق افتاده است. بهرحال برجستگی آنها از نظر علمی باعث شده است که قدرت برتر در آن ناحیه باشند. بعد از قرنها در ابتدای دوره آهن، این فرهنگ به نام" فرهنگ میلانو وین"نامیده می شد، و آن قسمتی از دشت پادانا و مرکز ایتالیا را در میان می گرفت. در نتیجه با مهاجرت تدریجی و اصولی تر مردمانی با همان زبان و فرهنگ شرقی از همان ناحیه قبلی و از ناحیه جنوب، فرهنگی که به نام "ویلانو وین" نامیده می شد، به تمدن پیشرفته تری بنام "تمدن اتروسک" تبدیل شد.

  • مجسمه مشهور گرگ اتروسک ها- گرگ حیوان مقدس ترکان اتروسک

    به عبارت ساده تر، من فکر می کنم که پیشرفت ملت و فرهنگ اتروسک، را می توان با پیشرفت ملت و فرهنگ کشور معاصر "امریکا" مقایسه کرد، که همه ما در مورد تاریخ ان اطلاع داریم. رسیدن تدریجی مهاجرین اروپائی، و غنای سرزمین امریکا، بعد از چند قرن باعث بوجود آمدن یک مرکز تمدن جدید و یک قدرت اقتصادی جدید شد. امروزه کسی نمی تواند بگوید که این تمدن بطور خود جوش در امریکا بوجود آمده است، ؛بلکه تحت تاثیر فرهنگ مهاجرین اروپائی، در طی چندین قرن تمدنی بوجود آمده است که تا حدودی با فرهنگ اولیه اروپائی فرق دارد.
    ریشه "آناطولی-بین النهرینی" تمدن اتروسک ها توسط اطلاعات گسترده ای در زمینه های مختلف، مثل فلزشناسی، آبشناسی، ساختمان، هنری، مذهبی و بعضی تمایلات، مربوط به غیب گوئی، جواهرات و آرایش، نظافت محیط و غیره تائید شده است. وقتی ما به موزه ای مربوط به اتروسک ها وارد می شویم، احساس می کنیم که دریک موزه ی فرهنگی شرقی هستیم. استفاده از وسائل بسیار شیک و زیبا در تزیینات ساختمان، انتخاب وسائل زندگی اعلا در تضاد با ایتالیائی های اطرافشان، و حتی با یونانیان همعصرشان که زندگی قابل قبولی از نظر استاندارد زندگی داشته اند، بوده است. شباهت زبانی بین زبان اتروسکی و زبان لمنی ها، به نفع ریشه ی ناحیه اژه ای-آناطولی اتروسک ها در هزاره ی قبل از میلاد است. همچنین نقش پایه ای زن در نقوش مربوط به اتروسک ها نشان از تمدن مادر شاهی باستانی شرقی دارد که در آن الهه بزرگ مورد پرستش قرار می گرفته است. این عناصر باعث تفرق تمدن آنها از معاصرانشان که در آنها توفق مرد بر زن بطور واضح وجود داشته که فقط در قرن اخیر پس از مبارزات طولانی توانسته اند به حقوقشان برسند. باید بخاطر آورد که" پلاتو"(فیلسوف یونانی:مترجم) در اثر خود بنام" تیمئو" زن ها را چیزی پائین تر از انسان بحساب آورده است و این اختلاف بسیار زیاد بین تمدن یونانی که تمدن شرقی اژه ای هم روی آن بسیار اثر گذاشته، و تمدن اتروسک ها را نشان می دهد.

    اولین تاس جهان ساخته ترکان اتروسک

    با الفبای رونی ترکی
    بعلاوه، همانطور که در مقالات، و وب سایت هایم، بعد از کشف مرکز مذهبی اتروسک ها در قله کوه مونته ولوونوشتم، بررسی تعدادی یافته ها از قبیل، علائم، افسانه ها ، نامگذاری مناطق مختلف، ارتباط بسیار روشنی بین این کوه و شهر اتروسکی" مارزوبوت تو" پیدا کردم. این یافته ها مرا به این اعتقاد واداشت که قبول کنم که سنگ های بیضوی بر روی قبرهای" مارزوبوت تو" و در قبرستان های اتروسک ها علائم مذهبی بسیار مهم ، حتی برای اتروسک ها بوده است. این سمبول سنگ بیضوی، نشانه ی دیگری از نزدیکی تمدن اتروسک ها به تمدن های شرقی است. از نظر بسیاری از اتروسک شناس ها سنگ بیضوی فقط یک سنگ قبر ساده است. علائم دیگری، مثل صلیب حک شده در داخل یک دایره، و مار و دو قمری همراه آن که در مراکز مذهبی دیگری، مثل دلفی، دلوس، ملیتوس، متسامور، و تبه، و بسیاری مراکز شرقی دیگر یافت شده است دلیل دیگری بر شرقی بودن اتروسک ها است چون نمیتوان آنها را فقط با ارتباطات تجارتی ساده با شرق از آنها کسب کرد. صلیب که معمولا داخل یک دایره حک شده است و من آنها را در مونتوولو و "مارزوبوت تو" پیدا کردم، مثل بسیاری از علائم اتروسکی، از نوع علائم تمدن" ویلانووین"، که تاکنون فقط علائم تزئینی ساده فرض میشد، بوده است. صلیب متساوی الضلاع در حکاکی های سومرهای باستانی بعنوان علامت الوهیت استفاده می شده است. توضیح مترجم:آقای مراد حاجی در کتاب خود موسوم به"اروپای آسیا"جلد اول(اروپا، ترکی، و استپ بزرگ) در مورد عدم شناخت مسیحیان از صلیب واسرار آن سخن می گوید:"من البته، از صلیب سنت جورج شروع می کنم که کاملا شبیه صلیبی است که در اعصار قدیم در آلتایی مورد استفاده قرار می گرفته است. سوالات زیادی مطرح شده است، چطور آن را سنت جورج نام گذاشتند و این صلیب چگونه در مسیحیت و تحت چه شرایطی پیدا شد؟ میدانیم که در حال حاضر صلیب علامت مسیحیت است. ولی همیشه اینطور نبوده است. تا قرن چهارم میلادی مسیحیان صلیب را قبول نداشتند و سعی می کردند از آن دوری بکنند. (برای اولین بار در فرهنگ لغت بوک هاوس و افرون در مورد آن خواندم) من از نوشته ی نویسنده مسیحی قرن سوم آقای فلیکس مینوسیوس یادداشت بر داشتم: "در مورد صلیب، ما آنها را پرستش نمی کنیم، ما- مسیحیان- به آنها نیاز نداریم، شما، کفار، که ساخته های چوبی برایتان مقدس است، آن صلیب های چوبی را پرستش کنید". ریشه ی بسیار قدیمی برای این سمبل های مذهبی، نشانه ای از ریشه ی بسیار دور این ملت است. "سنگ بیضوی" می تواند ما را به" افسانه ی پلاسگی ین"در "یورینوم" باز گرداند ، که به تخم اولیه، بعد از اینکه توسط، افیون، مار مخلوق خودش، بارور شد، حیات میدهد و مار بلافاصله بدور تخم پیچیده و بی حرکت تا زمان باز شدن تخم باقی ماند و از باز شدن تخم تمام موجودات و کائنات بوجود آمد. (یکی از افسانه های قدیمی خلقت است که در آن مادر شاهی، و یک خدائی اصل است، در آن الهه به مردان توفق دارد، و از رب النوع های دیگر زودتر بوجود آمده است. این الهه به تمام موجودات جهان حیات می بخشد. یورینوم در ابتدای پیدایش جائی برای سکونت ندارد لذا او از هوا آب را جدا می کند و در آب زندگی را شروع می کند. از باد شمال موجودی جدید، افیون، مار بزرگ را بوجود می آورد. پس از آمیزش با مار یورینوم به قمری تبدیل شده و تخمی از او بوجود آمده و با دستور او مار تا زمان باز شدن تخم، هفت دور بدور آن پیچیده و آن را محافظت می کند. در نهایت پس از باز شدن تخم، تمام موجودات، مثل خورشید ماه و غیره از آن بوجود آمدند:مترجم)
    سنگ بیضوی با مار پیچیده بدور آن ، که در نقاشی های روی دیوار در "پمپی" وجود دارد حتما ریشه اتروسکی دارد.
    قابل توجه است که زائران مسلمان وقتی به زیارت کعبه در مکه می روند، در آن سنگی سیاه با شکل بیضوی و به قطر حدود 18 سانتی متر را می بوسند.
    حال میرسیم به پاسخگوئی به مهمترین سئوال! چرا و چگونه این مهاجرین شرقی با فرهنگ احتمالا مشابه بتدریج و بطور مستمر، به اتروریا آمدند و در طول چندین قرن ملتی یکدست و ثروتمند را در آنجا بوجود آوردند ؟ ما می دانیم که اولین کسانیکه وارد امریکا شدند و آنجا را سرزمینی ثروتمند یافتند به هم میهنان خود از وجود چنان سرزمین ثروتمندی خبر دادند و این باعث شد که افراد بسیاری به سرزمین جدید مهاجرت بکنند. احتمال بسیار وجود دارد که در زمانهای باستان، بین مراکز مذهبی مختلف و با فواصل بسیار، ارتباط مستمری وجود داشته باشد. همانطور که در مطالعات قبلی خود از امکان استفاده از کبوتران نامه بر و امکان جابجائی سالانه یا دو سال یکبار آنها در نقاط مشخص، مطرح کرده ام، در گذشته هم می توانسته اند برای ارتباط از آن طریق استفاده نمایند. احتمالا این نقل و انتقالات کبوتران، بطور سری و گاه نیز با کاروانها انجام می شده، که بطور مستمر از همان ملت با فرهنگ مشابه، برای مهاجرت به آن منطقه می آمده اند. احتمال وجود این نوع ارتباط لازم و آسان بین مراکز مذهبی در گذشته می تواند، وجود بسیاری از مراکزی را که از نظر ما اسرارآمیز و افسانه ای هستند را توجیه نمایند.
    در نهایت بعد از خواندن کتاب "جیووانی سمه رانو" اطمینان بیشتری به داشتن ریشه ی شرقی اتروسک ها پیدا کردم. در حقیقت این دانشمند نود ساله و عضو انستیتو شرق شناسی شیکاگو بعد از شصت سال تحقیق و مطالعه، ریشه سومری و اکدی زبان اتروسک ها و بنابراین زبانهای لاتینی و اروپائی را ثابت کرده است . در چنین حالتی تئوری ریشه ی هندو اروپائی زبانها فقط یک دروغ شمرده می شود. تئوری های او برای سالهای طولانی توسط اکادمی ایتالیا مورد بی مهری و عدم توجه بوده است، تا اینکه اخیرا کتاب او با نام "ریشه تمدن اروپائی" توسط فیلسوفان بزرگی مثل، ماسینو کاجیاری، امانوئلو سره وینو ، و اومبرتو گالیم برتی مورد تائید و تکریم قرار گرفت. ولی هنوز هم بسیاری از تاریخ دانان فرهنگستان ایتالیا بعلت اینکه با تئوری های ظاهرا بدیهی آنها هماهنگی ندارد گفته های او را قبول ندارند.

  • آری این است دولتی که خود را سلاله پاک کوروش کبیر مینامد، و ازتمدن بزرگ کوروش کبیری دم میزند، دولتی که شوونیسم و ناسیونالیسم فارس را تبلیغ میکند. همانطورکه شاعرش میگوید: هنر نزد ایرانیان است و بس!.. و این بسی مایه تاسف است که عده ای راسیسم و شوونیسم دولتی فارس، خصوصیات ارتجاعی و ضد خلقی خود را هنر بحساب می آوردند، هنری که ضد تمدن ، ضد دموکراسی و ضد حقوق بشر است. ، هرگاه عملکرد ارتجاعی دولت فارس زبان را، بگردن خلقهای غیرفارس بیندازد، چیزی تغییر نخواهد کرد، افکار او ایران را به جنگ داخلی و نفرت قومی پیش خواهد برد. که دود آن اول از همه، بچشم خود قوم فارس فرو خواهد رفت.

  • آری این است دولتی که خود را سلاله پاک کوروش کبیر مینامد، و ازتمدن بزرگ کوروش کبیری دم میزند، دولتی که شوونیسم و ناسیونالیسم فارس را تبلیغ میکند. همانطورکه شاعرش میگوید: هنر نزد ایرانیان است و بس!.. و این بسی مایه تاسف است که عده ای راسیسم و شوونیسم دولتی فارس، خصوصیات ارتجاعی و ضد خلقی خود را هنر بحساب می آوردند، هنری که ضد تمدن ، ضد دموکراسی و ضد حقوق بشر است. و هرگاه عملکرد ارتجاعی دولت فارس زبان را، بگردن خلقهای غیرفارس بیندازد، چیزی تغییر نخواهد کرد، افکار او ایران را به جنگ داخلی و نفرت قومی پیش خواهد برد. که دود آن اول از همه، بچشم خود قوم فارس فرو خواهد رفت.

  • امید جان ترک ها چشم بادامی هستند آذری های ایران ترک زبان شده اند نه ترک

    آنلاین : http://azargoshnasp.net

  • پس تاجیک‌های چشم بادامی هیچ ارتباطی‌ با فارس‌ها ندارند، چونکه فارس‌ها به پاکستانیها شبیه ترند و تاجیک‌ها به ترک‌های چین، نه جانم به کوری چشم دشمنان ما همه جور ترک داریم، ترک قفقاز، ترک اروپائی، ترک بالکان، ترک چین ، ترک ایران. فارس‌ها مخلوطی از نژاد ترک، عرب، مغول استند، زبان فارسی‌ نیز مثل خود فارس‌ها مخلوطی از زبان عربی‌، ترکی، مغولی، پاکستانی است.

  • تا این قدر ترک ترک گفتن، بیایید ثابت کنید که هزاره ها هم ترک هستند.ضرور نیست که بی اساس خود را گاهی به کون ترک، گاهی چنگیز خان ووو سرش کنید. برای من راسیزم فارس بد تر از پان ترکیزم است

  • تاجک های چشم بادامی کدام اند؟ در کجا زندگی میکنند؟

  • حالا دیگر عصر و زمان ملیت و ملیت پرستی از میان رفته است و در آینده نزدیک عصر مملکت و مملکت پرستی نیز از بین خواهد رفت. قسمی که امروز اروپا به طرف اتحاد میروند و افریقا نیز تصمیم به اتحاد دارد و در آسیا نیز سازمان امنیتی مثل شانگهای بمیان آمده است. اینها نشانه یی از اتحاد جوامع و ملل ها و ملیت ها است. در عصر کاپیتالیزم این سرمایه و کمپنی های بزرگ تولیدی جهان که جهان شمول اند و به هیچ مملکت و یا ملیتی تعلق ندارند، بالای انسان ها حکومت میرانند، نه مملکت های جداگانه. چه بخواهی و یا نخواهی در هر گوشه دنیا سرمایه گزاری میشود و تولید میشود و در هر گوشه دنیا به فروش میرسد و مردم دنیا به کار گر،تولید کننده، سرمایه گزار و مصرف کننده تبدیل میشوند.

  • بر خلاف ادعاهای جمهوری اسلامی و تاکیدش بر اسلام و مسلمانی این رژیم نه تنها ناسیونالیست، بلکه راسیست است. کافی است نگاهی به بی حقوقی مهاجران افغانی در ایران بیندازید و اینکه زنان ایرانی بعد از ازدواج با افغانی تابعیت ایرانی خود را از دست میدهند و فرزندان افغانیان در ایران حتی حق شناسنامه داشتن هم ندارند. ناسیونالیسم جمهوری اسلامی در سیاست خارجی اش نیز مشهود است. فکر کنم لازم نباشد در این مورد نمونه بیاورم.

  • فارس با چشم بادامی مشکل دارد، ترک چنین مشکلی‌ ندارد، ترک نه با عرب مشکل دارد، نه با چشم بادامی، و چشم بآدمی را جزعی‌ از پیکرهٔ بزرگ ملت ترک میداند. چشم بادامی ژاپنی به دهان احمدی نژاد کثیف آریائی پر موی زشت بشاشد.

  • ozbek , turkman , hazara , aimaq , qzilbosh , bayqt , kirgiz , kazak, hama turk astan

  • هر كسي كو دور ماند از اصل خويش ***** باز جويد روزگار وصل خويش
    در سال ١٩٩١ میلادى امپراطورى شوروى که احتمالآ بیشتر از پنجاه در صد آنرا خلق هاى تورک تبار مانند اوزبیک ها, تورکمن ها, آذرى ها, قرقزها, قزاق ها, تاتار ها, باشقرت ها, مسقتى ها, یاقوت ها, قره قلپاق ها, تایمنى ها, چیچن ها, ابخازى ها, آلتاى ها و ده ها گروپ هاى اتنیکى دیگر ترکتبار که ذکر نام همه آنها ایجاب مطالعه دقیقتر را مینماید, سقوط کرد.
    با فروپاشى شوروى در خرابه هاى آن پانزده دولت مستقل بنا گردیده و در داخل دولت فدراسیون روسیه نیز خلق هاى متعدد و مختلف اتنیکى به خودارادیت هاى واقعى اما نسبى نایل آمدند.
    فضاى نوین که آزادى هاى جدى سیاسى را در قبال داشت, باعث گردید تا خلق هاى استبداد زده به خاطر احراز جایگاه مناسب در جامعه از هم پاشىده شوروى سابق متوجه خودشناسى و احیاى تاریخ و فرهنگ سرکوب شده خود گریدند.
    اقوام ترکتبار این سرزمین به مثابه “سوپر اتنوس” که در گذشته گردانندگان تاریخ این مرز و بوم بوده با تدوىر کنگره ها, کنفرانس ها, جمعیت هاى فرهنگى و مجامع علمى مشغول تحقیقات٬ تجسس و بازپخش کردن داشته هاى خود هستند.
    بنده بعداز مطالعه و مشاهده بعضى از نشرات ایشان به این علاقمند شدم که ترجمه و تفسیر برخى از مسائل به خاطر آگاهى هرچه بیشتر طرفداران تاریخ واقعى تورک ها بى فایده نخواهد بود. با وجودیکه بعضى از مطالب ناقص ویا تفاوت هایى با منابع دیگر دارد, ولى براى معلومات عمومى موثر خواهد بود.
    در ابتدا مواد مورد نظر من مطلب منتشره ىوتوپ تحت نام (تارىخ بزرگ تورک ها) است.

    درینجا نویسنده این مطلب٬ تورک ها را چنین تقسیم بندى میکند:

    الف – قرلوق ها;
    ١- ازبیک ها,
    ٢- اویغور ها.

    ب – قپچاق ها;
    ١- قزاق ها,
    ٢- قرقز ها,
    ٣- تاتار ها,
    ٤ – چوواش ها,
    ٥ – قریم ها (تاتار هاى قریم),
    ٦ – قره چایها,
    ٧ – قره قلپاق ها,
    ٨ – قریمچى ها,
    ٩ – توفه ها,
    ١٠ – هاکس ها (خاکس ها),
    ١١ – باشقرت ها,
    ١٢ – یاقوت ها,
    ١٣- قومق ها,
    ١٤ – ناگى ها (نوگى ها),
    ١٥ – بلکار ها (بلغار ها),
    ١٦ – المى ها (آلمى ها),
    ١٧ – تووه ها,
    ١٨- شور ها (شار ها),
    ١٩ – دولگان ها,

    ج – اغوزها;
    ١ – تورک هاى عثمانى,
    ٢ – آذربایجانى ها,
    ٣ – تورکمن ها,
    ٤ – گاگاوزها,
    ٥ – قشقایى ها,
    ٦ – اوروم ها,
    ٧ – سالر ها.

    این بود ترجمه آنچه که شما در تابلو مشاهده میکنید. اذعان نمایم که این یک ترجمه مسلکى به ارتباط نامهاى اقوام نیست و از دوستان مسلکى خواهشمندم که مرا از وجود نواقصات تبرئه نمایند.
    ملاحظات من درین تقسیم بندى اینست که اولآ این تقسیم بندى ناقص است. زیرا که گروپ ها و شاخه های اقوام تورک به مراتب بیشتر از آن است. ثانیآ بعضى نقاط آن با منابع دیگر در تقابل قرار دارد, ثالثآ در تلفظ بعضى از نامها با اصل آن تفاوت هایى وجود دارد. دیگر اینکه به نظر بنده تاتارها در تقسیمبندى باید با اوزبیک ها در یک کتگورى بیاید. چونکه در امپراطورى “آلتن اورده” توخته میش خان, تاتار ها و اوزبیک ها از لحاظ قومى متفاوت نبودند. تاتار به معنى پیشقراول جنگ است که در آن زمان قسمتى از مردم تورک تحت قلمرو توخته میش خان به آن مسمى گردید و بخش دیگر همان مردم بعداز سقوط امپراطورى آلتن اورده توسط امیر تیمور, تحت قلمرو “اوزى بیگ خان” قرار گرفتند که آنرا اوزبیک نامیدند. “اوزى بیگ خان” و “جانى بیگ خان” دو تن از حکمروایان امپراطورى “آلتن اورده” بودند که در زمان حکمروائى اوزى بیگ خان امپراطورى آلتن اورده رونق یافت اما به دوران جانى بیگ خان, این امپراطورى به بحران مواجه شد.

    به همه حال این معلومات ها که از طرف شخصیت هاى فرهنگى تورک زبان جامعه فدراسیون روسیه ویا دیگر دولت هاى تازه به استقلال رسیده تورکتبار انتشار مى یابد, حایز اهمیت زیاد بوده و براى احیاى خودشناسى تاریخى و فرهنگى خلق تورک نقش منقلب کننده را بازى میکند.

    با احترام

    ختم قسمت اول

    ادامه دارد

    داکتر همت فارىابى

  • امید ننوین گن آنجیغین سیکیم کوسکش سیهدیر بوردان تورکلرین آبریسین آپارما

  • فارس هیچ شخصیت علمی‌ ندارد، فارابی که یک دانشمند ترک است هیچ وقت فارس نبوده، ابو نصر محمد اوغلو ترخان اوغلو اوزلوق ( فارابی )باتی قایناقلاریندا «الفارابوس» آدی ایله آنیلان بؤیوک دوشونور «ابونصر محمد اوغلو ترخان اوغلو اوزلوق»، 870-جی ایلده بوگونکو قازاقیستانین گونئیینده یئرلشن «فاراب» شهرینده آنادان اولوب، 950-جی ایلده ایسه «شام»دا دونیایا گؤز یومموشدور. ایسلامدان اؤنجه تورکلرده «ترخان»، بؤیوک توپراق صاحیبلری، بؤیوک تاجیرلر، خان و اوردو باشچیلاری کیمی ایمتیازلی و سایقین کییشیلره وئریلن بیر عنوان اولوب، آیریجا اوغوزلاردا دمیرچی و (مهارت و باجاریغین گرکلی اولدوغو هرهانسی بیر) مسلک اوستاسی دئمکدیر؛ «اوزلوق» ایسه «اوز» (باجاریقلی، ماهیر، یاخشی و گؤزل) سؤزو ایله «لوق» اکیندن دوزلمیش و گؤزللیک، اوستالیق و حذاقت آنلامینا گلن تورکجه بیر سؤزجوکدور. گرک آنایوردو اولان تورکیستان، گرکسه آدی اعتیاری ایله، فارابی’نین تورک اولدوغونو آنلاماق چوخ دا زور اولماسا گرک. نئجه کیم ابن خلکان’ین سؤیله دییینه گؤره فارابی، تورک اولدوغو اوچون «الترکی» لقبی ایله ده مشهور اولموشدور.
    اؤیرنیم حیاتینا فاراب دا باشلایان فارابی، باغداد’دا منطیق و فلسفه اوخویوب، حرران’دا «یوحننا بن حیلان» ایله بیرلیکده فلسفه آراشدیرمالاری یاپدیقدان سونرا، حلب حؤکمداری «سیف الدوله حمدانی»نین دربارینداکی بیلیم آداملارینا قاتیلدی. عربجه، فارسجا، لاتینجه، سوریانیجه و یونانجا کیمی یابانجی دیللری ده موکممل درجه ده بیلن فارابی، ایسلام فیلسوفلاری طرفیندن «موعللیم-ی ثانی» دئیه آنیلمیشدیر. (موعللیم- اوول ارسطو’نون لقبی اولموشدور.) بؤیوک ابن سینا’نین «ارسطو’نون مابعدالطبیعه کیتابینی 40 دفعه اوخودوغوم حالدا، نه دئمک ایسته دییینی آنلامامیشدیم، فارابی’نین «اغراض مابعدالطبیعه» آدلی کیتابینداکی آچیقلامالارینی اوخویونجا ارسطو’نون کیتابینی باشا دوشدوم و چوخ سئویندیم» سؤیله مه ­سی، فارابی’نین نه دنلی مؤحتشم بیر بیلگین و نه درجه ده بؤیوک بیر دوشونجه و بیلیم آدامی اولدوغونو آنلامامیزا یئترلیدیر دئیه دوشونورم.
    فارابی، ایسلام تربیه سی ایله یئتیشمیش، ارسطو فلسفه سینی دریندن منیمسه میش و ارسطو منطیقینه دایالی اوسچو (عاغیلچی) بیر مئتافیزیک’ین تملینی آتمیش ان بؤیوک تورک-ایسلام دوشونورودور. اؤنجه­ لر تورکیستان’دا قاضیلیک یاپان فارابی، سونرالار بوتون یاشامینی فلسفه یه آدایاراق فلسفه، دین و بیلیمی باغداشدیرمایا و بونلارین آراسیندا اویوم ساغلامایا چالیشمیشدیر. او اوزدن ده چاغداش فیلسوفلار فارابی’نین «ایسلام فلسفه سینین یارادیجیسی اولدوغونا، بو فلسفه یه ذهنچیلییی گتیردییینه و منطیق یولو ایله مئتافیزیک’ه اولاشیب، ایسلام دینی ایله فلسفه آراسیندا سیخی بیر ایلیشکی قوردوغونا» اینانارلار.
    فارابی فلسفه ایله بیرلیکده اخلاق، موسیقی، سییاست، پسیکولوژی، سوسیولوژی، ماتئماتیک (رییاضییات) و طیب کیمی بیلیم داللاریندا دا چالیشمیش و بو قونولاردا یوزدن آرتیق کیتاب یازمیشدیر. فارابی، هاوا تیتره شیملرینین (امواج صوتی)، دالغا اوزونلوغونا (طول موج) گؤره ده ییشدییینی کشف ائدیب و بو بولقو سایه سینده موسیقی آلتلرینین یاپیمیندا بیر دئوریم یاراتمیشدیر. او، گرچک بیر موسیقی اوستادی ایدی. قانون آدلی موسیقی آلتینین یاپیمی، روباب دئییلن چالغییا بوگونکو بیچیمینی وئررک گلیشدیرمه سی و بسته له دییی بیر چوخ موسیقی پارچاسی فارابی’نین موسیقی دونیاسینا باغیشلادیغی ده یرلی هدیه لردیر. الیمیزه یئتیشن کیتابلاریندان ایسه بعضیلرینین آدی بؤیله دیر:
    1. کتاب الموسیقی الکبیر
    2. کتاب فی الموسیقی
    3. المدخل فی الموسیقی
    4. علم الموسیقی
    5. المدینه الفاضله
    6. السیاسه المدینه
    7. الجمع بین رأی الحکمین افلاطون و ارسطو
    8. اغراض ارسطو فی کتاب مابعدالطبیعه
    9. رساله فی معانی العقل
    10. ما ینبغی ان تعلم قبل الفلسفه
    11. فصول الحکم
    12. رساله فی ماهیه العقل
    13. تحصیل السعاده
    14. اجوبه عن مسائل فلسفه
    15. رساله فی اثبات المفارقات
    16. رساله السیاسه
    17. التعلیم الثانی و احصاء العلوم
    و ...
    فارابی، «ان بؤیوک اردم بیلیمدیر» دئیه­ رک بیلیمین اینسانلیق اوچون نه قدر ده­ یرلی و اؤنملی اولدوغونو گؤسترمک ایسته میش، اینسانین ده یرینی آنلاتماق ایسته دییی زامان ایسه «عالم بؤیوک اینساندیر، اینسان کیچیک عالمدیر» سؤیله یه رک، اینسان و عالم قاوراملارینی بیرلشدیرمیشدیر. فارابی’یه گؤره یاخشینی پیسدن آییران ساده جه بیلگیلی عاغیل اولدوغوندان، اخلاقین تملی ده بیلگی’دیر. فارابی’نین دوشونجه لری اؤلوموندن سونرا، یوزایللر بویونجا یاشامیش، کیتابلاری ایسه چئشیدلی دیللره چئویریله رک چوخ ساییدا دوشونورو ائتکیله میش و اینسانلیق و اویقارلیق تاریخینه بؤیوک ایزلر بوراخمیشدیر. او’نون میراثی هله ده دوشونجه و اخلاق دونیامیزا ایشیق توتمایا دوام ائدیر اینانجیندایام.

  • دیکشنری و دایرتلمعارف آکسفورد نیز فارابی را یک شخصیت ترک از ازبکستان معرفی می‌کند، آثری از فارس در تاریخ نیست، فارس برای پنهان کردن این واقعیت، به دروغ میگوید اعراب و مغول در حمله‌هایشان همه چیز فارس‌ها را نابود کردند تا اینگونه نبود یک اثر تاریخی توسط فارس را توجیه کنند، یکی‌ نیست بگوید گیرم که مغول و عرب همه چیز فارس را نابود کردند، پس چرا یک کوزهٔ دست ساز فارس، یک سکّهٔ دست ساز فارس از زیر زمین و در حفاریها به دست نمی‌‌آید؟ آیا اعراب و مغول زیر خاک را نیز نابود کردند؟ Al-Farabi (Muhammad Ibn-Muhammad Ibn-Tarkhan Ibn-Uzlagh Abu-Nasr Al-Farabi, or Alpharabius)

    (870–950).The first great Turkic exponent of Islamic philosophy. Born in Farab, Sughd, now in Uzbekistan,

  • کوبیدن بر طبل اختلافات قومی و زبانی و گسترش نفرت میان ترک ها و فارس ها در اوغانستان کار احمقانه و بیهوده است. چون درد ترک و فارس و اقلیت های دیگر در اوغانستان درد مشترک، و آن ستم و استبداد قبیله گرایان است. گرچه قلم بدستان خام اندیش پس مانده های فاشیستان نژاد پرست ایران، چه ترک و چه فارس را اینجا و آنجا نشخوار میکنند، ولی شکاف های قومی و زبانی میان اقوام ترک زبان و فارس زبان در اوغانستان وجود نداشته است(کشمکش های گروهای جهادی سال 90 جدا)، مردمان ترک تبار و یا ترک زبان و فارس زبانها سالها در کنار هم برادروار زندگی کرده اند. ستم و بیعدالتی فاشیستان فارس بر ترک ها در ایران، ربط به فارس زبانان اوغانستان ندارد.

    شخصیت های تاریخی و فرهنگی، شخصیت های زمانه خویش بوده اند.

  • به کامنت 3 دسمبر 13 به نام شورآب ، الله اکبر ، برفرق و روح روانت بزند تو ملای بیعمل جاهل متعصب نادان ،
    البته کله خر را تو خورده ای ، دیگران را بی موجب توهین میکنی ، طرف سخن د ر این مقاله تورک تباران شمال یا
    تورکستان افغانستان است ، روسیه سه صد سال د ر افغانستان نبوده ، اگرمنظورتو جاهل ، آسیای میانه باشد ، استقرار روسیه به نام اتحاد شوروی که به تعداد پا نزده مملکت دولتی تشکیل داده بودند به مدت هفتاد سال دوام کرد نه
    سه صد سال ، تو جاهل ازبسکه منافق جاهل و متعصب بوی تعفن داربوده ای بوی تعفن خود ت ، کله و مغز خود ت
    را گند یده و خراب ساخته ازبین بورده است ا زطرف د یگر شما را قا چاقبر ی حشیش و استعما ل تریا ک حشیش
    ا ز آ د م گری و ا نسا نیت و مسلما نی بیرون رانده است .
    شما آ با د ی ها و یا د گا ری ها و آ ثا ر تاریخی نوا ده های ا میر تیمور را د ر خرا سا ن و هندستا ن ا یرا ن و تورکستا ن کابل و جلال آ با د قند ها ر میبینید و د ر تا ریخ حقیقی د نیا میخوا نید یا میشنوید با زشما را بغض میگیرد
    چه کرد ن چه گفتن چه نوشتن خو د را نمیدانید زمین و زما ن به شما تا ریک میگرد د مآ یوس میشوید کون تا ن میسوزد جا ن تا ن آ تش میگیرد عقل تا ن زایل میگرد د آنوقت نواده های ا میرتیمور را نا سزا میگویید توهین مینما یید.

    نوت . کا منت 6 دسمبر ا ز من نیست .

  • چقدر شما ادم های عقده ای هستید حتی چشم ندارید ببینید که یک جا یک هم وطنتون یه ذره شاده فقط به جرم هزاره بودن اخرش باید زهرتون رو بریزید با این نظریات می دونی چرا افغانستان بدبخت ترین و بی چاره ترین کشور دنیا است به خاطر انگلیس و روسیه امریکا نیست به خاطر مردم مغرور و نژاد پرستشه که حاضر نیستند برای تغییر یک گام بردارند و اگه کسی سعی کنه که گامی برای تغییر برداره این جوری تحقیرش می کنن شماهای که خودتون رو اخر مسلمان می دانید اصلا تا حالا قران خوندید به خدا قسم و به قرانش قسم که خدا خودش تو قران سه بار ادم مسخره گر رو لعن کرده در حالی که نه ملحد لعن کرده ونه هیچ کس دیگه رو ولی شما عزیزان رو نعوذباالله با زبون خودش لعنت کرده پس باز مسخره کنید

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس