انتخابات و حکایت یکی از نامزدها
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اینک بار دیگر در آستانه انتخابات قرار داریم؛ و فضاء " انتخاباتی " است. همه جا صحبت در همین مورد است و گمانه زنی ها در مورد نتیجۀ احتمالی انتخابات.
با آنکه در جهان امروز، و خصوصاً درجمع آگاهان اروپایی، انتخابات منحیث " محک " دموکراسی شناخته نمیشود، و بلکه از شمار " روش " های به حساب میاید که در دموکراتیزه شدن جامعه مدد میرساند، اما در کشور ما که تا ایندم دو دور انتخابات را در طول تاریخ معاصرش به تجربه نشسته است، " انتخابات " نه تنها به گونۀ یک هنجار بلکه از نگاه مفهومی نیز مورد قرائت نادرست قرار گرفته است.
و اما چرا دموکراسی و چرا انتخابات؟
"دموکراسی اصولا روشی است برای کم کردن نقش فرد در حکومت و برای مستغنی گشتن از انقلاب قهرآمیز. چرا که دادن اختیارات بسیار به یک فرد،احتمال خطا را شدیدا بالا می برد و مدیریت معقول طالب خطای کمتر است. نظامهای که اصلاحشان به انقلاب قهرآمیز نیاز داشته باشد و یا فرد در آنها وزنۀ بزرگ و موثری باشد، نظام دموکراتیک محسوب نمی شوند."1
بناءً اگر با توجه به نقش شهروندانی که واجد شرایط رای دهی اند و با استعمال رای شان خواستار تغییر و تحولی در اجتماع و جامعه و حیات اجتماعی خویش اند، انتخابات را مطالعه کنیم ، آنانی را که از سرآگاهی و تعهد به نفع تغییر مثبت رای میدهند میتوان " اصلاح گر " نامید همانگونه که دکتر سروش توضیح میکند :" اصلاحگر در نظامهای دموکراتیک همان انقلابگر در نظامهای غیردموکراتیک است." 2
اینجا به قول مارکس توجه می کنیم که میگوید :" بعضی نظامها اصلاح برنمی دارند و اصلاح آنها عین اعدام آنهاست." 3
نتیجتاَ اینکه :" دموکراسی میخواهد نظامی برپا کند که برای اصلاح آن نیازی به انقلاب قهرآمیز نباشد.آن نظامهای فردی و استبدادی اند که اصلاحشان عین انقلاب است. به عبارت دیگر،یک اصلاح کوچک در نظام های استبدادی و توتالیتر، جامۀ یک انقلاب را به خود می پوشد و یک انقلاب در نظامهای دموکراتیک،شکل یک اصلاح را به خود میگیرد، پس اصلاح گر در نظامهای دموکراتیک همان انقلابگر نظامهای غیردموکراتیک است." 4
ازجانب دیگر، تجربۀ تاریخی به اثبات رسانیده است که دمکراسی را نمیتوان ازبالا وبه شیوۀ استبدادی وتحکم درجامعه تعمیم بخشید. مادامیکه دریک جامعه زمینه های عینی دمکراسی فراهم نگردیده باشد واکثریت افراد یک جامعه تشخیص ندهند که رای آنها درتعین سرنوشت شان چه اثری برجای میگذارد ودارای چگونه ارزشی است؛ تطبیق آن ازبالا امری است مشکل زا وپیامد آن نیزبجای اینکه راه را بسوی خوشبختی بازنماید، خود به عامل بازدارنده درروند رفاهیت وآزادی مردم مبدل گردیده، گرهی برگره های کورناگشوده خواهد افزود.
کشورما تجربۀ تلخ ودرد ناکی دراین زمینه ازدوران حاکمیت مشروطیت- که درحیات سیاسی جامعه ما ازمهمترین دوران سیاسی مبتنی برنگاهی به آیندۀ متجدد میباشد- داشته وهنوزهم دوران فترت بعد ازآن فروپاشی را که ناشی ازعدم سازگاری جامعه با آن نگاه ها بود، تجربه مینماید.
اما با یک نگاه گذرا به تجربۀ دو دوره ازانتخابات ریاست جمهوری ویا به تعبیر دقیق ترنمایشی ازتقلب وریا درجهت عزل ونصب قدرتمندان، بازهم میتوان نمایی ازویژگی های متفاوت وامید وارکننده ای را دراین دو دوره بوضاحت مشاهده نمود.
1-دوران اول انتخابات ریاست جمهوری نمایشی افغانستان که درماهیت امرچیزی جزمشروعیت بخشیدن به انتصاب آقای کرزی نبود، با همه تقلبات صریح وانکارناپذیرش برای مردمی که ازیک دورۀ سیاه استبداد طالبانی رهایی یافته بودند، قابل پذیرش بود. زیرا مردم افغانستان درتحت پوشش شعارهای فریبندۀ آزادی وسازندگی مجدد کشوروآنهم با پشتبانی قدرتهای بزرگ اقتصادی جهان ودررأس ایالات متحدۀ امریکا که نماد سازندگی وتجدد معرفی بود، با آنکه دست نشاندگی نظام حاکم برایشان مبرهن بود، ازآن استقبال نموده وبه امید آن لحظه شماری مینمودند که دیگرشاهد جنگ ویرانگرداخلی نباشند ودرفضای امنیت ومصئونیت عادلانه زندگی نوین خویش را آغاز نمایند. اما متأ سفانه این رویای بازسازی وجامعۀ امن نوین نه تنها به حقیقت نه پیوست که بعد ازمدت کوتاه به عکس خویش مبدل گردیده، شاهد چونان لجام گسیختگی نظام حاکم درهمه زمینه های حیات سیاسی- اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی گردیدند که حسرت گذشته های دردناک خویش را میخوردند. زیرا بقول معروف هم دنیای خویش را برباد رفته میبینند وهم آخرت خویش را. چون نه تنها شاهد دگرگونی مثبت درسرنوشت خود نیستند که بگونه ای کشوروخویشتن را درچنگال مافیای بزرگ وبی رحم ملی وبین المللی به اسارت میبینند.
تجربۀ هشت سالۀ حکومت داری " تیم دولت " برسراقتدار، با شیوع گستردۀ فساد ومدیریت ناکام وبدنام ازبزرگترین مظاهری اند که درانظارمردم چهره نمایی میکند. ازاینرو درباورمردم افغانستان ودریک فضای بدوراز چپاولگری وغصب رای برحق مردم، وزنه و جایگاه آقای کرزی همانگونه که درداخل کشورمشخص ومفهوم است، برای حامیان بین المللی او نیزروشنترازخورشید خواهد بود.
2-حال باوجود آنکه مشق و تمرین دموکراسی و رو آوردن مردم به این پدیدۀ غریبه، در کشور ما عمر درازی ندارد؛ ولی درانتخابات دوردوم ریاست جمهوری با وجود دشواریهای فراوانی که پیش روی مردم وجود داشت، اگرمنصفانه به بررسی گرفته شود، ازچنان درونمایه ای برخورداربود که میتوان آنرا بمثابۀ نقطۀ عطفی برای تعین سرنوشت نیک فردای کشور ومردم درامر تمرین دمکراسی ونظام قانونمند درانتخابات دورسوم به انتظارنشست، درصورتی که دشمنان داخلی وخارجی افغانستان آنرا عمداً درمسیرانحراف، معامله وفروپاشی سمت وسو نبخشند.
تذکر نکات در فوق آمده از آنروی لازم دانسته شد تا در روند انتخابات در پیش رو مردم ( رای دهندگان) با توجه به اهمیت و ارزش رای خویش و با در نظر داشت این مهم که رای آنها در تعیین رهبر و زعیم آینده اثر گذار خواهد بود، در انتخاب نامزد ها دقت بسیار بخرچ دهند تا مبادا یکبار دیگر رای مردم پلکان بالا رفتن کسی برسکوی قدرت شود، که شایستگی آن جایگاه و توانایی بدوش گرفتن مسوولیت بزرگ تاریخی رهبری مردم و کشور را در شرایط بحرانی کنونی نداشته باشد.
در میان افراد و شخصیت های که تا ایندم علاقمندی و تمایل شانرا برای نامزدی و دست یافتن به کرسی ریاست دولت اظهار داشته اند، از آقای اشرف غنی احمد زی نیز بسیار اسم برده میشود. آقای احمد زی ظاهرا در رشته اقتصاد مدرک دکترا دارد و پس از سال 2001 عهده دار مسوولیت های مهمی چون وزارت مالیه و ریاست دانشگاه کابل بوده و در حال حاضر متصدی پُست نمایشی ریاست کمیسیون انتقال میباشد.
اما آنچه شاید بسیاری ها در مورد گذشته سیاسی و تعلقات مشکوک او با رژیم دست نشاندۀ کودتایی نجیب الله ندانند، انگیزه نوشتن این جستار در مورد او گشت.
باری آقای بشیر بغلانی که در رژیم کودتایی نجیب الله عهده دار وزارت عدلیه بود خاطره یی بسیار جالب و عبرت آموز را در جمعی از دوستان خویش بازگو کرده بود که در آن ذکر آقای اشرف غنی احمد زی هم رفته است.
یکی از دوستان معتمد و دانشور که در آن جمع حضور داشته است و مساله را از زبان روای دست اول شنیده به نگارنده چنین حکایت کرد:".... بغلانی منحیث وزیر عدلیه، وکیل به عنوان وزیر خارجه و دیگر هئیت همراهان به اتفاق دکتر نجیب الله رئیس جمهور برای اشتراک در کنفرانس شورای صلح و همبستگی ملل که ریاست آنرا فیدل کاسترو،رئیس جمهور کوبا به عهده داشت روانه هاوانا میشوند و پس از یک روز توقف در کوبا، نجیب الله همراه با وزیر خارجه، هاوانا را به مقصد نیویارک به منظور اشتراک در همایش سالانه مجمع عمومی ملل متحد ترک می کند. نجیب الله پس از بازگشت از نیویورک، در یک دیدار خصوصی با آقای بغلانی در مورد گفتگو هایش با سرمنشی ملل متحد و انتقاد از موضع گیری آن سازمان در حمایت از مجاهدین میگوید و اینکه دیدگاه هایش را با صراحت به نمایندگان دولت امریکا در سازمان ملل هم بازگو کرده و خواهان تغییر موقوف آن دولت و بازنگری در سیاست حمایت یک جانبه از مجاهدین شده است. بعد از ختم صحبت نجیب الله، بغلانی که میدانسته است رئیس جمهور به زبان انگلیسی خوب بلد نیست از او می پرسد که شما با طرف مقابل به کدام زبان گفتگو کردید؟ روسی یا انگلیسی ؟ نجیب الله پاسخ میدهد که من فارسی صحبت می کردم ولی ترجمان حرفهای مرا به انگلیسی فصیح به آنها ترجمه میکرد و اضافه می کند که در دفتر نمایندگی دایمی افغانستان در ملل متحد، یک کارمند داریم که اشرف غنی نام دارد و از همکاران ادارۀ امنیت دولتی است و از طریق سفارت افغانستان در هند ماهانه ده هزار دالر معاش دریافت می کند به اضافه حقوقی که برای ترجمانی در دفتر ملل متحد می گیرد او انگلیسی خوب میداند و طرف اعتماد ما است."
و اما آنچه گفته آمد تنها مورد مشکوک در بارۀ آقای اشرف غنی نمی باشد. مدتی قبل تارنما (وبسایت ) معتبر عربی زبان الجزیزه نیز مطلبی در مورد ارتباط آقایان اشرف غنی و خلیلزاد و همکاری شان با برنامه ویژه دولت اسرائیل برای پیگیری قبایل گمشده یهودی در دو سوی خط مرزی دیورند مطالبی منتشر کرده بود.
امیدوارم در انتخابات پیش رو مردم رنج دیدۀ ما به کسی رای بدهند که شایستگی اعتماد آنها را داشته و از دانش اجتماعی و سیاسی لازم برای مدیریت بحران برخوردار باشد. در غیر آن اگر بار دیگر با ارجحیت نهادن به ملاحظه های قومی و زبانی رای ارزشمند خویشرا به صندوق کسی بریزند که پایگاه اجتماعیش چنان کوچک است که حتی قادر به سفر کردن به منزل آبایی خویش در واخ جان لوگر نمی باشد، به یقین که رای و انتخاب آنها در عمیق تر شدن بحران کنونی و رقم زدن آینده مبهم اثرمند خواهد بود و نتیجه انتخابات به ضرر همۀ مردم افغانستان.
اشرف غنی احمدزی، طالبی که می خواهد رییس جمهور شود
شنبه 5 اكتبر 2013, بوسيلهى مرجان عنابی